شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۲- May, 17, 2003
گزارش اختصاصي همشهري از كشف گورهاي جمعي عراق
اسرار گور
گروه بين الملل ـ هنگامه شهيدي: اي كاش خبر درست نباشد!... بايد به جست وجو ادامه داد... ميانه كنكاش در خاك فردي دستش به تكه پارچه اي برخورد مي كند و به همراهانش مي گويد: «آري درست است، همين جاست.» «ادامه دهيد»... اين بار انگشتان قوي تر و سخت تر مي جويند. طاقت نيست كه با تكه آهني بر تن عزيزانشان بكوبند. هركس در گوشه اي چيزي يافته است. بايد ادامه داد. به يكباره زمين دهان باز مي كند و صداي فريادهاي جگرسوز فضا را در بر مي گيرد. خدايا باور نمي كنم...
011755.jpg

هزار جنازه در كيسه هاي پلاستيكي بسته شده و كيسه ها روي خاك كنار هم در چندين رديف قرار داده مي شود. جمعيت در ۵ كيلومتري «حله» موج مي زند. اينجا بيش از پانصد نفر گم گشته شان را مي جويند...
ـ نه اين برادر من نيست...
ـ بياييد نگاه كنيد اين يك پسربچه سه ساله است...
ـ هويت اين جنازه كجاست؟ او همسر من است؟...
زنان مشكي پوش عرب با چادرهايي بر سر مويه كنان بر سر و روي خود مي كوبند...
ـ خدايا اين چه صحنه اي است؟...
ـ مگر جرم اينها چه بوده است؟...
ـ اي خدا، چرا ما بايد اين ها را به چشمانمان ببينيم؟...
ـ اي جهانيان به عراق بياييد و جنايت صدام را ببينيد. . .
صدها نفر در بيابان «حله» حيران و سرگردانند. بيل مكانيكي زرد رنگي مشغول كندن گورهاي فوري است. پيرزني شيوه كنان بر سر و رويش مي كوبد. عزيزي از دست داده است. اينجا همه به دنبال عزيزان خود مي گردند. . .
زن مويه مي كند: مادر، مادر... من مادري بخت سياهم... نمي دانم اين چشمان چگونه طاقت ديدن دارد... مرا هم با او ببريد...
زن جوان تر بالاي سرش ايستاده است. پيرزن انگشتانش را در خاك هايي كه روي آن نشسته فرو مي برد و خاك در مشت بر سر و روي خود مي كوبد. . . زن جوان دستانش را مي گيرد. . . ديگري مي گويد بگذار راحت باشد، خاك سردش مي كند. ..
دختري روي زمين نشسته است و با پارچه اي در دست اشك هايش را پاك مي كند. زني ديگر زارزار مي گريد. دلش مي سوزد. مگر آسان است جگرگوشه اي را به سينه خاك سپردن بي آنكه رويش را براي آخرين بار ديده باشي؟
جنازه ها را از كيسه ها خارج مي كنند. اين با مراسم  ديگر فرق دارد. اين ها همگي استخوانند نه لاشه. هر اسكلتي در پتو، پارچه يا لباس هايي كه با آن كشته شده اند پيچيده شده است. . . مردي با شناسنامه اي در دست نزديك مي آيد. گم شده او «جبار قاسم» است.
ـ ببين اين هويت اوست، كجا را جست وجو كنم؟
او را به سمت سيم خاردارهايي كه جمعيت پشت آن قرار دارد راهنمايي مي كنم. جلوتر از سيم هاي خاردار تويوتاي استيشن سفيد رنگي ايستاده است كه از داخل ماشين ۸ برگ كاغذ بر روي شيشه ها چسبيده است. اينها اسامي جنازه هايي است كه در اين مكان موجود است و جمعيت به دنبال اسم مفقودان خود مي گردند. . .
به راهم ادامه مي دهم. پيش از اين جنازه هاي زيادي را ديده بودم. اما ديدن اين همه اسكلت به يك باره تجربه اي جديد بود. با گام برداشتن در اطراف يك كپه خاك بيش از اين نتوانستم ناباوري خود را پنهان كنم. چشمانم به يكباره سياهي رفت. من از آن آدم هايي نيستم كه از ديدن خون يا جنازه به وحشت مي افتند. در جست وجوي ديواري هستم تا دستانم را بر آن تكيه دهم. در اين بيابان ديواري وجود ندارد. با ديدن صحنه اي به يكباره زانوانم به كلي خميد. دستانم را روي خاك مي گذارم و با زانو خود را جلوتر مي كشم. جمجمه اي كوچك در كنار جمجمه اي بزرگ تر كه از بقاياي موهاي بلندش مي توان فهميد مادري است كه كودكش را در آغوش دارد و درهم خشكيده اند. پاهايم توان ندارد. با كمك همكارم از جا بلند مي شوم و روي تپه خاك هايي مي نشينم كه تا دقايقي ديگر گودال هاي حفر شده را خواهد پوشاند. . .
• • •
استخوان هاي سفيد از داخل پتوها و پارچه ها بيرون زده اند. چنگال هاي مكانيكي همچنان مشغول دريدن زمينند، بدون هيچ احساس و عاطفه اي. . .
كلي آن سوتر مردان دستكش در دست در جست وجوي اوراق هويت جنازه ها هستند. هركدام از داخل هر كيسه تكه اي مي يابند. . . تسبيح، دمپايي، گل سر، شناسنامه، تكه كاغذ آدرس. . . خانواده ها در انتظار تحويل گرفتن قبر و اجساد عزيزانشان هستند تا روح آنها را به آرامش ابدي برسانند. . . بيل آهني همچنان مشغول است. . . به خاك فرو مي رود و بيرون مي آيد. . . مرد جواني برايم مي گويد كه از سال ۱۹۹۱ به اين سو خانواده هاي اين قربانيان از آنان خبر نداشته اند و حكومت صدام حسين هم از سرنوشت آنها اظهار بي اطلاعي مي كرد.
• • •
اين مردم هيچ گاه نخواهند توانست خاطرات دهشتناك قيام سال ۹۱ را به فراموشي بسپارند. درست بلافاصله پس از شكست سنگين ارتش عراق در جنگ سال ۹۱ بر سر كويت بود كه مردم سراسر عراق در شمال و جنوب اين كشور عليه رژيم صدام حسين قيام مي كنند و پس از سركوب شديد از سوي دولت عراق حدود دويست هزار نفر از شيعيان عراق به ايران گريختند. در جريان قيام سال ۱۹۹۱ كه در نزد ملت عراق به «انتفاضه» مشهور است كنترل بخش اعظم كشور به دست نيروهاي مردمي افتاد و از ۱۸ استان، ۱۴ استان سقوط كرد. در مدت زمان كوتاهي اكثريت شهرهاي مهم عراق از جمله بصره، نجف، كربلا در جنوب و شهرهاي استراتژيك شمال به دست نيروهاي مردمي افتاد اما پس از اين مرحله اتفاقي افتاد كه در ذهن تمام عراقي ها زنده است. آنچه پس از قيام مردم عراق به عنوان يك سياست سركوب دائمي از سوي صدام حسين به مورد اجرا گذاشته شد تلخ تر بود. جنازه هاي كشته شدگان چندين روز داخل كوچه و خيابان رها شده و شمار زيادي از آنها خوراك سگ هاي ولگرد شده بود و تازه پس از اين فجايع نوبت به اعدام ها رسيد. اكنون كمتر خانواده اي را مي توان در عراق پيدا كرد كه صدام حسين عضوي از آن را اعدام يا زنداني نكرده باشد...
• • •
از جمعيت مي پرسم چگونه متوجه شديد كه اين افراد را در اين مكان و در يك گور جمعي دفن كرده اند؟
يكي از آنها پاسخ مي دهد: انسان هايي كه در خدمت رژيم صدام بودند يا براي امرار معاش يا از سرِ ترس و يا هر چيز ديگري مجبور به اطاعت از مافوق (بعثيون) بودند تا جنازه ها را از زمين بردارند و به گورها منتقل كنند، همان ها پس از ده سال سفينه هاي بدخبري براي مردم «حله» و «نجف» بودند و خبر مرگ هزاران نفر را به ما دادند...
ـ آنها بالاخره به مردم گفتند كه حكومت صدام آنها را در خيابان ها به رگبار بسته و خانواده ها و زن و بچه همه با هم در اين گورها وجود دارند، بعد هم ما را بردند و اين مكان را به ما نشان دادند. ما هم نبش قبر كرديم و يكي يكي آنها را در آورديم تا به صورت اسلامي و شرعي هر كدام را داخل يك قبر قرار دهيم...
011570.jpg

ـ دو هزار جنازه در اينجا بوده ولي تنها هويت ۶۰۰ نفر مشخص شده است. مردم دنيا بايد بيايند و جنايات صدام حسين را در عراق ببينند...
. . . به بارگاه مقدس اميرالمومنين كه مي رسيم جمعيت تشييع كننده اي را كه در مسير حرم ديده بوديم وارد صحن مي شوند. تابوت ها روي دستان مردم مي چرخند. صداي شيون و فرياد مي آيد و نداي الله اكبر و لااله الاالله در فضاي حرم طنين انداز است. صحن بارگاه مملو از جمعيت است. شهداي انتفاضه ۱۹۹۱ دو شب قبل در حوالي نجف از گورهاي جمعي بيرون كشيده شده اند كه صدام دستور تيرباران جمعي آنها را صادر كرده بود. زائران حرم با خانواده هاي قربانيان همنوايي مي كنند. همراه با سيل جمعيت وارد صحن مي شويم. تابوت ها در كنار يكديگر روي زمين قرار مي گيرند و جمعيت براي آنها نماز به پا مي كنند. دقايقي بعد تابوت هايي ديگر روي دستان جمعيت وارد صحن مي شوند. شهدا را دور ضريح اميرالمومنين طواف مي دهند و مردم در گوشه اي ايستاده و براي آنها اشك مي ريزند...
همان شهدايي كه ديروز در حرم علي(ع) طواف داده شدند، آماده تدفين مي شوند.
مردي شناسنامه دو جوان را نشانم مي دهد. از ديروز به امروز باز مي گردم... شناسنامه دو برادرش را در دست دارد كه يكي از آنها مدتي در ايران اسير بوده است. مي گفت بعد از اسارت رژيم بعث به او مقداري پول داده  است كه او قبول نكرده بود و بسياري افراد بودند كه رژيم به خانواده هاي آنها گفته بود كه آنها به ايران فرار كرده اند، اما اكنون متوجه شده اند كه در گورهاي جمعي مدفون شده اند. در گوشه اي مرداني با لباس هاي محلي عرب و پارچه هاي چهارخانه سياه و سفيد بر سر در حال جست وجو هستند. نزديك تر كه مي شوم كيسه اي را نشانم مي دهد و مي گويد او از بستگان من است. مي گفتند در زندان «رضوانيه» است به آنجا مي رفتيم، مي گفتند در زندان «كفل» است. دوباره به آن جا مي رفتيم، مي گفتند در زندان «ديوانيه» است. . . خلاصه ده سال است كه داريم مي گرديم و الان شناسنامه اش را درون اين كيسه پيدا كرده ايم. . .
او كه اشك در چشمانش حلقه بسته بود ادامه مي دهد: فردي كه از عمال رژيم صدام بود در سال ۱۹۹۸ به من گفت هزار دينار بده تا بگويم جايش كجاست. هزار دينار را كه دادم گفت او مرده است. گفتم قبرش را نشانم بده گفت نمي دانم كجاست. باز هم فكر مي كردم دروغ باشد اما حالا. . .
آن سوتر مردي فرياد مي كشد همه بستگانم در اين زندان ها بودند. بياييد اين جنازه ها را ببينيد همه كس و كار و فاميل من هستند. ما اصلاً هيچ وقت فكر چنين جنايتي را نمي كرديم. ما در زندان ها دنبال اينها مي گشتيم. خانم! اين عكس را مي بيني؟ اين شناسنامه را مي بيني؟ او زمان جنگ كويت گم شد...
مرد ديگري در ميان حرف او مي دود...
ـ ما ده سال مي گشتيم تا اينكه اسم او را در ليست مفقودين پيدا كرديم. در تمام اين مدت دنبال «سهيل ابوزينب» مي گرديم اما متأسفانه پيدا نكرديم. حتي به كويت هم رفته و در آنجا دنبال او مي گشتيم گفتند در كويت گم شده است و پيدايش نكرديم. صدام كه رفت تمام زندان ها را گشتيم. زندان هايي كه آزاد شدند را يكي يكي ديديم تا بالاخره او را اينجا پيدا كرديم. . .
پيرمردي جلو مي آيد و ورقه بزرگي را نشانم مي دهد كه با خودكار آبي جدول بندي شده بود. اسامي بستگانش هم در آن درج شده بود مي گفت ده سال است دنبال آنها مي گردد و اكنون هم آنها را در اين گور جمعي يافته است. . .
- همه ما مي گفتيم آنها ايران هستند و دنبال آنها در ايران مي گشتيم. . .
جمعيت بيشتري به دورم حلقه مي زند و يكي يكي ليست هايشان را نشان مي دهند. يعقوب، حسن، ابراهيم، ابوتراب، عماد، ابوجعفر. . .
- اين قانون صدامي، عفلقي و جنگلي است. . .
چشمانم سياهي مي رود، زماني كه برگ شناسنامه كودكي دو ساله را در دستانم مي گذارند؛
عماد جواد - نام مادر فاطمه
- مي بيني خانم؟ اين كودك چه گناهي داشته است؟ او هنوز هم شيرمادر مي خورد
- مسئولين احزاب و معارضين يا كنار بكشند يا بگذارند ما خودمان از اعضاي كادر حزب بعث انتقام بگيريم. والله نمي خواهيم آشوب به پا شود وگرنه خودمان مي دانيم چه كنيم.
زني در حال شيون و زاري است. با انگشت مي شمرد و فرياد مي زند: بچه ام، خواهرم، مادرم، بچه خواهرم. . . اين خاك مقدس را بر سر مي ريزم. اينها به بازار رفته بودند. اينها گناهي نداشتند. مرد همراهشان نبود. گناه اينها چيست؟ چه كسي بايد پاسخگو باشد؟ دنيا بايد براي اين جنايت كف بزند و آنهايي كه به صدام و صدامي ها كمك كرده و مي كنند هم به خودشان آفرين و دست مريزاد بگويند...
به سمت ماشين استيشن كه اسامي به روي آنها نصب شده مي روم. جمعيت همچنان مشغولند. . . كپي شناسنامه قاسم كريم محسن كه پسري كوچك بود در دست مردي بود و نام او را در ليست جست وجو مي كرد. دل دل مي كرد كه نامش در ليست نباشد مي گفت حاضر است به مفقود بودنش اميدوار باشد تا اينكه نام او در ليست بيابد و براي هميشه نااميد گردد. . .
- هنگاره هاشم، عباد كشكول، عباس عبدالرضا، مراد شاكر، عبدالله حيدرخان، عماد احمد. . . همه اسامي را مي خوانند و جست وجو مي كنند. يكي مي گويد چند روز قبل هم گور دسته جمعي اطراف بصره كشف شده بود كه اجساد يكصدوبيست نفر در آن وجود داشت و تنها اجساد دوازده تن از قربانيان شناسايي شده است. اين اجساد كساني است كه همزمان با اعدام محمدصادق صدر از روحانيون برجسته شهر بصره در سال ۱۹۹۹ اعدام شده اند و دستگاه هاي امنيتي رژيم صدام مخالفان را بازداشت كرده و بسياري از آنها را بدون محاكمه اعدام كرده اند. . .
ديگري اضافه مي كند: صدها گور بي نام و نشان هم در قبرستان «القره» در ۳۰ كيلومتري بغداد كشف شده است و در اين گورها نزديك هزاران جنازه از فعالان سياسي مخالف صدام حسين بوده است. . . ماه قبل هم صدها جمجمه و استخوان و تكه هاي لباس نظامي در كيسه هاي پلاستيكي بسته شده بود كه در نزديكي يك پايگاه نظامي متروك توسط انگليسي ها كشف شد. . .
دوباره به ميان جمعيت بازمي گردم. شناسنامه هايي با كاغذ قهوه اي رنگ كهنه از داخل كيسه هاي پلاستيكي خارج مي شوند. كارت هاي شناسايي، دو عصا از داخل كيسه يكي از جنازه ها خارج مي شود. مطمئناً آن فرد معلول بوده است. . . مردي كيسه اي را به دست مي گيرد و به كنار تاكسي «پاساد برزيلي» منتقل مي كنند، به كمك دو نفر آن را داخل تابوتي سياه رنگ كه روي سقف ماشين بسته است مي گذارد، دست هايش ياري نمي كند كه كيسه را از زمين بلند كند. اين از سنگيني جنازه نيست، استخوان كه وزني ندارد. . . ديگران به او كمك مي كنند و روي تابوت را با پارچه اي صورتي رنگ مي پوشانند. ماشين حامل جنازه دختر جواني است كه مي بايد به خانه بخت مي رفت. . .
صدها چشم نگران با دلهره اي مرگ آورگذر زمان را به انتظار نشسته اند. بيابان مدت هاست كه بارش قطرات باران را بر تن خود لمس نكرده است. امروز دل آسمان گرفته، باران كه نه، دلش مي خواهد به حال زميني كه اين گونه دهان گشوده است خون بگريد. . .

نگاه اول
سند سلب مشروعيت
فرزانه روستايي
تك تك جنازه هايي كه از گورهاي جمعي عراق بيرون آورده شدند شهروندان جامعه اي بودند كه به گفته مونتسكيو با توافق جمعي و با رضايتي نسبي حقوق ناشي از تابعيت خود را به حاكميتي به نام حزب بعث واگذار كردند تا به نيابت، به تدبير منزلي بپردازد كه در شمال آن كردها و در جنوب شيعيان تابعيت عراقي خود را بر دوش مي كشيدند. قرار بود حاكمان حيات بهتري از جمله آموزش و بهداشت و تغذيه و آسايش بيشتري را فراهم آورند و نگهبان آزادي هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي كل كساني باشد كه شناسنامه عراقي داشتند. قرار بود حاكمان عراق خود را نمايندگان شهروندان و كارمندان عالي دولتي به صورتي نسبي منتخب به حساب آورند. قرار بود آنها انتظام امور سياسي اقتصادي خود را در معرض نظارت و قضاوت همگان قرار دهند، تفكيك و استقلال اهرم هاي قضايي، مقننه، و اجرايي را به عنوان اساسي ترين ركن اداره امور پذيرا باشند. بايد حقوق مخالفان را به رسميت مي شناختند و آنان را به عنوان حلقه هاي زنجيره اداره ادواري دولت به حساب مي آوردند. قرار نبود منتقد قدرت يا حتي مدعيان قدرت را عامل بيگانه برانداز و توطئه گر معرفي نمايند. قرار نبود انديشمندان، روزنامه نگاران، نويسندگان و فعالان سياسي زنداني سياسي باشند و پس از محاكمه در دادگاه هاي فرمايشي بعث به جوخه اعدام سپرده شوند. مطبوعات و رسانه ها نبايد دچار سانسور و سركوب مي گرديدند و كنترل هاي دولتي بر آنان اعمال مي گرديد. قرار نبود كسي خود را جاودانگي بخشد، رياست جمهوري مادام العمر از مخيله رئيس دولت بگذرد و نيز نمي بايد فرزندان دولتمردان حاكم خود را نسل برتر بدانند و امتياز ويژه اي به آنان تعلق گيرد. جنازه هاي ناشناسي كه امروز از گورهاي جمعي عراق مكشوف مي گردند هنگامي كه هنوز گلوله اي حق حيات آنان را مصادره نكرده بود شهرونداني با اوراق هويت بودند كه بايد سرانجام خوش فرزندان خردسال خود را شاهد مي شدند و دستيار پدر و مادر پير و ناتوان خود مي گرديدند. با شكسته شدن و نقض تعهداتي كه حاكميت از تابعان پذيرا شده بود، از آن همه حق شهروندي جز استخوان پاره هايي بي نام و نشان در كيسه هاي پاره چيزي باقي نمانده است.
ديروز نظام بين الملل در تدارك و جدل بر سر صدور مجوز سرنگوني رژيمي بود كه بر پوسته اي از تفاسير و روابط ناشي از حقوق بين الملل مشروعيت را به دنبال خود مي كشيد. امروزه با كشف هر گور جديد مشروعيت سابق نظامي كه پيش از ۲۵ سال بر عراق حاكم بود بيشتر نقض مي گردد. جمجمه هايي كه ديگر آثار جنسيت زن و مرد برخود ندارند به فراخناي تاريخ فرياد مي زنند كه: مشروعيت نداشت و استواري اش از توانايي هدايت سركوبي سازماندهي شده ناشي مي شد. كاش ابزار سركوب حاكمان اقتدارگراي بعث فقط ناقدان قدرت و رقيبان و مدعيان حاكميت را شامل مي گرديد. استخوان هاي پوسيده مادران و شيرخواراني كه هر دو با يك گلوله كشته شده اند سخن از آن دارد كه مدعيان و تشنگان قدرت بي حد و حصر قتل عام زنان و كودكان معصوم را وسيله ارعاب و تثبيت و تحكيم قدرت هرچه انحصاري تر خود قرار مي دهند. كشف گورهاي انبوه زنان و مرداني كه تا يك دهه پيش اميد به طلوع خورشيد فردا در رگ هاي آنان جريان داشت انقلابي در برخي از مفاهيم حقوق اساسي و حقوق ناشي از عضويت در نظام بين الملل را پديد آورد. براساس مفاهيم قبلي، هرحكومتي كه توانايي اعمال حاكميت در مرزهاي تعريف شده را دارا بود به عنوان حاكميتي مشروع مورد شناسايي قرار مي گرفت و امكان اين را مي يافت تا به عنوان يك كشور، نماينده اي به سازمان ملل اعزام كند. امروزه اين مفهوم در معرض تجديدنظري اساسي قرار گرفته است. براساس ديدگاهي كه در حال شكل گيري است، مبناي مشروعيت نظام هاي سياسي در نظام بين الملل حاكميت محدود شده در حوزه مرزها يا دارا بودن نمايندگي رسمي در سازمان ملل نيست. تجربه باقي مانده از رايزني پيرامون بحراني به نام عراق شكل دهنده تدريجي اين مفهوم است كه رضايت عمومي ـ و البته رضايتي نه از سر ترس و نه ناشي از تبليغات رسانه هاي دولتي ـ اساسي ترين ملاك ارزيابي مشروعيت يك عضو جامعه جهاني است. شرايط جاري در عراق كه طي كمتر از دو ماه كليه حقوق عمومي، خصوصي و روابط و منافع ناشي از آن با چرخشي ۱۸۰ درجه اي مواجه شده نمايانگر آن است كه حتي حفظ ثبات ظاهري نيز نمي تواند مبناي قابل اعتنايي براي پذيرش مشروعيت نظام هاي سرپا باشد. افشاي اسناد عيني سركوب و نقض ۲۵ ساله حقوق بشر در عراق و پايمال كردن پي در پي حقوق سياسي و اجتماعي تابعان گوياي اين است كه فقط رابطه منطقي حاكمان و شهروندان و جابه جايي مداوم و مسالمت آميز مدعيان قدرت و شفافيت هرگونه رابطه سياسي و اقتصادي كه با حاكميت اتصال مي يابد تنها عاملي است كه مشروعيت سياسي حكومت ها را تعريف مي كند.

خطر جنگ داخلي در فلسطين
نخستين علت خشنودي آمريكا اروپا و اسرائيل از دولت جديد فلسطين اميدواري نسبت به پايان يافتن انتفاضه و خلع سلاح كردن گروه هاي فلسطيني توسط اين دولت است
011585.jpg
فهمي هويدي
فقط به يك معجزه احتياج است تا از وقوع يك جنگ داخلي در فلسطين پيشگيري كند. چون تمام شواهد حاكي از آن است كه چنين جنگي در خواهد گرفت و از مقابله بين دولت ابومازن و گروه هاي مقاومت فلسطيني هيچ گريزي نيست. در واقع دولت او چنان كه بارها از پيش اعلام كرده اساساً براي متوقف كردن انتفاضه تشكيل شده است. ابومازن بارها مخالفت خود را با انتفاضه اعلام كرده و اصطلاح «نظامي شدن انتفاضه» را مطرح نموده است. وي به طور ضمني حق مقاومت را در استفاده از سلاح ساده اي كه براي مقابله با اشغالگران در اختيار دارد رد كرده است. مسئول برقراري امنيت در چنان دولتي محمد دحلان است كه دشمني عميقي با مقاومت دارد و براي ارزيابي نقش او تنها همين بايد كافي باشد كه اسرائيل به كرات اعلام كرده مي خواهد وزارت كشور در دولت ابومازن به او سپرده شود. احتياجي به توضيح نيست كه اگر خشنودي آمريكا و اروپا و اسرائيل از دولت جديد فلسطين دلايل متعددي داشته باشد به طور يقين نخستين علت آن اميدواري نسبت به پايان دادن به انتفاضه و خلع سلاح كردن گروه هاي فلسطيني توسط اين دولت است. در اين باره هيچ رازي براي مخفي شدن نيست، زيرا بازي كاملاً آشكار جريان دارد به ويژه آنكه پس از اشغال عراق بسياري از نقاب ها فرو افتاد. ديگر اسرائيلي ها و آمريكايي ها ناچار نيستند كه دور بزنند يا حرف ها را در لفافه پيچيده و در سخن گفتن از اهداف و مقاصدشان لاپوشاني كنند. اگر شما هم ترديد داريد مي توانيد مقاله اي را مطالعه كنيد كه يكي از روزنامه هاي چاپ لندن آن را منتشر كرد و يكي از بزرگ ترين تيترهايش اين بود: اسرائيل بر طبق دستورالعملي كه ابومازن تعيين مي كند با تروريسم مبارزه خواهد كرد. با اين صراحت و يكباره! مسئله اي كه نشان مي دهد هر چه درباره تشكيل يك دولت جديد و تاسيس پست نخست وزيري به منظور تحقق «اصلاحات فلسطيني» گفته مي شد از پايه دروغ بوده و به دوران ماقبل اشغال عراق مربوط مي شده است. وقتي بازي آشكار شد، ديگر واهمه اي از اين نيست كه امور به اسامي واقعي اش توصيف شود. اين اعلام صريح ابومازن و گروه او است كه براي هدف كاملاً متفاوتي آمده اند و آن روزنامه چاپ لندن نيز به همان اشاره داشت. به بيان ديگر، اين دولت در نظر اسرائيلي ها چيزي بيش از يك دستگاه امنيتي جديد نيست كه وظيفه دارد تا انتفاضه را سركوب و اسرائيل را از نگراني ها و دردها و چالش هاي ناشي از آن راحت سازد.
«الوف پن» تحليل گر سياسي روزنامه «هاآرتص» همين معنا را تكرار كرده و مي گويد شيوه اي را كه اسرائيل در جنگ با «تروريسم فلسطيني» در پيش گرفته، تكيه بر «دستورالعمل»ي دارد كه ابومازن آن را طرح مي كند و اسرائيل هم در آن مشاركت خواهد داشت. طرحي كه مبتني بر تجديد بناي دستگاه هاي امنيتي فلسطين خواهد بود. بنابراين متوقف كردن انتفاضه و سركوب سازمان هاي مقاومت و خلاص كردن اسرائيل از كابوس وحشتناكي كه در اعماق خود به خاطر عمليات شهادت طلبانه احساس مي كرد، برنامه ها و وظايف دولت جديد است. برنامه هايي كه اسرائيل تاكيد دارد تا هر چه سريع تر پياده شود و حتي مي توان اين ها را سنگ بناي طرح «نقشه راه» دانست، چون بقيه هر چه هست حاشيه و فرعيات است. فرعياتي كه هدفش كارگرداني جشن ريشه كني مقاومت و متوقف كردن انتفاضه است. حتي در اين حاشيه ها، عادي سازي روابط با تمام كشورهاي عربي مهم نيست. چون پس از «نقشه راه» درست خواهد شد. زيرا مسئله «توقف فوري انتفاضه مسلحانه و تمام اشكال خشونت بر ضد اسرائيلي ها در هر جايي» اولين قدم در نخستين مرحله است و بايد حتي پيش از فردا، يعني همين امروز، انجام شود ولي عادي سازي كامل در مرحله سوم و بين سال هاي ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ قرار مي گيرد.
انتفاضه و عمليات شهادت طلبانه، نخستين تهديد واقعي اعراب نسبت به پروژه صهيونيسم از ابتداي تاسيس دولت اسرائيل تاكنون بوده است. اين حرف من نيست، بلكه ديگران مي گويند و پيشاپيش آن ها توماس فريدمن. اين تنها انتفاضه بود كه نهادهاي نظامي اسرائيل و شخص آريل شارون را در تنگناي بزرگي گرفتار كرد. زيرا پس از جنگ وحشيانه اي كه اسرائيلي ها بر ضد فلسطيني ها به راه انداختند و تحت شعار «بگذار تا ارتش پيروز شود» بود و پس از آنكه شارون به انتخاب كنندگانش وعده داد طي يكصد روز بر انتفاضه چيره خواهد شد، دو سال مي گذرد بدون اين كه او بتواند به وعده اش وفا كند. پس از همه اين مراحل دولت اسرائيل هيچ راه حلي پيدا نكرد جز اين كه ماموريت را به خود فلسطيني ها واگذار كند. بگذار تا در آنچه او شكست خورد، اين پيروز شود. اين نيز حرف من نيست. چون «حيمي شالوت» يكي از تحليل گران روزنامه «معاريو» درباره دولت ابومازن همين معنا را مي گويد: «به مجرد آنكه دولت جديد فلسطين بتواند خودش مسئله «تروريسم»! را حل كند، اسرائيل عملاً و به طور يكجانبه شكست «مشت آهنين» خود را اعلام مي كند. اين دولت خالصاً دست راستي شارون است كه رسماً اعتراف مي كند تنها فلسطيني ها قادر هستند ماموريت خلاصي يافتن از انتفاضه را انجام دهند. متاسفانه ابومازن هم در اطمينان بخشيدن به اسرائيلي ها و آمريكايي ها كوتاهي نكرد. چون هنوز دولتش از مجلس قانونگذاري فلسطين راي اعتماد نگرفته بود كه حتي در مقابل اين مجلس اعلام كرد «تروريسم» را با هر منشايي كه مي خواهد داشته باشد تحمل نمي كند و اين كه مسئله امنيتي در راس دستورالعمل دولت او قرار دارد و اين دولت خواهد كوشيد تا «تحريك» را متوقف و به هرج و مرج در اختيار داشتن سلاح پايان دهد. جز سلاح هاي «قانوني» كه هيچ چيز باقي نماند.
من وقتي سخنان او را در روز(۳۰/۴/۲۰۰۳) در روزنامه «الشرق الاوسط» مي خواندم باورم نمي شد. حتي در وهله اول فكر كردم اشتباهي چاپي رخ داده و اسم ابومازن را به جاي اسم آريل شارون گذاشته اند. چون او هم وقتي به قدرت رسيد گفت مسئله امنيتي در راس كارهاي دولتش قرار دارد. وقتي مطمئن شدم كه اين كلام ابومازن است نه ديگري، پيش خود گفتم چيزي را كه حتي يك شهروند عادي از نخست وزير دولت فلسطين انتظار دارد اين است كه از پايان اشغالگري و كاهش مشكلات و رنج هاي مردم فلسطين و بازسازي مناطقي كه ارتش اسرائيل آنها را منهدم ساخت و مبارزه با فساد و آزادسازي هزاران فلسطيني كه در زندان هاي اسرائيل بازداشت هستند صحبت كند. چون مسئله امنيت در واقع امنيت اسرائيل و سربازان و شهرك نشينان است و به وظايف دولت فلسطين كه به اندازه كافي خودش مشكلات دارد ارتباطي پيدا نمي كند.
از شگفتي ها اينكه در همان حال كه نخست وزير دولت فلسطين اولين حرف هايش را به اين مضمون بيان مي كرد نخست وزير اسرائيل بسته اي پيغام آغشته با خون فلسطيني را براي او فرستاد. در همان روز يك مسئول برجسته «جبهه خلق» و دو نفر از رهبران «گردان شهداي الاقصي» وابسته به جنبش فتح كشته شدند. روزي كه او طرح نقشه «نقشه راه» را تحويل گرفت اسرائيل كشتاري را در غزه به راه انداخت و طي آن ۱۴ فلسطيني را كشت و در همان حال وعده هايي را كه براي عقب نشيني از شهرهاي فلسطيني داده بود پس گرفت، وعده اي كه گفته بود پس از تاييد دولت ابومازن به آنها وفا خواهد كرد. كمااينكه دادگاه عالي اسرائيل استفاده از موشك هاي موسوم به «فلاشط» كه از نظر بين المللي تحريم شده است را براي ارتش اشغالگران و بر ضد فلسطيني ها مجاز شمرد. هنگامي كه طي سه روز اين حوادث اتفاق مي افتاد (و درست پس از راي اعتماد به دولت ابومازن)، رسالت اين دولت بخشي از سياست همان بازي آشكار تلقي شده و به اقتضاي آن دست اسرائيل براي سركوب فلسطيني ها باز شد. فلسطيني هايي كه دولت ابومازن مامور شده بود تا همزمان آنها را به زنجير كشيده و خلع سلاح كند تا راه در برابر دولت اسرائيل باز شود و بتواند ماموريتش را انجام دهد. راهي كه جز با خون فلسطيني ها فرش نمي شود و اجساد تكه پاره فلسطيني ها آن را احاطه كرده است.
اين صحنه ها، در پي اشغال عراق به نمايش گذاشته شد، به خصوص آنكه اسرائيل آسوده خاطر شد كه در منطقه توازن قوا به نفع او رقم خورده و ميدان كاملاً براي او خالي مانده است. تحريك كردن سوريه و درخواست بستن دفاتر مقاومت و عدم حمايت از آنها يا از حزب الله لبنان و حذف رابطه اش با ايران در همين زمان اتفاق مي افتد. دولت فلسطين تامين امنيت اسرائيل را در اولويت برنامه هاي خود قرار داده است و از اين رو «نقشه راه» هدف اش قانوني جلوه دادن توقف و ريشه كني انتفاضه است. به بيان ساده تر، اسرائيل باشتاب خواست ميوه اشغال عراق را در فلسطين بچيند و قرباني كردن مقاومت به دست خود فلسطيني ها يكي از نخستين ميوه ها است. از طرف ديگر حماس به طور رسمي اعلام كرد دست هايي را كه قصد خلع سلاح اش را داشته باشند قطع خواهد بود. با اين وصف اگر ابومازن خواسته باشد در ماموريت خود موفق شود، جنگ داخلي فلسطيني ها امري قطعي است و اين اسرائيل خواهد بود كه برنده نهايي مي شود. به هر حال موفقيت اسرائيل به معناي انتحار فلسطيني ها است و شكست او، موفقيت و نجات آنها. تنها راه براي دور كردن كابوس يك جنگ داخلي همين است.
الشرق الاوسط

حاشيه جهان
• به همسرش قول داده است
ژنرال تامي فرانكس فرمانده جنگ هاي عراق و افغانستان حكم ترفيع خود را نپذيرفت. به گزارش روزنامه ديلي تلگراف ژنرال فرانكس ترفيع اش را به خاطر قولي كه به همسرش درباره بازنشسته شدنش داده بود رد كرده است. به نوشته اين روزنامه، فرانكس از فضاي سياسي واشنگتن، كشمكش مقامات ارشد حكومت بر سر قدرت و دودوزه بازي هاي سياسي متنفر است. البته به اعتقاد برخي ديگر از تحليلگران شايد اين عمل فرانكس اعلام نارضايتي وي نسبت به سياست هاي كاخ سفيد در جنگ باشد.
011575.jpg

• مانور نظامي مثل فيلم هاليوودي
آمريكا در حال آماده شدن براي مانور ضدعمليات تروريستي است. پس از يازدهم سپتامبر سازمان امنيت ملي آمريكا همواره سعي داشته تا مردم و فضاي شهر را در مقابله با خطر حملات تروريستي آماده كند اما اين بار به ويژه پس از بمب گذاري ها و عمليات انتحاري در عربستان سازمان امنيت ملي آمريكا يكسري مانورهاي ضدترور بيولوژيك و راديواكتيو را آغاز كرده است. اين مانورها كه تا حدود زيادي شبيه عمليات كماندوها در فيلم هاي تخيلي است هزينه اي بسيار بيشتر از پرخرج ترين فيلم هاي هاليوودي خواهد داشت. اولين مانور با انفجار بمب ميكروبي خيالي در شهر سياتل ايالت واشنگتن آغاز شد و مسئوليت اين انفجار را گروه تروريستي خارجي به نام «GLODO » به عهده گرفت. در اين عمليات كه مانند سناريوي ۲۰۰ صفحه اي يك فيلم هاليوودي ترتيب داده شده بود هزاران نفر شركت داشتند. طبق سناريو اولين مانور تروريست ها علاوه بر منفجر كردن بمب ۱۰۰ نفر را هم بايد مي كشتند. نكته جالب اين كه بر لباس ها و صورت پليس ها و ماموران آتش نشاني كه در عمليات حضور داشتند خون و زخم هاي مصنوعي ديده مي شده است. دور بعدي عمليات در شهر شيكاگو ايالت ايلينويز انجام خواهد شد.
011580.jpg

• جان اف كندي نيز فساد اخلاقي داشته
جان اف كندي رئيس جمهور سابق آمريكا كه در سوء قصدي جانش را از دست داد نيز مانند كلينتون فساد اخلاقي داشته است. رابرت دالك (Dellek) نويسنده آمريكايي در كتاب اخير خود ((An Unfinishe d Life كه به زودي وارد بازار خواهد شد مواردي از انحرافات اخلاقي كندي را ذكر كرده است. دالك، كندي را به برقراري رابطه با منشي ۱۹ ساله كاخ سفيد كه استعداد چنداني نيز در كارهايش نداشته است متهم كرده اما نام اين منشي را فاش نكرده است. به نوشته دالك، كندي اين منشي را حتي به ميهماني ها و سفرهاي رسمي با خود همراه مي كرده است. در دنياي سياسي آمريكا با وجود مسائل بسيار، مشكل اخلاقي سران به مانند گناهي غيرقابل بخشش است. به طوري كه اگر فساد اخلاقي كانديداهاي شركت در انتخابات مختلف آمريكا پيش از برگزاري انتخابات مطرح شود به معناي شكست قطعي كانديدا خواهد بود. جان اف كندي تاكنون به عنوان يكي از رئيس جمهورهاي محبوب آمريكا مطرح بود اما معلوم نيست پس از ورود كتاب دالك به بازار قضاوت مردم درباره او چه خواهد بود!
011590.jpg

• اولين سياهپوست در كابينه انگليس
براي اولين بار در تاريخ انگليس يك وزير سياهپوست در كابينه اين كشور جاي گرفت. خانم والري آموس ۴۹ ساله سياهپوست و با اصليت گويانايي جانشين كارل شورت وزير توسعه بين الملل كه به خاطر اعتراض به سياست هاي توني بلر نخست وزير انگليس از كابينه اخراج شده بود، شد. آموس كه به خاطر دفاع از حقوق زنان و زمينه سازي فعاليت هاي بيشتر زنان در جامعه شناخته مي شد ماه مارس گذشته به خاطر انتقادهاي تند از سياست هاي رابرت موگابه رئيس جمهور زيمبابوه نيز مشهورتر شد. والري زماني كه انگليس كارنامه حقوق بشر زيمبابوه را بررسي مي كرد موگابه را به تحجر و استبداد محكوم كرد. آموس قبل از گمارده شدن بر پست وزارت به عنوان نماينده وزير بلر در آفريقا مشغول به كار بود و قبل از آغاز جنگ نيز آنگولا، كامرون و گينه را كه از اعضاي آفريقايي شوراي امنيت سازمان ملل بودند قانع كرد تا به سياست ها و طرح هاي انگليس و آمريكا راي مثبت دهند.

• روسيه به دنبال هم درد مي گردد
روسيه كه در آشفتگي حمله انتحاري چچني ها در نزديكي گروزني كه به كشته شدن ۵۴ نفر منجر شد به سر مي برد سعي دارد به نوعي اشتراك هايي ميان اين حادثه و بمب گذاري هاي رياض بيابد. به گزارش خبرگزاري فرانسه از مسكو، روسيه با اعلام ارتباط حملات چچني ها و حوادث اخير عربستان خواهان همكاري جامعه بين الملل در حل معضل چچن شد. ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه نيز در همين راستا اظهار داشت كه شباهت و هم زماني حملات نشان دهنده حضور دست هاي پشت پرده مشترك در اين حوادث است. به اعتقاد تحليلگران عكس العمل مقامات روسيه بيشتر براي برقراري ارتباط نزديك تر با كاخ سفيد و مشاركت در جنگ هاي بعدي آمريكا عليه تروريسم است.

يادداشت
سياست قدرت و احراز سلطه
عباس شريفي
۱) متعاقب اعلام طي شدن كانال سوئز توسط جمال عبدالناصر در چهارمين سالگرد انقلاب مصر، بحران بزرگي در خاورميانه بروز كرد. بحراني كه به اشغال مصر توسط اسرائيل و سپس فرانسه و انگليس انجاميد. عبدالناصر در اين اقدام خود را پيرو مصدق (زعيم شرق) و ادامه دهنده راه او ناميد. . . پس از اين كه بحران برطرف شد و قواي انگليس و فرانسه خاك مصر را تخليه كردند و جاي خود را به سربازان پاسدار صلح ملل متحد دادند؛ پرزيدنت «آيزنهاور» در پنجم ژانويه ۱۹۵۶ در آستانه دومين دوره رياست جمهوري خود لايحه اي به كنگره آمريكا پيشنهاد كرد كه به «دكترين آيزنهاور» مشهور است. او در قسمت نخستين دكترين خود چنين بيان مي كند: ... تمايل روسيه براي تسلط بر منطقه خاورميانه از منافع اقتصادي خود آن كشور سرچشمه نمي گيرد. روسيه نه از كانال سوئز به طور موثر استفاده مي كند و نه به نفت خاورميانه كه بزرگ ترين منبع ثروت طبيعي آن منطقه را تشكيل مي دهد احتياجي دارد و نمي تواند براي آن بازاري تهيه كند. در واقع شوروي خود يكي از بزرگ ترين صادركنندگان محصولات نفتي به شمار مي آيد. تنها دليل علاقه شوروي به خاورميانه استفاده از «سياست قدرت براي احراز سلطه است» با در نظر گرفتن اين كه روسيه هدف خود را اشتراكي كردن جهان اعلام داشته است به سهولت مي توان به آرزوهاي آن دولت براي تسلط فوري بر خاورميانه پي برد و... اين كه با گذشت ۴۶ سال از اين نظريه مي توان با سياستي كه دولت آمريكا در پيش گرفته به جاي شوروي؛ آمريكا را در متن بالا جاي داد. آمريكا براي دموكراسي در عراق مي جنگد چرا كه دموكراسي مساوي است با سلطه آمريكا بر منطقه. البته منفعت مردم عراق و آمريكا در اين جنگ همسو و هم جهت شده بود و آن منفعت چيزي نبود جز سرنگوني صدام حسين، بزرگ ترين ديكتاتور معاصر. اين كه آيا اين همسويي منافع ادامه خواهد داشت يا خير نيازمند گذر زمان است و نيازمند تعريفي جديد از استقلال.
۲) بايد گفت با حمله آمريكا بار ديگر مكتب رئاليسم جديد بود كه جايگاه خود را در روابط بين الملل تثبيت كرد. رعايت موازين حقوقي و ارزش هاي اخلاقي و انساني، احترام به حاكميت ملي و برابري ملت ها، رفع اختلافات به صورت مسالمت آميز و. . . از اصول مكتب ايده آليسم (آرمانگرايي) است. اصولي كه ناكارآمدي آن با گذشت ۲۰ سال از جنگ جهاني اول و شروع جنگ جهاني دوم اثبات شد. در حال حاضر اين مكتب رئاليسم است كه به صورت مكتب غالب در روابط بين الملل حكمفرما است. مكتبي كه آن را با بايدها و نبايدها كاري نيست. با واقعيت سر و كار دارد و با هست و نيست مواجه است. مكتبي كه مهم ترين اصل آن «قدرت محوري» است و آمريكا با در اختيار داشتن همين اصل و محور بنيادين است كه توانايي آن را دارد كه بدون توجه به نظر منفي كشورهاي مخالف جنگ و يا نظر سازمان ملل و مخالفت افكار عمومي، سياست خود را به پيش ببرد. در واقع اعتبار هر كشور را در صحنه جهاني ميزان قدرت آن كشور تعيين مي كند. اين قدرت به آمريكا خصلتي انقلابي داده است و يا به عبارت ديگر اين خصلت انقلابي قدرت در چارچوب مرزهاي داخلي آمريكا محصور نمي ماند و از جمله ويژگي هاي اين قدرت انقلابي جهاني عمل كردن است. اين كه آيا آمريكا مي تواند همچنان ركورد برتر خود را در مسابقه قدرت حفظ نمايد يا خير؛ نيازمند گذر زمان است.

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |