رويارويي هاي ژئوپليتيك
از زمان اجلاس زمين در ريو در سال ۱۹۹۲ جامعه بين المللي كوشيده است برنامه هدف هاي مشترك و رشته تعهداتي در زمينه هاي توسعه پايدار تدوين كند
سوءقصدهاي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برداشت ايالات متحده از دنياي خارج و رورت هاي منافع ملي را به كلي تغيير داد
|
|
لورانس توبيانا* مترجم: احد البرز
با پايان يافتن جنگ دوم خليج فارس اين پرسش مطرح مي شود كه ما وارد چه دنيايي مي شويم؟ دنيايي كه ژئوپليتيك بار ديگر بر آن غالب گشته است و توازن قوا و تناسب قدرت، اساس و قاعده انتظام جهاني نابسامان اند؟ يا دنيايي كه در آن مسائل مشترك حل نشده و كره زمين همكاري صادقانه ملت ها و پذيرش قواعد بين المللي مشترك را طلب مي كند؟ همزماني نبرد بغداد و مبارزه با اپيدمي ذات الريه نامتعارف وجود يك رشته مسائل امنيتي را به ما گوشزد مي كند كه مسائلي صرفا نظامي و موضعي نيستند بلكه ابعادي جهاني دارند و در همه جا پراكنده اند. نظامي كه از اين بحران سياسي بيرون خواهد آمد دست كم بايد به اين دو بعد قضيه توجه كند. اين موضوع نشستي با عنوان «سررشته داري نوين جهاني براي توسعه پايدار» بود كه به كوشش موسسه توسعه پايدار و روابط بين الملل (IDDRI) و با درنظر داشتن اجلاس گروه ۶ يا ۸ در ماه ژوئن آينده، در پاريس برگزار شد.
با افسوس و دريغ بايد گفت كه يك چيز واقعيت دارد و آن اينكه مسائل جمعي كره زمين همچون محيط زيست و بهداشت و فقر همچنان با همان شدت و وخامت مطرح است. اما در برابر اين مسائل، پراكندگي جامعه بين المللي به روشني مشاهده مي شود. طي يك دهه بعد از فروپاشي نظام شوروي به نظر مي آمد كه چشم اندازهاي يك نظام جهاني مبتني بر حقوق بين الملل، ورود بازيگران بيشتري به عرصه مذاكرات و تدوين قواعد و مقررات بر پايه روش هاي همكاري و تشريك مساعي خطوط اصلي يك نظم نوين بين المللي را ترسيم مي كنند. چنين مي نمود كه استراتژي هاي همكاري كه به ويژه از سوي نهادهاي چند جانبه مورد تاييد قرار گرفته و دنبال مي شد، مي توانند قلب اين فرايند باشند كه هم جزيي از جهاني شدن اقتصاد و امور مالي است و هم وزنه اي براي تعادل بخشي به آن. مسائل زيست محيطي از مدت ها پيش در اين راستا پيش مي رفت و پذيرش مفهوم توسعه پايدار با ابعاد سه گانه اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي مي توانست يك هدف جهاني تلقي گردد، هدفي كه بر مبناي آن دولت ها، دست اندركاران اجتماعي و اقتصادي و نهادهاي هر كدام مي توانستند هم در منافع خاص خود و هم در مصالح عمومي با توجه به اين دورنما و الزامات آن گام بردارند.
سوءقصدهاي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برداشت ايالات متحده از دنياي خارج و ضرورت هاي منافع ملي را به كلي تغيير داد. آمريكا در نظام چندجانبه آشكارا نقش رهبري را ايفا مي كند. امنيت در رأس مصالح جمعي قرار گرفت. جنگ دوم خليج فارس و تنش هاي ديپلماتيك پيش از آن نشان داد كه ابرقدرت آمريكا مي تواند با صلاحديد دولت به راه حل هاي يكجانبه و قوه قهريه متوسل شود. از طرفي بنا به دلايل ايدئولوژيكي توانست به نام تاثيرگذاري و مصلحت ملي خود را از قيد قراردادهاي بين المللي آزاد كند. بينش كلاسيك درباره سياست خارجي و روابط بين الملل بر اعتقاد به سياست و حاكميت جهاني، كه البته نگرشي ناكامل و در حال تكوين است، برتري يافت.
از زمان اجلاس زمين در ريو در سال ۱۹۹۲ جامعه بين المللي كوشيده است برنامه، هدف هاي مشترك و رشته تعهداتي در زمينه هاي توسعه پايدار تدوين كند. تحقق اين هدف ها مستلزم حداقل تفاهم بر سر نظامي است كه بايد برپا شود. اما دولت آمريكا آشكارا راه خود را از مفهوم حاكميت جهاني يعني تدوين جمعي يك رشته اصول، هنجارها و قواعد براي همكاري ملت ها با يكديگر و تقسيم بار سنگين اقتصادي، مالي و تكنولوژيكي جدا مي كند. اقدامات قهرآميز و روش هاي دوجانبه را كه از نظر آن دولت هماهنگي بيشتري با واقعيت جهان دارد ترجيح مي دهد، تعدد قراردادهاي بين المللي را ناكارآمد مي داند و نظريه برپايي يك سيستم مجازات براي به اجرا گذاردن اين قراردادها را نادرست و فاقد وجاهت قانوني ارزيابي مي كند. به علاوه، مبارزه با بيماري ايدز، از ديد دولت آمريكا، بر مسئله گرم شدن زمين ارجحيت دارد و واشنگتن مايل است به هدف هايي بپردازد كه با منافع حياتي ايالات متحده منطبق است.
اروپايي ها كه بر سر موضوع امنيت با هم اختلاف نظر دارند درصدد ايجاد يك حاكميت جهاني مبتني بر چندجانبه گرايي هستند. مسئله اساسي براي اتحاديه اروپا كامل كردن نهادهاي قانوني، تقويت قطب هاي اجتماعي و زيست محيطي آن و مشروعيت بيشتر بخشيدن به
ساز و كارهاي اعمال حاكميت از رهگذر افزايش ميزان شفافيت و گشايش به سوي جامعه مدني است.
كشورهاي در حال توسعه كه كمتر وارد اين بحث مي شوند بر سر دو راهي قرار گرفته اند گردن نهادن به اصل تفويض حاكميت براي كشورهاي بزرگ امري دشوار است و هيچكدام از آنها جز در چارچوب سازمان جهاني تجارت حاضر به پذيرش نتايج آن نشده اند. افزون بر اين، آنها نظام سلسله مراتب تلويحي يا آشكار اولويت هاي برنامه بين المللي را مردود مي شمارند و روش هاي تصميم گيري را غيرمنصفانه ارزيابي مي كنند.
يافتن مباني مشترك براي دستيابي به تفاهم امري بسيار ضروري است. پيشرفت هاي كند به دست آمده طي ده سال گذشته ممكن است در نتيجه اين ناهم زباني ها از ميان برود. كدام كشور حاضرخواهد شد در حل مسائل اضطراري گام از اين فراتر بگذارد، وقتي بازيگران بزرگ صحنه بين المللي - و به ويژه بزرگترين قدرت جهان - از هرگونه راهكار مشترك كناره گيري مي كنند؟ نتايج فاجعه بار كنفرانس دهلي درباره گرم شدن زمين در سال ۲۰۰۲ يا نتايج ناچيز نشست آب در كيوتو در سال ۲۰۰۳ تاثير فلج كننده اين اختلاف و ناسازگاري ها را نشان مي دهد. بايد راه هاي گفت وگو ميان دولت ها بر مبناي مسائل و مشكلات موجود و با توجه جدي به ذخاير و منابع آشكاريافته شود.
بايد با اقرار به درستي انتقادات ايالات متحده كه با اتكا به موضوع كارآيي، بيان شده است باب گفت وگو با آن سوي اقيانوس اطلس را دوباره باز كنيم. يك نظام كامل حاكميت جهاني كه متضمن قيد و بندهاي بيشتر بر كشورها باشد بي ترديد امروز دور از دسترس ماست. بنابراين شايد لازم باشد پيگيري هدف هاي مشترك را ضمن حفظ انعطاف پذيري در گزينش راهكارها، چگونگي توافق و مشاركت در اولويت قرار دهيم. مهم اين است كه يك فرايند يادگيري به وجود آيد، هزينه حل مسائل و دشواري ها به شكل بهتري تعيين شود و راه حل ها مورد آزمايش قرار گيرد. در مقابل، بايد بار ديگر بر مشروعيت كنش جمعي كه مايه دلمشغولي اروپاييان است با قاطعيت تاكيد شود. كنش جمعي نمي تواند جاي خود را به كنش يكجانبه دهد.
كشورهاي در حال توسعه بايد در مركز بحث جاي داده شوند. هيچ راه حل و هيچ نظام بين المللي مستحكم نمي تواند در آينده به كار گرفته شود مگر اينكه هدف هاي توسعه اين كشورها در كانون آن نظام قرار گيرد. و نكته آخر اينكه بي شك شبكه هاي جامعه مدني هستند كه فرايندهاي مباحثات چند جانبه را بايد دوباره تحرك بخشند. اين نقش آفرينان، سازمان غيردولتي، شركت هاي خصوصي، نهادهاي محلي و تمام كساني كه مي توانند كمكي به پيشرفت راه حل ها كنند، بايد نقش خود را براي ناگزير ساختن دولت ها به خروج از مسيري كه در پيش گرفته اند ايفا كنند.
* مدير موسسه توسعه پايدار و روابط بين الملل (IDDRI)
منبع: لوموند
|