امير عليزاده
دور رفت مرحله يك چهارم نهايي ليگ قهرمانان اروپا ديروز به پايان رسيد و در جام يوفا نيز چهار تيم نهايي از ميان هشت تيم يك چهارم مشخص شدند. نكته غريب در اين فصل عدم حضور يك تيم آلماني نه در جام يوفا و نه در ليگ قهرمانان مي باشد. غريب از اين لحاظ كه پس از فصل ۸۴ ـ ۱۹۸۳ براي نخستين بار است كه اين اتفاق مي افتد. همين امر ديدگاه ها و استدلال هاي گوناگوني از سوي كارشناسان و نويسندگان آلماني را در پي داشت، كه اغلب منطقي و عقلاني هستند.
• • •
«فيليپ زل دورف» در «زوددويچه سايتونگ» در مورد جايگاه فوتبال آلمان نوشت: «بعد از جام جهاني گفتند كه ما دوباره كسي شده ايم. اما حالا كه باشگاه هاي آلماني در عرصه اروپا تنها تماشاگر هستند آيا دوباره تبديل به هيچ كس شده ايم؟ اگر بخواهيد تنها باشگاه هاي چهارم به پايين بوندس ليگا را در نظر بگيريد جواب مثبت است. اما اگر بخواهيم دورتموند و بايرن مونيخ را نمادهاي اصلي فوتبال باشگاهي آلمان فرض كنيم، جواب منفي خواهد بود. اين دو تافته جدا بافته باشگاه هاي آلمان هستند و در بالاترين سطح اروپا رقابت مي كنند. اما براي بقيه مالاگا و ميدلز بورو نيز ترس برانگيزند. تفاوت ميان بايرن و دورتموند و بقيه تيم ها در جدول بوندس ليگا و استاديوم هاي اروپا منعكس است. پشت سر اين دو ابرقدرت بقيه فقط براي خلق شگفتي داوطلب مي شوند. مثل لوركوزن و تيم ملي آلمان در سال گذشته. » «ميشائل هورني» نيز در همين رابطه در «فرانكفورتر آلگماينه سايتونگ» نوشت: «كارنامه تجارت خارجي فوتبال آلمان در فصل ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۲ وحشتناك است. براي مقايسه اين وضعيت بايد به گذشته هاي دور رفت. براي بررسي سقوط باشگاه هاي آلماني در اروپا بايد به سال ۱۹۸۴ برويم. در آن سال همه باشگاه ها ـ همانند اين فصل ـ موقعي كه باشگاه ها در تب و تاب برگزاري مرحله يك چهارم بودند، به اتفاق به جمع بينندگان پيوستند. با اين حساب آيا مي توان از بحراني بزرگ در فوتبال آلمان صحبت كرد؟ پس از وداع آخرين تيم از اروپا شايد در نگاه اول اين طور به نظر برسد، اما در يك نگاه دقيق تر مي بينيد كه وضعيت چندان هم حاد نيست. در همين سال گذشته بود كه باير لوركوزن نايب قهرمان اروپا شد، بايرن مونيخ در مرحله يك چهارم توسط قهرمان بعدي كنار رفت و دورتموند در ديدار نهايي جام يوفا در روتردام مغلوب فاينورد شد. به همين خاطر با وجود اين نتايج، سقوط امسال بزرگ تر به نظر مي رسد، اما از بحران نبايد صحبت كرد. براي به كار بردن اين واژه، مسير سراشيبي باشگاه هاي نايب قهرمان جهان بايد حداقل دو تا سه سال ديگر ادامه يابد. »
• • •
فليكس ماگات سرمربي فوق العاده موفق تيم اشتوتگارت كه در اين فصل تيمش را بالاتر از دورتموند تا رده دوم بوندس ليگا بالا برده، با تيم جوان خود به همراه هرتا برلين آخرين اميدهاي ژرمن ها در جام يوفا بودند. اما سلتيك گلاسكو توانست جوانان شگفتي ساز اشتوتگارت را عليرغم بازي زيبايشان از حركت و جوشش بازدارد. ماگات كه گهگاهي در نشريه تخصصي كيكر يادداشت مي نويسد، پس از حذف دورتموند، اين اتفاق را بيشتر يك تصادف مي داند تا يك بحران: «از نظر من بدترين كارنامه باشگاه هاي آلمان پس از ۲۰ سال، چندان بااهميت نيست. »
|
|
حذف بايرن مونيخ در مرحله اول ليگ قهرمانان تصادفي بود. مثل بقيه شگفتي ها كه در فوتبال عادي هستند. بايرني ها كلاس بالاي بازي خود را هفته به هفته در بوندس ليگا به رخ مي كشند. دورتموند نيز عليرغم گروه فوق العاده دشواري كه داشت، با بدشانسي حذف شد. من به عنوان يك مربي و بيننده هنوز هم وقتي گل تساوي دقيقه ۹۲ رئال در وست فالن را به ياد مي آورم، ناراحت مي شوم گلي كه در نهايت باعث صعود رئال به يك چهارم شد. اما در كل بوروسيا نماينده شايسته اي براي فوتبال آلمان بود. با غرور مي توانم مدعي شوم كه اشتوتگارت هم با شايستگي تمام از حيثيت فوتبال آلمان دفاع كرد. با اينكه در مرحله يك هشتم جام يوفا حذف شد اما بازي هايي مثل بازي با سلتيك براي تيم جواني مثل اشتوتگارت قسمتي از فرآيند رشد و بلوغ آنهاست.
تنها شالكه و هرتا پايين تر از حد توانشان ظاهر شدند. آنها نبايد به آن حريف ها مي باختند، و البته لوركوزن كه در مرحله دوم ليگ قهرمانان حتي يك امتياز هم نگرفت.
من اطمينان دارم كه كارنامه بد باشگاه هاي آلمان در آينده ديگر تكرار نخواهد شد. در همين فصل بعدي اوضاع به كلي متفاوت خواهد بود.
• • •
گونتر نتزر كارشناس زبده و ملي پوش سابق آلماني، در ستون هفتگي خود در مجله اشپورت بيلد در مورد نگراني خود از نتايج ضعيف باشگاه هاي آلمان نوشته است، اما در عين حال تحول و دگرگوني جديدي را در فوتبال آلمان پيش بيني نمي كند: «خيلي ها از نتايج فصل ناراضي هستند. اما همواره سال هايي وجود داشته اند كه در آنها بهتر و حتي بدتر از اين هم بوديم. برخي اوقات يك قرعه سخت مانع نتايج دلخواه مي شود. براي همين نبايد در قضاوتي سطحي و زودهنگام اين حادثه را يك روال جديد دانست. اما در هر صورت آمار هشداردهنده هستند. حالا بايد اين پرسش را مطرح كرد كه آيا ما پس از جام جهاني فوتبال آلمان را بيش از حد بزرگ نكرديم؟ درست است كه نايب قهرماني تيم ملي در جام جهاني و نايب قهرماني هاي دورتموند و لوركوزن فراتر از همه انتظارات بود و در هيچ منطقي نمي گنجيد، اما ما نيز به همه چيز با عينك خوش بيني نگريستيم. اما هم اينك نگاه ها براي پذيرش واقعيت آزاد شده اند. هيچ گاه نبايد تصور كرد كه موفقيت ها يك اثر بلندمدت را به دنبال خواهند داشت. كسب يك عنوان احترام برانگيز است، اما با موفقيت هاي بعدي بايد به زيربناي اين احترام استحكام بخشيد. در غير اين صورت اين احترام فرو مي ريزد.
براي مثال لوركوزني ها كه درك سقوطشان در اين فصل كاري دشوار است. من فكر مي كنم مدت ها بود كه پايين اين سطح به ظاهر آرام و همه چيز مثل يك آتشفشان خاموش بود، اما كسي نمي خواست آن را ببيند. در مونيخ وضعيت به گونه ديگري است. آنها در مرحله اول به راحتي شكست خوردند و به هيچ وجه نمي توان حذف آنها در اين مرحله را توجيه كرد. پتانسيل بايرن به قدري زياد است كه نبايد چنين اتفاقي مي افتاد. حداقل اين شكست خفت بار براي آنها عبرت آميز بود. شايد براي نخستين بار بايرن احساس كرد كه شكست پذير است.
در بيرون از كشور از من مرتب در مورد فوتبال آلمان سوال مي شود. مخصوصا بعد از ناكامي هاي اخير، در اين سوال ها يك نوع بدانديشي و حسادت را به وضوح مي توان مشاهده كرد. اما اين بدانديشي ها هميشه تعريف و تمجيد را در بر دارند. روزي، يك مربي به من گفت: «فقط يك اسب خوب است كه گرد و خاك به راه مي اندازد. » فقط بهترين ها هستند كه موجب حسادت سايرين مي شود. اگر ترحم و دلسوزي وجود داشت جاي نگراني بود. به همين خاطر اين فصل را در پرونده شگفتي ها و اتفاقات قرار مي دهم. »
• • •
در پايان تحليل «اولي هسه ـ ليشتن برگر» را بررسي مي كنيم. نويسنده آزاد و مشهور آلماني كه براي وب سايت تخصصي soccernet مي نويسد معتقد است كه اين اتفاق براي فوتبال آلمان غيرعادي نيست:
«هنگامي كه سوت پايان ديدار دورتموند و ميلان در سن سيرو به صدا درآمد، زردپوشان فهميدند كه عليرغم پيروزي شان حذف شده اند. در همين لحظه اولين خبرنگارها همانند كركس هايي گرسنه از پله هاي استاديوم پايين آمدند تا پشت كامپيوترهاي خود مقاله هايشان را شروع كنند. مقاله هايي كه زوال فوتبال آلمان كه علي الظاهر در بحران قرار دارد را روايت مي كنند. همگي آنها ما را به ياد فصل ۸۴ ـ ۱۹۸۳ مي اندازند تا هزيمت تمامي نسبت هاي قديمي را نشان دهند. اما سال ۱۹۸۴ سالي بود كه آبردين در اسكاتلند قهرمان شد و تاتنهام نيز در جام يوفا به قهرماني رسيد. به عبارت ديگر در زماني پيش از شروع زمان.
ضمنا درست است كه در آن فصل هيچ تيمي از بوندس ليگا در جمع هشت تيم برتر حضور نداشت، اما يك تيم آلماني به يك چهارم راه يافته بود. دينامو برلين نماينده آلمان شرقي در مرحله يك چهارم جام در جام اروپا سرانجام به رم باخت. يعني اگر بخواهيد فصلي را پيدا كنيد كه در آن هيچ تيم آلماني جزو هشت تيم نباشد، بايد برگرديد به فصل ۵۶ ـ ۱۹۵۶. زماني كه هيچ كس خارج از برزيل نام پله را نشنيده بود. هجده ماه پيش دورتموند از ليگ قهرمانان حذف شده بود و تيم ملي نيز بايدبراي صعود به جام جهاني در مرحله حذفي به مصاف اوكراين مي رفت چون در زدن گل به فنلاند ناتوان بود. وقتي مقاله مجله اشپورت بيلد در ۶ نوامبر ۲۰۰۱ را مي خوانديد احساس مي كرديد كه آخر زمان فرا رسيده است. او در اين نشريه بحث مفصلي را تحت عنوان «بررسي بحران فوتبال» راه انداخته بود. يكي از خوانندگان در نامه اي نوشته بود كه دورتموند يك تيم متوسط در اروپاست.
يكي ديگر از خوانندگان نوشته بود كه تيم بانوانمان را به اوكراين بفرستيم تا به مردان نشان دهند كه چطور بايد فوتبال بازي كرد. اما در پايان آن فصل مي دانيم كه دورتموند نايب قهرمان جام يوفا شد، لوركوزن در مسيرش به ديدار نهايي همه تيم هاي ليگ برتر را زير پا گذاشت و تيم ملي نيز از خاور دور به عنوان قهرمانان ملي به آلمان بازگشت.
امسال دورتموند با يك گل در وقت هاي تلف شده حذف شد و بايرن قدرتمند نيز خودشان خودشان را ويران كردند. ايتاليايي ها نيز در فصل ۲۰۰۱ ـ ۲۰۰۰ همين وضعيت را داشتند. فصلي كه هيچ تيمي از سري آ در ميان هشت تيم برتر نبود. بعد از آن در جنوب آلپ نيز همه به دنبال دلايلي براي توضيح ناكامي شان بودند. اما در اين فصل تنها دو سال بعد از آن روز اينتر، ميلان و يوونتوس در مرحله يك چهارم حضور دارند و لاتزيو نيز در جام يوفا به نيمه نهايي راه يافته بود.
از سوي ديگر اين ديد آسوده خاطر همان قدر كوته بيني است كه مقاله هاي تند آن نويسندگان كركس صفت هستند. ما در بوندس ليگا مشكل داريم. همان مشكل هميشگي. ما قادر نبوده ايم كه گروهي از چند باشگاه بزرگ را تشكيل دهيم كه همواره با هم رقابت كنند. ما مثل سري آ «هفت خواهر» را نداريم، همانند انگليس «Big Five» در كار نيست. حتي يك زوج به سبك اسپانيايي بارسا ـ رئال را هم نداريم. اگر بخواهيم صادق باشيم ما فقط بايرن مونيخ را داريم.
در واقع از هنگامي كه دوران طلايي بوروسيا مونشن گلادباخ از اواسط دهه ۸۰ پايان يافت، نام رقباي بايرن هر چند فصل يك بار، تغيير مي يافت. هامبورگ، برمن و كلن هريك در دوره اي خاص در برابر بايرن قد علم كردند. البته بايد ديد كه دورتموند مي تواند در طول چند فصل بعدي در اين سطح و با ثبات لازم فوتبال بازي كند يا خير.
اين مشكل در اروپا نيز منعكس است. از فصل ۶۱ ـ ۱۹۶۰ تا اواسط دهه هشتاد هفت تيم بودند كه هريك به تنهايي حداقل چهار بار به ديدار نهايي
رقابت هاي اروپايي صعود كردند. چهار تا از آنها همچنان پرآوازه اند: يووه، رئال، ليورپول و بايرن. اما در ميان سه تيم ديگر كه سقوط كرده اند، دو تيم آلماني هستند: هامبورگ و گلادباخ.
من نمي خواهم بگويم كه اين نوسانات بد هستند. ما از سال ۱۹۹۲ تا به حال پنج قهرمان متفاوت را در بوندس ليگا داشته ايم. ضمن اينكه سرنوشت هفت فصل از اين يازده فصل در روز آخر رقم خورد و يك فصل نيز نام قهرمان در ده دقيقه آخر رقم خورد. ضمن اينكه بوندس ليگا هميشه بيشترين تعداد گل را در ميان ليگ هاي معتبر دارد.
اما اگر بخواهيم در خانه سرگرم باشيم، بايد انتظار اين شگفتي ها را نيز هرگاه كه بايرن تلوتلو بخورد داشت.
در اين نمودار مي توانيد ببينيد كه چه تيم هايي از فصل ۸۴ ـ ۸۳ به جام هاي اروپايي صعود كردند و چه تيم هايي به يك چهارم، نيمه نهايي و فينال راه يافتند و كدام يك قهرمان شدند.