روبرتو گوتا
ترجمه: علي فولادي
ابتدا در همان سال تاسيس، ،۱۹۲۹ O.N.D كيه وو بر آن نام نهادند. O.N.D سرواژه گرفته شده از نام مركب يك سازمان با وظايف ياري رساندن به پيشرفت ورزش جوانان بود. اتفاقاً چهل سال از عمر اين باشگاه گذشت ولي بهبودي در وضعيت كلي آن براي حضور در دسته هاي بالاتر از هشتم و نهم ايتاليا ديده نشد. البته براي كسي هم اهميت نداشت! آنها تيمي برخاسته از روستايي در نزديكي هاي ورونا محسوب مي شدند، روستايي به نام كيه وو كه از كلمه اي لاتين به نام كليووس برگرفته شده بود. تمام اميال آن منطقه در موفقيت هاي تيم اول ورونا تنيده شده بود و بي توجهي ها به اين تيم ناشناخته طبيعي به نظر مي رسيد. اما روزگار تغيير كرد و با گسترش شهر اصلي، كيه وو نيز به جزيي از شهر بدل شد تا نطفه اتفاقات بعدي بسته شود و افزايش طرفداران روندي روزافزون به خود بگيرد.
در آغاز، ديدارها در ورزشگاه اختصاصي بوتاگيزيو كه ورزشگاهي ويرانه بود برگزار مي شد. در واقع اين آلونك حقير پايگاهي شد براي باشگاه و هوادارانشان. آن چنان كه اكنون با صعود اين تيم به سري A و شانه به شانه شدن با بزرگان، اين مكان به عنوان يادبودي خاطره انگيز و يكي از نمادهاي تاريخي باشگاه نام برده مي شود. با شكل گرفتن هويت، پيشرفت نيز حاصل شد، كيه وو در فصل ۱۹۶۵ به «Promozione» كه دسته ششم به شمار مي رود، صعود كرد و سپس لوئيجي كامپدلي، يك تاجر موفق محلي در صنعت غذايي و به ويژه شركت «پاندوري» بر مسند مديريت باشگاه نشست. تزريق سرمايه هاي كامپدلي و مديريت دلسوزانه اش مانند گرفتن كيك كريسمس از دست بابانوئل، حال و هواي ديگري به باشگاه دميد. چنان كه بسياري صعود كيه وو به سري C2 و سپس C1 در ۱۹۸۹ را حاصل تفكرات اين رئيس جديد كه به باشگاه، همچون جواهر خانوادگي ارزشمندي مي نگريست، دانستند. با راهيابي كيه وو تا دسته سوم، بوتاگيزيو كنار گذاشته شد و به جاي آن ورزشگاه بنتگودي ورونا كه از آن تيم ورونا هلاس بود، براي ميزباني مسابقات كيه وو اجاره شد و از اين سو دشمني هاي دو همشهري مانند آتش از زير خاكستر بيرون زد.
راهيابي به دسته دوم
اما با وجود نضج گرفتن مشكلات ميان طرفداران دو باشگاه، حضور در ورزشگاه آبرومند بنتگودي و كسب سهميه سي هزار نفري براي تماشاچي ها، بيش از هر چيز ديگري خوشايند بود. حتي شيوه و كيفيت بازي آنها كه ديگر متكي به زمين نامرغوب گذشته نبودند، بهبود يافت و در بستري مناسب قرار گرفت. بازي در ورزشگاه جديد از نگراني ديگر حريفان براي دويدن در ويرانه قبلي، بوتاگيزيو كاست، ولي از ديگر سو به آنها فهماند براي رويارويي با كيه وو بايد از نظر تاكتيكي در شرايط مطلوبي باشند. ديگر خبري از كاستي هاي پيشين شنيده نمي شد و باشگاه نيز خود را آماده راهيابي به سري B مي كرد. اتفاق بزرگي كه سرانجام در فصل ۹۴ رخ داد.
پاي گذاشتن به دسته دوم به مفهوم رقابت نزديك با همشهري پرافاده، ورونا هلاس كه آن روزها از سري A سقوط كرده بود، تلقي مي شد. در رقابت هاي آن سال نيز كيه وو بازي ها را به خوبي انجام داد و به موجب همين، عنوان «الاغ هاي پرنده» زبان به زبان در شهر از سوي طرفداران رقيب مطرح شد و سپس شعار «ما در سري A دوباره يكديگر را خواهيم ديد. البته اگر الاغ ها به پرواز ادامه دهند!» خطاب به تماشاچي هاي كيه وو به رواج آن در سراسر ايتاليا دامن زد. در آن روزها، آلبرتومالساني مربيگري زردپوشان كيه وو را بر عهده داشت. به كمك انديشه هاي او پرواز الاغ ها ادامه يافت، اما جدايي او به هدف رهبري فيورنتينا و سپس پارما موجب شد لوئيجي دل نري هدايت تيم را بر عهده بگيرد. دل نري تجربه شيرين صعود به دسته اول به همراه امپولي را به همراه داشت. موفقيتي كه با اخراج عجيب و مرموزانه او در آستانه حضور در سري A تداوم نيافت.
الاغ، با كمال افتخار
جي جي دل نري جاه طلب براي اثبات دوباره خود و نيز به پايان رساندن پروژه ناتمام مالساني، تيم را به سري A رساند تا آرزوي هميشگي طرفداران و رئيس دوست داشتني باشگاه جامه عمل بگيرد و كلمه «mussi» به معناي الاغ و يا انسان احمق از سوي دل سپردگان كيه وو بر روي پيراهن ها و پرچم ها براي دهن كجي به تيم رقيب كه اين لقب تمسخرآميز را باب كرده بودند، حك شود.
زردپوشان در هفته هاي نخست چنان اوج گرفتند كه كمتر تيمي ياراي متوقف ساختن آنها را يافت. حتي در برابر آنها يوونتوس، قهرمان فصل، تا آستانه شكست پيش رفت ولي به لطف داور و اشتباهات مبتديانه پيروزي دو بر صفر از كف رفت و شكست سه بر دو بر جاي ماند. اما با وجود اين ناكامي، صدرنشيني كيه وو قطع نشد و هفته ها پس از آن نيز ادامه يافت. جي جي دل نري تركيب ۲-۴-۴ هميشگي اش را كنار گذاشته بود و يارانش را براساس ۴-۲-۴ آرايش مي كرد. جسارتي كه مدت ها از سوي كارشناسان به سخره گرفته شد، ولي شاگردان دل نري در پايان فصل با كسب عنوان پنجم و در جيب گذاشتن جواز راهيابي به جام يوفا خلاف ادعاها را اثبات كردند.
هري پاتر در كنار دل نري
هر چند پيشرفت شگفت انگيز كيه وو در رقابت هاي اروپايي ادامه نيافت و بازيكنان دل نري حذف زودهنگامي داشتند، اما باز هم روزهاي خوش باشگاه با وجود جدايي يكي دو بازيكن كارآمد مانند ماسيمو ماراتزينا ادامه داشته است. آنها تا يك قدمي جام قهرمانان سال بعد پيش آمدند و فقط در اين يكي دو هفته واپسين قافيه را به لاتزيو واگذار كرده اند.
در اين ميان جي جي دل نري وظيفه دشواري براي شاداب نگاه داشتن تيمش براي سري A و جام يوفاي دور بعد دارد. او در كنار خود پسر سي و پنج ساله لوئيجي كامپدلي يعني لوكا را مي بيند كه براي كمك به تيم حاضر به انجام هر كاري هست. لوكا با آن عينك هميشگي كه قيافه هري پاتر را در ذهن تداعي مي كند، شيفته فوتبال با طراوت انگلستان است و همين روحيه بشاش او در تفكرات سرمربي و بازيكنان تيم كه هميشه تماشايي بازي مي كنند، جلوه كرده است.
ضمناً روابط صميمانه او با كادر فني و بازيكن ها نيز دليل اصلي اتحاد مثال زدني كل مجموعه است. آن چنان كه دل نري با اطمينان خاصي ادعا مي كند «شايد از جنبه فردي قابل قياس با مدعيان نباشيم، اما در مصاف ده نفر با ده نفر به راحتي قدرت شكست دادن آنها را داريم. »
البته تفكرات دل نري نيز دليل ديگري براي پيروزي ها است. به گونه اي كه طي سال گذشته بسياري او را جانشين تراپاتوني در تيم ملي و حتي مربيان نامدار ديگر در باشگاه هاي ثروتمند اروپايي دانستند و هم اكنون نيز باشگاه هاي علاقه مند به در اختيار گرفتن او را با انگشتان دو دست خود مي شمارند.
جذاب و تماشايي
در اين بين خيلي ها مي پندارند در باشگاه هاي بزرگ، افتخارات او تكرار نخواهد شد. چرا كه علت اصلي پيروزي هاي جي جي تصميمات مساوات طلبانه براي تمام بازيكنان، چه كوچك و چه بزرگ است كه يقيناً چنين راهكاري در جمع ستاره هاي يك تيم مدعي و پرحاشيه، نتيجه خوشايندي در پي نخواهد داشت.
اما با وجود اين، انكار بازي هاي جذاب و تهاجمي اين تيم غيرممكن است. تيمي كه براساس حمله كردن، حفظ توپ و فشار رو به جلوي مردان مياني بازي مي كند و حتي به همين علت مانند مسابقه با بولونيا دو گل باورنكردني متحمل مي شود و پيروزي يك بر صفر را از دست مي دهد. كمتر تيمي مانند آنها با چنين ذهنيتي بازي مي كند. متاسفانه شايد در فصل بعد افتخارات زردپوشان كم رنگ تر شود.
ماراتزينا كه رفته و سيمونه پروتاي بيست و پنج ساله نيز به احتمال قريب به يقين در تابستان با مبلغ يازده ميليون پوند به يكي از تيم هاي اينتر، يووه و يا پارما خواهد رفت. ديگر هافبك ارزشمند تيم يعني لوچيانو و يا همان اريبرتوي معروف نيز پس از گذر از دوران محروميت و آسيب ديدگي از آن بازيكن ارزشمند گذشته، فاصله زيادي گرفته است و اين اخبار براي تيمي كه تمام داشته هايش را بر دوش هافبك ها، به ويژه هافبك هاي كناري مي گذارد، به هيچ وجه خوشايند نيست.
اين اتفاقات موجب بدبيني نسبي به سال آينده شده. آرزو داشتيم سلسله مراتب داستان هاي مربوط به اين تيم در سال آينده نزديك به افسانه شود ولي بايد منتظر ماند و ديد تيمي كه در اين دو سال، روزهاي متفاوتي را تجربه كرده و هر بار داستان هاي نامتعارفي را درباره خويش شنيده، چه سرنوشتي را براي خود رقم خواهد زد. در ابتداي حضور در سري A سال پيش، همه از برخاستن تيمي نو با بازيكناني ناشناخته و انديشه هاي نامتعارف صحبت مي كردند.
از نيم فصل آن سال تا انتها، اين ماجراها از فرط تكرار آزاردهنده شد. اما در آغاز امسال اوضاع كمي تغيير كرده. ديگران از ميهمان نوازي آنها، اخلاق پسنديده بازيكنانشان و ستاره هاي پرورش يافته به دست زحمتكش خود مسئولان حرفي نمي زنند و پيش بيني مي شود در سال بعد با توجه به تداوم موفقيت ها، آن تحسين و تمجيدهاي گوش نواز جاي خود را به اتهامات آزاردهنده اي از سوي طرفداران ديگر باشگاه ها در ارتباط با مشكلات مالياتي و قراردادي و تطميع داور و فريفتن بازيكنان حريف بدهد! به هر حال اين سنت هميشگي فوتبال ايتاليا است و كيه وو به هر صورت بايد با آنها كنار آيد و بي توجهي نشان دهد. مانند لوكا كامپدلي جوان كه مي تواند اميدوارانه با انگلستان تماس بگيرد و با تدارك بازي هاي تداركاتي با تيم هاي انگليسي به آرزوي قديمي خود يعني رويارويي با ستاره هاي ليگ برتر دست يابد و مطمئن باشد ديگر مانند سال هاي گذشته اين پاسخ دلسردكننده را از آن سوي سيم نخواهد شنيد: «ببخشيد چي گفتيد؟! كيه وو؟! كيه وو ديگر كجا است؟!»