سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۴- May, 20, 2003
به كام آمريكا
012095.jpg
حاصل آمريكاستيزي بن لادن و صدام حسين
انگيزه صدام در به كارگيري ضديت با آمريكا بيش از آنچه كه يك اعتقاد باشد يك تاكتيك بود
در حالي كه بن لادن با همه وجود اعتقاد به مبارزه با آمريكا داشت
صادق زيباكلام
همسايگان ايران
در نخستين سال هاي قرن بيست و يكم جهان اسلام دو حركت ضدآمريكايي را تجربه كرده است. نخستين آن رويارويي اسامه بن لادن و گروهي از مسلمانان اصول گرا كه عمدتاً عرب بودند با آمريكا بود. دومي رويارويي رژيم عراق به رهبري صدام حسين با آمريكا بود. بسياري در ايران هيچ يك از دو جريان فوق را چندان اصيل نمي پندارند. بن لادن، طالبان و القاعده را شماري در ايران با ديده شك و ترديد نگريسته و آن را ساخته و پرداخته آمريكا مي دانند. نهايتاً آنكه تاريخ مصرف آنان سپري شد و «ارباب» تصميم گرفت به زندگي آنان خاتمه دهد. مشابه اين ديدگاه در خصوص صدام حسين نيز وجود دارد. اينكه او نيز شريك و دست پرورده آمريكا بود و زماني كه «تاريخ مصرف» او نيز به سر آمد، همچون بن لادن و طالبان، صدام نيز نيست و نابود گرديد. اما واقعيت آن است كه هر دو اين جريانات به شدت ضدآمريكايي بودند و مشكوك و مظنون دانستن آنان بيش از آنچه كه معلول واقعيت باشد، معلول ذهنيت «توهم توطئه»گراي ما است البته ضدآمريكايي بودن بن لادن يا صدام از نظر مبنا متفاوت بود.
بن لادن مسلماني اصول گرا و معتقد است كه ضديت و دشمني اش با آمريكا متأثر از باورهاي عميق و ريشه دار مذهبي اش است. اما صدام فاقد اعتقادات مذهبي است. ضدآمريكايي بودن او معلول مجموعه اي از تفكرات ناسيوناليستي، جهان سومي و ضدامپرياليستي بود.
نكته ديگري كه پيرامون ضدآمريكايي بودن صدام و بن لادن مي بايستي مطرح كرد مسئله نارضايتي و عدم محبوبيت آمريكا در ميان بسياري از جريانات سياسي، روشنفكري و تا حدودي در ميان افكار عمومي مردم عادي در جهان اسلام و كشورهاي عربي است. ريشه اين عدم محبوبيت بازمي گردد به حمايت آمريكا از اسرائيل و نزديكي سنتي واشنگتن با بسياري از رژيم هاي استبدادي حاكم در جهان اسلام. اگرچه كه هم صدام و هم بن لادن پرچم ضديت با آمريكا را برافراشتند و به نام ضديت با آمريكا وارد مبارزه شدند، اما تفاوت مبنايي مهمي ميان انگيزه آنان در ضديت با آمريكا وجود دارد. همانطور كه اشاره شد، در جهان اسلام و در ميان اعراب يك نارضايتي ريشه دار در قبال آمريكا وجود داشته. اين نارضايتي در درجه اول بازمي گردد به حمايت واشنگتن از اسرائيل كه انزجار ريشه داري را در ميان مسلمانان به وجود آورده. به علاوه حمايت سنتي واشنگتن از بسياري از رژيم هاي غيردموكراتيك در جهان اسلام عامل ديگري در جهت انزجار از آمريكا شده است. عليرغم اشتراك در بهره برداري از فرهنگ و احساسات ضدآمريكايي در جهان اسلام، اما بايستي اذعان داشت كه انگيزه هاي بن لادن و صدام متفاوت بود. انگيزه صدام در به كارگيري ضديت با آمريكا بيش از آنچه كه يك اعتقاد باشد، يك تاكتيك بود. در حالي كه بن لادن با همه وجود اعتقاد به مبارزه با آمريكا داشت. صدام از بد حادثه و لاعلاج به سمت و سوي ضديت با آمريكا سوق داده شد، در حالي كه بن لادن آگاهانه به اين جمع بندي رسيده بود كه بايد با آمريكا درافتاد.
صرفنظر از نيت غايي، واقعيت آن است كه هر دو آنان در مقابل آمريكا ايستادند و به نام مبارزه با آمريكا «جهاد كردند. » پرسش اساسي آن است كه مبارزات ضدآمريكايي آنان چه ضربه يا زياني را متوجه آمريكا كرده و چه دستاوردي داشته است؟
واقعيت آن است كه هر طور كه به مبارزات ضدآمريكايي بن لادن و صدام بنگريم، دستاورد آن مبارزات به جز ضرر و زيان و خسارت هاي سنگين به مسلمانان چيز ديگري نبوده است. نگاهي گذرا به بيلان عملكرد اين دو جريان ضدآمريكايي به نحو حزن انگيزي مبين آن است كه مجموعه ضربه اي كه از ناحيه هر دو به آمريكا وارد گرديد، در مقابل ضرباتي كه به جهان اسلام وارد شد، مقايسه ميان نيش پشه با زهر افعي است.
از سال ۱۳۵۸ كه كمونيست ها به كمك اتحاد شوروي سابق قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و مبارزات مردم افغانستان به نام اسلام با ماركسيست ها آغاز شد، پاي بن لادن به تدريج به آن منطقه باز شد. كار بن لادن در ابتدا خلاصه مي شد در ارسال كمك به مجاهدين و مبارزيني كه عليه حكومت كمونيستي در افغانستان به مبارزه برخاسته بودند. او تعلق به يكي از ثروتمندترين خاندان سعودي داشت و همه ثروت خود را در راه جهاد در افغانستان به كار گرفت. اينكه بن لادن دقيقاً از كي ضد آمريكايي مي شود چندان روشن نيست. از آن مهم تر اسباب و علل و انگيزه هاي ضد آمريكايي شدن بن لادن است. دست كم تا زمان سقوط رژيم كمونيستي در افغانستان در سال ،۱۳۶۲ همكاري گسترده اي ميان بن لادن، آمريكا، عربستان و پاكستان وجود داشت. به علاوه در مقاطعي كه روابط ميان ايران و عربستان به شدت تيره بود، هم واشنگتن و هم رياض به بن لادن به عنوان جرياني كه مي تواند وزنه بالقوه اي در مقابل اسلام گرايي ايران باشد مي نگريستند. آنچه مسلم است از يك مقطعي بن لادن به تدريج عليه حكومت عربستان و مهم تر از آن، به شدت عليه آمريكا تحريك شده و به آن كشور به عنوان بزرگترين دشمن اسلام و مسلمين مي نگرد. شواهد موجود حكايت از آن مي كند كه با به قدرت رسيدن حكومت مجاهدين در افغانستان در سال ،۱۳۶۲ بن لادن با تمام توان مصمم مي شود كه ثروت و امكانات شخصي خود، خاندانش و عربستان را در جهت بازسازي افغانستان به كار گيرد.
عدم موفقيت حكومت مجاهدين در افغانستان به نظر مي رسد كه تأثيرات مهمي را در بن لادن به وجود مي آورد. به قدرت رسيدن طالبان سبب مي شود تا توجه بن لادن به تدريج از ساختن جاده، بندر، سد و كارخانه در افغانستان، به سمت و سوي جهاد با بزرگترين دشمن اسلام يعني آمريكا جلب شود. او كه از نفوذ و قدرت بي چون و چرايي در دستگاه طالبان برخوردار بود، فرصت استثنايي پيدا مي كند تا جهاد بين المللي اش را عليه آمريكا به راه اندازد. از اينجا به بعد را ديگر همه مي دانيم چه مي شود. چندين فقره انفجار و بمب گذاري عليه اهداف نظامي، سفارتخانه ها، تاسيسات و پايگاه هاي نظامي عربستان و آمريكا در داخل و برون از آمريكا، اهم فعاليت هاي بن لادن را تشكيل مي دهند. شواهد موجود حكايت از آن مي كند كه قبل از انفجارهاي ۱۱ سپتامبر دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا متوجه عمق خطر بن لادن شده بودند. ۱۱ سپتامبر تير خلاص را در كاسه صبر رهبران آمريكا شليك كرد و با خود پايان بن لادن و طالبان را به همراه آورد.
دستاوردهاي ضديت بن لادن با آمريكا خلاصه مي شود در نابودي برج هاي دوقلو تجارت جهاني، تخريب سفارتخانه هاي آمريكا در نايروبي و دارالسلام، چندين فقره انفجار در پايگاه هاي آمريكايي در عربستان، انفجار در بدنه ناو جنگي آمريكا در عدن و يكي، دو فقره بمب گذاري در داخل خاك آمريكا. تلفات نيروي انساني جهاد ضد آمريكايي بن لادن شامل ۳ الي ۴ هزار نفر آمريكايي غيرنظامي و در حدود ۵۰ نفر نظامي آمريكايي مي شود.
در مقابل اين «دستاوردها» (فرض بر اين است كه از ديد بن لادن و همفكرانش اينها دستاورد هستند)، صدمات و ضرر و زيان هايي كه بر جهان اسلام وارد شد به هيچ روي قابل قياس با آن «دستاوردها» نيست. نخستين دستاورد بن لادن هجوم گسترده نظامي آمريكا و متحدينش به افغانستان بود. در اينكه تهاجم نظامي آمريكا به افغانستان موجبات آزادي مردم افغانستان از استبداد وحشتناك طالبان را فراهم كرد، ترديدي نيست. اما براي اصول گرايان حمله آمريكا به افغانستان بسيار گران تمام شد. آنان مهم ترين و اساسي ترين پايگاه خود را كه حكومت و كشور افغانستان بود از دست دادند. در كمتر از ده روز بن لادن و يارانش كه تا ديروز حاكميت بي چون و چرا بر كابل و بيش از هشتاد درصد خاك افغانستان را داشتند آواره كوه و كمر و دشت و بيابان شدند. صدها ميليون دلار دارايي هاي آنان توسط حكومت هاي غربي ضبط و مصادره گرديد. هزاران تن از نيروهاي زبده اصول گرا در جريان بمباران هاي سنگين آمريكايي ها كشته شدند. صدها تن اسير آمريكايي ها شده و سر از بازداشتگاه گوانتانامو در آوردند. شبكه هاي پيچيده اي كه اصول گرايان با زحمت و مراقبت هاي زياد طي ساليان متوالي ايجاد كرده بودند يكي، پس از ديگري شناسايي شده و افراد و اعضاي آنان در كشورهاي اروپايي و آمريكا يا گرفتار شده يا متواري و دربه در شدند و بالاخره مي بايستي به آنچه كه شايد بتوان آن را مهم ترين لطمه اصول گرايان دانست اشاره داشت. اساسي ترين لطمه اصول گرايان عبارت بود از فضاي ضداسلام گرايي كه در غرب به وجود آمد. بعد از ۱۱ سپتامبر در همه دنيا از جمله در خود كشورهاي اسلامي ضديت وحشتناكي عليه مسلمانان اصول گرا شكل گرفت. به نام مبارزه با تروريسم، تشكل ها و سازمان هاي مسلمان اصول گرا در همه جاي دنيا مورد يورش سنگين حكومت ها و رژيم هاي سياست اعم از دموكراتيك و غيردموكراتيك قرار گرفت. بسياري از رژيم هاي عربي و حكومت هاي كشورهاي اسلامي موج برخاسته از مبارزه با تروريسم را فرصت مغتنمي شمرده و به قلع و قمع گسترده اسلام گرايان پرداختند.
به تعبير «اريك رولو» در كمتر مقطعي آزادي هاي مدني و دموكراسي اينچنين مورد تعرض قرار گرفت بدون آنكه صداي اعتراض عليه آن بپا خيزد و سرانجام مي بايستي به نتايج اسفبار عملكرد بن لادن در خود آمريكا اشاره داشت. ساده ترين تعريفي كه از تبعات ضدآمريكايي بودن بن لادن در داخل آمريكا مي بايستي ارائه داد آن است كه ۱۱ سپتامبر سبب شد تا تندروترين، نظامي ترين و دست راستي ترين جريانات درون حاكميت آمريكا توانستند سكان رهبري سياسي كاخ سفيد را در دست گيرند.
حتي در اوج جنگ ويتنام نيز «عقاب ها» نتوانسته بودند اينچنين بي محابا به اعمال قدرت بپردازند. ضديت بن لادن با آمريكا سبب شد تا رئيس جمهوري كه به زحمت به كاخ سفيد راه يافته و از محبوبيت پاييني برخوردار بود ـ به طوري كه حتي نتوانسته بود يك چهارم آراي راي دهندگان را هم به دست آورد ـ ظرف چند هفته محبوبيتش ۲۰۰ درصد افزايش يابد. در اوج بمباران محبوبيت جورج بوش كه تا قبل از ۱۱ سپتامبر پايين تر از ۳۰ درصد بود به بالاي ۶۰ درصد رسيد. چنين محبوبيتي از زمان كندي در سال ۱۳۴۱ بي سابقه بود. محبوبيت جورج بوش حتي از بيل كلينتون كه يكي از محبوب ترين روساي جمهوري آمريكا در ۵۰ سال اخير بود نيز بالاتر رفت. در يك كلام، ضديت بن لادن با آمريكا توانست عالم و آدم را عليه مسلمانان بسيج نمايد.
اگر آمريكا ستيزي بن لادن از روي انتخاب و اعتقاد قلبي بود، صدام از بد حادثه به ضديت با آمريكا هل داده شد. اما حاصل كار يكسان بود. بن لادن تاج و تخت افغانستان را از كف داد و صدام تاج و تخت عراق را. بن لادن آمريكايي ها را به افغانستان كشاند و صدام آنان را وارد عراق كرد. نه القاعده اصولگرا توانست ضربه و لطمه اي به آمريكا وارد سازد و نه بعثيون ناسيوناليست ـ سوسياليست ضدامپرياليست.
هر دو آنان به نام آمريكا به مبارزه برخاستند اما نتايج مبارزه شان در عمل به كام آمريكا شد. شايد در اين ميان به تنها نكته اي كه بتوان دل خوش كرد آزادي مردم افغانستان و عراق از زيريوغ ستم رژيم هاي خودكامه بود. اما آيا راه ديگري براي استقرار دموكراسي در افغانستان و عراق به جز ويراني با موشك هاي كروز وجود نداشت؟

انتظار از رسانه ملي
رسانه  ملي
فعاليت رسانه هاي جمعي در ايران طي سال هاي گذشته با چالش هاي بسيار مواجه شده است. در عين حال اين حوزه در جهان با توجه به فناوري هاي جديد بسيار گسترش يافته است. با وجود پيدايش شبكه هاي ماهواره اي، راديوهاي خارجي و سايت هاي اطلاع رساني بر روي شبكه اينترنت، كماكان مطبوعات و شبكه هاي راديويي و تلويزيوني داخلي همچنان از جايگاه و نقش ويژه اي در حوزه اطلاع رساني در كشور برخوردار است. با اين وجود رقابت هاي سياسي در ايران و موقعيت قرار گرفتن هريك از اين رسانه ها سبب شده است كه فعاليت صدا و سيما در كنار مطبوعات مورد نقدهاي بسيار قرار بگيرد. اصلاح طلبان منتقد جدي عملكرد سازمان صدا و سيما هستند و محافظه كاران اكثراً حامي عملكرد صدا و سيما و منتقد عملكرد مطبوعات متعلق به اصلاح طلبان محسوب مي شوند. به هرحال صدا و سيما و مطبوعات با انتقادها دست و پنجه نرم مي كنند و از اين منظر از يك ويژگي مشترك برخوردارند. جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق پيامدهاي بسياري را در منطقه و داخل كشور به دنبال داشت. اصلاح طلبان عملكرد صدا و سيما را در انعكاس اخبار جنگ مورد نقد قرار دادند و اين عملكرد را مخالف با ديپلماسي بي طرفي ايران در جنگ توصيف كردند. در اين ميان تعامل سازمان صدا و سيما با دستگاه ديپلماسي كشور نيز قابل تأمل است.
محسن امين زاده معاون آسيا و اقيانوسيه وزارتخانه و عضو شوراي نظارت بر سازمان صدا و سيما ـ شورايي مركب از نمايندگان سه قوه ـ درخصوص عملكرد سازمان صدا و سيما و وضعيت فعلي نظارت بر اين سازمان از سوي شوراي نظارت مي گويد: البته، مدتي است كه ترجيح داده ام درباره شورا و صدا و سيما در رسانه ها كمتر صحبت كنم، انتقادهاي زيادي به صدا و سيما دارم اما ترجيح مي دهم اين انتقادها را در جلسات شوراي نظارت مطرح كنم. درباره تاثير آن مطمئن نيستم اما عده اي مي گويند كه اين روش به پاسخگوتر شدن صدا و سيما كمك مي كند. به خصوص كه يكي از شيوه هاي معمول صدا و سيما اين است كه وقتي در معرض انتقاد و سوال قرار گيرد به جاي پرداختن به اصل موضوع و پاسخگويي، مسئله را به عنوان يك اقدام سياسي و جناحي مطرح مي كنند، شوراي نظارت در قياس با آنچه در قانون اساسي آمده هنوز هم شورايي ناموفق و ناكارآمد است، شايد بتوان گفت كه موفق ترين دوره شوراي نظارت از زمان تشكيل، همين دوره كنوني شورا با حضور نمايندگان جديدي از مجلس و دولت است. اما باز هم كارآيي آن به عنوان يكي از معدود شوراهاي مندرج در قانون اساسي متناسب با شأن قانوني آن نيست.
وي اضافه مي كند: واقعيت اين است كه عليرغم جايگاه ارجمند شوراي نظارت بر سازمان صدا و سيما، در قانون اساسي، اين شورا متاثر از عوامل زيادي، بسيار تضعيف شده است. شما شوراي نظارت را با شوراي نگهبان مقايسه كنيد. هر دو در قانون اساسي جايگاه مهمي دارند و وظيفه نظارتي بر عهده دارند. اختيارات و قدرت عمل شوراي نگهبان را با شوراي نظارت بر سازمان صدا و سيما مقايسه كنيد تا روشن شود كه تا چه حد شوراي نظارت از جايگاه شايسته خود فاصله دارد. قوانين موضوعه نيز مشكل را حل نكرده اند و خلاء نظارتي جدي در قوانين هم وجود دارد اما به هر حال در حد همين قوانين هم صدا و سيما براي همكاري مشكل دارد، صدا و سيما همواره تلاش كرده و مي كند كه تا حد ممكن تحت نظارت واقعي هيچ نهادي درنيايد. موضعگيري هاي تند صدا و سيما در برابر انتشار نتايج تحقيق و تفحص صدا و سيما توسط مجلس شوراي اسلامي نيز مويد همين مسئله است.
امين زاده در خصوص عملكرد صدا و سيما در جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق نيز انتقادهايي را مطرح مي كند و مي گويد:
به نظر من عملكرد صدا و سيما در قبال تحولات عراق با اهدافي مبهم بود. وزارت امور خارجه نسبت به اين مسئله منتقد بود. در شوراي نظارت هم به طور جدي اين مسئله مورد بحث قرار گرفت و انتقادات مفصلي به برنامه هاي صدا و سيما وارد شد. انتقادات تندتري نيز در مجلس شوراي اسلامي و مطبوعات مطرح شد، شوراي عالي امنيت ملي مصوباتي داشته كه صدا و سيما مدعي است در چارچوب آن عمل كرده است. اما طبعا انتخاب شيوه ها و روش ها بر عهده صدا و سيما بوده و البته جدي ترين انتقادات نيز نه نسبت به چارچوب كلي مواضع، بلكه نسبت به شيوه ها ابراز شده است. به نظر مي رسد كه مهمترين عامل اعمال اين روش ها مانند موارد مشابه، سليقه خاص صدا و سيما بوده است. اينها از جمله مواردي است كه شوراي نظارت بايد قضاوت كند. بايد نسبت به صحت يا ضعف هاي كار با امكاناتي كه در اختيار دارد، ارزيابي داشته و نهايتاً نظر بدهد، قرار است به دليل اهميت اين مسئله در آسيب شناسي صدا و سيما، به سفارش شوراي نظارت اين عملكرد طي يك پژوهش مورد بررسي علمي قرار گيرد، روش ها و علل اعمال روش ها بررسي شود و در حد امكان عملكرد صدا و سيما در اين حادثه، حتي با عملكرد رسانه هاي قوي منتقد حمله آمريكا به عراق هم مقايسه شود و ميزان تاثيرگذاري فعاليت هاي صدا و سيما و تاثيرات مثبت و منفي شيوه هاي صدا و سيما، به لحاظ عملكرد رسانه اي و كارآيي روش ها، ارزيابي شود.
وي در مورد اينكه آيا اعتراض هاي طرح شده پاسخ و يا پيامدي داشته است مي گويد: قبل از آنكه آنان جوابي بدهند مرحله جنگ پايان يافت و معلوم شد كه حق با آناني بوده كه منتقد بوده اند. ولي به هر حال آنان جوابي ندادند. اميدوارم لااقل اين بار از تحولات درس گرفته باشند. در عين حال امين زاده ارزيابي خود را از نتايج تحقيق و تفحص اخير مجلس شوراي اسلامي از صدا و سيما چنين بيان مي كند:
اقدام بسيار با ارزشي است و به عقيده من تحولي در رابطه با صدا و سيما محسوب مي شود. اين اولين بار طي دوره رياست فعلي سازمان است كه يك نظارت واقعي در مورد صدا و سيما اعمال شده و اين نهاد تا حدي در معرض پاسخگويي قرار گرفته است. واقعيت اين است كه حتي قوانين و مقررات خاص صدا و سيما هم فرصت زيادي براي فرار اين نهاد از نظارت دايمي فراهم كرده است و به خصوص در زمينه هاي مالي و اجرايي صدا و سيما پاسخگويي بسيار محدودي داشته است.
درواقع مطابق آنچه در قانون اساسي تعريف شده بخش مهمي از اين نظارت مداوم، بر عهده شوراي نظارت است كه عملا به دليل عدم موفقيت شورا اين خلأ بسيار جدي تر هم شده است. به هر حال صرف نظر از محتواي كار كه با ارزش است، نفس اقدام، تحول مهمي است كه مي تواند نتايج پر باري داشته باشد. شوراي نظارت هم مصمم است كه با ايجاد يك كميته تخصصي، نظارت دايمي خود را بر مسائل مالي و اجرايي سازمان نيز اعمال كند.
عضو شوراي نظارت بر عملكرد سازمان صدا و سيما از سوي ديگر، فعاليت هاي انجام شده در سازمان صدا و سيما را قابل توجه مي داند و اضافه مي كند: كارهاي خوبي در صدا و سيما در زمينه هاي هنري و توليد صورت گرفته است. نوآوري هاي صدا و سيما در اين ايام چشمگير است و تحرك سازمان در گسترش كار چشمگير و قابل توجه بوده است. اصولا انتقادها در اين زمينه ها كمتر است. مهمترين حوزه هايي كه مملو از خطاست حوزه هاي سياسي است. بعضي وقت ها احساس مي شود كه اين حوزه ها نه به شكل شايسته يك رسانه ملي بلكه به شكل انتشار يك رسانه حزبي اداره مي شود. شيوه هاي اطلاع رساني، موضع گيري، اولويت گذاري و بسياري از رويه ها متاثر از چنين مشكلي است.
البته درباره گسترش كار صدا و سيما نيز انتقاداتي مطرح مي شود كه حتما نياز به بررسي هاي جدي دارد. يك انتقاد در مورد گسترش ظرف بدون توان گسترش محتوي است. منتقدين مي گويند كه اگر توسعه امكاناتي فني ارتباطات در دنيا، امكان ساده تر و ارزانتر تكثير شبكه ها را فراهم كرده بايد ما بدون اينكه هيجان زده شويم ظرف را متناسب با محتواي كارمان گسترش دهيم. يا مي گويند اگر ۴ برابر كردن شبكه ها نتواند مخاطب ما را لااقل دو برابر كند بايد نسبت به گسترش ترديد كرد. يك نگاه انتقادي ديگر هم مي گويد كه اگر مديري با ۱۰۰۰ ريال هزينه ۸۰۰ ريال كار انجام دهد و مدير ديگر با ۵۰۰۰ ريال هزينه ۲۰۰۰ ريال كار انجام دهد ميزان محصول مدير دوم نشانه كيفيت كار او نيست. بلكه به عكس راندمان كار دومي نصف اولي است يا مي گويند كه سرعت رسانه هاي رقيب بسيار بيشتر از سرعت كار صدا و سيماي ماست و ما عملا به دليل عدم امكان رقابت در محتوا و جذب مخاطب، دايم افزايش ظرف هايمان را به نمايش مي گذاريم ولي در عمل فاصله ما با رقيبان دايم بيشتر مي شود. يا مي گويند عملكرد ما پاسخگوي نسل جوان نيست و اين براي جامعه اي كه هشتاد درصد جمعيت زير ۴۰ سال دارد خطرناك است زيرا آنان را به سوي رسانه هاي بيگانه سوق مي دهد، اما به هر حال بايد بيشتر روي جوانب اين انتقادها و پاسخ هاي آن كار كرد.

ويترين احزاب
مجمع واسطه ها
شهرام رستگار
مجمع روحانيون مبارز در تازه ترين نشست شوراي مركزي خويش خواستار رايزني رهبران مجمع با رهبران جناح محافظه كار براي ايجاد همدلي ميان جناح ها و برقراري ثبات سياسي و اجتماعي در كشور شده است. به گفته آگاهان سياسي در اين نشست، شوراي مركزي اين مجمع تصميم گرفته است به محافظه كاران پيشنهاد كند تا با مدارا با برخي چهره هاي اپوزيسيون داخل كشور و تحمل آنها به عنوان يك عنصر اجتماعي از افزايش بحران هاي داخلي جلوگيري نمايد و از احتمال بروز زيان هاي سياسي در كشور پيشگيري كند. به اعتقاد اين آگاهان اعضاي شوراي مركزي مجمع روحانيون بر اين باورند در صورت انعطاف پذيري محافظه كاران بر سر يكسري از مسائل داخلي از جمله عدم محكوميت فعالان ملي - مذهبي، تصويب لوايح دوگانه رئيس جمهوري و نرمش در برابر آمريكا مي توان از ادامه تهديدهاي آمريكا براي تغيير نظام هاي سياسي در خاورميانه و استقرار سلسله نظام هاي سكولار در منطقه كاست. لذا اين مجمع صراحتا خواستار طرح اين موضوع از طريق مذاكره و گفت وگو با سران جناح مقابل شده است. در مجلس نيز برخي از سران مجمع از جمله مهدي كروبي رئيس مجلس و دبير مجمع به همراه مجيد انصاري و محتشمي پور و ساير نمايندگان نزديك به مجمع نقش فعالي در مذاكره با شوراي نگهبان و اعضاي مجمع تشخيص مصلحت از يكسو و اصلاح طلبان خواستار برپايي رفراندوم و يا استعفاي دسته جمعي ايفا كنند. آنان از يكسو بايد جناح مقابل را متقاعد كنند تا قدري از مواضع خويش كوتاه بيايند و امتيازاتي به طرف مقابل بدهند و از سوي ديگر بايد اصلاح طلبان نااميد از همه چيز را قانع كنند تا دست از حركات تند نظير برپايي رفراندوم و يا استعفاي دسته جمعي بردارند و به حل و فصل مسائل از طريق مذاكره رو آورند. برخي ناظران مجمع روحانيون را متهم مي سازند كه با مطرح كردن بحث چنين مذاكراتي درصدد ناكار كردن ايده رفراندوم و كمك به جناح مقابل براي فرار از فشاري است كه اصلاح طلبان مدت ها است بر آنها وارد ساخته اند تا بلكه حداقل امتيازي كسب كنند و موقعيت خويش را در مجلس بعدي تثبيت نمايند. به اعتقاد اين ناظران چنين دفع الوقتي نوعي فرصت سوزي ارزيابي مي شود. برخي ديگر از آگاهان نيز كوتاهي مجمع روحانيون را ناشي از سهم غالب اين گروه در قدرت به نسبت ساير گروه هاي دوم خردادي ارزيابي مي كنند. در يك نگاه كلي دو قوه از قواي سه گانه كشور در اختيار مجمع روحانيون مبارز قرار دارد. وزارت كشور كه تعيين كننده ترين وزارتخانه دولت محسوب مي شود در اختيار موسوي لاري عضو مجمع روحانيون مبارز قرار دارد و بسياري ديگر از مرتبطان با اين مجمع در موقعيت هاي مهمي قرار گرفته اند اما ناظران ديگري نيز بر اين باورند كه ساير احزاب دوم خردادي نيز به تناسب مجمع روحانيون مبارز در قدرت سهيم هستند. آنان معتقدند كه علت رفتارهاي اخير را بايد در ساختار فكري آنان و نوع رفتار سياسي آنان ارزيابي كرد. اين ناظران معتقدند كه مجمع روحانيون مبارز در نظام جمهوري اسلامي نقش و جايگاه ويژه اي نه تنها در ميان نيروهاي دوم خردادي بلكه در كل نظام دارد و همواره كوشيده است تا نقش پدرانه ميان نيروهاي دوم خردادي ايفا نمايد. به اعتقاد برخي آگاهان اين نسبت ميان نيروهاي سياسي به اصطلاح معمم و مكلا در ميان جناح مقابل متفاوت است. در ميان آنها نيروهاي مكلا هستند كه همواره پيشرو و تصميم ساز بوده اند و تنها از معممين خود به عنوان نماد بهره برداري مي نمايند.

يادداشت سياسي
دو بال
محمد حسين زاده*
نظريه هاي موفق در سياست خارجي را مي توان در دو استراتژي عنوان كرد. استراتژي اول مربوط به نظريه همزيستي مسالمت آميز بود كه توسط آقاي هاشمي رفسنجاني در زمان رياست جمهوري ايشان مطرح شد و به عنوان يكي از اصول مهم ديپلماسي عملي با موفقيت به اجرا در آمد و اين استراتژي در زمان آقاي خاتمي با شعار (گفت و گوي تمدن ها) توانست جايگاه جهاني موفقيت آميزي به دست آورد به طوري كه در سايه آثار و نتايج مثبت اين استراتژي فضاي تنفسي بسيار مناسب و مساعد براي ايران در جهان به وجود آمد. نظريه دوم مربوط به ايده جديدي بود كه توسط سفير وقت جمهوري اسلامي ايران در رياض مطرح شد. اين تئوري كه توسط آقاي محمدعلي هادي به عنوان «دوبال» شهرت يافت توانست بعدها به يك استراتژي مهم در ديپلماسي ايران با عربستان و ديگر كشورهاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس تبديل شود. به اعتقاد آقاي هادي ايران و عربستان همانند دو بال يك پرنده كه همان جهان اسلام است، مي توانند با بالا بردن ديوار اعتماد و اطمينان و كاهش موارد اختلاف و تقويت نكات قوت در روابط بين دو كشور فضاي همكاري و فعاليت هاي مختلف مثبت را به وجود آورند و در نهايت از اين شيوه جهان اسلام را به سمت كاهش موارد اختلاف و تفرقه و در نتيجه به نوعي وحدت مواضع هدايت كنند. البته بايد گفت كه در زمان طرح اين تئوري انتقادات فراواني نسبت به اين نظريه و واضع آن از سوي منتقدان و تحليلگران داخلي مطرح شد ولي با سفر آقاي هاشمي رفسنجاني به عربستان كه به دعوت ملك عبدالله صورت پذيرفت تئوري «دوبال» از انزوا خارج و اهميت آن نزد آگاهان سياسي منطقه بيشتر نمايان گشت به طوري كه بعدها تاكتيك هاي ارائه شده در نظريه مذكور به عنوان دستورالعمل اجرايي در ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در حوزه خليج فارس مورد استفاده مسئولان سياست خارجي قرار گرفت و از منظر ديگر بايد گفت كه نتايج مثبت اين دو استراتژي پس از گذشت بيش از يك دهه همچنان در عرصه سياست خارجي قابل توجه است.
* دانشجوي كارشناسي ارشد علوم سياسي

حاشيه ايران
• تحقيق و تفحص از مجلس
«حميدرضا حاجي بابايي» از اعضاي فراكسيون اقليت مجلس اخيراً از بروز زمزمه هايي مبني بر انجام تحقيق و تفحص از عملكرد نمايندگان دوره ششم پارلمان خبر داده و گفته: «تحقيق و تفحص از مجلس بايد حول دو محور اصلي شكل بگيرد؛ يكي اينكه قانونگذاري در مجلس طي سه سال گذشته، چه روندي داشته و چه طرح هايي پيگيري شده و به چه نتايجي رسيده است. ديگر اينكه مقايسه اي شود بين مجلس ششم، با دوره هاي پيش و از طرفي بحث نظارت در مجلس - كه از وظايف مهم است - تا چه حد موفق بوده و در اين قالب، عملكرد هر يك از نمايندگان بررسي و مشخص شود كه هر يك از نمايندگان تا چه اندازه در ارائه طرح ها و تصويب لوايح تأثير داشته اند. » بايد ديد زمزمه هاي اين تحقيق و تفحص كه «اتفاقاً» پس از انتشار تحقيق و تفحص بحث انگيز از صدا و سيما مطرح شده، چه شعاع و گستره اي دارد و چه دلايلي ممكن است در آن دخيل باشد؟

• راهپيمايي ۳۰ هزار نفره
هفدهم ارديبهشت ماه يك راهپيمايي در اعتراض به تقسيم خراسان در شهر بيرجند برگزار شده كه به گفته نماينده اين شهر، جمعيتي ۳۰ هزار نفره در آن شركت داشته اند. با اين حال، موضوع در رسانه ها منعكس نشد، چنان كه بسياري پس از دو هفته از آن مطلع نبودند. اين وضعيت، صداي «مهدي آيتي» نماينده بيرجند را در آورده و او در گفت وگويي به انتقاد از رسانه ها و به ويژه صدا و سيماي استان خراسان پرداخته است.

• جلسه مهم دوم خردادي هاي مجلس
012090.jpg

قرار است جلسه مجمع عمومي فراكسيون دوم خرداد مجلس ظهر امروز در محل پارلمان تشكيل شود. ناظران پارلمان اين نشست را از دو جهت با اهميت ارزيابي مي كنند. نخست آنكه جلسه مجمع عمومي پس از مدت ها وقفه برگزار مي شود. اين وقفه چنان طولاني بوده كه حتي امكان انتخاب رئيس و اعضاي جديد هيأت رئيسه نيز از يكسال قبل تاكنون فراهم نشده است. دومين موضوعي كه به اهميت اين جلسه مي افزايد موضوعاتي است كه قرار است در آن مورد بررسي قرار گيرد. اين موضوع، چيزي نيست جز مسئله بحث انگيز تصميم گيري در مورد چگونگي تقابل نمايندگان اصلاح طلب با رد لوايح خاتمي از سوي شوراي نگهبان. جلسه فراكسيون دوم خرداد در حالي برگزار مي شود كه سران بزرگترين فراكسيون زيرمجموعه آن يعني فراكسيون مشاركت، طي دو هفته اخير بر گزينه «استعفا» پافشاري كرده اند. در مقابل، اعضاي فراكسيون كوچك اما ذي نفوذ روحانيون مبارز، همچنان بر چانه زني و رايزني تاكيد دارند. هر چند كه رئيس اين فراكسيون، «مجيد انصاري»، هفته قبل انحلال كميته «تفاهم با شوراي نگهبان» را اعلام كرد. محافل پارلماني مي گويند در مجمع عمومي فراكسيون دوم خرداد، نمايندگان مشاركتي اين فرصت را دارند كه از خلأ موجود در نزد روحانيون مبارز استفاده كنند. اين خلا، نبود يك گزينه مشخص نزد روحانيون براي شرايط كنوني است. آنها در حالي كه خود شكست راه هايي چون رايزني و تفاهم با شوراي نگهبان را پذيرفته اند اما همچنان با استعفا و يا حتي رفراندوم مخالفت مي كنند، بي آنكه راهكار ديگري ارائه دهند. منابع آگاه مي گويند: نگراني هايي وجود دارد مبني بر آنكه در اين جلسه، جو كلي فراكسيون به سمت ارجاع لوايح به مجمع تشخيص مصلحت تغيير كند و در اين صورت، شكاف هاي آشكاري در آن شكل گيرد.

• انتشار «منشور جمهوريخواهي»
به تازگي اطلاعيه اي به نام «جمهوريخواهان ايران» در سايت هاي اينترنتي منتشر شده كه اصول فكري اين گروه جديد را مشخص كرده است. در متن منتشر شده با اشاره به تلاش هاي صورت گرفته در ايران براي رسيدن به دموكراسي و بيان اينكه حركت اصلاح طلبان نتوانسته حقوق اساسي مردم را تامين كند، اصول ده گانه اي زير عنوان ديدگاه هاي اين گروه آمده است. نام بيش از ۳۸۰ تن در زير اين منشور به چشم مي خورد كه بيشتر آنان از نويسندگان يا روزنامه نگاران مقيم خارج از ايران هستند. علاوه بر اين، نام «جامعه ايرانيان آزاديخواه برلين»، «تلاشگران جامعه باز (فرانكفورت)» و «جامعه ايرانيان دموكرات - كلن» نيز در زير اين منشور وجود دارد. در مقدمه اين متن آمده است كه حركت اصلاح طلبانه دوم خرداد اگر چه دستاوردهايي مانند گشايش فضاي مطبوعاتي و كمك به انزواي «جناح هاي اقتدارگرا» با خود داشته است، اما نتوانسته است حقوق اساسي مردم و آزادي هاي فردي و اجتماعي را تثبيت كند. اين منشور سپس مي افزايد كه اصلاحات تدريجي و قانوني به ميانجي مجلس و قوه مجريه، بدون تكيه به نيروي سازمان يافته مردم و تغييرات بنيادي به سرانجام نخواهد رسيد. مهمترين موضوع از ديدگاه جمهوريخواهان مسئله مردم سالاري است كه آنها مناسب ترين شكل تحقق آن را در ايران نظام جمهوري پارلماني بر اساس تفكيك قواي سه گانه و تضمين حقوق و آزادي هاي فردي و اجتماعي مندرج در اعلاميه جهاني حقوق بشر مي دانند. در پايان اين متن خبر داده شده كه در اجلاسي كه به زودي برگزار مي شود، پيشنهادهايي در تكميل اين متن مورد بررسي قرار مي گيرد و درباره گام هاي بعدي تصميم گرفته خواهد شد.

• تكرار حوادث ۶۸
يك عضو فراكسيون اقليت مجلس پيش بيني كرده كه پروژه استعفاي نمايندگان اصلاح طلب مجلس همزمان با سالگرد حوادث ۱۸ تيرماه صورت مي گيرد. «رجب رحماني» در گفت وگو با روزنامه «جمهوري اسلامي» با اشاره به نقش «بهزاد نبوي» و «سيد محمدرضا خاتمي» در اين زمينه گفته است: «آنها از يك سال قبل به دنبال پروژه استعفا و خروج از حاكميت نظام بوده اند و مسلماً تاريخي كه براي اين منظور تعيين نموده اند تداعي كننده حوادث تيرماه سال ۶۸ و تكرار آن است. » افزوده است: «تكرار حوادث و اين كه آنها بخواهند مجدداً دانشجويان را به صحنه بكشانند، چندان بعيد به نظر نمي رسد. »

ايران
ادبيات
اقتصاد
جهان
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |