نكات اصلي «نقشه راه»
فاز اول (تا مه ۳۲۰۰) پايان خشونت، عادي شدن زندگي فلسطيني ها و اصلاح سياسي ساختار فلسطيني ها، عقب نشيني اسرائيل و پايان شهرك سازي، برگزاري انتخابات فلسطين
فاز دوم (از ژوئن تا دسامبر ۲۰۰۴) تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني، برگزاري يك كنفرانس بين المللي براي ايجاد نظارت بر اجراي طرح صلح نقشه راه.
فاز سوم (۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵) برگزاري دومين كنفرانس بين المللي، امضاي توافقنامه دائمي بين طرفين و پايان درگيري، توافق بر سر مرزهاي نهايي، بر سر بيت المقدس، پناهندگان و شهرك ها، و نهايتاً موافقت دول عرب براي صلح با اسرائيل.
گروه بين الملل - فرزانه روستايي: هفته گذشته ياسر عرفات با اكراه ليست وزراي نخست وزير تحميلي محمود عباس را پذيرفت. پس از عرفات، پارلمان فلسطيني ها و نيز شوراي قانونگذاري نيز دولت عباس را مورد تاييد قرار داد. اما يك واقعيت را نمي توان انكار كرد. واقعيتي كه عرفات بيش از حد عريان آن را بيان كرد مبني بر اين كه كابينه ابومازن يك كابينه آمريكايي است نه فلسطيني. ريشه بحث از آنجا ناشي مي شود كه دولت بوش اعلام كرد با عرفات مذاكره نخواهد كرد و شرط حمايت و دفاع او از طرح صلح اين است كه دولت جديدي در دستگاه فلسطيني ها ملت فلسطين را نمايندگي كند. به اين ترتيب انتخاب محمود عباس به عنوان نخست وزيري كه قرار است در مذاكرات صلح از طرف فلسطيني ها شركت كند دقيقاً هدفمند و هم جهت با فشار لابي هاي بين المللي بود كه نقطه نظرات بوش را تاييد مي كردند.
براي آغاز مذاكرات مربوط به طرح صلح، پيش شرط آمريكايي ها مبني بر حذف عرفات انجام شد، اما پيش شرط دوم پيش شرط اسرائيلي هاست. شارون با اعلام دريافت طرح نقشه راه اعلام كرد تا عمليات انتحاري فلسطيني ها متوقف نشود و دولت فلسطيني به سركوب شبه نظاميان نپردازد مذاكره اي در كار نخواهد بود.
دقيقاً همين پيش شرط اسرائيلي ها به عنوان اصلي ترين اختلاف جنجالي بين عرفات و محمود عباس نمودار گرديد. نخست وزير فلسطين محمد دحلان رئيس پليس امنيتي غزه را به عنوان وزير كشور معرفي كرد و عرفات تا آخرين نفس و تا جايي كه مي توانست با آن مخالفت كرد. بي ترديد انتخاب يك مقام ارشد امنيتي به عنوان وزير كشور كابينه فلسطين فقط در راستاي تامين پيش شرط اسرائيلي ها انجام شده است. هر چند كه با مخالفت عرفات دحلان وزير كشور نشد و به پستي امنيتي در كابينه اكتفا كرد. خود ابومازن مسئوليت اداره وزارت كشور را برعهده گرفت. با تعجب بسيار، چند روز بعد ابومازن اداره وزارت تحت نظارت خود را به دحلان واگذار كرد و با چراغ سبز به اسرائيلي ها تعمدش به اجراي طرح صلح خاورميانه و توقف حملات انتحاري را دوقبضه تاكيد كرد. ابومازن كه به مخالفت با عمليات شهادت طلبانه مشهور است در اولين سخنراني دوران نخست وزيري اش اعلام كرده كه آماده خلع سلاح شبه نظاميان است. مواضع دحلان عليه حملات انتحاري و دستگيري عاملان حملات شهادت طلبانه نيز مخالفت اعضاي ارشد فتح را برانگيخته است.
با اين حال بسياري معتقدند فقط با انتخاب يك مقام امنيتي فلسطيني نمي توان بريگادهاي حملات انتحاري را خنثي كرد.
پيش شرط كنترل حملات انتحاري فلسطيني ها، توقف عمليات نظامي اسرائيلي ها و توقف كشتار غيرنظاميان و تخريب منازل فلسطيني هاست. در غير اين صورت، حتي اگر دحلان به اقدامات افراطي متوسل شود با حمايتي از سوي توده هاي مردم فلسطين مواجه نخواهد شد.
مقام امنيتي وزير كشور دولت فلسطين به غير از مقابله با گروه اسلامي قدرتمند حماس، مجبور است با گروه هاي افراطي فتح و بريگاد الاقصي نيز به مقابله برخيزد. بسياري از اين گروه ها نه از حمايت عرفات دست بر خواهند داشت و نه اسلحه را كنار مي گذارند.
انتخاب محمود عباس حاكي از يك درگيري بر سر قدرت رهبري در درون بدنه حاكميت فلسطيني ها نيز هست. با انتخاب محمود عباس، عملاً عرفات از متن به حاشيه رانده شده است، آن هم در حالي كه اسرائيل و آمريكا هيچ يك كتمان نكردند كه قصد دارند عرفات را از صحنه كنار بگذارند. برخي معتقدند مخالفت عرفات با كابينه محمود عباس حمايت قابل توجهي را در ميان فلسطيني ها براي او به ارمغان آورده است.
به هر حال كابينه محمود عباس بيش از حمايت داخلي، برخوردار از حمايت هاي بين المللي است، هر چند مخالفت هاي جدي عرفات وجهه او را تا حدودي تضعيف كرد. هم اكنون بسياري محمود عباس و محمد دحلان را نخست وزير و مقام امنيتي آمريكايي ها در حاكميت فلسطيني ها مي دانند. اگر ابومازن و دحلان سركوب بريگادهاي عمليات انتحاري موفق شوند ولي اسرائيلي ها دست از عمليات ترور و تخريب منازل فلسطيني ها برندارند، در آن صورت بي ترديد اندك حمايت خود را در ميان فلسطيني ها از دست خواهند دارد.
تدارك صلح جديد
دومين انتفاضه فلسطين به تدريج وارد چهارمين سال خود مي شود. فلسطيني ها و اسرائيل هر دو از ماراتن نفس گير حملات انتحاري، ترور، بمب گذاري و ايجاد اغتشاش در اردوگاه مقابل به ستوه آمده اند. هرچند حملات نظامي و تخريب منازل فلسطينيان ادامه دارد و انفجارهاي گاه و بيگاه بدن دختران و پسران فلسطيني در ميان انبوه جمعيت يهوديان طي سه سال گذشته قطع نشد، آمريكايي ها براي دو سال هر دو طرف را به حال خود واگذاردند.
براي ۴ سال شرايط اجتماعي و سياسي فلسطيني ها و اسرائيل به ترتيبي پيش رفت كه اكنون هر دو خود را در بن بستي گشايش نيافتني يافته اند. مارتين ايندايك، سفير سابق آمريكا در اسرائيل و از سران لابي قدرتمند طرفدار اسرائيل در آمريكا در آخرين شماره فارين افرز مي نويسد: «فقدان يك دولت منعطف در اسرائيل كه براي خروج از بحران احساس مسئوليت كند و نيز نبودن يك طرف فلسطيني قابل اعتماد كه بتواند نقش يك طرف مذاكره كننده را برعهده گيرد و كنترلي بر حملات اعمال كند هرگونه اميد به خروج از بن بست را به نااميدي و ياس نزديك ساخته است.»
وي مي افزايد: «اگر شرايط به همين ترتيب پيش رود و هيچ يك از طرفين كوتاه نيايند، در آن صورت دولت آمريكا همچنان از هرگونه مداخله اي اجتناب خواهد كرد و فلسطيني ها و اسرائيل نيز شانس اين را خواهند داشت تا هر كجا كه مي خواهند جبهه هاي جديدي عليه يكديگر بگشايند.» «با توجه به انتخاباتي كه در آمريكا در پيش است، شرايط بحران اقتصادي آمريكا كه توجه خاص دولت را مي طلبد، و ظرفيت ديپلماتيك وزارت خارجه آمريكا كه به دليل بحران عراق فضايي خالي باقي نگذاشته براي دولت آمريكا بسيار طبيعي و آسان تر است كه به شرايط عدم مداخله در بحران خاورميانه وارد شود و بوش تجربيات رؤساي قبلي آمريكا را درباره خاورميانه دوباره نيازمايد. »
ايندايك در ادامه مي نويسد: البته اتخاذ چنين خط مشي براي آمريكا اشتباه فاحشي خواهد بود، زيرا اشتياق وصف ناشدني در حل بحران عراق و صدام حسين و همزمان بي توجهي به بحران چندين و چندساله فلسطين وجهه سياست خارجي آمريكا را در جهان اسلام و خاورميانه با تناقضي جدي مواجه ساخته است. احياي اقتصاد بحران زده اسرائيل عطف به محال مي شود، سرنوشت غيرنظاميان اسرائيل و فلسطيني ها در ابهام و فلاكت باقي مي ماند و آمريكايي ها نيز اين فرصت را از دست مي دهند كه نفوذ منطقه اي خود را در همسويي با صلح اعمال كنند. »
گفتمان ديپلماتيك مقام هاي رسمي بر سر بحران خاورميانه همچون سفير سابق آمريكا در اسرائيل به شكلي است كه نقش دو طرف بحران را در ايجاد شرايط بن بست فعلي يكسان تلقي مي كند. در حالي كه حتي اگر بر فرض محال دو طرف را در ايجاد شرايط فعلي مقصر بدانيم، طرف اسرائيل وزن بسيار قابل توجه تري را در بحران به خود اختصاص داده است. حملات نظامي، كشتار غيرنظاميان، ترورهاي پي درپي سران تشكيلات فلسطيني، تخريب منازل كساني كه حتي در روياهاي خويش تصوري از مقابله با اسرائيل نداشته اند و تحميل يك تحريم اقتصادي كه تاثير آن تا عميق ترين لايه هاي اجتماعي و اقتصادي جمعيت فلسطين نفوذ كرده شرايطي را به وجود آورده است كه به تدريج فلسطيني ها هر گونه اميد به خروج از بحران و زيستن در غير سايه بمب ها و گلوله تانك ها را از دست مي دهند و جايگزيني براي آن ندارند. عبدالكريم ابونصار مفسر سعودي امور خاورميانه معتقد است: فلسطيني ها به لحاظ نظامي شكست خورده اند، به لحاظ سياسي در جعبه اي دربسته در گوشه اي گير كرده اند و در معرض خطرند تا دستاوردهاي اندك ده سال گذشته خود را از دست بدهند. با اين حال هيچ يك از عوامل فوق نمي تواند باعث شود ملتي كه سال ها تحقير شده و خشم و غصب خود را فرو برده است، تسليم شود.
شايد دولت خودگردان فلسطين و اداره كنندگان نظامي اسرائيل هر دو در خلق بحران فعلي مقصر بوده باشند، اما دولت اسرائيل در تداوم فشارهاي سياسي ـ اقتصادي ـ نظامي و به ويژه رواني بر فلسطيني ها به مساعدت دستگاه ديپلماسي وزارت خارجه آمريكا مستظهر بوده و هست. اقدام آمريكايي ها در پس گرفتن شناسايي ياسر عرفات به عنوان رهبر و سمبل مبارزات فلسطيني ها آخرين ترفندي است كه با هماهنگي سياست سركوبگرانه اسرائيل به مرحله اجرا درآمد. آمريكايي ها توهين و تحقير رسمي رهبر فلسطيني ها را آغاز كردند و اسرائيلي ها نيز مقر رهبر دولت مختار را هدف قرار داده و آن را ويران ساختند.
عكس مشهوري از عرفات كه در زير نور شمع در دفتر كارش مشغول مطالعه است نقطه اوج يك فشار منطقه اي و بين المللي بر بدنه دولت خودمختار است. اسرائيلي ها، به جز يك ساختمان كليه ساختمان هاي مجتمع دولت خودمختار را ويران ساختند. عرفات در همان ساختمان محبوس ماند و تانك هاي اسرائيلي براي چند هفته حتي اجازه ندادند وي از ساختمان خارج شود. خبرگزاري ها و عكاسان فرصت يافتند تا خبر و عكس هاي مربوط به عرفات در زنجير را به سراسر جهان مخابره كنند اما ورود خبرنگاران به محله هاي فلسطيني كه اسرائيلي ها با گلوله و تانك و موشك آن را با خاك يكسان مي كنند و با سكوتي تأييدآميز از سوي مجامع جهاني انجام مي پذيرد ممنوع است.
كساني كه در تحليل بحران هاي منطقه اي يكسويه مي نگرند همواره دچار خطا مي گردند. در همين راستا اشاره اي به تأثير حملات انتحاري بر بدنه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و رواني جامعه اسرائيل قابل توجه است. در جريان جنگ اول خليج فارس و در اوج حملات موشكي عراق به اسرائيل ظاهراً تعداد كساني كه در اثر تخريب ناشي از اصابت موشك هاي اسكاد عراق كشته شدند از شمار انگشت هاي يك دست كمتر بود. اما دهها اسرائيلي در اثر ترس از مرگ و وحشت از حملات موشكي عراق جان دادند. مي گويند يهودي ها از جرأت و شهامت بهره چنداني ندارند و ترس بر روان فردي و اجتماعي آنان زود مستولي مي گردد. تأثير حملات انتحاري فلسطيني ها بر بدنه جامعه اسرائيل كمتر از حملات نظامي اسرائيل بر شهرهاي فلسطيني نبوده است. مقايسه آماري كشته شدگان فلسطيني و اسرائيلي در اثر حملات نظامي و نيز انفجار حملات انتحاري امكان پذير نيست. زيرا فلسطينيان همواره متحمل تلفات بسيار بسيار بيشتري شده اند. اما حملات انتحاري فلسطيني ها بارها محله هاي تجاري و پرتردد تل آويو و بيت المقدس را به شهر ارواح مبدل ساخته است. در اوج حملات ادواري انتحاري، تجارتخانه ها تعطيل، هتل ها خالي و مراكز تفريحي و توريستي اسرائيل كه در اروپا طرفداران زيادي داردبا ورشكستگي كامل مواجه بوده اند. بارها مقام هاي امنيتي اسرائيل براي عادي نگه داشتن اوضاع شهرهايي كه يهوديان ساكن آن از وحشت قالب تهي كرده اند دچار مشكل گرديدند. هرچند كه با تأكيد بر حملات انتقام جويانه ارتش اسرائيل همواره سعي داشته است سياست مشت آهنين خويش را بر حريف يادآوري كند، التيام روان شهروندان اسرائيلي وحشت زده از حملات انتحاري نيز همواره دشوار بوده است.
دستاوردهاي صلح
ده سال از امضاي توافقنامه اسلو مي گذرد. بر اساس اين توافقنامه فلسطيني ها جاي پايي در سرزمين مادري خود يافتند و دولت خودمختاري را به رياست رهبر افسانه اي خود تشكيل دادند. تا پيش از مذاكرات مادريد و امضاي توافقنامه اسلو، عرفات و ديگر كادرهاي ارشد فتح در تونس و در ديگر كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه به صورت مخفي زندگي مي كردند. اولين توافق هاي فلسطيني ها و اسرائيل بعد از حدود نيم قرن تشكيل دولتي نيم بند را براي فلسطيني هايي به ارمغان آورد كه در سراسر خاورميانه و جهان پراكنده شده بودند. تا قبل از تشكيل دولت خودمختار، كليه رهبران فلسطيني به همان ميزان كه در انديشه حل معضلات جنبش فلسطين بودند درگير ملاحظات امنيتي و پنهان ماندن از چشم بريگاردهاي شكار موساد بودند. با تشكيل دولت خودمختار كليه رهبران فلسطيني از سايه و مخفي گاه به درآمده و درگير هدايت علني مبارزات فلسطيني ها در چارچوب هاي قانوني تعريف شده گرديدند.
|
|
امروزه فلسطيني ها با فشار سياسي، اقتصادي و اجتماعي قابل توجهي مواجهند اما در مقابله با رژيمي كه دستگاه عريض و طويل سياست خارجي آمريكا و پنتاگون از آن حمايت مي كند و در مقايسه با ده سال قبل از امكانات بسيار قابل توجه تري برخوردارند. سهم امروز فلسطيني ها از اراضي اشغالي جز جاي پايي از سرزمين مادري نيست، اما در فشار آوردن بر دولت اسرائيل از ابزار، ادوات، امكانات و ارتباطات بسيار بيشتري برخوردار شده اند و همين منطق، كارايي مذاكره را بر منطق طرد مذاكره به اثبات مي رساند.
با مطالعه ابزاري كه فلسطيني ها براي فشار بر اسرائيل به آن دست يافته اند تاريخ مبارزات فلسطيني ها را به سه دوره متمايز مي توان تقسيم كرد.
در اولين دور از مبارزات، فلسطيني ها با اتخاذ شيوه اي كه بعدها به جنگ سايه ها شهرت يافت براي حدود دو دهه اقدام به ترور مقام هاي ارشد اسرائيل، هواپيماربايي و بحران سازي براي رژيم اسرائيل كردند. اوج اين مرحله عمليات المپيك مونيخ بود كه با هدف شناساندن سركوب فلسطيني ها به جهانيان انجام گرفت.
دستاورد اولين مرحله از مبارزات فلسطيني ها شناساندن بحران فلسطين به عنوان بحران جهاني و معرفي رژيم مظلوم نماي اسرائيل به عنوان رژيمي غاصب سركوبگر، نظامي و تروريست بود. دومين مرحله از مبارزات كه سالياني پس از پيروزي انقلاب ايران آغاز شد، جنبش انتفاضه و ناآرامي اجتماعي در شهرهايي بود كه فلسطيني ها امكان درگيري مستقيم اما محدود با نيروهاي نظامي اسرائيل را داشتند. پياده نظام جنبش انتفاضه كودكان و نوجوانان فلسطيني و ابزار و ادوات آن سنگ و كلوخ هايي بود كه با فلاخن صورت سربازان اسرائيلي و نفربرهاي آنان را هدف قرار مي داد. جمعيت فلسطينيان شهرهاي غزه، نابلس، رام الله، ناصره، طولكرم و حتي بيت المقدس با تلفات قابل توجهي طي ده سال اول انتفاضه مواجه شدند ولي موفق شدند به جهانيان و اسرائيل و نيز دولت آمريكا اين نكته را بفهمانند كه با سكوت نمي توان بحران اراضي اشغالي و آوارگان فلسطيني و ادعاي مسلمانان بر بيت المقدس را حل كرد. جنبش خودجوش، مردمي و كم هزينه انتفاضه گام به گام دولت هاي اسرائيل را با بحراني مواجه ساخت كه هيچ گاه تصوري از عمق آن نداشتند.
نظاميان اسرائيلي هيچ گاه در معادلات و محاسبات خود براي نوجوانان فلسطيني كه به چند عدد سنگ مسلح شده بودند حسابي باز نمي كردند. اما ادامه ده ساله درگيري هاي آرامي كه در هيچ روزي با تعطيلي مواجه نمي شد و برگزاري اعتصاباتي كه به حمايت از جوانان فلسطيني در شهرهاي اراضي اشغالي برگزار مي گرديد به تدريج فاكتورهاي قابل معامله اي را در عالي ترين سطوح تماس فلسطيني ها و دولت اسرائيل پديد آورد. رهبران فلسطيني بدون پرداخت هزينه اي سنگين با درگير كردن نوجوانان و كودكان فلسطيني با نظاميان اسرائيل ابزاري را براي چانه زني و گرفتن امتياز از طرف مقابل به دست آورند. دولت اسرائيل نيز همواره مجبور بود ادامه يا توقف انتفاضه را به عنوان وزنه و فشاري مردمي از سوي فلسطيني ها مورد شناسايي قرار دهد. رهبران فلسطيني در جريان مذاكرات خود با اسرائيل از جريان انتفاضه مردمي بيشترين بهره را برده اند.
توسل به حملات انتحاري جديدترين و آخرين مدل از حملات سازماندهي شده فلسطيني ها است كه در كنار ادامه انتفاضه عليه اسرائيل سازماندهي شده است. توسل به انتفاضه و حملات انتحاري درواقع بهره برداري فلسطيني ها از امتياز و برتري جمعيتي آنان در مقايسه با يهوديان اسرائيل است. بسياري از تحليلگران كارايي آخرين موج از حملات فلسطيني ها عليه اسرائيل، يعني حملات انتحاري را در منطق نظامي معادل كاربرد مشت نظامي اسرائيل عليه فلسطيني ها مي دانند.
به عبارت ديگر، با مطالعه عكس العمل يك عمل مي توان به قدرت عمل اوليه واقف گرديد. بعد از هر حمله انتحاري ارتش اسرائيل هجوم به يك شهر يا يك منطقه فلسطيني را آغاز مي كند. شدت حمله انتحاري و ميزان تلفات وارد شده به اسرائيلي ها همواره رابطه مستقيمي با شدت حملات انتقام جويانه اسرائيل داشته و دارد.
بسياري با توسل به منطق اخلاقي، تاكيد فلسطيني ها بر حملات انتحاري را مورد سوال قرار مي دهند، غافل از اينكه وقتي ملتي كليه ابزار اعتراض را از دست داد و در آستانه سقوط از هستي قرار گرفت كسي نمي تواند حق مردن و ميراندن دشمنان را از آنان سلب كند. امروزه جوانان فلسطيني با انفجار بدن و مرگ خود، طعم جاري در محله هاي فلسطين يعني طعم مرگ را به ساكنان محله هاي تجاري و پرتردد اسرائيلي مي چشانند، و بر اين منطق اصرار مي ورزند كه: حيات فلسطيني ها تحت فشار نظاميان ارتش اسرائيل و بدون امكانات بهداشتي، آموزشي، رفاهي، درماني و بدون اميد به فردا، با مرگ تفاوت چنداني ندارد.
در هرحال، هرچند كه رسانه هاي آمريكايي و نيز اسرائيل حملات انتحاري فلسطيني ها را تروريسم مي نامند، بسياري از فلسطيني تبارها ـ هرچند نه همه آنان ـ به خصوص فقيرترين اقشار فلسطيني، انجام حملات انتحاري را تنها راه ابراز نارضايتي خود مي دانند. با وجودي كه جمع قابل توجهي از رهبران كاركشته فلسطيني انجام حملات انتحاري را مغاير با اصول آزاديبخش جنبش فلسطين مي دانند، ادامه آن در آستانه مطرح شدن طرح صلح جديد، ابزاري را براي چانه زني در پشت ميز مذاكره فراهم آورده است. همراه شدن گرايشات بنيادگرايي با جناح هايي كه حملات انتحاري را هدايت مي كنند عاملي است كه نگراني شاخه هاي لائيك فلسطيني را موجب گرديده است.
ادامه و كيفيت انجام اين عمليات بحث هماهنگي احتمالي شاخه هاي سياسي و نظامي فلسطيني را مطرح مي سازد. هرچند در ظاهر ارتباط چنداني بين رهبران سياسي تكنوكرات و نيز اداره كنندگان ايدئولوژيك حماس و گردان هاي الاقصي وجود ندارد به نظر مي رسد احتمالاً در عالي ترين سطح، رهبران سياسي و نظامي اعم از لائيك و مذهبي مانور خود را با يكديگر هماهنگ مي سازند. به رغم افتراق ظاهري شاخه هاي سياسي و نظامي فعال فلسطيني و همچنين به رغم دوگانگي كساني كه در چارچوب دولت خودمختار و در خارج از چارچوب دولت رسمي فعاليت مي كنند، فلسطيني ها در عالي ترين سطح، ديپلماسي خود را هماهنگ مي نمايند. اسرائيلي ها نيز معتقدند كه شاخه نظامي حماس كه حملات انتحاري را سازمان مي دهد و جناح سياسي فتح دو بازوي يك جريان فشار هستند كه متناسب با شرايط مختلف به نوبت مذاكره مي كنند. يكي در پشت ميز، و ديگري در خيابان هاي تل آويو و بيت المقدس.
با وجود اين يك معضل جدي كل موجوديت فلسطيني ها را در معرض خطر قرار داده است. درصورتي كه هرگونه اخلالي در هماهنگي بين شاخه هاي سياسي و نظامي فعال فلسطيني ها در ميانه اعلام طرح جديد صلح خاورميانه بروز كند، هويت و حيثيت جنبش فلسطين با خدشه اي جبران ناپذير مواجه مي گردد. اگر شاخه هاي نظامي كه حملات انتحاري را تدارك مي بينند متناسب با تعهدات هيأت فلسطيني در جريان مذاكرات عمل نكنند بي ترديد شكافي جبران ناپذير در بدنه جنبش فلسطين بروز مي كند كه مي تواند منجر به يك جنگ داخلي در ميان فلسطيني هاي مبارز گردد. امروزه ياسر عرفات به عنوان سمبل مبارزات ملت فلسطين با اقدام موفق آمريكايي ها و اصرار اسرائيل از روند مذاكرات حذف شد و تا كابينه اي موافق با نظر آمريكايي ها تشكيل نگرديد، مفاد طرح صلح خاورميانه اعلام نشد. دوشنبه گذشته شارون در مصاحبه با هاآرتص اعلام كرد وقتي پيش شرط ما مبني بر توقف حملات انجام شد دولت اسرائيل برداشتن چند گام دردناك را متقبل خواهد شد. ابومازن نيز به فشار دولت آمريكا بر اسرائيل براي توقف حملات نظامي حسابي جدي باز كرده است. آغاز عملي طرح صلح جديد خاورميانه با سه پيش شرط از سوي سه طرف آمريكايي، فلسطيني و اسرائيلي آغاز شده است. بي ترديد طرف آمريكايي و اسرائيلي در انجام هرگونه اقدامي از يكديگر حمايت خواهند كرد و هماهنگ خواهند بود. اگر چنين هماهنگي اي بين جناح هاي فلسطيني دولتي و غيردولتي، بنيادگرا و لائيك صورت نپذيرد احتمالاً ديگر هيچ يك از رؤساي جمهور آمريكا شانس خود را براي پياده كردن يك طرح صلح در منطقه خاورميانه امتحان نخواهد كرد.