سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۳۶ - April . 29, 2003
تازه هاي انديشه
نامه هاي خليل ملكي
امير پيشداد، محمد علي همايون كاتوزيان/ ناشر: نشر مركز؛ چاپ اول ۱۳۸۱/ قطع رقعي/ قيمت: ۴۳۵۰ تومان، ۵۳۱ صفحه
خليل ملكي در تاريخ معاصر ايران چهره اي تأثيرگذار است و خواندن نوشته ها و تتبع در آراء و افكار وي مي تواند، بخشي مهم از تاريخ معاصر ايران باشد. درباره خليل ملكي و نوشته ها و آراء اش بيشترين تتبع و پژوهش را دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان انجام داده كه بسياري از اين پژوهشها پيش از اين منتشر شده اند. تازه ترين تتبع دكتر كاتوزيان كه همكاري امير پيشداد را نيز به دنبال داشته، مجموعه نامه هاي خليل ملكي است كه خواندن آنها مي تواند گوشه اي ديگر از زندگي پرفراز و نشيب اين چهره سياسي- تئوريك را نمايان سازد.
اين نامه ها- صرف نظر از محض اطلاعات ريز مضبوط در آنها كه در جاي ديگري نيست- باز هم ملكي را بازتر و بي پوشش تر از پيش نشان مي دهند و چيزهايي از سادگي روان شناختي اش، از رك گويي بي امان و غيرسياستمدارانه اش، از اعتماد به نفسش، از گذشت و چشم پوشي اش، از انعطاف سياسي اش، از كم حوصلگي و حساسيتش نسبت به «حماقت» ديگران و بي اعتنايي آنها به «عقل و منطق» و (به همين دليل) از سهل انگاري اش نسبت به جنبه هاي عاطفي اعتقادات سياسي، از مناعتش، از دست تنگي اش، از بيماري هايش، از روابط و مسايل خانوادگي اش و از چيزهاي ديگر حكايت مي كنند كه فقط كساني كه او را خوب مي شناختند با آن آشنايي دارند.
درباره مسئله يهود گامي در نقد فلسفه حق هگل
نويسنده: كارل ماركس/ مترجم: دكتر مرتضي محيط/ شمارگان: ۳۰۰۰ نسخه/ چاپ اول، ۱۳۸۱/ ناشر: نشر اختران
هگل فلسفه سياسي خود را با مقولات سه گانه «حق انتزاعي»، «اخلاق فردي» و «اخلاق اجتماعي»، توضيح مي دهد. «حق انتزاعي» همان است كه برخورداري از آن انسان را به «شخص» تبديل مي كند و «شخص» انساني است كه «حوزه بيروني» را براي انتخاب آزادانه خود مطالبه مي كند و به اجزاي جدايي ناپذير شخصيت انسان بدل مي شوند، مقوله بعدي هگل «اخلاق فردي» است كه متناظر است با «سوژه» در فلسفه كانت ، يعني خود خودسالار كه به خود همچون عامل فعال شناخت مي انديشد و به زندگي خويش معني مي بخشد. «شخص» و «سوژه» مفاهيمي هستند كه فلسفه سياسي ليبراليسم نيز بر آن ها مبتني است. اما هگل از آنها فراتر مي رود. به نظر هگل، اينها مفاهيمي است دروني، انتزاعي و تهي از مضمون اجتماعي و نفي توأمان مقولات «حق انتزاعي» و «اخلاق فردي» در عين حال آنها را ارتقا مي دهد، مقوله «اخلاق اجتماعي» است. همين مقوله است كه انسان را به عنوان عامل جمعي يا اجتماعي مي شناساند. اين ويژگي جمعي و اجتماعي انسان مدارج متفاوتي دارد كه هگل سير آن را با مقولات «خانواده»، «جامعه مدني» و سرانجام «دولت» بيان مي كند، كه نقطه اوج فلسفه سياسي هگل است.
به اين سان، فلسفه سياسي هگل را مي توان سنتز ديالكتيكي اخلاق اجتماعي ارسطو و اخلاق فردي كانت و فيشته دانست.
سرگذشت دوازده تن از زنان مؤثر در تاريخ ايران
نويسنده: محمد جواد بهروزي/ جلد شميز/ چاپ اول۱۳۸۱،/ ناشر: انتشارات واژه آرا
از جمله مواردي كه در متن تاريخ ما فراموش شده شرح زندگاني و اقدامات زناني است كه با سياست هاي درست و يا نادرست خود مسير تاريخ را تغيير داده اند، اين زنان دلير و با سياست و كاردان در زمان خود شگفتي هايي آفريده اند.
در تاريخ سرزمين ايران، به نام زناني برمي خوريم كه در كتابهاي تاريخ بنا به دلايلي، كمتر به آن پرداخته اند. حال آن كه اين زنان تأثير زيادي بر تحولات كشور داشته و گاه سير تاريخ را دگرگون كرده اند. در اين كتاب براي اولين بار سرگذشت برخي از آنان را مي خوانيم. از  آن جمله: پري خان خانم، جمال شا ه ملك، خواند سلطان، بغداد خاتون، تركان خاتون، پادشاه خاتون، سيده ملك خاتون، خيزران، پريزاد«پروشات»، استر«ستاره» و بالاخره اسپاكو.
تأ ملي در وحدت انديشه لنين
نويسنده: گئورگ لوكاچ/ مترجمان: حسن شمس آوري، عليرضا اميرقاسمي/ چاپ اول، ۱۳۸۱/ جلد شميز/ ناشر: نشر و پژوهش دادار
اين اثر محصول ناب اواسط دهه بيست است. سندي حاكي از آن است كه گروهي در خور توجه از ماركسيست ها چگونه به شخصيت لنين و جايگاهش در مسير رخدادهاي جهان مي نگريستند كه در نتيجه قطعاً شايسته توجه است. اما همواره بايد به خاطر داشت كه سرنوشت آراي اين اثر را فرايافته هاي حاكم بر اين دوره- شامل توهمات و گزافه گويي هايشان- رقم مي زند تا ثمره «تئوريك حيات خود لنين». نخستين عبارت آن، گوياي پيشداوري هاي زمان است.
«ماترياليسم تاريخي تئوري انقلاب پرولتارياست.» بي ترديد اين عبارت تجلي جايگاه مهم و تعيين كننده ماتريالسم تاريخي است. اما باز بي ترديد تنها عامل و عامل تعيين كننده جوهرش نيست و لنين كه به ديده وي فعليت انقلاب پرولتاريايي رشته اصلي انديشه و عمل است، شديدترين اعتراض را عليه هر تلاشي براي فرو كاستن غناي واقعي و روش شناختي ماترياليسم تاريخي- جهان شمولي اجتماعي آن- به بعدي واحد و به تنگنا راندنش با چنين «تعاريفي» مي توانست داشته باشد.
لنين نيز چون ماركس هرگز تجارب محدود در زمان و مكان روسيه را كوته بينانه تعميم نداد، برعكس با دريافتي نبوغ آميز فوراً مسئله بنيادي زمان ما- قرابت انقلاب- را در نخستين زمان و مكان حادث آن تشخيص داد. از آن پس همه رويدادهاي روسيه و جهان را از اين چشم انداز، يعني فعليت انقلاب درك و تبيين كرد! لنين با چنين معيارهايي بزرگترين متفكري است كه پس از ماركس به حمايت از طبقه كارگر برخاست. فرصت طلبان كه نه قادر به انكار و نه چشم پوشي از اهميت او هستند مي گفتند كه لنين چهره سياسي سترگي در روسيه بود اما فاقد آن بينش لازم در تمايزات ميان روسيه و كشورهاي پيشرفته تر بود كه بتواند رهبر پرولتارياي جهان شود.
كتاب شامل يك مقدمه و پيشگفتار و مباحثي چون: فعليت انقلاب، پرولتاريا در مقام پيشتاز، حزب پيشتاز پرولتاريا، امپرياليسم: جنگ جهاني و جنگ داخلي، دولت به مثابه سلاح، رئال پوليتيك انقلابي است.

... در گروگان قدرت
تحليل پوشش رسانه اي جنگ عراق در گفت و گو با دكتر هادي خانيكي، دكتر يونس شكرخواه ، دكتر محمد مهدي فرقاني و فريدون صديقي
011958.jpg

اشاره: پوشش اخبار جنگ در عراق از سوي خبرنگاران يكصد شبكه تلويزيوني، توانست موقعيت انحصاري قبلي شبكه هاي «بي.بي.سي» و «سي.ان.ان» در جنگ خليج فارس در ۱۹۹۱ را به طور جدي مخدوش سازد و همچنين آمريكايي ها را مجبور كند كه تا حدودي رفتار رسانه اي خود را تعديل بخشند. گرچه نوع گزارش زنده رويدادهاي جنگ، اجازه ايجاد جنگ رواني را به آمريكاييها نمي دهد؛ به گونه اي كه دونالد رامسفلد، وزير دفاع آمريكا نيز مي گويد پوشش تلويزيوني ۲۴ ساعته رويدادهاي جنگ در تصوير آن ابهام ايجاد مي كند و اين چنين است كه اخراج «پيتر آرنت»، گزارشگر شبكه تلويزيوني «ان.بي.سي»، «فيل اسماكر» از خبرنگاران نشريه «كريستين ساينس مانيتور»، «جرالد و ريورا»، خبرنگار «فاكس نيوز» و عكاس «لس آنجلس تايمز» و حمله آمريكا به هتل فلسطين، مقر خبرنگاران و همچنين حمله به مراكز شبكه هاي الجزيره و ابوظبي در بغداد و زخمي و كشته شدن چندين خبرنگار و عكاس، بخشي از برخورد رسانه اي آمريكا را شكل مي دهد. گرچه ظاهراً هر روز فرمانده نظامي آمريكا در قطر با خبرنگاران نشست خبري داشت اما به هر حال واقعيت اين است كه او هرچه را مي خواست پاسخ مي داد و معتقد بود در جنگ هر پيشامدي طبيعي است.
نكته ديگر، شكل گيري پديده بي سابقه «خبرنگاران همراه» در اين جنگ است. پترگلوتس، مدير مؤسسه مديريت رسانه ها و ارتباطات در دانشگاه سنت گالن سوئس در اين باره مي گويد:« در اين روش سعي مي شود خبرنگاران مبدل به جزيي از نيروهاي جنگي شوند. وقتي يك خبرنگار در داخل تانك نيروهاي متحدين حضور دارد و همراه آنها حركت مي كند طبيعي است كه تنها مي تواند چيزي را كه افسران اجازه مي دهند گزارش كند.»
اما آيا حضور فعال خبرنگاران، گزارشگران و عكاسان حرفه اي در اين جنگ و ارسال تصاوير زنده، صرفاً نتيجه پيشرفت تكنولوژي و يا جسارت آنهاست يا خود اين جنگ، از پس زمينه ها و ويژگي هاي خاصي برخوردار بوده است و اساساً آنچه در ارتباط با اين جنگ براي رسانه ها و مخاطبان آنها اتفاق افتاد چگونه قابل ارزيابي است؟ در اين زمينه، ديدگاه و بررسي برخي اساتيد و صاحب نظران را جويا شده ايم كه در پي مي آيد. گروه فرهنگ و انديشه
* نقش رسانه ها در اين جنگ با نقش شان در جنگ خليج فارس در ۱۹۹۱، چه تفاوت هايي دارد؟
- دكتر يونس شكرخواه، روزنامه نگار و مدرس علوم ارتباطات: تفاوت جنگ كنوني در عراق با جنگ ۱۹۹۱ در دو سطح بسيار آشكار است.
سطح اول تعداد پوشش تلويزيوني از طريق كانال هاي ماهواره اي بود كه در واقع به موقعيت انحصاري قبلي BBC و CNN آسيب زد. حضور شبكه هاي العربيه، الجزيره و ابوظبي تقريباً غيرقابل انكار شد و اين شبكه ها نشان دادند كه عرصه رسانه اي چقدر تمايل دارد كه خود را جايگزين سياست خارجي كند. اظهار نظر كالين پاول وزير خارجه آمريكا در مورد شبكه الجزيره كه گفت نمي دانم پس از شكست صدام اين شبكه چه پخش خواهد كرد، شاهد اين نكته است.
011961.jpg

و شما مي دانيد كه الجزيره پنج سال پس از جنگ ۹۱، يعني در سال ۹۶ اعلام موجوديت كرد. يا شبكه هايي مثل العربيه و العالم كه اصلاً بسيار جوان هستند هم نقش هايي را به عهده گرفتند كه مخاطبان به آنها تمايل داشتند. اين شبكه ها بخصوص براي بينندگان غربي كه احساس مي كردند در مسير يك جريان يك سويه خبري قرار گرفته اند، جذاب تر بود.
سطح دوم تفاوت هاي پوشش اين جنگ با جنگ ۹۱ را مي توان در حوزه اينترنت ديد. البته توجه به اينترنت به عنوان رقيب ساير رسانه هاي مكتوب و الكترونيك بعد از يازدهم سپتامبر شروع شد و در اين جنگ به اوج خود رسيد به طوري كه در آمريكا ميزان استفاده كاربران از اينترنت به بالاي هفتاد درصد رسيد. حال آنكه قبلاً اين رقم زير پنج درصد بود.
* فريدون صديقي، روزنامه نگار و مدرس علوم ارتباطات: حضور چشمگير رسانه ها در جنگ كنوني عراق، ضرورت توجه و تأكيد خود را از شرايط شروع جنگ گرفته بود. مخالفت افكار عمومي جهان، مخالفت سازمان ملل و نيز مخالفت كلي اتحاديه اروپا با حمله به عراق، از جمله دلايلي بودند كه تهييج و تشكل رسانه هاي غيرآمريكايي را براي پوشش به اين تجاوز فراهم كردند. توجه داشته باشيد در جنگ ۱۹۹۱، بهانه آمريكا بيرون راندن متجاوز- عراق- از كويت بود. در جنگ فعلي، آمريكا و انگليس برخلاف رأي سازمان ملل، مجامع بين المللي و افكار عمومي، قصد تجاوز به عراق را داشتند. بنابراين، اين تضاد خود ضرورت حضور مؤثر رسانه ها را در انعكاس رويدادهاي حمله به عراق توجيه مي كرد. فراموش نكنيم در جنگ قبلي، آمريكا مجوز ورود به رسانه  ها را مي داد ولي در جنگ فعلي، عراق ميزبان بود.
* دكتر محمد مهدي فرقاني، رئيس مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها: در جنگ اخير خليج فارس در مقايسه با جنگ هاي گذشته، حضور وسيع تر و متنوع تر رسانه ها را در صحنه هاي گوناگون جنگ شاهد بوديم. به بيان ديگر، تكثر نسبي رسانه ها در جنگ اخير باعث شد كه انحصار يا سلطه خبري رسانه هاي بزرگ غربي در زمينه انتشار اخبار و تصاوير مربوط به جنگ شكسته شود. يعني در حالي كه قدرت مجموعه رسانه هاي حاضردر صحنه افزايش يافته بود، به نوعي توزيع قدرت و تعديل نقش در ميان رسانه هاي غربي و غيرغربي صورت گرفت. در اين جنگ، بخصوص حضور رسانه هاي متعلق به كشورهاي درحال توسعه اعم از شبكه الجزيره، يا شبكه هاي ملي و منطقه اي كشورهاي همسايه عراق يا ساير كشورها نسبت به جنگ هاي پيشين، چشمگير بود. اين امر، از يك سو به معني آگاهي بيشتر مردم جهان، نسبت به يكسونگري رسانه هاي غربي و علاقه آنها به دانستن حقايق بود كه مي بايست به نحو بي طرفانه تري به معرض مشاهده و داوري افكار عمومي بين المللي گذاشته شود و از جانب ديگر نشانه عدم تحقق كامل سياست ارتباطي آمريكا و انگليس و نيز عدم تبعيت رسانه هاي متكثر و متنوع از سياست واحد ارتباطي غربي است كه آمريكا و متحدانش در نظر داشتند در دوره جنگ حاكم كنند. به بيان ديگر «اتاق جنگ» آمريكا در اين جنگ، قدرت و تسلط كامل خود را بر اخبار ارسالي از صحنه هاي نبرد از دست داده بود.
* دكتر هادي خانيكي، استاد دانشگاه:
من ذكر مقدمه اي را در ارتباط با اين پرسش شما لازم مي دانم و آن اين است كه اساساً در انعكاس هرپديده اي، ما الزاماً نمي توانيم به طور كامل رسانه سالارانه به قضيه بپردازيم. يعني اينكه رسانه ها را در پرداختن به يك پديده ، توانا يا ناتوان مطلق فرض كنيم. علت اين است كه هر چه شرايطي پيچيده تر و چند وجهي تر مي شود به همان نسبت فرايند انتقال پيام از منبع رسانه اي تا مخاطب ،پيچيده تر و دشوارتر مي شود. به عبارت ديگر، امروز مسأله ذهن و برداشت مخاطب، در دريافت پيام هاي رسانه اي خودش موضوعيت جدي تري پيدا كرده و همچنين نحوه انتقال پيام مطرح است كه آيا يك مرحله اي انجام مي گيرد يا چند مرحله اي. به نظر من، خود اين موضوع اهميت فراواني دارد و در يك شرايط پيچيده، نقش گروه هاي مرجع در انتقال پيام بيشتر مي شود اگرچه حتي تعداد رسانه ها بيشتر و متنوع تر باشد. اين مقدمه را براي اين مطرح مي كنم كه در اين جنگ نسبت به جنگ ۱۹۹۱، ذهنيت ها، پيش فرض ها، چشم اندازها و افق هاي متفاوتي هم در سطح جهان و هم در سطح منطقه وجود داشته و همين زمينه ها هستند كه متني را كه مي خواهد منعكس يا منتقل شود را با جنگ ۱۹۹۱، متفاوت كرده است.
011964.jpg

در آن جنگ، برداشت هاي خيلي محدودتر عنوان مي شد و آن در حد يك برخورد نظامي در برابر اشغال كويت توسط عراق مطرح بود. به اين ترتيب، نه در پيش از جنگ و نه در خلال جنگ، پيامي بيشتر از اين كه يك دولت متجاوز را مي خواهند به مرزهاي خودش برگردانند رد و بدل نمي شد. در حالي كه سياست ها، تحريك ها و اقدام هايي كه قبل از اين جنگ انجام گرفته، شمارش معكوسي كه در آن وجود داشته و اين كه بخشي از يك سياست يا پروژه وسيعي قلمداد شده و جنگي در وجوه و ابعاد نظامي، سياسي و حتي فرهنگي مورد نظر بوده و هست؛ اين كه در آن حرف از نه تنها منافع نظامي بلكه منافع اقتصادي مثل انرژي و آن هم نه در سطح عراق، بلكه در سطح كل مسأله انرژي در جهان است و در حوزه سياست، تغيير جغرافيايي سياسي منطقه و به هم ريختن و تغيير دادن مفاهيمي كه تاكنون يك آهنگ متفاوت داشته مثل حق حاكميت هاي ملي و نظاير اينها و پديده اي مثل حضور مستقيم نظامي، تعيين حاكم براي يك كشور و نظاير اينها جزو تبعات آن است و همچنين رسماً اعلام شده كه اين بخشي از پروژه مبارزه با تروريسم است كه اين مبارزه با تروريسم، تعريف هاي خاصي دارد يعني براي آن تعريف كمي و قابل اندازه گيري هم وجود ندارد. و به هر صورت در مجموع، اينها حاكي از آن است كه ما گويا در اين جنگ، وارد يك مرحله پس از جهاني شدن مي شويم كه از آن تحت عنوان يك جانبه گرايي ياد مي شود. به عبارتي، اينها همه يك متن هايي را بوجود آورده كه قابليت برداشت هاي متفاوت را داشته و دارد.
* و اما در مورد اين تنوع و تعدد حضور رسانه ها و آثار رسانه اي آن در اين جنگ چه نظري داريد؟
- تعدد رسانه هايي كه به اين قضيه پرداخته اند، كاملاً مشهود است. چه از نظر تعداد شبكه هاي فعالي كه براي اين قضيه بوجود آمده اند و يا اصلاً بر اساس نحوه انعكاس بيشتر اين قضيه شهرت و اهميت پيدا كرده اند. مثل شبكه الجزيره در واقعه ۱۱ سپتامبر، كه اين شبكه شهرت جهاني اش را يك مقدار زيادي مديون انعكاس اين رويداد است. در اينجا مي بينيد شبكه هاي جديدي مثل العربيه يا فاكس نيوز نقش مؤثري پيدا مي كنند كه در گذشته به اين شكل نبودند.
پس، يك بخش قضيه اين است كه تعداد شبكه هايي كه به اين جنگ پرداخته اند به نسبت تعداد شبكه هايي كه به طور مستقيم وارد جنگ ۱۹۹۱ شدند، به مراتب بيشتر و متفاوت است.
دوم، ساز وكار انتقال خبر است كه انعكاس زنده و لحظه به لحظه خبرهاست. البته اين، با متني كه من گفتم كاملاً يك دادوستد مستقيم دارند. يعني به دليل اين كه انتظار بالاست، هر شبكه اي تلاش كرده كه در آنجا حضور زنده داشته  باشد و مخاطرات را بپذيرد و براي اين كار چه از نظر نيروي انساني و چه از نظر اقتصادي هزينه كند، هزينه هاي سنگيني هم بكند. كمتر شبكه جدي اي هست كه در اين جنگ، خبرنگارانش آسيب نديده باشد.
خبرنگاران آنها دستگير، كشته و ناپديد نشده و يا ارتباطشان قطع نشده باشد. اينها همه، دليل اين است كه بايد هزينه اين نوع خبررساني زنده هم را مي پرداختند. و اين هم تفاوت ديگر اين دو جنگ است.
سومين عامل سخت افزاري تفاوت، تعريفي است كه به طور مستقيم تر و حتي پيچيده تر از سوي نظاميان نسبت به اطلاع رساني انجام گرفته است. يعني اگر در آن جنگ اعمال محدوديت خبري با نبود رسانه هاي متعدد مقدور بود، اما در اينجا، به نظر من، همين اعمال محدوديت از طريق اين كه رسانه ها حضور نداشته باشند، نبود. يعني در حقيقت ما در اينجا با يك پديده اي روبه رو مي شويم كه در يك طرف آن انبوهي اطلاعات وجود دارد و در طرف ديگر، بي خبري و سرگشتگي و اين يك پديده متفاوت با مرحله قبلي است.
در اينجا به طور مشخص مواجه هستيد با پديده خبرنگاران همراه كه در همه جا حضور دارند ولي در عين حال سياست هاي خبري به انعكاس همه جانبه وقايع هم منجر و منتهي نمي شود.
عامل چهارم كه اين جنگ را از جنگ ۱۹۹۱ متمايز مي كند، ميزان آسيب هايي است كه در اين جنگ به نسبت جنگ گذشته، مجموعه اطلاع رسانان اعم از خبرنگاران، گزارشگران و شبكه هاي انتقال خبر متحمل شدند. وجه ملموس آن هم محدوديت هايي بود كه گاهي براي خبرنگاران بوجود مي آمد. يا حملاتي كه به خبرنگاران مي شد و واكنش سازمانهاي خبري روزنامه نگاري مثل فدراسيون بين المللي روزنامه نگاران و سازمان گزارشگران بدون مرز و نظاير اينها را هم به دنبال داشت و يا ممنوعيت ها و اخراج هايي كه انجام مي گرفت و از دل اين وقايع، گاهي حتي ما تغيير سياست هاي شبكه هاي تلويزيوني را هم شاهد بوديم. يعني مي توان نقاط عطفي را ديد كه جهت گيري بعضي از اين شبكه ها عوض مي شود.
به عبارتي، شايد به لحاظ كميت، آسيب هايي كه خبرنگاران و روزنامه نگاران و عكاسان در اين جنگ ديدند، بي سابقه باشد.
اينجا جا دارد كه من يادي از مرحوم كاوه گلستان، عكاس برجسته ايراني كه در اين جنگ جان خودش را از دست داد، بكنم. او به عنوان يك هنرمند عكاس كه صاحب ايده و سبك بود جايگاه خاصي داشت. كاوه گلستان مراحل حساسي را در انعكاس وقايع مهم كشور ما و منطقه گذرانده است. او را در اينجا به عنوان تنها يك فرد هم نمي توانيم ببينيم. يعني كاري كه گلستان در انعكاس وقايع دوران انقلاب، دوران جنگ، مسائل اجتماعي و فرهنگي كرد، نوآوري هايي كه در روند فتوژورناليسم در ايران داشت، يك چهره ممتاز و برجسته از او ساخته بود.
011967.jpg

* بحث آثار رسانه اي و خبري حضور گسترده خبرنگاران شبكه هاي تلويزيوني در جنگ و انعكاس ۲۴ ساعته اخبار به طور زنده، ابعاد گسترده اي دارد كه بعضاً به آن اشاره شد. شايد افزايش روزافزون فشار به خبرنگاران كه در اوج آن حمله به هتل فلسطين مقر آنها و همچنين حمله به مراكز و زخمي و كشته شدن تعدادي خبرنگار، از نتايج همين حضور فعال باشد .و به هر حال مصونيت خبرنگاران در حوادث مختلف از جمله جنگ مورد توجه قرار نمي گيرد. اين مسأله به نظر شما چگونه قابل ارزيابي است؟
- دكتر يونس شكرخواه: در مورد اين سؤال شما يعني حمله به هتل فلسطين هم دو روايت وجود دارد و يكي اين كه طرف مهاجم گفت به ما از داخل هتل شليك شده بود و ما واكنش نشان داديم و روايت دوم، روايت روزنامه نگاران بود كه مي گفتند اين حمله عمدي بوده است و حتي IFJ يعني فدراسيون بين المللي روزنامه نگاران و RSF سازمان گزارشگران بدون مرز، هر دو با صدور بيانيه هاي رسمي بر روايت دوم صحه گذاشتند. با توجه به اين كه اطلاعات ما به عنوان بينندگان اين جنگ و يا مخاطبان اين جنگ، اطلاعات محدود و منحصر به همين منابع مختلف خبري است، من ترجيح مي دهم روايت IFJ  و RSF را بپذيرم. آنها اين اتفاق را يك جنايت جنگي عليه روزنامه نگاران قلمداد كردند.
گفت و گو : معصومه كيهاني
ادامه دارد

انديشه
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهر
شهري
علمي فرهنگي
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهر   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |