پنج شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۱- April, 24, 2003
نفت آمريكا، نفت عراق و اوپك
لقمه چرب
قدرت ايران خود به تنهايي در حد قابل توجهي است اما روشن است در حدي نيست كه شواليه قدرتمند قصه ما لقب بگيرد
گروه اقتصاد ـ عباس فتاح زاده: سال ها پيش زماني كه شواليه هاي داستان «سه تفنگدار» الكساندر دوما و همتايان آنها نسخه هايي واقعي محسوب مي شدند، دختر يكي از همان پادشاهان آن روز به سراغ شواليه اي نيرومند مي رود و از وي مي خواهد تا تاج و تخت پدرش را نيرومندتر از گذشته نمايد و مانع از افول اقتدار آن شود. خود پادشاه نيز پيشنهاد مي كند كه در صورت موفقيت شواليه ما مطابق معمول داستان هايي از اين دست دخترش را به ازدواج اين قهرمان درآورد.
008755.jpg
عكس: مجله نيوزويك

حالا به يك نسخه امروزي از اين قصه مي پردازيم: عبدالله العطيه، وزير نفت قطر و رئيس سازمان كشورهاي توليدكننده نفت (اوپك)، پس از چاره جويي هاي فراوان به اين نتيجه مي رسد كه آينده به هيچ وجه قابل پيش بيني نيست. او تنها كاري كه مي تواند انجام دهد هشدار نسبت به اين موضوع است كه اگر توليدكنندگان بازار را اشباع كنند، قيمت ها سقوط وحشتناكي خواهد داشت. او و دبير كل اوپك اگرچه جرأت بيانش را ندارند اما پيش خود فكر مي كنند اگر كسي بتواند ابهامي را كه آمريكايي ها پديد آورده اند برطرف سازد قطعاً لايق در اختيار داشتن اوپك (بخوانيد شاهزاده خانم) خواهد بود. نگراني آلوارو سيلوا، دبير كل ونزوئلايي اوپك، را مي توان از اظهارات خوزه ويسنته رانگل، معاون رئيس جمهور كشورش، دريافت: «اگر بازار نفت اشباع شود ممكن است توازن قوا در اوپك از ميان برود. »
چنين شرايطي مي تواند كشورهاي عضو اوپك را تشويق كند كه هركدام رفتاري مطابق ميل خويش داشته باشند. به عبارت ديگر همان وضعيتي كه در اروپاي قرون وسطي تحت عنوان ملوك الطايفي از آن ياد مي شود، امكان بروز پيدا مي كند. حالا اوپك منتظر يك «شواليه نيرومند» است كه بتواند ابهام آمريكايي ها را بزدايد. اما آيا چنين كسي پيدا خواهد شد؟ افزايش توليد و كاهش قيمت ها در شرايط جديد به اعتقاد احمد زكي يماني، پيشگوي بزرگ بازار نفت، به معناي پايان كار اوپك خواهد بود. آيا اگر آمريكا چنين قصدي را داشته باشد شواليه اي وجود خواهد داشت كه بتواند مانع آن شود؟
اگرچه عراق ممكن است تا سال ۲۰۰۵ بتواند توليد نفت روزانه خويش را به ۵/۳ ميليون بشكه در روز برساند، اما ۴۰ ميليارد دلار سرمايه لازم براي اين كار را نمي تواند با درآمدهاي نفتي خويش تأمين كند. در حال حاضر نيازهاي عراق چنان زيادند كه نمي توان بخش قابل توجهي از درآمدهاي نفتي اين كشور را به پروژه هاي صنعت نفت اختصاص داد.
با اين حال «اگزون و شركا» در نقطه شروع خويش قرار گرفته اند و شركت هاي نفتي روسي و فرانسوي با حسرت نظاره گر فعل و انفعالات آنها هستند. دولت ايالات متحده هم نقش همواركننده راه را ايفا مي كند: اوپك بايد به عراق اجازه بدهد تا حد ممكن سقف توليدش را افزايش دهد. دومين كشور نفت خيز دنيا تا قبل از جنگ تنها دو درصد توليد نفت در دنيا را به خود اختصاص مي داد (كمتر از ۵/۲ ميليون بشكه در روز). به نظر مي رسد آمريكايي ها چنين چيزي را منطقي نمي دانند و قصد تغييراتي را دارند.
مي گويند دهه چهارم عمر زمان پختگي است. اكنون اوپك ۴۳ سال سن دارد و ۵/۲۴ ميليون بشكه نفت توليد مي كند (البته طبيعي است كه رقم غيررسمي توليد اوپك بيشتر از رقم فوق باشد. ) اعضاي اين سازمان قصد دارند در روز ۲۴ آوريل (امروز) در مورد عدد ۲۴ (ميليون بشكه) تصميم بگيرند. امروز اوپك مي كوشد تا پختگي خويش را به اثبات رسانده و نشان دهد كه مي تواند در شرايطي چنين مبهم مصمم عمل كند. آيا «اتحاد جمعي» خواهد توانست نقش «شواليه نجات بخش» را ايفا كند؟ طبق تحقيقات آژانس بين المللي انرژي در سه ماهه دوم سال ميلادي جاري نسبت به سه ماهه نخست روزانه ۲ ميليون بشكه مصرف نفت خام جهان كاهش پيدا مي كند. براي سه ماهه سوم سال هم پيش بيني ۴/۱ ميليون بشكه افزايش مصرف شده است. بدين ترتيب حداقل در سه ماهه دوم سال اگر توليد در سطح سابق خويش باقي بماند كاهش قيمت ها امر بعيدي نخواهد بود. بيژن زنگنه يك هفته مانده به شروع اجلاس اوپك با درخواست از توليدكنندگان نفت براي كاهش توليد، ده ها سنت قيمت ها را بالا برد. اين نشان مي دهد كه قدرت ايران خود به تنهايي در حد قابل توجهي است، اما روشن است در حدي نيست كه «شواليه قدرتمند قصه ما» لقب بگيرد. برخي مي گويند طي هفت هفته آينده عراق خواهد توانست دوسوم ميزان توليد نفت خويش قبل از شروع جنگ را مجدداً به دست آورد. ونزوئلا و نيجريه هم با چشم انداز رشد توليد روبه رو هستند. با اين شرايط احتمال آنكه ميزان توليد تا حد قابل توجهي از ميزان نياز روزانه جهان ـ ۸۰ ميليون بشكه ـ بالاتر رود، زياد است.
الگوي آلاسكا براي عراق
در خبرها آمده بود كه دولت آمريكا به هر كارمند عراقي اي كه به سر كار خويش برگردد در بدو امر ۲۰ دلار پرداخت مي كند. اين رقم براي كشوري كه به نوشته روزنامه آلماني زوددويچه سايتونگ كارگران آموزش ديده صنعت نفت آن تنها ۵۰ دلار در ماه حقوق مي گيرند، قابل توجه است. قرار است عراقي ها با كاپيتاليسم به مفهوم آمريكايي آن آشنا شوند. در واشنگتن گفته مي شود عراق چند سال ديگر همانند الگوي كشورهاي صنعتي غرب اداره خواهد شد. براي حركت در چنين مسيري بوش سازمان ملل را تحت فشار قرار مي دهد تا تحريم هاي عراق را لغو كند. هم زمان سيل قراردادها با شركت هاي آمريكايي به راه مي افتد: بازسازي سيستم آموزشي عراق (تا سقف ۶/۶۲ ميليون دلار)، مديريت بنادر (۸/۴ ميليون دلار)، برنامه ريزي و مديريت فعاليت هاي دولت (۶ ميليون دلار)، اصلاحات در ادارات عمومي (۹/۱۶۶ ميليون دلار) و بازسازي تاسيسات زيربنايي (۶۸۰ ميليون دلار).
بازپرداخت بدهي هاي خارجي عراق هم با آنكه يك موضوع مهم است، اما همچنان مبهم باقي مانده. در مورد سقف آنها هم چنان اظهارنظرهاي متنوع و مختلفي شده كه نمي توان رقم دقيقي را در اين زمينه ذكر كرد. در اجلاس اخير بانك جهاني و صندوق بين المللي پول جان اسناو، وزير خزانه داري آمريكا، كوشيد بخشودگي هايي را در مورد بدهي هاي عراق به تصويب برساند، اما با واكنش شديد نمايندگان اروپا مواجه شد.
ديك چني تاكيد دارد كه نفت عراق عامل مهمي در تسهيل ايجاد يك سيستم كاپيتاليستي در عراق محسوب مي شود. اما بسياري از كارشناسان اقتصادي هشدار مي دهند كه عكس ادعاي فوق صادق است: در گذشته نفت هيچ گاه عامل مفيدي در راه رشد اقتصاد مبتني بر خصوصي سازي نبوده است. درآمدهاي نفت موجب مي شود تا دولت چندان به درآمدهاي مالياتي تكيه نكند. وقتي دولتي به ماليات شهروندان وابسته نشود نمي توان انتظار داشت كه به اشخاص خصوصي و آراي فردي اعضاي جامعه اتكاي مطلق بنمايد. برخي مي گويند تنها كشور نفتي اي كه اقتصاد مبتني بر بازار را به شكلي گسترده رواج مي دهد، نروژ است.
008765.jpg

خصوصي سازي صنعت نفت عراق مي تواند يك راهكار باشد، اما اين راه در ميان دست اندركاران دولت آمريكا چندان محبوبيتي ندارد. تلاش هاي مشابهي كه در كشورهايي نظير روسيه صورت گرفت، چندان موفقيت آميز نبود. ترس آمريكايي ها از پديد آمدن يك اليگارشي نفتي كه قدرت را از دست ايالات متحده خارج كند نيز مزيد بر علت شده است. روشي كه آمريكايي ها بر آن اصرار دارند تكرار تجربه آلاسكا است. از سال ها پيش در آلاسكا يك صندوق سرمايه گذاري دولتي به صورت وكالتي كار ارائه سفارش ها و پروژه ها به شركت هاي نفتي بين المللي را انجام مي دهد. در اين ميان دلاريزه كردن واحد پول عراق مي تواند اقتصاد عراق را در قبال نوسانات قيمت نفت آسيب پذيرتر كند. اين موضوع نيز براي يك اقتصاد بازار جوان مانع مهمي محسوب مي شود.
پس از آنكه جورج بوش در سنت لوئيز واقع در ميسوري آمريكا خواستار لغو تحريم هاي سازمان ملل عليه عراق شد، شيراك نيز پس از ديدار با كوفي عنان در آتن از لغو تحريم هاي مذكور حمايت كرد ـ طبيعتاً به صورت مشروط. البته در مورد نحوه اين كار دستورالعمل روشني وجود ندارد. گفته شده در حوزه نفتي روميله كه تا پيش از جنگ ۶۰ درصد توليد نفت عراق در آن صورت مي گرفت حداقل تا سه ماه ديگر خبري از توليد نخواهد بود. برايان بوريد، فرمانده نيروهاي انگليسي در خليج فارس، ضمن اعلام مطلب فوق تحريم ها را مانعي مضاعف در اين زمينه خوانده است.
وضعيت ذخاير جهاني
به تدريج تمامي دنيا زير پوشش فعاليت هاي اكتشاف نفت قرار مي گيرد. ديگر نمي توان انتظار داشت كه شاهد اتفاق شگفت آور و غافلگيركننده اي در جريان اكتشاف ها باشيم. نگاهي به بانك هاي اطلاعاتي صنايع نفت در اين زمينه مي تواند مفيد باشد. بررسي آمارهاي مربوط به كشف حوزه هاي نفت طي دهه هاي اخير نتايج توجه برانگيزي به دست مي دهد. در بانك هاي اطلاعاتي فوق سير نزولي اكتشافات از دهه هشتاد آغاز شده است. در سال ۱۹۸۰ براي اولين بار ميزان اكتشاف نفت از ميزان مصرف آن كمتر شد. اين روند بعد از آن شدت بيشتري هم پيدا كرده است. به عنوان مثال در سال گذشته ميلادي در جهان شش تريليون بشكه نفت كشف شد در حالي كه مصرف نفت جهان در طول سال حدود ۲۵ تريليون بشكه بود. تازه همان طور كه همه مي دانند هزينه هاي استخراج هم در حال افزايش است و حتي بعضي معتقدند دوران نفت ارزان ديگر به پايان رسيده. البته اين به معناي آن نيست كه احتمال كاهش قيمت نفت در مقاطع نسبتاً كوتاه وجود ندارد. بعضي از اعضاي اوپك ادعا مي كنند كه مي توانند كشورهاي صنعتي را با نفت ارزان تغذيه كنند، اما اين اقدامي تبليغي و حرفي شعارگونه بيش نيست. در اين ميان آژانس بين المللي انرژي كه در آغاز عملاً براي مقابله با اوپك تشكيل شده بود سعي مي كند چنين به همگان بباوراند كه جايگزين هايي براي قدرت اوپك هم مي توان يافت. مقامات آژانس مذكور شايع مي كنند كه مناطق نفت خيزي در خارج از اوپك وجود دارند كه مي توانند به سلطه چندين دهه آن در بازار خاتمه دهند. اما واقعيت آن است كه حوزه نفت درياي شمال سه سال پيش به حداكثر ممكن براي توليد خويش رسيد. ذخاير نروژ نيز ظاهراً سال گذشته به چنين سرنوشتي دچار شده است. يورگ شيندلر، كارشناس انرژي، در گفت وگو با مجله اشپيگل تصريح مي كند: «مصرف كنندگان نفت ديگر بايد براي هميشه روياي نفت ارزان را به فراموشي بسپارند. » يك شاعر ترك مي گويد: «هر تهديدي را بايد همان قدر جدي گرفت كه قابل لمس است. » ظاهراً دست اندركاران بازار نفت هم در مورد قضيه عراق و وقايعي كه ممكن است در آينده اتفاق بيفتد به تدريج به چنين ارزيابي اي مي رسند. آنقدر كارشناسان نفتي در حواشي جنگ عراق پيش بيني كردند و آنقدر در ميان اين پيش بيني ها اشتباه وجود داشت كه خيلي ها ديگر به اصطلاح زبان به كام گرفته اند. به خصوص در مورد دو موضوع ديگر چندان چيزي گفته نمي شود. موضوع اول ذخاير نفتي كركوك است كه برخي از آمريكايي ها احتمال بهره برداري سريع - تا چند هفته ديگر - از آن را زياد دانسته اند. موضوع دوم تهديدات نظامي عليه سوريه است. نه از سوي آمريكا عليه بشار اسد كم حرف زده مي شود و نه ارتش آمريكا در تهديد سوريه پاپس گذاشته است. اما خيلي ها جنگ عليه كشور ۱۶ ميليون نفري سوريه را حداقل قريب الوقوع نمي دانند.
الكساندر دوما، نويسنده پرطرفدار فرانسوي، پسري داشت كه نام او هم الكساندر دوما بود. (درست مثل جورج بوش خودمان!) «الكساندر دوماي پسر» در جايي گفته است: «وقتي پدرم در سال ۱۸۶۰ درگذشت بيش از ۳۰۰ رمان تاريخي را از خويش باقي گذاشت اما كمتر رماني در ميان آنها به اندازه رمان كنت مونت كريستو توجه من را به خود جلب كرد. در اين كتاب به شكلي ماهرانه به خواننده وانمود مي شود كه ثروت را نه مي توان صرفاً انتسابي دانست و نه اكتسابي. » توماس فريدمن، نويسنده روزنامه نيويورك تايمز، هم در مقاله اي ضمن اشاره به اظهارنظر فوق فعل و انفعالات بازار نفت را مشابه همان ثروتي مي داند كه پسر نويسنده معروف فرانسوي به آن اشاره كرده است. به اعتقاد فريدمن هيچ كشوري ولو آمريكا نمي تواند ادعا كند كه مي تواند براي هميشه به قدرت مطلق در بازار نفت بدل شود. براي روشن تر شدن اين موضوع به موضوع نفت در كشور نيجريه، بزرگترين توليدكننده نفت در آفريقا كه طي سال هاي اخير بحث هاي زيادي را پيرامون خويش برانگيخته است مي پردازيم.
نيجريه يكي از اعضاي اوپك و دهمين صادركننده بزرگ نفت در اين كره خاكي است. ناحيه نفت خيز دلتاي نيجر ۹۰ درصد درآمدهاي ارزي نيجريه را به خود اختصاص مي دهد، كشوري كه با ۱۲۳ ميليون نفر جمعيت پر جمعيت ترين كشور آفريقا محسوب مي شود. البته نيجريه مي توانست نه تنها پرجمعيت ترين بلكه ثروتمندترين كشور آفريقا هم باشد، اما امروز تنها صاحب ثروتمندترين حاكمان است. دولت از هر بشكه نفتي كه استخراج مي كند ۵/۵ دلار به شركت هاي بزرگ خارجي واگذار مي كند، بقيه آن هم نصيب خودش مي شود. ساختمان هاي شيك در لاگوس و همچنين در آبوجا، پايتخت جديد، نشان از جايي دارد كه دلارهاي نفتي به سوي آن سرازير مي شود. در حال حاضر دولت سرگرم احداث يك استاديوم ملي است كه هزينه ساخت آن ۳۳۲ ميليون دلار تمام مي شود. به جرأت مي توان شركت شل را حاكم بلامنازع نفت نيجريه دانست. نفت نيجريه تنها باعث ثروتمند شدن حاكمان اين كشور و شركت شل مي شود. در روستاهاي واقع در دلتاي نيجر حدود هفت ميليون نفر زندگي مي كنند. آنها از درخشش دلارهاي نفتي چيز چنداني نمي بينند، مجله اكونوميست در تحليلي پيرامون اين وضعيت كه البته تنها در نيجريه هم حاكم نيست چنين نوشته است:
«وجود نفت در يك كشور خود به تنهايي ثروت به ارمغان نمي آورد. اگر چنين بود حالا بايد تمامي ساكنان كشورهاي نفت خيز مرفه ترين مردم دنيا مي شدند. لذا نمي توان ثروت نفت را منتسب به صاحبان نفت دانست. اين ثروت به صورت مطلق اكتسابي هم نيست. درست است كه آمريكا مي تواند با حمله به كشوري مثل عراق از نفت آن نيز بهره ببرد اما اگر روزي به عنوان مثال ژاپني ها بخواهند در چارچوب معيارهاي خويش و به دور از جنگ، ثروت نفتي كسب كنند با پديده اي كاملاً اكتسابي روبه رو نخواهند بود. »
مخالفت هايي را كه در حال حاضر از سوي اروپايي هايي نظير آلمان و فرانسه با تسلط آمريكا بر نفت عراق صورت مي گيرد، هم بايد در همين چارچوب مورد بررسي قرار داد. درست است كه آمريكا عراق را به تصرف خويش درآورده اما بهره گيري از نفت اين كشور براي واشنگتن آنقدرها هم آسان نيست كه بتوان آن را پديده اي كاملاً اكتسابي و دست يافتني دانست. كما اينكه روي ديگر سكه هم صادق است: هيچگاه نمي توان ادعا كرد كه تمامي مردم عراق به شكلي عادلانه از ثروت هاي نفتي خويش بهره مي برند - ولو آنكه دولتي داخلي در آن كشور تشكيل شود. لذا نفت عراق را هم عملاً هيچگاه نمي توان پديده اي انتسابي براي مردم عراق انگاشت.
با سقوط بغداد آمريكا براي آنكه تحريم هاي عراق را لغو كند و صنعت نفت اين كشور را مجدداً به فعاليت وادارد، دوباره سازمان ملل را «كشف» كرد. اما پيش شرط هايي كه برخي اعضاي شوراي امنيت براي لغو تحريم ها دارند موجب شده تا واشنگتن به راه هاي جديدي متوسل شود. به نوشته «نيويورك تايمز» دولت ايالات متحده قصد دارد تحريم هاي سازمان ملل را نه به صورت يكباره بلكه طي روندي تدريجي از ميان بردارد. روزنامه مذكور با استناد به كاخ سفيد مي نويسد: «آمريكا اقتصاد عراق را طي روندي تدريجي به دولت جديد اين كشور (يا به عبارتي ديگر ژنرال گارنر) واگذار مي كند.» اما آيا اين اقدام ها مي تواند مخالفت هاي فرانسه، روسيه و ساير اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل را بي اثر سازد؟ به لحاظ تئوري احتمال وتوي هر قطعنامه اي كه منجر به لغو تحريم هاي عراق شود از سوي فرانسه و روسيه وجود دارد.
كشور ۲۴ ميليون نفري عراق با ثروت نفتي حداقل ۱۱۲ ميليارد بشكه اي خويش چنان لقمه چرب و نرمي است كه حتي ناتو هم نتوانسته نسبت به آن بي تفاوت باشد. به رغم آنكه برخي اعضاي ناتو نظير آلمان و فرانسه عملاً جنگ را تحريم كرده بودند اما حالا ظاهراً اين سازمان طرح هايي براي صلح باني و بازسازي عراق دارد. به نوشته روزنامه فرانكفورتر آلگماينه سايتونگ در داخل ناتو تمايل براي بر عهده گرفتن مسئوليت و نقش در عراق افزايش پيدا مي كند.
اوپك امروز در حالي اجلاس خويش را در وين برگزار مي كند كه «تجارت عراق» شكلي عملي به خود گرفته است. رقابت شركت ها كه از ماه ها پيش آغاز شده بود، حالا نمونه هاي عيني خويش را بروز مي دهد و اوپك بايد همچنان چشم به آينده باشد تا ببيند آمريكايي ها چه خواب هايي ديده اند.

نگاه اول
چاه هايي كه آتش زده نشد
008760.jpg
فرهاد دزفولي
وقتي در سال ۱۹۹۱ ارتش صدام از كويت بيرون رفت هفتصد چاه نفت مشتعل بر جاي گذاشت وماه ها طول كشيد تا آتش اين چاه ها خاموش شود. خيلي ها معتقد بودند كه در جريان جنگ جديد عراق اين سناريو تكرار مي شود و درواقع آخرين پيروزي صدام در جنگ عراق به جاي گذاشتن حوزه هاي نفتي مشتعل خواهد بود.
اما چنين نشد و اكنون ظاهراً منابع نفت تا حدود زيادي جنگ را سلامت به پايان برده اند. تمامي منابع نفت عراق در حال حاضر تحت كنترل نيروهاي آمريكايي و انگليسي قرار گرفته است و تنها موارد معدودي از حريق در چاه هاي نفت گزارش شد. سه شنبه گذشته ويسنت بروك، ژنرال آمريكايي، اظهار داشت: «ديگر هيچ چاه نفت مشتعلي در عراق وجود ندارد. »
نيروهاي مهاجم تجربه جنگ سال ۱۹۹۱ را داشتند و مي دانستند كه در زمينه چاه هاي نفت چه رفتاري بايد داشته باشند. اما علت اصلي عدم اشتعال چاه ها اولويت دادن مهاجمين به حوزه هاي نفتي نبود. عامل اصلي پرسنل شاغل در صنعت نفت عراق بودند. اگرچه برخي از آنها دستورات رژيم صدام را اجرا كرده و تعداد زيادي از تأسيسات نفتي كشور را مين گذاري نموده بودند، اما همان ها هم شيرهاي نفت چاه ها را بسته بودند تا از بروز فاجعه اي بزرگ جلوگيري شود.
در حال حاضر شركت هاي بزرگ نفتي در تمامي كشورها با دقت به عراق مي نگرند. اكنون دوباره نفت عراق مي تواند بدون مانع «جاري» شود. به گفته آمريكايي ها ظرف چهار هفته ديگر تأسيسات شمال عراق قادر خواهند بود ۸۰۰ هزار بشكه نفت در روز توليد كنند. گفته مي شود هشت هفته ديگر نيز جنوب عراق خواهد توانست همين قدر نفت توليد كند.
تمامي اينها ممكن است. اما آنچه كه به لحاظ فني كاملاً محتمل دانسته شده، ممكن است فعلاً به لحاظ واقعيت هاي سياسي موجود به شكست بينجامد. براي نفت عراق به اندازه كافي مشتري وجود دارد. بيش از آنكه در اين زمينه به دنبال خريدار جست وجو شود دنبال فروشنده مي گردند. جورج بوش هفته گذشته طي يك سخنراني تلويزيوني كه در عراق هم پخش شد، خطاب به مردم عراق چنين گفت: «نفت عراق به خود شما تعلق خواهد داشت. » اما چه كسي مي تواند در عراق خود را مخاطب واقعي سخن بوش احساس كند؟ رئيس جمهور آمريكا خودش هم مي داند كه خيلي ها درعراق اين حرف را باور نمي كنند. در حال حاضر كشور دولتي قانوني و مشروع ندارد تا بتواند به فروش نفت به شكلي مناسب بپردازد.
از نگاه جهان در مقطع كنوني اين تنها سازمان ملل است كه صلاحيت و مشروعيت لازم براي استخراج و فروش نفت عراق را دارد. زيرا هنوز هم تحريم هاي اين سازمان عليه عراق پابرجا هستند. براي آنكه تحريم ها برداشته شوند ابتدا بايد بازرسان تسليحاتي سازمان ملل به عراق برگردند و تاييد كنند كه در اين كشور سلاح هاي كشتارجمعي وجود ندارد.
بوش چنين كاري را ضروري نمي داند. رئيس جمهور آمريكا استدلال مي كند كه عراق اكنون آزاد شده و لذا تحريم ها بايد سريعاً لغو شوند. ميان اعضاي شوراي امنيت بر سر لغو تحريم ها اختلاف نظر وجود دارد. ظاهراً روس ها از تداوم تحريم ها حمايت كرده اند، اما فرانسه در اين زمينه چندان موضع صريحي ندارد. ديميتري روگوزين، رئيس كميسيون سياست خارجي دوماي روسيه، مي گويد: «اول از هر چيز بايد اهداف آمريكايي ها مشخص شود. »
نشريه پتروليوم اكونوميست مي نويسد: «شركت هاي نفتي بين المللي در جهاني كه روز به روز استخراج نفت در آن دشوارتر مي شود، عراق را بهترين سفره و شانس فعاليت مي دانند. » روسيه و فرانسه مي دانند كه به دليل عدم شركت در ائتلاف جنگ كارت برنده چنداني براي حضور در «بازي بزرگ ۲۰۰۳» ندارند. نفت فراوان عراق در بازار، ذخاير سيبري را از توجيه اقتصادي مي اندازد و از اين بابت نيز براي روس ها زيانبار است. حالا بايد لوك اويل و توتال فينا الف حوزه هاي نفتي قرنه غربي و مجنون (با بيش از ۲۰ ميليارد بشكه ذخيره) را به فراموشي بسپارند. بدهي هشت ميليارد دلاري عراق به روسيه هم معلوم نيست چه وضعي پيدا كند. در اين ميان هر روز كه صادرات نفت عراق به تعويق بيفتاد بنابر برآورد روزنامه فايننشال تايمز براي اين كشور ۵۰ ميليون دلار هزينه برمي دارد. روزهاي آينده روزهاي نبرد واقعي نفت خواهد بود. فرانسه و روسيه خواهند كوشيد در اين نبرد از حربه شوراي امنيت استفاده كنند. آمريكا هم در اين عرصه از توانايي خويش در زمينه اجراي اقدامات يكجانبه بهره مي برد. چاه هايي كه در جريان جنگ عراق آتش زده نشد، حالا دچار آتش «نبرد سرد» ميان آمريكا و شركا از يكسو و مدعيان اروپايي از سوي ديگر خواهد شد.

وجدان پس از جنگ
تعريف دوباره امنيت
هنري كيسينجر
008770.jpg

در زماني كه نگاه ها متوجه بازسازي عراق گشته، ايالات متحده آمريكا با مشكل بزرگي مواجه شده و آن نحوه برخورد با ماهيت ساختاري دگرگون شونده پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) است كه در خلال مرحله ديپلماتيك پيش از شروع جنگ با عراق علائم آن آشكار شد. زيرا فرانسه و آلمان، دو هم پيمان نيرومند آمريكا در قاره اروپا، تمام جهان را عليه سياستي اتخاذ كردند كه جورج بوش رئيس جمهور آمريكا در پيش گرفته بود و حتي براي اجراي آن حاضر بود زندگي آمريكايي ها را نيز به خطر اندازد. اين شكاف باعث شد تا براي نخستين بار پس از جنگ سرد روسيه به اين شكل آشكار در برابر ايالات متحده بايستد. اكنون مي بينيم پيرامون نقشي كه قرار است سازمان ملل متحد پس از جنگ در عراق بر عهده گيرد همان جدال با هم پيمانان تكرار مي شود. قطعاً تداوم اين رويكردها منجر به از هم پاشيدن ناتو مي شود كه براي نيم قرن نقطه محوري در سياست خارجي آمريكا بوده است. تنشي كه در پي حملات تروريستي يازده سپتامبر تحت شعار يك جانبه گرايي يا جمع گرايي پديد آمد به صورت نوعي خشم ظهور پيدا كرده است.هنگامي كه ايالات متحده به جنگ خود با تروريسم، رنگي نظامي بخشيد، همبستگي اصولي خاصي را كه مبتني بر قرباني بودن آمريكا شكل گرفته بود تضعيف شد. پس با طرح استراتژي هاي آماده سازي و پيشگيري كاملاً از ميان رفت. استراتژي اتخاذ شده توسط آمريكا براي مقابله با تهديدات امنيتي گروه هايي كه هيچ خاكي براي دفاع از آن نداشتند و مي كوشيدند به هر قيمتي پيروزي خود را كامل كنند بسيار مهم بود. اين نگراني ها هم زمان بود با تلاش گروه هاي تروريستي براي دستيابي به سلاح هاي كشتار جمعي اما اين استراتژي روندي برعكس تحكيم اصل يك حاكميت مطلقه را پيدا كرده و در نتيجه جنگ را فقط به عنوان نوعي از پاسخگويي به تجاوزات يا حملات در آستانه وقوع توجيه مي كرد. از اين رو به رغم همه اين اصول، كه در گفتمان هاي رسمي وجهه اي داشت، هم پيمانان اروپايي اين احتمال را مطرح كردند كه ايالات متحده در صدد تعديل اين اصول اساسي به صورت يك جانبه است.
اما آمريكا، حتي در شرايط بحراني پس از ۱۱ سپتامبر علاقه شديدي به تضمين اين امور نداشت و حتي توجه زيادي نسبت به مشورت هايي نشان نداد كه گاه متمايل مي شد تا آن را توجيه اخلاقي كند. همين تمايل بود كه فرانسه و آلمان را بر آن داشت تا به مقابله با پيماني برخيزند كه در طول جنگ سرد زبانزد عام و خاص گشته بود. در رابطه با اين دو كشور خاص، اعلام آنكه در شوراي امنيت برضد ايالات متحده راي خواهند داد امري بي سابقه بود. اما اين اقدام در برابر فشارهاي فراواني كه دو كشور ياد شده بر بعضي از دولت ها براي مقابله با سياست آمريكا وارد كرده و به طور كلي پيمان هاي نيم قرن گذشته را ناديده انگاشتند چيزي نيست. آن ها حتي از اين هم فراتر رفته و اين احساس را در بين سران كشورهاي اروپاي شرقي پديد آوردند كه همكاري آن ها با آمريكا در اين جنگ تلاش هاي آن ها را براي ورود به اتحاديه اروپا با مانع مواجه خواهد كرد. در اوج اين چالش، وزراي امور خارجه فرانسه و آلمان از همتاي روسي خود (دشمن سابق پيمان ناتو) خواستند در پاريس در كنار آن ها قرار گيرد و در همان حال سياست برتر پيمان نيم قرن خود را به باد تمسخر گرفتند. اين برخورد يادآور برخورد كاردينال ريشيليو در قرن هفدهم بود كه با امپراتوري هابسبورگ مي جنگيد و مي كوشيد تا با ايجاد شكاف در پيمان هاي اروپاي ميانه به نحوي برخورد كند كه فرانسه برجسته شود.
اما اين ها متعلق به دوران پيش از تروريسم و سلاح هاي كشتار جمعي بود. در آن زمان فرانسه امكان آن را داشت كه از طرح خود بدون انعطاف حمايت و پشتيباني كند. با اين وصف اگر اصول اساسي اين هم پيماني به خاطر فقدان تهديدي مشترك تضعيف نشده بود، خشم گرفتن نسبت به شيوه ها و طرح هاي آمريكا نمي توانست هرگز به اين انقلاب ديپلماتيك منجر شده و با نسل جديدي از حاكمان در اروپا رشد يابد. نسلي كه در خلال جنگ سرد متولد گشته و دستاوردهاي آن را گنج بادآورده مي پندارد. واقعيت اين است كه اين نسل در طول جنگ جهاني دوم در آزادسازي اروپا مشاركتي نداشته و شاهد بازسازي آن طبق «طرح مارشال» نبوده است، اما در برابر اين دستاوردها، آنچه را به خاطر مي آورد اعتراض هاي ضد جنگ ويتنام و استقرار موشك ها در اروپا و آلمان است.
008780.jpg
خاويرسوتاناوجك استراو

كشورهاي بزرگ اروپايي نتوانستند خود را پشت سر گليسم گرد آورند كه منادي يك هويت اروپايي به دور از ايالات متحده بود تا آنكه بحران عراق فرا رسيد. بحراني كه به ژاك شيراك امكان آن را داد تا حداقل به طور موقتي هم شده آلمان را با خود در صف گليسم اروپا همراه سازد. شيراك از بيمناكي منزوي شدن گرهارد شرودر طي تبليغات صلح طلبانه و دشمنانه اش با ايالات متحده آمريكا سوءاستفاده كرد و توانست آلمان را فريفته و به صف خود آورد. عملي كه هيچ كدام از صدر اعظم هاي آلمان نكرده بودند. پس هر دو به مشخص كردن نقاط اختلاف بين اروپا و ايالات متحده پرداختند. اين انقلاب ديپلماتيك اروپا را به دو بخش تقسيم كرد: يكي كشورهايي كه مي كوشند تا با مقابله با آمريكا يك هويت اروپايي به دست آورند و گروه دوم مركب از كشورهايي كه تامين اين هدف را از طريق همكاري با آمريكا تحقق يافته مي بينند.
اين شكاف هاي فزاينده، كودتايي بهنگام را در موضع مسكو نيز پديد آورد. زيرا ولاديمير پوتين تقريباً همزمان بود با آمدن جورج بوش. پوتين سعي كرد فروپاشي عظيم در جايگاه بين المللي روسيه پس از جنگ سرد را به تاكيد و تمركز بر اقتصاد داخلي و تلاش براي پر كردن بقاياي جايگاه روسيه به عنوان يك ابرقدرت از طريق مشاوره با ايالات متحده به ويژه پيرامون مسئله بنيادگرايان اسلامي تبديل كند. همنوايي خارجي روسيه براي برخي از آمريكايي ها امري حيرت آور بود، به خصوص آن هايي كه تجربه تلخ فقدان جايگاه اين كشور به عنوان يك ابرقدرت و تحليل رفتن امپراتوري اش را مي شناسند. آن هم در زماني كه روسيه بديل ديگري نداشت تا ضعف هايش را بدان منتسب سازد. اين نكته اي بود كه در ابطال قرارداد منع گسترش سلاح هاي اتمي و توسعه پيمان ناتو تا مرزهاي روسيه آشكار شد. چه بسا بي توجهي آمريكا به انجام مشاوره ها كه روسيه احساس كرد مي تواند جايگاه از دست رفته اش را با پذيرش پيشنهادي كه فرانسه و آلمان ارزاني داشتند تا در مسئله عراق در مقابل ايالات متحده بايستد، جبران نمايد. او در همان حال سعي كرد قوميت گرايي روسيه را به جنبش در آورده و بديل تازه اي را پديد آورد كه بر آمريكا و مقاصدش تكيه نداشته باشد. درست شش ماه پس از انضمام سه جمهوري شوروي سابق به ناتو بود كه پوتين آن را فرصت خوبي براي اثبات پوچ بودن ناتو يافت و با ايستادن در كنار فرانسه و آلمان به موضعي روي آورد كه به نوعي خروج از وصايت سياسي آمريكا محسوب مي شد.
ليكن استمرار رويكردهاي كنوني در روابط بين كشورهاي عضو پيمان ناتو، به تغيير اصول اساسي نظام بين المللي منجر مي شود. زيرا اروپا به دو گروه تقسيم خواهد شد كه تفاوت بين آن ها را نحوه همكاري با ايالات متحده تعيين مي كند. ماهيت پيمان ناتو تغيير يافته و به يك گاري براي كساني تبديل خواهد شد كه مي خواهند در روابط خود بر اين پيمان تاكيد ورزند. اما سازمان ملل متحد كه ابزاري سنتي براي دفاع از دموكراسي ها است و آن ها را از تجاوزگري مصون مي داشت، به تركيبي مبدل خواهد شد كه مي كوشد از طريق يكسري ائتلاف ها نظرياتش را در مورد نحوه ايجاد يك موازنه براي مقابله با ابرقدرت آمريكا به اجرا در آورد. جدال بر سر نحوه اداره عراق پس از جنگ اين مخاطرات را نشان مي دهد. از اين رو به نفع آمريكا است كه پس از يك دوره تامين امنيت و جست و جوي سلاح هاي كشتار جمعي تصميم به ايفاي يك نقش انفرادي در منطقه اي در قلب جهان اسلام نگيرد بلكه بر اين نكته پافشاري نمايد كه كشورهاي ديگر براي مشاركت در اين كار دعوت شوند.
آمريكا بايد اين كار را از كشورهاي هم پيمان شروع كند و سپس به سراغ كشورهاي ديگر برود. در عين حال بايد نقش مهمي به سازمان ملل متحد بدهد، به ويژه به نهادهاي فني و بشردوستانه آن، اما سخنان وزير امور خارجه فرانسه درباره حضور آمريكا در عراق كه آلمان نيز به طور ضمني آن را تاييد كرد، مادام كه از طريق يك روند ديپلماتيك مانند آنچه پيش از جنگ اتفاق افتاد مورد موافقت قرار نگرفته باشد فاقد مشروعيت است و اين شكاف را توسعه خواهد داد. بنابراين مرحله پس از جنگ در عراق، نبايد فقط براساس يك اصل بين المللي بنا شود، در اين رابطه بايد همچنان بر زشت بودن استفاده از «جمع گرايي» به عنوان يك شعار يا سوءاستفاده از سازمان ملل متحد به عنوان يك نهاد براي منزوي كردن ايالات متحده تاكيد ورزيد.
به هر حال آنچه باقي مي ماند اين كه ضرورت دارد براي بازگرداندن آب ها به آسياب نهايت تلاش  صورت گيرد. روح دوباره بخشيدن به روابط در سايه پيمان ناتو براي كارآمد ساختن نهادهاي بين المللي و نيز اگر جهان بخواهد از فروغلتيدن در سراشيب سياست هاي زورمدارانه اي كه در قرن نوزده حاكم بود ضرورت بسياري دارد. لازمه روح دوباره بخشيدن به اين روابط اين است كه اين روابط بر مبناي احساس نسبت به يك سرنوشت مشترك بنا شود به جاي اين كه سعي شود تا فقط اين پيمان به يك چتر امنيتي گسترده مبدل گردد. اگر چنين زمينه مشتركي وجود نداشته باشد و اگر ديپلماسي ماقبل جنگ عراق، نمونه رايج باشد، ايالات متحده خود را ناگزير خواهد يافت تا به طرف ايجاد ائتلاف هاي خاص در درون ناتو دست بزند تا بتواند پيوندهاي لازم را نگه دارد و اين پاياني غم انگيز بر يك مشاركت نيم قرني خواهد بود.
اكنون زمان آن رسيده كه به جدال پيرامون «يكجانبه گرايي» در مقابل چندجانبه گرايي پايان داده شود و در عوض به جدال بر سر جوهر انتقال يابد. دشمنان اروپاييان نيز در اين مجادلات اخير بايد از تحريك رسانه هاي كشورهايشان دست بردارند و دولت كنوني آمريكا را به صورت كسي كه تشنه جنگ است به تصوير نكشند و اين طور وانمود نسازند كه ايالات متحده مانعي بر سر اهداف اروپا و نه شريكي در تحقق همان اهداف است. از سوي ديگر سياست آمريكا نيازمند آن است كه شكاف بين فلسفه همه جانبه اي كه در سطح روسا قرار مي گيرد و شيوه هاي ديپلماتيك كوتاه مدتي كه روز به روز تعيين مي شود پر سازد. بايد مشاوره هاي پر حجمي با اين شركا برقرار شود تا تعهد بيشتري نسبت به همديگر و به خصوص در رابطه اهداف ميان مدت به وجود آيد و به سرعت تلاش شود تا اصلي كارآمد براي منع گسترش سلاح هاي كشتار جمعي و پيشبرد جهان گرايي و تسريع در بازسازي خاورميانه قرار داده شود. اين مسايل احتياج به پايه اي وسيع تر از منطقه پيمان ناتو دارد قطعاً محور آلمان ـ روسيه ـ فرانسه يك محور موقتي است. زيرا محاسباتي كه پوتين را به تلاش براي نزديكي روسيه به آمريكا واداشت همچنان باقي است و بارها در اظهارات رئيس جمهور روسيه پيرامون بحران عراق بيان شده بود. روسيه عراق را يك حالت خاص مي بيند و از اين رو برايش همكاري روسيه و آمريكا اهميت بيشتري خواهد داشت. چالش در اين خواهد بود كه اين تعهدات به روسيه يك شخصيت مشترك اعطا كند كه كمتر بر مشاوره هاي از پيش تعيين شده تكيه داشته باشد. مهم اين است كه طي يكسري گفت وگوهاي سازمان يافته، پيرامون مسايل جهاني بحث و تبادل نظر شود. كاري كه كوندوليزا رايس مشاور امنيت ملي با رئيس جمهور پوتين داشت اين نخستين گام در اين راه بود. در اين ميان دولت چين دولتي است كه بر سر عراق كمتر جنجال به پا كرد. روند اصلاحات دروني كه هنوز به اتمام نرسيده و تغيير در رهبري باعث شد تا چين براي يك صلح طولاني و به دور از تنش ها به خود فرصتي بيشتر بدهد. براين اساس، دولتي كه برخي از روزهاي اول دولت بوش آن را دشمن استراتژيك تلقي مي كردند آهسته آهسته به شريكي سازنده در درازمدت تبديل شد. اگر آمريكا بتواند با چين پيرامون مشكل اتمي كره شمالي به يك موضع مشترك برسد و محاسبات اشتباه پيرامون تايوان را برطرف سازد اين اتفاق خواهد افتاد. برتري نظامي آمريكا در امور بين المللي و در آينده اي قابل رويت، يك حقيقت آشكار است و سياست هاي مربوط به توازن قوا هرگز آن را تغيير نخواهد داد. اما در عين حال ايالات متحده بايد تلاش كند سلطه جويي خود را تغيير دهد تا در چارچوب يك توافق بين المللي قرار گيرد. اما اگر ايالات متحده با هم پيمانان اروپايي خود با همان حالت برخورد كند، اين جدال بين «يكجانبه گرايي» و «چندجانبه گرايي» هرگز خبرهاي خوشي را به همراه نخواهد داشت.
الشرق الاوسط

تدارك اسرائيل براي جنوب عراق
008790.jpg
مقامات سوريه تمهيدات مربوط به صدور ويزا براي اتباع عراقي را سخت تر كردند. دولت سوريه در تلاشي آشكار براي كاستن از فشار آمريكا به مراجع امنيتي اين كشور دستور داد تمام عراقي هايي كه فاقد رواديد معتبر اقامت در سوريه هستند از خاك اين كشور اخراج شوند.
روزنامه اسرائيلي هاآرتص كه اين مطلب را دوشنبه اين هفته منتشر كرده ادعا مي كند اقدام سوري ها، تلاشي مصالحه جويانه براي احتراز از تداوم ايراد اتهامات مربوط به پناه دادن به مقامات فراري عراقي به دمشق است. هاآرتص تاكيد مي كند سوريه سعي دارد در آستانه سفر پاول به اين كشور از شدت تنش ها بكاهد. اين در حالي است كه روز شنبه همين هفته هياتي از كنگره آمريكا وارد دمشق شد تا با بشار اسد رئيس جمهور سوريه ديدار كند. اين هيأت سه نفره مركب از نيك راهال، نماينده دموكرات ويرجينياي غربي، موريس هينچي دموكرات از نيويورك و دارل عيسي جمهوريخواه كاليفرنيايي لبناني تبار است كه در ديدار با اسد در مورد مناقشه جاري بين دو كشور و طرح صلح خاورميانه اي گروه چهارگانه بحث و گفت وگو خواهند كرد.
راهال پيش از ترك واشنگتن در گفت وگويي تلفني با نيويورك تايمز گفته بود مذاكرات روز يكشنبه با اسد حول محور وضعيت جاري در خاورميانه بر پايه دوستي پايدار با سوريه متمركز خواهد بود. او ضمن ابراز مخالفت خود با اتهاماتي كه در زمينه دستيابي به تسليحات كشتارجمعي، پناه دادن به فراري هاي رژيم صدام و حمايت از گروه هاي تروريستي به دمشق وارد مي آيد ابراز اميدواري كرد گفت وگوهاي رودررو با مقامات سوري تنش هاي بين دو طرف را كه راهال از آن تحت عنوان سوءتفاهمات قابل رفع ياد كرد، برطرف شود. هفته جاري، هفته اي پرتحرك و سراسر خبر در عراق و تمامي خاورميانه خواهد بود. اعمال فشار آمريكا براي آغاز به كار هر چه سريع تر كنفرانس صلح خاورميانه با هدف به تصويب رساندن طرح صلح بوش، آغاز كار گارنر در عراق، همايش بزرگ شيعيان عراق در سالروز اربعين در كربلا و سفر پاول به سوريه همه از شدت گرفتن روند تحولات و تلاش آمريكا براي كنترل اوضاع در عراق و تمامي خاورميانه حكايت دارد. روز شنبه كريستين ساينس مانيتور در حالي از ورود گارنر، حاكم نظامي منتصب آمريكاييان به عراق خبر داد كه بسياري از رسانه هاي غربي آشكارا از برگزاري مراسم اربعين در كربلا ابراز نگراني كردند. اين روزنامه با تاكيد بر اينكه گارنر اشتياقي ندارد رياست موقت عراق را به عهده گيرد به نقل از او ابراز اميدواري مي كند برخلاف دوران حاكميت ۵/۶ ساله مك آرتور بر ژاپن پس از مغلوب شدن ژاپني ها در جنگ دوم جهاني، دوران حاكميت او كوتاه باشد. روزنامه اسرائيلي هاآرتص در مقاله اي تحليلي كه شنبه اين هفته منتشر شد با اذعان به تظاهرات گسترده عليه حضور نظاميان آمريكايي در عراق، اين اعتراضات را گواهي به تهديدي دانسته كه لحظه به لحظه نزديك تر مي شود و واشنگتن بايد با آن روبه رو شود. هاآرتص با يادآوري اينكه عراقي ها درست زماني كه از كمبود آب، غذا و دارو رنج مي برند، شانه به شانه يكديگر و بدون اختلاف بين شيعه و سني يكصدا عليه اشغالگري آمريكا فرياد اعتراض سر مي دهند نوشت در كشوري كه تقريباً هر مرد يك اسلحه در اختيار دارد وضعيت جاري را بايد به جد خطرناك دانست.
اين روزنامه رژيم اشغالگر قدس مي نويسد به رغم آنكه هيچ اختلافي بين شيعه و سني در عراق وجود ندارد مهم ترين خطري كه آمريكا را تهديد مي كند همين مسئله است. جالب اينجاست كه به رغم جملات آغازين تحليل هاآرتص در ميانه اين نوشته موضوع نه بر مخالفت عراقي ها با حضور نظاميان آمريكايي در عراق كه به احتمال و استقبال از درگرفتن اختلاف بين شيعه و سني متمركز شده است. طرح مسائلي چون احتمال درگيري بين شيعه و سني را هم بايد گام اول در ايجاد اختلاف بين عراقي ها با هدف جلوگيري از به قدرت رسيدن شيعيان در عراق و افزايش دوره حضور نظاميان آمريكايي در اين كشور و نيز تداوم وضعيت جنگي در اين كشور دانست. چنانكه باز هم مناقشات در عراق تداوم يابد آمريكا فرصت خواهد يافت به ايران از يك سو و به عنوان رهبري معنوي شيعيان و به مصر و سعودي از دگر سو به عنوان حامي و راهنماي سني هاي عراقي اتهام مداخله در عراق را وارد آورد. فاكس نيوز در گزارشي كه روز جمعه اين هفته منتشر كرد ادعا مي كند مراسم مذهبي شيعيان در كربلا به منزله آزموني براي قدرت آمريكاست و اينكه آيا نيروهاي آمريكا قادرند نظمي را كه مدنظر دارند، در عراق حاكم كنند يا خير. خوابي كه واشنگتن براي عراق ديده به تركيبي متعادل از آرامش و خشونت در اين كشور نيازمند است. خشونتي كه قابل كنترل باشد و امنيتي كه بستري براي انجام طرح هاي آمريكا در عراق و خاورميانه به وجود آورد. اولين نشانه اين طرح ها در گزارش روز يكشنبه روزنامه آبزرور به منصه ظهور رسيد. آبزرور در گزارش دور از انتظار خود از آغاز رايزني هاي مقامات رژيم اشغالگر قدس براي ايجاد خط لوله نفتي عراق - اسرائيل خبر داد. اين روزنامه تصريح مي كند طرح هاي ساخت خط لوله نفتي به تازگي تسخير شده از عراق به اسرائيل موضوع گفت وگوهاي تل آويو، واشنگتن و چهره هاي بالقوه دولت آينده عراق است. اين طرح بازسازي خط لوله قديمي و انتقال نفت عراق به سواحل اسرائيل را در دستور كار خود دارد كه از زمان تشكيل كشور يهود در سال ۱۹۴۸ بلااستفاده مانده است.
انتشار اين مطلب مويد پيش بيني هاي يك سال قبل فصلنامه واشنگتن است كه در مقاله اي برنده اصلي جنگ عراق را نه آمريكا بلكه اسرائيل دانسته بود. ناگزير كردن فلسطينيان به پذيرش طرح صلح خاورميانه اي بوش، انتقال نفت و مهم تر از آن مازاد آب شيرين سطحي عراق به اسرائيل، كه به شدت با كمبود آب روبه روست حداقل منافعي است كه جنگ عراق براي رژيم اشغالگر قدس به ارمغان خواهد آورد. جنگ در عراق تقريباً پايان يافته است اما طرح هاي آمريكا براي اين كشور به مراتب گسترده تر از تحت كنترل درآوردن ذخاير نفت و منابع آبي عراق است. واشنگتن پست شنبه اين هفته افشا كرد مقامات نظامي آمريكا در حال بررسي طرح هايي براي انعقاد قرارداد استفاده نيروي هوايي آمريكا از پايگاه هاي هوايي عراق طي دوره اي طولاني هستند كه با روي كارآمدن دولت عراق به امضا خواهد رسيد. اين برنامه ها تلاش آمريكا براي فراهم آوردن زمينه اجراي اپيزودهاي بعدي طرح هاي آمريكا براي خاورميانه است.

نگاه روزنامه نگار
هشت سؤال از تامي فرانكس
بخش پاياني
فرد كاپلران
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
اكنون پس از پايان يافتن جنگ خليج فارس ۲ سؤالات بي شماري در ذهن بسياري از كساني كه وقايع جنگ را دنبال مي كردند وجود دارد كه شايد بيش از هر  كس ديگري ژنرال تامي فرانكس بايد پاسخگوي آن باشد. در شماره قبل اولين سؤال روزنامه نگار روزنامه اسليت چاپ شد اينك بقيه سؤالات را مي خوانيد.
سوال دوم: براي رسيدن به عراق، لشكر سوم پياده آمريكا بايد از تنگه كربلا عبور مي كرد، راه باريكي كه بسياري از افسران آمريكايي مي ترسيدند براي آنها گلوگاهي باشد و احتمال مي دادند كه درآنجا مورد حملاتي ـ احتمالاً حملات شيميايي ـ از سوي فداييان و گارد رياست جمهوري قرار گيرند. اما گذشتن از تنگه كربلا براي آمريكايي ها مثل آب خوردن بود، يا حداقل هيچ گزارشي در مورد جنگ در اين تنگه مخابره نشد. چه اتفاقي افتاد؟
سوال سوم: با توجه به اينكه لشكر سوم پياده و اولين نيروهاي اعزامي تفنگداران نسبتاً به راحتي وارد بغداد شدند، دقيقاً وظيفه اي كه براي لشكر چهارم پياده در جنگ در نظر گرفته شده، چه بوده است؟ شايد يادتان باشد كه قرار بود لشكر چهارم از پايگاهي در تركيه به عراق حمله كند و جبهه شمالي را تشكيل دهد، البته اين مربوط به پيش از آن مي شود كه پارلمان تركيه اجازه آمريكا از پايگاه هاي تركيه را رد كند. لشكر چهارم چه مي خواست بكند كه اين هزينه را توجيه كند؟ از شمال به داخل بغداد هجوم آورد؟ چاه هاي نفت شمالي را به منظور جلوگيري از درگيري بين ترك ها و كردها اشغال كند؟ همانطور كه معلوم شد وجود آنها براي هيچ يك از اين موارد لازم نبود. از اين نظر مي توان گفت كه حق با رامسفلد بوده است: اين دو لشكر زرهي و پياده كه ژنرال ها گفته بودند لازم است، ضروري نبوده اند. اما در ابتدا قرار بوده است اين لشكرها چه كنند؟
يكي از كارهايي كه لشكر چهارم پياده مي توانسته انجام دهد ـ و هنوز هم مي تواند، هر چند كمي دير ـ حفظ نظم در بغداد است. مسلماً يكي از سوالات مهم در مورد برنامه هاي پس از جنگ پنتاگون اين است كه چرا به سربازان آمريكايي دستور داده نشده تا جلوي غارت ها را بگيرند يا براي وزارتخانه ها، بيمارستان ها و موزه ها نگهبانان بيشتري بگمارند؟ پس از آنكه فرودگاه بغداد براي آمريكايي ها امن شد، مي توانستند اين نيروها را مستقيماً وارد صحنه كنند. البته بي نظمي بعد از صدام تا ميزان معيني اجتناب ناپذير بود، در كوزوو و افغانستان نيز پس از خاتمه جنگ هرج و مرج قابل ملاحظه اي به وجود آمد. اما بلافاصله سربازان آمريكايي متخصص در امور كشوري به آن كشورها اعزام شدند. آيا طرح جنگي پنتاگون اعزام چنين سربازاني را براي عراق پس از صدام در نظر نگرفته بود؟
هرچند پنتاگون هرگز مايل نيست در مورد سوال پنجم بحث كند، اما بالاخره كسي بايد ميزان تلفات غيرنظامي را محاسبه كند. تعداد نهايي هر چقدر هم كه باشد، مطمئناً با توجه به مقدار بمبي كه بر سر بغداد و ديگر شهرهاي عراق فرو ريخته شده، به طرزي باورنكردني كم خواهد بود. اما همانطور كه حتي افراد خوشبين پيش بيني مي كردند، همه چيز به صورت بي نقص پيش نرفته است. موشك ها منحرف شدند، اهداف به اشتباه تعيين مي شدند و در اين ميان جان مردم از دست مي رفت. در عمليات توفان صحرا يك بار بمب هاي آمريكايي به سنگري اصابت كرد كه تصور مي شد پناهگاه مقامات عراقي باشد اما در حقيقت حدود ۳۰۰ نفر از مردم غيرنظامي عراق در آن جمع شده بودند؛ همه اين سيصد نفر جان خود را در اين بمباران از دست دادند. اما حداقل وزارت دفاع با پذيرش اين اشتباه و توضيح آن عذرخواهي كرد. ما در اين جنگ اظهار ندامتي بابت مرگ غيرنظاميان نشنيده ايم. در مورد انفجار بازار بغداد چه توضيحي وجود دارد؟ آيا انحراف يك موشك كروز باعث آن شده است؟
سوال ششم يك سوال خيلي نظامي است: نقش تكنولوژي پيشرفته در اين جنگ چقدر بوده است؟ بيش از ۱۱۰۰ بمب هوشمند در جنگ دوم خليج فارس فرو ريخته شده كه عمدتاً بمب هاي JDAM هدايت شونده با GPS ماهواره بوده اند. اما تا چه ميزان اهداف از طريق هوا و تا چه اندازه از روي زمين و توسط سربازان يا نيروهاي ويژه مشخص مي شده اند؟ اگر هم كه بخش اعظم بمب ها از طريق ماهواره و از آسمان هدايت شده اند چرا به سربازان گارد رياست جمهوري عراق اجازه داده شده كه به هنگام نزديك شدن سربازان آمريكايي به پايتخت، از شمال عراق به نواحي جنوب بغداد نقل مكان كنند؟
يك مسئله مهم نظامي كه هرگز در هيچ سخنراني اي مورد بحث قرار نخواهد گرفت، به نقش نيروهاي عمليات ويژه مربوط مي شود. با اين همه سوال هفت را مي توان بدون نقض قوانين امنيتي پاسخ داد. ما مي دانيم كه «سربازان سايه»، نامي كه براي نيروهاي عمليات ويژه به كار مي رود، پيش از آغاز جنگ به دنبال موشك هاي اسكاد و به منظور نابودي آنها پيش از آنكه صدام آنها را به سمت اسرائيل نشانه رود به داخل صحراي غرب عراق هجوم آوردند. اما صدام هرگز با موشك هاي اسكاد به اسرائيل يا كشور ديگري حمله نكرد. آيا دليل اين امر اين بود كه نيروهاي عمليات ويژه موشك هاي اسكاد را يافته و آنها را نابود كرده بودند؟ يا اينكه اصلاً صدام موشك اسكادي نداشته كه بخواهد دست به چنين حمله اي بزند؟ آيا امكان دارد كه صدام موشك جديدي نخريده يا نساخته باشد؟
در نهايت به سوال هشتم و مهم ترين سوال مي رسيم: آيا صدام حسين سلاح كشتارجمعي در اختيار داشته است؟ اگر چنين است اكنون اين سلاح ها كجا هستند؟ آيا در زيرزمين پنهان شده اند؟ آيا به سوريه انتقال يافته اند؟ آيا واقعاً به شكل سلاح بوده اند؟ به عبارت ديگر آيا طوري فشرده شده اند كه در كلاهك يك توپ يا موشك جاي بگيرند يا بتوان آنها را از يك وسيله نقليه هوايي بدون سرنشين به صورت اسپري پخش كرد؟ يا اينكه صرفاً مواد شيميايي و ميكروبي بوده اند كه قرار بوده است بعداً به صورت سلاح در بيايند؟ دليل اصلي بوش براي به راه انداختن اين جنگ سلاح هاي كشتارجمعي صدام بوده است، مسلماً او بايد بتواند اين دليل خود را توجيه كند.
اسليت

حاشيه جهان
• صدام و تروريست هاي آفريقايي
رژيم صدام حسين با گروه هاي تروريستي آفريقا در ارتباط بوده است. براساس گزارشات و اطلاعاتي كه اولين بار شواهدي در مورد ارتباط عراق با برخي گروه هاي تروريستي شمال آفريقا ارائه داد مذاكرات افسران ارشد استخبارات عراق با نمايندگان اين گروه ها افشا شده است. براساس يكي از اين سندها ارتباطات عراقي ها حتي به جنوب اين قاره هم گسترش يافته بود. روزنامه شيكاگو سان تايمز روز يكشنبه در گزارشي ادعا كرد فلاح حسن الربدي از ديپلمات هاي عراقي در نايروبي در حال گفت وگو با نمايندگان نيروهاي ائتلاف دموكراتيك از گروه هاي شورشي اوگاندا بوده كه اين گروه نيز با ساير سازمان هاي تروريستي ضدغربي فعال در مركز و شرق آفريقا در تماس بوده است. اين روزنامه به نقل از يكي از مقامات ارشد استخبارات عراق ادعا مي كند رژيم صدام درصدد ارائه كمك هاي تسليحاتي به طيف وسيعي از گروه هاي مبارز در مقياسي جهاني بوده است.

• نفوذي هاي PKK
008775.jpg

يك گروه ۳۵ نفره از اعضاي وابسته به حزب كارگران كردستان عراق موسوم به پ كاكا از شمال عراق به داخل تركيه نفوذ كرده و با دستوراتي كه براي حمله به منافع ايالات متحده، اسرائيل، بريتانيا، اسپانيا و استراليا دارد قرار است سلسله عملياتي در خاك تركيه انجام دهد. دايره مديريت ضدتروريسم پليس تركيه در رابطه با ورود اين گروه به قلمرو تركيه و خطري كه از جانب آنها متوجه امنيت اين كشور است، به همه زيرشاخه هاي خود هشدار داده است. سايت اينترنتي Turks كه اين خبر را منتشر كرده ادعا مي كند اين گروه با منابع مالي و تسليحاتي كافي براي انجام وظيفه اي كه به عهده اش گذارده شده تجهيز شده است. در ادامه با اشاره به خودداري ترك ها از اعزام نيرو به شمال عراق مقارن با سقوط حاكميت صدام، اين تصميم اشتباه خوانده شده است. اين قسم اخبار را مي توان زمينه سازي ترك ها براي اعزام نيرو به شمال عراق دانست.

• القاعده در لندن
روز دوشنبه اين هفته برخي مطبوعات انگليسي ادعا كردند يكي از واحدهاي وابسته به گروه القاعده طرحي براي حمله موشكي به يك فروند جت تجاري در فرودگاه هيث رو لندن در دست داشته اند. در اين برنامه قرار بود پنج موشك به سوي اين هواپيماي خاص شليك شود كه دولت انگليس با دريافت اين گزارش هزاران نيروي پليس را بسيج كرده و در اطراف فرودگاه اصلي لندن مستقر كرد.
روزنامه پر تيراژ انگليسي سان با انتشار اين خبر ادعا مي كند دولت از افشاي ماهيت واقعي اين حمله اجتناب مي كند و تنها اعلام داشته گزارشاتي در مورد احتمال انجام حملاتي از سوي هسته هاي وابسته به القاعده مقارن با يكي از اعياد اسلامي در لندن دريافت داشته بود كه با آماده باش نيروهاي پليس اين حمله هيچ گاه انجام نشد.

• غذاهاي آماده در عراق
008785.jpg

در حالي كه گروه هاي امدادرسان پشت مرزهاي عراق در انتظار صدور مجوز ورود به خاك اين كشور از سوي مقامات نظامي اشغالگر هستند، شركت هاي بزرگ عرضه مواد غذايي آماده مثل Pizza Hut، و Burger King در برخي شهرهاي بزرگ عراق و از جمله بصره شعبات موقت داير كرده اند. آغاز به كار شعبات اين شركت ها كه در زمره معتبرترين و معروف ترين عرضه كنندگان مواد غذايي آماده در جهان هستند با استقبال شايان سربازان نيروهاي ائتلاف اشغالگر روبه رو شده است. روزنامه استراليايي سيدني مورنينگ هرالد كه اين خبر را منتشر كرده با يادآوري اينكه شعبات اين دو شركت در حاشيه پايگاه هاي نيروهاي آمريكايي، استراليايي و انگليسي در عراق داير شده از نارضايتي برخي نظامياني مي گويد كه احداث حمام و دستشويي هاي كافي را به مراتب ضروري تر از غرفه هاي عرضه مواد غذايي آماده دانسته اند.

• ناپديد شدن گردشگران
008795.jpg

مذاكرات براي آزادي حداقل بخشي از گردشگران غربي اي كه طي دو ماه گذشته در صحراي الجزاير ناپديد شده اند در حال انجام است. پس از هفته ها ناكامي در تجسس هاي گسترده براي يافتن اين مفقودشدگان اكنون به نظر مي رسد اين گردشگران كه متشكل از چهارده آلماني، ده استراليايي، چهار سوئيسي، يك هلندي، يك سوئدي و يك نروژي هستند به اسارت مختار بالمختار، از رهبران گروه شورشي كوچكي كه در صحراي الجزاير مخفي شده است، درآمده اند. بالمختار كه نام مستعار بلاعون يا يك چشمي را هم يدك مي كشد يكي از داوطلباني بوده كه در دوران نوجواني در مبارزه با اشغالگران ارتش سرخ در افغانستان جنگيده و يك چشمش را از دست داده است. او اكنون در صحراهاي جنوب الجزاير فعال است و معمولاً گردشگران را به اسارت مي گيرد اما تاكنون هيچ كس را به قتل نرسانده و هميشه با دريافت مبلغي براي آزادسازي زندانيان موضوع حل و فصل شده است.

جهان
اقتصاد
ايران
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |