ما از نسلي هستيم كه پس از فرو ريختن ديوار برلين به راحتي آلمان شرقي و هر چيز مربوط
به آن مثل فوتبال را از ياد برد
اولي هسه - ليشتن برگر
ترجمه: آران
بالاخره به هر زحمتي بود توانستم بر بوروكراسي غلبه كنم و يك نيم تنه مخصوص خبرنگاران براي حضور در كنار زمين مسابقه به دست آورم. در دالان تنگ و تاريكي كه به ورودي استاديوم منتهي مي شد و يادآور دخمه هاي مخوف دوران كمونيسم بود به راه افتادم و در دهانه راهرو با ازدحام ۱۵ هوادار فوتبال روبه رو شدم كه در دو سوي معبر صف كشيده بودند. آنها ظاهري شبيه به عموم هواداران همراه اروپايي داشتند كه در سفر و حضر تيمشان را تنها نمي گذارند. همگي مجهز به بطري هاي آب جو و ملبس به لباس و شال مخصوص تيمشان، در حالي كه چند نفري هم صورت خود را با رنگ هاي مقدس پرچم تيم رنگ آميزي نموده بودند.
همراه اين گروه وارد فضاي استاديوم شدم. تا زماني كه آنها شروع به خواندن نكرده بودند نمي شد دريافت كه آنها قشر به خصوصي از هواداران هستند: «ديوار را دوباره برپا سازيد!»
بله آن گروه عجيب چنين مي خواندند و منظورشان هم تشكيل ديوار دفاعي در مقابل ضربات آزاد نبود بلكه شعار فوق آنها را به جريان نويني منسوب مي كرد كه پس از اتحاد دو آلمان در مقابل جريان نئوفاشيسم و نئونازيسم غرب در شرق پديد آمده: «جبهه ضدفاشيسم».
|
|
ادوارد گه ير مربي برافروخته انرگي كوتبوس ديگر اميدي به بقاي تيمش در بوندس ليگا ندارد
|
|
|
آنها از روستوك مي آمدند. بندري در شمال شرقي كشور كه به سرحدات دانمارك و لهستان نزديك تر است تا مناطق داخلي آلمان. آنها هوراكش هاي متعصب «هانسا روستوك» بودند، يكي از معدود باشگاه هاي بوندس ليگا كه مهر «آلمان شرقي» بر برگه تاريخش خورده است. البته شايد بهتر باشد بگويم «German Demokratik Repubik-GDR». آن زمان كه ديوار برلين پابرجا بود من تازه داشتم قد مي كشيدم و به جز خارجي ها هيچ كس از نام «آلمان شرقي» استفاده نمي كرد. همه آلماني ها اعم از شرقي و غربي از واژه «GDR» استفاده مي كردند زيرا هر دو طرف به نوعي اعتقاد داشتند مرزي كه ميان دو آلمان كشيده شده تنها يك مرز جغرافيايي نيست بلكه ناشي از يك شكاف ايدئولوژيك است.
البته «هانسا روستوك» طي تاريخ ۴۳ ساله فوتبال آلمان شرقي تنها دوبار صاحب عنوان شده بود كه هر دوي آنها نيز در آخرين فصل ليگ آلمان شرقي (۹۱ ـ ۹۰) به دست آمده بودند. در آن واپسين دم حيات «GDR» روستوك كه هميشه تنها افتخارش قرار گرفتن در جمع پنج تيم نخست بود ناگهان قد علم كرد و ليگ و جام حذفي را تصاحب نمود. تا پيش از آن «هانسا روستوك» تنها در جام حذفي شانس قهرماني يافته بود ولي هر بار كه به فينال مي رسيد چيزي جز عنوان نايب قهرماني نصيبش نمي شد.
روستوك در سه فينال نخست خود، عنوان «اس سي امپور روستوك» را يدك مي كشيد كه در آن واژه «امپور» به معناي «مترقي» نقش كليدي داشت. اين عنوان نيز خود مسبوق به سابقه اي قديمي تر بود و ريشه در نام تيم فوتبال «امپور لاوتر» داشت. تيمي كارگري و كوچك كه از شهركي معدنچي نشين به نام لاوتر برخاسته بود و بعد در سال ۱۹۵۴ حكومت كمونيستي اين باشگاه را مجبور ساخت تا به شهري بزرگ تر مثل روستوك نقل مكان كند. نام جديدتر «امپور روستوك» هم در واقع تلفيقي از پيشينه و پيشامد سرنوشت اين تيم بود.
|
|
هانسا روستوك يكي از معدود باشگاه هاي بوندس ليگا كه مهر آلمان شرقي بر پيشاني اش خورده است
|
|
|
ديگر باشگاه منسوب به آلمان شرقي سابق كه هنوز در بوندس ليگا دوام آورده «انرگي كوتبوس» است. همانطور كه از نام صنعتي انرگي پيداست، باشگاه هاي آلمان شرقي از دهه پنجاه مجبور شدند اسامي ويژه اي به خود بگيرند كه بيان كننده رابطه آنها با سمبل هاي طبقه كارگر يعني مشاغل و صنايع باشد. بنابراين شما مي توانستيد به فرض تيم «لوكوموتيو لايپزيگ» را تيم «اداره راه آهن» هم صدا بزنيد يا به جاي نام رسمي «دينامو درسدن» بگوييد تيم «پليس».
پس از فرو ريختن ديوار برلين خيلي از باشگاه هاي شرق اسامي كمونيستي را تغيير دادند. مثلا «لوكوموتيو لايپزيگ» به «فاو ـ اف ـ بي لايپزيگ» تغيير نام داد. با اين حال انرگي كوتبوس هنوز عنوانش را كه يادگاري از دوره كمونيسم است حفظ نموده.
زماني كه ديوار هنوز پابرجا بود، انرگي حتي از هانسا روستوك هم ضعيف تر قلمداد مي شد. آنها براي اولين بار در سال ۱۹۶۳ به دسته اول راه پيدا كردند و بعد مثل يويو مدام بين دسته اول و دوم نوسان يافتند. انرگي تنها دوبار توانست به نيمه نهايي جام حذفي در سال هاي ۸۲ و ۱۹۶۴ راه پيدا كند كه هر دو بار با نتايج خرد كننده (۱ ـ ۶) و (۱ ـ ۴) مغلوب «كارل زيس» و «دينامو درسدن» شد. اينكه تنها دو نماينده از آلمان شرقي سابق در بوندس ليگا حضور دارند چندان غيرمنتظره نيست، به هر روي غرب وسيع تر و ثروتمندتر است، ليگ قدرتمندتري داشته و باشگاه هاي غربي يك تجربه چهار دهه اي در «تجارت آزاد» و «فوتبال مدرن» دارند. اما آنچه غيرمنتظره و شگفت آور مي نمايد، بقاي باشگاه هايي كوچك مثل روستوك و كوتبوس در سطح اول فوتبال ژرمن هاست، در حالي كه ديگر نام و نشاني از باشگاه هاي بزرگ تر و پرافتخارتر آلمان شرقي سابق نيست. باشگاه هايي مثل دينامو و لوكوموتيو كه در آن دوران براي من و شما آشنا بودند حالا رو به زوال نهاده اند. بله «من و شما».
|
|
«من و شما»يي كه هرگز چيز زيادي از فوتبال آلمان شرقي نمي دانستيم. اگر هم حالا من شما را با ارائه اطلاعاتي از آن فوتبال فراموش شده غافلگير مي كنم به خاطر اين است كه مدت ها در كتابخانه ها و آرشيوها روي آن مطالعه كرده ام وگرنه همان دوران كه يك جوان دبيرستاني بودم و حتي ريزترين اطلاعات مربوط به فوتبال اروپا و دنيا مثل اينكه: چه كساني در خط حمله ليورپول بازي مي كنند، اندرلخت چه بازيكني را به تازگي فروخته و ميلان قصد دارد با كدام ستاره قرارداد ببندد، را مي دانستم فقط نام سه فوتباليسم آلمان شرقي را بلد بودم.
يكي از عجيب ترين رويكردهاي دنياي سرمايه داري به «آلمان دوباره متحد» مقالاتي ظاهرا عميق و آينده نگر بودند كه در روزنامه هاي پيشرو خارجي به چاپ مي رسيدند و از قدرت عظيمي كه ناسيوناليسم دوباره تهديدگر آلمان بزرگ به همراه خواهد آورد، ابراز نگراني مي نمودند، فارغ از اينكه چه شكاف بزرگي ميان مردم شرق و غرب آلمان وجود دارد. به كره شمالي و كره جنوبي نگاه كنيد. در حال حاضر آنها به خاطر اختلافات سياسي براي هم چنگ و دندان نشان مي دهند اما چنين تضادهايي مانع از اين نمي شود كه كره اي ها خود را از يك ملت و ريشه واحد بدانند ولي چنين روح واحدي در بدنه دو نظام «GDR» و «FRG Federal Republic Germany» به چشم نمي خورد. موعظه هاي هر يكشنبه كشيش هاي خوش قلبي كه به دنبال «پروتستانيسم واحد ژرمن» بودند نيز تأثيري بر تلقي عموم مردم نداشتند. براي من و بسياري از هم نسلانم، آلمان شرقي چيزي جز يك ايالت قلمرو شوروي نبود كه هيچ چيزش به ما نمي رفت.
هيچ كس اين ايده را بر زبان نمي آورد كه مردم آنجا برادران و خواهران ما هستند و حتي كسي بدان گمان هم نمي برد.
آنها آلماني حرف مي زدند، اين درست، اما خب! اتريشي ها هم آلماني حرف مي زنند، سوئيسي ها هم همين طور و حتي خيلي از مردم آلزاس فرانسه. براي همين هيچ كس «آلمان شرقي» را آلمان ديگري كه در شرق «آلمان غربي» واقع شده باشد به حساب نمي آورد. ما «GDR» صدايش مي زديم يا به طور عاميانه مي گفتيم «آن طرف».
خلاصه من جزو نسلي هستم كه به زحمت لايپزيگ را روي نقشه جغرافيا پيدا مي كند. همين نسل بود كه پس از فرو ريختن ديوار برلين به راحتي «GDR» و هر چيز مربوط به آن مثل فوتبال را از ياد برد و چنين شد كه بقاياي فوتبال «GDR» نيز رو به زوال نهاد. گفتنش سخت است اما بسياري از هم نسلان من در آن سوي ديوار، زماني حتي مادر خود را به اشتازي ـ پليس مخفي آلمان شرقي ـ يا هر كس ديگري فروخته اند و ديگر بي معني است كه ما با چنين آدم هايي حرف از برادر و خواهري بزنيم.
طي چند سال اخير باشگاه هاي بزرگي كه ميراث دار فوتبال آلمان شرقي بودند مورد هجوم ملخ گون دلالان غربي قرار گرفتند و تمام بازيكنان ارزشمند يا آينده دارشان را از دست دادند. درست در همين زمان كه اين سطور را مي خوانيد دينامو درسدن چهار امتياز با موقعيت صعود به بوندس ليگاي ۲ فاصله دارد. «ينا» و «لايپزيگ» نيز يك دسته پايين تر يعني در دسته چهارم بازي مي كنند همان جايي كه تيم آماتورهاي انرگي كوتبوس حضور دارد. باشگاه هاي كوچك تر شرقي مثل روستوك و كوتبوس از اين مزيت بهره مند بودند كه چيزي نداشتند تا غرب به تاراج ببرد و يا چندان اعتباري نداشتند كه صعود و سقوطشان توجه چنداني برانگيزد.
روستوك و كوتبوس زنده ماندند زيرا به شريان حياتي «GDR» وصل نبودند و همان توشه و اعتبار اندك خود را كه در سطح باشگاه هاي محلي ـ و نه حرفه اي ـ است از دوران پيش از ظهور «GDR» و در خلال آن تا به روزگار فعلي حفظ نموده اند.
يكي از تلخ ترين اتفاقات ابتداي دهه ۹۰ سقوط دردناك لوكوموتيو لايپزيگ بود. مقتدرترين تيم آلمان شرقي در حضور جديدش در بوندس ليگاي آلمان متحد ۲۰ بازي از ۳۴ بازي خود را واگذار نمود در حالي كه بازي هاي خانگي اش را تنها با حضور متوسط ۹۰۰۰ تماشاگر برگزار كرد آن هم در استاديومي كه در جريان كنسرت هاي مشهور گروه هايي مثل «پينك فلويد» و «اسكورپونز» به مناسبت فروپاشي ديوار برلين ده برابر جمعيت فوق را در خود جاي داده بود. در مقام مقايسه بايد به كوتبوس اشاره كنيم. هنوز هم كه هنوز است آنها در استاديومي كوچك و محقر بازي مي كنند كه در ميان درختان بلوط سر به فلك كشيده اي به قدمت ۲۰۰ سال محصور شده است. اما زندگي هميشه شيرين نيست. كوتبوس نيم فصل را در حالي به پايان برد كه از ۱۶ بازي تنها ده امتياز اندوخته و در قعر جدول بوندس ليگا جا خوش كرده بود. چندي پيش كه آنها بايد روبه روي بايرن مونيخ صدرنشين بلامنازع آلمان مي ايستادند، فرانتس بكن بائر اين باشگاه را «نااميد مطلق» ناميد. اتفاقا در آن بازي دو گل بايرن را «ميشائيل بالاك» به ثمر رساند. او متولد شهر گرليتز در پنجاه مايلي جنوب كوتبوس و يكي از استعدادهاي برخاسته از نظام سابق فوتبال «GDR» محسوب مي شود.
انرگي كوتبوس بدون شك تا پايان فصل نخواهد توانست از قعر جدول تكان بخورد و بايد از حالا با اين يادگار شرق خداحافظي كنيم اما وضعيت روستوك!
هواداران متعصب كوتبوس كه در آغاز معرفي كردم در پايان آن بازي شاهد شكستشان بودند. آن روز روستوك تيم نهم جدول بود و هنوز اين اميد وجود داشت كه آنها فصل آينده براي نهمين فصل پياپي حضور در بوندس ليگا را تجربه كنند. اما روند شكست ها ادامه يافتند تا اينكه حالا روستوك تنها يك پله بالاتر از همتاي شرقي اش در آستانه سقوط به دسته دوم قرار گرفته.
در جام جهاني ۱۹۶۴ زماني كه آلمان غربي و شرقي طي يك قرعه كشي مشكوك در يك گروه قرار گرفتند «GDR» اين امكان را يافت تا براي لحظاتي سر خود را بالا بگيرد و با شكست «FRG» روشن ترين نتيجه تاريخ ۴۳ ساله خود را رقم بزند اما حالا تيمي مثل دينامو برلين دارنده ۹ عنوان قهرماني ليگ آلمان شرقي در فاصله سال هاي ۸۶ ـ ۱۹۶۹ در دسته پنجم به سر مي برد و به بازيكنان نيمه وقت ترك و كروات دلخوش داشته. وضع بقيه را هم كه پيشتر مرور كرديم. حالا كوتبوس و روستوك هم مي روند تا در اعماق فوتبال آلمان بدان ها بپيوندند.