در كشوري كه گالري خصوصي وجود ندارد و نمي توان آثار هنري را به نمايش گذاشت چنين نمايشگاه هايي شكل مي گيرد
متاسفانه زماني كه هنرمندان به ديدار خاتمي مي روند و مورد تقدير قرار مي گيرند عكاسان جزو آنها نيستند
محمدرضا شاهرخي نژاد
|
|
عمارت شيخ بارودي، محل برگزاري نمايشگاه عكس دمشق
|
|
|
چهارم تا چهاردهم ماه مه سال جاري، نمايشگاه عكسي در شهر دمشق برپا شد. موضوع نمايشگاه امسال، كه سه سال از برگزاري آن مي گذرد، پرتره بود. در ميان دعوت شدگان به اين نمايشگاه نام دو عكاس ايراني هم به چشم مي خورد؛ «عباس كوثري» و «رضا معطريان». گرچه پرداختن به نمايشگاه موضوع اصلي گفت وگو ميان ما بود، ولي ترجيح مي دهم از اين فرصت استفاده بهتري ببرم و درباره اين دو نفر و عكس هايشان بيشتر بنويسم. وقتي عكس «ابراهيم يونسي» در روزنامه فتح چاپ شد، كمتر كسي به اين مسئله فكر مي كرد كه اين عكس به اندازه مطلب تاثيرگذار خواهد بود. متاسفانه در ايران هميشه مطلب آماده است و به دنبال عكسي مي گردند تا در كنارش چاپ كنند.
«عباس كوثري» خالق اين عكس، فعاليت اش را از سال ۶۳ با روزنامه تهران تايمز آغاز كرد و اين كار را تا سال ۶۶ ادامه داد. پس از دوم خرداد و انتشار روزنامه هاي متعدد، عكاسي را در روزنامه هاي جامعه، توس، زن، صبح امروز، انتخاب، فتح، جام جم ادامه داد.
قصد اغراق كردن ندارم ولي بي شك او از درك و شعور بالايي در زمينه عكاسي برخوردار است. گرچه هر فردي چارچوب و سليقه اي شخصي دارد و او هم از اين قاعده مستثني نيست ولي نمي توان منكر نگاه گرافيكي وي در عكاسي شد. نگاه از بيرون در زمان عكاسي، خصيصه او است. سوژه در عكس هايش به تنهايي اهميت ندارد. در اين چند سال اخير به دليل توجه عكاس به فرم، عكس ها ويژگي هاي يك اثر فرماليستي را به خود گرفته اند، اما در برخي موارد به فراخور موضوع، عكس ها از اين قضيه مستثني مي شوند و اين نشان دهنده حركت تناوبي عكاس است مابين عكس هاي فرماليستي و موضوعي.
|
|
مرد افغان عكس: رضا معطريان
|
|
|
«رضا معطريان» از اين قاعده پيروي نمي كند، گرچه از لحاظ موقعيتي اين دو نفر خيلي به يكديگر شبيه هستند ولي نوع عكاسي اين دو نفر بسيار متفاوت است. فرم در عكس هاي معطريان هم نقش بسزايي دارد ولي كاركرد اين فرم، برخلاف عكس هاي كوثري، هميشگي و بيان كننده ذهنيت عكاس است.
• • •
بخش فرهنگي سفارت فرانسه در دمشق بسيار فعال است. تشكيل دوره هاي تخصصي از جمله اين فعاليت ها است. از كلاس تدريس زبان فرانسه گرفته تا دوره هاي آموزش عكاسي. دليل برگزاري اين كلاس ها از طرف چنين مركزي كمي عجيب است. در دانشگاه هاي سوريه شاخه هاي تخصصي هنر تدريس نمي شود.
هنر به صورت عمومي يعني مانند دروس هنرستان آموزش داده مي شود.
كوثري در اين باره مي گويد: «سطح عكاسي در سوريه پايين است. نه فقط عكاسي بلكه در ديگر زمينه هاي هنري هم، برخلاف همسايگانشان، هيچ شاخصه اي ندارند. اينترنت در سوريه فيلتر دارد و بنابراين هنرجويان نمي توانند از اطلاعات روز دنيا در اين باره اطلاعاتي كسب كنند. البته سوري ها چندان هم مردم پيگيري نيستند. تمام اين مسائل اعم از نبود استاد، بستر فرهنگي، دانشگاه و تنبل بودن، زنجيري را تشكيل داده كه مانع از حركت رو به جلوي آنها مي شود. با اين حال سعي مي كنند با دعوت كردن از عكاسان كشورهاي مجاور و اروپايي و برپايي نمايشگاه ها و جلسات جنبي پرسش و پاسخ، به اين خودباوري برسند كه مي توانند عكس هايشان را در كنار عكاسان صاحب سبك خارجي به نمايش بگذارند و خودشان را محك بزنند كه چقدر از عكاسي معاصر دنيا مي دانند. »
در كشوري كه گالري خصوصي وجود ندارد و نمي توان آثار هنري را به نمايش گذاشت و از آن جالب تر، هيچ هنرمندي حق برگزاري نمايشگاه در خارج از كشور را ندارد، چنين نمايشگاه هايي شكل مي گيرد.
|
|
كيومرث پوراحمد ـ عكس: عباس كوثري
|
|
|
رضا معطريان معتقد است كه: «تلاش آنها ستودني است. هيچ تشكيلاتي در ايران نمي تواند چنين كاري انجام دهد. اگر هم صورت بدهد بعد از مدتي جذابيت اش را از دست مي دهد و از بين مي رود. نمونه اش فستيوال عكس تهران بود كه حالا ديگر خبري از آن نيست. سال قبل ما به دعوت شخصي به نام «عيسي توما» به سوريه رفتيم. نمايشگاهي برگزار شد كه واقعاً شخصي بود. البته اسپانسر داشت ولي گرداننده اش يك فرد علاقه مند به عكاسي بود. آن نمايشگاه پايه گذار دعوت دوباره ما به سوريه شد، يعني جريان ساز بود. اتفاقي كه در ايران هرگز شكل نمي گيرد. حتي نمايشگاه «انقلاب عكاسي» كه به همت بخش فرهنگي سفارت فرانسه شكل گرفت، در ايران برگزار نشد؛ با اينكه به عكاسي ايران بعد از انقلاب مي پرداخت. چرا ما هرگز نمي توانيم چنين نمايشگاه هايي را برگزار كنيم. چرا نمي توانيم براي نمونه ۱۰ عكاس شهير خارجي را به ايران دعوت كنيم. سوريه حداقل امكانات را داراست ولي افرادي هستند كه از اين حداقل، حداكثر استفاده را مي برند. خيلي به دنبال ايده هستند. برخلاف ايراني ها كه كارهاي گذشتگانشان را تكرار مي كنند. »
نمايشگاه همان طور كه قبلاً هم اشاره شد به پرتره اختصاص داده شده بود و در دو بخش فعاليت مي كرد. روز دوم مه، نمايشگاهي از آثار «پاتريك توزاني» در سالن اصلي ساختمان بخش فرهنگي سفارت فرانسه افتتاح شد.
توزاني عكاس فرانسوي است كه از كودكان فلسطيني چهره نگاري كرده است. او با استفاده از متريال هاي مختلف سعي كرده آنها را به صورت غنچه هاي گل نشان دهد. اين عكس ها در ابعاد بزرگ به نمايش درآمده بود. در بخش ديگر عكس ها در خانه اي قديمي بر روي ديوار مي روند. خانه اي متعلق به «شيخ بارودي» يكي از شيوخ سرشناس سوريه كه حالا خانه اش با قدمتي نزديك به ۲۰۰ سال جزو ميراث فرهنگي آن كشور محسوب مي شود. همان طور كه ذكر شد دولت سوريه مستقيماً كار فرهنگي انجام نمي دهد. نمونه عكس ها بايد از قبل فرستاده مي شد تا اجازه نمايش آن از ارگان مربوطه صادر شود ولي نكته مهم هماهنگي اين ارگان ها است كه با توجه به قديمي بودن محل برگزاري اجازه چنين نمايشگاهي صادر مي شود.
|
|
زن افغان ـ عكس: رضا معطريان
|
|
|
از كوثري عكس هايي روي ديوار رفته كه با ديد ژورناليستي گرفته شده است. چهره هايي كه براي ما آشنا هستند و شايد براي كسي اهميت نداشته باشد كه اين انسان ها چه كساني هستند.
«من سعي مي كنم عكس هايم خبري صرف نباشد و تاريخ مصرف نداشته باشد. امروز عكس هاي ورود آيت الله حكيم به نجف مهم است ولي ماه آينده اهميتي ندارد. البته در اينجا نكته اي قابل ذكر است و آن هم اين كه اين دسته از عكس ها سند تاريخي محسوب مي شوند و اهميت دارند ولي بحث من درباره جنبه هنري و آرتيستيك عكس است. » عكس هاي وي داراي ويژگي هاي ديگري هم هست. او مي افزايد: «در عكس خبري موضوع اهميت دارد نه فرم و رنگ. وقتي من سعي مي كنم در عكس به فرم و رنگ اهميت بدهم نتيجه اش آن چيزي مي شود كه تفاوت اش را شما احساس مي كنيد و آن را ويژگي مي خوانيد.
در پس خبر چيزي وجود دارد كه عكس را جاودانه مي كند. نمونه اش «ورلد پرس فتو» است. درست است كه نوشته اي در كنار عكس مي آيد و به بيننده كمك مي كند تا از مكان و شرايط عكاسي مطلع شود، ولي با حذف نوشته چيزي از زيبايي هاي بصري عكس كم نمي شود. در مورد مسئله اي هم كه شما اشاره كرديد بايد بگويم، عكاسي مانند «آرنولد نيومن» از اشخاص سرشناسي عكاسي كرده است. مثلاً يك موسيقيدان. شايد چهره اش براي من شناخته شده نباشد ولي نمي توانم منكر جنبه هاي زيبايي شناختي و معنايي عكس بشوم. در ثاني نيومن طوري عكس گرفته كه بيننده متوجه مي شود سوژه موسيقيدان است. سعي كردم عكس هايم همين گونه باشد. براي مثال عكسي كه از «ابراهيم يونسي» گرفتم جداي از اينكه اين آدم چه نام و مشخصاتي دارد نشان دهنده يك انسان فرهنگي است. من مي خواهم روحيه افرادرادرعكس نشان بدهم.»
|
|
ابراهيم يونسي عكس: عباس كوثري
|
|
|
در كارهاي كوثري علاوه بر رنگ و فرم، طنزي عميق هم محسوس است و اين يكي ديگر از ويژگي هاي آثار او است، از معطريان مي پرسم چه چيزي هنگام عكاسي از چهره براي شما اهميت دارد، البته به غير از پس زمينه؟ «عكس هاي رنگي را بيشتر دوست دارم. عكاسي براي من يعني نور، رنگ و فرم به علاوه ذهنيت. وقتي به چهره يك مرد افغان نگاه مي كنم گذشته باستاني يك قوم را كه در آن نهفته است مي بينم. زماني كه برقع زن افغاني به جاي چهره اش مي نشيند، من ادامه پارچه را به جاي گيسوان آن زن عكاسي مي كنم. من به عكس هاي «استيو مك گيوري» خيلي علاقه مندم چرا كه رنگ شاخصه اصلي عكس هايش است. شايد در نگاه اول خيلي خبري به نظر برسد ولي به نظر من خيلي آرتيستيك هستند. مثلاً چهره آن دختر افغان كه مانند ببري به بيننده نگاه مي كند. كارهاي به نمايش درآمده من خبري و خيلي هم اكتيو نيست. عكس چهره متداول ترين نوع عكاسي است. تمام اتفاقاتي كه در طول عمر براي يك انسان رخ مي دهد در چهره اش متجلي مي شود. »
اما پس زمينه در عكس هاي معطريان نقش بسزايي دارد. «همه انسان ها در يك محيط زندگي مي كنند و محيط شان از درون شان نشات مي گيرد. شايد خيلي هم متوجه نباشد. زمين خشك پس زمينه چهره يك مرد افغان خيلي مي تواند به بيان آن چهره كمك كند. يك كرد لبخند مي زند بنابراين پس زمينه اش رنگي است ولي افغاني چنين نيست. به نظر من پس زمينه عكس از پيش زمينه اش مهم تر است. »
در مورد حضور عكاسان در مجامع هنري در دنيا نكته اي قابل ذكر است. ما در زمينه هنرهاي بصري چندان شناخته شده نيستيم.
تقريباً فقط در زمينه عكاسي است كه از هنرمندان ايراني نام برده مي شود. «شيرين نشاط»، «عباس عطار»، «رضا دقتي»، «صادق تيرافكن»، - به نوع نگاه و آثارشان كاري ندارم. شايد نقدهايي بر كارشان وارد باشد اما در نهايت اين افراد شناخته شده هستند - در زمينه عكاسي خبري هم دوستان بسياري هستند كه در مجامع بين المللي جايگاهي را به خودشان اختصاص داده اند. اما در زمينه هاي ديگر ما تقريباً مقلد هستيم.
«اين بحث گسترده اي است و من هم كارشناس نيستم. كارگردان هاي خوبي داريم ولي چرا نويسندگان مطرح نداريم؟ من نمي دانم. شايد به دليل اتفاقاتي است كه در اين سال ها افتاده و عكاسان ايراني توانسته اند خودشان را بروز دهند. انقلاب و جنگ اتفاقاتي بود كه توسط عكاسان ايراني ثبت شد و بعد خارج از كشور به نمايش درآمد، البته اين جايگاه در مورد كاريكاتور هم صادق است.» كوثري بر اين عقيده است.
متاسفانه زماني كه هنرمندان به ديدار خاتمي هم مي روند و مورد تقدير قرار مي گيرند، عكاسان جزو آنها نيستند. مردم حاضر نيستند براي خريد عكس مبلغي پرداخت كنند و در واقع عكس را هنر نمي دانند. متاسفانه نشريات هم استفاده درستي از عكس نمي كنند. به هر حال تلاش عكاسان در اين بين قابل ستايش است.