وضعيت كوپر در حال حاضر بسان فاخته اي آشفته است كه در كنار ويرانه كاخ آرزوهاي خود و يارانش از غم افتخارات از كف رفته مي خواند و مانچيني و كاپلو را مانند عقاب بر فراز آشيانه اش در پرواز مي بيند
علي فولادي
هيچ كس چشم ديدنش را ندارد و هيچ جامي به افتخار او بالا نمي رود. آيا سرنوشت مرد «نقره اي» و هميشه دوم آرژانتين در فوتبال اروپا به همين جا ختم خواهد شد؟
وقتي «كوپر» ـ در لاتين به معناي مس ـ با مدال طلاي جام قهرماني باشگاه هاي آمريكاي جنوبي موسوم به ليبرتادورس و با نشان بهترين مربي سال اين قاره به اروپا آمد و در جزيره مايوركاي اسپانيا رحل اقامت افكند و پس از اينكه او تنها طلاي تاريخ باشگاه كوچك مايوركا را در نخستين گام با پيروزي بر بارسلونا در سوپرجام اسپانيا به ارمغان آورد، هيچ كس گمان هم نمي برد مس كوپر ديگر هرگز به طلا بدل نشود.
به راستي كيمياي گمشده كوپر كجاست؟ او سال ۱۹۹۹ با مايوركاي كوچك و گمنام به فينال جام در جام اروپا رفت و سپس دو سال پياپي والنسيا را را به فينال ليگ قهرمانان رساند، فصل بعدي اينتر محو شده در كالچو را احيا كرده و تا يك قدمي فتح سري آ برد و حالا دوباره در آستانه فينالي ديگر از ليگ قهرمانان قرار دارد.
اما سهم او از چهار فينال يا شبه فينال پي در پي اروپايي چه بوده است؟ نقره، نقره، نقره و فقط نقره. . .
براي او اين نفرت آورترين فلز دنياست، همان طور كه هواداران والنسيا و اينترميلان از مس نفرت دارند، زيرا اين فلز آنها را به ياد كوپري مي اندازد كه با ديكته كردن فوتبالي يكپارچه دفاعي جذابيت ها را فداي عنوان كرد ولي در نهايت براي دژ ماسداي اسپانيا و كاتاناچيوي ايتاليا نصيبي جز حسرت قهرماني باقي نگذاشت.
فصل گذشته در اولين حضور كوپر در كالچو وقتي از او پرسيدند چرا بازيكنان اينتر را از خريد شب كريسمس به همراه خانواده هايشان منع نموده و آنها را در زمين تمرين محبوس كرده او پاسخ داد: «خريد شب عيد كار زن هاست، يك فوتباليست حرفه اي بايد شرم داشته باشد كه به چيزي جز فوتبال فكر كند. »
اين روحيه سرد و منطق خشك سمبل فوتبال دفاعي آرژانتين، بدون شك عامل پنهان رواني شكست تيم هاي تحت هدايت او در لحظات سرنوشت ساز بوده اند. در سطح اول فوتبال دنيا مطابق ترانه معروف گروه «آبا»، «برنده همه چيز را از آن خود مي كند The winner takes it all».
با در نظر گرفتن چنين حقيقتي حتي اگر كوپر طي ۵ سال حضور در بالاترين سطح فوتبال اروپا بهترين ضريب عملكرد حرفه اي (CV) را هم داشته باشد باز چيزي به دست نياورده.
كيمياي گمشده كوپر شايد مي توانست يك لبخند بر آن چهره سرد و سنگي باشد، يا جملاتي اميدواركننده تا شاگردانش روحي تازه بيابند و يا ارائه فوتبالي هجومي و شادمانه تا هواداران نگون بخت را از احساس سياه شكست برهاند. آيا او ديگر بار فرصت خواهد يافت تا اين عنصر مفقوده را بازيابد؟
در يكي از آن شب هاي دلگير ميلان و در حالي كه فريادهاي طرفداران اينتر در جوزپه مه آتزا طنين دوباره اي در گوش او يافته بود، مرد آرژانتيني سرخورده از ديدار با لاتزيو، تنهاتر از هميشه، با آن كت مشكي رنگ هميشگي، همرنگ با تاريكي شب، راه بازگشت را در پيش گرفت. از آن پك هاي سنگين سيگار و از آن چشم هاي به هم فشرده كه در آن صورت درهم رفته پديدار نبودند، پريشاني افكار روشن بود. پيشتر اميد داشت در دومين سال مربي گري در اينتر، باشگاه را براي نخستين مرتبه پس از فصل ۸۹ به قهرماني سري A برساند و به تلخ كامي هايي كه با آمدن و رفتن مربياني چون ميرچه آلوچسكيو، روي هاجسون، مارچلوليپي و ماركوتاردلي شيرين نشده بود، پايان دهد. مخمصه اي به عمر چهارده سال براي تيمي هميشه مدعي كه هر ساله هوادارانش را اميدوار مي كند سال، سال آنها است. ولي هر بار فقط كابوسي از آن روياها بر جاي مي گذارد. مانند آن «نمايش وحشت» سال گذشته در پنجم مه در ورزشگاه المپيك رم كه موجب شد برتري دوبريك منتهي به شكست چهار بر دو شود و قهرماني از كف برود.
همه آن دردسرها
هكتور كوپر، پيش از مربي گري در اينتر، مايوركا و والنسيا را به اوج رساند. والنسيا به لطف انديشه هاي روزآمدش به دو فينال جام قهرمانان راه يافت ولي در هر دو بار مغلوب شد. با وجود اين افتخارات، طرفداران والنسيا علاقه اي به او پيدا نكردند و حتي اين عدم دلبستگي با جدايي كوپر و قهرماني بلافاصله والنسيا در لاليگا دوچندان شد و كمتر كسي به ياد آورد، تيم قهرمان دسترنج چند ساله او بوده است.
كوپر جدا شد تا به ايتاليا بيايد. تاپاي او به ميلان رسيد، جر و بحث ها بالا گرفت. خيلي ها او را مربي بسيار محتاطي دانستند و بسياري با پيش كشيدن نايب قهرماني ها، او را بازنده اي بالفطره ناميدند. با نتايج حاصل شده اين دو سال نيز اين انتقادهاي هميشگي قوت گرفته است. تيم او نه تنها قهرمان نشده، بلكه زيبا هم بازي نمي كند و هيچ خلاقيت و تنوعي در راهكارهاي مردان او براي گشودن دروازه رقبا ديده نمي شود. توپ ها چندان به جناحين نمي رود و عرض در بازي آنها مفهومي ندارد. اينها انكارناپذيرند. اما. . .
اما بايد توجه كرد سرمربي آرژانتيني به استفاده از چينش ۲ ـ ۴ ـ ۴ ايمان زيادي دارد وتركيب هاي ديگر مانند ۳ ـ ۳ ـ ۴ مانند رويارويي با اودينزه، نتيجه دلسردكننده اي در بر داشته است. از اين سو، گريزي جز در اختيار داشتن ساز و برگ هاي مناسب براي به كار بستن مطلوب چيدمان دلخواه نمي ماند. اما مسئولان اينتر و شخص موراتي در خريد و فروش بازيكنان توجهي به اين نكات نشان نمي دهند و بيشتر بر روي بازيكناني انگشت مي گذارند كه هيچ نقشي در پيشبرد اهداف كوپر ندارند.
اين اتهام متوجه مربي نيز هست كه چرا مسئولان باشگاه را مجاب به خريد بازيكنان دلخواه نمي كند تا مانند اغلب بازي هاي امسال نرآتزوري، نمايشي كسالت بار و سردرگم مانند آنچه از بازي چند آدم مستعد ولي آماتور در چمن پارك ها سراغ داريم، از تيم او شاهد نباشيم.
مشكلات درون زمين
آبي و سياه ها به غير از يكي دو نفر، بسيار مي دوند و با استعداد بالايي توپ را به گردش درمي آورند ولي در بازي تيمي آنها هيچ هويت بارزي ديده نمي شود. همه كاره تيم كريستين ويري است و با وجود جر و بحث هاي هميشگي او بر سر هم تيمي هايش حضور بوبو به خودي خود از بسياري مشكلات مي كاهد اما كمبود زوج مناسبي براي او كه قادر باشد حفظ توپ و فضاسازي كند هميشه اين تيم را آزار مي دهد. تنها مهاجم واجد اين خصوصيات، آلوارور كوبا از انگيزه لازم براي وقف كردن خود به تيم برخوردار نيست. ضمناً اوضاع در خط مياني بدتر به نظر مي رسد. دي بياجو در سطح اول فوتبال اروپا بازي نمي كند و با توجه به عدم خلاقيت و نبوغ در اين قسمت، مشكلات به اوج رسيده.
|
|
گناه تحليل رفتن استعدادهاي تيم، دامان كوپر را نيز آلوده كرده و از اين روي، روزنامه ها او را مورد مؤاخذه بيشتري قرار مي دهند. اين جدل ها با توجه به روحيه كوپر كه هميشه براي گفت وگو با خبرنگارها علاقه نشان مي دهد موجب شده انتقادها و پرسش هاي بي پاسخي بر دوش او سنگيني كند. در حالي كه يووه، با توجه به پاسخ هاي سرد ليپي و موضع هميشه انفعالي مسئولان اين باشگاه چندان مورد توجه نشريات قرار نمي گيرد و ميلان نيز با وجود انبوهي از ستاره ها و نيز ناكامي مطلق در سري A بيشتر مشغول حل و فصل مشكلات آنجلوتي و مديران باشگاه است تا خبرنگارها.
موراتي، دليلي ديگر
خيلي ها، خيلي از طرفداران باشگاه هاي ديگر به وجود رئيسي ثروتمند و با شخصيت مانند ماسيمو موراتي در رأس مديريت اينتر حسادت مي ورزند. غافل از اينكه يكي از عوامل تيره روزي ها، شخصيت منعطف و بيش از حد دوستانه او است. موراتي خود را طرفداري ساده و منصف معرفي مي كند، ولي رفتار و گفتارش تأثيري بسيار مخرب تر از يك هوادار دوآتشه دارد. وقتي به آپيانو جنتيله، محل تمرين اينتر، پا مي گذارد و به نشانه صميميت براي خود و چند بازيكن محبوبش قهوه مي آورد، آيا مي توان از سرمربي انتظار داشت بي پروا به بازيكنانش امر و نهي كند و آنها را از مسند سلطنتي كه موراتي براي آنها ساخته، پايين بكشد؟
رفتارهاي موراتي و جملاتش در تمجيد بازيكنان مورد علاقه مانند آنچه در ارتباط با توانايي هاي رايان گيگز بر زبان راند، اين شبهه را پديد آورده كه رئيس باشگاه، هر شب پيش از خواب، كودكانه از بازي با ورق هاي مزين به تصوير بازيكنانش ذوق مي كند. اصرار او در جذب گيگز و يا خريدن گابريل باتيستوتاي تحليل رفته بر همين نكته دلالت داشت: خيلي ها باور دارند اصرار كوپر بر ثابت بازي دادن هاي باتيستوتا در ابتدا، تلاش براي احمقانه جلوه دادن خريدهاي رئيس سخاوتمند و دلسوز بوده است.
به هر حال در متن اين روزهاي دشوار، هيچ بعيد نيست نرآتزوري به صورت مفتضحانه اي از جام قهرمانان حذف شود و يا حتي نايب قهرماني در سري A را از دست بدهد. اما در غير اين صورت، آسمان كوپر آبي خواهد شد و رئيس از ترس ويراني بيشتر تيمش، او را حفظ خواهد كرد. مي داند در صورت بركناري او، بهتر است در ورودي باشگاه را با ميله هاي گردان فروشگاه ها عوض كند تا آمدوشد مربيان آسوده تر صورت گيرد!
ظاهراً موراتي وعده داده كوپر مي ماند. اما در واقع وضعيت كوپر در حال حاضر بسان فاخته اي آشفته است كه در كنار ويرانه كاخ آرزوهاي خود و يارانش، از غم افتخارات از كف رفته، «كو. . . كو» مي خواند و مانچيني و كاپلو را مانند عقاب بر فراز آشيانه اش در پرواز مي بيند.
منبع: ESPN