دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۲
شماره ۳۰۲۹- April, 21, 2003
علم
Front Page

چرا آدمي بايد فروتن تر از آن باشد كه هست
نارسيس خيره به خود
در تصوير آبكي من در چاله آب كنار خيابان نارسيس به خود رسيده بود ما نيازمند نوعي فروتني در تنظيم سلسله مراتب حيات هستيم ما قطعاً نه مقاوم ترين گونه هستيم و نه حتي باهوش ترين
008265.jpg

بعضي از ويروس هاي ميكروسكوپي عفونت زا احتمالاً درباره مغز از مجموع تمام ما عصب شناسان بيشتر مي دانند بينش مايوسانه من از يك مقاله غيرعادي جديد درباره چگونگي كنترل مغز ميزبان توسط بعضي از انگل ها ريشه مي گرفت
R.Sapolsky، استاد علوم زيستي و عصب شناسي در دانشگاه استانفورد و همكار پژوهشي موزه هاي ملي كنياست. او در سال ۱۹۸۴ در رشته «عصب درون ريزشناسي» از دانشگاه راكفلر دكترا گرفت. علايق ساپولسكي در پژوهش عبارتند از مرگ سلول عصبي، ژن درماني و فيزيولوژي نخستي ها.دو عنوان از كتاب هاي ساپولسكي تا مرحله پاياني انتخاب بهترين كتاب لس آنجلس تايمز پيش رفتند. معروف ترين كتابش «چرا گورخرها زخمي نمي شوند» در سال ۱۹۹۴ به چاپ رسيد و تازه ترين اثرش «زندگينامه يك نخستي» مربوط به سال ۲۰۰۲ مي شود. ساپولسكي برنده جايزه نبوغ بنياد مك آرتور و جايزه محقق جوان سال از طرف بنياد ملي علم وابسته به رياست جمهوري است. او جوايز و افتخارات متعدد ديگري نيز كسب كرده و در چندين نشريه آكادميك عضو هيأت تحريريه است.او در سانفرانسيسكو زندگي مي كند و با مجلات «ديسكاور» و «ساينس» و غيره همكاري دائمي دارد.
رابرت ساپولسكي
ترجمه: كاوه فيض اللهي
مانند بيشتر دانشمندان ديگر، من هم هرازگاهي در همايش هاي تخصصي شركت مي كنم. يكي از آنها همايش ساليانه «انجمن علوم اعصاب»، سازماني است كه بيشتر پژوهشگران مغز در سرتاسر كره زمين عضو آن هستند. اين يكي از جريحه داركننده ترين تجاربي در رابطه با شعور آدم است كه مي توان تصور كرد. در حدود ۲۸ هزار نفر از ما احمق هاي علم خود را در سالن مركز تجمع مي چپانيم. پس از مدتي اين با هم بودن باعث مي شود آدم فكر كند پاك خل شده است: يك هفته تمام به هر رستوران، آسانسور يا سرويس بهداشتي كه وارد شويد مي بينيد كه عده اي ايستاده اند و مشغول بحثي داغ درباره آكسون هاي اسكوئيد هستند. (آكسون زائده اي سيتوپلاسمي است كه تكانه عصبي را از جسم سلول عصبي منتقل مي كند و اسكوئيد يا ده پا به اعضاي راسته اي از سرپايان اطلاق مي شود كه داراي هشت پا و دو شاخك حسي و از خويشاوندان ماهي مركب اند. آكسون اسكوئيد بسيار قطور - در حد يك ميلي متر- بوده و به همين دليل در پژوهش هاي عصب شناسي كاربرد گسترده اي دارد ـ م). فرايند كشف خود علم نيز آسان تر از اين نيست.
۱۴ هزار سخنراني و پوستر در اين همايش ارائه شد كه اين حجم اطلاعات براي شركت كننده واقعاً توان كاه است. از زيرمجموعه پوسترهايي كه بازديدشان براي شما ضروري است، تعدادي به دليل ازدحام علاقه مندان در مقابل آنها غير قابل دسترسي مي شود، يكي به زباني نوشته شده كه شما از آن سردرنمي آوريد و ديگري ناگزير تمام آزمايش هايي را كه مي خواستيد در پنج سال آينده انجام دهيد گزارش كرده است. در اين بازار شام حقيقتي نهفته است كه همه از آن آگاهند اما كسي بر زبانش نمي آورد كه با وجود اينكه اِن نفر از ما در رابطه با اين موضوع داريم جان مي كنيم اما هنوز درباره نحوه كار مغز يك اپسيلون بيشتر نمي دانيم.
008275.jpg

خودم يك روز بعدازظهر هنگامي كه روي پله هاي مركز همايش نشسته بودم، چماق اطلاعات بر سرم مي كوبيد و حس عمومي جهل احاطه ام كرده بود، احساس كردم بدجوري كم آورده ام. چشمانم به چاله آب راكد و گل آلودي كنار جدول خيره ماند و فهميدم كه بعضي از ويروس هاي ميكروسكوپي عفونت زا كه آنجا جاخوش كرده اند احتمالاً درباره مغز از مجموع تمام ما عصب شناسان بيشتر مي دانند. بينش مايوسانه من از يك مقاله غيرعادي جديد درباره چگونگي كنترل مغز ميزبان توسط بعضي از انگل ها ريشه مي گرفت. همه ما مي دانيم كه باكتري ها، آغازيان (گروهي از جانداران تك سلولي كه برخي از آنها مولد بيماري هايي نظير اسهال خوني و مالاريا هستند - م) و ويروس ها در به كارگيري بدن جانوران در جهت اهداف خويش از شيوه هايي با پيچيدگي حيرت آور استفاده مي كنند. آنها سلول ها، انرژي و سبك زندگي ما را به سرقت مي برند تا بتوانند رشد كنند و موفق شوند. اما در ميان شيوه هاي بسيار متنوع، خيره كننده ترين و موذيانه ترين چيزي كه در اين انگل ها تكامل يافته است - و موضوعي كه آن روز ذهنم را به خود مشغول كرده بود - توانايي آنها براي تغيير رفتار ميزبان در جهت رسيدن به اهداف خودشان است. بعضي از كتاب هاي درسي در اين رابطه انگل هاي خارجي را مثال مي زنند، جانداراني كه در سطح بدن جانوران ديگر زندگي مي كنند. براي مثال بعضي از مايت هاي (انواعي از كنه هاي كوچك - م) متعلق به جنس Antennophorus بر پشت مورچه ها سوار مي شوند و مي توانند با تحريك قطعات دهاني مورچه، بازتابي را موجب شوند كه به بالا آوردن غذا توسط مورچه و تغذيه مايت از آن مي انجامد. گونه اي از كرم هاي سنجاقي (نماتودها - م) از جنس Syphacia، تخم هايش را روي پوست يك جونده مي گذارد، تخم ها ماده اي ترشح مي كنند كه موجب خارش مي شود. جونده محل خارش را با دندان هايش مي خاراند و در اين فرايند، تخم ها خورده شده و هنگامي كه به درون بدن جونده رسيدند با خوشحالي تفريخ مي شوند. اين تغييرات رفتاري الزاماً با اذيت كردن ميزبان و به شكلي صورت مي گيرد كه او به طريقي عمل كند كه به نفع مزاحمان است. اما بعضي از انگل ها عملاً كاركرد خود دستگاه عصبي را تغيير مي دهند.
گاهي اوقات آنها به طور غيرمستقيم و با دستكاري هورمون هايي كه روي دستگاه عصبي اثر مي گذارد اين تغييرات را پديد مي آورند. كشتي چسب هايي (بارناكل ها، انواعي از سخت پوستان) به نام
Sacculina granifera در استراليا يافته مي شوند كه به خرچنگ هاي شني نر چسبيده و هورمون ماده سازي ترشح مي كنند كه رفتار مادرانه را القا مي كند. سپس خرچنگ هاي مسخ شده همراه با ماده هاي تخم دار از دريا خارج شده و روي ساحل در شن حفره هايي مي سازند كه براي انتشار لاروها مناسب است. طبيعتاً خرچنگ هاي نر هيچ لاروي ندارند كه در آن حفره ها رهايش كنند. اما كشتي چسب ها چرا و اگر كشتي چسبي خرچنگ ماده اي را آلوده كند، باز هم همين رفتار را در او القا خواهد كرد - البته پس از تحليل بردن تخم دان هايش، عملي كه اختگي انگلي ناميده مي شود.
اين موارد هر قدر هم كه عجيب باشند، باز دست كم جانداران مورد بحث بيرون از مغز هستند. اما چندتايي هم هستند كه به درون راه مي يابند. اينها به جاي موجودات به نسبت غول آسايي نظير مايت، كرم سنجاقي و كشتي چسب، انواع ميكروسكوپي و عمدتاً ويروس هستند. هنگامي كه يكي از اين انگل هاي ريز وارد مغز شود، از حمله سيستم ايمني كاملاً درامان مي ماند و مي تواند در جهت تامين منافع خويش مشغول دستكاري ماشين عصبي شود.
ويروس هاري يكي از اين انگل ها است. اگر چه نحوه عملكرد اين ويروس از قرن ها پيش معلوم شده است، اما من كسي را سراغ ندارم كه آن عملكردها را به شيوه اي عصب شناختي آن طور كه فكر مرا مشغول كرده، بيان كرده باشد. راه هاي بسياري وجود دارد كه مي توانست براي انتقال از ميزباني به ميزبان ديگر در ويروس هاري تكامل يابد. اصلاً لزومي نداشت كه اين ويروس به مغز نزديك شود. مي توانست حقه اي مشابه حقه اي كه ويروس مولد سرماخوردگي به كار مي گيرد سوار كند - يعني تحريك پايانه هاي عصبي مجاري بيني و وادار كردن ميزبان به عطسه و انتشار نسخه هاي ويروس به اطراف، مثلاً به شخصي كه در رديف جلو در سينما نشسته است. يا آنكه مي توانست در ميزبان، ميلي سيري ناپذير براي ليسيدن يك انسان يا يك جانور پديد آورد تا از اين طريق ويروسي را كه به درون بزاق ريخته شده منتقل سازد. در عوض همان طور كه همه مي دانند، هاري مي تواند ميزبانش را آنچنان پرخاشجو و مهاجم كند كه ويروس بتواند از طريق بزاقي كه با زخم تماس مي يابد به ميزبان ديگر منتقل شود.
فقط كافي است همين مسئله را در نظر بگيريد. لشكري از عصب شناسان مشغول تحقيق درباره مباني عصبي پرخاشجويي اند: مسيرهايي از مغز كه درگير آن هستند، ميانجي هاي عصبي مربوطه، برهمكنش ميان ژن ها و محيط، تنظيم هاي هورموني و غيره. پرخاشجويي موضوع كنفرانس ها، پايان نامه هاي دكترا، مشاجرات آكادميك بيهوده، درگيري هاي زننده و آثار گوناگون بوده است. اما در مقابل تمام اينها، ويروس هاري فقط يك چيز را «شناخته» است و آن اينكه كدام سلول هاي عصبي را آلوده كند تا قرباني هار شود. و تا آنجا كه من اطلاع دارم، تاكنون هيچ عصب شناسي هاري را اختصاصاً با هدف درك مباني عصبي پرخاشجويي مورد بررسي قرار نداده است.
با وجود چشمگير بودن اين اثرات ويروسي، هنوز جا براي پيشرفته تر شدن هست و اين به خاطر ميزبان - ويژه نبودن اين انگل است. اگر شما جانوري هار باشيد، ممكن است يكي از چند جانوري نظير خرگوش را گاز بگيريد كه هاري نمي تواند در آنها به خوبي همانندسازي كند. بنابراين گرچه پيامدهاي رفتاري آلوده كردن مغز بسيار خيره كننده است، اما اگر تاثير انگل بيش از حد وسيع باشد، ممكن است در ميزباني بن بست، بي ثمر بر باد رود.
در مقاله اي كه پيش از اين درباره اش صحبت شد، موردي بسيار ويژه و جالب از كنترل مغز، توسط مانوئل بردوي (M.Berdoy) و همكارانش در دانشگاه آكسفورد مطرح شده است. بردوي و همكارانش انگلي به نام Toxoplasma gondii را بررسي مي كنند. در آرمانشهر توكسوپلاسمايي زندگي عبارت است از يك توالي دوميزبانه متشكل از جوندگان و گربه ها. اين آغازي توسط جونده اي خورده شده و در سرتاسر بدن آن به ويژه در مغزش، كيست تشكيل مي دهد. اين جونده توسط گربه اي خورده مي شود و توكسوپلاسما در بدن گربه شروع به توليد مثل مي كند. گربه انگل را همراه با مدفوعش بيرون مي ريزد كه در يكي از مراحل چرخه زندگي اش جونده اي آن را مزمزه مي كند. كل سناريو حول محور ميزبان - ويژگي مي چرخد: گربه تنها گونه اي است كه توكسوپلاسما مي تواند در آن توليد مثل جنسي انجام داده و همراه مدفوع بيرون ريخته شود.
008280.jpg

بنابراين توكسوپلاسما نمي خواهد كه جونده ناقل آن را يك باز شكار كند يا مدفوع گربه اش را سوسك سرگين گردان فرو برد. توجه داشته باشيد كه اين انگل مي تواند تمام گونه هاي ديگر را نيز آلوده كند؛ اما در واقع موضوع از اين قرار است كه اگر بخواهد وارد بدن ميزبان جديدي شود مثل آن است كه بي نتيجه در بدن گربه متوقف شده باشد.
به دليل همين توان آلوده سازي گونه هاي ديگر است كه تمام كتاب هاي «در دوران بارداري چه كنيد»، نگهداري گربه و جعبه نوزادانش را درون خانه ممنوع كرده و به خانم هاي باردار هشدار مي دهد اگر گربه اي در باغ مي گردد از باغباني كردن خودداري كنند. اگر توكسوپلاسما از مدفوع گربه وارد بدن زن بارداري شود، مي تواند به درون جنين رفته و بالقوه موجب آسيب هاي عصبي شود. خانم هاي باردار آگاه از گربه ها مي گريزند. اما جوندگان آلوده به توكسوپلاسما واكنشي عكس اين نشان مي دهند. ترفند غيرعادي و شگفت انگيز اين انگل آن است كه كاري مي كند تا جوندگان گريزندگي شان را در برابر گربه از دست بدهند.
هر جونده اي كه سالم باشد از گربه دوري مي كند - رفتاري كه رفتارشناسان آن را «الگوي عمل ثابت» مي نامند و در آن بيزاري در اثر آزمون و خطا در جونده تكوين نمي يابد. (زيرا احتمال چنداني وجود ندارد كه پس از خطاي يك جونده در مواجهه با گربه فرصت زيادي براي يادگيري باقي مانده باشد. ) گربه هراسي در جوندگان ذاتي است و اين كار از طريق بويايي و در شكل فرومون ها انجام مي شود كه همان پيام هاي شيميايي بوداري هستند كه جانوران رها مي سازند. جوندگان به طور غريزي با شنيدن بوي گربه رم مي كنند - حتي جوندگاني كه در طول عمرشان هرگز گربه اي نديده باشند و حتي جوندگاني كه اعقابشان صدهانسل حيوانات آزمايشگاهي بوده اند. مگر آنكه به توكسوپلاسما آلوده شده باشند. همان طور كه بردوي و گروهش نشان دادند، فقط اين جوندگان هستند كه بيزاري و ترس خويش از فرومون هاي گربه را از دست مي دهند.
اما اين موردي عام نيست كه در آن انگل كله ميزبان حدواسط را انگولك و او را پريشان فكر و آسيب پذير كرده باشد. تمام موارد ديگر در جونده آلوده سالم و دست نخورده مي ماند. جايگاه اجتماعي جانور در سلسله مراتب تسلط تغيير نمي كند. هنوز به جفت گيري و در نتيجه، عملاً به فرومون هاي جنس مخالف علاقه مند است. جونده آلوده هنوز قادر به تشخيص بوهاي ديگر هست. فقط آنكه در برابر فرومون هاي گربه عقب نشيني نمي كند. مثل آن است كه كسي به يك انگل مغزي آلوده شده باشد كه هيچ تاثيري روي افكار، عواطف، نمره آزمون استعداد تحصيلي يا سليقه شخص در تماشاي برنامه هاي تلويزيون نداشته باشد اما براي آنكه چرخه زندگي اش را كامل كند، ميلي مقاومت ناپذير براي رفتن به باغ وحش، بالا رفتن از حصار و بوسيدن عاشقانه عصباني ترين خرس قطبي با دهان باز در ميزبان ايجاد كند. همانطور كه تيم بردوي در عنوان مقاله شان نوشته اند، جاذبه مهلك ناشي از انگل.
بديهي است كه تا روشن شدن موضوع پژوهش هاي بيشتري لازم است. اين را به خاطر آن نمي گويم كه گفتن آن در اين مرحله از هر مقاله علمي ضروري است بلكه بدان علت كه اين يافته به خودي خود آن چنان تكان دهنده است كه آدم بايد دقيقاً سر از كار آن در آورد. و نيز به اين علت كه ـ اجازه دهيد لحظه اي خود را جاي استفن جي گولد بگذارم ـ شواهد بيشتري در تاييد حيرت انگيز بودن تكامل فراهم مي آورد. حيرت انگيز در راه هايي كه نامعقول مي نمايد. ايده جهت دار بودن و پيشرونده بودن تكامل در بسياري از ما عميقاً ريشه دوانده است: بي مهرگان بسيار ابتدايي تر از مهره داران اند، پستانداران تكامل يافته ترين مهره داران هستند، نخستي ها از نظر ژنتيكي از همه پستانداران لوكس ترند و الي آخر. بعضي از بهترين دانشجويان من صرف نظر از اينكه من به هنگام تدريس چه قدر اين مسئله را با طول و تفصيل شرح دهم پيوسته مرتكب اين خطا مي شوند. اگر شما اين ايده مشهور را باور كنيد، موضوع فقط اين نيست كه اشتباهي مرتكب شده ايد بلكه ديگر با فلسفه اي كه انسان را تكامل يافته ترين جاندار و در همين راستا ساكنان اروپاي شمالي كه شنيتسل و سيخ راه رفتن با ذائقه شان جور در مي آيد را تكامل يافته ترين انسان مي داند، چند گام بيشتر فاصله نداريد.
پس به خاطر داشته باشيد موجوداتي هستند كه مي توانند مغز را كنترل كنند. جانداران ميكروسكوپي و بزرگ تري كه زورشان از «برادر بزرگ» (منظور مغز است ـ م) و، بله، حتي از عصب شناسان بيشتر است. تصوير من در چاله آب كنار خيابان مرا به نتيجه اي عكس رساند چرا كه در آن تصوير آبكي نارسيس به خود رسيده بود. (بنا به اساطير يونان باستان نارسيس جواني بود بسيار زيباروي كه روزي چهره اش را در آب درياچه ديده، عاشق خويش شد و از عشق خود مرد و به گل نرگس تبديل شد ـ م). ما نيازمند نوعي فروتني در تنظيم سلسله مراتب حيات هستيم (يا تجديدنظر در قرار دادن انسان در اوج درخت تكاملي حيات ـ م). ما قطعاً نه مقاوم ترين گونه هستيم و نه حتي باهوش ترين.
Scientific American, Mar.2003

حاشيه علم

• واكنش به بو
008270.jpg

طبق جديدترين بررسي هاي صورت گرفته، اسپرم انسان هنگامي كه در معرض رايحه گل برف قرار مي گيرد به شدت تحريك مي شود. هانس هات (H.Hatt) پروفسور زيست شناسي از دانشگاه رور در بوخوم معتقد است هنگامي كه اسپرم ها در معرض رايحه خوش قرار مي گيرند سرعت خود را دو برابر كرده و به سمت اين رايحه حركت مي كنند. پروفسور هات مي گويد: «پاسخ و واكنش اسپرم به رايحه خوش براي اولين بار است كه نشان داده مي شود. » هات و همكارانش پس از سه سال تحقيق و بررسي به اين مهم دست يافته و نتايج تحقيقاتشان در مجله ساينس به چاپ رسيده است. او در توضيح اين مسئله گفت كه رسپتورهاي موجود بر سطح غشاي اسپرم به دو تركيب شيميايي سيكلامل (Cyclamal) و بورگئونال (Bourgeonal) كه به مقدار زياد در صنعت لوازم آرايشي مورد استفاده قرار مي گيرند متصل مي شوند.
تركيبات شيميايي فوق به منظور تقليد از رايحه گل ها و گياهان در اين صنعت مورد استفاده قرار مي گيرند. پروفسور هات معتقد است نتايج تحقيقات فوق، دانشمندان را قادر به ابداع روش هاي جديدي براي ارتقاي باروري يا جلوگيري از بارداري مي سازد.

• تشخيص بهترين شيوه درمان
با استفاده از يك تراشه كه اطلاعات مربوط به DNA افراد بر روي آن ثبت شده است مي توان اثر داروهاي مختلف را قبل از استفاده توسط بيمار مورد بررسي قرار داده و بهترين شيوه درمان را انتخاب كرد. مزيت استفاده از اين تراشه اين است كه آثار جانبي منفي ناشي از آزمايش داروهاي مختلف برروي بيماران را از بين مي برد. اين تراشه علاوه بر دارا بودن اطلاعات مربوط به DNA يك فرد قادر است آثار مربوط به داروهايي را كه براي مثال براي معالجه بيماري هاي قلبي و اختلالات رواني مورد استفاده قرار مي گيرد، تجزيه و تحليل كند. عواملي مانند سن، داروهاي ديگري كه بيمار مصرف مي كند، رژيم غذايي و روحيه بيمار بر كيفيت عملكرد دارويي كه براي آن بيماري تجويز مي شود تاثيرگذار است. با اين حال عوامل ژنتيكي نيز در شيوه واكنش بدن به داروها و تاثير آن ها بر بدن نقش به سزايي ايفا مي كنند. اين تراشه نيز عوامل ژنتيكي را بر روي عملكرد دارو در بدن افراد مورد بررسي قرار مي دهد. با اين حال دانشمندان اعتقاد دارند در استفاده از اين روش مي بايست احتياط هاي لازم صورت گيرد و تاييد ژنتيكي عملكرد يك دارو در بدن پيش بيني كاملاً دقيقي براي تجويز آن به حساب نمي آيد.

• پيروزي بر ويروس ناشناخته
008285.jpg

ويروس اسرارآميزي كه در چند ماه گذشته جان بيش از ۱۵۰ نفر را گرفته است نوع تازه اي از ويروس سرماخوردگي معمولي است. سازمان بهداشت جهاني طي گزارشي اعلام كرد كه نتايج بررسي هاي صورت گرفته بر روي نمونه هاي گرفته شده از بيماران مبتلا به اين بيماري حاكي از اين است كه عامل اين بيماري نوع جهش يافته اي از كورونا ويروس ها است. كورونا ويروس ها عامل ايجاد يك سوم سرماخوردگي هاي معمولي در انسان هستند. مقامات اين سازمان با ابراز خرسندي از اين كشف اظهار داشتند كه اين كشف به دانشمندان اين امكان را خواهد داد تا از اين پس تلاش خود را بر روي يافتن شيوه درمان و مداواي اين بيماري متمركز كنند. تشخيص عامل اين بيماري توسط محققان دانشگاه اراسموس در هلند صورت گرفته است. در حال حاضر قريب به ۱۳ آزمايشگاه در سرتاسر جهان در مورد بيماري سارس با سازمان بهداشت جهاني همكاري مي كنند. طبق جديدترين گزارش هاي منتشر شده از سوي سازمان بهداشت جهاني در حدود ۳ هزار نفر در بيش از ۲۰ كشور دنيا به اين بيماري مبتلا شده و تعداد تلفات حاصل از اين بيماري به بيش از ۱۵۰ نفر رسيده است.

• پرنده شكاري رباتيك
008290.jpg

دو مخترع موفق به طراحي پرنده شكاري رباتيكي شده اند كه قادر است كبوترها و كاكائي هاي دريايي را با شيرجه رفتن به سمت آن ها از منطقه فراري دهد. باب مك اينتاير (B.Mclntyre) ۵۹ ساله و آلن ديوي (A.Davie) ۶۰ ساله قوش فايبرگلاسي را طراحي كرده اند كه مي تواند همانند يك پرنده واقعي سرش را تكان داده و از خود صدا توليد كند. مدل جديد طراحي شده توسط اين دو مخترع قرار است در كنار مدل غيرمتحرك و قبلي آن ها به كار گرفته شود. اولين پرنده طراحي شده كه روبوپ (Robop) نام داشت در سال گذشته به كار گرفته شد و اين دو مخترع اميدوارند اين مدل جديد بتواند در كنار مدل قديمي موجب فراري دادن پرندگان بيشتري از مزارع و آبگيرهاي پرورش ماهي بشود. مك اينتاير مي گويد: «پرنده طراحي شده از تكنولوژي بسيار بالايي برخوردار است. صداي اين پرنده از طريق جعبه صداي جاسازي شده در داخل آن به بيرون پخش شده و از طريق يك كنترل از راه دور كنترل مي شود. اين پرنده سروبال خود را به صورت تصادفي تكان داده و به طور خود به خود به هنگام روشنايي شروع به كار و به هنگام تاريك شدن هوا خاموش مي شود.»

بازتاب
با خوانندگان ژن خودخواه

در سالگرد انتشار همشهري جهان سهم صفحه علم از بازتاب هاي آن همين ستون است كه مي خوانيد. نكته جالب توجه اينكه فقدان تجربه روزنامه نگاري علمي به ويژه در نشريات روزانه سبب شده است از آغاز كار اين صفحه نوعي بدگماني در مورد اقبال خوانندگان به آن حتي در محيط هاي مطبوعاتي بوجود آيد. بازتاب هاي يكي از نسبتاً تخصصي ترين مطالب اين صفحه يعني ژن خودخواه نشان مي دهد اين تصور احتمالاً نادرست است. اگر باور نمي كنيد اين ستون را بخوانيد.
• • •
ايده ژن خودخواه به شكل منسجم و بسط يافته در سال ۱۹۶۶ توسط ريچارد داوكينز زيست شناس تكاملي جنجالي دانشگاه آكسفورد و در كتابي به همين نام مطرح شد. براساس اين نظريه ژن ها عمدتاً با همانندسازي از خويش و انتقال نسخه هاي بيشتري از خود به نسل آينده مشغولند و در واقع برخلاف آنچه تاكنون تصور مي شد كه اصالت با موجود زنده باشد با ژن است و اين ما هستيم كه در خدمت ژن ها و در واقع ماشين بقاي آنها هستيم. داوكينز كه يك فروكاهنده است در مورد سطح انتخاب طبيعي نيز به جاي گونه گروه يا فرد به ژن معتقد است. او در نويسندگي بسيار چيره دست است و به نقل از هفته نامه اكونوميست «دشوار بتوان كتابي مهيج تر از اين (منظور همان «ژن خودخواه» است) يافت». ژن خودخواه فقط يك نظريه نيست بلكه علاوه بر تبيين بسياري از پديده ها كه در غير اين صورت توجيهي نداشتند، به قول ويليام هميلتون، تكامل دان مشهور، چهره جديدي از نظريه تكامل را توصيف مي كند. ژن خودخواه در واقع نگرش جديدي به حيات بر روي اين سياره و فلسفه اي است كه رفتار انسان را در قلب آن بهتر مي توان درك كرد. هميلتون درباره اين كتاب در مجله «ساينس» نوشته بود: «اين كتاب را تقريباً همه مي توانند و بايد بخوانند». پس از چاپ زندگي نامه مفصلي از ريچارد داوكينز در دهه فجر و در سه قسمت (به نام هاي پدرخوانده، استعاره حيات و ويروس هاي همانند ساز ذهن) ترجمه فصل اول و دوم و بخشي از فصل سوم كتاب ژن خودخواه در ستوني به همين نام و در همين قسمت تاكنون چاپ شده است. در انتهاي ستون آدرسي الكترونيك داده شده بود كه تعدادي از خوانندگان لطف كردند و به آن جواب دادند. بخش هايي از پاسخ خوانندگان در زير آورده شده كه نظر شما را به آنها جلب مي كنيم.
• كاشف نابهنگام
امير طاها موسوي، مهندس نرم افزار
من از ابتداي چاپ ستون ژن خودخواه، تاكنون پيگير اين ستون هستم. خيلي پيش از اين تصميم به ارسال نامه براي شما داشتم ولي راستش را بخواهيد آن قدر سؤالات گوناگون در ذهن من پس از خواندن هر قسمت از اين كتاب پديد مي آمد كه به اين نتيجه مي رسيدم هيچ جمع بندي اي نمي توانم براي آنچه خوانده ام ارائه كنم، حتي نمي دانستم كه چگونه بايد سؤالات و ابهامات را بيان كنم لذا منصرف مي شدم. اما دليل اينكه من اين نامه را نوشتم خود داستان بسيار جالبي است كه شايد براي شما هم جالب باشد: شنبه ۱۶ اسفند ۸۱ بود و من به شدت تحت تأثير ستون ژن خودخواه بودم و مرتب ايده ها و سؤالات گوناگون در اين مورد به ذهن من مي رسيد كه جالب ترين آن بحثي بود كه من نام آن را (Gene Oriented Programming) يا Gop گذاشته بودم و با ترس و لرز فراوان آن را يادداشت مي كردم! وقتي مقاله مفصلي تحت عنوان برنامه نويسي ژنتيكي (ماشين اختراع در ويژه نامه نوروز) را خواندم بسيار هيجان زده و البته شرمنده شدم!
همشهري: آقاي موسوي عزيز، درباره موضوع مورد علاقه شما مقاله اي چند قسمتي در ستون «داستان بقا» در صفحه «زمين» همشهري جمعه و با نام «حيات به سبك هايي ديگر» منتشر خواهد شد و فراموش نكنيد كه لذت كشف مجدد از نخستين كشف كمتر نيست.
• فيلسوف خودخواه
محمدرضا معمار صادقي، كارشناس ارشد فلسفه علم
علاقه من در پژوهش، فلسفه زيست شناسي و به ويژه داروينيسم است و عنوان تز فوق ليسانسم «معرفت شناسي تكاملي از ديدگاه مايكل روز» بود. اجازه دهيد به خاطر كاري كه در يكي دو سال گذشته در همشهري انجام داده ايد، به شما تبريك بگويم. شما همان كاري را كرده ايد كه داوكينز در دنياي انگليسي زبان انجام داده و در واقع راهي را ادامه داديد كه دكتر محمود بهزاد چندين دهه پيش آغاز كرده بود. من تقريباً تمام مطالبي را كه شما ترجمه مي كنيد مي خوانم و از آنها بسيار لذت مي برم.
• فرصت طلايي
شجاع، كارشناس ارشد اقتصاد
پيش از اين درباره اين كتاب از استادم شنيده و چندين بار سعي كرده بودم تا متن اصلي آن را بخوانم اما به دليل دشواري انگليسي آن نتوانستم تمامش كنم. به خاطر همين از شما متشكرم و اميدوارم اين كار خوب را ادامه بدهيد.
• حرف حساب
مجيد ميرزائي، كارشناس ارشد ديرين شناسي
مقالات صفحه علم را هميشه دنبال مي كنم و به آنهايي كه در ارتباط با تكامل و ديرين شناسي هستند بسيار علاقه مندم. فكر مي كنم هرچيزي كه به تكامل مربوط باشد جالب است.
• طلوع مجدد
فرشاد، دندانپزشك
از اين فرصت استفاده مي كنم و نامه اي كه حدود ۲ سال است مي خواستم بفرستم اكنون مي نويسم. علاقه خاصي به مقوله تكامل دارم و از زمان همشهري ماه ترجمه هاي خوب شما را با علاقه مي خوانم. ولي هميشه جاي خالي ترجمه كتاب هاي خوب را حس مي كنم و شما خودتان بهتر مي دانيد، حدود ۲۵ سال است كه تقريباً در اين زمينه هيچ كاري نشده است. خبر خيلي خوبي برايم خواهد بود كه بشنوم شما در اين زمينه هم مشغوليد.
• خاطرات خوب
ياشار علي آبادي
با ريچارد داوكينز آشنا هستم و از اينكه مي بينم در ستون مربوطه به آرامي افكار اين متفكر بزرگ را درج مي كنيد واقعاً شاد مي شوم. ولي درج تدريجي ستون مربوطه يك طرف و عدم وجود مجموعه منسجم طرف ديگر. به نظر مي رسد اگر چه به صورت فعلي خوانندگان بسياري به آرامي با اين متفكر بزرگ آشنا مي شوند ولي اگر روزي اين كار زيبا قطع شود (همان طور كه براي ۵ روز قطع شد!) خاطره ضعيف مردم، ريچارد داوكينز و نظريات زيبايش كه تاكنون چاپ كرديد را از ياد خواهند برد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   زندگي  |   عكس  |
|  علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |