دوشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۸۲
شماره ۳۰۲۲- April, 14, 2003
ايران
Front Page

سرنوشت اصلاحات
اگر اين «گفتن» به نتيجه مطلوب نرسيده نبايد از ياد برد در فرهنگي كه قرن ها تك گفتاري را تحمل كرده است آن قدر ظرفيت ندارد كه ناگهان تغيير وضع بدهد و همه بپذيريم عقل جمعي از هر كدام از «من»هاي منفرد بهتر تصميم مي گيرد
اصلاحات ممكن است
در طي طريق خود با اعوجاجات و نوساناتي مواجه باشد ولي با وجود تحولات عظيمي كه پس از رويداد دوم خرداد در جامعه به وقوع پيوسته و نگاه مردم به حكومت و حكومت به مردم را با تغييراتي بنيادين روبه رو ساخته است اميد به فرداي بهتر براي دموكراتيزه شدن كامل اركان حكومت بايد در جان و دل هر ايراني بنشيند
006890.jpg
اميد ساعي
«خودتان بايد آن دگرگوني باشيد كه مي خواهيد در جهان ببينيد».
مهاتما گاندي
۱ - قريب شش سال پيش اصلاحات متولد شد تا چهره نظام را از «پيرايه هايي» كه به آن منتسب مي گرديد، پاكيزه سازد. در آن هنگام، علي رغم تلاش هاي خفيف و مقطعي كه صورت پذيرفته بود تا نگاه جهاني به ايران، نگاهي مثبت و تعاملي باشد، ولي ايران تا سرحد تهديدات نظامي ايالات متحده عليه تاسيسات و مراكز حساس كشور پيش رفته بود و حتي اتحاديه اروپا (بزرگ ترين شريك تجاري ايران) نيز به «گفت وگوي انتقادي» با ايران روي آورده و حاضر به تاييد و تقويت مبادلات في مابين نبود، تا جايي كه در ماجراي دادگاه ميكونوس، برخي عوامل متهم شده و سفراي كشورهاي اروپايي، يكي پس از ديگري، ايران را ترك نمودند.
۲ - اصلاحات با عطف توجه به «دگرگوني ساخت قدرت و نظام تصميم گيري» با انتخاب اصلاح گرايانه خاتمي از سوي مردم، صورت تحقق يافت و اين انتخاب، در مقاطع ديگري چون شوراهاي شهر و روستا، مجلس شوراي اسلامي و رياست جمهوري باري ديگر تاييد گرديد. اصلاحات آمده بود تا به تقويت گرايش هاي مردم سالارانه در نظام ايران بپردازد، ساخت قدرت و نظام تصميم گيري را عقلايي و متأثر از خواسته هاي عمومي نمايد، از آسيب نظام سياسي كشور كه تا پيش از اين محتمل مي نمود، جلوگيري كند، چهره ايران را مصلح و رحماني بنماياند و با نفي خشونت، بر حفظ و استحكام انتظام اجتماعي ايرانيان مهر تاكيد بنهد.
۳ - هم اينك كه در ششمين سال عمر اصلاحات به سر مي بريم، فراز و فرودها و كاميابي ها و ناكامروي هاي بسياري را در طي طريق اصلاحات لمس نموديم و تجربيات بسياري در حافظه تاريخي مردم ايران زمين ثبت و ضبط گرديده است. خشونت هاي خياباني و برهم زدن تجمعات سياسي و دانشجويي، هتك حرمت علما، انديشمندان و شخص رئيس جمهور و كتك زدن وزراي دولت، استيضاح وزيران كليدي دولت، قتل هاي زنجيره اي و انجام اقداماتي عليه انديشمندان، فاجعه كوي دانشگاه، ترور مشاور سياسي رئيس جمهور، محاكمه حاميان و نزديكان دولت، روزنامه نگاران و انديشمندان، رد طرح ها و لوايح مجلس، انجام امور موازي و بسياري امور ديگر همه جزء هر نه روز يك بحراني بودند كه در مقابل واژه اصلاحات به قدرت نمايي پرداختند.
۴ - تلاش روشنفكران و مروجين اصلاحات بر اين است كه «سرعت» اصلاحات را با توجه به ظرفيت هاي اجتماعي به نحوي تنظيم نمايند كه مردم، خارج از تاب و ظرفيت نظام (عرفي يا شبه قانوني) وارد ميدان نشوند؛ و انتخاب اصلاحات از سوي مردم نيز، گواهي بر انتخاب روش هاي اصلاح طلبانه و مسالمت آميز در چارچوب قانون اساسي است. آنان انتظار دارند مصلحان (اصلاح طلبان) خود با اعتقادي كامل و راسخ به اصلاحات، نداي اصلاح سر دهند و در اين مسير، دچار اعوجاج، معامله گري، كاسب كاري و يا انحراف نگردند. آنان انتظار دارند اصلاحات - با محاسبه هزينه ها و فايده ها - با سرعت به راه خود ادامه دهد و مخالفان و منتقدان را نيز جذب خود نمايد. آنان انتظار دارند اصلاح طلبان، خود را به فرصت طلبان سنجاق نكنندو سرنوشت خود را از آنها جدا سازند. همچنين آنان انتظار دارند اصلاح طلبان با شفافيت و شهامت از برخورد انفعالي و مماشات با محافظه كاران بر سر اصول و چارچوب هاي مبنايي اصلاحات و مصالح عمومي پرهيز نمايند و مرزبندي خود را با مخالفان مردمسالاري روشن و متعين سازند.
۵ - اين واقعيت ملموسي است كه حركت اصلاحات در كشور به كندي گراييده، به طوري كه افكار عمومي با رويكرد توقف يا انحراف اصلاحات، از اين «سبك» اصلاحات روي گردان و نااميد شده اند. و نيز واقعيت ديگري به ما مي گويد: اصلاح طلبان نيز به دليل عدم كارآيي (Disfunction)، در حال روبه رو شدن با عدم مشروعيت هستند.كما اينكه رقباي آنها دچار فقد مشروعيت شده اند. ساختار ناكارآمد و غيرمولد اقتصاد نفتي و انبوهي از معضلات سياسي، فرهنگي و اجتماعي پيش رو قرار دارد كه هم اينك و به يمن فضاي ايجاد شده پس از دوم خرداد، تمامي جناح ها و جريانات سياسي آن براي نارسايي هاي كشور مدعي راهكارهاي اصلاح گرايانه هستند، اما با سرخوردگي مردم مواجه گرديده اند.
تالكوت بارسونز، جامعه شناس بزرگ غرب مي گويد: «در جوامع در حال توسعه، گذار به توسعه از طريق اولويت هاي توسعه حقوقي، توسعه فرهنگي، توسعه سياسي و توسعه اقتصادي پيش مي رود. در حالي كه اين روند در جوامع پيشرفته، كاملا برعكس است. » همچنين شاخص هاي توسعه يافتگي سياسي (دموكراتيزاسيون) در كشورها عبارت است از: ميزان مشاركت مردم در تعيين سرنوشت خودشان، شاخص رقابت سياسي بين احزاب و كانديداها، شاخص نهادينگي ساختار سياسي، چرخه مسالمت آميز قدرت، نظام شايستگي، وفاق بين نخبگان، تفكيك و افتراق بين ساخت ها، شفافيت و علنيت در فضاي سياسي كشور، اعتماد و مشروعيت دولت، اطاعت رضايت مندانه شهروندان از دولت، تنوع و تكثر سياسي، پيش بيني پذير بودن سيستم، ظرفيت پذيري دولت، آزادي هاي پايه شهروندي و همگونگي اجتماعي و كاهش ميزان شكاف هاي اجتماعي.۱
بنابراين بديهي است كه دستيابي به بلوغ سياسي و دستيابي به ارزش هاي پايدار، تنها در فرآيند آزمون و خطا امكانپذير است و مي توان و بايد در مسير آزمون و خطاهاي جامعه ايراني، از تجربيات جوامع غربي كه سال هاست ثمره دموكراسي را در بستر عمومي خود به كار مي بندند، استفاده بهينه و هدفمند نموده و با هنجارهاي جهان مدرن آشنا شد و تنها در مسير تعامل با دنياي بيرون است كه مي توان جوش و خروشي دوباره در طبقات مايوس جامعه آفريد و همپاي بهبود نظام اقتصادي، به نهادينگي نظام سياسي دموكراتيك پرداخت.
۶ - ورود ملموس فناوري هاي نوين (ماهواره، اينترنت و...) در زندگي جامعه ايراني، حضوري محتوم و گريزناپذير و تاثيري بنياني و غيرقابل انكار در بينش و نگرش طبقات اجتماعي ايران به جهان پيراموني دارد. از سويي، تبليغات منفي اي كه توسط رسانه هاي مختلف برون مرزي به ايرانيان القا مي شود و در اين سال هاي پس از دوم خرداد، به تريبوني متمركزتر عليه جنبش اصلاحي مردم تبديل شده است، اصلاحات را «نيرنگ براي مقابله با فروپاشي» قلمداد مي نمايند، و از سوي ديگر، رسانه هاي مخالفان داخلي اصلاحات نيز با چوب حراج زدن به دستاوردهاي اصلاح طلبان، خودآگاه يا ناخودآگاه همان مسيري را مي پيمايند كه مخالفان خارج نشين آرزو مي نمايند.
جورج تنت، رئيس سازمان سيا در يكي از آخرين اظهارنظرهاي خود مي گويد: «واشنگتن از نزديك تقابل ميان اصلاح طلبان و محافظه كاران در حكومت ايران را زيرنظر گرفته است... حكومت ايران از امنيت برخوردار است، اما اين امر به طور فزاينده اي شكننده مي باشد... ما شاهد دوئل بين احزاب داخلي ايران هستيم كه اين امر مي تواند تعيين كننده مسير تغييرات سياسي در ايران باشد.» همچنين ريچارد آرميتاژ، معاون وزير امور خارجه آمريكا نيز در سخنان ديگري گفته است: «آمريكا اكنون به موفقيت هاي اصلاح طلبان در ايران پي برده و نظريه مساعدتري در مورد روند تحولات مثبت در ايران پيدا كرده است و به همين جهت تهران را ديگر نمي توان با كره شمالي و عراق هم شأن دانست و در يك محور شرارت قرار داد.»
سرنوشت سياست و مقتضاي عمل سياسي، به روايت ناپلئون و بيسمارك، فن ممكنات و تشخيص ممكن از غيرممكن است و اين را سياستمداران آمريكا بايد به خوبي بدانند كه آمال و مطلوبات خود را از ممكنات تفكيك نمايند و در كنار اصل «قدرت»، «حقيقت» را نيز مورد توجه قرار دهند. واقع بيني در عرصه سياست، نشانه شناخت صحيح از موقعيت حركت اجتماعي و ارزيابي درست از توانمندي، امكانات و موقعيت خود در يك مقطع مشخص تاريخي است. حقيقت ممكن است براي اهل قدرت، تلخ و ناگوار باشد، ولي دنياي مدرن بر پايه استقلال سياسي مبتني بر روابط احترام آميز متقابل بنا نهاده شده است؛ و هنگامي كه جامعه و حكومت (هر يك با قرائت خاص خود) با چنين اظهارنظرهايي مواجه مي شود، با احساس ناخوشايندي به آن مي نگرد و نمي تواند ارزيابي مثبت از آن داشته باشد (شاخك هاي حسي جامعه، شديدا نسبت به مداخلات غيرقابل توجيه ايالات متحده در كودتاي ۲۸ مرداد و نمونه پيش رو - حضور نامشروع در كشور عراق - واكنش نشان مي دهد). در اين راستا شايسته است جامعه، روشنفكران و حكومت با ديد كلان و موقعيت سنجي واقع گرايانه براي اين دست سوالات، پاسخي معقول و مدبرانه جست وجو نمايند:
الف - آيا افت و خيز مردم براي دستيابي به دموكراسي، به تنهايي و بدون دست-گيري نيروي خارجي (با نگاه به نمونه افغانستان) مي تواند به رشد دموكراسي در كشور كمك نمايد؟
ب - آيا وجود انتقاد و اختلاف سليقه كه به صورتي شفاف در كشور جريان دارد و اظهارنظرهاي جامعه جهاني در مورد اين مسائل، مي تواند دليلي بر دخالت خارجي در امور كشوري ديگر تلقي شود؟
پ - آيا با وجود داير نبودن اردوگاه سوسياليسم و جهان دو قطبي، كشوري مانند ايالات متحده مي تواند و قادر است براي جهان پيراموني، چهره جديدي ترسيم نمايد؟ عامل خارجي تعيين كننده است يا تاثيرگذار؟
ت - آيا آرا و نظريات اصلاح طلبان و بعضا حمايت اپوزيسيون و نيروهاي خارجي از طرح اين انديشه ها، بايد موجبات نفي و طرد اصلاحات را فراهم نموده و فشار بر اصلاح طلبان را مضاعف سازد؟
ث - آيا نيروهاي خارجي، خود و يا به وسيله عوامل داخلي، درصدد براندازي نظام مستقر با تمسك به شعارهايي چون حقوق بشر، دموكراسي و. . . برآمده است؟
ج - آيا چراغ سبز نشان دادن حكومت يا اصلاح طلبان به نيروي خارجي، مي تواند گرهي از كار فروبسته كشور و اصلاحات بگشايد؟
چ - آيا جامعه خرده بورژوازي ايران، با تبليغات سلطنت طلبان خارج نشين (به رهبري رضا پهلوي و با طرح شعارهاي دلفريب) مي تواند گرايشي به اين سبك حكومت (كه در نوع خود، مفهوم ارتجاع و بازگشت به گذشته را به اذهان متبادر خواهد ساخت) داشته باشد و آيا با شرايط جديد جهاني و موقعيت نوين آرايش نيروهاي سياسي، نيروي خارجي از روي كارآمدن چنان حكومتي حمايت خواهد كرد؟
ح - و آيا. . .
۶ - شكاف اصلاحات - اصلاحات نه، در كنار شكاف سنت - مدرنيسم و شكاف فرادست - فرودست چند سالي است كه با چالش در سطح جناح هاي سياسي روبه رو بوده و بازخورد آن در سطح بدنه افكار عمومي، به پيدايش و شكل گيري انديشه جديدي در بين مردم منجر شده است. نگارنده در يادداشت ديگري اظهار داشته بود: «يأس و دلسردي عمومي بر جنبش اصلاحات چيره گشته، دوگانگي غيركاركردي همچنان به حيات خود ادامه داده و درصد خفيفي از مردم در انتظار تحركات آمريكا براي بازگشايي منافذ سياسي كشور به سر مي برند و در عين حال، اصلاح طلبان نتوانسته اند (يا نگذاشته اند) به وعده هاي خود، صورت عيني بخشند و مخالفان مردمسالاري نيز همچنان در حال پيشروي مي باشند.»
به عنوان نمونه، اين نظريه در جامعه در حال نقل و انتشار است كه: منافع ما با منافع غرب گره خورده و عامل خارجي، نقشي تعيين كننده در آينده ايران دارد. بنابراين سعي ما براي رسيدن به دموكراسي، نبايد باعث مشروعيت دادن به اقتدارطلبان مخالف اصلاحات شده و ما بايد راه را در كشور هموار نماييم؛ و در نهايت تحريم انتخابات و هرگونه مشاركت سياسي را تجويز نموده و آينده را متعلق به اين جريان قلمداد مي كنند.
اين سخن، واقعيتي از آرا و نظريات بخشي از مردم همين جامعه است و مسبب خلق و گسترش چنين انديشه هايي در اجتماع، نه فقط راديوها و شبكه هاي ماهواره اي اپوزيسيون خارج نشين، بلكه عملكرد غيرقابل دفاع جرياناتي است كه به واسطه خشونت، عبوسيت و ناسازواري انديشه و منافع طبقاتي خود، چهره اصلاح ناپذيري از كليت سيستم به نمايش گذارده اند و باعث شده اند عده اي متأسفانه تنها راه نيل به دموكراسي واقعي را حضور عامل خارجي و افغانستان شدن ايران بپندارند و شكوه و عظمت ايراني بودن خود را به بهاي حضور قدرتمندان خارجي ارزان بفروشند!!
۸ - ميشل فوكو، متفكر بزرگ فرانسوي مي گويد: «تاريخ، نه بستر يكپارچه و همگون حوادث مستمر است، بلكه مجموعه اي از انقطاع ها، عدم استمرارها و ناهمگوني هاست. » همچنين شكسپير، درام نويس شهير انگليسي نيز در جايي گفته است: «آنان كه صبر ندارند، چقدر بيچاره اند. كدام زخمي مگر به تدريج بهبود نمي يابد»؛ و اصلاحات ايراني نيز به قدر وسع و بضاعت خود در حال حركت است. اصلاحات مردم سالارانه، ويژگي ها و لوازمي دارد: اصلاحات فرآيندي تدريجي است، اصلاحات مسالمت آميز است، و اصلاحات با روش هاي قانوني، در پي مطالبه تغييرات است.
اصلاحات ممكن است در طي طريق خود، با اعوجاجات و نوساناتي مواجه باشد، ولي با وجود تحولات عظيمي كه پس از رويداد دوم خرداد در جامعه به وقوع پيوسته و نگاه مردم به حكومت و حكومت به مردم را با تغييراتي بنيادين روبه رو ساخته است، اميد به فرداي بهتر براي دموكراتيزه شدن كامل اركان حكومت بايد در جان و دل هر ايراني بنشيند و در اين مسير نيز خود، پيشگام بسط و گسترش دموكراسي از پايين ترين سطوح جامعه تا بالاترين سطوح قدرت در كشور باشد. جامعه بايد با حضور و مشاركت خود، مسئولانش را تفهيم نمايد كه هدف اصلاحات، تنها جابه جايي افراد و مهره ها نيست، بلكه مقصود، تغيير در سياست ها و نگرش ها و تثبيت دموكراسي با تمامي ساز و كارهايش است. اصلاحات به صورت يك مقوله تزئيني مطرح نشده تا عده اي از اين رهگذر و با اين شعار تازه، منافع شخصي و گروهي خود را تعقيب نمايند و مصالح عمومي و آينده ايران پايمال گردد و روز به روز بر عمق تضادهاي طبقاتي، بي تفاوتي و سرخوردگي نسل جوان، توزيع نامساوي قدرت، ثروت، منزلت، اطلاعات و.. . افزوده شود. امروز بايد بيش از هر زمان ديگري بدانيم كه تاريخ جز به دست خود ما ساخته نمي شود و مي دانيم كه واقعيت به نفع ما صورت بندي نشده و بايد تغيير كند، حال وقتي بر آنيم جهان را تغيير دهيم، حتما مي دانيم ناتمامي، جايي ما را اذيت مي كند. نخبگان كشور در سال هاي اخير، توانمندي هاي بسياري از خود بروز داده اند. آنها براي نخستين بار به اين حقيقت دست يافته اند كه بدون نزديكي به قدرت و گفت وگو با آن نمي توان به توسعه فعال و همه جانبه دست يافت. اگر اين «گفتن» به نتيجه مطلوب نرسيده، نبايد از ياد برد در فرهنگي كه قرن ها تك گفتاري را تحمل كرده است، آن قدر ظرفيت ندارد كه ناگهان تغيير وضع بدهد و همه بپذيريم عقل جمعي از هر كدام از «من»هاي منفرد بهتر تصميم مي گيرد. اين حقيقت را بايد بپذيريم كه افسردگي جمعي امروز، نتيجه پيشروي عقل در لايه هاي دروني جامعه است و نارضايتي هايي كه در هر گوشه و كنار موج مي زند، دليلي جز آن ندارد كه زندگي فراتر رفته و به مرزهاي جديدي رسيده است. حس معجزه را از دست داده ايم و مي دانيم مشكلات، يك شبه ناپديد نمي شود. بر پيچيدگي ساختارها وقوف يافته ايم و از جان و دل مي دانيم براي بهبود رويه ها، روش ها و ديدگاه ها بايد صبورانه به چالش با آنها پرداخت و جدل را از يك حد معيني جلوتر نبرد. هر مشاركتي، فرصت بازانديشيدن را فراهم مي سازد. درمي يابيم توان ملي كشور تا كجا بوده است. آيا توانستيم به طور كامل به اين توان وقوف يابيم. وقتي به اين پرسش، پاسخ دهيم، روزنه اي به سوي نور باز مي شود و مي دانيم كه مي توانيم اين روزنه را فراخ تر سازيم.
كناره گرفتن از ميدان كنش و انفعال پيشه كردن و در انتظار استريليزه كردن روح افسرده جامعه به كمك نيروي خارجي نشستن، تا او بيايد و بهشت موعود! را تقديم ايران نمايد، رويايي بيش نيست! خود را به رويا سپردن و در لذت آن غرق شدن، سرنوشت آدمي است. رويا هم نتيجه وهم و هم سرچشمه خلاقيت و بيداري مي تواند باشد مي توان از رويا لذت برد، ولي نمي توان با آن زندگي كرد. بسياري از ما اين اشتباه را مي كنيم، ولي خطاي مهلك از آنجا آغاز مي شود كه بخواهيم ديگران نيز با ما وارد بازي خيال شوند و نخواسته كابوسي بيافرينند. نبايد به نااميدي ميدان داد و از ساخت فردا طفره رفت. نبايد اجازه داد ابزار نابيناي تقدير باشيم، بي اعتنايي رندانه نسبت به سرنوشت بشر، قرن هاست در فرهنگ و ذهن ما تنيده شده است. بايد در صحنه باقي ماند، به مردم اميد داد و چراغ عقل را روشن نگاه داشت. نااميدان مي توانند جهان را به دهشت تبديل كنند. همه بايد به ياد داشته باشيم مشكلات را نمي توان واداشت معجزه آسا به انحلال خود بپردازند و تنها حضور و خلاقيت تك تك ما مي تواند بر آنها غلبه كند. آدورنو، سودازده مي گويد: «زيبايي شناسي، تاريخ پنهان رنج است»، بدون رنج كشيدن و تحمل كردن، تمدن بشري اكنون در اين موقعيت نايستاده بود. در فضاي مردم سالارانه، ترديد، دودلي و ابهام هميشه ما را به چالش فرامي خواند. هر انتخابي دشوار است و جان را فرسوده مي سازد. چون ما در آغاز راه بسط آزادي و حكومت خود بر خود هستيم، فرسودگي بيشتري را تجربه مي كنيم و مداومت در اين راه، آموخته مان مي سازد.
«با مشاركت، حضور و كناره نگرفتن از عرصه، جهان، شكوه از دست رفته را باز نخواهد يافت، ولي همه خواهند دانست عزم ما بر آن است كه گام به سوي پيشرفت بگذاريم. همين عزم گام هاي زياد جامعه را به پيش مي برد.»
پي نوشت :
۱. توسعه سياسي و كارنامه سياسي امام خميني(ره)، دكتر سعيد حجاريان، روزنامه بيان، ۱۲ خرداد ۰۱۳۶۹

خانه احزاب
سرگشتگي احزاب در سياست خارجي
006905.jpg

شهرام رستگار
موضع گيري احزاب سياسي در جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق ـ همسايه غرب ايران ـ كه تمامي ناظران آثار آن را بر تحولات داخلي و سياست منطقه اي ايران فوق العاده ارزيابي مي كنند، بسياري از آگاهان سياسي را به شگفتي واداشت. تصادف اين حمله با تعطيلات مهم ترين توجيه ناظران دربي تفاوتي احزاب نسبت به اين واقعه مهم بين المللي و منطقه اي بود. در واقع همچنان كه دولت، مجلس، مطبوعات و ساير نهادهاي اجتماعي در ايام نوروز تا بازگشايي مراكز آموزشي در تعطيلي رسمي و غيررسمي به سر مي برند احزاب نيز به مرخصي رفتند تا جايي كه از مهم ترين رويداد بين المللي كه بيخ گوشمان قرار دارد غافل ماندند. اما آگاهان ديگري نيز معتقدند كه غفلت احزاب از مسائل مربوط به سياست خارجي مبحثي اساسي و ريشه اي است و اينك يكي از مشكلات ساختاري احزاب ايران به شمار مي رود.
از ميان تعداد احزاب موجود در كشور كه سهم قابل توجهي در حاكميت دارند شايد تنها احزاب محافظه كار باشند كه در نهادهاي تصميم گيرنده در عرصه سياست خارجي نقش فعال و البته غيرمحسوس ايفا مي كنند و احزاب اصلاح طلب عملا از عرصه تصميم گيري در سياست خارجي به كنار رفته اند. احزاب محافظه كار به لحاظ سابقه حضور در دستگاه ديپلماسي و ساير نهادهاي تاثيرگذار در روابط خارجي عملا ابتكار عمل را حتي در دولت آقاي خاتمي كماكان به دست دارند به طوري كه دولت اصلاحات با در اختيار داشتن وزارت خارجه به عنوان دستگاه تعيين ديپلماسي و مجلس به عنوان نهاد تصميم سازي آن گونه كه بايد نتوانسته مشكلات اصلي پيش روي سياست خارجي را حل و فصل نمايد. به اعتقاد اين دسته از ناظران، برخي عملكردهاي مثبت دولت در حوزه سياست خارجي به ويژه در دولت دوم اصلاحات مرهون لابي هاي پنهان كساني است كه در عرصه روابط خارجي با احزاب محافظه كار حشر و نشر داشتند و مسير و جهت سياست خارجي ايران را به سمت و سوي مورد نظر هدايت مي كردند. از اين منظر بخش باقي مانده براي دولت اصلاحات و احزاب متعلق به آن، سفرهاي سياسي به كشورهاي صنعتي دنيا بود. سفرهايي كه تنها پرستيژ آن براي اصلاحات باقي ماند و محتواي آن به سبد احزاب محافظه كار و واسطه هاي روابط خارجي ريخته شد. برخي آگاهان سياسي ضعف احزاب اصلاح طلب را در چينش نيروهاي خويش در ميدان ديپلماسي و عدم كادرسازي در دستگاه ديپلماسي و كم تجربگي را از دلايل ناكامي اين احزاب در تاثيرگذاري بر روند سياست خارجي ارزيابي مي كنند.
به اعتقاد اين آگاهان احزاب اصلاح طلب كه در واقع همان گروه هاي دوم خردادي محسوب مي شوند هيچ تلاشي براي اصلاح ساختار ديپلماسي كشور و تغييرات اساسي در سيستم مديريت سياست خارجي توسط دولت به عمل نياوردند و اين دستگاه عريض و طويل عليرغم انتقاداتي كه اصلاح طلبان پيش از روي كار آمدن به ميدان به آن وارد مي كردند، همچون گذشته عمل كرد. به طوري كه حتي آيين نامه دهه هاي گذشته كه اشتغال اعضاي احزاب سياسي را در وزارت امور خارجه ممنوع كرده بود مانع از آن شد كه معاون آسيا و اقيانوسيه به عضويت حزب مشاركت در آيد. اين آيين نامه در آن مقطع به شدت مورد استناد محافظه كاران قرار گرفت. آيين نامه اي كه وزارت خارجي را با محيط نظامي در يك مرتبه قرار مي داد يعني ديپلمات، سفير يا معاون وزير در وزارت خارجه در سطح نيروي نظامي قرار مي گرفتند. در حالي كه در تمامي كشورهاي توسعه يافته يا در حال توسعه جابه جايي احزاب در ساختار سياسي تحولات عمده اي در سياست خارجي به دنبال دارد و وجود اعضاي احزاب سياسي در دستگاه ديپلماسي امري متداول و معمول است و متاسفانه هيچ يك از احزاب اصلاح طلب تاكنون درصدد اصلاح اين آيين نامه برنيامده اند. آيين نامه اي كه راه ورود عملي احزاب در عرصه سياست خارجي را بسته است در حالي كه توسط هيات وزيران به راحتي قابل اصلاح است. واقعيت امر اين است كه احزاب اصلاح طلب از بدو امر دخالتي در حوزه روابط خارجي نداشته و به اين ترتيب تاثيرگذاري آن ها از صدور بيانيه سياسي فراتر نرفته است. در حالي كه اين ابزار از طريق مجلس و تاثيرگذاري در راي اعتماد به وزير خارجه و ابزارهاي سوال و استيضاح براي احزابي چون مشاركت، كارگزاران، همبستگي و. . . فراهم است اما كمتر، موضع مشخصي از سوي نمايندگان متعلق به اين احزاب در مجلس در نقد عملكرد روابط خارجي مشاهده شده است.
گرچه به اعتقاد برخي ناظران عمده توجه احزاب اصلاح طلب به مقوله روابط خارجي در چندين سال اخير باز كردن گره كور روابط با آمريكا است و كليت عملكرد وزارت خارجه مورد تاكيد اين احزاب است. در واقع سكوت احزاب نيز در قبال حمله آمريكا و انگليس در عراق به نوعي نشانه عدم مخالفت است كه نهايت آن مي تواند به بازشدن گره رابطه با آمريكا منتهي شود. با تمام اين تفاصيل ضعف برون مرزي احزاب از جمله مواردي است كه بايد مورد توجه خاص قرار گيرد. نحوه گسترش روابط احزاب ايران با احزاب ساير كشورها به ويژه احزاب بزرگ و تصميم گيرنده در ساختار قدرت با همتايان حزبي خويش در ساير كشورها كمك شاياني است كه مي توان به توسعه روابط احزاب در حوزه سياست خارجي نمود. از اين رو برخي آگاهان سياسي معتقدند كه دستگاه هاي دولتي متولي سياست خارجي و سياست داخلي مي توانند با هماهنگي يكديگر يادداشت هاي تفاهمي را در اين زمينه با برخي كشورهاي داراي تجربه دموكراسي مبادله كرده و از اين طريق پاي احزاب را به مقولات سياست خارجي باز نمايند. اين اقدام هم به توانمندسازي احزاب در حوزه روابط خارجي كمك موثري خواهد كرد و هم باري از دوش دستگاه ديپلماسي كشور براي حل و فصل بسياري از منازعات ديپلماتيك برداشته خواهد شد.

حاشيه ايران

• تحليل عبدي از سقوط صدام
006895.jpg

«عباس عبدي» در ديداري كه جمعه شب با وكيل خود در زندان اوين داشته، تحليل خود از سقوط رژيم صدام را ارائه داده است. عبدي گفته: «من از همان ابتداي جنگ پيش بيني مي كردم كه چندان مقاومتي در برابر ارتش بيگانه از سوي مردم عراق صورت نگيرد. » وي توضيح داد: «در نظام هاي مردمسالار، مردم به دليل نزديكي با حكومت در برابر متجاوزان مقاومت مي كنند كه نظير آن را در فرانسه و انگليس هنگام جنگ جهاني دوم شاهد بوديم. همچنين در نظام هاي توده اي، مقاومت مردمي چنان شديد است كه حتي در صورت شكست ارتش، مردم با مقاومت خود دوباره آن را بازسازي مي كنند. نظير آنچه كه در استالينگراد و يا در جريان جنگ ايران و عراق شاهد بوديم. اما در نظام هاي فاشيستي، ابتدا ارتش مقاومت مي كند اما با اولين شكست و روشن شدن سقوط ديكتاتوري به راحتي تسليم مي شوند. در جنگ اخير هم شاهد بوديم كه در ام القصر يا بصره تا حدودي مقاومت صورت گرفت اما با شكست در اين جبهه ها، نيروي مسلح صدام از هم گسست و در نتيجه بغداد و ساير شهرها به سرعت تسليم شدند و مردم هم كه از صدام نفرت داشتند، مقاومتي نكردند. » گفتني است عبدي تا جمعه شب از سقوط صدام بي خبر بوده كه توسط وكيل خود از موضوع مطلع مي شود.

• ويژه نامه «تهديد»
خبرنامه اينترنتي «گويا» از ابتداي اين هفته، بخش ويژه اي را در نظر گرفته و در آن مهم ترين موضع گيري هاي مقامات رسمي و رسانه هاي ايالات متحده عليه ايران را طي ۲۴ ساعت درج مي كند. اين بخش ويژه به دنبال سقوط صدام و افزايش تهديد ايران از سوي جريانات جنگ طلب در هيأت حاكمه آمريكا در نظر گرفته شده است. در نخستين شماره اين ويژه نامه اينترنتي، مطالبي از «ديك چني» معاون رئيس جمهوري آمريكا، «جورج تنت» رئيس سازمان سيا، «براد شرمن» عضو كنگره آمريكا، روزنامه «لس آنجلس تايمز» و «داگلاس فيث» از مسئولان پنتاگون درج شده است. در اين ويژه نامه به نقل از گزارش سيا به كنگره آمريكا آمده است: «علي رغم ادعاي ايران در پذيرش پيمان منع تكثير سلاح هاي هسته اي، سيا و ايالات متحده اطمينان دارند تهران همچنان براي دستيابي به سلاح هاي هسته اي تلاش مي كند. »

• دوم خرداد تكرار نمي شود
006900.jpg

«احسان نراقي» در گفت وگويي با شماره اخير ماهنامه «گزارش» درباره وضعيت امروز جامعه گفته است: آنچه امروز مي بينيم موج ياس و اضطراب است كه همه جا را فرا مي گيرد. حالتي كه تا به هم مي رسند مي گويند چه مي شود. حتي مقامات مسئول همه در حالت نگراني اند. جوان ها مايوسند. البته با آمدن آقاي خاتمي در سال ۶۶ نسيم تازه اي وزيد و در خارج هم موثر بود. روي كار آمدن خاتمي به اندازه انقلاب اسلامي دنيا را تكان داد. آمدن آقاي خاتمي حادثه بزرگي بود ولي متنفذين جمهوري اسلامي و دست اندكاران قدر اين حالت را ندانستند كه چه فرصت گرانبهايي براي نجات جمهوري اسلامي و بهبود وضع و شرايط آينده و پيشرفت و اعتلاي كشور بود در هر صورت فرصت مغتنمي بود اما از دست رفت. » نراقي درباره امكان تكرار دوم خرداد گفته است: «نه، تكرار نمي شود. در هر قسمتي كه نگاه مي كنيد مثلا مجلس كه منتخب مردم بود و رو به سوي آينده داشت فرصتي بود. اين جامعه شناس گفته است: «اصلي در جامعه شناسي وجود دارد كه مي گويد هر گاه ارزش هايي هويت و محتواي واقعي خود را از دست مي دهند، عده اي كه مي خواهند از آن ارزش ها بهره بگيرند بيشتر از آن حرف مي زنند. يعني آنهايي كه واقعا كمتر به انقلاب معتقدند بيشتر از انقلاب حرف مي زنند. انقلاب مستمسكي مي شود براي آنها جامعه اي ساخته ايم و بايد در آن زندگي كنيم. مرفه، عاقلانه، دموكراتيك، منضبط. به اسم انقلاب نمي شود هر چيزي را توجيه كرد. بنابراين ضعف است كه دائم به شعار انقلابي متوسل شويم. در صورتي كه در عمل و راه، هزار فرسخ از آن دور شده ايم. »

• شيطنت هاي الجزيره
شبكه تلويزيوني الجزيره صبح روز جمعه در خبري از تهران گزارش داد كه طرفداران آيت الله حكيم با حمله به سفارت عراق اين محل را اشغال كردند.غسان بن جدو خبرنگار اين شبكه در گزارش مستقيم خود از تهران چنين وانمود كرد كه مهاجمان به سفارت از طرف مجلس اعلا براي اين كار مأموريت داشتند. اين در حالي است كه يك منبع مطلع در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در گفت وگو با همشهري اعلام كرد كه مجلس اعلا تكذيبيه اي براي الجزيره فرستاده كه بازتابي در اين تلويزيون نداشته است. تعدادي از عراقي هاي ساكن تهران و نه طرفداران مجلس اعلا روز جمعه به سفارت عراق حمله كردند كه با دخالت نيروي انتظامي و گارد ويژه اين ماجرا به پايان رسيد.

• بازگشايي دفتر ILO
سازمان بين المللي كار (ILO)، قصد دارد دفتر خود در تهران را بازگشايي كند. رئيس دفتر دهلي نو ILO مسئوليت انتخاب كادرهاي دفتر اين سازمان در تهران را بر عهده گرفته است و تمام تلاش ها بر آن است كه دفتر ILO در تهران، همزمان با حضور «خوآن سوماويا»، مدير كل ILO در شهريور ماه سال جاري در تهران افتتاح شود.ايسنا در گزارشي با اعلام اين خبر افزوده است: فعاليت هاي دفتر ILO در تهران پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تحريم ايران از سوي بسياري از كشورهاي اروپايي و آمريكايي متوقف شده بود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |