نگاهي به چرايي پديده فرزندكشي
مرگ در خانه است
هنگامي كه فرهاد چهارم دستور داد تا فرزند ارشدش را براي جلوگيري از رقابت در سلطنت به قتل برسانند نشان از آن داشت كه فرزندكشي در تاريخ ايران ريشه اي قديمي دارد
|
|
پاكسيما مجوزي
هنگامي كه فرهاد چهارم دستور داد تا فرزند ارشدش را براي جلوگيري از رقابت در سلطنت به قتل برسانند نشان از آن داشت كه فرزندكشي در تاريخ ايران ريشه اي قديمي دارد. از موارد ديگري كه مي توان از آن نام برد آنتوني يوخوس (پادشاه سلوكي) است كه گمان مي كرد پسر ارشدش قصد جانش را دارد و او را به قتل رساند و يا اردشير وقتي فهميد پسرش عليه او توطئه كرده آن قدر داريوش را زد تا جان سپرد.
هر چند گذشت زمان و به پايان رسيدن حكومت هاي پادشاهي، قتل فرزند در خانواده هاي اشراف و سلطنتي را كاهش داد ولي اين بدين معنا نبود كه پرونده اين گونه اتفاقات بسته خواهد شد. «فرزندكشي» يكي از وحشيانه ترين اعمالي است كه در درون يك خانواده مي تواند رخ دهد ولي نمي توان از وقوع اين امر در طول تاريخ چشم پوشيد. صاحبان قدرت، شاهان، امرا و حكام غالباً فرزندان خود را به قتل رسانده اند تا رقيبي براي خود نداشته باشند و اين عمل در دوره هاي كهن تاريخي آن قدر تكرار شد كه به امري توجيه پذير تبديل گشت. اما امروزه كه قتل در هر نوع آن امري مذموم است، فرزندكشي غير از بعد منفي آن جنايتي است كه هيچ توجيه عقلاني و منطقي ندارد. زيرا وقتي كودك در خانه و خانواده به عنوان يكي از امن ترين نهادهاي جامعه قرار مي گيرد انتظار دارد كه تحت حمايت والدين خود باشد. اما وقتي قتل توسط والدين رخ مي دهد، تهديد جدي اي براي كودكان شكل مي گيرد، تهديدي كه گريزي از آن نيست.
«پدري در اهواز سر دختر هفت ساله اش را با چاقو بريد و آن را در يك گوني در سطح شهر چرخاند و به همه مي گفت كه براي حفظ آبرويش اين كار را انجام داده؛ ولي آزمايشات از معصوميت دخترك حكايت مي كرد. » زماني كه نتايج آمارها حكايت از اين دارد كه ۶۰ درصد كودك آزاري ها در خانواده و از سوي والدين يا اعضاي ديگر صورت مي گيرد چه چيزي مي توان بيان كرد؟ طبق اين آمار ۶۶ درصد كودكان مورد آزار و شكنجه در سنين ۵ تا ۱۴ سال و دختران بيشتر از پسران در معرض كودك آزاري قرار مي گيرند. «پدر ۳۰ ساله اي كه براي آزار و اذيت كردن همسرش فرزند تازه متولد شده شان را خفه كرد پس از دستگيري اعتراف كرد كه نمي خواسته بچه را بكشد بلكه قصد داشته همسرش را ادب كند. »
آسيب شناسان و جامعه شناسان عوامل متعددي را براي فرزندكشي عنوان كرده اند. هر چند برخي از اين عوامل به مرور زمان تغييراتي به همراه داشته است اما نفس آن يكي قلمداد مي شود. دكتر مهيار خليلي فرزندكشي را در طول تاريخ ايران به چند دسته مختلف تقسيم مي كند؛ نخست، كشتن فرزند به توهم اين كه او قصد جان پدر را دارد و ديگر اين كه كشتن فرزند براي جلوگيري از رقابت با او، همچنين كشتن پسر به جرم توطئه و كشتن فرزند به اتهامي وافي، كشتن پسر براي انتقام گيري از مادر و... با اين حال عوامل متعدد ديگري نيز در اين مورد از سوي كارشناسان ارائه شده است. به طور مثال دفاع از ناموس و تعصبات خشك و كوركورانه از ديگر مواردي است كه درخصوص فرزندكشي ديده مي شود. هر چند «شيرين عبادي» حقوقدان و محقق مهم ترين عامل را جهل خانواده ها مي داند و معتقد است والدين به حقوق و مسائل كودك آشنا نيستند و همين جهل و ناآگاهي باعث وقوع چنين اتفاقي مي شود اما نمي توان چشم بر اين مسئله بست كه چنين والديني به فرزند خود چون كالايي مي نگرند كه خود مالك آن هستند. «سينا ۸ ساله، اين بار نيز نمره اش بالا نبود و نتوانست پدرش را راضي كند. نمره ۱۶ او پدرش را آن قدر عصباني كرد كه پدر بچه اش را با كمربند كتك مي زد او نمي دانست قلاب كمربند به سر پسرش خورده و او مرده است. » «فرزندكشي» يكي از فجيع ترين اعمالي است كه زيرمجموعه كودك آزاري قرار مي گيرد. شيرين عبادي، حقوقدان و محقق درخصوص اين امر مي گويد: «قتل بزرگ ترين خطاي بشري است و از خانواده اي كه قتل در آن رخ مي دهد تا يكي، دو نسل اثرات سوء آن باقي مي ماند و اين آثار زماني زيان بارتر مي شود كه قتل توسط بستگان نزديك رخ دهد. شما توجه داشته باشيد كه هنگامي به فرزند يك خانواده در مدرسه و يا جامعه ظلم مي شود، كودك به پدر خود پناه مي برد حال اگر اين پدر به بچه اش ظلم كند چه اتفاقي مي افتد. » براساس نتايج يك پژوهش، پايين بودن سن والدين، شلوغي يا اعتياد يكي از اعضاي خانواده، وجود استرس حاد و شديد، ضعف والدين در تربيت فرزندان و عدم آگاهي از مشكلات آن ها از عوامل مستعدكننده كودك آزاري در خانواده هاست. اما كودكاني كه دچار كودك آزاري مي شوند ۲۵ درصدشان به طور معمول در خانواده هاي طلاق، صورت مي گيرد. كودكان معلوليت جسمي و ذهني، كودكان نامشروع و ناخواسته، فرزندخوانده ها و كودكان بدقيافه يا نازيبا بيشتر در معرض كودك آزاري قرار دارند كه از اين ميان ۴۰درصد والدين كودكان خود را تنبيه مي كنند و ۵۰ درصد آن ها معتقدند تنبيه براي كودكان لازم است كه اين نشان از گرايش والدين به تنبيه بدني كودكان دارد. آسيب شناسان اجتماعي معتقدند كه به دليل موانع قانوني در كشور ۹۰ درصد كودك آزاري ها از پيگيري قانوني مصون هستند. گويا اين امر براي پدران بسيار راحت تر از مادران است. به طور مثال مردي كه با شكايت همسرش مبني بر شكنجه طفل دو ماهه خود دستگير شده بود، از مجازات كودك آزاري تبرئه شد. اين مرد در بازجويي ها به قاضي گفته بود: «فرزندم را دوست نداشتم و به همين دليل او را شكنجه مي كردم. »
شيرين عبادي در خصوص مجازات والدين در قتل فرزند مي گويد: «اگر مادري فرزندش را به قتل برساند، در صورتي كه پدر تقاضاي قصاص كند، مادر قصاص مي شود. اما اگر پدر يا جد پدري فرزندش را عمداً به قتل برساند قصاص نمي شود و تنها بايد ديه فرزند را به مادر بدهد و به تعزير محكوم مي شود كه بنابر نظر دادگاه حداكثر ۱۰ سال حبس، حكم پدري است كه فرزند خود را كشته باشد.»
مردي كه فرزند يك سال و نيمه اش (فرزاد) را پس از شكنجه با سيخ استعمال موادمخدر كشته بود به ۱۰ سال حبس محكوم شد و مادر مقتول (فرزاد) به دليل ترس از بقاي زندگي خود از شكايتش مبني بر سلامت رواني همسرش منصرف شد. چه بسا خلأهاي قانوني موجود در اين بين موجب شده تا آمار فرزندكشي و كودك آزاري هر روز افزايش پيدا كند به طوري كه از حدود ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ تلفن در روز، به بهزيستي، ۶/۲۶ درصد به مسائل خشونت در خانواده و كودك آزاري مرتبط مي شود ولي از آنجا كه اولياي كودك از مجازات قانوني مستثني هستند مي توان به اين نتيجه رسيد كه كودكان عملاً هيچ حامي و پشتيباني ندارند. شايد ارائه چنين آماري بود كه طرح حمايت از حقوق كودكان و نوجوانان، پس از گذراندن سه سال در مجلس تصويب شد و در نهايت در ۹ ماده در تاريخ دوم بهمن ماه ۱۳۸۱ به تصويب شوراي نگهبان رسيد. هر چند اين قوانين داراي نواقص و كاستي هايي است (به طور مثال در خصوص قتل فرزند توسط والدين مجازات در همان حد اطلاعات بيان شده است) اما آن را مي توان موفقيتي بزرگ قلمداد كرد.
شيرين عبادي در اين خصوص مي گويد: «همان طور كه مي دانيد، اين طرح توسط اين جانب به مجلس ارائه شد. هر چند كاستي هايي در قانون ارائه شده وجود داشت ولي بايد اين نكته را متذكر شد كه براي رسيدن به هدف نهايي كه همان مصون بودن كودكان در بستر خانواده و جامعه است بايد گام به گام قدم برداشت. »
اگر باور داشته باشيم كه «خشونت» عاملي است كه از بطن خانواده شكل مي گيرد و به سطح شهر و جامعه مي رسد مي توانيم برخي از حقايق به وقوع افتاده تلخ دور از ذهن را منطقي بدانيم. به طور مثال زماني كه پدري به خاطر جابه جا كردن وسايل ماشينش، دو دختر خود را با زنجير ماشين به كتك مي گيرد تا جايي كه يكي از دخترها در بيمارستان جان مي سپارد اين سوال طرح مي شود كه آيا بروز چنين رفتاري «اعمال خشونت» نيست؟ و يا مردي كه به خاطر علاقه داشتن به فرزند پسر، صاحب دختري مي شود و براي كشتن دختر چندين بار او را در فريزر گذاشته بود و بنا به اظهارات خودش او را خيس جلوي كولر قرار مي داد تا دچار عفونت ريه و در نهايت مرگ شود، خشونت را در خودش نشان نمي دهد؟
بسياري از روان شناسان اجتماعي بر اين عقيده اند كه چنين والدين آزارگري، از لحاظ روحي و رواني در تعادل نيستند و عموماً در كودكي نيز توسط والدين شان مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند. شيرين عبادي براي حمايت از كودكان آزار ديده چنين معتقد است و مي گويد: «بازنگري در قوانين كيفري يكي از مهم ترين اقداماتي است كه مي تواند كودكان را درخصوص ناعدالتي هاي والدين حفظ كند. » از سوي ديگر آشنا كردن والدين با حقوق فرزندان و آموزش چگونه تربيت كردن فرزند، از جمله تمهيداتي است كه مي توان والدين را با مسئله كودك آزاري آشنا كرد، چه بسا هستند والديني كه تنبيه كردن كودك را يك امر مهم مي دانند و آن را به هيچ وجه كودك آزاري محسوب نمي كنند. در اين بين نقش رسانه ها و مطبوعات در آشنايي عموم مردم با اين مسئله را نبايد فراموش كرد و هميشه بايد به ياد داشت هنوز هستند كودكان بي پناهي كه در گوشه و كنار اين مرز و بوم دست هاي نجات بخش را انتظار مي كشند!
|