طبق آثار و اسناد به دست آمده، ۲۹ ژوئن سال ۵۹۰ پيش از ميلاد، ميان دولت ايران (حكومت مادها) و دولت ليدي (قسمتي از تركيه امروز) قرار داد تعيين مرز بسته شد كه نخستين قرارداد از اين دست در تاريخ جهان به شمار مي رود.مسير رود هاليس، مرز دو كشور تعيين شد و مقرر گرديد كه علامت گذاري شود و رفت و آمد ميان دو كشور بر پايه ضابطه قرار گيرد. نوزده سال پيش از آن ارتش ايران، امپراتوري آشور را كه به ظلم شهرت داشت و دو قرن بر خاورميانه مسلط بود براي هميشه از ميان برده بود و ديگر، نينوه (نينوا) مركز قدرت خاورميانه نبود.
* در اين روز در سال ۱۳۴۸ هجري خورشيدي طبق قانون، اراضي دامنه هاي البرز ملي و ممنوع المعامله و غيرقابل تملك شخصي اعلام شد.
* در دهه ۱۳۵۰ تظاهرات در خارج و زد و خوردهاي خياباني در داخل، مقامات وقت را كلافه كرده بود.مروري بر اين رويدادها نشان مي دهد كه تنها در هشتم تير در زدو خوردهاي چريكي تهران و حومه در سال ۱۳۵۲ يك كشته، در سال ۱۳۵۴( كرج ) چهار كشته از جمله يك زن، در سال ۱۳۵۵ ( مهرآباد ) و داخل شهر در دونقطه جداگانه ۱۴ نفر كشته شدند.بيشتر مقتولين اين روز از كمونيستها و اعضاي گروه حميد اشرف بودند.هشتم تير ۱۳۵۷ نيز ايرانيان مقيم آمريكا در شهر شيكاگو بر ضد حكومت شاه تظاهرات كردند كه به زد و خورد انجاميد و پليس اين شهر بيش از هشت تن از معترضين را بازداشت كرد.
* «جان مي نارد كينز» اقتصادان انگليسي كه جلسه كنفرانس ورساي را به حالت اعتراض نسبت به شرايط سختي كه قراربود به آلمان تحميل شود ترك كرده بود، در اين روز در ۱۹۱۹ كتاب نتايج اقتصادي را منتشر ساخت كه در آن از مجازات هاي اقتصادي يك ملت كه دود آن به چشم همه ملل مي رود و نتيجه اي جز توليد خشم و نفرت و ايستادگي و جنگ ندارد به انتقاد پرداخت.

۲۹ ژوئن سال ۱۷۹۸ ميلادي بود كه توماس مالتوس اقتصاددان و كشيش انگليسي ضمن انتشار رساله اي تحت عنوان مسأله جمعيت اخطار كرد كه اگر افزايش نفوس جهان با توليد مواد غذايي و ساير مايحتاج زندگاني متناسب و هماهنگ نباشد، در آينده سعادت و رفاه بشر از او سلب خواهد شد و مردم مردگان متحركي بيش نخواهند بود و از زندگاني خود لذت نخواهند برد. به علاوه، جمعيت بي حساب عامل فساد و بسياري از مسائل اجتماعي و دشواري هاي اقتصادي- سياسي خواهد بود.فرضيه مالتوس كه هنوز تازگي خود را از دست نداده است به اروپا اشاره مي كند و مي گويد: اروپا در سال ۱۷۰۰ فقط ۶۶ ميليون جمعيت داشت كه امروز [سال ۱۷۹۸] پس از ۹۸ سال داراي ۱۸۰ ميليون جمعيت است و جمعيت آمريكا هر ۲۵ سال دو برابر مي شود.مالتوس جهان را به يك كفش فولادين و جمعيت آن را به يك كودك تشبيه كرد كه پاي او به تدريج بزرگ مي شود، ولي كفش نمي تواند متناسب با آن بزرگ شود و مسائل از همين جا آغاز مي شود. اخطار مالتوس تنها پس از جنگ جهاني دوم در اروپاي غربي به گوشها فرو رفت و جمعيت محدود شد. در اروپاي غربي اينك رشد سالانه جمعيت بسيار ناچيز و در بعضي سالها صفر و حتي منفي است. ولي، در نقاط ديگر جهان تأثير چشمگير نگذارده است و نفوس جهان از شش ميليارد تجاوز كرده كه ۵/۱ برابر ظرفيت توليد غذا و مسائل رفاهي آن است.توليد بعضي مواد غذايي با كمك علم شيمي از لحاظ بهداشتي خالي از خطر نيست و تلاش پژوهشگران تا اين لحظه براي رفع كامل اين خطر به نتيجه مطلوب نرسيده است. منابع مطالب دوبخش بالا:
WWW.IRANIANSHISTORYONTHISDAY.COM

سناي آمريكا انتصاب سرلشكر عرب تبار اين كشور «جان ابي زيد» را به جاي ژنرال تامي فرنكس به فرماندهي عمليات نظامي آمريكا كه منطقه اي از شاخ آفريقا تا آسياي ميانه را از جمله عراق، افغانستان و منطقه خليج فارس شامل مي شود تصويب كرد.خانواده سرلشكر ابي زيد كه از ده روز ديگر كار خود را در اين مقام آغاز خواهد كرد از لبنان به آمريكا مهاجرت كرده است.وي بر زبان عربي مسلط است و از هاروارد فوق ليسانس مطالعات خاور ميانه (شامل تاريخ، جغرافيا، زبانها، اديان و اقتصاد منطقه) دارد.در آمريكا، دانشكده هاي افسري از ليسانس به بالا دانشجو مي پذيرند.
* واشنگتن پست و روزنامه هاي ديگر نوشته اند كه مقامات كارخانه فولكس واگن مكزيك گفته اند كه آماده فروش شعبه اين كارخانه واقع در شهر پوئبلا هستند كه تاكنون فولكس واگن قورباغه اي از نوع قديم كه توليد آن در اروپا از دهه ۱۹۷۰ متوقف شده است مي ساخت.نوع تازه فولكس واگن قورباغه اي سه سال است كه به بازار آمده است.فولكس نوع قديم شش و فولكس قورباغه اي نوع تازه ۱۲ هزار دلار به فروش مي رسد.

دكتر روزنفلد در پاسخ به پرسشي تاييد كرده است كه بيماري گوت يا نقرس كه نوعي آرتروز است بيماري ثروتمندان است و گفته است كه اين بيماري برخلاف انواع ديگر آرتروز از نامناسب بودن ميزان اوره در بدن ناشي مي شود. يك فرد نبايد بگذارد كه ميزان اسيد اوريك در خون او از حد مجاز تجاوز كند. در مورد اين بيماري، اشاره به فرد به معناي مرد است، زيرا كه كمتر از ده درصد اين بيماران را زنان تشكيل مي دهند. افراد مبتلا به گوت نبايد جگر، دل، قلوه و مغز و نيز الكل مصرف كنند.

اين بيستمين بار بود كه مأمور مي شدم با مرد بزرگ مذاكره كنم. اين بار جسورتر بودم. زانوهايم نمي لرزيد و مي توانستم مستقيم توي چشمان او نگاه كنم. او مردي است بزرگ و توانا، آنقدر كه توانسته كوهي را جابجا كند. كوهي كه مابين ما بود و دشت هاي آن سو. كوه را برداشت و با آن راه دره اي را سد كرد كه رودخانه از آن مي گذشت. راه ما به دشت ها كوتاه تر شد و از سيلاب هاي گاه به گاه رودخانه هم راحت شديم. او از آن پس بزرگ كدخدايان شد. مرضي همه گير مي آمد، سراغ او مي رفتيم، نه حكيمي كه هرگز تپه اي را هم جابجا نكرده بود. سرما درختان را مي خشكاند، از او چاره مي خواستيم، نه باغبان پير كه با بيلچه اش حداكثر كرتي را مي توانست جابجا كند. چارپايان رعشه مرگزا مي گرفتند، هيچكس سراغي از بيطار نمي گرفت، چشم درد مي آمد، كسي به خاطر نمي آورد خانه كحال كجاست، زيرا تنها مرد بزرگ بود كه كوهي را جابه جا كرده بود.
اينك سالها گذشته بود، خشكسالي ريشه تناورترين درخت ها را هم سوزانده بود. از گله ها چيزي نمانده بود و امراض لاعلاج مردم را يك به يك روانه قبرستان مي كرد. چاره هايي كه به حكم مرد بزرگ به كار مي بستيم، هيچكدام موثر نبود. حلق همه تشنه بود. رودخانه را مي خواستيم دوباره. اما اين كوه لعنتي انگار هرگز نمي خواست دوباره جابجا شود. و حالا آمده بودم كه به نمايندگي از مردم براي بيستمين و آخرين بار با او گفت وگو كنم. مرد بزرگ چون همه آنچه را كه گفتم، شنيد، بناي گريستن گذاشت. باور نمي كردم مردي كه كوهي را جابجا كرده، گريه كند.
آشكار بود كه حرف تازه اي ندارد. اين هم عجيب بود از مردي كه كوهي را جابجا كرده. به تأثر و افسوس گفت مي داند كه كدخدايان مي خواهند بزرگي ديگر برگزينند، و از اين بابت چون آدمي بيچاره گريست. اين هم عجيب بود از مردي كه كوهي را جابجا كرده. چون ديگر اشكي در چشم هاي او نماند و آرام گرفت، پرسشم را گفتم: چرا او كه روزي توانسته كوهي را جابجا كند، نمي تواند براي رهايي مردم از اين درد و بلا كاري كند؟ از پنجره چشم دوخت به كوه، كه پيش روي ما بود و آفتاب داشت پشت آن غروب مي كرد. وقتي كه ديگر از آفتاب هيچ نشانه اي نماند، انگار با خودش نجوا كند، گفت: اين كوه... همين كوه... حالا مي فهمم هرگز نگذاشت كاري تازه بكنم... يا به فكري تازه برسم... همين كوه.
كنار او ايستادم. مي دانستم هيچكس مثل من تا حالا او را اينطور ترحم انگيز نديده است. گفتم: ما هم همين طور. اين كوه حتي نشاني خانه حكيم و بيطار و باغبان را از خاطرمان برد.
من و مرد بزرگ با چشماني اشكبار رو به سمت كوه ايستاده بوديم، كه حالا ديگر در تاريكي شب اصلا ديده نمي شد
ناصر كرمي

شانگهاي: بزرگترين پل فلزي جهان ديروز در شهر شانگهاي چين به بهره برداري رسيد. براي ساخت اين پل ۹/۳ كيلومتر بيش از ۳۰۲ ميليون دلار هزينه شده است.
قوس فلزي اين پل ۵۵۰ متر طول دارد كه طولاني تر از كمان پل آهني نيوريورجرج در آمريكا است. قرار است بلندترين ساختمان جهان نيز در سال ۲۰۰۷ در اين شهر مورد بهره برداري قرار گيرد.

برلين: يك سارق در آلمان مجبور شد براي نجات يافتن از محل سرقت، پليس را خبر كند. اين سارق ۳۰ ساله كه قصد داشت، اجناس مطب يك پزشك را به سرقت ببرد از نورگير سقف وارد اين مكان شد اما پس از جمع آوري وسايل متوجه شد كه قد وي براي خارج شدن از نورگير سقف بسيار كوتاه است.
به همين دليل تلاش كرد از در و يا پنجره خارج شود كه موفق نشد. سرانجام تصميم گرفت با پليس تماس گرفته و درخواست كمك نمايد.

مسكو: مسافري كه دستهايش ميان درهاي يك قطار درون شهري گير كرده بود مجبور شد ۴۰۰ متر با قطار بدود تا راننده متوجه اين موضوع شود. هنگامي كه اين خانم قصد سوارشدن به قطار را داشت ناگهان درها بسته شد و دستهاي وي ميان دو در گير كرد. در همين حين قطار به حركت درآمد و اين خانم براي اينكه دستهايش قطع نشود ۴۰۰ متر با قطار دويد كه سرانجام راننده متوجه اين موضوع شد و توقف كرد.

تورنتو: دو روز قبل نيروهاي امنيتي كانادا به راننده اي كه قصد داشت از مرز آمريكا وارد اين كشور شود مشكوك شده و به همين دليل او را متوقف كردند.
ماموران در ابتدا تصور كردند كه اين مرد، قاچاقچي اسلحه است و سلاح با خود حمل مي كند اما پس از بازرسي بدني وي متوجه شدند كه چهار كبوتر داخل پيراهن خود پنهان كرده و خبري از سلاح نيست.
به دليل اينكه، كبوترها فاقد پرونده پزشكي بودند وي اجازه نداشت آنها را وارد كانادا كند و به اين خاطر پرندگان را بسته بندي كرده و زير پيراهنش پنهان كرده بود.

هانوي: يك مرد ويتنامي با اقدام غيرقانوني خود باعث شد چند كلاهبردار به دام پليس بيفتند. اين مرد يك تكه آهن را با استفاده از رنگ سياه و چربي گاو رنگ آميزي كرد تا آنرا به عنوان برنز سياه در بازار به فروش برساند. از برنز سياه به عنوان ماده اوليه جواهرات و يا مجسمه هاي گرانقيمت استفاده مي شود.
اين مرد متقلب براي فروش برنز قلابي مبلغ ۶۴ هزار دلار درخواست كرد و سه تاجر جواهر كه قصد خريد آن را داشتند با استفاده از چاپگرهاي رنگي، اسكناس هاي دلار را تهيه كرده و آنرا در اختيار فروشنده قرار دادند.
به هر حال پليس راز اين ماجرا را كشف و تمام افراد دخيل در آنرا دستگير كرد.

اذان ظهر: ساعت۱۳و۸ دقيقه
اذان مغرب:ساعت ۲۰ و ۴۸ دقيقه
اذان صبح فردا:ساعت ۴و۴ دقيقه
طلوع آفتاب فردا: ساعت ۵ و ۵۱ دقيقه