شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۲
شماره ۳۰۴۵- May, 10, 2003
هنر
Front Page

چشم انداز سينماي كودك و نوجوان
استقلال شرط نجات
جشنواره فيلم اصفهان براساس مجموعه اي از نگرش هاي حمايتي مسئولان سينمايي در دوره اي خاص راه اندازي شد و در كنار آن سياست ها اوج گرفت و با پايان آن سياست ها نيز افول كرد
مينا اكبري
010570.jpg

جشنواره فيلم كودكان و نوجوانان بر اساس انگاره هاي رايج در مديريت فرهنگي كشور راه اندازي شد. بر اساس اين انگاره ها براي تثبيت جايگاه هر حركت فرهنگي نيازمند حمايت، ايجاد شور و انگيزه در ميان هنرمندان و دست اندركاران ضروري است. مسئولان سينمايي وقت به دنبال نياز فرهنگي كشور به توليدات خاص در زمينه كودكان و نوجوانان راه حل ايجاد انگيزه براي فيلمسازان را در راه اندازي يك جشنواره فيلم هاي ويژه كودكان و نوجوانان ديدند. بر اين اساس جشنواره فيلم كودكان و نوجوانان به راه افتاد تا هم محلي براي تشويق و ترغيب فيلمسازان به ساختن آثار ويژه كودك و نوجوان باشد و هم بتواند پنجره اي براي مشاهده آخرين دستاوردهاي اين سينما در جهان تلقي شود.
بر اين اساس نطفه جشنواره اصفهان با انگيزه حمايت از سينماي كودك و نوجوان ايران بسته شد. وابستگي اين جشنواره به سينماي كودك و نوجوان كشور تا آن جا پيش رفت كه دوره هاي موفق جشنواره دقيقاً همزمان با سال هايي است كه سينماي كودك و نوجوان ايران رونق داشت.
در اين سال ها فيلم هاي كودك و نوجوان ميزان قابل توجهي از توليدات سينمايي ساليانه را تشكيل مي دادند. اغلب آثار پرورشي را اين گروه از توليدات تشكيل مي دادند و به نظر مي رسيد كه مسئولان سينمايي توانسته اند با سياست هاي حمايتي سينماي كشور را به سمت توليد اين گونه آثار هدايت كرده و نتيجه بگيرند. اختصاص سينماهاي خاص به نمايش فيلم هاي كودكان و نوجوانان در اين سال ها تضمين اقتصادي ديگري براي تهيه كنندگان به وجود مي آورد تا گرايش به توليد آثار كودكان و نوجوانان افزايش يابد. جشنواره اصفهان در طول اين سال ها در كنار موفقيت داخلي اين فيلم ها و موفقيت خارجي گونه هاي خاص سينماي كودك و نوجوان و سابقه درخشان ايران در توليد فيلم هاي كودكان و نوجوانان به اوج خود رسيد. در اين چند سال همه چيز در اوج است، آنچنان اوج كه وجه بين المللي جشنواره اصفهان و جشنواره فيلم فجر را تحت الشعاع درخشش خود قرار داد.
اصفهان با جلوه هاي زيباي تمدن ايراني به پايتختي براي سينماي كودك و جهان تبديل شد و همه از اين جريان راضي بودند.
اين روياي زيبا، با پشت سر گذاشتن دوران كودكي جشنواره به آرامي شكوه و جلال خود را از دست داد. مسئولان تعويض شده و مسئولان جديد در حالي كه سعي مي كردند كه روال برپا شده در مورد سينماي كودك و نوجوان را حفظ كنند، اما كاهش شديد استقبال از فيلم هاي كودكان و نوجوانان ايراني و گرايش مخاطبان به ديگر انواع فيلم هاي ايراني و فروكش كردن تب ساخت فيلم هاي ويژه كودكان و نوجوانان در ميان فيلمسازان همه چيز را به سمت و سويي برد كه اينك با آن مواجه هستيم. يك جشنواره با دست خالي كه هر سال خالي مي شود مثل مغازه اي كه هر سال نسبت به سال قبل كالاي كمتري براي عرضه دارد. فيلم ها تكراري و پخش ها غيرجذاب بدون هيچ شور و هيجاني. چنين رويداد بي هيجاني چگونه مي تواند انگيزه ساز سينماگراني باشد كه قرار است با فيلم هاي خود براي يك نسل نيازمند به توليدات فرهنگي، تحفه قابل قبول عرضه كنند. پاسخ دادن به اين سوال كه چرا جشنواره فيلم اصفهان نتوانست انگيزه كافي و عميق براي تداوم توليد و گسترش نگرش هاي ساخت و عرضه برسينماي كودك و نوجوان شود، كار مشكلي نيست.
010585.jpg

جشنواره فيلم اصفهان براساس مجموعه اي از نگرش هاي حمايتي مسئولان سينمايي كشور در دوره اي خاص از تاريخ سينماي ايران راه اندازي شد. در كنار آن سياست ها اوج گرفت و با پايان آن سياست ها كه همزمان با تعويض مسئولان حامي و مبدع آن سياست ها بود، افول كرد. بقيه مسئولان سينمايي كشور تلاش هاي خود براي احياي جشنواره را براساس همان مدل مسئولان اوليه سازماندهي كردند. به عبارت ديگر همه دنبال يك حمايت از فيلم هاي كودكان و نوجوانان بودند تا با حضور چند فيلم جديد ايراني جشنواره جاني بگيرد. اين توجه فقط معطوف به بخش ايراني جشنواره مي شد و ساليانه بر اساس نياز يا حتي بدون احساس نيازي چند فيلم كودك و نوجوان به سفارش يا بدون سفارش توليد مي شوند تا در نتيجه هم سينماي كشور داراي چند فيلم از اين قماش باشد و هم جشنواره چنته اي خالي نداشته باشد.
نتيجه اين نگرش به جشنواره اصفهان كار را به جايي رسانده است كه هر از چند گاهي به نظر مي رسد كه جشنواره كودك و نوجوان يك سنت روي دست مانده است كه جز خرج هزينه هاي گزاف براي سينماي فقير ما رهاورد ديگري ندارد. بحث هايي كه هرساله بر سر محل برگزاري جشنواره رايج مي شود تا نكات گوناگون كه نشان دهنده نگرش متزلزل به جشنواره اصفهان دارد، و به خوبي افشا مي كند كه بود و نبود جشنواره اصفهان نزد مسئولان كلان فرهنگي كشور به راحتي زير سؤال مي رود و هر بار دليلي چون بودجه يا دلايل مشابه مي تواند، برگزاري اين رويداد را نفي كند.
ريشه چنين وضعيتي وابستگي شديد جشنواره فيلم اصفهان به فراز و نشيب هاي توليد فيلم كودكان و نوجوانان در كشور است. در حالي كه نوسانات توليد سينمايي در كشور ما به شدت وابسته به سياست هاي نه چندان بلندمدت سينمايي و تعويض مسئولان سينمايي كشور است، نتيجه چيزي جز اين نمي شود كه هر سال براي برگزاري جشنواره فيلم اصفهان همه چيز از ابتدا و از يك سكون شروع و نيازمند زمينه سازي و پاسخگويي و توجيه مي شود.
بياييد داستان را به شكل ديگري مرور كنيم، ما در كشوري زندگي مي كنيم كه در آن همه ساله جمعيتي نزديك به يك ميليون نفر تحصيلات ابتدايي خود را آغاز مي كنند. اين جمعيت به اضافه مجموع جمعيت كودك و نوجوان كشور نيازمند خوراك فرهنگي مناسب با شرايط اجتماعي، فرهنگي كشور هستند. با درنظر گرفتن كليه نيازهاي رايج بايد ويژگي هاي مذهبي و آرمان هاي انقلابي را در توليد آثار خاص براي اين گروه از مخاطبان در نظر بگيريم. با اين همه نياز و اين همه ويژگي ما نيازمند يك جريان موثر و تاثيرگذار هستيم كه از درون سينماي كودك و نوجوان كشور را هدايت زيربنايي و ساختاري كند.
هدايت با توجه به تجربه هاي گذشته بايد عميق و متداوم و در شكل اجرايي مستقل در جريان هاي سينمايي و سياست هاي مقطعي باشد. نياز كودكان ايران زمين به خوراك فرهنگي مناسب مقوله اي نيست كه با رفت و آمد مديران و نگرش هاي گوناگون به فراموشي سپرده شود.
تا زماني كه اين نياز و شرايط حساس آن به يك جريان تبديل نشود حاصل اين بحث، نتيجه كارآمدي نخواهد بود چون به عبارت ديگر جشنواره فيلم كودكان و نوجوانان بايد به عنوان يك نماد مستقل سينمايي داراي بودجه و اساسنامه مشخص و يك برنامه ريزي بلندمدت برگزاري خود را از سر بگيرد. بايد وابستگي جشنواره را به نوسانات توليد قطع كرد. جشنواره بايد آن چنان روي پاي خود بايستد كه از درون شور و هيجان و انگيزه به وجود آورد. تا زماني كه جشنواره اصفهان به عنوان اهميت حركت فرهنگي انجام مي شود و از حركت سينمايي كشور جدا نشود نتيجه عميقي حاصل نخواهد شد.
شهر اصفهان به عنوان دومين شهر بزرگ كشور با حضور بزرگترين صنايع و جذاب ترين و عميق ترين جاذبه هاي تمدن ايراني به خوبي مي تواند اين استقلال را روح و غنا ببخشد. نتيجه اين استقلال از لحاظ مديريتي و اجرايي را مي توان اين گونه برشمرد.
۱ ـ جشنواره همه ساله براساس يك برنامه دروني برگزار مي شود كه ارتباطي با توليدات داخلي در محتوا نخواهد داشت.
۲ ـ اعتبار بين المللي جشنواره دچار خدشه نخواهد شد و اين اعتبار بين المللي باعث همگرايي توليدكنندگان داخلي به سمت اين اعتبار خواهد شد.
۳ ـ جشنواره به عنوان يك نهاد مستقل مي تواند منابع مالي خود را به چرخه اقتصاد با صرفه تبديل و از اين رهاورد حامي سينماي كودك و نوجوان كشور باشد.
۴ ـ بازار بين المللي فيلم هاي كودكان و نوجوانان در اصفهان به رونق اين جشنواره ابعاد تازه اي خواهد داد. رويدادي كه در شكل كنوني نگرش به جشنواره تقريباً به فراموشي سپرده شده است.
۵ ـ در راستاي اهداف مركزگريزي جشنواره اصفهان با استقلال خود خواهد توانست نتيجه آشكاري بر اشتغال زايي فرهنگي جلوه فرهنگي روزآمدي و كارآمد در كنار جلوه هاي فرهنگي سنتي و قديمي به اين شهر خواهد بخشيد.
نكات و ويژگي هاي ديگر روال اجرايي استقلال جشنواره اصفهان را مي توان از قانون شروع كرد، به بودجه رسيد و در نهايت آن را از شكل تنزل فعلي بيرون آورد. نگذاريم اين رويداد فرهنگي مورد نياز كشور آن چنان در تنگناهاي مديريتي فرهنگي كشور كوچك شود كه فراموش كردنش آسان و بدون دردسر باشد.
*مقاله ارائه شده به همايش هم انديشي سينماي كودك و نوجوان در ايران امروز

رضا كيانيان در هفت برداشت - ۱
نمي توان شانس را خريد
010590.jpg

بابك كمانگري
۱ - سال ۶۸ وقتي پاتال و آرزوهاي كوچك اكران شد نسل ما ـ كساني كه آن زمان ده دوازده ساله بودند ـ احتمالاً اكثرشان اين فيلم را در سينماها ديده اند. موج فيلم هاي متوسط ژانر كودك از همان زمان آغاز شد كه البته ديري نپاييد روبه سقوط رفت و تاكنون اين روند نزولي را طي مي كند.
اما بحث ما بر سر ژانر كودك و مشكلات بي رويه اين نوع سينما نيست بلكه نكته اي كه از آن فيلم در ذهن من ـ به عنوان يك سينما روي پيگير ثبت شده جداي از محتواي فيلم ـ كه چيزي براي گفتن نداشت ـ و سطح كيفي آن ـ كه در حد متوسط بود ـ حضور كيانيان در يكي از نقش هاي فيلم ـ كه در قامت يك شخصيت نوجوان در آمده بود ـ همذات پنداري مرا برانگيخت. بازي او در ياد ما مانده است. با اين كه فيلم را فقط يك بار و آن هم حدود ۱۴ سال پيش ديديم اما نوعي شيطنت و در عين حال بي قيدي در حركات او ـ بازي اش ـ ديده مي شد كه تا سال ها از فيلم پاتال نه فقط آن عروسك عجيب ـ كه قاعدتاً بايد فقط آن عروسك در يادها مي ماند ـ بلكه شخصيت كيانيان در آن فيلم به نوعي يك تصوير دائمي را در ذهن من ثبت كرد كه تا حدودي بعدها داشت بازسازي مي شد.
۲ - احمدرضا درويش در كيميا، بهترين بازي ها را از بازيگران پرمايه موجود در سينماي آن زمان مي گيرد. شكيبايي در دو نيمه فيلم كاري مي كند كه اعضاي هيات داوران ناچار به اهداي سيمرغ بلورين به او مي شوند. او در نيمه اول پرسوناي آشنايش را كه از هامون با او مانده تكرار مي كند ولي در نيمه اول شكيبايي سعي دارد اندوه درونش را با ظاهري آرام لاپوشاني كند، با توجه به اين كه او شخصاً بازيگري برونگرا و پر سر و صدا است نيمه دوم كيميا، شايد مهم ترين بازي شكيبايي را در خود نهفته دارد. رضا كيانيان هم چنان يك بازيگر دوم تمام عيار است، دقت كنيد در سكانسي كه پدر (شكيبايي) براي ديدن دخترش مي آيد و در آشپزخانه با حضور كيانيان و بيتا فرهي قرار است اضطراب و نگراني خانواده براي از دست دادن فرزند نمايش داده شود. بازي كيانيان هر چند در فيلم زير سايه بازي فوق العاده شكيبايي و فرهي قرار مي گيرد اما در اين سكانس به خوبي حضور يك بازيگر مكمل را معني مي بخشد. او در حالي كه قصد دارد به نوعي فرهي را آرام كند اما حركات هيستريك او و تدوين خوب تدوينگر فيلم در اين سكانس، به خوبي اضطراب را در مي آورد و آن را به تماشاگر القا مي كند. بازي كيانيان و حضور او در جاي جاي اين سكانس نه تنها اضافي و زايد به نظر نمي رسد بلكه يكي از اركان مهم موفقيت اين سكانس شده است گرچه همين حضور موثر در بقيه صحنه هاي فيلم نيز تكرار مي شود.
۳ - سال ۶۴ را بايد براي تلويزيون، سال هجوم سريال هاي پليسي دانست. يكي از پربيننده ترين آن سريال ها، مجموعه «شليك نهايي» ساخته محسن شامحمدي بود كه رضا كيانيان ايفاگر يكي از نقش هاي اصلي آن بود. به ياد دارم كه سريال شروع خوبي داشت و با دستبرد يك گروه سارقين حرفه اي به يك منزل آغاز مي شد و با بازي هاي نسبتاً خوب سياوش طهمورث، سيروس گرجستاني و رضا كيانيان يك مجموعه سرگرم كننده را به وجود آورد كه هر هفته بيننده هاي زيادي را پاي تلويزيون مي كشاند. اين سريال شايد تنها سريالي بود كه از طريق يكي از نشريه هاي تخصصي سينما مدت ها قبل و در عين پخش آن تبليغ مي شد و حتي آگهي ها و عكس هاي تبليغاتي آن را در عطف چند صفحه آن نشريه مي شد مشاهده كرد. گرچه بازيگر اول آن داريوش فرهنگ بود كه نقش افسر آگاهي را ايفا مي كرد ولي تيپ كيانيان در آن سريال با چهره فتوژنيك او و همچنين تحول تقريياً منطقي و قابل قبولي كه در حين سريال دچارش شده بود شايد محبوبيت بيشتري را براي او رقم مي زد. آرايش خاص موي او كه بسيار مشابه موج فراگير آرايش موي جوانان آن سال ها بود نيز بر اين محبوبيت تاثير بيشتري گذاشت. او نقش يك خلافكار حرفه اي و باهوش را تقريباً قابل قبول و قابل اعتماد ايفا كرد بر اين ادعا صحه بگذارد كه مي توان از او در آينده كارهاي قابل قبول تري مشاهده كرد.
۴ - اما سال ۶۶ سال اوج كيانيان بود او كه تا آن لحظه، زمينه هاي مختلف هنري را در عرصه بازيگري در نقش هاي متنوع (پاتال و آرزوهاي كوچك، درد مشترك، كيميا، سينماسينماست)، در نويسندگي فيلمنامه (پاتال و آرزوهاي كوچك و دمرل)، طراحي صحنه (سايه هاي هجوم، ايليا نقاش جوان، مهريه بي بي، درد مشترك و سينما سينماست) تجربه كرده بود، اين بار به گونه اي در آژانس شيشه اي بازي كرد كه تصويرهاي قبلي از تكنيك بازيگري را در اذهان به هم ريخت و خود، نوع جديد تيپ سازي بدون در غلتيدن به ورطه بازي هاي اغراق آميز Over act را پايه ريزي كرد. جالب اينجا است كه او از همين فيلم، پا به دنياي پرتنش بازيگرداني گذارد. گويا آتيلاپسياني كه شايد از اولين بازيگردانان سينماي ايران باشد ـ او در سال ۶۰ بازيگردان فيلم مسافران بود ـ قرار بود براي فيلم آژانس شيشه اي نيز هم انتخاب بازيگر كند هم بازيگرداني. اما به علت سفر خارج از كشوري كه پيش رو داشت توفيق اجباري براي كيانيان بود كه بتواند مسئوليت بازيگرداني را به عهده بگيرد. بازيگرداني يا Coach در سينما، يك مقوله تخصصي محسوب مي شود كه با گذشت بيش از ده سال از مورد اين پديده قاعدتاً مي بايست تكليف پذيرش يا رد آن از سوي سينما و سينماگران روشن شده باشد، اما برخورد دوگانه سينماي ايران با اين حرفه باعث شده كه هنوز بلاتكليف باشد. اما كار Coach كيانيان در آژانس شايد نمونه يك كار قابل قبول محسوب شود. اجراي دلپذير پرستويي و رضايي و حتي بادران كه همگي جايزه هاي اصلي را از جشنواره دريافت كردند موكد اين ادعاست. چيزي كه ممكن است اشتباه شود اين است كه بازيگرداني به اين شكل نيست كه كسي بيايد و به يك بازيگر بگويد كه چگونه بازي كند، چون يك بازيگر ـ دقت شود واژه بازيگر به تمام مفهوم كلمه ـ خود بلد است چگونه بازي كند اما در خيلي از موارد مثل رابطه بازيگر و كارگردان، ايجاد درك نقش توسط بازيگر و خيلي از اين ارتباط هاي فراگير و يا دوبعدي شايد بازيگردان بتواند به بازيگر كمك كند. كيانيان در اين مورد در مقاله خود در مجله فيلم شماره ۲۶۴ مي نويسد: «كار بازيگرداني به دليل اين كه مستقيماً با دنياي نقش ها و روابط آن ها سر و كار دارد از تحليل و فهم فيلمنامه آغاز مي شود. در تمرين هاي تئاتر هم مدت زماني صرف تحليل و تجزيه مي شود. پس از پشت سر گذاشتن اين مرحله، بازيگران بايد در بستر و زمينه فيلمنامه به شناخت هر يك از شخصيت ها و در اين دو مورد با كارگردان به توافق برسند و سپس كار خود را آغاز كنند. در آژانس شيشه اي و روبان قرمز تمرين هاي بازيگرداني پس از همين روند شروع شد. حاتمي كيا هر چند روز به ما سر مي زد و در مورد آنچه اتفاق افتاده بود جدل مي كرديم و به نتيجه اي مشترك مي رسيديم او مي رفت و ما ادامه مي داديم. در هر دو مورد براساس يافته هاي ما در تمرينات حاتمي كيا بارها فيلمنامه را عوض كرد. موارد تازه به دست آمده را وارد مي كرد و اضافه ها را دور مي ريخت. روند كشف و شهود و يافتن مواد و ابعاد تازه براي نقش ها تا روز آخر فيلمبرداري ادامه داشت. فيلمنامه آژانس شيشه اي با اين كه در طول تمرين بارها تغيير كرد و بعد چاپ شد اما با فيلم تفاوت هايي دارد كه گاه چشمگير است و اين تفاوت ها مربوط به خلاقيت هاي بازيگران در طول مدت فيلمبرداري است، چرا كه موتور دروني بازيگران روش و نقش ها متولد شده بودند و هر نقش مي توانست در ابعاد يك زندگي، زندگي كند. »
ادامه دارد

نگاه منتقد
شهر كابوس

عليرضا آشوري
010580.jpg

۱ـ سينماي كودك و نوجوان يعني چه؟ يعني فيلمي كه شخصيت هايش كودك باشند؟ در اين صورت طبل حلبي فولكر شلندروف هم فيلم كودك است. فيلمي كه به معضلات و مشكلات كودكان بپردازد؟ يا فيلمي كه مخاطب كودك و نوجوان داشته باشد؟
گزينه اول قطعاً صحيح نيست. مي ماند دو مورد بعدي كه هر دو جاي بحث و صحبت دارد. كودكان و نوجوانان به هر حال مشكلات خاص خود را دارند كه طيف وسيعي از مشكلات عاطفي، جسمي، رواني و. . . را در برمي گيرد. مسئله اصلي اينجاست كه مخاطب چنين فيلمي چه كسي است. آيا كودكان هستند يا بزرگسالان؟ به عنوان مثال فيلم مشق شب عباس كيارستمي را در نظر بگيريد. قرار است مخاطبان اين فيلم؛ بچه ها باشند يا والدين آنها و اولياي مدرسه؟ مورد دوم منطقي تر به نظر مي رسد. اما اگر بخواهيم از زاويه ديگري بررسي كنيم مي ماند اين گزينه كه فيلمي، فيلم كودك و نوجوان است كه مخاطب كودك و نوجوان داشته باشد. منطقي است كه اين مورد اخير پذيرش عمومي تري داشته باشد. بنابراين اگر اين تعريف را بپذيريم آن وقت فيلم هاي بسياري خود به خود از چرخه سينماي كودك و نوجوان خارج مي شوند كه بسياري از فيلم هاي كيارستمي، پوراحمد و خيلي فيلمسازان ديگر را هم شامل مي شود. اين مسئله خاص ايران نيست. سري فيلم هاي جنگ ستارگان را در نظر بگيريد. به جرات مي توان گفت حدود ۴۰ درصد از تماشاگراني كه براي ديدن اين فيلم ها بليت خريدند و به سينما رفتند، بچه هاي سنين ۱۵-۱۰ سال بوده اند.
ولي آيا مقولات پيچيده مربوط به قدرت و تباهي براي چنين سنيني مناسب است؟ من نمي دانم ولي قطعاً دو فيلم هري پاتر در اين زمينه فيلم هاي معقول تري به شمار مي روند. در حالي كه كميك استريپ هاي بتمن صرفاً براي مخاطب كودك و نوجوان ارائه مي شود. فيلم بتمن ساخته تيم برتون نامناسب براي زير ۱۱ سال تشخيص داده مي شود و داد و هوار كارگردان صاحب سبك آن به هوا بلند مي شود. اين فيلم مال كودكان است ولي مناسب بودن اين فيلم براي گروه سني كودك و نوجوان سوالي همانند فيلم هاي جنگ ستارگان را به ذهن متبادر مي كند. حالا كمي كلي تر به قضيه نگاه كنيم. معتبرترين شركت فيلمسازي در عرصه سينماي كودك و نوجوان از جنبه دارا بودن مخاطبان اين رده سني شركت والت ديزني است. اصولاً والت ديزني مترادف است با مخاطب كودك و چون اصلي ترين توليد اين كمپاني انيميشن است اين تصور در عامه مردم شكل گرفته كه مخاطبان كارتون كودكان هستند ولي به هر حال بايد پذيرفت كه هر كارتوني نمي تواند مخاطب كودك و نوجوان داشته باشد. مثل فيلم ديوار ساخته آلن پاركر كه ۶۰-۵۰ درصد آن انيميشن است. حتي خود كمپاني ديزني هم در زمينه ساخت كارتون هاي خود بعضاً با چالش هاي بزرگي روبه رو شده است مثل كارتون گوژپشت نتردام كه واقعاً سنگين تر از آن است كه براي مخاطب كودك مناسب باشد ولي در دست كارگردانان كمپاني ديزني به يك ديو و دلبر جديد تبديل شده است. تازه همه اين حرف ها مربوط به جايي است كه براي هر چيزي درجه بندي خاصي دارند و نه ايران كه همه فيلم هايي كه درسينماهااكران مي شودراهرگروه سني مي تواند به راحتي ببيند.
010595.jpg

۲ـ در جشنواره امسال فيلم فجر شاهد نمايش انيميشني از كشور ژاپن بوديم به نام شهر اشباح و اين طور كه از شنيده ها برمي آيد اين كارتون قرار است براي نمايش در ايران خريداري شود (شايد هم شده باشد). سابقه ذهني بدي كه از كشور ژاپن به عنوان كشوري كه فله اي كارتون مي سازد يكي از يكي مزخرف تر، باعث مي شود تا در ذهن تماشاگر، نديده نسبت به اين كارتون دافعه ايجاد شود. ولي اين بار واقعاً ژاپني ها گل كاشته اند. شهر اشباح كه با نيم نگاهي به داستان هاي قديمي و اسطوره اي ساخته شده با تخيلي افسارگسيخته، ماجرايي واقعاً حيرت آور را به تصوير مي كشد. ساختار عجيب و اتفاقات دور از ذهن و غريبي كه در اين كارتون رخ مي دهد بعيد است كه كسي را تحت تاثير قرار ندهد. ماجراهاي اين كارتون در شهر اشباح و در ميان تعداد زيادي موجود خيالي ترسناك رخ مي دهد و بايد گفت حوادث اين كارتون به خوبي هيجان انگيز و بعضاً ترسناك است كه با ماليخوليايي ترين آثار ترسناك زنده برابري مي كند. تاكنون هم استقبال قابل توجهي از اين فيلم در اروپا و آمريكا به عمل آمده است ولي همان سوال كذايي ابتداي اين نوشته اينجا باز هم مطرح مي شود. آيا واقعاً اين كارتون براي كودكان مناسب است؟ حوادث ترسناك و كابوس هاي وحشتناك اين كارتون آيا تاثير مخربي براي كودكان به همراه نخواهد داشت؟ اينجا ديگر بحث فيلم هاي خشن آرنولد نيست. بحث كارتوني است كه شخصيت اصلي اش هم يك كودك بوده و مي تواند بدترين كابوس هاي شبانه را به ذهن مخاطب كم سن و سال خود القا كند. نگارنده در حدي نيست كه به اين پرسش ها پاسخ مناسبي دهد. اميدوارم صاحب نظران و مسئولين پاسخي مناسب داشته باشند.

حاشيه هنر

• ماجراهاي خانه آقاي تهراني
به زودي مجموعه طنز تلويزيوني «ماجراهاي خانه آقاي تهراني» به جاي پاورچين از شبكه پنج صدا و سيما پخش مي شود. به گزارش خبرنگار ما قرار است از روز اول خرداد ماه يك مجموعه طنز تلويزيوني با نام موقت ماجراهاي خانه آقاي تهراني به كارگرداني رضا عطاران به جاي پاورچين كه توانست به موفقيت خوبي در ميان مردم دست يابد پخش شود. در اين مجموعه منوچهر نوذري، رضا شفيعي جم، يوسف تيموري، رضا عطاران و شهاب عسگري بازي مي كنند.

• طرح هاي نساخته احمدجو
امرالله احمدجو طرح هاي نساخته خود را امسال يكي پس از ديگري جلوي دوربين خواهد برد. احمدجو كه مجموعه تلويزيوني تفنگ سرپر را روزهاي دوشنبه از شبكه اول در حال پخش دارد قصد دارد چند طرح تلويزيوني جديد را كار كند. او در گفت وگو با خبرنگار ما گفت: چند فيلمنامه سينمايي و چند سريال تلويزيوني در دست دارم. سريال ها يكي «تولد» نام دارد كه در گروه فيلم و سريال شبكه اول تصويب شده و يكي ديگر هم «صحرايي» است كه متعلق به شبكه سوم است. او درباره موضوع اين سريال ها گفت: موضوع «تولد» جنگ ايران و عراق و «صحرايي» درباره اعراب جاهلي است؛ آن زمان كه نوزادان دخترشان را زنده به گور مي كردند و ظهور اسلام در شبه جزيره عربستان. احمدجو در ادامه افزود: سريال ديگرم «اسفنديارخان فاتح كوهستان» است كه هنوز متولي خاصي ندارد ولي سينمايي اش را مدرسه كارگاهي فيلمنامه نويسي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي سفارش داده برايشان نوشته ام.

• «نفس عميق» پاييز اكران مي شود
010575.jpg

«نفس عميق» به كارگرداني پرويز شهبازي كه در بخش مسابقه بيست و يكمين جشنواره فيلم فجر حضور داشت و جايزه بهترين فيلمنامه را گرفت، در بخش «دو هفته كارگردانان» جشنواره كن شركت دارد. امير سماواتي تهيه كننده «نفس عميق» در گفت وگويي اظهار داشت: «پروانه نمايش اين فيلم طي چند روز آينده داده مي شود و تصميم داريم فيلم را در فصل پاييز به نمايش عمومي در بياوريم.» او به حضور «نفس عميق» در بازار فيلم جشنواره كن اشاره كرد و گفت: «موقعيت سينماي ايران در بازارهاي جهاني به دليل موضوعات خاصي كه فيلمسازان به آن مي پردازند خوب است ولي سينماي ايران در سال هاي گذشته موقعيت بهتري داشت چون هم اكنون تعداد فيلم هايي كه متقاضي حضور در جشنواره هاي بين المللي هستند، زياد شده است و زماني كه بحث عرضه و تقاضا پيش مي آيد بر فروش فيلم تاثير خواهد گذاشت.» او در پايان حضور بين المللي «نفس عميق» را در جشنواره ها و ساير كشورها منوط به برگزاري جشنواره كن دانست.

• ۱۴ فيلم كوتاه و پيامي به بشريت
چهارده فيلم كوتاه از توليدات انجمن سينماي جوانان ايران، براي انتخاب اوليه، به دبيرخانه سيزدهمين جشنواره بين المللي فيلم هاي مستند، كوتاه و انيميشن «پيامي به بشريت» روسيه فرستاده شد. به نقل از روابط عمومي انجمن سينماي جوانان ايران، اين جشنواره از ۲۵ خرداد تا ۱ تير، در شهر سن پترزبورگ روسيه بر پا مي شود و فيلم هايي در آن به نمايش در مي آيد كه در قطع هاي ۱۶ ميلي متري و ۳۵ ميلي متري ساخته شده باشد. در جشنواره سن پترزبورگ، فيلم ها در سه بخش مسابقه بين الملل، مسابقه اولين فيلم حرفه اي، مسابقه ملي و بخش هاي ويژه به نمايش در مي آيند.

• اظهارنگراني بني اعتماد
010600.jpg

رخشان بني اعتماد از آينده سينماي ايران اظهار نگراني كرد. بني اعتماد در گفت وگو با ماهنامه دنياي تصوير گفت: نگراني من بر سر فيلم هاي ساخته شده نيست، بلكه نگراني من بيشتر به خاطر فيلم هايي است كه هنوز ساخته نشده اند. متأسفانه سينماي ما نتوانسته همپاي تحولات اجتماعي مان حركت كند. در حالي كه علي الظاهر، اين رسانه بايستي هميشه چند قدم از جامعه جلوتر باشد. او در قسمت ديگري از اين مصاحبه از صرف انرژي براي بيان مشكلات و انتقاد از آنها، اظهار خستگي و سرخوردگي كرده و مي گويد: همين قدر كه توانستم، بعد از اين همه وقت وانتظار، فيلم مستند «روزگار ما» را در چنين شرايط محقري نشان بدهم، باز هم جاي شكر و اميدواري است.

• سينما ستاره خاموش شد
سينما ستاره واقع در خيابان وليعصر تهران (پايين تر از ميدان منيريه) تعطيل شد. فواد نور، رئيس انجمن سينماداران، در گفت وگويي ضمن تاييد اين خبر، توضيح داد: سينما ستاره از سينماهاي قديمي تهران به علت فرسودگي و ضرر مالي تغيير كاربري داده و به جاي آن يك مجموعه سينمايي در گوهردشت كرج در حال احداث است. وي افزود: سينما ستاره به دليل قدمت ساختمانش كه در حدود ۶۰-۶۰ سال است، از مدت ها پيش از وزارت ارشاد تقاضاي تغيير كاربري كرده بود و در اين تغيير كاربري در نظر گرفته شده است، به جاي اين سينما با مشاركت آقاي زارعي كه در كرج مشغول احداث يك مجموعه دو سالنه است يك سالن ساخته شود. وي افزود: دانش، مدير سينما ستاره، نامه تغيير كاربري اش را گرفته بود و مهيا بود كه سينما ستاره را در فرصتي مقتضي كه تقريباً آخر تابستان امسال بود تعطيل يا تخريب كند ولي به علت زياني كه سينما مي داد ديگر نتوانست بيش از اين طاقت بياورد و سينما را بست. نور در پايان گفت وگو افزود: اين مجموعه دو سالنه هم اكنون به جاي سالن سينمايي ساويز كه تخريب شده در حال احداث است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |