شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۲۰- April, 12, 2003
بازماندگان فوتبال آلمان شرقي
پشت ديوار شرق
ما از نسلي هستيم كه پس از فرو ريختن ديوار برلين به راحتي آلمان شرقي و هر چيز مربوط
به آن مثل فوتبال را از ياد برد
اولي هسه - ليشتن برگر
006630.jpg

ترجمه: آران
بالاخره به هر زحمتي بود توانستم بر بوروكراسي غلبه كنم و يك نيم تنه مخصوص خبرنگاران براي حضور در كنار زمين مسابقه به دست آورم. در دالان تنگ و تاريكي كه به ورودي استاديوم منتهي مي شد و يادآور دخمه هاي مخوف دوران كمونيسم بود به راه افتادم و در دهانه راهرو با ازدحام ۱۵ هوادار فوتبال روبه رو شدم كه در دو سوي معبر صف كشيده بودند. آنها ظاهري شبيه به عموم هواداران همراه اروپايي داشتند كه در سفر و حضر تيمشان را تنها نمي گذارند. همگي مجهز به بطري هاي آب جو و ملبس به لباس و شال مخصوص تيمشان، در حالي كه چند نفري هم صورت خود را با رنگ هاي مقدس پرچم تيم رنگ آميزي نموده بودند.
همراه اين گروه وارد فضاي استاديوم شدم. تا زماني كه آنها شروع به خواندن نكرده بودند نمي شد دريافت كه آنها قشر به خصوصي از هواداران هستند: «ديوار را دوباره برپا سازيد!»
بله آن گروه عجيب چنين مي خواندند و منظورشان هم تشكيل ديوار دفاعي در مقابل ضربات آزاد نبود بلكه شعار فوق آنها را به جريان نويني منسوب مي كرد كه پس از اتحاد دو آلمان در مقابل جريان نئوفاشيسم و نئونازيسم غرب در شرق پديد آمده: «جبهه ضدفاشيسم».
006645.jpg
ادوارد گه ير مربي برافروخته انرگي كوتبوس ديگر اميدي به بقاي تيمش در بوندس ليگا ندارد

آنها از روستوك مي آمدند. بندري در شمال شرقي كشور كه به سرحدات دانمارك و لهستان نزديك تر است تا مناطق داخلي آلمان. آنها هوراكش هاي متعصب «هانسا روستوك» بودند، يكي از معدود باشگاه هاي بوندس ليگا كه مهر «آلمان شرقي» بر برگه تاريخش خورده است. البته شايد بهتر باشد بگويم «German Demokratik Repubik-GDR». آن زمان كه ديوار برلين پابرجا بود من تازه داشتم قد مي كشيدم و به جز خارجي ها هيچ كس از نام «آلمان شرقي» استفاده نمي كرد. همه آلماني ها اعم از شرقي و غربي از واژه «GDR» استفاده مي كردند زيرا هر دو طرف به نوعي اعتقاد داشتند مرزي كه ميان دو آلمان كشيده شده تنها يك مرز جغرافيايي نيست بلكه ناشي از يك شكاف ايدئولوژيك است.
البته «هانسا روستوك» طي تاريخ ۴۳ ساله فوتبال آلمان شرقي تنها دوبار صاحب عنوان شده بود كه هر دوي آنها نيز در آخرين فصل ليگ آلمان شرقي (۹۱ ـ ۹۰) به دست آمده بودند. در آن واپسين دم حيات «GDR» روستوك كه هميشه تنها افتخارش قرار گرفتن در جمع پنج تيم نخست بود ناگهان قد علم كرد و ليگ و جام حذفي را تصاحب نمود. تا پيش از آن «هانسا روستوك» تنها در جام حذفي شانس قهرماني يافته بود ولي هر بار كه به فينال مي رسيد چيزي جز عنوان نايب قهرماني نصيبش نمي شد.
روستوك در سه فينال نخست خود، عنوان «اس سي امپور روستوك» را يدك مي كشيد كه در آن واژه «امپور» به معناي «مترقي» نقش كليدي داشت. اين عنوان نيز خود مسبوق به سابقه اي قديمي تر بود و ريشه در نام تيم فوتبال «امپور لاوتر» داشت. تيمي كارگري و كوچك كه از شهركي معدنچي نشين به نام لاوتر برخاسته بود و بعد در سال ۱۹۵۴ حكومت كمونيستي اين باشگاه را مجبور ساخت تا به شهري بزرگ تر مثل روستوك نقل مكان كند. نام جديدتر «امپور روستوك» هم در واقع تلفيقي از پيشينه و پيشامد سرنوشت اين تيم بود.
006650.jpg
هانسا روستوك يكي از معدود باشگاه هاي بوندس ليگا كه مهر آلمان شرقي بر پيشاني اش خورده است

ديگر باشگاه منسوب به آلمان شرقي سابق كه هنوز در بوندس ليگا دوام آورده «انرگي كوتبوس» است. همانطور كه از نام صنعتي انرگي پيداست، باشگاه هاي آلمان شرقي از دهه پنجاه مجبور شدند اسامي ويژه اي به خود بگيرند كه بيان كننده رابطه آنها با سمبل هاي طبقه كارگر يعني مشاغل و صنايع باشد. بنابراين شما مي توانستيد به فرض تيم «لوكوموتيو لايپزيگ» را تيم «اداره راه آهن» هم صدا بزنيد يا به جاي نام رسمي «دينامو درسدن» بگوييد تيم «پليس».
پس از فرو ريختن ديوار برلين خيلي از باشگاه هاي شرق اسامي كمونيستي را تغيير دادند. مثلا «لوكوموتيو لايپزيگ» به «فاو ـ اف ـ بي لايپزيگ» تغيير نام داد. با اين حال انرگي كوتبوس هنوز عنوانش را كه يادگاري از دوره كمونيسم است حفظ نموده.
زماني كه ديوار هنوز پابرجا بود، انرگي حتي از هانسا روستوك هم ضعيف تر قلمداد مي شد. آنها براي اولين بار در سال ۱۹۶۳ به دسته اول راه پيدا كردند و بعد مثل يويو مدام بين دسته اول و دوم نوسان يافتند. انرگي تنها دوبار توانست به نيمه نهايي جام حذفي در سال هاي ۸۲ و ۱۹۶۴ راه پيدا كند كه هر دو بار با نتايج خرد كننده (۱ ـ ۶) و (۱ ـ ۴) مغلوب «كارل زيس» و «دينامو درسدن» شد. اينكه تنها دو نماينده از آلمان شرقي سابق در بوندس ليگا حضور دارند چندان غيرمنتظره نيست، به هر روي غرب وسيع تر و ثروتمندتر است، ليگ قدرتمندتري داشته و باشگاه هاي غربي يك تجربه چهار دهه اي در «تجارت آزاد» و «فوتبال مدرن» دارند. اما آنچه غيرمنتظره و شگفت آور مي نمايد، بقاي باشگاه هايي كوچك مثل روستوك و كوتبوس در سطح اول فوتبال ژرمن هاست، در حالي كه ديگر نام و نشاني از باشگاه هاي بزرگ تر و پرافتخارتر آلمان شرقي سابق نيست. باشگاه هايي مثل دينامو و لوكوموتيو كه در آن دوران براي من و شما آشنا بودند حالا رو به زوال نهاده اند. بله «من و شما».
006655.jpg

«من و شما»يي كه هرگز چيز زيادي از فوتبال آلمان شرقي نمي دانستيم. اگر هم حالا من شما را با ارائه اطلاعاتي از آن فوتبال فراموش شده غافلگير مي كنم به خاطر اين است كه مدت ها در كتابخانه ها و آرشيوها روي آن مطالعه كرده ام وگرنه همان دوران كه يك جوان دبيرستاني بودم و حتي ريزترين اطلاعات مربوط به فوتبال اروپا و دنيا مثل اينكه: چه كساني در خط حمله ليورپول بازي مي كنند، اندرلخت چه بازيكني را به تازگي فروخته و ميلان قصد دارد با كدام ستاره قرارداد ببندد، را مي دانستم فقط نام سه فوتباليسم آلمان شرقي را بلد بودم.
يكي از عجيب ترين رويكردهاي دنياي سرمايه داري به «آلمان دوباره متحد» مقالاتي ظاهرا عميق و آينده نگر بودند كه در روزنامه هاي پيشرو خارجي به چاپ مي رسيدند و از قدرت عظيمي كه ناسيوناليسم دوباره تهديدگر آلمان بزرگ به همراه خواهد آورد، ابراز نگراني مي نمودند، فارغ از اينكه چه شكاف بزرگي ميان مردم شرق و غرب آلمان وجود دارد. به كره شمالي و كره جنوبي نگاه كنيد. در حال حاضر آنها به خاطر اختلافات سياسي براي هم چنگ و دندان نشان مي دهند اما چنين تضادهايي مانع از اين نمي شود كه كره اي ها خود را از يك ملت و ريشه واحد بدانند ولي چنين روح واحدي در بدنه دو نظام «GDR» و «FRG Federal Republic Germany» به چشم نمي خورد. موعظه هاي هر يكشنبه كشيش هاي خوش قلبي كه به دنبال «پروتستانيسم واحد ژرمن» بودند نيز تأثيري بر تلقي عموم مردم نداشتند. براي من و بسياري از هم نسلانم، آلمان شرقي چيزي جز يك ايالت قلمرو شوروي نبود كه هيچ چيزش به ما نمي رفت.
هيچ كس اين ايده را بر زبان نمي آورد كه مردم آنجا برادران و خواهران ما هستند و حتي كسي بدان گمان هم نمي برد.
آنها آلماني حرف مي زدند، اين درست، اما خب! اتريشي ها هم آلماني حرف مي زنند، سوئيسي ها هم همين طور و حتي خيلي از مردم آلزاس فرانسه. براي همين هيچ كس «آلمان شرقي» را آلمان ديگري كه در شرق «آلمان غربي» واقع شده باشد به حساب نمي آورد. ما «GDR» صدايش مي زديم يا به طور عاميانه مي گفتيم «آن طرف».
خلاصه من جزو نسلي هستم كه به زحمت لايپزيگ را روي نقشه جغرافيا پيدا مي كند. همين نسل بود كه پس از فرو ريختن ديوار برلين به راحتي «GDR» و هر چيز مربوط به آن مثل فوتبال را از ياد برد و چنين شد كه بقاياي فوتبال «GDR» نيز رو به زوال نهاد. گفتنش سخت است اما بسياري از هم نسلان من در آن سوي ديوار، زماني حتي مادر خود را به اشتازي ـ پليس مخفي آلمان شرقي ـ يا هر كس ديگري فروخته اند و ديگر بي معني است كه ما با چنين آدم هايي حرف از برادر و خواهري بزنيم.
طي چند سال اخير باشگاه هاي بزرگي كه ميراث دار فوتبال آلمان شرقي بودند مورد هجوم ملخ گون دلالان غربي قرار گرفتند و تمام بازيكنان ارزشمند يا آينده دارشان را از دست دادند. درست در همين زمان كه اين سطور را مي خوانيد دينامو درسدن چهار امتياز با موقعيت صعود به بوندس ليگاي ۲ فاصله دارد. «ينا» و «لايپزيگ» نيز يك دسته پايين تر يعني در دسته چهارم بازي مي كنند همان جايي كه تيم آماتورهاي انرگي كوتبوس حضور دارد. باشگاه هاي كوچك تر شرقي مثل روستوك و كوتبوس از اين مزيت بهره مند بودند كه چيزي نداشتند تا غرب به تاراج ببرد و يا چندان اعتباري نداشتند كه صعود و سقوطشان توجه چنداني برانگيزد.
روستوك و كوتبوس زنده ماندند زيرا به شريان حياتي «GDR» وصل نبودند و همان توشه و اعتبار اندك خود را كه در سطح باشگاه هاي محلي ـ و نه حرفه اي ـ است از دوران پيش از ظهور «GDR» و در خلال آن تا به روزگار فعلي حفظ نموده اند.
يكي از تلخ ترين اتفاقات ابتداي دهه ۹۰ سقوط دردناك لوكوموتيو لايپزيگ بود. مقتدرترين تيم آلمان شرقي در حضور جديدش در بوندس ليگاي آلمان متحد ۲۰ بازي از ۳۴ بازي خود را واگذار نمود در حالي كه بازي هاي خانگي اش را تنها با حضور متوسط ۹۰۰۰ تماشاگر برگزار كرد آن هم در استاديومي كه در جريان كنسرت هاي مشهور گروه هايي مثل «پينك فلويد» و «اسكورپونز» به مناسبت فروپاشي ديوار برلين ده برابر جمعيت فوق را در خود جاي داده بود. در مقام مقايسه بايد به كوتبوس اشاره كنيم. هنوز هم كه هنوز است آنها در استاديومي كوچك و محقر بازي مي كنند كه در ميان درختان بلوط سر به فلك كشيده اي به قدمت ۲۰۰ سال محصور شده است. اما زندگي هميشه شيرين نيست. كوتبوس نيم فصل را در حالي به پايان برد كه از ۱۶ بازي تنها ده امتياز اندوخته و در قعر جدول بوندس ليگا جا خوش كرده بود. چندي پيش كه آنها بايد روبه روي بايرن مونيخ صدرنشين بلامنازع آلمان مي ايستادند، فرانتس بكن بائر اين باشگاه را «نااميد مطلق» ناميد. اتفاقا در آن بازي دو گل بايرن را «ميشائيل بالاك» به ثمر رساند. او متولد شهر گرليتز در پنجاه مايلي جنوب كوتبوس و يكي از استعدادهاي برخاسته از نظام سابق فوتبال «GDR» محسوب مي شود.
انرگي كوتبوس بدون شك تا پايان فصل نخواهد توانست از قعر جدول تكان بخورد و بايد از حالا با اين يادگار شرق خداحافظي كنيم اما وضعيت روستوك!
هواداران متعصب كوتبوس كه در آغاز معرفي كردم در پايان آن بازي شاهد شكستشان بودند. آن روز روستوك تيم نهم جدول بود و هنوز اين اميد وجود داشت كه آنها فصل آينده براي نهمين فصل پياپي حضور در بوندس ليگا را تجربه كنند. اما روند شكست ها ادامه يافتند تا اينكه حالا روستوك تنها يك پله بالاتر از همتاي شرقي اش در آستانه سقوط به دسته دوم قرار گرفته.
در جام جهاني ۱۹۶۴ زماني كه آلمان غربي و شرقي طي يك قرعه كشي مشكوك در يك گروه قرار گرفتند «GDR» اين امكان را يافت تا براي لحظاتي سر خود را بالا بگيرد و با شكست «FRG» روشن ترين نتيجه تاريخ ۴۳ ساله خود را رقم بزند اما حالا تيمي مثل دينامو برلين دارنده ۹ عنوان قهرماني ليگ آلمان شرقي در فاصله سال هاي ۸۶ ـ ۱۹۶۹ در دسته پنجم به سر مي برد و به بازيكنان نيمه وقت ترك و كروات دلخوش داشته. وضع بقيه را هم كه پيشتر مرور كرديم. حالا كوتبوس و روستوك هم مي روند تا در اعماق فوتبال آلمان بدان ها بپيوندند.

تاريخ فوتبال آلمان به قلم اولي هسه - ليشتن برگر
تور يعني گل
006660.jpg
ترجمه: امير عليزاده
اولي هسه - ليشتن برگر ۱۶۲ روز پيش از ديدار نهايي جام جهاني ۱۹۶۶ انگلستان در دورتموند چشم به جهان گشود. او يك خبرنگار آزاد است كه حول مسائل فوتبال، علي الخصوص فرهنگ فوتبال مقاله مي نويسد.
او از سال ۱۹۹۶ به طور منظم براي مجله معتبر فوتبال انگليس When Saturday Comes و همچنين وب سايت Soccernet وابسته به شبكه ورزشي ESPN مي نويسد.
كتاب !Tor (گل به زبان آلماني) اولين كتاب درباره تاريخ فوتبال آلمان به زبان انگليسي است كه به زحمت اين نويسنده آلماني نوشته شده است.
ليشتن برگر كه به همراه همسر و پسرش در نزديكي استاديوم وست فالن بوروسيا دورتموند زندگي مي كند، در اين كتاب به ريشه يابي موفقيت هاي فوق العاده آلمان در عصر ناآرام و پرآشوب سياسي قرن بيستم پرداخته است.
آلمان تا دهه ۱۹۶۰ بازيكنان حرفه اي و يا يك ليگ ملي نداشت، اما خيلي زود به يكي از موفق ترين كشورها در فوتبال جهان تبديل شد. Tor تحول فوتبال باشگاهي و ملي آلمان از دوران وحشتناك نازي ها كه فوتبال را يك وقت گذراني خطرناك خارجي مي دانستند تا افتخارات عصر مابعد جنگ و بحران قرن جديد را بررسي مي كند. اولي هسه در اين كتاب اين خرافه كه فوتبال آلمان قابل پيشگويي يا اثربخش است را مورد ترديد قرار مي دهد و گروهي كه آن را احيا كردند معرفي مي كند. افسانه هايي نظير والتر بنزه من، پيشقدم فوتبال آلمان كه مورد خيانت قرار گرفت، زپ هر برگر نابغه مرموز، فرانس بكن بائر جاه طلب كه تشنه هر جام و مقامي است و حتي لوتارماتئوس نابغه كج خلق و وصله ناجور فوتبال ژرمن ها. هسه حتي هربرت زيمرمن گزارشگر مسابقه نهايي جام جهاني ۱۹۵۴ سوئيس را نيز از قلم نينداخته است. او بود كه پس از گل پيروزي آلمان مقابل مجارستان، به طرز وجدآورانه اي فرياد زد «Tor » و نگاه يك ملت به خود را تغيير داد.
هسه - ليشتن برگر به هدف خود مبني بر نوشتن يك تاريخ جذاب رسيده است. او سعي كرده ثابت كند كه نگرش قالبي و كليشه اي جهان به فوتبال آلمان به عنوان يك فوتبال ماشيني و قابل پيش گويي، نگرشي غلط است و بايد گفت در اين نكته هم او موفق شده است.
اسامي باشگاه هاي مشهور آلماني به طرز شگفت انگيزي تشريح شده اند، ضمن اينكه از نظر اولي هسه آلمان كه ۹ سال قبل از راه اندازي يك ليگ ملي حرفه اي توانست قهرمان جام جهاني شود، يك واقعيت حيرت انگيز است.
نويسنده، به خوبي توانسته شخصيت هاي گوناگوني كه فوتبال آلمان به آنها مديون است را تحليل كند. از وسواس فكري و دلمشغولي زپ هربرگر تا استعداد برجسته و منحصر به فرد گونتر نتزر. اين كتاب يك تاريخ رنگارنگ است كه بدون شك حريص ترين و تشنه ترين علاقه مندان به فوتبال را نيز غافلگير مي كند.
«گل!» كه جزو جديدترين كتاب ها در مورد فوتبال به زبان انگليسي است، مثل برخي از تيم هاي آلماني در گذشته يك پيروز قاطع است.
amazon.co.uk

باشگاه هاي مشهور اروپا
نانت - ۲
006635.jpg
آرمن ساروخانيان
فصل ۹۵ - ۹۴ به معناي به دست آوردن همه ركوردها بود. نانت با ده امتياز بيشتر در صدر جدول قرار گرفت و هفتمين جام را هم به دست آورد. بهترين خط حمله و بهترين دفاع هم متعلق به آنها بود. دومين قهرماني جام حذفي آنها هم در سال ۹۹ و در استاد دو فرانس به دست آمد. سال ۲۰۰۰ آنها دوباره قهرمان همين جام شدند. سال ۲۰۰۱ هشتمين جشن قهرماني لوشامپيونا تمام خيابان ها را پر از پرچم هاي زرد و سبز هواداران كرد. مسئله پاسپورت هاي جعلي چيزي بود كه وجهه لوشامپيونا در آن سال را به شدت زير سوال برد. سال بعد نانتي ها در جايگاه دهم قرار گرفتند.
استاديوم لابوژوار ـ لويي فونتونو
تا سال ،۱۹۸۴ نانت مسابقات خود را در استاديوم مارسل سوپن برگزار مي كرد. با نزديك شدن به زمان مسابقات يورو ۸۴ كه بنا بود در فرانسه برگزار شود، شوراي شهر تصميم گرفت مجموعه ورزشي جديدي بر پا كند. روز هشتم ماه مه ۱۹۸۴ استاديوم لابوژوار ـ لويي فونتونو افتتاح شد. اولين ديدار، بازي دوستانه اي بين اف. ث. نانت و روماني بود كه با نتيجه يك بر صفر به نفع روماني به پايان رسيد. نام اين استاديوم برگرفته از نام رئيس سابق نانت لويي فونتونو است كه از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۸۹ در راس باشگاه قرار داشت.
استاديوم قبلي يعني مارسل سوپن با ظرفيت ۲۶ هزار نفر قادر به تامين نيازها نبود و نانتي ها ناچار شدند خاطرات خوش قبلي خود مثل رسيدن به دسته اول در سال ۶۳ بازي هاي خارق العاده دهه ۶۰ و شكست سنت اتين را در آنجا بگذارند و به استاديوم جديد كه ۵۲ هزار و ۹۲۳ نفر ظرفيت داشت بروند. با نگاهي به تاريخچه باشگاه مي بينيم كه نانت قهرمان، گويي پس از ورود به استاديوم جديد درخشش خود را به فراموشي سپرد. آخرين ديدار در استاديوم قبلي در ۲۸ آوريل ۱۹۸۴ و در برابر سنت اتين انجام شد. آنها موفق شدند يك بر صفر رقيب خود را شكست دهند. پروژه ساخت استاديوم روز ۲۵ نوامبر۱۹۸۰ به رسميت رسيد شوراي شهر ساخت آن را از بيست و يكم ژوئن ۱۹۸۲ آغاز كرد. عمليات ساخت وساز ۱۶ ماه طول كشيد. زمين چمن از يك سال پيش كاملا آماده بود. هزينه هاي برآورد شده به ۱۰۰ ميليون فرانك مي رسيد. دولت پرداخت ۵۰ درصد اين هزينه ها را به عهده گرفت. بيست هزار متر مكعب بتون براي عمليات ساخت به مصرف رسيد.
ظرفيت فعلي استاديوم ۳۸ هزار و ۲۸۵ نفر است. لابوژوار ـ لويي فونتونو براي تيم ملي فرانسه بسيار خوش يمن بود. قهرمان آينده رقابت هاي بين قاره اي، در اين استاديوم بلژيك را ۵ بر صفر شكست داد. در آوريل ۱۹۹۵ نيز تيم ملي در برابر اسلوواكي قرار گرفت و آنها را نيز با همان نتيجه ۵ بر صفر مغلوب كرد. تيم راگبي فرانسه در سال ۸۶ براي اولين بار در همين استاديوم توانست با نتيجه خارق العاده ۱۶ بر ۳ نيوزيلندي ها را شكست دهند. پيش از مسابقات جام جهاني ،۱۹۹۸ استاديوم بازسازي شد. مسئولين در حدود ۸۴/۴۲ ميليون فرانك براي مدرنيزه كردن آن خرج كردند. از فصل ۱۹۹۹-۱۹۹۸ مديريت استاديوم تصميم گرفت نرده هايي كه در اطراف زمين قرار گرفته بودند را بردارد. اين تغيير براي بهتر شدن فضاي ديد تماشاگران صورت گرفت. هواداران اف. ث. نانت از وقتي تيمشان صاحب يك استاديوم جديد شد، احساس راحتي بيشتري مي كردند. شب به ياد ماندني قهرماني در لوشامپيونا ۹۵ و حماسه ليگ قهرمانان ۹۶-۹۵ خاطره انگيزترين روزهاي اين استاديوم هستند. ركورد حضور تماشاگر در استاديوم به تاريخ شانزدهم ژوئن ۸۴ و ديدار بين تيم هاي فرانسه و بلژيك تعلق دارد. تعداد تماشاگران حاضر در آن روز ۵۱ هزار نفر بود. البته ركورد تماشاچيان نانت ۴۴ هزار و ۲۸۵ نفر است كه در ديدار بين نانت و روماني در روز هيجدهم ماه مه ۱۹۸۴ به ثبت رسيد. اين استاديوم ميزبان شش ديدار جام جهاني ۹۸ نيز بود.

سرمربي: آنجل ماركوس
مربي شصت ساله و آرژانتيني نانت، در سال ۱۹۶۳ كار مربيگري را با نانت آغاز كرد. پس از حضور دو ساله در نانت به تولوز در دسته دوم پيوست. پس از آن چندين سال در گابن، امارات متحده عربي، مصر و. . . به مربيگري پرداخت تا اينكه در سال ۱۹۹۹ به فرانسه بازگشت و مربيگري نيور در دسته هاي پايين فرانسه را به عهده گرفت. او در سال ۲۰۰۱ به لوريان ملحق شد و از ميانه هاي اين فصل دوباره به مربيگري نانت منصوب شد. با توجه به حضور بازيكنان جوان در تركيب نانت حفظ رده پنجم و حضور در جام يوفا موفقيتي براي ماركوس محسوب خواهد شد و او خواهد توانست فصل آينده شانس خود را در اروپا بيازمايد.
وضعيت فعلي
نانت فصل جاري را با پيروزي درخشان در ولودرو برابر مارسي آغاز كرد. پيروزي در دومين ديدار موجب شد آنان در صدر جدول قرار گيرند، ولي پس از آن نتوانستند روند ثابتي در پيش گيرند و بسيار پرنوسان ظاهر شدند. نانت اكثر هفته ها در رده هاي مياني جدول قرار داشت، ولي در هفته هاي اخير زرد و سبزپوشان موفق شدند با چند پيروزي نمي توان از هم اكنون اين تيم را پياپي تا رده پنجم جدول صعود كنند. با توجه به نزديكي امتيازاتي كه جمع پنج تيم داشت، ولي لاندرو و ساير همبازي هايش اميدوارند با حفظ اين رتبه به رقابت هاي يوفا در فصل آينده راه يابند.

اسطوره ها:
كريستين كارمبو: كريستين در دسامبر سال ۱۹۶۰ در ليفو واقع در كالدونياي جديد متولد شد. او از سال ۱۹۹۰ به نانت پيوست. اولين ديدار او در دسته اول با همين تيم و در برابر اوسر انجام شد. اين هافبك تا آخر فصل ۹۵-۹۴ در نانت ماند. طولاني ترين مدت حضور او در يك تيم، نانت بوده است. او سه فصل در سامپدورياي ايتاليا، سه فصل در رئال مادريد اسپانيا و يك فصل در ميدلزبورو انگليس حضور داشته است. سال ۱۹۹۵ او به همراه نانت قهرمان فرانسه شد و در سال ۱۹۹۳ نيز به همراه اين تيم به مرحله فينال جام حذفي راه يافت.

حاشيه ورزش
• مشكل امنيتي، سياسي
بعد از وامصيبتا و مرثيه سرايي محمدرضا طالقاني در مورد وضع اسف بار كشتي مازندران، ظاهرا مسئولان مختلف كشوري و لشگري مازندران تكاني خورده اند و قرار است به كشتي هم فكر كنند. ظاهرا داد و هوارهاي طالقاني در مورد جمع شدن تشك هاي كشتي و بر پا شدن ميزهاي بيليارد به جاي آنها بدجوري تاثر مقامات را برانگيخته است. علي كريمي معاون سياسي، امنيتي استانداري مازندران - با علي كريمي بازيكن فعلي تيم الاهلي اشتباه نشود - در پاسخ به دادخواهي طالقاني اعلام كرده كه به ورزش كشتي كمك خواهد شد. وي اظهار داشته كه در حال حاضر نمي توان عدد و رقم مشخصي را براي اين منظور اعلام كرد اما به زودي اخبار مربوط به كمك ها اعلام خواهد شد. به اين مي گويند يك مسئله سياسي و امنيتي.

• خودزني
بعد از ضرب و حرج يوسف بخشي زاده مدافع تيم فوتبال صنعت نفت آبادان توسط افراد ناشناس در روز چهارشنبه گذشته به نظر مي آيد نگراني هاي جديدي در محدوده اين تيم پرطرفدار ايجاد شده است. بخشي زاده كه با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفته و از ناحيه كمر و كتف زخمي شده است اظهار داشته كه هيچ خصومت شخصي ندارد و احتمالا اين مسئله با فوتبال بي ارتباط نيست. ظاهرا باخت نفت به برق شيراز حسابي اعصاب برخي از طرفداران آبادان را به هم ريخته كه حتي حاضر شده اند بازيكن تيم محبوبشان را زخمي كنند. با اين حساب بايد خدا را شكر كرد كه هنوز دروازه بان اين تيم سالم است، چرا كه اگر مسئول مستقيم گل خوردن ها دروازه بان بود حتما سرش را از دست مي داد. استغفرالله!
006640.jpg

•تقويت روحي
ظاهرا دليل جديدي براي شكست ها و ناكامي هاي پرسپوليس پيدا شده. «بچه ها از قيافه ابراهيمي خسته شده بودند. » اين جمله علي پروين نشان مي دهد كه بازيكنان پرسپوليس چقدر حساس و ريزبين هستند و به خاطر خسته كننده بودن از قيافه ابراهيمي بد بازي مي كرده اند. پيشنهاد مي كنيم ناصر خان سري به پزشكان معجزه گر جراحي پلاستيك بزند تا حداقل چند نفر آدم جديد و خوش تيپ مثل لئوناردو دي كاپريو، ابوالفضل پورعرب، آقا رشيد و صفر كشكولي به كادر فني پرسپوليس دعوت شوند تا تنوعي هم براي بچه ها ايجاد شود.

• باز هم فيلا
اين مسئله محروميت ميزباني مسابقات جهاني كشتي هم بدجوري ما را از خواب و خوراك انداخته. به همين دليل است كه تمام افراد مسئول در سازمان در اين مورد اظهارنظر مي كنند. علي كفاشيان در مصاحبه اي اعلام كرده كه اين تصميم كاملا سياسي و مغرضانه است و با توجه به موقعيت مناسب ايران در فيلا اين مشكل از راه رايزني حل خواهد شد. جالب است كه مسئولان ديگر كشتي ما هميشه از طرفداري فيلا از روسيه شكايت داشتند نه آمريكا. به هر حال شايد بد نباشد كه در اين مسئله سياسي هم سياستمداران ما وارد گود شده و مسئله را حل و فصل كنند.

• ريشه كن نمي شود كه نمي شود
«ژك روگ» رئيس كميته بين المللي المپيك مي گويد كه دوپينگ هرگز در جهان ريشه كن شدني نيست اما به اجرا گذاشتن قانون جهاني مبارزه با دوپينگ تا حدود نسبتا زيادي به مقابله با اين معضل در جهان ورزش كمك مي كند. به گزارش خبرگزاري فرانسه از آتن، روگ در مصاحبه با روزنامه كاتيمريني يونان گفته است: ما قبول داريم كه دوپينگ هرگز در جهان از بين رفتني نيست اما وظيفه داريم تا سرحد امكان با تمامي ابزارهايي كه در دسترس داريم براي پايين آوردن ميل عمومي به ارتكاب آن بكوشيم و در اين راه هم تا حدود زيادي موفق بوده ايم.
در تاريخ پنجم مارس گذشته (۱۵ اسفند) در اجلاس جهاني مبارزه با دوپينگ در كپنهاگ دانمارك، قانون جهاني مبارزه با دوپينگ به تصويب نمايندگان همه كشورهاي جهان رسيد. اين نمايندگان اعم از شخصيت هاي سياسي و ورزشي بودند. اين قانون براي هماهنگ شدن نحوه برخورد با ورزشكاران دوپينگي در كليه كشورها و كليه ورزش هاي جهان به امضا رسيد. اين قانون يا كد جهاني از بازي هاي المپيك ۲۰۰۴ آتن به اجرا گذاشته مي شود.
رئيس كميته بين المللي المپيك در اين مصاحبه به موضوع ديگري كه نگراني محافل جهاني ورزش را برانگيخته اشاره كرد و آن موضوع پيشرفت علم ژنتيك و شبيه سازي (كلونيزاسيون) است كه به گفته روگ در آينده نه چندان دور مي تواند به ورزش هم نفوذ كرده و زمينه تقلب را به راحتي فراهم آورد. روگ گفت كه هم اكنون اين مورد در جهان ورزش مشاهده نشده اما امكان اينكه در آينده شاهد آن باشيم بسيار زياد است.

• رقيب آرمسترانگ مي آيد
يان اولريش قهرمان سابق رقابت هاي دوچرخه سواري دور فرانسه موسوم به توردوفرانس پس از يك دوران ۱۵ ماهه محروميت و آسيب ديدگي، چراغ سبز بازگشت به مسابقات را دريافت كرد. به گزارش خبرگزاري رويترز از پاريس، مسئولان برگزاري مسابقات توردلاسارته فرانسه روز سه شنبه ساعاتي قبل از آغاز اين رقابت ها تاييد كردند يان اولريش از اين پس مجاز به شركت در پيكارهاي دوچرخه سواري است. دوچرخه سوار ۲۹ ساله آلماني به خاطر استفاده از داروي نيروزاي آمفتامين تا ۲۳ مارس از شركت در رقابت هاي اين رشته ورزشي محروم بود.
گفته مي شود اين قهرمان سابق توردوفرانس در سال ،۱۹۹۶ تنها كسي است كه در مهم ترين رويداد دوچرخه سواري جهان قادر به رقابت با لانس آرمسترانگ آمريكايي (فاتح چهار دوره پياپي اين پيكارها) است. اولريش پس از قطع رابطه با تيم تله كام، در ماه ژانويه به تيم آلماني كاست ملحق شد. وي در گفت وگو با روزنامه اكيپ فرانسه گفت: در دوران محروميت احساس مي كردم به پايان خط رسيده ام و در نظر داشتم از دوچرخه سواري كناره گيري كنم. ديگر توان ادامه اين ورزش را در خود نمي ديدم و نمي خواستم ادامه دهم. مسابقات توردوفرانس به عنوان مهم ترين رقابت جهان در رشته دوچرخه سواري همه ساله اواخر بهار در فرانسه برگزار مي شود.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |