زندگي چتربازان بومي چابهار بسيار شبيه زندگي جوانان كردستان است، جواناني كه هرشب براي دريافت ۵ هزار تومان از ميادين مين عبور مي كنند و صبح با كوله باري از اجناس چيني به سرزمين مادري خود بازمي گردند
مجتمع هاي تجاري موجود در منطقه آزاد چابهار در اشغال كالا هاي چيني قرار دارند كالا هايي كه توانسته اند گوي سبقت (به لحاظ كيفيت وقيمت) را از بسياري همنوعان خود بربايند'
علي دهقان
وقتي ده سال پيش براي نخستين بار به چابهار رفتم درست در همين نقطه اي كه امروز منطقه آزاد ۱۴ هزار هكتاري چابهار بنا شده است بيابان هاي خشك و تپه هاي ماهوري بزرگي وجود داشت كه هنگام غروب، ساكنان شهر بندري براي هر كس كه مي توانست ترس خود را به زير بكشد و قدم در اين زمين ها بگذارد حسابي جداگانه باز مي كردند. حتي هنوز كساني كه در سال هاي دهه ۶۰ در پادگان بزرگ نيروي هوايي ارتش مستقر در شرقي ترين نقطه ايران (چابهار) دوران سربازي خود را گذرانده اند فراموش نكرده اند كه در آن روزها مردم آن منطقه، دل آن را نداشتند براي تفريح هم شده ساعتي را در بيابان هاي بيرون شهر بگذرانند، اما حالا ديگر همه چيز تمام شده است و از آن روايت هايي كه بخش بزرگي از منطقه را دچار طلسم زدگي كرده بود خبري نيست.
نقطه اي براي شروع چابهار
امروز چابهار از فرودگاه كنارك آغاز مي شود يعني جايي كه حداقل ۴۵ كيلومتر با منطقه آزاد فاصله دارد. اگر به نقاطي ديگر از جنوب كشور مثل بندرعباس و جزيره كيش سفر كرده باشي به هنگام پياده شدن از هواپيما بايد خود را آماده كني تا يك هواي گرم با بويي كه فقط بوي تن جنوب است به ميزباني تو بشتابد. اما شهرستان چابهار به عنوان تنها بندر اقيانوسي كشور درست در كنار اقيانوس هند و درياي عمان نشسته و بادهاي موسمي هند تابستان آن را از تابستان ديگر نقاط جنوبي جدا كرده است. در آنجا تا به حال گرما از مرز ۳۴ درجه پاي خود را فراتر نگذاشته است.
فرودگاه كنارك فرودگاه زيبايي است. اين را زماني مي فهمي كه به اطراف آن نگاه مي كني. گوش تا گوش اين فرودگاه بين المللي و باندهاي بزرگ آن بيابان هاي وسيع وجود دارد و در گوشه اي ديگر از آن نيز پادگان نيروي هوايي مستقر است. همان پادگاني كه تمام سربازي رفته ها نام آن را شنيده اند و به ياد مي آورند كه براي نرفتن به آنجا و تحمل دشواري هاي سربازي در گرماي جنوب چقدر نذر و نياز كرده اند. البته هم اكنون سازمان منطقه آزاد چابهار در حال ساخت يك فرودگاه بين المللي درون زمين هاي متعلق به سازمان است كه در صورت راه اندازي، مسافران منطقه آزاد ديگر مجبور نيستند ۴۵ كيلومتر مسافت را طي كنند تا به آنجا برسند. شايد اگر در گوشه اي از تهران نيز يك منطقه آزاد ديگر به وجود مي آمد، امروز فرودگاه پايتخت در قلب تهران نبود و هواپيماهاي غول پيكر مجبور نبودند درست در يك قدمي خانه هاي مسكوني به روي زمين بنشينند.
محوطه منطقه آزاد با سيم هاي توري از شهر چابهار جدا شده است. در ابتداي اين منطقه، دروازه بزرگي به نام دروازه گرد شمالي به شكل طاق نصرت هايي كه در ورودي شهرهاي كويري كشور وجود دارد، ساخته شده در واقع آنجا نقطه مرزي شروع منطقه است. مأموران گمركي كه به روي صندلي هاي چوبي خود در جلو اين دروازه نشسته اند درست در همان بدو ورود مسافران را مجبور مي كنند كه به ياد بياورند درون منطقه آزاد هستند و هنگام خروج از آن بايد با آنها طرف حساب باشند. در آن سوي منطقه نيز دروازه اي ديگر درست به همين شكل ساخته شده كه نقطه پاياني زمين هاي منطقه است و بعد از آن شهر چابهار آغاز مي شود.
مأموران گمركي كه در اين دروازه مستقر هستند به ندرت وقت مي كنند كه مثل همكاران خود در دروازه شمالي (ورودي) هنگام عصر براي ساعتي به روي صندلي هاي خود استراحت كنند. آنجا در واقع نقطه تلاقي جماعت چترباز با مأموران گمركي است.
وقتي وارد منطقه مي شويم به وضوح مشخص است كه زماني نه چندان دور آنجا منطقه اي بياباني با تپه هاي بزرگ ماهوري بوده است. چون اتوبان هاي بزرگ و چند بانده منطقه آزاد از ميان اين تپه ها عبور كرده اند كه هنوز جاي پنجه هاي دستگاه هاي راهسازي روي بدن آنان وجود دارد. اتوبان هاي پرپيچ و خم و محوطه اصلي ۲۳۰ هكتاري سازمان منطقه آزاد درست در ميان اين زمين ها مستقر است. زمين ها و تپه هايي كه به شكلي عجيب شكافته شده اند و از لابه لاي آنان ساختمان هاي چند طبقه تجاري و اداري منطقه آزاد قد كشيده اند. در ابتداي ورود به منطقه نخستين چيزي كه مشاهده مي شود كارخانه تبديل آب شور به آب شيريني است كه چند سالي مي شود ساكنين چابهار در انتظار افتتاح و راه اندازي آن هستند.
رويايي۲ هزار ساله
مسافتي بعد از اين كارخانه بر فراز تپه اي بلند مشرف به اتوبان اصلي محوطه منطقه قلعه تيس قرار دارد كه در سال هاي بسيار دور توسط دزدان پرتغالي دريا به ابعاد۴۳۵۹x متر ساخته شده. اين قلعه داراي دو برج ديده باني است كه زماني از آنها به عنوان چراغ دريايي نيز استفاده مي شد. اين قلعه درست شبيه مكان هايي است كه در فيلم هاي دهه ۶۰ و ۵۰ آمريكا دزدان دريايي در آنها پناه مي گرفتند. وقتي به آن نگاه مي كني ياد كشتي هاي چوبي بزرگ، ناخدا صادق خان و پرچم هايي مي افتي كه تصوير اسكلت انسان را به روي آن نقش زده بودند. البته اين را هم بايد بگويم كه حدود يك دهه پيش و قبل از آن كه منطقه آزاد چابهار تأسيس شود، براي باري ديگر اين قلعه پناهگاه دزدان دريايي بوده است. اما اين بار اين دزدان داراي شناسنامه پرتغالي نبوده اند بلكه از مناطق اطراف و براي استخراج آثار باستاني و زيرخاكي مدتي مهمان اين قلعه شده بودند.
نام اين قلعه از روستاي دو هزار ساله تيس گرفته شده. روستاي تيس درست در مقابل اين قلعه و در دهانه خليج چابهار قرار گرفته است. اين روستا در سال هاي ۱۱۸۸ ميلادي مهمترين بندر صادراتي منطقه جنوب و كشورهاي اطراف بوده به نحوي كه از آنجا شكر سفيد (پانيذ) به كشورهاي مختلف صادر مي شده و از كشتي هاي عبوري نيز مبلغي به عنوان حق ترانزيت دريافت مي شده است. در هر كجاي منطقه آزاد چابهار كه ايستاده باشي مي تواني از آنجا مناره سفيد مسجد معروف تيس را ببيني. اين مسجد نمايي كاملاً سنتي دارد و شبيه مساجد اهل تسنن كشور هند و پاكستان ساخته شده است. وقتي وارد اين مسجد مي شوي براي لحظه اي فكر مي كني كه در مكان هاي مقدس احمدآباد هندوستان و شهرهاي جنوبي پاكستان ايستاده اي با همان معماري قديمي اي كه به نوعي خاص تمام رنگ ها را در درون خود جاي داده است. مناره و گنبدهاي سفيد كه با رنگ هاي قرمز و سبز به شكل هاي مختلف تزئين شده، درهايي كه بي محابا در آن شيشه هاي الوان به كار رفته است و مرداني كه لباس هاي بلند سفيد به تن دارند و با زبان اردو سخن مي گويند. اين تمام شكل ظاهري مسجد تيس است كه به هر طرف آن نگاه مي كني مي بيني كه در معماري آن رنگ حرف اول را مي زند.
|
|
روستاي تيس، روستاي نسبتاً كوچكي است كه مردم آنجا يا به صيادي اشتغال دارند و يا جذب مشاغل موجود در منطقه آزاد چابهار شده اند. تمام خانه هاي اين روستا با بلوك هاي سيماني و به شكل يك طبقه ساخته شده است. در اين ميان بلندترين قد آجري و سيماني متعلق به مناره مسجد تيس است كه درست در وسط اين روستا رو به آسمان قد كشيده. در ضلع شمالي روستا و در سينه كوهي نه چندان كوچك كه سايه اي بزرگ به روي تمام روستا پهن كرده است دو غار قديمي وجود دارد كه آنها نيز توسط دزدان پرتغالي دريا و مهاجمان انگليسي ساخته شده. اما امروز اهالي اين روستا قرآن هاي دست نويسي را كه مربوط به روزگاران بسيار دور است، درون اين غارها نگهداري مي كنند تا مبادا دست به دست شوند و مورد بي حرمتي قرار گيرند. روستاي تيس، هر روز صبح خود را با صداي صياداني آغاز مي كند كه با زبان اردو آواز غريبي را زمزمه مي كنند. آنها تورهاي ماهيگيري شان را به روي دوش خود مي اندازند و به سمت اسكله صيادي تيس سرازير مي شوند اسكله اي كه در مقابل روستا و در پشت قلعه تيس در طلوع نارنجي رنگ دريا فرو رفته است. شايد بتوان گفت بعد از اسكله صيادي بريس كه بيرون از محوطه منطقه آزاد و در مسير بندر گواتر قرار دارد اسكله تيس اصلي ترين اسكله صيادي منطقه چابهار است. اما در حال حاضر بخش زيادي از صيادان روستاي تيس با لنج هاي مستقر در اسكله بريس براي ماهيگيري عازم دريا مي شوند. ماهي هاي صنعتي، حلوا سفيد، سنگ سر و سرخو ماهي هايي هستند كه در اسكله تيس از كيلويي ۶۵۰ تا ۳ هزار تومان به فروش مي رسند.
تجارتي در سايه
مسافتي بسيار كوتاه بعد از منطقه تيس محوطه اصلي سازمان منطقه آزاد چابهار قرار دارد كه ۲۳۰ هكتار از ۱۴ هزار هكتار اراضي سازمان را به خود اختصاص داده است. البته براي رسيدن به اين محوطه بايد از كنار يك اسكله ديگر نيز عبور كرد كه ما نيز به همراه عكاس روزنامه به آرامي و به روي پنجه هاي پا از جلو آن عبور كرديم اين اسكله درست در ميان زمين هاي منطقه آزاد و روبه روي ويلاهاي مسكوني متعلق به سازمان قرار دارد.
بعد از عبور از كنار اين اسكله هرچه به سمت مناطق اصلي سازمان پيش مي روي، صخره هاي بزرگ بيشتر به اتوبان اصلي سازمان نزديك مي شوند، به نحوي كه در بعضي از نقاط در دو طرف جاده، تپه هاي ماهوري و صخره هاي بزرگ سبز رنگ تمام اتوبان هاي چند بانده منطقه را در زير سايه خود فرو مي برند. بخش بزرگي از اراضي سازمان و منطقه اصلي و تجاري آن در دل اين تپه و زمين هاي مرتفع ساخته شده است. اينجا درست همان نقطه اي است كه يكي از كارمندان قديمي سازمان مي گفت در سال ۷۰ براي انتقال ماشين آلات بزرگ راهسازي به آنجا مهندسين مجبور شده بودند تا به شيوه هاي سنتي و ساخت ريل هاي چوبي متوسل شوند، به طوري كه كارگران بومي و غيربومي برخي از اين تجهيزات را با رشته هاي متعدد طناب مي بستند و به روي غلتك هاي چوبي به جلو هل مي دادند، تا آنها را به نقطه مورد نظر برسانند. هنوز هم كه به تپه هاي ماهور اطراف منطقه آزاد چابهار نگاه مي كني جاي پنجه هاي آهني بيل هاي مكانيكي و ساير تجهيزات راهسازي روي آن به يادگار مانده است.
در قسمت جنوبي محوطه اصلي سازمان هتل ليپار تنها هتل مدرن شهرستان چابهار به روي تپه اي بلند قد كشيده است و در مقابل آن در نقطه شمالي، محوطه اصلي مراكز تجاري و اداري سازمان منطقه آزاد چابهار قرار دارند كه در ميان فضاي سبز و آب نماهاي بزرگ رنگي، به شكلي خاص طراحي و ساخته شده اند.
در اين قسمت مجتمع هاي تجاري صدف، پرديس، صالحيار، فردوس و تيس و همچنين مجتمع هاي در دست ساخت ابريشم و دريا قرار دارند. اين مجتمع هاي تجاري متعلق به مالكان خصوصي است، به اين صورت كه زماني زميني را از مناطق آزاد خريداري كرده اند و حالا با ساخت آنان، به صورت ساختمان هاي بزرگ و چند طبقه تجاري هرغرفه از آنها را از متري يك ميليون تا ۵/۱ ميليون تومان به فروش مي رسانند. اجاره هر غرفه نيز در بازار صدف به عنوان بهترين بازار اين منطقه حداقل در هر ماه تا ۲۵۰ هزار تومان است. غرفه هاي موجود در ديگر ساختمان هاي تجاري نيز حداقل تا ماهي ۱۵۰ هزار تومان به صورت اجاره واگذار مي شوند. البته برخي از صاحبان اين مجتمع هاي تجاري ساكن كشورهاي غربي هستند ولي مي توان در كل گفت كه خريد و يا اجاره اين غرفه ها به هيچ وجه كار مشكلي نيست. بازارهاي موجود در منطقه آزاد چابهار نيز تا حد بسيار زيادي در اشغال كالاهاي چيني قرار دارد. كالاهايي كه ديگر امروز توانسته اند گوي سبقت را به لحاظ كيفيت و قيمت از بسياري از همنوعان خود بربايند. محصولات الكترونيكي، خوراكي و تاحدي پوشاك كالاهاي عمده اي هستند كه در اين مجتمع هاي تجاري وجود دارند و ۹۵ درصد آنان از خطوط تجاري دبي وارد مي شوند. اين در حالي است كه برخي از محصولات فوق نيز از طريق پاكستان وارد شده و به منطقه آزاد چابهار راه يافته اند.
وقتي وارد محوطه اصلي سازمان مي شوي در لابه لاي افرادي كه شكل و شمايلي مدرن دارند و از نقاط مختلف كشور براي خريد به آنجا آمده اند افرادي را مي بيني كه لباس هاي بومي به تن دارند و كارتن هاي بزرگ كالاهاي مختلف را به سر خود گذاشته اند. اينها همان افرادي هستند كه امروز با نام چترباز شناخته مي شوند و در ادبيات اقتصاد تجاري كشور جايگاه خاصي را به خود اختصاص داده اند. آنقدر كه بسياري مايلند ورود سالانه ميليون ها دلار كالاي قاچاق را به آنان نسبت دهند. اما هنوز معلوم نيست كه اين گروه از فعالان چگونه مي توانند هر سال اين ميزان كالاي قاچاق به روي شانه هاي خود وارد كشور كنند و به راحتي نيز اقتصاد نيمه جان صنعتي ايران را به زير بكشند. هر روز عصر هنگامي كه آفتاب چابهار آخرين نفس هاي خود را بالا مي كشد آنها در قسمتي از فضاي سبز موجود در جلو مجتمع هاي تجاري گرداگرد يكديگر مي نشينند، فضايي كه شايد بتوان گفت تمام سهم آنان از سازمان منطقه آزاد چابهار است. تاريكي شب به آنان اين مجال را مي دهد كه پا را بيرون از محوطه اي بگذارند كه همه آن را با نام جايگاه چتربازان بومي چابهار مي شناسند. در قسمت پاياني منطقه آزاد و درست در كنار گوش دروازه خروجي منطقه، تپه اي بزرگ قرار دارد كه بخش بزرگي از آن در بيرون از زمين هاي منطقه و در شهر چابهار به خاك نشسته است. وقتي در غروب نارنجي رنگ شرقي ترين نقطه ايران به خط الرا‡س اين تپه كه به خط افق تكيه داده است نگاه مي كني مردان و زنان روبنده دار پابرهنه اي را مي بيني كه هر كدام جعبه اي نه چندان كوچك به روي سر خود گذاشته اند و با سرعت به سمت خيابان هاي شهر چابهار فرو مي روند. شهري كه به جرم نداشتن برق قسمت بزرگي از آن پس از غروب خورشيد در دل تاريكي خاموش مي شود. اين افراد براي حمل هر كارتن كالا از دو هزار تومان تا ۵ هزار تومان مزد دريافت مي كنند. صاحبان اجناس هم بيشتر غرفه داراني هستند كه در مجتمع هاي تجاري منطقه به فعاليت مشغول اند. چتربازان بومي چابهار تو را با خود به كوه هاي مرتفع كردستان مي برند. همان جايي كه گروهي از جوانان هر شب از ميان ميادين مين عبور مي كنند و صبح با كوله باري از اجناس چيني به بازمي گردند تا در آخر صاحب ۵ هزار توماني باشند كه تمام سرمايه آنان براي زندگي ۵ روزه يك خانواده چند نفري است. تنها فرق آنان وجود دريايي در جنوب شرقي ايران است كه مردم كردستان به جاي آن به كوه هاي مرتفع سرزمين خود دل بسته اند. كوه هايي كه براي آنان پر از خاطرات چند هزار ساله است.
معضلا ت فرهنگي و اقتصادي كه زمين گير مي شود
معلوم نيست كه چرا هر وقت نام هر كدام از شهرهاي سيستان و بلوچستان به ميان مي آيد همه به ياد كاروان هاي بزرگ حمل مواد مخدر و كالاهاي قاچاق مي افتند كه مرداني درشت هيكل با سلاح هاي خودكار به عنوان نگهبان آن را همراهي مي كنند. باز هم درست مثل كردستان كه هنوز هم عده اي فكر مي كنند آنجا گروهي منتظرند تا با سيم هاي مخصوص قطع گردن و چاقوهاي بزرگ به ميزباني آنان بشتابند و سرشان را گوش تا گوش ببرند.
اصلاً مهم نيست كه چگونه و از كجا اين تصويرها در گوشه ذهن بسياري از مردم جا خوش كرده. آنچه مهم است اين موضوع است كه امروز وقتي وارد اين شهرها مي شوي هيچ خبري از آن همه هيجان كاذب كه فقط مي تواند تماشاگران سينماي فارسي دوران پس از انقلاب را ميخكوب كند وجود ندارد. خيلي ساده بايد گفت كه محبت و سادگي دست نخورده مردمي ايراني تنها چيزي است كه در همان بدو ورود در چشمان هر تازه واردي جا خوش مي كند. اما اين فرهنگ غلط باعث شده است كه امروز هيچ سرمايه داري حتي هوس نكند كه در نقشه جغرافيايي كشور هم نگاهي به اين مناطق بيندازد. در نتيجه كار به جايي مي رسد كه عده اي دور يكديگر جمع مي شوند و پس از ده سال يك منطقه بزرگ تجاري را به وجود مي آورند. اما چون اين منطقه در گرماي تن بلوچستان و در ميان سرزميني كه به اقتصادي از جنس دريا دل خوش كرده شكل گرفته است بايد قيد بسياري از فعالان اقتصادي را بزند چون تازيانه فرهنگ هاي كاذب تمام تن آنان را سياه كرده است...