دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۷- June, 2, 2003
گفت وگو با امير عابديني ـ ۱
من مجرم نيستم
روزي در دادگاه گفتيم امانتدار بوده ايم و قاضي نپذيرفت به استناد مدارك گفتند شما مالك هستيد يك روز هم در دادگاه ديگري گفتند شما مالك نبوده ايد امانتدار بوده ايد
برخلاف تصور همه تنها كسي كه مرتب با من تماس تلفني دارد مهدي هاشمي نسب است يك روزي ما دو تا با هم براي رفتن مهدي گريه كرديم
اميرحسين ناصري
014100.jpg

اوج درگيري هاي مديريتي پرسپوليس بود. عابديني هر روز تغيير موضع مي داد. يك روز از زم حمايت مي كرد، يك روز از محلوجي و روز ديگر طرفدار سازمان بود. تغيير موضع امير عابديني آنقدر در چند سال گذشته زياد بود كه آدم مي ماند به كدام حرفش تكيه كند. در سياست هم او گاهي اوقات كه وارد شده همين طور بوده. يك روز به راست مي زده، يك روز به چپ، يك روز هم هيچ كدام نبوده. در شوراي شهر هم تغييرات موضع امير عابديني بسيار جالب بود. در دوره قبل جنگ بر سر شهرداري ها بالا گرفت. در آن روزها امير عابديني در مواضع متفاوت ظاهر شد. اين تغيير مواضع آنقدر زياد است كه آدم مي ماند الان امير عابديني در كدام وضعيت قرار دارد؟ كجا را بايد نشانه گرفت تا او را اسير شرايط حاكم موجود كرد؟ اتصال اين مواضع از سوي او آنقدر با ظرافت انجام مي شود كه حتي اگر خودت تمامي مواضع را هم بررسي كرده باشي پي نمي بري استدلالش درست است يا غلط. حتي اگر غلط هم باشد طوري توجيهت مي كند كه فكر مي كني اين تو هستي كه اشتباه مي كني نه او. شايد همين مورد باعث مي شود اگر حتي در نقطه مقابلش هم باشي حس كني او را دوست داري و بهتر است كه استدلال هاي او درست باشد.
•••
• چطور شد بعد از مدت ها وارد مسائل مربوط به پرسپوليس شديد؟
من وسط نيامدم، من را آوردند. واقعاً احساس مي كنم توي اين مملكت نمي گذارند يك نفر آرام باشد. ما چه كار به پرسپوليس داشتيم؟ كاري نداشتيم. آنها كارشان را مي كردند. چهار تا چك عقب افتاده، خب هميشه مي شده. چه ربطي دارد به اينكه ما قضيه را جنجالي كنيم و مسائل را به حاشيه بكشانيم؟ مسائلي را مطرح كنيم كه اشخاص مجبور شوند از حيثيت خود دفاع كنند.
• چه مسائلي باعث شد شما وارد حاشيه شويد؟
من وقتي مصاحبه را فهميدم كه بچه هاي ايسنا تماس گرفتند، گفتند آقاي غمخوار مصاحبه اي كرده و مديران قبلي را زيرسوال برده. گفتم با ذكر نام؟ گفتند: بله. من الان هم تمايلي ندارم كه به طور رسمي وارد گود شوم. در همين سطح دسته اول تهران هم كه كمك مي كنم به خاطر علاقه ام به فوتبال است. دلم هم مي سوزد. خدا شاهد است راضي نيستم كه پرسپوليس اينطور بشود. هنوز هم وقتي بازي پرسپوليس را تماشا مي كنم مثل كسي كه مسئوليت دارد غصه مي خورم. پس ما را آورده اند. مجبورمان كرده اند از خودمان دفاع كنيم. كجا به هم برخورد؟ آنجا كه اسم برده بود. اينها براي چه مديريت گذشته را زير سوال مي برند؟ محلوجي نياز داشت كه وارد فوتبال شود. كسي كه در آن موقع وزيربود، رئيس كميته ملي المپيك بود. آدم به درد بخور مملكت و شاخص بود. وقتي گفتند تا وقتي مشكل دو باشگاه مطرح، حل نشود، مشكل فوتبال برطرف نمي شود قبول كرد كه بيايد. به من زنگ زد و پرسپوليس را قبول كرد. ما چه اهدافي را دنبال مي كرديم؟ من چند وقت قبل هزينه هاي خودمان را بررسي مي كردم و بعد مقايسه مي كردم با بودجه هايي كه امروز مطرح مي شود، مي بينم كه هزينه ها سنگين شده. مسئولان باشگاه بايد اين مشكلات را برطرف كنند. دعوا را بگذارند كنار. با دعوا كسي چيزي نمي برد.
• اينطور به نظر مي رسد كه آنها معتقدند شما كادر فني و بازيكنان را برعليه شان شانتاژ مي كنيد.
خب اگر اينطور است بايد جايي صحبت كنم ديگر. شما كه از نزديك من را مي شناسيد، ديده يا شنيده ايد كه حرفي بزنم براي ورود دوباره؟ گفتند ۴ تيم وجود دارد، من طفره رفتم. من در اين مدت حتي يك مطلب هم نگفته ام كه كوچك ترين لطمه اي به پيروزي بخورد و شما برويد تحقيق كنيد. بپرسيد كدام بازيكن در اين مدت با من ملاقات داشته؟ يك بازيكن بيايد بگويد، ـ فقط يك نفر ـ بگويد من رفتم در اتاق امير عابديني و با او جلسه داشتم.
• بيرون از اين اتاق هم نديده ايد؟
نه، اصلاً. تنها كسي كه مرتب با من تماس تلفني دارد مهدي هاشمي نسب است، برخلاف تصور همه.
• چرا او؟
براي اينكه احساس مي كند كه رفاقت ما با او خوب بوده. ما دو تا، با هم براي رفتن مهدي گريه كرديم. من اين بچه ها را دوست دارم. وقتي برايشان مشكلي پيدا شود آن وقت حضور خواهم داشت.
• شايد يكي از مشكلات مديريت فعلي باشگاه اين باشد كه سايه شما هنوز بر تيم و حتي باشگاه وجود دارد.
چه جوري هست؟ كجا سايه من وجود دارد؟
• اينكه وقتي چكي پاس نمي شود، مي گويند ما در دوره مديران قبلي اين مشكل را نداشتيم. . .
اين چه ارتباطي به من دارد. زمان آقاي ميرزايي هم چك ها پرداخت شد. مگر زماني كه ما باشگاه را تحويل گرفتيم كسي براي طلب يا بدهي آمد؟ چند ميليون آقاي انصاري فرد در مورد باشگاه بدهي داشت كه پرداختيم.
• كلاً چقدر بود؟
رقمي نبود. فكر نمي كنم ۶ يا ۸ ميليون تومان بيشتر بود.
• وقتي مجموعه مديران قبلي ـ شما ـ پروين و ميرزايي ـ از پرسپوليس خارج شديد، چقدر بدهي داشتيد؟
هيچي.
• صفر بود؟
هيچي. طلبكار بوديم. ما ۲ ميليون و خرده اي طلبكار بوديم براي بخشي از هزينه هاي مهدي مهدوي كيا نه كل ترانسفر او. وقتي ما آمديم مجبور شديم براي فصل بعدش ۱۶ بازيكن بگيريم. مي دانيد چه بازيكناني گرفتيم. وقتي رفتيم كريمي، حامد كاويان پور، رضا جباري بودند و قابل ترانسفر شدن. كل بدهي باشگاه ۵۰۰ هزار ماركي بود كه بايد به آرمينيا بيله فلد مي داديم. البته احتمال تمديد قرارداد كريم باقري با چارلتون هم بود. اگر قرارداد امضا مي شد ۲ ميليون پوند بود. بنده به آقاي هدايتي مسئول مالي باشگاه هم گفتم كه شما گفته ايد عابديني بدهكار بوده، من خواهش مي كنم هر مورد بدهي كه زمان بنده و آقاي ميرزايي بوده، به كسي چك داده ايم و آنجا مراجعه كرده اند لطف كنيد آدرس ما را بدهيد، پرداخت كنيم.
• چه گفتند؟
گفتند آره يكي دو مورد بوده. گفتم همان دو مورد را بياوريد. اتفاقاً يكسري از دوستان هم بودند، گفتم من دو برابر مي دهم. ولي من ادعا دارم كه ۱۵۰ ميليون طلبكارم. ادعا دارم چون اين پول را به آقاي پروين و خوردبين دادم. در سال ۱۳۸۰.
• شايد بگويند در زمان مديريت آنها نبود پس ربطي هم به آنها ندارد.
مگر مي شود تو در ديون متعهد باشي ولي در طلب ها نباشي؟
• بالاخره فكر مي كنيد مشكل اصلي آنها چيست؟
هيچي. هيچي. يك توهم است.
• توهم نسبت به چي؟
نسبت به اينكه عابديني مديريتش هنوز سايه دارد. همان چيزي كه شما فكر مي كنيد.
• نداريد؟ سايه شما نيست؟
سايه من اين قدر هست كه وقتي بين مردم قرار مي گيرم مي گويند برگرد. مردم فكر مي كنند من خودم ول كردم، رفتم. مگر من پرسپوليس را رها كردم؟ به من گفتند نباش. چه كار مي توانستم بكنم. يك حرف به آقاي مهرعليزاده گفتم. گفتم شما تماس گرفته اي، بزرگواري كرده اي، مي گويي به باشگاه كمك كن. من در كدام جايگاه كمك كنم؟ گفت مي خواهم غمخوار را بسپارم به تو. اين جمله آقاي مهرعليزاده بود.
• چه زماني؟
همان روزي كه براي آقاي غمخوار حكم زده بود. گفتم مي توانم خواهش كنم اعضاي هيأت مديره را بگوييد؟ گفتند فلاني، فلاني، فلاني. گفتم من در چه جايگاهي كمك كنم. گفت بزرگي كن. گفتم مي روم در خانه ام مي نشينم هر وقت آقايان كار داشتند بيايند بپرسند. آقاي غمخوار آمد جلسه گذاشت. گفت من مي خواهم تو در هيأت مديره باشي. گفتم كمكت مي كنم اما جايگاه من مشخص نيست. گفت ۲ ماه سكوت كن ما مي گذاريمت در هيأت مديره. براي كساني كه ۹ ـ ۸ سال زحمت كشيدند، نكردند كه يك مراسم بگذارند و بگويند خداحافظ. يا مي شد بگويند اين آدم ها زحمت كشيدند و يا اين آدم ها مجرمند.
• يعني فكر مي كنيد مثل يك مجرم به شما نگاه شده؟
الان اين حرف هايي كه مي زنند معني اش همين است ديگر. الان دارند اين كار را مي كنند.
014115.jpg

• كاري كه آنها مي كنند منظورم نيست، استنباط شما چيست؟
استنباط من اين است كه تربيت بدني يك جايي مقابل سهامداران قرار مي گيرد و مي آيد به دادگاه، به عنوان ثالث. آقاي هاشمي طبا به اين قضيه اصلاً اعتقاد نداشت. مي گفت وظيفه ما تيم داري نيست. آقاي فائقي هم در جلسه اي برگه اي سفيد امضا كرد كه آقاي زم، آقاي محلوجي، هرچه مي خواهيد بنويسيد، باشگاه مال شما است. آقايان قبول نكردند. وقتي آقاي مهرعليزاده آمد، همه فكر مي كردند براي نجات پرسپوليس بايد باشگاه برود زير نظر سازمان. منتهي ما كمك كرديم. من، آقاي ميرزايي و پروين كمك كرديم. آقاي زم از حوزه رفت. در شرايط جديد هم تجزيه و تحليل جدي نداشتند كه مي توانند تيم داري كنند يا نه. در شرايطي كه آقاي محلوجي هم مي گويد من نمي خواهم تيم داري كنم فقط سازمان مي ماند. اصلاً با اين ديد نگاه كنيم كه تربيت بدني باشگاه را برگردانده. امانتي دست ما بوده برگردانده. اما يك روزي ما در دادگاه گفته ايم امانتدار بوده ايم و قاضي نپذيرفته. به استناد مدارك گفتند شما مالك هستيد. يك روز هم در دادگاه ديگري گفته اند شما مالك نبوده ايد، امانتدار بوديد. هر دو حكم وجود دارد. ما بايد چه كار مي كرديم. وقتي سيستم نمي داند كه ما بالاخره مالك بوديم يا امانتدار. اعتراض كه كرديم چه بوده؟ غير از اينكه گفتيم خدا قوت برويد كارتان را بكنيد؟ سكوت كرديم يا نه؟ همه ما سكوت كرديم و گذاشتيم پرسپوليس كارش را بكند.
حالا در اين سكوت، آقايان رفته اند در تيمداري گير كرده اند، نه در باشگاهداري. ظرفيت يك باشگاه اجازه مي دهد كه تو بدهكار هم باشي. بزرگ ترين باشگاه هاي دنيا هم با مشكل نقدينگي مواجه مي شوند. اين مشكل را اين قدر بزرگ نمي كنند كه نشود جمع اش كرد. وسط مسابقات يك دفعه اسم بازيكنان پير را مي آورند. شما مي دانيد كه چه ضربه روحي به تيم مي خورد. بازيكن يكهو صبح روزنامه را مي خواند مي بيند كه سال آينده خداحافظ.
• اسم كه اعلام نكردند.
گفتند كساني كه سنشان بالاست. بنده كه سنم بالاست به خودم مي گيرم. لازم نيست نامم را ببرند.
• خب اين مشكلات ناشي از چيست؟
من فكر مي كنم كساني كه در فوتبال كشور نقش ايفا مي كنند ـ منظورم فدراسيون فوتبال نيست، منظورم باشگاه هاست ـ بايد باور داشته باشند كه فوتبال در داخل كشور ما تعريف حرفه اي خود را پيدا نكرده، فقط هزينه هاي حرفه اي دارد. درست است كه مي گوييم در ايران پرداختي بازيكنان زياد است اما اگر مقايسه كنيم با دنيا، ما اصلاً پرداخت نمي كنيم. ما مقايسه مي كنيم با درآمد سرانه مملكت خودمان. مي گوييم فوتبال هزينه اش بالاست. همين هزينه بالا هزينه يك بازيكن در دوبي است. كل گرفتاري هاي باشگاه پرسپوليس براي ۳۰۰ ميليون تومان است. دعوايي هست كه مي گويد شما از يك ميليارد و صد و شصت ميليون خرج نكرده ايد، چك داده ايد دست مردم. به اضافه چك هايي كه پرداخت نشده بيشتر از يك و نيم ميليارد مي شود؟ پس فوتبال به فراخور وضعيت اجتماعي ما حرفه اي و هزينه بر شده است. اين را هم وقتي رقم و عدد را به روزنامه ها اعلام مي كني نمي توانند بپذيرند. مي گويند اوه چه خبر است، خيلي سنگين است، اما بايد قبول كنيم همين هزينه هم درآمدهايش تعريف نشده است. وقتي شما اين طور هزينه مي كني بايد درآمدت هم حرفه اي باشد. مگر مي شود حق تلويزيوني را ندهند؟ مگر مي شود تبليغات دور زمين براي باشگاه ها نباشد؟ زمين نداشته باشند؟ طرفدار بومي نداشته باشند؟ طرفدار بومي پيكان كيست؟ پاس يا سايپا چطور؟ خب معلوم است دولت بايد كمك كند. مگر ذوب آهن و سپاهان دارند از جيب شخصي خرج مي كنند؟ پس اگر سازمان مالك پرسپوليس است بايد هزينه اش را بپردازد. مگر مي شود فقط در اداره مالك بود؟ آن موقع هم در اداره اش نقش داشت. ما هر كاري كه مي خواستيم انجام دهيم با آقاي هاشمي طبأ هماهنگ مي كرديم. آقاي فائقي ريز مسايل باشگاه پرسپوليس در اختيارش بود. امروز بازيكن، مربي، سرپرست، انتقاد كه مي كنند مقصر مي شوند. آقا كمي انصاف داشته باشيد بگوييد ما هم مقصريم. مديرعامل باشگاه مي گويد شفاف سازي كرده ام. علي پروين هم مصاحبه مي كند كه شفاف سازي كرده اي ولي تمام اين ها كه گفته اي چك بوده، چك ها هم برگشت خورده.
• به نظر شما اين كار، شفاف سازي است؟
اگر فهرست اعلام كنيد كه عيب ندارد. وقتي حرفه اي شد بايد هم اعلام شود. اما اگر اعلام كردي و اعتراضي واقعي به آن شد بايد پاسخگو باشي. من به آقاي غمخوار گفتم كه مطمئنم يك قران بچه ها را توي جيب نمي گذاري، پرداخت مي كني. اما نوع برخورد طوري است كه بچه ها باور ندارند به پولشان مي رسند، چون سال تمام مي شود و هنوز پولشان را نگرفته اند. ما نمي توانيم يك روزه بكن بائر شويم و از دور دستي بر آتش داشته باشيم.
• مشكل آقاي غمخوار همين است؟
يكي از مشكلات مديريت اين است. يكي ديگر از مشكلات اين است كه هزينه ها اجباري است، درآمدها اختياري، اما آدم اگر بدون سند و مدرك حرف بزند خيلي بد است. من با سند حرف مي زنم. سال ۱۳۶۳ ما را محروم كردند. سال ۶۴ و ۶۵ قهرمان شديم. سال ۶۶ با داشتن ۱۳ ملي پوش از مسابقات كنار رفتيم. ۶۶ ، ۶۸ ، ۶۹ و ۸۰ هم قهرمان شديم. آقاي ميرزايي هم آمد ما قهرمان شديم. يعني همان موقع درگيري ها هم به ما نمي گفتند ول كن برو. كمك مي خواستند. ما هيچ وقت در غرب آسيا اوت نشديم. شكست هم در غرب آسيا نداشتيم. در مورد بدهكاري هم مي گويم ما بدهكار نيستيم. اينكه باشگاه در زمان من چقدر درآمد داشته بنده مي گويم يك ميليارد و پانصد و شش يا هفت ميليون تومان، از سال ۶۴ تا ۶۹ عرض مي كنم كه البته بودجه يك سال حالا است، بالاتر از اين اگر درآمدي داشتيم كمك ها بوده كه برگردانديم. در اين سال ها ما چه تيمي تحويل داديم، چقدر هزينه كرديم و چگونه تيم را اداره كرديم.
ما در آن زمان با ۴۰۰ ميليون تومان وارد مسابقات مي شديم، وقتي كه ۳۰۰ ميليون كسري بودجه داشتيم. حالا كدام هنر اين معضل را برطرف مي كرد؟ هنر مديريتي بود، هنر حمايت. يك روز به خاطر ۱۰ ميليون تومان گير كردم. يادداشتي دادم به آقاي محلوجي كه «قرار است ما به خاطر پرسپوليس به زندان هم برويم؟»، ايشان به كسي كه ۱۰ ميليون را بايد مي داد و نداده بود نوشت: «فلاني تا كي مي خواهي سر اين چيزها بازي درآوري. » اين مبلغ فوراً پرداخت شد. من اين چيزهايي كه مي گويم منهاي پول هايي است كه آقاي محلوجي دستور مي داد براي كمك به فلان ورزشكار، فلان پهلوان پرداخت كنم. يا فلان وزنه بردار كه برايش مشكلي پيش آمد، من براي آقاي محلوجي نوشتم كه اين آقا در تيم ملي آسيب ديده، امروز براي ۵ ميليون گرفتار است، اگر به خارج اعزام نشود ديگر نمي تواند بنشيند. آقاي محلوجي نوشت: «آقاي عابديني، تا سلامتي كامل ايشان هزينه نماييد. » ما هم چك كشيديم و داديم فدراسيون مربوطه. ما كجا اين هزينه ها را آورديم؟
• اگر امروز شما مدير بوديد، هزينه باشگاه چقدر مي شد؟
۵۰ درصد هزينه امروز.
• چطور؟
ساده است.
• خب، چطور؟
آقاي انصاريان زمان ما چقدر گرفت؟ ۱۳ ميليون. حامد چطور؟ ۱۵ ميليون. عابدزاده ۲۰ ميليون. سقف پرداختي ما عابدزاده بود. جباري را با ۴۰ ميليون آورديم. باهنر و خان محمدي را هم همين طور. اصلانيان را با ۱۰ ميليون آوردم. رأفت وقتي آمد گفتم شما آدم بسيار خوبي هستي اما من با تو قرارداد نمي بندم. اين به خاطر اعتماد آقاي پروين است. فكر نمي كنم به ايشان بيشتر از ۲ ميليون داده باشيم.
• قبول داريد كه انصاريان و جباري و. . . بازيكنان آن روز نيستند و ضمن اينكه هزينه هاي باشگاه داري چند برابر شده؟
من مي گويم در زمان من در سال ۶۹. سال ۸۰ هم كه آقاي پروين امضا كرده را بگيريد. من نمي گويم بايد به بچه ها كم پرداخت كرد. به آقاي پروين مي گفتيم كه امسال x ريال بودجه داريم. مي گفت بگذار ببينيم چقدربراي بچه ها مي ماند. همه بودجه بندي را به او شرح مي داديم. در نهايت مي گفتيم پس براي جمع بازيكنان مثلاً ۳۰۰ ميليون كنار بگذاريم. هميشه بودجه تيم اميد به خاطر بزرگسالان مي سوخت اما اگر بازيكني به بزرگسالان مي آمد نفري ۴ ميليون مي گرفتند. ما رهبري فرد و استيلي و پيرواني و اينها را سقف مي گرفتيم. يكسال تا پايان فصل استيلي دنبال پول قراردادش نيامد. چك هم دستش نبود. يك روز صدايش كردم، گفتم حميد چرا نمي آيي پولت را بگيري؟ گفت فكر مي كنم شما از من بدت مي آيد. من با شما بد تا كردم وقتي آمدي من رفتم. گفتم اين حرف ها چيست؟ عابدزاده يك روز آمد گفت حاجي كم آوردم. گفتم براي چي كم آوردي، تو مي خواهي لردي زندگي كني معلوم است كم مي آوري. گفت يك مقدار به من بده، به خاطر فوتبال هم نباشد. گفتم اگر پول شخصي مي خواهي قرض مي دهم سال بعد از تو كم مي كنم. قبول كرد. سال بعدش آمد، گفتم اين قدر بدهكاري. گفت نمي شود ببخشي، گفتم نه، چون چند نفر مثل تو هستند. ما با مربيانمان همفكري مي كرديم با استانكو هم همين طور بود. يك روز آمد و گفت اگر پول نداري ۴ تا بازيكنت را بفروش ولي عابدزاده را از دست نده. فرداي همان روز عابدزاده آمد گفت حاجي مثل اينكه استانكو از من خوشش نمي آيد. چه كار كنم؟ گفتم كي به تو گفته؟ من حرف ديروز استانكو را يادداشت كردم كه مي گفت تو يك تيمي. از اين مسائل در باشگاه بسيار اتفاق مي افتد. ما هيچ وقت كم نگذاشتيم. به خدا وقتي من مت كوويچ را براي پرسپوليس آوردم، آقاي محلوجي ۲ ماه با من قهر بود. گفت تو بايد مربي اي مي آوردي كه سطحش از استانكو بالاتر باشد. چرا كسي را آوردي كه مي گويي استانكو تأييدش مي كند؟ بايد كسي را مي آوردي كه او، استانكو را تأييد كند.
• من به جوابم نرسيدم. چطور مي توانستيد با ۵۰ درصد هزينه هاي امروز باشگاه را اداره كنيد؟
من به آقاي پروين مي گفتم كه پول ندارم به خودت بدهم. يك موقع هم داشتيم و پولش را مي داديم. او نمي آمد روي پول باشگاه براي زندگي اش حساب كند. وقتي تيم شد مال دولت، بازيكن احساس مي كند خدماتي كه به دولت مي فروشد بايد پولش را بگيرد. آن موقع طور ديگري احساس مي كردند. آن روز احساس همه اين بود كه يك عده دارند جان مي كنند براي اداره كردن باشگاه.

خط پايان
پروين اسطوره سرگردان
014105.jpg
شهرام شرافت
پرسپوليس باشگاه محبوب تهران همچنان آبستن حوادث تازه اي در سطح مديريتي است. درگيري ها و دعواهاي رأس هرم اين مجموعه بسان رنگ تاريخي آن سرخ و ملتهب است. تمام اين درگيري ها و دعواها در سال هاي اخير يك پاي ثابت داشته است؛ علي پروين.
اگرچه او همواره در صف جناح پيروز درگيري داشته اما به نظر مي آيد اسطوره پروين توان تغيير سرنوشت را به نفع خود ندارد.
پروين يك اسطوره سرگردان است كه حالا در آستانه هزاره سوم ميلادي با تعاريف نوين دچار تناقض شده است. او در دنيايي زيسته كه در زمانه خودش ـ آن هنگام كه گوشه هايي از ارزش هاي دنياي مزبور هنوز به رسميت شناخته مي شد ـ مهجور و طرد شده به نظر مي آمد. پروين همواره در كنار نام هايي نمادين مثل «ايران»، «پرسپوليس» و اين اواخر «آپادانا» زيسته و از آنها اعتبار گرفته و بدان ها خدماتي داده است. سمبل هايي از تمدن كهن ايران زمين كه حالا در قالب واژه هايي خاص اسم گذاري نهادها ـ يا گرته برداري شده از دنياي مدرن ـ به حيات خود ادامه مي دهند. اين اسامي تاريخي بدين خاطر هنوز زنده اند كه مسمايشان ـ گرچه به صرف شكل و سازه ـ همچنان پابرجاست و تاريخ مربوط به آنها متضمن اساطير گذشته است، ستون هاي سرافراز پرسپوليس و آپادانا نه برآمده از سنگ خارا كه ريشه در خاك و فرهنگ ايران زمين دارند. پروين اما اسطوره دوران گذار است. سرگرداني او از همين روست كه در تندباد تحولات اجتماعي هر بار دستاويزي جسته براي ماندن. كاراكتر او چنانكه ادعا مي شود آنقدر پر وزن نبوده كه به استواري اش در توفان مزبور بيانجامد و او خودآگاه از آنچه داشته و آنچه نداشته همواره از وزن ظاهري اش بهره گرفته تا بضاعت اندكش را كتمان كند.
تا پاييز ۱۳۶۲ كه او از فوتبال ملي و باشگاهي كنار گذاشته شد، تصور قائم به ذات بودن پروين ممكن بود. انقلاب و جنگ پابرهنه ها را صاحب جايگاهي اجتماعي ساخته بود و هنوز حال و هواي جامعه آنچنان دگرگون نشده بود. هنوز روزهاي جنگ به ياد مي آمد و به واسطه اين يادآوري، روزهاي پيش از جنگ، كه انقلاب بود.
مقايسه انقلاب و پيش از انقلاب نيز انكار نمي شد. همه اين سال ها، دوران اسطورگي پروين در مستطيل سبز بودند و يا در كوچه پس كوچه هاي تنگ و فقرزده اي كه بزرگ ترين قشر حاميان پروين سلطان گم كرده خود را مي جستند. سلطاني كه روزگاري مي بايست شاه پاپتي ها باشد در نبرد با شاه اغنيا. اما كارگزاراني آمدند كه ارزش هاي طبقه پروين را درك نمي كردند و زيركانه مردم آنها را به دوران طاغوت منتسب كردند تا با فلسفه «سازه ها مهم تر از آدم ها هستند» بر ويرانه جغرافياي فقر، جغرافياي مورد علاقه خود را بسازند. آنها «پيروزي» را به عنوان يك سمبل ورزشي و اجتماعي مي خواستند و چه بهتر كه اين «پيروزي» نوين بر ويرانه اسطوره «پروين» بنا شود. در اين سال ها پروين فراموش شد و هيچ دورنمايي هم براي بازگشتش وجود نداشت. او مي رفت كه عكس و خاطره شود. امّا نبوغ ـ تنها داشته پروين حتي بالاتر از مرامي كه مدّعي اش هست ـ به كمكش شتافت تا عامل ناداشته قدرت را از طريق معامله به دست آورد. كارگزاران قصّه ما او را سمبل «لمپنيسم» مي دانستند و روزي كه بدين نماد احتياج پيدا كردند، پروين را تشويق نمودند كاراكتر خود را به آنها بفروشد تا از فراموشي نجات يابد.
عكس و پوسترهاي او تجديدچاپ شدند و تيراژ زرد به بازآفريني سلطان سرخ پرداخت. اما پروين كاراكتر خود را به صرف تجديد حيات نفروخت كه اين بار در جامعه اي متحوّل شده دستاويزي يافت. هر روز مطمئن تر از ديروز. سلطان، پرسپوليس جديد را نه با عاشق ها و با مرام ها كه با نوكيسه ها بست.
پروين خود را به اشكال مختلف درآورد تا بلكه يك پرده بيشتر فربه شود زيرا مي پنداشت كه وزن ناداشته را مي توان با چيزهاي ديگري جبران كرد. او ظاهراً به آغوش مدرنيته بازگشت و ابزار مدرن مثل فوتبال، سينما، تلويزيون و مطبوعات هم به او لبخند زدند.
اما چون از مفهوم مدرنيته سردرنمي آورد سعي كرد سوار بر الگانس به عادت هاي سنتي اش ادامه دهد. در حالي كه نمي دانست در دنياي مدرن قدرت با رقابت درهم آميخته و جايگاهي ثابت وجود ندارد. نمي دانست رياست چرخشي است و سهم در بازار سهامي تعريف مي شود كه حساب و كتابش دست او نيست. اما بيش از همه پروين در مواجهه با فوتبال مدرن دچار اشتباه شد، همان سكويي كه او را به جايگاه امروزي پرتاب كرده، همين سكويي كه عنقريب از آن سقوط مي كند.

حاشيه ورزش
• حمله آفريقا به جام جهاني ۲۰۱۰
۶ كشور آفريقايي آمادگي خود را براي برگزاري مسابقات فوتبال جام جهاني ۲۰۱۰ اعلام كرده اند و فدراسيون بين المللي فوتبال «فيفا» در اين هفته درخواست هاي نامزدي آنها را تأييد و يا رد مي كند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از پاريس، از آنجايي كه بر اساس سيستم چرخشي ميزباني مسابقات جام جهاني، در سال ۲۰۱۰ قاره آفريقا اين مسابقات را برگزار خواهد كرد، شش كشور مصر، مراكش، ليبي، نيجريه، آفريقاي جنوبي و تونس نامزدي خود را براي برگزاري اين رويداد بزرگ ورزشي اعلام كرده اند.
آفريقاي جنوبي كه براي ميزباني اين مسابقات در سال ۲۰۰۶ نامزد شده بود و با اختلاف بسيار ناچيز اين توفيق را به نفع آلمان از دست داد، اين بار اولين نامزدي بود كه در ۵ نوامبر گذشته تصميمش را براي ميزباني اعلام كرد. كشورهاي نامزد تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۳ فرصت دارند پرونده نامزدي را همراه با جزئيات تام و كامل به فيفا ارائه دهند. يك ماه بعد هيأت كارشناسان ارزيابي فيفا از كشورهاي نامزد و ورزشگاه ها و امكانات در نظر گرفته شده بازديد خواهند كرد و گزارش كامل اين بازرسي در ۱۵ آوريل ۲۰۰۴ به كميته اجرايي فيفا عرضه خواهد شد. كشور ميزبان در ۲۰ مه ۲۰۰۴ در پاريس انتخاب مي شود.
قبلاً قرار بود تعدادي از كشورهاي آفريقايي به طور مشترك نامزد ميزباني اين مسابقات شوند اما كميته اجرايي فيفا در سپتامبر سال گذشته اين طرح را رد و اعلام كرد كه تنها يك كشور مي تواند اين مسابقات را برگزار كند. بر اين اساس تعداد كشورهاي نامزد به شش كشور محدود شد. قاره آفريقا براي اولين بار اين مسابقات را برگزار مي كند.

• خداحافظي تئوريسين
«آريگو ساكي» مدير فني تيم فوتبال پارما كه سابقه مربيگري در تيم هاي آ. ث. ميلان ايتاليا و تيم ملي اين كشور را نيز دارد كناره گيري خود را از دنياي فوتبال اعلام كرد. ساكي روز شنبه در يك مصاحبه مطبوعاتي در شهر رم پايتخت ايتاليا به خبرنگاران گفت: دليل اين تصميم من، اضطراب حاكم بر فوتبال است و مي خواهم به جاي رفتن به ورزشگاه وقت خود را به خانواده ام و شركت در مراسم مذهبي اختصاص دهم.
وي همچنين تأكيد كرد: اين تصميم كنوني من است اما مطمئن نيستم كه بتوانم دور از فوتبال بمانم زيرا فردي كه در خدمت اين ورزش است نمي تواند هميشه به آرمان هاي شخصي خود عمل كند.

• فوتسال در آبادان
مسئول امور ورزش بانوان اداره تربيت بدني آبادان گفت: ميزان گرايش بانوان آباداني به ورزش فوتسال افزايش يافته است.
«زهرا فرد» روز شنبه در گفت وگو با ايرنا افزود: هم اكنون دو تيم فرمانداري و صنعت نفت در رده سني بزرگسالان به صورت رسمي فعال هستند و در رده سني نوجوانان و جوانان نيز مجموعاً چهار تيم تمرينات خود را به طور مستمر پي مي گيرند.
او گفت: پيش بيني مي شود با فرا رسيدن فصل تعطيلات مدارس، بانوان زيادي براي ثبت نام در كلاس هاي آموزشي فوتسال نام نويسي كنند.
وي خاطرنشان ساخت: هم اكنون دو بازيكن از نفت به نام هاي «ژاله بيرگاني بهبهاني» و «زهره ميثمي» به تيم ملي فوتسال بانوان جمهوري اسلامي ايران دعوت شده اند.
خانم فرد ادامه داد: تنها سالن قابل استفاده براي ورزشكاران فوتسال بانوان آبادان، سالن سرپوشيده وليعصر آبادان است كه به رغم گرماي شديد منطقه از امكانات تهويه مناسب بي بهره است. وي در پايان اظهار داشت: در شهريور ماه سال جاري به مناسبت سالروز شكست حصر آبادان تورنمنتي با شركت چند تيم فوتسال بانوان در آبادان برگزار خواهيم كرد.
014110.jpg

• لوئيس فيگوي خيّر
«لوئيس فيگو» ستاره فوتبال پرتغال و باشگاه رئال مادريد اسپانيا يك بنياد خيريه به نام خود براي كمك به جوانان محروم و بي بضاعت در شهر ليسبون پايتخت پرتغال تاسيس كرد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از ليسبون، فيگو كه سال گذشته به عنوان سفير يونيسف انتخاب شد، پنج شنبه شب گذشته در مراسمي در ورزشگاه بسا در شهر پورتو، تاسيس اين بنياد را اعلام كرد.
طبق اعلام فيگو، سرمايه اوليه ۲/۱ ميليون يورويي اين بنياد با كمك هاي اهدايي شركت آمريكايي كوكاكولا و بانك بي پي ان پرتغال تامين شده است.
همچنين برنامه ريزي شده است كه تا پنج سال آينده سرمايه اين بنياد به ۶ ميليون يورو افزايش يابد. به عنوان محل ديگر درآمد اين سازمان قرار شده است مسابقه اي نمايشي با حضور جمعي از ستارگان فوتبال جهان در دوم ژوئيه (۱۱ تير)، در ورزشگاه بسا برگزار شود. در اين ديدار بازيكنان نامداري همچون رونالدو (رئال مادريد)، ريوالدو (آث ميلان)، فرانچسكو توتي (آاس رم) و پل اسكولز (منچستر يونايتد) شركت خواهند داشت.

• جردن در ميلواكي
مطبوعات آمريكا نوشتند كه «مايكل جردن» ستاره بازنشسته بسكتبال حرفه اي آمريكا «NBA» قصد خريد باشگاه «ميلواكي باكز» يكي از باشگاه هاي اين مسابقات را دارد. به گزارش خبرگزاري فرانسه از شارلوت (آمريكا)، روزنامه شارلوت آبزرور در شماره روز جمعه خود اين خبر را به نقل از دو تن از مسئولان مسابقات «NBA» نوشت.
برپايه اين گزارش ها، جردن گروهي كوچك از سرمايه داران علاقه مند به سرمايه گذاري در باشگاه هاي بسكتبال را تشكيل داده و هريك با ۵۰ ميليون دلار سرمايه اوليه در خريد و مالكيت باشگاه ها سرمايه گذاري مي كنند. مالك فعلي باشگاه ميلواكي اعلان فروش باشگاه را كرده و رقم فروش را هم ۱۶۰ ميليون دلار تعيين كرده است.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |