شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۷۶- June, 14, 2003
گفت وگو با پيمان يزدانيان آهنگساز فيلم
طرفدار سكوتم
اصراري ندارم كه موسيقي فيلم به تنهايي قابل شنيدن باشد مسلماً اولين هدف موسيقي فيلم در خدمت فيلم بودن است ولي اين هدف به تنهايي قابل شنيدن بودن لزوماً مانعةالجمع نيست
015425.jpg
حامد صرافي زاده
پيمان يزدانيان متولد سال ۱۳۴۶ در تهران، فارغ التحصيل رشته مهندسي صنايع از دانشگاه صنعتي شريف، فراگيري پيانو را از ۶ سالگي نزد خُفري آغاز كرد و با فرمان بهبود تا مراحل پيشرفته ادامه داد. از ۱۲ سالگي نيز آموزش هارموني و آهنگسازي را نزد خفري شروع كرده و سپس نزد مهران روحاني، هوشنگ كامكار و محمدرضا درويشي ادامه داد. او همچنين چند دوره كوتاه آشنايي با اصول رهبري اركستر، نزد ايرج صهبايي گذرانده است. او دوره هاي تكميلي آموزش نزد اساتيد كنسرواتوار وين و گراتس را در تهران و همچنين يك دوره پيشرفته را در مارسي با پروفسور ژينت گوبر گذراند. يزدانيان در سال ۱۳۶۸ مقام دوم مسابقه بين المللي نوازندگي پيانو در كنكور موزيكال فرانسه را كسب كرد و يك سال بعد در همان مسابقه رتبه نخست را به دست آورد. تاكنون بيش از ۳۶ قطعه براي پيانو ساخته كه بسياري از آنها در رسيتال هاي پيانو توسط خود او به اجرا درآمده است. آخرين فعاليت نوازندگي او اجراي كنسرتو پيانوي رمينور باخ به همراهي اركستر سمفونيك تهران به رهبري ايرج صهبايي در تالار وحدت در چند هفته اخير بوده است. ۱۹ قطعه براي پيانو اثر ايرج صهبايي را نيز به تازگي اجرا كرده كه به زودي منتشر خواهند شد. او پس از ساختن چند موسيقي براي فيلم هاي كوتاه و انيميشن، از سال ۱۳۶۸ به آهنگسازي براي فيلم هاي سينمايي پرداخت. موسيقي فيلم هاي لاك پشت (علي شاه حاتمي)، باد ما را خواهد برد (عباس كيارستمي)، بيگانگان (رامين بحراني)، آب و آتش (فريدون جيراني)، از كنار هم مي گذريم (ايرج كريمي)، ايستگاه متروك (عليرضا رئيسيان)، پرنده باز كوچك (رهبر قنبري)، شب هاي روشن (فرزاد موتمن)، فرش باد (كمال تبريزي)، گاهي به آسمان نگاه كن (كمال تبريزي)، از ساخته هاي اوست كه تعدادي از آنها در آلبوم «برداشت» منتشر شده است.
يزدانيان موسيقي فيلم كوتاه افتتاحيه جشنواره لوكارنو در سال ۱۳۶۶ را با عنوان «تولد نور» به كارگرداني عباس كيارستمي نيز در كارنامه دارد. همچنين در سال ۱۳۸۱ موفق به دريافت جايزه بهترين موسيقي فيلم از جشنواره المپياي يونان براي موسيقي فيلم «پرنده باز كوچك» شده است. موسيقي كوتاهي كه يزدانيان براي فيلم «از كنار هم مي گذريم» ساخته است در جشنواره فيلم فجر (سال ۱۳۶۹) كانديداي بهترين موسيقي فيلم شد. همان موقع گروهي از منتقدين او را از استعدادهاي فوق العاده سينماي ايران دانستند و آينده درخشاني را براي او پيش بيني كردند و پارسال اين پيش بيني درست از آب درآمد و او با سه فيلم «شب هاي روشن»، «فرش باد» و «گاهي به آسمان نگاه كن» در جشنواره حاضر شد و به اعتقاد اكثر سينمادوستان موسيقي اين سه فيلم بهترين آثار جشنواره بودند. نكته بامزه اينكه بيشتر فيلم هاي او هنوز به نمايش عمومي درنيامده اند (باد ما را خواهد برد، بيگانگان، فرش باد، شب هاي روشن و گاهي به آسمان نگاه كن) و دو فيلم ديگر او «پرنده باز كوچك» و خصوصاً «از كنار هم مي گذريم» اكران بسيار بد و ديرهنگامي داشته اند. با اين وجود ايرج كريمي به شدت از موسيقي فيلمش راضي است و شايد همين ارتباط بين كارگردان و آهنگساز باعث خلق اثري ماندگار شده است.
•••
• چطور سروكارتان به سينما افتاد؟
من هميشه به سينما علاقه مند بودم و كار در اين زمينه برايم جذاب بوده است. تا پيش از اولين فيلم بلند سينمايي (لاك پشت) ساخته آقاي شاه حاتمي چند كار كوتاه و انيميشن انجام داده بودم. بعد از آن فيلم (باد ما را خواهد برد) ساخته آقاي كيارستمي كه يكي از قطعات از پيش ساخته شده ام، انتخاب شد و براي فيلم تنظيم مجدد گرديد.
• فكر مي كنم باد ما را خواهد برد در كارهاي اخير كيارستمي تنها فيلمي بوده كه يك آهنگساز برايش آهنگ ساخته. زيرا در آثار ايشان عمدتاً آهنگ ها انتخابي است. فكر كنم براي شما موفقيت خيلي خوبي بود.
بله. از اين واقعه خوشحالم. البته همانطور كه گفتم اين قطعه هم انتخابي بوده از قطعات خودم.
• با آقاي كريمي چگونه آشنا و دعوت به كار شديد؟
يك روز مرا براي ديدن فيلم بنياد فارابي دعوت كردند. آن زمان مشغول مونتاژ فيلم بودند. همديگر را ديديم و بعد از فيلم با هم صحبت كرديم. ديدار بسيار خوبي بود و احساس كردم كه خيلي سريع مي توانم ارتباط ذهني خوبي برقرار كنم.
• آيا آقاي كريمي از قبل از شما كاري شنيده بودند؟
فكر مي كنم موسيقي فيلم باد ما را خواهد برد و بيگانگان را شنيده بودند. يكي از بهترين آشنايي هاي من در سينما آشنايي با ايرج كريمي بود. نكته اي كه در اين كار برايم حائز اهميت بود اعتمادي بود كه ايشان نسبت به من داشتند. موسيقي اين فيلم از كارهايي است كه آن را خيلي دوست دارم. نرمش نرم يك سوئيت است كه موضوع فيلم بخش هاي مختلف آن را به هم ارتباط داده است. از ابتدا با آقاي كريمي به اين توافق رسيديم كه زياد از موسيقي در فيلم استفاده نكنيم. مي خواستيم موسيقي جغرافياي خاصي نداشته باشد و سازبندي خلوتي داشته باشد. تركيب پيانو، بالابان و كوزه را انتخاب كردم. نوازندگي بالابان اين قطعات را يكي از بهترين بالابان نوازان ما، آقاي حسين حميدي كه از اساتيد موسيقي هستند، پذيرفتند.
• شما فيلمنامه را خوانديد؟
بله.
• فيلمنامه را كه خوانديد چه حسي داشتيد؟
خيلي برايم جالب بود و به خود گفتم بايد فيلم خاصي باشد. همين طور هم بود.
• مي خواستم ببينم به عنوان آهنگساز چه حسي داشتيد؟
پس از خواندن فيلمنامه تا پيش از ديدن فيلم هنوز هيچ ايده اي براي موسيقي نداشتم. ديدن تصاوير و گفت وگو با كارگردان است كه خيلي به من كمك مي كند. واقعا نمي دانم چگونه اتفاق مي افتد. شايد يك الهام است و اين بار تصاوير الهام بخش آهنگساز هستند. بازي ها، نوع فيلمبرداري و همه عوامل مي توانند تعيين كننده باشند.
• هيچ حسي از تلخي يا غم در موقع خواندن فيلمنامه در شما شكل نگرفته بود؟ چون به نظر مي رسد در موسيقي از كنار هم مي گذريم، غمي نهفته است. تمي از تلخي در آن لحاظ شده.
شايد برخي از موسيقي فيلم هايم غمگين باشند ولي براي من موسيقي از كنار هم مي گذريم غمگين نيست، هيچ حس تلخي ندارد. خودم را مي گويم، خيلي ها ممكن است احساس ديگري داشته باشند ولي من حتي از فيلم هم اين حس را نمي گيرم. براي من «از كنار هم مي گذريم» مثل زندگي است.
• آيا آقاي كريمي پيشنهاد خاصي در مورد موسيقي داشتند؟ چقدر در ساخت موسيقي فيلم دخالت كرده اند؟
من معتقدم يك گفت وگوي خوب و ارتباط ذهني درست بين كارگردان و آهنگساز منجر به درك متقابل و صحيحي از انديشه هاي دو طرف شده و باعث مي شود كه كار موفق شود. من و آقاي كريمي درباره داستان فيلم، فلسفه فيلم، نوع نگاه ايشان به سينما، موسيقي هاي مورد علاقه هر دومان و موارد مختلف گوناگون ديگر با هم صحبت كرديم. و اگر كار درست انجام شده باشد به خاطر همان گفت وگو و تبادل انديشه هاست.
• فكر مي كنم ۵ قطعه در طول فيلم استفاده شده. يكي تيتراژ اول ديگر پايان و ۲ قسمت هل دادن تاير و بخشي كه از همه مهمتر است بخش رستوران كه همه در كنار هم هستند. فضاي موسيقايي همه قطعات يكي است. آيا از همان ابتدا توافق بر همين بود؟ قرار بود همين ۵ بخش موسيقي باشد و تم واحدي داشته باشد؟
اين ۵ بخش درواقع ۳ قطعه موسيقي است: تيتراژ اول، بخش رستوران و تيتراژ آخر، بخش هاي هل دادن چرخ برگرفته از قطعه آخر فيلم است. براي من اين طور بوده كه در آخر فيلم حس كنيم غلطيدن چرخ همچنان ادامه دارد. چون فقط ۳ قطعه موسيقي براي فيلم در نظر گرفته شد براي حفظ انسجام، فضاي موسيقايي را ثابت نگاه داشتم ولي البته تم ها متفاوت است و اگر به كل قطعه به عنوان سوئيت بنگريم در موومان سوم ساز كوبه اي نيز اضافه مي شود تا به حركت (چرخ) كمك كند. عاملي كه موومان هاي مختلف اين سوئيت را مانند ريسماني به هم متصل مي كند داستان فيلم است.
• آقاي يزدانيان، رستوران تنها جايي است كه آدم ها در فيلم سكوت مي كنند و غذا مي خورند و دارند به هم نگاه مي كنند و تازه متوجه مي شوند كه در كنار هم هستند. شايد تنها چيزي كه در آن صحنه گوياي آن حس دروني و آن فضا است، حركت چشم ها و بازيگر و موسيقي كه بيانگر همه اينها است مي باشد. مي خواستم بدانم كه براي قسمت رستوران نوع نگاه ويژه اي را لحاظ كرده بوديد يا نه، در امتداد فيلم بود؟
به نظر من بخش رستوران در فيلم يك نقطه عطف است. حال اگر به آن جداگانه و نه در امتداد داستان بنگريم آيا باز مفاهيم خاص خود را به ما القا مي كند؟ مسلماً خير. همانطور كه تصاوير در ارتباط با قبل و بعد از خود قرار مي گيرد و معني دار مي شوند موسيقي نيز اين چنين است. بنابراين حس كلي را از همان ابتدا پيدا مي كنيم و در طول فيلم امتداد مي دهيم. اين چنين، موسيقي منسجم تر است.
• شما طرفدار كداميك از اين نظريه ها هستيد. اينكه موسيقي روي يك فيلم بايد به تنهايي اثري قابل شنيدن باشد يا نه فقط بايد با فيلم همراه باشد؟
اصراري ندارم كه موسيقي فيلم به تنهايي قابل شنيدن باشد. مسلماً اولين هدف موسيقي فيلم در خدمت فيلم بودن است. ولي اين هدف؛ به تنهايي قابل شنيدن بودن لزوماً مانعةالجمع نيست. من به عنوان يك آهنگساز مي توانم خارج از حوزه سينما و بدون محدوديت هاي تصويري قطعات مورد علاقه ام را آزادانه بسازم. ولي وقتي براي فيلم كار مي كنم يعني دغدغه تصوير دارم. در اين حال خود فيلم برايم مهمتر است و حرف اول را مي زند. بدين لحاظ در بسياري از موارد طرفدار سكوت هستم و ترجيح مي دهم حتي الامكان از موسيقي كمتر استفاده كنم. سعي مي كنم با وسواس و دقت با كارگردان به نقاطي كه موسيقي نياز دارند برسم. سپس با توجه به داستان فيلم، ريتم فيلم، آن لحظه خاص، تصوير، بازي و ديالوگ و غيره قطعه را مي نويسم. حال پس از اين اگر موسيقي بدون تصوير هم هويت داشت اين ديگر ناخودآگاه است.
• به نظر شما فيلمي كه موسيقي رويش سوار باشد. . .
يعني در خدمت فيلم نباشد؟
• يعني بارزتر از خود فيلم باشد.
يعني چه؟
• ببينيد. يعني همه قبل از اينكه بگويند فيلم خوبي ديده اند، از موسيقي فيلم تعريف كنند.
اشتباه نكنيد. اگر اين حرف را بزنند يعني از موسيقي فيلم خوششان آمده ولي اينكه بگوييم چون خوششان آمده يعني از فيلم بيرون زده، اين بي انصافي است. هيچوقت يادمان نرود كه آن تصاوير و داستان بوده كه انگيزه را براي ساختن موسيقي در آهنگساز ايجاد كرده است.
• موسيقي فيلم از كنار هم مي گذريم چقدر براي انتخاب شما براي آهنگسازي كارهاي بعدي كمك كرد؟ مثلا آقايان تبريزي، يا مؤتمن بر اساس كداميك از كارهايتان شما را انتخاب كردند؟
من به هيچ وجه نمي دانم.
• خب، يك چيز ديگر هم در مورد كارهاي شما وجود دارد. اينكه با توجه به اينكه چند سالي بيشتر نيست كه شروع كرده ايد به آهنگسازي براي فيلم، با كارگردان هاي خوبي كار كرديد. آقايان كيارستمي، كريمي، تبريزي، مؤتمن و. . . اولاً خودتان چه حسي داريد كه در اين چند وقت توانسته ايد با اين كارگردان هاي برجسته كشور كار كنيد. ديگر اينكه به نظر شما كدام يك از اين كارگردان ها درك درستي از موسيقي فيلم داشته اند؟
اول از همه اينكه دوستي، آشنايي و همكاري با اين اساتيد مايه خوشحالي و افتخار بنده است. و اما در مورد شناخت «درك صحيح» هيچكس لياقت اين تشخيص را در مورد ديگري ندارد و اصولاً قدري هم سليقه است. به هر حال خوشبختانه در تمامي موارد بدون استثنا شناخت متقابل و توضيح مناسب اين اساتيد راه گشاي من بوده است.
• كاست و CD از كنار هم مي گذريم (در آلبوم برداشت) زودتر از فيلم بيرون آمد. مي خواستم بدانم شما هم موافق بوديد كه كاست و CD قبل از ديده شدن فيلم به بازار بيايد و شنيده شود؟
اين كاست و CD اوايل سال گذشته به بازار عرضه شد يعني سه سال پس از ساخت فيلم. طبعاً وقتي موسيقي فيلمي را كار مي كنم در انتظار اكران آن فيلم به سر مي برم. فكر كنم اگر فيلم خيلي زودتر اكران مي شد براي من هم بهتر بود كه پس از فيلم، موسيقي آن هم به بازار بيايد. ولي ممكن بود اين انتظار بيش از اينها به طور بينجامد مانند فيلم بيگانگان كه هرگز در ايران اكران نشد. از سوي ديگر بر اين باورم كه عرضه موسيقي مي تواند تشويق مضاعفي براي ديدن فيلم نيز باشد. كما اينكه تقريباً هر ماهه از من سوال مي كردند كه فيلم چه زماني اكران خواهد شد؟ اينكه عرضه موسيقي يك فيلم قبل از اكران آن فيلم را نوعي لطمه بدانيم قدري به دور از انصاف است.
• مي خواستم بدانم خودتان بيشتر دوست داريد چه سبك كار كنيد. فيلمنامه را بخوانيد. سر ساخت فيلم باشيد، بعد از اتمام و مونتاژ كامل فيلم را ببينيد و سپس شروع كنيد؟
ترجيح مي دهم در هر سه مرحله به صورت پشت سر هم شركت داشته باشم.
• مثلا فكر مي كنيد اگر سر صحنه فيلم مؤتمن مي بوديد آيا تغييري حاصل مي شد؟
نمي دانم واقعاً نمي توان پيش بيني كرد. ولي به هر حال دوست دارم بعد از خواندن فيلمنامه اگر در زمان فيلمبرداري باشيم سر صحنه حضور داشته باشم يا اگر نشد مقداري از راش ها را ببينم. ولي چيزي كه خيلي لازم است ديدن فيلم پس از مونتاژ است. هر چند ممكن است بعد از ساخت موسيقي هم اندك تغييراتي در مونتاژ پديد آيد. هر قدر فيلم كامل تر باشد، صداها، ديالوگ ها و افكت ها بيشتر كار شده باشد، حس بهتري براي ساخت موسيقي به وجود مي آيد.
• آقاي يزدانيان، بين آهنگسازان فيلم چه ايراني و چه خارجي آثار چه كسي را بيشتر دوست داريد؟
يك شخص خاص نيست. درواقع قطعات مختلفي از آهنگسازان مخلتفي دوست دارم. مثلاً موسيقي فيلم ناصرالدين شاه آكتور سينما از آقاي انتظامي يا موسيقي فيلم نرگس از آقاي عليقلي و خيلي موارد ديگر كه در حال حاضر حضور ذهن ندارم. و از آهنگسازان خارجي از آثار موريكونه (Maricone)، دني اِلفمن (Elfman)، گوران برگويچ و. . .
• احيانا آقاي كريمي در زمان گفت وگو براي فيلمشان، ديدن فيلم خاصي را به شما پيشنهاد نكردند تا به يك نقطه مشترك برسيد؟
آقاي كريمي از دوستداران كارهاي كيشلوفسكي هستند و آهنگساز فيلم هاي وي يعني پرايزنر هم يكي از آهنگسازان مورد علاقه من است كه از قلم افتاد. من و آقاي كريمي در مورد اين علاقه مشترك روي فيلم هاي كيشلوفسكي و موسيقي فوق العاده پرايزنر با يكديگر زياد صحبت كرديم ولي هيچ اصراري نبوده تا از سبك آهنگساز براي فيلم آقاي كريمي ايده اي بگيريم.
• در آثار خودتان تا الان كدام كار را بيشتر دوست داريد؟
نمي توانم به راحتي بگويم.
• يك نكته جالب وجود دارد. امسال با توجه به راي گيري مجله فيلم، مجموعه كارهاي شما به عنوان بهترين موسيقي فيلم ها انتخاب شده بود. فكر مي كنم كانديدا هم نشديد؟
خير نشدم.
• در آن سالي هم كه به خاطر موسيقي فيلم از كنار مي گذريم كانديدا بوديد، رقيب سرسختي داشتيد به نام آقاي احمد پژمان براي فيلم باران. امسال فكر كنم خيلي كم لطفي صورت گرفت حداقل در مورد كانديدا شدن، اما به هر حال خيلي از منتقدان متفق القول بودند كه مجموعه كارهاي فرش باد، شب هاي روشن و گاهي به آسمان نگاه كن سه فضاي كاملاً متفاوت و دقيقا سه نوع موسيقي كاملا متفاوت. مي خواستم بدانم اصلاً دلخور شديد كه انتخاب نشديد.
من واقعاً به جايزه گرفتن يا نگرفتن فكر نمي كنم. به خاطر چيز ديگري كار مي كنم. من از خود سينما، خود فيلم، خلق موسيقي و لحظات كار لذت مي برم. پس از كار نيز رضايت كارگردان و حتي ساير همكاران و مردم بهترين پاداش است. و چيزي كه باقي مي ماند خاطرات دوران كار براي هر فيلم است. البته نمي گويم اگر جايزه اي بگيرم خوشحال نمي شوم. همه خوشحال مي شوند.

نگاهي به فيلم صورتي
مثلث عاشقانه اي كه به سامان مي رسد
015435.jpg
مختار شكري پور
«فريدون جيراني» كه بيشتر وي را به عنوان نويسنده و كارگردان فيلم هاي ملودراماتيك اجتماعي و خانوادگي با دست مايه هاي عاشقانه حسرت آلود كه هميشه عشق هاي فيلم هايش نيز با جنايت و قتل هم آميخته بوده مي شناسيم؛ اكنون به سراغ موضوعي كه هم متعلق به سينماي كودك است و هم بزرگسال رفته است. وي به رغم اينكه از مولفه هاي سينماي قبلي اش فاصله اي ملموس نگرفته و تغييرات بنياديني در كارش صورت نداده است اما با رويكرد تقريباً تازه اي به سراغ روابط، مناسبات و زد و بندها و درگيري هاي عاطفي و اجتماعي زنان و مردان رفته و ضمن پرداخت به اين نقبي هم به مسائل كودكان كه در گرو رفتارهاي پدر و مادرهايشان قرار مي گيرند، زده است.
بگذريم گمان مي رود كه «جيراني» حالا از روي سمپاتي اي كه نسبت به حوادث و اتفاقات و مسائل ملودراماتيك خانوادگي و عاشقانه اي كه دارد و يا شايد به واسطه قابليت هاي درام ساز و گيشه پسند قصه اي كه در آن نقبي هم به مسائل عاطفي و اجتماعي زنان و مردان زده مي شود؛ به اين موضوع پرداخته و به نظر مي آيد آنچه كه در قصه اش محور است پرداخت به همين مسائلي است كه بين زن و مرد صورت مي گيرد كه اين مسائل هم البته در جاي خود بسيار قابل تأمل است. اما نكته اي كه در اينجا بيشتر مد نظر نگارنده است آن است كه «جيراني» در پرداخت به پديده ها و مسائل اساسي انساني چون عشق، نفرت، حسادت، خودخواهي و ساير خصوصيت هاي رفتاري و رواني شخصيت هاي محوري فيلم هايش هيچ گاه به كنه و عمق اين پديده ها كه انگاره هاي ازلي و ابدي انسان به شمار رفته و خاستگاه آنها ذات انساني است، نرسيده و جاي كنكاشي فلسفي با بن مايه هاي انسان نگرانه و كلي در كارهايش خالي است. به طوري كه اين مهم در فيلم هاي ديگرش همچون قرمز، آب و آتش و شام آخر كه اتفاقاً در اين فيلم ها مي توانست اين گونه پرداخت پررنگ تر صورت گيرد، درنظر گرفته نشده است. از اينها كه بگذريم «جيراني» به رغم اينكه در جلسه نقد و بررسي «صورتي» در جشنواره فيلم فجر سال گذشته عنوان كرد كه اين فيلم خيلي متفاوت با فيلم هاي قبلي ام است اما به نظر مي رسد كه فقط جاي يك قتل يا خودكشي و جنايت در اين فيلم خالي است وگرنه «جيراني» پيرو دلمشغولي هاي قبلي اش دوباره به طرح يك مثلث عاشقانه ديگر كه اين بار پاي كودكي هم در ميان آمده است، پرداخته است.
مثلثي عاشقانه كه اساساً قابليت هاي دراماتيك و داستان پردازانه در خود دارد ولي با اين تفاوت كه اين بار اين مثلث را به طرز ماهرانه اي به پايان و سروساماني دلپذيرتر و باب طبع تماشاگران سانتي مانتال فيلم هايمان رسانده است؛ به طوري كه با وجود بر جاي نهادن ردپايي از عشق در دل «ليلا مشرقي» و طرف عشقي وي «رامبد جوان» تخريب ها و نابساماني هاي دروني كه حاصل روي آوردن به اين عشق بي حاصل است، متوجه اين دو شخصيت نمي شود و قصه بر وفق مراد و در واقع تابع منطق رفتاري و اخلاقي و ايده آل پسندانه ما پايان مي گيرد و همه چيز به خير و خوشي تمام مي شود و اين نوع پايان خوش دقيقاً نقطه مقابل پايان بندي فيلم هاي ديگر «جيراني» يعني آب و آتش، قرمز و شام آخر است كه در همه اين فيلم ها شخصيت ها دچار يك آسيب و تخريب رواني حاصل از عشق مي گردند و به نظر مي رسد كه «جيراني» در پايان بندي اين فيلم به چرخشي ۳۶۰ درجه اي روي آورده و از اين رو به آن رو شده است هرچند كه در درام شايسته آن است كه مهر پايان بر ذهنيت پرسشگر مخاطب ننهيم تا ذهنيت پرسشگر وي را به جست وجوي جواب پرسش هايي كه درام يا اثر ايجاد كرده است بفرستيم. البته گمان آن مي رود كه اين چرخش كامل «جيراني» بسته به موضوع فيلم ـ كه فيلمي در جهت سامان دادن به مسائل كودك در خانواده است ـ دارد وگرنه شايد اين پايان را اعمال نمي كرد.
پرداخت «جيراني» به نمايش سنتي ايراني و انتخاب اين فضاي نمايشي براي پرداخت به قصه فيلمش و همچنين داشتن گوشه چشمي به دنيا و رنج ها و زحمات و عشق هنرمندان اعم از هنرمندان تئاتر و موسيقي به كارشان از نكات جالب توجه اين فيلم ضمن بيان دست و پا زدن ها و درگيري هاي آدم هاي امروز در ميان محيط پرتشويش و اضطراب شهري و مدرن امروز است. به هر حال كارگرداني و فيلمبرداري فيلم به خصوص در نماهاي خياباني آن، بازي قابل قبول بازيگران ـ «رامبد جوان» در نقش هنرمندي شلخته و درهم و برهم كه در فضايي پرتنش احساسات و عملكردهاي متفاوتي از خود بروز مي دهد و ديگر بازي «فقيهه سلطاني» كه براي اولين بار است كه يك بازيگر زن ـ هر چند در سينما ـ نقش يك سياه را بازي مي كند و همچنين بازي «رضا شفيعي جم» ـ و انتخاب هوشمندانه آهنگ هايي كه هارموني زيادي با كليت داستان و درونيات شخصيت ها دارند و فضاي لازم را در فيلم ايجاد مي كنند؛ از نكات بارز و قابل توجه فيلم صورتي هستند را نبايد از نظر دور داشت. ضمن اينكه «جيراني» چيدمان منطقي و هماهنگي در كليت كار را رعايت كرده است. و اما نكته آخركه لازم است در اينجا ذكر شود آن است كه در فيلم «صورتي» برخلاف ساير فيلم هاي «جيراني» كه معمولاً درام و داستان از ناحيه كشمكش ها، درگيري ها و تقابل نيروهايي چون تقابل فكري و آرماني ميان آدم ها شكل مي گيرد؛ اينجا نه تنها اشاره اي به اختلافات و عدم تفاهم زن و مرد فيلم نشده است ـ و مي توان آن را يكي از كاستي هاي فيلم تلقي كرد ـ بلكه تقابل فكري و آرماني و طبقاتي در ميان نيست و به نظر مي رسد كه اين زوج جوان از بسياري جهات با هم تناسب فكري دارند؛ همانطور كه نسبت فاميلي ـ پسرخاله و دخترخاله ـ با هم داشته و عاشق همديگر هم در قبل از ازدواج بوده اند و به اندازه كافي از همديگر هم شناخت داشته اند؛ از اين رو گمان مي رود كه «جيراني» به رغم همين تناسباتي كه ميان اين دو حاكم است سعي دارد به متاركه آنها خاتمه دهد. برخلاف ساير فيلم هايش كه دلايلي منطقي براي متاركه زنان و مردان فيلم هايش ارائه مي دهد و از اين رو آنها را به وصلي دوباره مي رساند و شايد اين وصل دوباره اي كه مولف هم موافق آن است يكي از وجه تمايزهاي اين فيلم با بقيه فيلم هاي «جيراني» باشد كه همين باعث به سامان رسيدن مثلث عاشقانه فيلم و جلوگيري از تخريب روحي رواني آدم هاي فيلم شده است و ديگر خيلي از ضجه ها و نگاه هاي حسرت آلود، در اين فيلم نيست.

حاشيه هنر
• تغييرات مديريتي در موزه سينما
طي چند هفته آينده تغييرات گسترده اي در مديريت موزه سينما به وقوع پيوست، به گزارش خبرنگار سايت فيلم و سينما، طي دو هفته آينده با برگزاري مجمع هيأت امناي موزه سينما مدير جديد موزه معرفي خواهد شد. به نظر مي رسد كه كانديداي مديريت موزه سينما جمال اميد از اعضاي هيأت موسس است. موزه سينما سال گذشته با حضور رئيس جمهور رسماً افتتاح شد و با توجه به تغييرات مديريت شهري در تهران انتظار تحولات تازه اي در برنامه هاي موزه با مديريت اميد مي رود. مدير فعلي موزه سينما عبدالله محبي است.
015430.jpg

• كيارستمي با تعزيه به رم رفت
عباس كيارستمي براي اجراي تعزيه «ما به تماشاي تماشاگران» به رم رفت. كيارستمي روز چهارشنبه در گفت وگو با خبرنگار ما گفت: امشب براي تمرين و افتتاح نمايش تعزيه كه نام موقت آن «ما به تماشاي تماشاگران» است به همراه گروه به ايتاليا سفر مي كنيم. او ادامه داد: قرار است در پنج روز اول ،گروه در سالن اصلي تئاتر رم به تمرين بپردازند و بعد به مدت ۱۵ روز چند مجلس تعزيه با حضور پانزده تعزيه گردان از شهر خوانسار ـ كه محمدرضا اصلاني آنها را رهبري مي كند ـ در رم اجرا شود. ويژگي كار جديد عباس كيارستمي تركيب نگاه اوست. او در طول مراسم عزاداري محرم از واكنش تماشاگران مجلس هاي تعزيه در خوانسار فيلمبرداري ديجيتالي كرده است. كيارستمي درباره زمان كار جديدش گفت: اين نمايش ۱۱۰ دقيقه است كه ۵۵ دقيقه آن به تماشاگران مرد و ۵۵ دقيقه از آن به تماشاگران زن اختصاص يافته است. كيارستمي درباره نحوه اجراي تعزيه «مابه تماشاي تماشاگران» در سالن بزرگ شهر رم گفت: گروه تعزيه در روي سن به اجراي كار مي پردازند. در چهار طرف، بر چهار پرده تماشاگران واقعي تعزيه در خوانسار به نمايش گذاشته مي شود و تماشاگران ايتاليايي از سكوهايي بلندتر و مسلط بر صحنه، تعزيه و تعزيه تماشا كردن را خواهند ديد. كيارستمي در ادامه درباره زباني كه تعزيه به آن اجرا مي شود گفت: اين برنامه به زبان اصلي است و به هيچ وجه از زيرنويس استفاده نخواهد شد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |