شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۲- May, 17, 2003
گفت و گو با ويليام هميلتون
دموكراسي ژنوم
011720.jpg

سال ها پيش مسئولان كتابخانه دانشگاه آكسفورد متوجه شدند دانشجويي هست كه صبح اول وقت پيش از همه وارد سالن شده و شب آخرين نفري است كه گويي به ناچار و در واقع از كتابخانه بيرون انداخته مي شود. علت اين رفتار غيرعادي برخلاف آنچه بسياري فكر مي كردند، اين بود كه دانشجوي مذكور جايي براي اقامت نداشت و شب ها در ايستگاه راه آهن مي خوابيد. ويليام هميلتون (W.Hamilton) در سال ۱۹۳۶ به دنيا آمد و در سال ۲۰۰۰ در اثر ابتلا به مالاريا درگذشت. به اعتقاد ريچارد داوكينز، هميلتون شايسته ترين نامزد عنوان برجسته ترين دارويني از زمان داروين تاكنون است. داوكينز مي گويد بزرگترين آرزوي دست نيافتني تكامل دانان ملاقات با داروين است كه امكان پذير نيست اما بخشي از اين آرزو با ديدن هميلتون برآورده شده است. هميلتون يكي از بزرگترين انديشمندان تكاملي معاصر است كه امكان درك رفتار اجتماعي در تمام جانداران را براي زيست شناسان فراهم كرد. در آينده درباره هميلتون مطالب بيشتري منتشر خواهيم كرد. متن زير گفت وگويي است كه در سال ۱۹۹۶ توسط فرانس رز (F.Roes) با هميلتون انجام شده است.
فرانس رز
ترجمه: كاوه فيض اللهي
• پيش درآمد برخي از ايده هاي شما درباره اين كه چگونه انتخاب طبيعي ممكن است شكلي از فداكاري را برگزيند، در نوشته هاي دهه ۱۹۳۰ رونالد فيشر (R.Fisher) در مورد بدمزه بودن بعضي حشرات آمده است.
فيشر دريافت كه اگر حشره براي آنكه شكارچي ياد بگيرد از خوردن آن خودداري كند عملاً توسط شكارچي خورده شود، آنگاه هر چه كه حشره را در معرض ديد شكارچي قرار دهد آشكارا به زيان فردي است كه شكار مي شود. بنابراين فيشر استدلال كرد تنها راهي كه اين نوع انتخاب مي تواند عمل كند آن است كه حشرات مورد نظر گروه زي باشند، افراد گروه با هم خواهر و برادر باشند و شكارچي وقتي يكي را چشيد و آن را بدمزه يافت، دست از سر بقيه افراد گروه بردارد. در اين صورت ژن هاي حشره اي كه خورده مي شود به طور غيرمستقيم ترويج مي شود. گذشته از اين فيشر دريافت كه اين شكل چندان نيرومندي از انتخاب نيست ـ نه به آن نيرومندي كه اگر فرد خود شكلي از محافظت را دارا باشد. او به اين نكته نيز اشاره كرد كه اين انتخاب با سرعتي نيمه به پيش مي رود [چرا كه خواهرها و برادرها تنها ۵۰ درصد از ژن هايشان مشترك است] و اين يك جمله اوليه كليدي از اصل انتخاب در ارتباط با نزديكي خويشاوندي بود كه بعدها من آن را توسعه دادم.
• در بخش دوم مقاله سال ۱۹۶۴ تان، «تكامل ژنتيكي رفتار اجتماعي»، رفتار پس توليدمثلي را در دو نوع بيد توصيف كرديد. آن پديده عمومي كه در آنجا به تصوير كشيده شد چه بود؟
متوجه شدم كه كسي درباره عمر پس توليدمثلي دو نوع از بيدها چيزي نوشته است. نويسنده دريافته بود كه حشره نهان ساز (خوب استتار شده) پس از آنكه تخم هايش را گذاشت معمولاً خيلي زود مي ميرد، در حالي كه حشراتي كه رنگ آميزي هشداردهنده اي دارند (مانند پروانه مونارك بدمزه) پس از تخم ريزي اغلب عمربلندي دارند. اين مورد را نيز مي توان به شكل شسته رفته تري در چارچوب اصل خويشاوندي تفسير كرد. در مورد حشره نهان ساز، اگر خويشاوندي در آن اطراف حضور داشته باشد، به نفع بيد است كه به محض آنكه كار اصلي خويش را به اتمام رساند يعني تخم هايش را گذاشت، فوراً به زندگي خود پايان دهد. زيرا اگر بيد همان دوروبر بماند و شكارچي آن را تشخيص داده و بخورد، آنگاه اين يك گام در يادگيري شكارچي براي تشخيص بيدهاي ديگر خواهد بود كه شايد آن هايي كه هنوز تخم هايشان را نگذاشته اند را نيز شامل شود. بنابراين اندكي پس از فراغت از تخم ريزي، با كشتن خويش عملاً به خويشاونداني كه در همسايگي زندگي مي كنند، خدمت مي كند. در مورد حشراتي كه رنگ آميزي هشداردهنده اي دارند دقيقاً عكس اين حالت است. به اين ترتيب كه پس از تخم گذاري، در وضعيتي قرار مي گيرد كه آزادانه با رنگ هاي هشداردهنده اش به هر كس كه بتواند هشدار مي دهد. بنابراين بايد به زندگي خويش ادامه دهد و منتظر بماند و عملاً خود را در معرض چشيده شدن توسط شكارچي قرار دهد، زيرا اين يك گام در آموزش شكارچي براي اجتناب از خوردن خويشاوندانش خواهد بود.
• در بيدها هر دو جنس بال دارند، اما در بعضي حشرات ديگر يا نرها يا ماده ها بدون بال هستند. چرا؟
انتشار ژن يك پديده تكاملي بسيار حياتي است. براي يك حشره ماده از دست دادن بال ها بدون آنكه راه ديگري براي انتشار زادگانش داشته باشد، دير يا زود اشتباهي مرگبار خواهد بود. هرجا كه ماده ها بي بال شده اند، راه ديگري وجود دارد كه آن ها يا زادگانشان به كمك آن به مكان هاي ديگر انتشار مي يابند. در رايج ترين روش آن ها در دوره پيش از بلوغ يعني در دوره لاروي بسيار متحرك هستند. يا ممكن است سوار حشرات ديگر شوند يا آنكه از شاخه اي بالا روند و منتظر بمانند تا باد از آنجا آن ها را منتشر سازد. اغلب چنين لاروهايي موهاي بلند دارند كه آن ها را قادر مي سازند به نحو بسيار رضايت بخشي بر باد سوار شوند. در بعضي گونه ها ماده بي بال تقريباً بدون كم و زياد در آغوش نر بال دار حمل مي شود. طي مدت اين پرواز نر با ماده جفت گيري كرده و سرانجام او را در مكاني مناسب براي تخمگذاري مي اندازد. در مورد نرهايي كه بي بال مي شوند نيز اگر نر بتواند يك ماده متحرك را تلقيح كند، آنگاه ديگر نبايد خيلي نگران بال هايش باشد، زيرا ژن هايش توسط آن ماده مي توانند منتقل شوند. اين حالت اغلب در مواردي رخ مي دهد كه نر بي بال با خويشاوندان نزديكش جفت گيري مي كند. از اين رو فكر مي كنم مي توانيم براي بسياري از موارد خاص نوعي توضيح منطقي پيدا كنيم، اما تا جايي كه من مي دانم، هيچ نظريه كاملاً فراگيري وجود ندارد كه تبيين كند چرا در بعضي گروه ها نر بي بال است و در گروه هاي ديگر، ماده بي بال.
• در سال ۱۹۶۵ به برزيل رفتيد تا زنبور انجير را بررسي كنيد. در آن سفر چه چيزي كشف كرديد؟
در واقع رفته بودم كه حيات را در چوب هاي فاسد بررسي كنم اما سرانجام به جاي آن كارم به بررسي زنبور انجير كشيد. هر انجير براي خودش دنياي كوچكي است. نرهاي بعضي گونه هاي زنبور انجير دهان ندارند و در نتيجه نمي توانند چيزي بخورند؛ اين زنبورهاي نر فقط ماشين هاي جنگ و جفت گيري هستند ـ جانوري بسيار عجيب با زندگي بسيار كوتاه. نرها در اين سيستم گرده افشاني كه به طرزي باورنكردني همزيستانه است، در شكل بالغ خود روي گل هاي انجير از تخم خارج مي شوند و دم دست ترين و در واقع تنها ماده هايي كه مي توانند با آن ها جفت شوند، ماده هايي هستند كه درون همان انجير از تخم خارج مي شوند. نظريه مي گويد كه اگر نرها با خواهرانشان جفت گيري كنند و خواهرانشان نيز قادر به ذخيره اسپرم باشند، آنگاه بايد انتظار داشت كه نسبت نرها به ماده ها به شدت افت كند. اگر مادر تعداد زيادي فرزند ماده و تنها تعداد اندكي نر كه براي لقاح خواهرانشان كافي باشند توليد كند، كارش را بهتر انجام داده است. به اين طريق او زادگان بيشتري از خود بر جاي خواهد گذاشت.
• چرا در بعضي گونه هاي حشرات نرها آن قدر مي جنگند تا كشته شوند، در حالي كه در گونه هاي ديگر نرها معمولاً تمايل دارند بلوف بزنند؟
در مورد زنبورهاي انجير بلوف زدن درون انجير خيلي معنا ندارد، زيرا فرصتي نيست كه «امروز زنده بمانند و فردا بجنگند»، همه چيز در عرض چند ساعت به پايان مي رسد و اگر زنبور حالا نجنگد و سعي نكند پيروز شود، شانس ديگري به او داده نخواهد شد. بلوف زدن را در سوسك شاخ گوزني غول پيكر شيلي ديدم. در تمام تورنمنت هايي كه ميان نرها برگزار كردم، معلوم شد كه در نهايت سوسكي كه از نظر اندازه در رتبه دوم است پيروز مي شود. اين نشان مي دهد سوسك هايي كه «انبرك»هايشان از همه بزرگ تر است عملاً آنقدر كه به نظر مي آيند قوي نيستند و زندگي آن ها به نوعي است كه مي توانم تصور كنم بلوف زدن مطلوب خواهد بود. سوسك هاي شاخ گوزني عمر نسبتاً بلندي دارند و گل هاي بسياري روي درختان هست كه مي توانند آنجا ماده هايي را كه از راه مي رسند ملاقات كنند، بنابراين تظاهر به بزرگ تر بودن از آنچه كه هست به اميد فراري دادن نر رقيب، ممكن است ارزش امتحان كردن داشته باشد. در اين صورت بلوف به صرفه خواهد بود.
• شما در كارهايتان از رياضي بسيار استفاده مي كنيد و جايي نوشته ايد، «به تجربه دريافته ام كه دانشگاهيان گاهي به عقل سليم واكنش مثبت نشان نمي دهند و در اغلب موارد بيشتر آن ها اگر در ابتداي بحث از ديدن معادلات رياضي مرعوب شوند، ديگر به بقيه صحبت ها گوش نمي كنند. »
ظاهراً معادلات بسياري از مردم را مي ترسانند. اگر به قصد نمايش قدرت رياضي سراغ آن ها برويد، در غالب موارد مخاطب عقب نشيني مي كند. در مورد من مي توانيد آن را نوعي بلوف بناميد! اگر ايده ساده اي داريد آن را به زبان ساده بگوييد و رياضي را فراموش كنيد. اما من اغلب به اين علت از رياضيات استفاده مي كنم كه براي مرتب كردن ايده هايم به آن نيازمندم. مغز من تا حدي غيرمنطقي است و تنها در صورتي مي توانم همچنان مدت زيادي به غيرممكن باور داشته باشم كه آن را در آسياب رياضيات بگذارم.
• براي درك نظريه تكامل به چه اندازه رياضيات و ژنتيك نياز داريد؟
دانستن مباني ژنتيك قطعاً لازم است. مندليسم استاندارد قديمي و مفيد همواره براي رفع نيازهاي من به خوبي كفايت كرده است و ايده هاي مدرن در تصوير آن واقعاً تغيير چنداني ايجاد نكرده اند. در حوزه رياضيات نيز فكر مي كنم فقط لازم است چيزهايي درباره نظريه احتمال بدانيد تا بتوانيد طرز كار ژن ها در فرآيندهاي تكاملي را درك كنيد.
• يك سوال كلي: آيا موجودات زنده طوري رفتار مي كنند كه گويي مي خواهند ژن هاي خودشان را به نسل بعد منتقل كنند يا طوري رفتار مي كنند كه گويي هريك از ژن هايشان مي كوشد خود را احتمالاً به بهاي از بين رفتن ساير ژن هاي همان ژنوم تكثير كند؟
اين پرسش دشوار و بسيار عميقي است. انسان برداشت مي كند كه ميان ژن هاي خودخواه تضاد وجود دارد، اما اين تضاد تا حد زيادي تحت الشعاع نوعي دموكراسي قرار مي گيرد كه در ژنوم پديد آمده است. اين دموكراسي تضاد بين ژن ها را سركوب مي كند و حاصل آن است كه جاندار عمدتاً يكپارچه عمل مي كند.
• جايي نوشته ايد كه ايده هاي تكاملي «ظاهراً اين ويژگي نامطلوب را دارند يا گمان مي شود دارند كه حلال چسب حياتي جامعه اند. »
چسبي كه من از آن صحبت كرده ام، اسطوره هاي گوناگوني است كه معمولاً دانشمندان را كنار يكديگر نگه مي دارد. افراد سنتي فكر مي كنند كه اگر مردم به جاي مثلاً انجيل به تكامل «باور» داشته باشند، ديگر قادر نخواهند بود شرافت مطلق ـ يا احساسات گرم و نوع دوستانه نسبت به ديگران ـ را به عنوان «خير» قطعي تحسين كنند. فكر مي كنم آنها در نشان دادن خطر مبالغه مي كنند اما آنطور هم نيست كه هيچ خطري وجود نداشته باشد. خطري از اين نوع وجود دارد.
• تكامل دانان با اين مسئله چگونه روبه رو مي شوند؟
اگر كسي اعتقاد داشته باشد كه ما از جانوران تكامل يافته ايم ـ يعني جانور هستيم ـ و همان رانه ها رفتار ما را تعيين مي كنند، اين به آن معنا نيست كه ما به ناچار بايد خودخواه و غيرانساني باشيم. هنگامي كه پيامدهاي قوانين خويشاوندي و قوانين عمل متقابل را به طور كامل محاسبه كنيد، خواهيد ديد كه نتيجه در واقع نوع معتدلي از رفتار است كه از شرارت پرهيز مي كند و در كنار هم نگه داشتن جامعه همانقدر موفق عمل مي كند كه اسطوره هاي سنتي. در واقع تحت يك نظريه معقول بايد بتوانيم با پرهيز از خطاهاي ساده دلانه گوناگون، خوشبختي بيشتري براي انسان به ارمغان بياوريم.
Natural History, Jun. 2000

دكتر محمدرضا سبحاني
خانواده زنبورهاي انجير
011735.jpg

((Fig Wasps كه نام علمي آنها Agaonidae است، متعلق به راسته نازك بالان (Hymenoptera) هستند. صدها گونه از اين زنبورها تاكنون شناسايي شده اند كه اكثر آنها بر روي يك گونه خاص از انجير زندگي كرده و زادوولد مي كنند. اين زنبورها به جهت اينكه در گرده افشاني انجيرها شركت مي كنند از جنبه تجاري حائزاهميت هستند. براي اينكه انجيرها به وسيله اين زنبورها گرده افشاني شوند بايستي قبلاً در داخل يك انجير وحشي براي مدتي زندگي كنند تا دانه هاي گرده به بدن آنها بچسبد. سپس اين زنبورها وارد يك انجير معمولي شده و در هنگام تغذيه از شيره آن، دانه هاي گرده را به آن انتقال مي دهند. در نتيجه اين زنبورها و درختان انجير داراي ارتباط همزيستي از نوع همياري با يكديگر هستند. اين زنبورها به علت داشتن نسبت هاي جنسي غيرمعمول و همچنين رقابت بين خواهر و برادري مورد توجه زيست شناسان قرار گرفته اند. اين زنبورها همچنين داراي يك نوع كنترل ارادي روي جنسيت زادگان خود هستند. به طوري كه هرگاه يك زنبور ماده لقاح يافته درخت انجيري مخصوص به خود داشته باشد تخم هايي را خواهد گذاشت كه تقريباً تمام اين تخم ها لقاح يافته هستند و اين تخم ها در نهايت تبديل به زنبورهاي دختر مي شوند. در مقابل همين زنبور تنها يك يا دو تخم لقاح نيافته مي گذارد كه در نهايت تبديل به زنبورهاي پسر خواهد شد. اين نسبت غيرمعمول جنسي به علت رقابت بين خواهرها وبرادرها بوده زيرا اگر حتي تعداد نرها بيش از اين تعداد هم باشد تنها وجود يك برادر براي لقاح دادن همه خواهرها كافي است. وجود يك يا دو نر زاپاس براي وقتي است كه زنبور نر جفت گيري كننده پيش از موعد مي ميرد. به وجود آمدن تعداد زياد زنبورهاي پسر فقط موجب افزايش رقابت بين آنها براي جفت گيري با خواهرانشان خواهد شد كه اين حالت از ديد يك مادر فقط يك كوشش بيهوده است. در حالي كه به وجود آوردن تعداد زيادتر زنبورهاي دختر در نهايت موجب ايجاد تعداد بيشتري از زادگان خواهد شد. حال اگر يك زنبور ماده درخت انجيري اشغال شده را پيدا كند يعني درختي كه در انجيرهاي آن قبلاً تخمگذاري شده است او تعداد بيشتري تخم لقاح نيافته خواهد گذاشت كه بعداً به زنبورهاي پسر تبديل خواهند شد. اين پسرها مي توانند بر سر جفت گيري با ماده ها يا نرهاي غيرخويشاوند بجنگند و در نتيجه شانس انتقال ماده ژنتيكي مادر خود را به نسل بعد افزايش دهند. همه اين موارد اين گونه هاي زنبور را نمونه بسيار خوبي براي بررسي نظريه نسبت هاي جنسي در جانوران مي سازد.
Sciencenet.com

صداهاي تأثيرگذار
آموزش صداي مارگارت تاچر موجب شده بود كه صداي او بسيار با اقتدار به نظر آيد
011745.jpg
يان سمپل
ترجمه: زينب همتي
اگر مي خواهيد كه با اقتدار به نظر برسيد مطمئناً داشتن صداي قوي و بااقتدار مي تواند به شما كمك كند. وليكن اگر صداي شما ضعيف و نازك است دنبال اين نباشيد كه صداي خود را از طريق درس هاي آموزش صدا بهبود ببخشيد: به زودي روشي به بازار خواهد آمد كه اين امكان را به شما مي دهد كه صداي خود را به همان صورتي درآوريد كه مايل هستيد از پشت يك ميكروفن شنيده شود.
در مورد عده اي از افراد، داشتن صداي درست و حسابي زمينه اي براي كسب موفقيت بوده است. نخست وزير سابق انگلستان مارگارت تاچر، به منظور پايين آوردن زيروبم صداي خود آموزش ديده بود. اين مسئله موجب شده بود كه صداي او بسيار با اقتدار به نظر آيد.
يوجي ساتو (Y.Sato) از دانشگاه هاسي (Hosei) توكيو مي گويد: «صحبت كردن به شيوه اي كه بتواند عموم را تحت تأثير خود قرار دهد نيازمند صدايي است كه هم واضح و هم به خوبي گوياي احساسات فرد باشد. » در همين راستا او به منظور كمك به بهبود صداي افراد يك سيستم پردازش صدا ابداع كرده است. اين سيستم به افراد اين امكان را مي دهد كه صداي خود را به صورت شادتر، آرام تر يا مردانه تر حتي در مورد زنان ـ بهبود ببخشند. او كه در كنفرانس كاربرد كامپيوتر در علوم ژنتيك و تكامل در شهر نيويورك صحبت مي كرد ابراز داشت كه سيستم او از يك الگوريتم ژنتيكي براي توسعه يك صداي بهبود يافته استفاده مي كند.
نحوه كار اين سيستم بدين شكل است كه ابتدا از شركت كنندگان در آزمايش خواسته مي شود كه تعدادي جملات تمريني را بخوانند. پس از خوانده شدن اين جملات توسط هر فرد، سيگنال هاي صداي او با استفاده از الگوريتم تجزيه و تحليل شده بدين ترتيب مشخص مي شود كه چه جنبه هايي از صداي او نيازمند تقويت يا اصلاح است تا بتواند تأثير مورد نياز را داشته باشد.
براي همين منظور، اين سيستم به طور تصادفي مجموعه اي از كروموزوم هاي صدايي را ايجاد مي كند (مراد از كروموزوم هاي صدايي، راه هايي است كه از طريق آن مي توان صدا را تغيير داد). هر كروموزوم از سه ژن تشكيل شده است. هريك از اين ژن ها مسئول ايجاد تغييراتي در زيروبم صدا، رسايي و آهنگ آن هستند.
كروموزوم هاي منفرد با توجه به منحني صداهاي ضبط شده مرتب شده و حاصل كار در اختيار تحليلگران قرار مي گيرد تا آنها را براساس ويژگي هاي مورد نياز دسته بندي كنند. پس از آنكه گروه، صداهاي جديد را دسته بندي كرد، سيستم مطلوب ترين كروموزوم هاي صدايي را انتخاب و ژن ها را ميان آنها معاوضه مي كند تا نسل جديدي از كروموزوم ها ايجاد شود.
علاوه بر اين، سيستم مي تواند به طور تصادفي ژن هاي ويژه اي را معاوضه كرده و تغييرات بالقوه جالبي را در آرامش، مردانگي و شادي صدا ايجاد كند. سيستم ساتو طي چندين نسل قادر بوده است كروموزوم هاي صدايي را ايجاد كند كه مي توانند يك صداي ضعيف را به يك صداي واضح و بسيار بااقتدار تبديل كند.
متاسفانه در حال حاضر سيستم ساتو قادر به بازسازي يك صداي تبديل شده نيست وليكن او به شدت مشغول بررسي اين مسئله است. علي رغم اين مسئله سيستم اخير ساتو از كفايت لازم براي جذاب تر ساختن حاشيه صوتي فيلم هاي تلويزيوني و داستان هاي بازي هاي كامپيوتري برخوردار است.
New Scientist, 20 Jul. 2002

حاشيه علم
• نزديك و دور از هم
اجداد انسان مدرن با انسان هاي نئاندرتال ۴۰ هزار سال قبل هيچ گونه هم گشني نداشته اند. طبق جديدترين شواهد ژنتيكي به دست آمده، DNA انسان هاي نئاندرتال از DNA انسان هاي مدرن اوليه و انسان هاي امروزي متفاوت است. بنابراين به نظر مي رسد كه هيچ گونه انتقال ژني از سوي انسان هاي نئاندرتال به مخزن ژني اروپاييان امروزي صورت نگرفته است. پژوهشگران همواره بر سر اينكه چه مقدار از شجره نامه انسان نئاندرتال با اروپاييان قرن بيست و يكم ارتباط دارد با يكديگر اختلاف عقيده داشته اند. عده اي عقيده دارند كه انسان هاي نئاندرتال و انسان هاي مدرن اوليه جمعيت هاي خويشاوندي بودند كه از هم گشني آنها تنها يك گونه تكامل يافته است. عده اي ديگر بر اين باورند كه انسان هاي مدرن اوليه جايگزين انسان هاي نئاندرتال ابتدايي شده اند بدون آنكه هيچ گونه گشنيدگي بين آنها اتفاق افتاده باشد. دانشمندان پس از بررسي DNA انسان هاي مدرن اوليه ۲۳ هزار تا ۲۵ هزار سال و مقايسه آن با DNA انسان هاي نئاندرتالي كه در ۲۹ هزار تا ۴۲ هزار سال قبل مي زيستند به اين نتيجه رسيدند كه انسان هاي مدرن اوليه به خوبي با طيف تغييرات ژنتيكي مشاهده شده در اروپاييان امروزي تناسب دارند وليكن از نظر رويدادنگاري از انسان هاي نئاندرتال فاصله دارند.

• رديابي ايدز
011730.jpg

جنگ در آفريقا ممكن است عامل اصلي پيشرفت و گسترش بيماري ايدز در اين قاره بوده باشد. طبق جديدترين شواهد به دست آمده در سال ۱۹۴۰ نسخه اي از ويروس ايدز باعث آلودگي انسان ها شده و بعدها اين بيماري با شروع جنگ در آفريقاي غربي به صورت اپيدمي در آمده. ويروس HIV-2 ويروسي است كه باعث آلودگي انسان ها در آفريقاي غربي شد در حالي كه ويروسي كه به سرتاسر دنيا منتقل شد HIV-1 است. يك تيم بين المللي از دانشمندان تاريخ تكاملي ويروس HIV-2 را از طريق مقايسه توالي ژنتيكي آن با ويروس اجدادي يافت شده در ميمون ها رديابي كردند. ويروس HIV-2 از ويروسي كه SIV-SM ناميده مي شود تكامل يافته است. با برآورد تعداد موتاسيون هاي صورت گرفته در توالي ژنتيكي ويروس در طول زمان، دانشمندان قادرند كه ميزان بروز HIV-2 را پيگيري و زمان انتقال آن به انسان را به دست آورند. پژوهشگران دريافته اند كه دو نوع از ويروس HIV-2 كه به هنگام اپيدمي به وجود آمده اند ـ HIV-2A و HIV-2B ـ به نوبت طي سال هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۴۵ به جمعيت انساني وارد شده اند. اين ويروس بين سال هاي ۱۹۵۵ و ۱۹۶۰ در گينه به صورت اپيدمي درآمده است. با توجه به اينكه گينه بين سال هاي ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴ درگير جنگ شد، به نظر مي رسد كه برخي فاكتورهاي مرتبط با جنگ همانند گسترش استفاده از آمپول هاي غيراستريل تأثيرات بسزايي در گسترش ويروس HIV داشته است.

• بازگشتي دوباره
011740.jpg

سمورهاي آبي در حال بازگشت به نواحي اي هستند كه قريب به ۵۰ سال پيش از آنجا رانده شده بودند. بررسي ها نشان مي دهند نواحي اي كه در حال حاضر سمورها از آنها به عنوان زيستگاه خود استفاده مي كنند طي ۲۵ سال گذشته، ۵ برابر شده است. دانشمندان پراكنش سمورها را در سرتاسر انگلستان طي سال هاي ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ بررسي كرده و دريافتند از سه هزار و سيصد و بيست و هفت ساحل رودخانه و تالاب مورد مطالعه در ۱۱۳۶ مورد (۳۵ درصد) شواهدي از بازگشت و وجود سمورها به اين مناطق وجود دارد. اين در حالي است كه در ۲۵ سال گذشته (۶۹ ـ ۱۹۶۶) اين رقم به حدود ۸/۵ درصد مي رسيد. در سال ۱۹۶۰ جمعيت سمورها در سرتاسر اروپا در نتيجه استفاده گسترده از سموم دفع آفات دچار كاهش شديدي شد. در اواسط دهه هاي ۵۰ و ۶۰ تنها جمعيت هاي كوچكي از اين حيوان در جنوب غربي انگلستان، آنجلياي شرقي، قسمت هايي از ويلز و اسكاتلند باقي مانده بودند. بازگشت سمورها مي تواند در نتيجه بالا رفتن كيفيت آب، بهبود ذخاير ماهي در نواحي محلي و تغيير در مديريت سواحل رودخانه بوده باشد.
011750.jpg

• الكترود در چشم
عمل پيوند چشمي كه به منظور بازگرداندن بينايي به نابينايان صورت گرفته بود در اولين آزمايش خود نتايج موفقيت آميزي به همراه داشت. نتايج به دست آمده حاكي از اين است كه شبكيه مصنوعي كار گذاشته شده در چشم به فرد نابينا اين امكان را مي دهد كه بتواند تفاوت موجود بين فنجان و بشقاب را ببيند. شبكيه مصنوعي كاشته شده در چشم نابينايان يك قطعه سيليكون از جنس نقره و آلياژ پلاتين بوده و اندازه آن به ۴ تا ۵ ميلي متر مي رسد و حاوي ۱۶ الكترود است. بررسي هاي اوليه نشان داده اند كه بيماران توسط هر يك از ۱۶ الكترود كاشته شده در چشم خود نور را دريافت مي كنند. بيماران پس از دريافت شبكيه مصنوعي قادر بودند روشن و خاموش شدن چراغ و تاريك و روشن شدن محيط را درك كنند و در مواردي حتي ديده شده كه قادرند اندازه و شكل جنس داده شده به دست آنها را تشخيص دهند.

بحران تندرستي ـ ۷۶
علت هاي افسردگي
011725.jpg
دكتر محمود بهزاد
مكانيسم هاي دقيق ابتلا به افسردگي هنوز كشف نشده اند. با وجود اين چند عامل زيست شيميايي و رواني اجتماعي شناخته شده اند كه باعث افسردگي مي شوند. ساختار زيست شيميايي و ژنتيكي بعضي از مردان و زنان چنان است كه در محيط هاي داراي عوامل محيطي و اجتماعي يكسان آسيب پذيري بيشتري نسبت به افسردگي نشان مي دهند.
علت هاي زيست شناختي افسردگي و شيدايي (Mania) ناشي از عملكرد نامناسب بعضي از ناقل هاي پيام عصبي - پيك هايي شيميايي در مغز كه پيام هاي الكتريكي را از يك نورون در محل سيناپس (فضاي حدفاصل) به نورون ديگر مي رسانند - است. اين پيام ها سبب ايجاد ارتباطات پيچيده متقابل نورون ها - كه به رفتارها و احساس ها و انديشه هاي ما شكل مي دهند - مي شوند.
دانشمندان از سال ها پيش متوجه شده اند كه افسردگي با كمبود ناقل هاي پيام عصبي (نوراپي نفرين يا سروتونين) در سيناپس هاي مهم مراكز عصبي رابطه دارد و زيادي آنها با شيدايي در ارتباط است. پژوهشگران اخيراً متوجه شده اند كه يك ناقل ديگر پيام هاي عصبي (دوپامين) نيز در اختلالات خلق و خوي دخالت دارد. از آنجا كه حدود ۱۰۰ ناقل ديگر پيام عصبي وجود دارد كه عملكرد آنها هنوز روشن نشده است، امكان دارد كه علت زيست شناختي افسردگي هنوز ناشناخته باشد.
علت هاي روانشناختي افسردگي گوناگون اند. استرس آغازگر افسردگي است. استرس هاي موجد افسردگي، رويدادهاي بزرگ ناخواسته زندگي اند، مثل مرگ يك عزيز، نه رويدادهاي جزيي مثل ترافيك شلوغ سرشب در شهر كه همواره با آنها روبه رو هستيم. استرس هاي زندگي را براساس شدت تاثير درجه بندي كرده اند. مقياس ۳۶ درجه اي Rahe و Holmes مرگ همسر را ،۱۰۰ طلاق را ،۶۵ بيماري شخصي را ،۵۳ ازدواج را ،۵۰ آبستني را ،۳۹ تغيير مسئوليت كار را ،۲۹ موفقيت چشمگير را ،۲۸ تغيير اوضاع زندگي را ،۲۵ مشكل داشتن با كارفرما را ،۲۳ تغيير فعاليت اجتماعي را ۱۸ ارزيابي كرده است.
چنان كه در اين مقياس ديده مي شود استرس هاي خوشايند هم مي توانند از عوامل افسردگي باشند. ازدواج و آشتي بعد از جدايي، تنها عوامل استرس زا نيستند بلكه كسب موفقيت چشمگير، با آنكه بسيار خوشايند است، استرس زا است.
پژوهش جديدي كه به وسيله Sidnyziso، استاد روانپزشكي دانشكده پزشكي دانشگاه كاليفرنيا (سان ديه گو) در مورد زنان و مرداني كه از هم جدا شده اند انجام گرفته معلوم ساخته است كه يك چهارم آنها دو ماه بعد از اين حادثه دچار افسردگي كبير شده اند و ۱۴ درصد آنها در سال بعد همچنان در آن حال باقي مانده اند. Alan Romanovsky، روانپزشك دانشگاه «جان هاپكينز» از بررسي اطلاعات مربوط به ۸۰۰ نفر متوجه شد كه ۸۶ درصد افسردگي كبير با وقوع يك رويداد آغاز مي شود ولي بقيه علتي ظاهري نداشته اند. روانشناسان بر اين باورند كه در نبود حمايت اجتماعي يا دوستان، گرايش به افسردگي تشديد مي شود؛ به سخن ديگر وجود دوستان متعدد، فرد را از ابتلاي به افسردگي حفظ مي كند. اين امر به خصوص در مورد دانشجويان صادق است كه در دوراني بين خانواده خود و خانواده اي كه تشكيل خواهند داد به سر مي برند. پژوهشگران دانشگاه تورنتو كشف كرده اند كه وجود حمايت اجتماعي به صورت افراد محرم راز مهم ترين عامل پيشگيري از ابتلاي به افسردگي است. نياز به حمايت اجتماعي براي سالخوردگان، كه همواره ناظر بيماري يا مرگ خويشاوندان يا دوستان اند، از عوامل خطر مهم است - زيرا تجربه هايي پر از استرس است.
بعضي از پژوهشگران بر اين باورند كه نشانگاهي به نام «اختلال افسرده ساز شخصيت» وجود دارد كه افراد مبتلا به آن نسبت به خود و ديگران همواره بدبين اند، جهان به نظر آنها بي رحم و بي پشتيبان است و خود بي ارزش اند و آينده نوميدكننده است. به خاطر داشتن اين ديد منفي به زندگي، مستعد ابتلاي به افسردگي اند.
علت هاي افسردگي سالخوردگان بسيارند. تعدادي از بيماري هاي وابسته به سالخوردگي و دارو درماني آنها، مثل داروهاي ضد پرفشاري خون يا تسكين درد مفاصل، آغازگر افسردگي اند يا باعث تغيير خلق و خوي مي شوند. مثلاً پژوهشگران نشان داده اند كه يك چهارم تا يك سوم مبتلايان به بيماري آلزايمر، در طول بيماري خود از نظر باليني افسرده مي گردند. به خصوص وقتي متوجه مي شوند كه بيماري آنها به صورتي مداوم پيشرونده است. اين گونه واكنش ها از علامات مرضي آلزايمر، مثل فراموشي و دشواري تمركز ذهني، متمايزند.
بسياري از استرس هاي بزرگ كه به افسردگي مي انجامند غالباً در سالخوردگي رخ مي دهند: مانند بيماري هاي مزمن و ناتواني هاي تني، گرفتاري هاي مالي، تغيير شيوه زندگي و بد هدفي در زندگي. گاهي مرداني كه در سراسر عمر خود فعاليت بسيار داشته اند در نتيجه ناتواني در تطبيق خود با زندگي بازنشستگي دچار افسردگي مي شوند.
نكته جالبي درباره افسردگي اين است كه دختران، بعد از سن بلوغ، بيش از پسران دچار افسردگي مي شوند. دختران به دلايل بسيار كه با مقام زنان و وضع اجتماعي آنها در جامعه ما ارتباط دارد، نسبت به افسردگي آسيب پذيرترند. بعضي از بررسي ها معلوم ساخته اند، در حالي كه پسران از تغيير اوضاع بدني خود در سن بلوغ خرسند مي شوند، دختران غالباً از تغييرات جديدي كه در بدن آنها رخ مي دهند دچار ناآرامي و ناخوشايندي مي گردند. بر سر اينكه دختران كمرو و خجالتي مستعد ابتلاي به افسردگي اند، اختلاف نظر وجود دارد. ولي اگر والدين آنها از نظر باليني افسرده باشند، اگر به عواطف آنها توجهي نشود، اگر به درستي تربيت نشوند، احتمال ابتلاي آنها به افسردگي زياد مي شود. يك بررسي جديد وضع نوجواناني را كه به خاطر افسردگي كبير در بيمارستان بستري شده اند، نشان داده است كه وقتي از محيط خانوادگي خود جدا مي شوند، تمامي علامات مرضي افسردگي آنها از بين مي رود.

علم
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |