سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۴- May, 20, 2003
پرونده ۱۵۰ ساله يك باغ
گره كور
012140.jpg
شهرداري اعلام كرد وكيل مالكين در شهريور سال ۱۳۸۱ موافقت خود را براي واگذاري باغ به قيمت كارشناسي اعلام كرده است اما همچنان مالكين حاضر به امضاي موافقت نامه نشده اند
مينا شهني - احمد سميعي
صداي اره برقي به گوش نمي رسد اما سرخي رنگش در دست يك كارگر معمولي حضورش را به رخ مي كشد. درختان باغ انگار از خاطره صداي اره برقي وحشت كرده اند. همه ساكت و به صف ايستاده رو به آسمان تا تكليف شان معلوم شود. باغ ملك با سي و چند هكتار مساحت دارد ذره ذره از بين مي رود. باغبانش غصه دار است. ديگر حتي حاضر نيست به درختان نگاه كند. مي گويد هر درخت براي من حكم يك فرزند دارد. به اجازه چه كسي فرزندان مرا آرام آرام از پاي در مي آورند، خشك مي كنند، مي سوزانند، با اره برقي تكه تكه شان مي كنند. باغبان مريض شد، پير شد و شكست. نمي خواست باور كند كه باغ «آقا» دارد از بين مي رود. «آقا» هميشه سفارش درختان را به مش رحمان باغبان مي كرد و مش رحمان از هفتاد سال پيش تاكنون فكر مي كند مهم ترين كارش رسيدگي به درختان باغ است و كار ديگري ندارد.
مش رحمان حالا غصه مي خورد و بيمار است. بند بند تنش براي درختان باغ درد مي كند. تاب ديدن باغ را ديگر ندارد. دستش به جايي بند نيست. رفته به كاخ سعدآباد و باغباني مي كند. ديگر نمي تواند روزها و ساعت ها در باغ قدم بزند. خشك شدن درختان را نمي تواند ببيند.
حكايت پرماجراي باغ ملك
مرحوم ملك احتمالاً تصور نمي كرد روزي بر سر يك تكه از دارايي بيكرانش چنين غوغايي به پا شود، نام باغ ملك همه جا بپيچد و درباره اش نظر بدهند و يكي براي نابودي اش تلاش كند و يكي به فكر درختان باشد. مردم از آپارتمان هاي سر به فلك كشيده خسته شده اند، جايي براي تفرج و تفريح مي خواهند. باغ ملك يكي از همان جاهاست.
جايي كه هر كسي خستگي فكرش را يكي دو ساعتي در آن مي تكاند و روحش را با صداي باد كه مي پيچد در برگ هاي درختان آرام مي كند. باغ ملك در ميان خيابان دربند، حاشيه مسيل گلابدره و باغ شاطر قرار گرفته و تعداد قابل توجهي درخت در خود جاي داده است. هر چند كه امروزه از درختان ميوه در باغ ملك خبري نيست و به گفته يكي از ساكنان محل بيشتر درختان ميوه از بي آبي خشك شده اند.
حكايت آتش سوزي هايي كه در باغ رخ داده حكايتي تكراري است. هر يك گناه آتش سوزي را به گردن ديگري مي اندازد. مالك باغ كه آن را در سال ۶۹ از ورثه مرحوم ملك خريده اعتقاد دارد كه هيچ سودي در آتش سوزي متوجه او و ساير مالكين باغ نخواهد شد.
طاهري مي گويد: «همه از وجود باغ خبر دارند و ما با آتش زدن آن نمي خواهيم از خود يك متهم بسازيم.»
اما آنچه تاكنون رخ داد چند بار آتش سوزي است كه آثار آن هنوز به راحتي ديده مي شود. تنه هاي سوخته درختاني كه به زمين مانده و سياهي دوده اي كه تن برخي از درختان ايستاده را پوشانده و كريه كرده است.
شهرداري باغ را مي خرد؟
در نيمه مهر ماه سال گذشته شهرداري منطقه يك تهران با صادر كردن اطلاعيه اي اعلام كرد، با پيگيري هاي منطقه و مشاركت شهروندان اعتبار مورد نياز براي تملك باغ ملك تامين و اين باغ به بوستان عمومي تبديل مي شود.
به گزارش ايسنا در اين اطلاعيه آمده است: در راستاي اجراي لايحه قانوني حفظ و گسترش فضاي سبز شهر به جهت توسعه سرانه هاي خدماتي و ضرورت نگهداري درختان، فضاهاي سبز و باغ ها، اين منطقه آمادگي خود را نسبت به تملك باغ ملك با تامين نقدينگي مورد نياز و طي مراحل قانوني و مطابق با آراي صادره از مراجع صالحه و كارشناسي لازم اعلام كرده است. شهرداري منطقه يك تصريح مي كند كه باغ ملك در زمره آثار ثبت شده ميراث فرهنگي است و در طرح كاربري فضاي سبز شهرداري منطقه يك قرار دارد كه با صدور حكم از مراجع ذي صلاح، شهرداري منطقه آماده تبديل باغ ملك به بوستان عمومي آزاد براي استفاده شهروندان است.
كارشناسي محل
باغ ملك كارشناسي شد و قيمت سي و پنج ميليارد ريال بهاي ملك تعيين شده. اين باغ براساس طرح تفصيلي شهر تهران داراي كاربري فضاي سبز اعلام شده در چارچوب لايحه قانوني نحوه خريد و تملك اراضي براي اجراي برنامه هاي عمومي و عمراني مصوب سال ۱۳۵۸ و مقررات ماده ۹ اين قانون انجام شد. مدت كوتاهي باغ ملك در اختيار شهرداري منطقه يك قرار گرفت و عمليات تبديل باغ به بوستان عمومي آغاز و با سرعت از سوي شهرداري پيگيري شد تا آن جا كه مردم انتظار داشتند كه سيزده بدر سال نو (۱۳۸۲) را در باغ ملك بگذرانند.
مدت كوتاهي نگذشته بود كه شهرداري منطقه يك اعلام كرد مالكين باغ تاكنون از امضاي توافقنامه واگذاري اين باغ به شهرداري با قيمت تعيين شده توسط كارشناس خودداري كرده اند. شهرداري اعلام كرد كه وكيل مالكين در شهريور سال ۱۳۸۱ موافقت خود را براي واگذاري باغ به قيمت كارشناسي اعلام كرده است. اما پس از گذشت چند ماه مالكين حاضر به امضاي موافقت نامه نشده اند.
پيچ وخم هاي تازه
اول اسفند سال ۱۳۸۱ در حالي كه عمليات احداث پارك در باغ ملك انجام مي شد، طي حكمي از سوي شعبه ۵۱۲ مجتمع قضايي شميران اين عمليات متوقف شد.
روابط عمومي شهرداري منطقه يك اعلام كرد: با آنكه حسب دستور مجتمع قضايي شميران و طي تشريفات قانوني، باغ ملك در تاريخ ۲۴ آذر ماه ۱۳۸۱ توسط نماينده مجتمع قضايي شميران به شهرداري تحويل و مراتب واگذاري صورتجلسه شد، اكنون و پس از مدت كوتاه با حكم شعبه ۵۱۲ مجتمع قضايي شميران از عمليات احداث پارك در اين باغ جلوگيري و محل ياد شده پلمب شده است.
شهرداري منطقه هيچ پاسخي به اين پرسش كه اين حكم با چه دليلي صادر شده، نداده است و با اظهار اين نكته كه مبلغ سي و پنج ميليارد ريال تعيين شده را به حساب قوه قضاييه واريز كرده، تصاحب باغ ملك را حق خود مي داند.
چرا عمليات احداث پارك متوقف شد
بنا به اظهارات برخي منابع مطلع انجام كارشناسي براي تعيين قيمت باغ ملك برخي نكات رعايت نشده است. گفته مي شود تمامي كارشناساني كه براي تعيين قيمت باغ اظهارنظر كرده اند از سوي شهرداري تعيين شده بودند. حال آنكه شهرداري مي گويد كه اين كارشناسان براساس ضوابط تعيين شده يعني يك كارشناس از سوي مالك، ديگري از سوي شهرداري و سومي مرضي الطرفين بوده است. بنابر اين اطلاعات، قيمت تعيين شده براي باغ ملك بسيار كمتر از بهاي واقعي آن اعلام شده است. از سوي ديگر گفته شده كه وكيل مالكين حق فروش ملك را نداشته و وكالتي در اين زمينه خاص نداشته است، پس موافقت وكيل براي فروش ملك بي اساس است.
بهايي نزديك به ۶۰ ميليارد ريال
باغ ملك مجدداً مورد كارشناسي قرار گرفته و بهايي تقريباً دو برابر بهاي قبلي براي آن در نظر گرفته شده است. يعني بهايي نزديك به هفتاد ميليارد ريال براي تملك آن تعيين شده است كه گفته مي شود تنها شرط تملك باغ ملك توسط شهرداري پرداخت مبلغ هفتاد ميليارد ريال از سوي شهرداري به مالكين است. مدير روابط عمومي شهرداري منطقه يك مي گويد: وكيل با ارائه وكالتنامه معتبر به شهرداري معرفي شده و وكالتش داراي محدوديت نبوده است. پس توافق وكيل مشكل حقوقي نداشته است.
داوودي مي افزايد: «در مورد اخير كه به معناي كارشناسي مجدد و پرداخت بهايي بيشتر از سوي شهرداري است، تاكنون هيچ اطلاعاتي به شهرداري ارائه نشده است و شهرداري منطقه يك هيچ اطلاعي در اين زمينه ندارد.»
اين گره كور
گره كور باغ ملك چگونه گشوده خواهد شد؟ شهرداري از وضعيت به وجود آمده ناراضي است، اما مي گويد درباره شرايط جديد هيچ اطلاعي ندارد. مالك از توافق قبلي كه با وكيل انجام شده شكايت به دادگاه برده است و بهاي بيشتري مي طلبد. باغ ملك دارد از بين مي رود، ذره ذره؛ هفته گذشته وقتي با زحمت از يك راه سخت وارد باغ ملك شديم، درخت تنومندي بريده شده ديديم كه آثار زبري اره و خاك بر جاي مانده از تلاش اره روي مقطع بريده شده اش نشان مي داد كه هنوز ۲۴ ساعت از قطعش نگذشته است. كارگراني كه اره در دست داشتند و به اين سوال كه براي چه كسي كار مي كنند و درختان را مي برند، پاسخ نمي دادند و فقط كارشان را مي كردند، جابه جايي تنه هاي بريده شده درون باغ.

فيلترينگ دارازدايي
012145.jpg
معصومه ناصري
محبوب ترين هديه تولدي كه هفته پيش دختر ۵ ساله دوست من گرفت و تا آخر جشن تولد از آن دل نكند يك جفت سي دي بود، يك كارتون تقريباً يك ساعته باربي و يك سي دي از كليپ هاي Aqua كه در بازار به وفور پيدا مي شود. كليپ هايي كه عروسك باربي در شكل و شمايل انساني اش در آن نقش بازي مي كند و آهنگ هاي بسيار شاد مي خواند.
اين روزها بعد از يك هفته دختر ۵ ساله آن قدر تكرار اين كليپ ها را تماشا كرده كه متن انگليسي آن را بدون اينكه چيزي از معنا و مفهوم آن سر دربياورد تكرار مي كند و مي خواند. در طول نمايشگاه كتاب با قدم زدن در سالن كتاب هاي كودك و گذشتن از ميان غرفه عريض و طويل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به سارا و داراي خودمان برخوردم و حالا مجبورم پوست لطيف عروسك باربي را به ياد بياورم و جنس نه چندان دلچسب عروسك هاي خودماني را و البته بقيه تفاوت هاي از زمين تا آسمان اين دو عروسك را. با ورود عروسك هاي سارا و دارا بسياري از رسانه هاي خارجي كه درباره آنها خبر يا گزارش منتشر كردند از تمايل مسئولان ايراني براي رقابت با باربي نوشتند ولي انگار اين رقابت مثل بسياري از حوزه ها در اين زمينه هم دشوار يا بهتر بگويم غيرممكن است. آن قدر غيرممكن كه طفلكي سارا براي به چشم آمدن در پايان تيزرهاي تبليغاتي تلويزيوني درست مثل مادموازل هاي فرانسوي و انگليسي قرن نوزدهم دامنش را با كمي افاده مي گيرد و زانوهايش را خم مي كند!
اين عروسك هاي چيني با صورت گرد و موهاي مشكي شرقي ناخواسته وارد بازار رقابتي شده اند كه نه زمينه هاي روشن در ذهن مشتري هاي احتمالي براي آنها فراهم است نه از كيفيت مطلوبي برخوردارند كه بتوانند بازار را به نفع خود بشكنند.
سارا و دارا بيشتر از آنكه براي بچه هايي ساخته شده باشند كه در عصر دارا و سارازدايي به دنيا آمده اند و در كتاب هاي درسي شان به جاي اين اسم ها پسرها با امين همذات پنداري كرده اند كه با ميخ و تخته سروكار دارد و دخترها با اكرم كه با آش رشته براي پدر و مادرهايي توليد شده اند كه جايي دور در نوستالژي هايشان سارا و دارا قدم مي زنند!
چند ماه پيش كه به يكي از آژانس هاي پست بين الملل سر زده بودم جواني آمده بود تا دو جفت سارا و دارا به مقصد تورنتو براي خواهرزاده هايش پست كند. جوان صد و پنجاه هزار تومان پرداخت تا مطمئن باشد ۴۸ ساعت بعد عروسك ها به دست خواهرزاده هايش مي رسد.
مطمئناً سفارش اين عروسك ها بيش از آنكه كار خواهرزاده هاي كوچكش باشد تمايل مادر آنها براي پيوند خوردن با تصويرهاي كودكي خودش بوده است. وگرنه بازنگرداندن دارا و سارا و مجبور كردنشان به تقليد رفتار قرن نوزدهمي بچه هاي غربي نمي تواند جايي براي اين عروسك ها در دل بچه هاي ايراني باز كند.
در روزهايي كه به زعم سياستمداران تنها چاره براي ممانعت از اتفاقي كه سال ها است افتاده و مديران فرهنگي كشور از آن بي خبر بوده اند فيلترينگ سايت هاي اينترنتي است در روزگاري كه بدون اين كه كسي از ما اجازه بگيرد دنيا به دهكده كوچك كوچكي تبديل شده كه رفتن از اين سو به آن سوي آن تنها با يك كليك ممكن است فرستادن «دارا»ي كوچك به جنگ دنياي فانتزي و سرگرمي و اسباب بازي جهان و توقع حفظ پشت جبهه از سارا آن قدر غيرواقع بينانه است كه بستن سايت هاي اينترنتي!
كساني هم كه پاي چنين تصميم هايي را امضا كرده اند لازم نيست دست به يك تحقيق كامل و گسترده بزنند كافي است كمد اسباب بازي هاي بچه هاي كوچك شان را باز كنند و نگاهي به آن تو بيندازند.
اين يادداشت البته در ذم توليد عروسك هاي دارا و سارا نيست بلكه در ذم دستورالعمل ها و بخشنامه هايي است كه مديران كانون پرورشي را ناچار كرده با كمترين پشتوانه وارد عرصه اي بشوند كه از هم اكنون چشم انداز تيره و تاريك آن پيداست.

در همين نزديكي ها
پايان ۴۶ سال قلم زدن
دكتر نوشيروان كيهاني زاده در «روزنامك» اول بهمن ماه گذشته اعلام كرده بود كه در پايان چهل و ششمين سال روزنامه نگاري مستمر، از خردادماه ۱۳۸۲ بر فعاليت حرفه اي خود نقطه پايان خواهد گذارد. به اين مناسبت گفت و شنيدي با او داشتيم كه خالي از فايده نيست.
•••
• منظور شما از فعاليت حرفه اي در روزنامه گاري چيست؟
اين، تعريف من نيست. «روزنامه نگاري حرفه اي» به معناي نوشتن براي يك رسانه در حوزه و يا رشته معين و به صورت مستمر در قبال دريافت دستمزد است و روش كار، «عمومي نويسي» است كه لازمه اش بي طرف بودن و... است. من به اين فعاليت خود از خرداد ماه (چند روز ديگر) پايان خواهم داد و از آن پس روزنامه خودم را خواهم نوشت.
• متوجه منظورتان نشدم، آيا مي خواهيد نشريه بدهيد؟
به من پروانه نداده اند كه نشريه عمومي منتشر كنم. از هفدهم خرداد مانند بسياري از روزنامه نگاران ديگر تحت همان عنواني كه در سال ۱۳۵۹ پروانه گرفتم و بعدا لغو شد و از تجديد آن تا به امروز - با همه اصرار من - خودداري شده است در اينترنت روزنامه اي منتشر خواهم كرد كه در دست تهيه است و نشاني آن انتخاب شده و لوگو و توضيحات در اين نشاني قرار دارد و در دسترس است. اين روزنامه «خبر» نخواهد داشت و عمدتاً به بررسي حرفه اي رسانه ها كه كتاب و عكس متحرك «فيلم» هم از آن دسته اند خواهد پرداخت كه يك راهنما براي همكاران باشد. مي دانيد كه روزنامه صرفاً اينترنتي جنبه خصوصي دارد - نظير نامه سرگشاده - يعني حاوي نظر فرد است، پس حرفه اي محسوب نمي شود و چون بيننده آن بابت خواندن، پولي پرداخت نمي كند از شمول اصول روزنامه نگاري حرفه اي خارج است و «سرور» آن را از خارج از ايران انتخاب كرده ام تا ماهيت بين المللي داشته باشد. اين صفحه جدا از «تاريخ در اين روز است» كه سايت ديگر و جداگانه من در اينترنت است كه مختصري از آن در صفحه آخر «همشهري» در ستون روزنامك نقل مي شود. سايت تاريخ براي هميشه باقي خواهد بود و دائماً نوسازي خواهد شد. اين سايت كه به فارسي و انگليسي است از لحاظ جامعيت، در اينترنت نظير ندارد؛ بيشتر مطالب داراي عكس است و در آينده ممكن است عكس متحرك هم به آن اضافه شود.
• آيا اداره دو سايت روزانه شما را خسته نخواهد كرد؟
ابداً، روزنامه نگاري در عين حال يك عشق است كه عاشق آن نمي تواند براي مدتي طولاني بدون آن و دور از آن به زندگاني عادي ادامه دهد. وقتي ويروس روزنامه نگاري وارد بدن يك فرد شود و جا خوش كند بيرون شدني نخواهد بود و ما راهي جز ادامه آن - البته به شكلي ديگر - نداريم.
• آيا در مطبوعات مطلب ديگري از شما خواهيم ديد؟
خواهيد ديد، به صورت مصاحبه، نظر خودم و از اين قبيل؛ نه به شكل موظف و مستمر و در برابر دريافت حق التحرير.
• با اين سابقه طولاني، نظر شما درباره مطبوعات ايران چيست؟
گمان نمي كنم كه ما هيچ گاه به مفهوم واقعي كلمه روزنامه كامل و جامع داشته ايم. سرمايه و سازنده روزنامه «روزنامه نگار» است و ناشر خوب و حرفه اي روزنامه نگار خوب به وجود مي آورد و ما هيچ گاه ناشر حرفه اي نداشته ايم. پيش از انقلاب، روزنامه ها متعلق به چند نفر انگشت شمار بودند كه چون مشغله ديگري از جمله عضويت پارلمان داشتند، آن طور كه بايد به روزنامه خود نمي رسيدند. پس از انقلاب جز يك سال اول، مطبوعات به صورت خاص درآمده اند يا متعلق به دولت و موسسات هستند و يا سياستمداران كه از روزنامه به صورت پلكان و گاهي هم حربه استفاده مي كنند و... ما بايد در كنار اين روزنامه ها، روزنامه تعاوني و يا صرفاً حرفه اي هم داشته باشيم تا موازنه برقرار باشد. در مطبوعات جاري ما بي توجهي به امر «خبرگيري» مشاهده مي شود، اخبار داخلي از منابع دولتي گرفته مي شود و اخبار خارجي از چند منبع معدود بيگانه و بدون دوباره نويسي و حذف نكات تبليغي و زائد. تعجب من در اينجا است كه اين روزنامه ها با اين ضعف حرفه اي به فروش مي رسند. تا يك متاع خريدار داشته باشد، سازنده آن درصدد مرغوب ساختن اش برنخواهد آمد. خواننده بايد از ناشر بخواهد كه متاع روزنامه اش را بهتر كند و اين خواستن را به صورت توجه به روزنامه كمي بهتر اعلام كند تا ميان روزنامه ها بر سر عرضه متاع بهتر رقابت ايجاد شود و خوانندگان بهترين روزنامه را انتخاب كنند و ديگران بكوشند خود را به پاي «بهترين» برسانند تا خواننده و در نتيجه آگهي و پول داشته باشند.
• شما در ده سال اخير هم ناشر حرفه اي نديده ايد؟
ناشر علاقه مند ديدم كه يكي از آنان حذف شد ديگري هم دارد مي رود. در جريان روزنامه ايران از پيش از انتشار آن بودم. دكتر وردي نژاد بيش از توان يك انسان براي راه اندازي و به سطح مطلوب رساندن آن تلاش كرد؛ شش ماه تمام نخوابيد. نگران بود كه با آن همه زحمت؛ به دليل دولتي بودن روزنامه به تيراژ لازم نرسد. با چه زحمتي روزنامه نگاران تيراژساز قديم و جديد را برايش دست و پا كرد، آن را به صورت يك روزنامه آموزش عمومي درآورد و همه مسئوليت ها را پذيرفت و ديديم كه نتيجه چه شد، بچه اش (روزنامه ايران) را از دست اش گرفتند و... حالا هم مهندس عطريانفر در همين وضعيت قرار گرفته است. پيروزي همشهري، تنها در اين نبوده است كه نخستين روزنامه رنگي ايراني بود؛ بلكه در اين بود كه اين روزنامه در طول عمر خود يك سردبير كل داشت. به عبارت ديگر روش و سبك روزنامه يكنواخت باقي ماند، خبر جنجالي بدآموز (جنايي) ننوشت و... ده سال شبانه روز براي يك روزنامه كار كردن، غم آن را خوردن و در فكر آن بودن زحمتي است بسيار زياد. جامعه بايد قدر اين زحمت را بداند. مهندس عطريانفر از جمله معدود روزنامه نگاران بعد از انقلاب است كه من احساس مي كنم ويروس روزنامه نگاري وارد وجود او شده و بيرون آمدني نيست. بنابراين ناچار است تا پايان عمر در اين حرفه باقي بماند.
• در كشورهاي ديگر با چنين افرادي چگونه رفتار مي كنند؟
گفتم؛ كار روزنامه بوروكراسي (كار اداري) نيست كه يك مدير را بشود به آساني خوردن آب تغيير داد. اين، يك كار احساسي و مهارت ويژه است و با قلب و سلسله اعصاب آدم سروكار دارد. به علاوه با رفتن يك سردبير روش روزنامه و وضعيت مطالب تغيير مي كند و خواننده از دست مي دهد. در كشورهاي ديگر، سردبير كل يك روزنامه را جز به خواست خود او، پيري، بيماري ممتد و يا خلاف بزرگ تغيير نمي دهند و تازه وي را به عضويت شوراي عالي مديريت روزنامه منصوب مي كنند و يا عنوان سردبير ممتاز مي دهند كه شغلي تشريفاتي و مشورتي است، ولي قلب شكن نيست.

حاشيه زندگي
• ارسباران در آستانه نابودي
نشت مواد شيميايي ناشي از استخراج معدن مس سونگون ارسباران در آذربايجان شرقي، رودخانه ارس و جنگل هاي منطقه حفاظت شده ارسباران را با يك فاجعه زيست محيطي مواجه ساخته است. به گزارش قلم سبز ايران به رغم شكايت سازمان حفاظت محيط زيست و درخواست اين سازمان از مراجع قضايي مبني بر توقف فوري فعاليت شركت مذكور بهره برداري از اين معدن همچنان ادامه دارد. اين گزارش حاكي است سفره هاي آب زيرزميني منطقه در اثر نشت اين مواد آلوده شده است. همچنين به دنبال انفجارهاي پي درپي و فعاليت ماشين آلات سنگين تاكنون اراضي وسيعي از جنگل هاي ارسباران تخريب شده كه با تشديد فرسايش و انتقال خاك شسته شده به رودخانه ارس خسارات جبران ناپذيري به زيستگاه هاي آبي منطقه وارد آمده است. گفتني است صدور دستور توقف فعاليت شركت مس سونگون از سوي مراجع قضايي منوط به پرداخت بيش از يك ميليارد ريال به عنوان خسارات احتمالي است كه به دليل عدم امكان تامين اين بودجه توسط سازمان حفاظت محيط زيست فعاليت اين معدن هنوز متوقف نشده است.

• ايرانيان موفق
درصد ايرانيان داراي مدارك فوق ليسانس در آمريكا چهار برابر درصد آمريكايي ها است. در ميان جامعه ايراني مقيم آمريكا ۱/۱۶ درصد مدرك فوق ليسانس دارند حال آنكه در كل جامعه آمريكا دارندگان مدرك فوق ليسانس تنها ۶/۴ درصد كل جمعيت را تشكيل مي دهد. به علاوه ۳/۳۰ درصد ايرانيان مقيم آمريكا داراي مدرك ليسانس هستند اما دارندگان مدرك ليسانس در آمريكا ۱/۱۳ درصد است. گفتني است درصد صاحبان مشاغل تخصصي نظير پزشكان و وكلا در جامعه آمريكا ۶/۱ درصد است و اين در حالي است كه ۸/۴ درصد ايرانيان مقيم آمريكا به اينگونه مشاغل اشتغال دارند.

• هيچ فايده اي ندارد
مديرفني يك شركت ISP معتقد است كه خيلي راحت امكان دور زدن نرم افزارهاي فيلترينگ وجود دارد و در آينده بسيار نزديك با دسترسي آسان به اينترنت از طريق ماهواره هاي نصب شده در نزديك زمين با استفاده و نصب كارت هاي كوچك در لپ تاپ ها بدون نياز اتصال به ISP يا سيستم هاي ديگر فيلترينگ تاثير نخواهد داشت.
وي اضافه كرده است كه اينترنت، IP يا پورت هاي مختلفي دارد و دليلي وجود ندارد كه تنها از يك كانال محدود شده به آن دسترسي به سايت هاي محدود يا فيلتر شده با اين اقدام امكان پذير باشد. وي استفاده از نرم افزارهاي فيلترينگ خارجي را موجب پايين آمدن امنيت كشور دانست و تصريح كرد: ايجاد نرم افزار فيلترينگ داخلي براي استفاده از سطح ملي ضروري به نظر مي رسد زيرا ممكن است كه تهيه كنندگان چنين نرم افزارهايي راه فرار آن را نيز در كشور پخش كنند و در نتيجه نرم افزار عملا كاربردي نخواهد داشت.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |