پنج شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۶- May, 22, 2003
طالب ها برمي گردند
گروه هاي محلي افغانستان حاضر نيستند سرباز و سلاح در اختيار نيروهاي ملي نظامي قرار دهند چون ممكن است روزي عليه خودشان از اين نيروها استفاده شود
012345.jpg
ترجمه و تأليف: مائده سيدمحمدي
اگر آمريكا جنگ در افغانستان را برده است، پس شايد بهتر است كسي به طالبان و القاعده نيز اين را تفهيم كند تا تسليم شوند. طالبان و القاعده هنوز وجود دارند و در تپه هاي سنگي شرق افغانستان مخفي و هر لحظه آماده حمله دقيق و منسجمي هستند. اين روزها قرارگاه هاي آمريكايي به طور متوسط هفته اي ۳ بار مورد هدف موشك و خمپاره هاي كوچك قرار مي گيرند. گاهي اوقات خلبانان آپاچي خط آتش تيرها را كه از رشته كوه هاي تيز به طرف آنها شليك مي شود مي بينند. در اين رشته كوه ها تفنگداراني از طالبان مخفي شده اند. ضمن اينكه جاده ها اغلب با مواد منفجره كنترل شده از راه دور مين گذاري شده اند. اين تكنيك جديدي است از جنگجويان القاعده كه از هم مبارزان چچني خود در جنگ با روسيه ياد گرفته اند و توسط نيروهاي متخصص اين مين گذاري ها را مي كنند. با وجود دشمن جنگجوي خيالي كه قابل رويت نيست و نيروهاي آمريكايي كه به ندرت توان مقابله با آنها را دارند، ژنرال ريچارد مايرز، رئيس كل فرماندهان آمريكايي به ناچار به اين نكته اشاره كرد: «روراست باشيم، ما كمي قدرت را در افغانستان از دست داده ايم. »
در نقطه اي دورافتاده در مرز افغانستان با پاكستان دهكده اي به نام آنگورادا با بازاري كثيف و سياه و خانه هايي ساده وجود دارد. از آنجايي كه شهر در دست گروه القاعده است، نام آن را القاعده نهاده اند. به گفته آمريكا و نظاميان افغاني القاعده ادعا كرده است كه دهكده در تصرف اوست و از اين مقر به عنوان حمله به نيروهاي آمريكايي استفاده مي كند. عجيب تر از همه اين است كه دهكده در زمين افغانستان واقع شده است، جايي كه نيروهاي آمريكايي در تئوري، آزادي عمل عليه القاعده را دارند. يك افسر آگاهي افغاني با اشاره به دهكده آنگورادا مي گويد: «در حال حاضر القاعده محلي استراتژيك است. از آنجا به جاهاي ديگر حمله مي كنند. » افسران نظامي آماده عمليات در منطقه اين نظريه را تاييد مي كنند. كاپيتان پاتريك ويلز، افسر آگاهي چتربازان مي گويد: «مطلبي كه متوجه مي شويد اين است كه اينجا محلي براي قرارها و منطقه اي براي نقل و انتقال مهمات، اطلاعات و مردم شده است. »
شرايط عجيب آنگورادا ريشه در زمان حكومت طالبان دارد. زماني كه كنترل افغانستان در دست طالبان بود، يكي از رهبران محلي به دلايل نامشخص به هيأت مرزي پاكستان كه از مبارزان ملي با حقوق اندكي متشكل شده بود و در مناطق مرزي افغانستان فعاليت مي كردند، اجازه داد پست مرزي از اين سوي مرز به آن سوي مرز ايجاد كنند. آنگورادا در طرف مرزهاي بين المللي افغانستان است. اما به طرف مرز پاكستان نيز مي افتد و پاكستاني ها ترجيح مي دهند آن را نگه دارند و از دست ندهند. مرزي كه در سال ۱۸۹۳ افغانستان را از مستعمره بريتانيا در هند جدا كرد. اما طولي نكشيد كه هيأت مرزي به طرف القاعده پيش رفت. نيروهايشان به قصد مستقر شدن در القاعده به پيش آمدند و در مدت زمان اندكي شهر آنگورادا را فتح كردند. با وجود اينكه وضعيت تاسف باري از نظر مالي داشتند، در اين مورد براي جلوگيري از هر گونه درگيري محلي، استطاعت اين را داشتند كه هزاران دلار در بين محليان پخش كنند.
شاه حكيم مسعود، محلي اي كه قبل از اينكه ديگري او را ساكت كند و گفته هاي او را به طور كلي تكذيب كند، مي گفت: «عده اي از مردم خواهان ايستادگي در مقابل مبارزان ملي بودند و بزرگان قبيله كه قصد مقاومت را داشتند در برابر گرفتن پول ساكت ماندند و شرايط را قبول كردند. بعضي از بزرگان و گروه ها تا ۱۰۰ هزار روپيه (۱۶۰۰ دلار) و بقيه ۵ هزار روپيه (۸۳ دلار) يا ۱۰ هزار روپيه (۱۶۰ دلار) دريافت كردند. » زماني كه براي افسران آگاهي افغانستان به پول ها اشاره كرديم، آنها هيچ شكي نداشتند كه اين پول ها از كجا مي آيد. يك افسر افغان در مورد ايالت پكتيا و آنگورادا مي گويد: «در حالي كه ما ورشكسته هستيم طالبان و القاعده در پول غلت مي زنند. » نظاميان اسلام آباد مي گويند كه هيأت مرزي ماموريت دارد مظنونان به تروريست را دستگير كند. ولي تا حالا كسي را دستگير نكرده است.
در اين سوي مرز نيروهاي آمريكايي پايگاهي در همسايگي دهكده شكين برپا كرده اند. با وجود اينكه اين مردان با بازار آنگورادا فقط چند كيلومتر فاصله دارند ولي براي آنها اين دهكده همانند باتلاق مي ماند. اگر وارد دهكده بشوند، زير باران آتش قرار خواهند گرفت. پايگاه آنها دائماً مورد حمله موشكي قرار مي گيرد. رئيس آگاهي وزير كشور افغانستان، نعمت الله جليلي با اظهار تاسف مي گويد: «القاعده در حال استفاده از اين شهر است و ما هيچ كاري در اين مورد نمي توانيم انجام دهيم. » نيروهاي آمريكايي نيز قادر به حمله به منافع القاعده كه حتم دارند آنجا است، نيستند و از اين موضوع بسيار عصباني هستند. كلنل راجر كينگ، سخنگوي نظامي آمريكا در افغانستان مي گويد: «آنها به اين شكل كه يونيفورم پوشيده باشند و در سنگرهايشان مستقر باشند، ظاهر نمي شوند تا ما بتوانيم آنها را ببينيم. »
ترس از سقوط دولت كنوني افغانستان به تازگي باعث تامل بيشتر در واشنگتن و كابل شده است. ژنرال مه يرز به اين نظريه در مورد پنتاگون كه در تلاش است براي استحكام خود در افغانستان خلاق تر باشد، اشاره مي كند. حامد كرزاي به نوبه خودش ۱۵ تا نظامي محلي را به اتهام سوءاستفاده از موقعيت، رشوه و حمل و نقل موادمخدر تيرباران كرد. تمام آنها با سردمداران قدرتمند جنگ ارتباط داشتند. تاكنون حامد كرزاي از مخالفت كردن با جنبش هاي گوناگون محلي كه اغلب دولت ملي را ناديده مي پندارند اجتناب مي كرد.
مقامات ديپلماتيك در كابل مي گويند، كرزاي تنها زماني مي تواند كار كند كه آمريكا از او حمايت كند. با اين حال دو نفر از كساني كه در ليست سياه كرزاي به عنوان رئيس آگاهي قندهار و مزار شريف هستند، دو شخصيت با نفوذي هستند كه آمريكا از آنها به عنوان نماينده در جنگ عليه القاعده استفاده كرد. سياست آمريكا اين بوده است كه در جنگ هاي داخلي افغانستان كه حداقل به دولت كنوني وفادار هستند مداخله نكند. اما اين اواخر نيروهاي سازمان ملل در افغانستان اظهار داشته اند كه تغيير و تحول عظيمي در رفتار آمريكايي ها مشاهده كرده اند. اين وضعيت جديد وقتي كه نيروهاي سازمان ملل حجم عظيمي از مهمات را در ۴۲ كاميون متعلق به زادران يكي از حاكمان شرق افغانستان ضبط كردند، به روشني نمايان بود.
زادران كه يك عامل آمريكايي به حساب مي آمد، به گفته منابع آمريكايي در حال فروش مهمات به نفع القاعده بوده است. نظاميان آمريكايي تصور مي كنند، بعضي از موشك هاي القاعده كه در حال حاضر به پايگاه هاي نظامي آمريكا در كويت اصابت مي شود، از زادران خريده شده است. آمريكايي ها اكثر مهمات ضبط شده را از بين بردند و بقيه را به نيروهاي ملي نظامي جديد افغانستان دادند. حتي بدون انبار زادران، بازماندگان القاعده و طالبان قدرت جنگيدن را دارند. نظاميان آمريكا توانسته اند تعدادي از انبارهاي مهمات را در ناحيه شرق افغانستان كشف كنند، ولي طالبان و القاعده هنوز فعال هستند و مهماتشان روز به روز افزايش مي يابد تا تهيه پول، مخفي كردن مهمات و جاسوسي حركات سربازان آمريكايي را برعهده بگيرند. طالبان ادعا كرده است كه در بيشتر مكان هاي ايالت پكتيا مخفيانه هيأت هايشان را دوباره تشكيل داده اند. اين اواخر طالبان و القاعده مجهزتر و شرورتر شده اند. به عنوان مثال يك انبار سوخت در پايگاه نظامي آمريكارا مورد هدف قرار دادند. هيچ تلفاتي در برنداشت، ولي اين بار اولي بود كه چنين حمله اي ثبت شد. شش روز بعد ساعت ۱۰ صبح به وقت محلي موشكي به پايگاه هوايي آمريكا اصابت كرد. بعد از سقوط طالبان اين اولين حمله طالبان و القاعده در روز روشن بود. در پي شليك هاي آتش، آمريكايي ها مداركي يافته اند كه حاكي از نقشه هاي جاه طلبانه بيشتر طالبان و القاعده بود. طي جست وجوي بيشتر از ۱۶۰ غار كوه هاي عادي كه در نزديكي قندهار واقع شده اند، نيروهاي آمريكايي ۶ انبار بزرگ مهمات و مواد غذايي كشف كردند. به گفته سخنگوي نظامي آمريكا، اين نشانگر آن است كه مزدوران طالباني از منطقه به عنوان مقر درازمدت استفاده مي كردند.
عمليات اكتشاف به اين شكل آغاز شد كه بعد از اينكه نيروهاي آمريكايي به خاطر مسدود بودن جاده متوقف شدند با ياغي مضطربي مواجه شدند و قلعه نظامي مجهز طالبان و القاعده را با بيش از ۶۰ مرد در كوه ها كشف كردند. زماني كه آمريكايي ها به طرفشان شليك كردند، آنها به سرعت متفرق شدند. هليكوپتر و هواپيماهاي بمب افكن آمريكايي ۳۶ ساعت در منطقه گشت زني كردند. يك فرمانده افغاني كه در عمليات شركت كرده بود، اظهار داشت ۲۲ ياغي كشته و ۱۳ تا اسير شدند. تا آخر آن هفته نيروهاي آمريكايي هنوز در حال تعقيب ياغياني بودند كه از كوه ها بالا مي رفتند.
تمام مداركي كه حاكي از افزايش قدرت ياغيان بود در ويرانه بعد از عمليات پيدا نشد. حملات ديگر نشانگر ضعف دولت مركزي رئيس جمهور حامد كرزاي است. اصابت بمب به اتوبوسي در جنوب افغانستان حداقل ۱۸ كشته غيرنظامي در برداشت. منابع افغاني اعضاي سابق طالبان و القاعده را در اين حمله مسئول مي دانند و شايد يك چريك كهنه كار از جنگ افغانستان با شوروي و يا اصلاً گلبدين حكمتيار كه به نظر مي آيد در اين روزها در حال محكم كردن قدرت خود در بين شورشيان است. پليس سه مظنون به عضويت در گروه القاعده را در كابل دستگير كرد.بعد از دستگيري مظنونين اعتراف كردند كه قصد داشتند سفارت مجهز آمريكا را منفجر كنند. سفارتي كه توسط نيروهاي برقراري صلح بين المللي استفاده مي شود. عبدالرازق، فرمانده متفق افغاني مي گويد: «طالبان و القاعده به پاكستان فرار كرده بودند و حالا دارند برمي گردند. »
طالبان و القاعده باعث ايجاد شغل نيز شده اند. نيروهاي آمريكايي در قندهار به تازگي متوجه شده اند كه حمله موشكي به پايگاه باگرام در ماه ژوئن توسط يكي از عوامل افغاني خودشان بوده است. به گفته عوامل طالبان كه با فرمانده شان در ارتباط هستند، مستمري ماهانه او عقب افتاده بود و القاعده از فرصت استفاده كرد و به او پول نقد پيشنهاد كرد. در حال حاضر به گفته دستيار فرمانده قندهار او در زندان پايگاه نظامي آمريكا در ساحل گوانتانامو در كوبا حبس است.
دستگير كردن عواملي كه اين حملات را مرتكب مي شوند هدف آمريكايي ها است، ولي اين هدفي غيرممكن است. بعد از آن كه پايگاه نظامي كمپ سالرنو يكسري موشك باران ها را تحمل كرد، فرماندهان پايگاه هوايي تصميم گرفتند هليكوپتر و توپخانه اي را با ۵۲۰ نيروي محلي در بالاي دره هاي كوه كه شايعه بوده كه قبلاً مقر القاعده بوده و مشروف به پايگاه نظامي است مستقر كنند. اما لحظه موعود كه فرا رسيد، تنها يك سرباز چند شليك و فرار كرد. او را هيچ گاه دستگير نكردند.
بديهي است كه اين آرزوي ديرينه آمريكا است براي كشور افغانستان كه توسط نيروهاي ملي نظامي خود اداره شود، ولي سازمان دادن به اين نيرو ثابت كرده است كه اين پروژه اي كند و مشكل است. گروه هاي محلي حاضر نيستند، سرباز و سلاح به عنوان كمك به نيروهاي ملي نظامي بدهند، چون ممكن است روزي بر عليه شان استفاده شود. نيروهاي ملي نظامي در حال حاضر از ۱۲۰۰ سرباز تازه كار، بي تجربه و فقير متشكل شده است. يك نظامي آمريكايي با تاكيد مي گويد: «آنها هنوز آماده نيستند كه ضمام امور را در دست بگيرند. » به دليل عدم اقتدار اين نيروها، افغانستان براي آمريكا پروژه درازمدتي است. ديويد جانسون، هماهنگ كننده سياست آمريكايي بوش در افغانستان مي گويد: «ما مدت زمان ارزشمندي بايد آنجا بمانيم. »
ژنرال مه يرز اظهار مي كند، اجماعي در واشنگتن در حال رشد است كه نيازهاي افغانستان ملزم به تعهد بيشتر آمريكا است. در نوار شرقي افغانستان كه به مرز پاكستان ختم مي شود، گروه هاي القاعده و طالبان هنوز فعال هستند. مه يرز مي گويد: «ماموريت اصلي آمريكا بايد نظامي بماند، ولي در سه چهارم بقيه كشور شايد وقت آن رسيده كه تقدم را عكس كنيم و بازسازي را شروع كنيم. اين موضوعي است كه ما الان در دولت در حال مناظره آن هستيم. » وي ادامه مي دهد كه بازسازي افغانستان نمي تواند «تنها تلاش آمريكا» باشد و نياز به «كمك هاي بيشتر از جامعه بين المللي» است. اما از آنجايي كه جنگ توسط واشنگتن اداره شد، بايستي او نيز اول براي بازسازي افغانستان پيش قدم شود. برقرار كردن امنيت با كم كردن تهاجمات شورشيان و افراطيون، امتياز دوم براي بازسازي تاسيسات زيربنايي و اقتصادي است. ملا خاكزار مي گويد تازه از قندهار برگشته است، جايي كه چايخانه ها پر از مردان جوان است. مرداني كه از نفرت نسبت به آمريكا صحبت مي كنند.
او از آنها پرسيده است: «چرا اينجا هستيد؟» و آنها در پاسخ به سوال او گفته اند، هيچ كار و شغلي نيست، چه كاري غير از اين مي توانستند انجام دهند. او در ادامه اضافه مي كند: «تنها زماني كه آنها از سياست صحبت مي كنند، وقتي است كه بيكار هستند. هر افغاني بيكار رئيس جمهور افغانستان است. » يا احتمالاً سرباز جديدي براي دشمن است. گرچه اوضاع آشفته عراق و افغانستان باعث پيروزي نظامي آمريكا در اين كشورها شد، اما واقعيت اين است كه آمريكا بايد براي حفظ موقعيت منافع خود به شعارهايي كه به خاطر آنها به اين سرزمين ها حمله كرده است عمل كند وگرنه در باتلاقي فرو خواهد رفت كه تاريخ آن را فراموش نخواهد كرد، همچنان كه روس ها با اين تجربه تلخ از افغانستان خارج شدند.

شهرك هاي يهودي نشين
012360.jpg
زمين مهم ترين عنصر در اختلافات موجود بين فلسطينيان به عنوان ساكنان تاريخي و مالكان سرزمين هاي فلسطيني با اشغالگران اسرائيلي است و در بطن اين مناقشه شهرك هاي يهودي نشين قرار دارند. اهميت شهرك هاي يهودي نشين تا بدان جاست كه از اين شهرك ها تحت عنوان دماسنج روابط دو طرف و مانع اصلي تشكيل كشور مستقل فلسطيني ياد مي شود. در حالي كه فلسطينيان تاكيد دارند ساخت شهرك هاي يهودي نشين و ايجاد پست هاي نگاهباني ارتش كشور يهود براي حفاظت از اين شهرك ها زندگي آنان را مختل مي كند، اسرائيلي ها ادعا دارند اين قسم گلايه ها بي پايه و اساس است و مطالبات فلسطينيان را برخورداري از «زمين خالي از سكنه براي مردمي فاقد زمين» مي خوانند.
آغاز عمليات ساخت وساز در سرزمين هاي اشغالي در جنگ ،۱۹۶۶ در نوار غزه و كرانه باختري به ژوئن آن سال باز مي گردد. دولت كشور يهود به بهانه فراهم آوردن سرپناه مناسب براي يهودياني كه به كشور يهود مهاجرت مي كردند درصدد ايجاد مجموعه هاي مسكوني در سرزمين اشغالي برآمد. طي ساليان بعد ايجاد شهرك هاي يهودي نشين با سرعتي لاك پشت وار ادامه يافت كه با به قدرت رسيدن ايهود باراك از حزب ليكود اين روند تسريع شد. اسرائيلي ها ادعا دارند اين شهرك ها به اعاده صلح كمك مي كنند. چرا كه براي فلسطينيان اشتغال زايي شده و تندروهاي فلسطيني را به جهت جلوگيري از ادامه ساخت وسازها به سازش با اسرائيل ترغيب مي كند اما فلسطينيان در مقابل اين شهرك ها و راه هاي ارتباطي ساخته شده براي تسهيل دسترسي به آنها را مختل كننده زندگي خود مي پندارند.
در بين مناطق مختلف فلسطيني، بيت المقدس جايگاه ويژه اي دارد و ساخت وسازها در اين منطقه هميشه حساسيت برانگيز بوده است. تنش هاي مداوم دو طرف بر سر تعيين آينده بيت المقدس، سازمان ملل متحد را واداشت تا سوم دسامبر ۲۰۰۲ با صدور قطعنامه اي كه ۱۳۰ كشور به آن راي مثبت دادند، دو كشور در مخالفت با آن راي دادند و ۱۰ راي ممتنع كه ايالات متحده نيز در زمره آنها بود اسرائيل را از هرگونه اقدامي براي اعمال قوانين خود در بيت المقدس منع كند و تلاش هاي كشور يهود براي تحت كنترل در آوردن بيت المقدس را باطل و فاقد وجاهت قانوني دانست.
در طرح اخير بوش، رئيس جمهور آمريكا براي اعاده صلح به خاورميانه تلاش شده مسئله شهرك هاي يهودي نشين به شكلي بينابين حل و فصل شود. در اين طرح در دوره انتقالي تا زمان تشكيل كشور فلسطين قلمرو فلسطيني به دو بخش A و B تقسيم شده كه يك بخش به كنترل كامل نيروهاي امنيتي فلسطين درآمده و بخش دوم تا زمان تشكيل كشور مستقل فلسطيني توسط نيروهاي اسرائيلي مديريت و كنترل خواهد شد. تعداد شهرك هاي يهودي نشين ۱۳۹ و مجموع جمعيت آنها در كرانه باختري و نوار غزه حدود ۲۰۸ هزار نفر برآورد مي شود. پراكندگي اين شهرك ها و تعدد آنها معرفي همه آنها را ناممكن كرده است اما نكته حائز اهميت آنكه دربين ۱۳۹ شهرك يهودي نشين تنها نوزده شهرك بيش از دو هزار نفر جمعيت دارند. از اين ميان چهارده شهرك بين ۲ تا ۱۰ هزار نفر، چهار شهرك بين ده تا بيست هزار نفر و تنها يك شهرك در حدود ۵۰ هزار نفر جمعيت دارد.
مقامات كشور يهود ادعا دارند با افزايش حملات رزمندگان فلسطيني عليه شهرك هاي يهودي نشين جمعيت اين شهرك ها طي يك دهه گذشته كاهش داشته و اينكه افزايش كل تعداد شهرك نشينان به دليل ايجاد شهرك هاي يهودي نشين جديد است. اين در حالي است كه آمار و ارقام موجود از واقعيت هاي ديگري حكايت دارد. بر اساس جدولي كه از سوي بنياد صلح خاورميانه در ماه دسامبر سال گذشته ميلادي منتشر شد پنج شهرك اسرائيلي با جمعيت بالاي دو هزار نفر به عنوان نمونه آماري مطرح شده كه در آن ميان شهرك آريل كه در سال ۱۹۹۰ ميلادي جمعيتي در حدود هشت هزار نفر داشت در پايان سال ۲۰۰۱ ميلادي جمعيتش بالغ بر ۱۶ هزار نفر بوده است. اسرائيلي ها اصرار دارند ساخت وساز در مناطق فلسطيني نشين هيچ مغايرتي با معاهده اسلو ندارد. به ادعاي مقامات كشور يهود نه بيانيه اصولي ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ و نه معاهده تكميلي موسوم به اسلو دوم كه ۱۸ سپتامبر ۱۹۹۵ منعقد شد عاملي محدودكننده در زمينه ساخت وساز شهرك هاي يهودي نشين در نوار غزه و كرانه باختري تلقي نمي شود. براساس بند ۳۱ معاهده دوم اسلو مسئله شهرك هاي يهودي نشين در گفت وگوهاي نهايي دو طرف قبلي از تشكيل كشور مستقل فلسطيني مورد بحث و گفت وگو قرار خواهد گرفت. مقامات كشور يهود با اين ادعا كه معاهده اسلو تداوم ايجاد شهرك هاي يهودي نشين را ممنوع نكرده و به بهانه ايجاد برابري جمعيتي در سرزمين هاي فلسطيني در برابر توقف ساخت وسازها مقاومت كرده و ايجاد شهرك هاي يهودي نشين هنوز هم ادامه دارد. آماري كه در مورد تعداد شهرك نشينان كرانه باختري و نوار غزه مطرح مي شود، تعداد قابل توجه شهرك نشينان در حواشي بيت المقدس را كه براساس برخي تخمين ها تعدادشان به حدود دويست هزار نفر مي رسد را شامل نمي شود. آرونسون از مقامات وزارت دفاع اسرائيل تأكيد دارد شهرك هاي يهودي نشين از اركان امنيت اسرائيل هستند. اكثر ساكنان شهرك ها مسلح شده اند و اجازه دارند در دفاع از خود به سوي مهاجمان شليك كنند.
سكونت در شهرك هاي يهودي نشين تلفيقي از وحشت و كشتار است. حملات انتحاري دو سال و اندي گذشته رزمندگان فلسطيني عليه شهرك نشينان موجب شده روند عادي زندگي در اين شهرك ها مختل شده و شهرك نشينان براي تضمين امنيت خود نسبت به تشكيل كميته هاي دفاعي و برقراري گشت هاي مسلحانه اقدام كنند. تداوم حملات دو طرف عليه يكديگر و كشته شدن شهرك نشينان موجب به وجود آمدن نوعي احساس انزجار دوجانبه بين فلسطينيان و اسرائيلي ها شده تا آنجا كه شهرك نشينان هدف قرار دادن مهاجمان را حق مسلم خود مي دانند و در برخي موارد بستگان قربانيان حملات انتحاري راساً دست به انجام حملات مسلحانه عليه مراكز جمعيتي فلسطينيان در مجاورت شهرك ها مي زنند. در طرح صلح جديد خاورميانه گروه چهارجانبه موسوم به نقشه راه هم آينده شهرك هاي يهودي نشين بي آنكه با عباراتي دقيق تعريف شود به گفت وگوهاي دو طرف موكول شده است و اين در حالي است كه نيروهاي دفاعي كشور يهود مراحل اجرايي ساخت حفاظ حايل بين دو طرف كه عملاً فلسطينيان را به انزوا مي كشاند، آغاز كرده اند.

يادداشت سياسي
آمريكا و اروپاي قديم
دكتر حسين دهشيار
توفيق در تحقق خط مشي ها و الگوهاي مطلوب در حيطه بين المللي، ضرورت پيش بيني ماهيت فرايندهاي در حال قوام و درك محيط عملياتي را به گونه اي وسيع طلب مي كند. اين دو تمايز در خلا شكل و قوام نمي يابند بلكه حيات آنان بر بستر چارچوب هاي ارزشي منسجم، توضيحات مفهومي و نگرش ژئواستراتژيك تجلي مي يابد. جديت و قطعيت آمريكا براي تغيير رژيم در عراق با مخالفت طيف وسيعي از كشورها و گروه ها روبه رو شد. روسيه به عنوان وسيع ترين و چين به عنوان پرجمعيت ترين كشور جهان با حمله آمريكا به عراق به مخالفت برخاستند و با توجه به اينكه اين دو كشور از اعضاي دائمي شوراي امنيت و داراي حق وتو هستند، اصولا رهبران آمريكا براي گرفتن قطعنامه دوم اقدام نكردند. مخالفت روسيه به عنوان كشور كمونيست سابق و چين به عنوان كشور كمونيست كنوني با واكنش شديد آمريكا روبه رو نشد و اين كشورها روابط اقتصادي و سياسي استحكام و پويايي خود را به جهت نگرش هاي متفاوت در حال اضمحلال نيافتند. از روسيه و چين به خاطر الزامات استراتژيك و تضاد منافع انتظاري جز اين نمي رفت كه آمريكا را در جهت رسيدن به هدفش ملزم به تقبل هزينه بيشتري كنند. افزايش هزينه ها به اين مفهوم است كه منفعت هاي سياسي، نظامي، فرهنگي و اقتصادي كه براي آمريكا به وجود خواهد آمد به همان نسبت كاهش يابد و همين منجر به كاهش هزينه هاي متصور براي روسيه و چين خواهد بود. واقعيت حاكم بر وجود تضاد منافع و مشروعيت رقابت، رهبران آمريكا را قادر به درك سياست هاي اين دو كشور كرد. بر اساس اين واقعيات بود كه واكنش تصميم گيرندگان آمريكايي كاملا متعارف و متناسب با عملكرد دو قدرت برتر نظام بين الملل گرديد. آنچه مخالفت با جنگ عراق را تمايز و ويژگي اعطا كرد عمق ضديت فرانسه و آلمان و مخصوصاً فرانسه با سياست هاي عراقي آمريكا بود. اين مخالفت هنگامي برجسته تر مي شود كه فرانسه و آلمان از اعضاي نوزده گانه اتحاديه ناتو و متحدين نزديك آمريكا در طول جنگ سرد در برابر همفكران ولاديمير پوتين در دفتر سياسي حزب كمونيست اتحاد جماهير شوروي بودند. گروه هاي محافظه كار در آلمان كه تجسم آن حزب دموكرات مسيحي است با تصميم آمريكا براي حذف نظامي صدام حسين موافقت كامل داشت و در طول انتخابات آلمان هم اين سياست را ادامه داد.
گروه هاي چپي به راهبري گرهارد شرودر رهبر حزب سوسيال دموكرات و يوشكا فيشر قدرت جمهوري حزب سبز به شدت با جورج دبليو بوش و تيم او در مورد عراق مخالفت كردند. فيشر حتي تا آنجا پيش رفت كه در كنفرانس امنيتي كه دونالد رامسفلد هم در آن شركت داشت مستقيماً وزير دفاع آمريكا را كه به شدت عصباني بود به چالش طلبيد و اعلام كرد كه درخصوص توضيحات شما براي حمله به عراق «من متقاعد نشده ام». اگر براي روسيه و چين دلايل ژئواستراتژيك، ژئوپلتيك و ژئواكونوميك در مخالفت با آمريكا تعيين كننده بوده و نقش محوري داشته در مورد آلمان و فرانسه موضوع فراتر از اينها بود. مخالفت روسيه و چين از طريق چانه زني و بده بستان قابل كنترل بود چرا كه مبتني بر دادن و گرفتن امتياز است و اين ضرورت حيات سياسي است، مخصوصا براي كشورهايي كه از جايگاه بين المللي هم برخوردار هستند. درخصوص مخالفت آلمان جدا از اين دلايل كه هميشه در رابطه بين كشورها به عنوان متغيرهاي مطرح حضور دارند موضوع تفاوت نگاه ارزشي و ايدئولوژي حاكم بر انديشه رهبران و ساختار قدرت است. چپ هاي آلمان به عنوان نماد چپ در اروپا و مخصوصا يوشكا فيشر كه به عنوان يك چپ راديكال نقش برجسته اي در مخالفت با آمريكا در دهه هفتاد و اوايل هشتاد بازي كرده بود مي بايستي براي حفاظت از ارزش هاي سوسياليسم اروپايي، آمريكا را به چالش مي گرفت. بدين روي است كه اينان براي تداوم حيات سياسي خود و تداوم حضور جناح چپ در مسند قدرت در آلمان، مخالفت با سياست عراقي آمريكا را به موضوع محوري و اصلي انتخابات آلمان تبديل كردند. خاستگاه ارزشي متفاوت محافظه كاران جديد و سوسياليست هاي اروپايي راهي جز مخالفت براي رهبران آلمان باقي نمي گذاشت هر چند كه آگاه به بي ثمري مخالفت خود بودند. تضاد ارزشي، آمريكا و آلمان را در دو سوي متفاوت جاده قرار دارد.
مخالفت ژاك شيراك وسيع تر و قاطع تر بود با وجود اينكه او نماينده جناح محافظه كار گليست در فرانسه است و رهبران آمريكا هم در طيف سياست جزو محافظه كاران محسوب مي گردند، در فرانسه اكثر گروه هاي سياسي از محافظه كار گليست گرفته تا كمونيست ارتدوكس با آمريكا به مخالفت برخاستند و نزديك به هشتادوپنج درصد مردم فرانسه در نظرخواهي ها با سياست آمريكا مخالف بودند. در حالي كه در آلمان جناح محافظه كار موافق آمريكا بود، در فرانسه حتي محافظه كاران هم مخالفت با آمريكا را ضروري و مطلوب يافتند. چرا؟ مخالفت فرانسه جدا از دلايل متداول در صحنه روابط بين الملل كه در مورد روسيه و چين صدق مي كرد ماهيت كاملاً فرهنگي داشت. فرانسه به دلايل فرهنگي مي بايستي در برابر آمريكا قرار بگيرد چرا كه قبول سياست هاي آمريكا در تحليل نهايي به مفهوم پيروزي فرهنگ آنگلوساكسون و ارزش ها و تلقيات آن است. علت اجماع گسترده در فرانسه براي مبارزه با آمريكا بدين مفهوم است كه فرانسويان از تمامي طيف هاي سياسي درك كرده اند كه هر حركت آمريكا كه در جهت منافع اين كشور انجام گيرد به مفهوم از دست دادن موقعيت و منزلت سياسي و فرهنگي فرانسه در جهان است. بدين روي است كه مخالفت فرانسه كاملاً احساسي و مملو از شعارهاي مبتني بر احترام به ارزش هاي انساني، مفاهيم نهفته در دموكراسي و حقوق انسان ها بود. از زمان خروج فرانسه از شاخه نظامي ناتو و گرايش هاي ملي گرايانه شارل دوگل تا مخالفت ژاك شيراك با كمك نظامي ناتو به تركيه براي حفاظت از اين كشور در جنگ عراق، اين به وضوح مشاهده مي شود كه رقابت آمريكا و فرانسه برخاسته از جايگاه در حال نزول فرانسه در صحنه سياست و فرهنگ و ارتقاي مقام و جايگاه آمريكا در عرصه سياست و فرهنگ است. فرهنگ آمريكايي كه در نظر فرانسويان كاملاً عاميانه و توده اي است امروزه فرهنگ غالب و مستقر است و اين چيزي است كه هميشه به دنبال خود نفوذ سياسي را هم به دنبال خواهد داشت. اين واقعيت تلخ و نگران كننده است كه فرانسه را به خصومت با آمريكا سوق داد و اين تضاد فرهنگي محققاً شكل دهنده سياست هاي فرانسه در قبال آمريكا همچنان در آينده خواهد بود.

حاشيه جهان
012350.jpg

•مافيا و تلفن همراه
وزارت كشور ايتاليا استفاده از تلفن همراه را در اتاقك هاي رأي گيري ممنوع كرد. با وجود اعتراض بسياري از نمايندگان مجلس، وزارت كشور ايتاليا اعلام كرد كه به دلايل امنيتي هيچ كس زماني كه براي نوشتن رأي وارد باجه رأي گيري مي شود حق استفاده يا به همراه داشتن تلفن همراه را نخواهد داشت. قرار است اين قانون در انتخابات ۲۵ ماه مه شهرداري هاي ايتاليا اجرا شود. مقامات ايتاليا نگرانند كه اعضاي مافيا با استفاده از تلفن هاي همراه به ويژه نوع تصويري آنها در برگزاري انتخابات آزاد اختلال ايجاد كرده و با برقراري ارتباط با رأي دهندگان و تهديد ايشان، مانع تصميم گيري مردم شوند.

• مرگ آوازخوان صدام
داوود قيصي آوازخوان مخصوص صدام حسين و يكي از هنرمندان موسيقي شناخته شده عراق از سوي افراد ناشناس كشته شد. سامرداش همسايه قيصي در گفت وگو با خبرنگاران در عراق اظهار داشت كه شخص ناشناسي كه از ساعت ۳۰/۱۸ دقيقه شنبه در مقابل خانه داوود حضور داشت سرانجام در يك لحظه زماني كه داوود به باغچه خانه اش آمد به او حمله كرده و او را به ضرب گلوله كشت. گويا قيصي ۵۰ ساله در طول جنگ بازيگران، نقاشان و ديگر هنرمندان عراق را براي حمايت از نظاميان و سربازان بعثي تشويق مي كرده است. به گفته سامر پس از آنكه رژيم بعثي صدام حسين رئيس جمهور سابق عراق در ۹ آوريل سقوط كرد همه دوستان داوود به وي پيشنهاد كردند كه خانه اش و حتي عراق را ترك كنند. اما وي نپذيرفت.

• پينوكيو در راه ميليونر شدن
012355.jpg

عكس جيسون بلر خبرنگار نيويورك تايمز كه چندي پيش به خاطر گزارش اخبار دروغين از اين روزنامه اخراج شد بر جلد نيوزويك جاي گرفت. پس از آنكه مشخص شد ۳۶ خبر از ۶۳ خبر بلر در نيويورك تايمز ساختگي بوده است بسياري از روزنامه ها و مجلات دنيا خواهان برقراري ارتباط و مصاحبه با اين پينوكيوي خبري شدند. بلر ۲۶ ساله نيز از فرصت استفاده كرده و ۱ ميليون دلار براي هر مصاحبه خواستار شد. اما در نهايت پذيرفت كه از طريق پست الكترونيكي با مجله نيوزويك ارتباط برقرار كنند. مجله نيوزويك هم به رغم اينكه بسياري از سوالاتش بي جواب ماند نوشته اي طولاني با تيتر بمب تايمز در مورد بلر نوشت. طبق نوشته نيوزويك، يكي از دلايل پيشرفت و معروفيت بلر تغيير دبيرتحريريه نيويورك تايمز در سپتامبر ۲۰۰۱ بود. در اين سال هووارد رينز دبير تحريريه روزنامه شد و تغييرات چشمگيري را در روند مجموعه به وجود آورد. رينز به سرعت تعداد زيادي نويسنده و خبرنگاراني را با قلم درخشان در روزنامه مطرح كرد. حتي برخي از اين روزنامه نگاران كه درواقع خبرنگاراني با تجربه سه ماهه بودند توانستند، جايزه پوليتزر را به روزنامه اختصاص دهند. بيشتر اين گزارش ها در مورد ۱۱ سپتامبر بود. بلر كه خبرنگاري بلندپرواز با مشكلات رواني و شخصيتي و اعتياد به سيگار و الكل بود فلسفه مدير جديد را كشف كرد و از همين طريق نيز به سرعت تبديل به خبرنگاري مشهور شد اما شهرتي بي سرانجام. او در دوراني كه در دانشگاه خبرنگاري مريلند مشغول به تحصيل بود مدام از نوشته هاي دوستانش كپي برداري مي كرد و حتي از هر طريق ممكن موقعيت ايشان را نيز در دانشگاه به خطر مي انداخت. بارها همكارانش از رفتارهاي وي شوكه شده بودند و او را به عنوان موجودي خطرناك مي شناختند. با اين وجود بلر نتوانست از دانشگاه فارغ التحصيل شود اما با ادعاي زياد خواهان ورود به بوستون گلوب و واشنگتن پست شد كه مورد پذيرش قرار نگرفت. و وقتي كه در سال ۱۹۹۸ كارش را در نيويورك تايمز آغاز كرد مطبوعات همسو به مسئولان روزنامه هشدار دادند كه بلر خطرناك است ولي نيويورك تايمز توجهي به هشدارها نكرد. بلر در فاجعه ۱۱ سپتامبر به بهانه مرگ عموزاده اش مرخصي گرفت اما بعد پاورقي اي در اين مورد نوشت كه كسي ندانست منابع خبري بلر چه كسي يا كجاها بود كه بعدها معلوم شد اين نوشته نيز كپي برداري از نوشته هاي يكي از خبرنگاران خارجي بوده است. آخرين بار هم مطلبي را كه متعلق به يك روزنامه محلي در مورد عراق بود ربوده و با امضاي خود به چاپ رساند كه اين بار به خاطر رو شدن تقلب هايش مجبور به ترك نيويورك تايمز شد. بلر اكنون معروف تر از قبل است و منش ويژه اي براي خود دارد. اما همزماني رسوايي خبرسازي تقلبي بلر با زير سوال رفتن مطبوعات آمريكايي در طول جنگ عراق لطمه بزرگي را به رسانه هاي خبري آمريكا وارد كرد.

• وزير مستعفي در پشت صحنه سياسي
اظهارنظرها درباره استعفاي جنجالي خانم كلر شورت از كابينه بريتانيا همچنان ادامه دارد. خود او بعد از استعفا، در گفت وگو با گاردين اعلام كرد كه ترجيح مي دهد در پشت صحنه به خدمت ادامه داده و حزب كارگر را از زيان هاي ناشي از سياست هاي ديكتاتورمآبانه توني بلر حفظ كند. به نظر او حزب كارگر اين قابليت را دارد كه به روش ديگري اداره شده و به ارزش هايش پايبند باشد. اما او در طول مصاحبه اش با گاردين و فايننشال تايمز اشاره اي به همدستش در تلاش براي تغيير نخست وزير در دو سال گذشته نكرد. گوردون براون وزير دارايي انگليس در زمان اجراي برنامه خانم شورت براي مبارزه با فقر جهاني، كمك زيادي به او كرده بود. او به گاردين گفت، بلر در مقابله با جورج بوش ناموفق بوده است. «او مانند برگ درخت انجير عمل كرده است. برگ درخت انجير از جاي خود تكان نمي خورد. » خانم شورت اولين عضو كابينه است كه استعفا مي دهد. به نوشته گاردين از ۲۱ نفري كه در سال ۱۹۹۶ به همراه توني بلر وارد كابينه شدند، امروز فقط ۸ نفرشان باقي مانده اند.

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |