ترجمه: نوشين ديانتيعكس: رضا معطريان
مارك شاگال با اينكه هيچ گاه كوبيست نبود، اما به كوبيسم ايمان داشت. نقاشي هاي آبستره مي كشيد، اما از اينكه برچسب هنرمند آبستره بخورد، پرهيز مي كرد و با اينكه پدر سوررئاليسم محسوب مي شود، خود هيچ گاه سوررئاليست نبوده است. به بيان دقيق تر شاگال ـ نقاش متولد روسيه كه در فرانسه زندگي كرد و همانجا هم درگذشت ـ يكي از منحصربه فردترين هنرمندان قرن بيستم بود. او پس از مدتي وقت گذراندن در مدارس هنري مختلف، حركت خاص خودش را با واژگان و رنگ آميزي مخصوص به خودش، خلق كرد: نمادين، سرشار از رنگ و شاعرانه. و خودش تنها عضو اين حركت بود.
عموم مردم، هميشه سبك او را دوست داشتند. تصاوير شاد شاگال از عروس ها و حيوانات معلق، در ميان نمايشگاه روها از زمان اولين نمايشگاه مرور آثارش در ۵۰ سال پيش محبوب بوده است. اما شاگال هميشه مورد علاقه دانشجويان هنر نبوده است: هيچ كس اين آرزو را در سر نداشت كه «شاگال ثاني» شود. منتقدين هنر مدت زيادي او را به عنوان يك سانتي مانتاليست كه خلاقيتش در سن ۴۰ سالگي ته كشيد، كنار گذاشته بودند. اينك، يك نمايشگاه جديد ممكن است عقيده آنها را تغيير دهد. «شاگال: شناخته ها و ناشناخته ها» كه در گالري ملي پاريس (تا ۲۳ ژوئن) برپاست، زندگي هنرمند را به پنج دوره تقسيم مي كند: سال هاي روسيه، تئاتر يهودي، كتاب مقدس، گالري حكايات و سال هاي فرانسه. در اين نمايشگاه علاوه بر اينكه بيشتر آثار نمادين او ـ شامل تجديد خاطره شاد عروسي خودش، «تصوير دوگانه با يك ليوان نوشيدني» ـ سهم زيادي دارند، نقاشي ها، طراحي ها و كلاژهايي از مجموعه هاي خصوصي هم وجود دارند كه تا به حال در معرض نمايش قرار نگرفته بودند. اين آثار كه بيشتر آنها مربوط به سال هاي ۱۹۳۰ به بعد هستند، كمك مي كنند تا سير تكاملي شاگال را به عنوان يك هنرمند و يك مرد دنبال كنيم، و تاريكي و خشمي كه عده كمي از آن خبر داشتند را آشكار مي كند.
شاگال در يك خانواده يهودي روستايي در ويتسيبسك روسيه در سال ۱۸۸۶ متولد شد و در ميان نه فرزند از همه بزرگتر بود. هنگامي كه او مدرسه مقدماتي يهوديان را به پايان رسانيد، مادرش به يك مقام مسئول رشوه داد تا به او اجازه بدهند به مدرسه دولتي برود كه براي يهوديان ممنوع بود. او در آنجا نواختن ويولن و طراحي آموخت و شيفته نوع زندگي طبقه بورژوا شد. شاگال در سال ۱۹۰۶ يك بورس تحصيلي براي آموزش در كنار نقاش مشهور لئون باكست در سن پترزبورگ به دست آورد. او شروع به بازآفريني مناظري از زندگي جواني اش در ويتسيبسك كرد ـ روستاييان، مزارع، زندگي روستايي ـ تصاويري كه در آثارش تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۵ تكرار مي شد.
|
|
او در سال ،۱۹۱۰ يك كمك هزينه براي سفر به پاريس دريافت كرد. او بعدها گفت: «خاكي كه هنر من از آن تغذيه كرد، ويتسيبسك بود، اما هنر من به پاريس نياز داشت، همانقدر كه يك درخت به آب احتياج دارد.» بنابراين محبوبش، بلاروزنفلد، را در روسيه گذاشت، و به سوي دنياي هنر سنت شكن پاريس رفت، جايي كه مي توانست آثار امپرسيونيست ونسان ون گوگ و پل گوگن را ببيند و با گيوم اپولينرِ شاعر همراهي كند. او در جامعه هنري كه لاروش ناميده مي شد زندگي مي كرد و كوبيست ها را بي چون و چرا پذيرفت.
او در سال ۱۹۱۴ به ويتسيبسك بازگشت تا با بلا ازدواج كند و به صورت تفنني شروع به كار در مكتب سوررئاليسم كرد. در «بلا با يقه سفيد»، همسرش مانند يك غول بر فراز جنگل ايستاده است. «بر فراز ويتسيبسك» يك روستايي را با كيسه اي به دست نشان مي دهد كه در آسمان روستاي برف گرفته پرواز مي كند.
اما در «شناخته ها و ناشناخته ها» شاگالي كه خيلي بيشتر مضطرب است هم به نمايش درآمده است. سه طرح با قلم و جوهر از شاهكارش؛ «افتادن فرشته»
(۱۹۴۶ ـ ۱۹۲۳)، پريشان خاطري عميق، خرخر گاو نر و نعره هاي مرد ريشو را نشان مي دهد كه در نقاشي نهايي به وسيله رنگ و زمان ملايم شده است. آثار بعدي، آشوب در زندگي شخصي اش را منعكس مي كند، مرگ بلا در سال ۱۹۴۴ او را به طرف كشيدن «چشم سبز» سوق داد كه در آن، يك چشم غول پيكر خوف انگيز زني را نگاه مي كند كه دارد گاو آبي رنگي را مي دوشد. شاگال بعضي از وحشت انگيزترين آثارش را پس از جنگ جهاني دوم كشيده است، كه پناهندگاني را نشان مي دهد كه از يك روستاي در حال سوختن، مي گريزد. ممكن است شهرت شاگال براي نقاشي كردن بهشت روي زمين باشد، اما آنطور كه اين نمايشگاه نشان مي دهد، او در تداعي كردن جهنم هم به همان اندازه خبره است.
۲۴ مارس ۲۰۰۳