يكشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۰۵- July, 13, 2003
گفت و گو با دكتر حسن عشايري استاد دانشگاه و رفتارشناس
اشتباه كردن را به جوانان بياموزيم
000115.jpg
000120.jpg

مدارا از صفات و خصوصيات ديرينه ما شرقيان است. صفتي كه اكنون به دليل روند روزافزون زندگي ماشيني دچار اختلال شده است.اما آيا مديريت جديد، به ويژه از نوع آموزشگاهي آن، مدارا را برمي تابد. آنچه درپي مي آيد گفتگويي است كه با دكتر حسن عشايري، متخصص علوم اعصاب و رفتار و فوق تخصص در نوروپيسكولوژي (رابطه مغز و رفتار) به عمل آمده است. متخصصي كه با فروتني خاص دانشمندان و با روحيه اي شرقي، خود را بيشتر تأثيرپذير مي داند تا تأثيرگذار. فعاليت و تحقيقات اين استاد، بيشتر در زمينه رفتارها و فعاليت هاي انساني است. اميدواريم اين گفتگو، پاسخي براي برخي ناگفته ها باشد.
آقاي دكتر، اساساً مدارا يك بحث اخلاقي است يا علمي؟
تا آنجا كه من با زبان لاتين آشنايي دارم، مدارا يا Tolerance ريشه و مبنايي فيزيكي دارد.
مدارا در درجه نخست نگرشي بوده كه از علوم طبيعي برخاسته و بعدا در زمينه اخلاقي- رفتاري توسعه پيدا كرده است.
در نگرش هاي مديريتي، به ويژه نگرش هاي جديد و علمي، جايگاه مدارا كجاست؟
اصولا در علم، يكي از شاخص هاي شخصيت به طور عام اين است كه شخص، مدارا و آستانه تحمل زيادي داشته باشد. او بايد تمام انديشه هاي متضاد را پردازش كند. البته اين بدان معني نيست كه همه چيز را قبول كند؛ بلكه بايد آستانه بالايي براي شنيدن و تحمل در بحث داشته باشد.
در مسائل اجرايي و مديريتي چه طور؟
در مديريت، اصولي وجود دارد كه قراردادي و نسبي است. به سبب مباني تربيتي، بايد در روح حاكم زمان رعايت شود، بايد يك شعاع اعتماد افقي و عمودي وجود داشته باشد كه همان مداراست و استعدادها را پرورش مي دهد. اساسا ما بايد هدف آموزش را مشخص كنيم. براي چه آموزش مِي دهيم؟ براي بهتر زيستن، نه براي محدودشدن و زجر كشيدن. آموزش براي همزيستي، براي شكوفايي خلاقيت است. مدارا هم با خلاقيت ارتباط دارد. خلاقيت در جايي بروز مي كند كه انديشه ديگري نيز ابراز وجود كند. اگر همه يكسان بيانديشند، هيچ كس نمي  انديشد.
مديريت اين نيست كه همه جا مين كاري شود. مديريت، به خصوص در آموزش و پرورش، بايد اين مدارا را داشته باشد كه به كودك، نوجوان و جوان فرصت دهد تا فكر كردن، حتي غلط فكر كردن و اشتباه كردن را بياموزند. پس حتي بايد اشتباه كردن را هم آموخت؛ اما به شرطي كه با استدلال ورزي توأمان باشد و جلوي تكرار اشتباه گرفته شود.
مدارا به شخص امكان جرأت ورزي مي دهد و بدون آن، جرأت ورزي هم خاموش مي شود. متأسفانه ما در گفتار و رفتار، اين جرأت ورزي را نداريم. براي مثال، زبان ما بيشتر زبان تعارف است؛ حال آن كه بايد ابزاري براي نيل به حقيقت و واقعيت باشد. روي اين اصل، مدارا اين امكان را فراهم مي آورد كه مين ذهني كاشته نشود، انديشيدن بال و پر پيدا كند، شخص فكركردن را ياد بگيرد و اصولا درست فكر كردن را بياموزد.
000130.jpg

پس آقاي دكتر، مي توان گفت كه مدارا باعث تقويت مديريت مي شود؟ 
مدارا اصول و قواعد خاص خود را دارد. معلوم است كه نمي توانيم كار تخريبي را تحمل كنيم؛ اينجا تحمل كردن يعني بي تفاوت بودن و احساس مسئوليت نكردن. مسلما اگر اين مسئوليت پذيري آسيب نبيند، مدارا وجود خواهد داشت. معمولا در جايي كه ترس، فقر و جهل هست، مدارا كاهش پيدا مي  كند.
اگر مدارا نداشته باشيم، نمي توانيم شخصيت هاي فرزانه، فرهيخته و خلاق پرورش دهيم. نبود مدارا در مدارس و مديريت آموزشي ما، مساوي با ايجاد گورستان استعدادهاست.
با توجه به اينكه همواره احتمال سوءاستفاده هايي وجود دارد، آيا مدارا فرهنگ و بستر خاصي را نمي طلبد؟
رفتار يك طيف است؛ تفكر نيز در طيفي در سنين متفاوت و با قواعد گوناگون ابراز مي شود و سازمان بندي پيدا مي كند. مسلما نمي شود رفتاري را كه سامانه زندگي را به هم مي زند، تحمل كرد. عدالت زيربناي تمام اين مباحث است. زماني كه رفتارهاي ناقض عدالت را تحمل مي كنيم، يك تحمل منفي است و در حقيقت رفتار غيراجتماعي را پاداش مي دهيم. بنابراين، تحمل در جايي است كه با آموزش، با خود شكوفايي و باخلاقيت سر و كار دارد.
ما در تعليم و تربيت،  ذهن پادگاني نداريم. ذهن تفويضي، مشاركتي و مشورتي داريم؛ يعني آنچه كه شايسته است، بايد ابراز وجود كند. آنچه كه نوتر است، بايد شكوفا شود. بايد بدانيم كه نوآوري به معناي پشت پا زدن به سنت ها نيست؛ بلكه نوآوري، خود، ارزش دهي به سنني است كه اينك كهنه به نظر مي رسند، زيرا بدين طريق، آنها را يك قدم به پيش مي برد و نوتر مي كند. آموزش يعني نوآموزي و هم آموزي. كسي كه مدارا مي كند، خود نيز ياد مي دهد بدون مدارا، نوآموزي نخواهيم داشت و همانند صفحه  گرامافون تنها تكرار خواهيم كرد و درجا خواهيم زد.
در مبحث مدارا در مديريت آموزشي و مدارس، آيا مي شود خط مشي ها، شيوه ها و راهكارهايي ارائه داد يا اين كار بيشتر به خلاقيت فردي بستگي دارد؟
در يك يادگيري مشاركتي، بايد مهارت هاي مديريتي را ياد بگيريم. ببينيم كاربرد مديريت پادگاني كجاست، مديريت مشاركتي چه كاربردي دارد و به اين ترتيب، خود مفهوم مديريت را بياموزيم.
مديريت مفاهيمي چون تدبير، مدبربودن، مشورت با ديگران را دربر مي گيرد. مدير بايستي يادگيرنده و ياددهنده باشد.
بخشي از مديران ما رياست مي كنند؛ در حالي كه رياست با مديريت فرق دارد. مديريت يعني مسئوليت پذيري و آموزشي كه تكرار مي شود. البته نه به معني بازآموزي، بلكه در معني آموزش مداوم. خود مديريت، آموزش است.
از دانش آموز و نيازهايش مي آموزد. مدير نبايد فكر بسته داشته باشد و تفاوت هاي فردي و فرهنگي  دانش آموزان بايد ارزشيابي شود.
متأسفانه ما، در مديريت، خودمداري را تربيت مي كنيم؛ در صورتي كه مديريت همگاني است. مدير بايد به دانش آموزان ضعيف و كم توان بيشتر بپردازد، نه اينكه عده اي را انتخاب و با دوپينگ شاگرداني تحويل دهد كه حداكثر ۱۰ تا ۲۰% در كنكور قبولي بدهند. مدير خوب امروزه بايد بداند كه براي آن ۸۰% كه نمي توانند كنكور قبول شوند، چه برنامه اي دارد و قرار است با آنان چگونه مدارا كند. چگونه مي خواهد آن ها را از نظر رواني واكسينه كند كه در مقابل شكست ها و ناكامي ها از راه بازنمانند.
مديريت هيچ ارتباطي با ترس و تنبيه ندارد. مدير بايد در دل ها باشد. در مدارس، مدارا به اين سبب ضروري است كه دانش آموز بتواند جايگزين آن امكاناتي را كه در خانه و محيط اجتماعي ندارد، پيدا كند و احساس او به خلاء نرود. يعني احساس كند الگويي وجود داردكه مي تواند از طريق آن استعدادهاي خود را افزايش دهد و راه زندگي را پيدا كند.
البته فرهنگ مدارا در مدارس، خانه و اجتماع از هم جدا نيست. وقتي در خانه پدرسالاري و در مدرسه كتاب سالاري و مديرسالاري حاكم است، جامعه نيز از آن تبعيت خواهد كرد. ما بايد در محور «خانه- مدرسه- جامعه» كار كنيم و جامعه هم بايد مدارا را قبول كند تا مديري كه مدبر است و نوآوري مي كند، جرأت ورزي  مدارا را داشته باشد. طبيعتا در شرايطي كه مدارا وجود ندارد، اگر بخواهيد ناگهان با مدارا شروع كنيد، ممكن است دچار عوارض جانبي بشويد. در فرهنگ هايي كه به سختگيري عادت كرده اند و به استبداد خو گرفته اند، طبيعي است كه اگر اين ها نباشد، سيستم به هم مي خورد.
مدير خوب، مدير فرآيند مدار است، نه پي آمد مدار. فرآيند ها و دلايل را بررسي مي كند، به عمق وجود دانش آموز نظر دارد و نه فقط به رفتاري كه در ظاهر بروز مي كند. حتي وقتي كه مدير نيست و حضور فيزيكي ندارد، مديريت تربيتي بايد در كوله پشتي رواني دانش  آموز به خانه انتقال پيدا كند و خانه را تغيير دهد. زيرا آموزش و پرورش مي تواند درفرهنگ خانه نيز اثرگذار باشد.
احساس من اين نيست كه مدارا شاخص جداشده اي است كه مي توان آن را آموزش داد. مدارا كل شخصيت مدير، مهارت هاي اجتماعي، مهارت برقرار كردن ارتباط سالم در سنين متفاوت با دانش آموز است و بدون فهم آن، مدارايي وجود ندارد.
تفكر مدير خوب بايد در يك طيف باشد، نه در يك خط، تفكر در حل مسئله بايد واگرا باشد؛ مدير بايد متقاعد شود و متقاعد كند،  محكوم نشود و محكوم نكند. زيرا مدارا در اين نمودها ظهور مي ِيابد.
نبايد جلوي شور دانش آموز را گرفت؛ بلكه بايد خردورزي را بياموزيم و آن شور را با شعور همراه كنيم. براي مثال، مدير خوب بايد سن بلوغ و مقتضيات آن را بشناسد. بايد بداند كه آنچه در سن بلوغ نمود پيدا مي كند، غريزه است و غريزه بايد به وظيفه تبديل شود. او بايد اين تعارض را با مدارا حل كند.
آيا مي  توان گفت كه مدارا با انضباط در تعارض قرار مي گيرد؟
اتفاقا مدارا يعني انضباط. يعني آن چيزي كه شايسته است جاي خود را بگيرد و آنچه كه ناشايست است، به سوي شايستگي برود. در مدارا يك اصلاح و تغيير وجود دارد. مدارا پوياست و روي اين اصل، هيچ مغايرتي با انضباط ندارد. برعكس آن نظمي كه ظاهرا وجود دارد، اما بدون عدالت، در حقيقت يك نوع بي نظمي است كه تنها ظاهري آراسته دارد. مدارا وقتي است كه من، بي نظمي را به بي عدالتي ترجيح مي دهم. عصيانگري دانش آموز در مقابل ناحقي كه اتفاق افتاده است، يك خشم مقدس است و بايد تحمل شود. پس ملاحظه مي كنيد كه در مدارا، پردازش اطلاعات بسيار مهم است.
در مدرسه بايد عشق و آزادگي را بياموزيم. آزادي، هماهنگي قوانين است. آزادي، تشخيص اين است كه اگر وجود من نفعي به ديگران نرساند، دست كم كمترين آسيب را به جامعه برساند. اين معني ارتباط مدارا با آزادي است. من فكر مي كنم مدارا را بايد در انضباط هم ديد و بدون انضباط، مدارا امكان پذير نيست.
باز تأكيد مي كنم كه بدون شناخت و آگاهي و تفكر نوآور، مدارايي وجود ندارد. كسي كه از مديريت و مهارت مديريت آموزشي و تربيتي آگاهي نداشته باشد،  با مدارا بيگانه است. چون آگاهي ندارد و مي ترسد و اين ترس،  اتفاقا مدارا را خفه مي كند. هر چه آگاهي از مباني آموزش و مباني جديد خلاقيت در آموزش بيشتر شود و از مباني صحيح تربيت بالا رود و عمق و وسعت پيدا كند، زمينه براي مدارا آماده تر مي شود. آنجا كه آگاهي و مهارت محدود است، خشونت ظاهر مي شود. برخي از مديرهاي آموزشي، ناداني و كم تواني خود را با خشونت مي پوشانند. در حقيقت خشونت نشانه اي از ضعف و ناتواني و ناآگاهي است.
با اين اوصاف، نبود مدارا از عوامل اساسي ضعف آموزش و پرورش ماست؟
اجرازدگي يكي از آفت هاي آموزش و پرورش است. نگاه «از به» بايد اصلاح و به نگاه افقي و دوطرفه تبديل شود.
بدون مدارا، خلاقيت وجود ندارد؛ خلاقيتي كه به معناي فرارفتن و جرأت ابراز آنچه كه در كليشه و طبقه بندي هاي موجود نمي گنجد، در نظر گرفته مي شود. ما مدارا را با ضد آن تعريف مي كنيم: ندانستن حقوق كودك، رعايت نكردن آن، پي آمدمدار بودن، فرآيند را مشاهده نكردن، تفاوت هاي فردي را رعايت نكردن، به اصل پويايي گروه توجه نكردن و... بايد در نظر داشت كه ذهن هاي پيش ساخته، مدارا را از بين مي برد.
نظام فعلي آموزش و پرورش و شرايط كنوني جامعه را در نظر مي گيريم؛ شما چه راهكارهايي را براي متوليان تعليم و تربيت، به ويژه براي مديران جهت بهبود شاخص هاي مدارا توصيه مي كنيد؟
در گردهمايي هاي داوطلبانه و نه فرمايشي، وضع موجود خود را بررسي و سئوال مطرح كنند. زيرا پرسشگري، تقواي فكر است و به چراها پاسخ مي دهد. آنان بايد دلايل شكست و سهم مديران را در اين مسئله بررسي كنند.
ذهنيت ها هم بايد اصلاح شود. ما مي خواهيم قبل از علت يابي، علامت درماني كنيم. مدير خوب آموزشي، وقتي مدبر شود و معيارهاي مدارا را داشته باشد، به رهبر آموزشي تبديل مي شود. مدير تا رهبر نشود، تأثير نمي گذارد. رهبري در مديريت، يعني اين كه به غير از مدير و مربي بودن، او را به منزله رهبر هم قبول كنند و اين، يك شاخص شخصيتي است. بر اين مبنا، مدير مي تواند براي بعضي رفتارهاي ناهنجار بازدارنده و براي برخي رفتارها، حتي بدون كلام، تشديدكننده و حضور فيزيكي و نگاهش تأثيرگذار باشد. مدير با رفتار غيركلامي خود هم مدير است؛ نه با صداي آمرانه. مدير خوب، هيچگاه نصيحت نمي كند.
دانش آموز از وجود و منش يك مدير خيلي بيشتر از كلام او تأثير مي پذيرد و از كلام تندش، تأثيري جز نفرت نمي پذيرد، خشونت مي آموزد و آن را در زندگي اجتماعي خود نيز به كار مي گيرد.
با اين تفاسير، مدير خوب را چگونه تعريف مي كنيد؟
در حقيقت، مدير فرزانه اي است كه راه را نشان مي دهد، بدون اين كه سدمعبر كند. مي درخشد، بدون اين كه خيره كند. تيز است، بدون اين كه ببرد. رازدار است و با محركي كوچك از كوره درنمي رود. مديريت مساوي اختيار است، نه قدرتمندي و جبار بودن. براي اين كه تشخيص دهيم مديري مدارا دارد، بايد به ذهنيتي كه او در بين دانش آموزان و معلمان تكوين داده است، رجوع كنيم. آيا در آنان شخصيتي تداعي مي شود كه بتوان به آن پناه برد يا كارمند و شبه كارمندي هستند كه مصوبات را به صورت اجرازده ديكته مي كنند؟
مي خواهم اين گفت وگو را اين گونه به پايان برم: شما خودتان چه قدر اهل مدارا هستيد؟
براي چيزهايي، مداراي من بسيار كم است؛ ولي براي چيزهايي ديگر، تقريبا بي كران است. من از درخت بيد، انتظار آلبالو ندارم! مداراي من بر شناخت مبتني است. هرچه شناخت عميق تر، دقيق تر و به واقعيت نزديك تر باشد، مدارا عملي تر كار مي كند. زماني كه با شخصي كه ريا و تزوير مي كند، مدارا كنم، درحقيقت بخشي از ضعف شخصيتي خودم را نشان مي دهم و روي اين اصل، اين گونه موارد را تحمل نمي كنم و مدارا ندارم. ولي عقيده دارم كم تواني و ناتواني، در جاهايي كه علت دارد، معلول قضيه است و در اين اوقات، مدارايم زياد است. من سعي نمي كنم كه تنها ضعف هاي دانشجويانم را كشف كنم؛ بلكه مي كوشم ده بار امتحان كنم و ببينم كه آنان، چه توانايي هايي دارند كه كشف نكرده ام. در كنارشان، چه انعطاف ها و چه زيبايي هايي دارند؟ قرار نيست بر زخم ها انگشت بگذارم؛ زخم ها بايد التيام پيدا كنند. حال چه اندازه موفق هستم، نمي دانم.
با تشكر از اين كه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد.
از شما تشكر مي كنم كه اين قدر با من مدارا داشتيد و خوانندگان شما نيز به احتمال قوي، امتحان خود را در مدارا داده اند كه اين مصاحبه را با مداراي زياد بخوانند!
گفت و گو :اميد نيايش
عكس ها : راهب هماوندي

طنزهاي آموزشي -۱
بازي افزايش شهريه ها
«ويژه مدارس غيرانتفاعي»
۱- بهترين زمان براي اين بازي هنگام ثبت نام است.
۲- طرفين بازي فقط انواع و اقسام مدارس غيرانتفاعي هستند. بازي ميان دار ندارد، اما تماشاگران زيادي از قبيل والدين، ادارات آموزش و پرورش، مسئولين وزارتي، مسئولين بازرسي و... مي توانند نظاره گر آن باشند.
۳- ترتيب انجام بازي به اين صورت است: لازم نيست افراد روبه روي هم بنشينند، هر مدير در مدرسه خود مي  نشيند و به كمك عوامل مدرسه و با استفاده از محاسبات ويژه، خود را براي بازي آماده مي كند.
پيش فرض بازي: شهريه مصوبه
مدرسه (۱): من كه كلاس تابستاني دارم، فقط شهريه بگيرم...
مدرسه (۲): من كه آزمون هفتگي دارم، فقط شهريه بگيرم...
مدرسه (۳): من كه برنامه هاي اردويي دارم، فقط شهريه بگيرم...
مدرسه (۴)... : من كه كلاس هاي تقويتي دارم، فقط شهريه بگيرم...
مدرسه (۵): من كه معلم هاي خوب خوب دارم، فقط شهريه بگيرم...
و همين طور مدارس ديگر ويژگي يا ويژگي هاي خاص خود را بيان مي كنند. البته رعايت نوبت لازم نيست.
000125.jpg

۴- هر مدرسه به تعداد فعاليت ها و ويژگي هايي كه ادعا مي كند، ارقامي را به شهريه مي افزايد.
چون ميان داري هم وجود ندارد، مدرسه شهريه را افزايش مي دهد و به آن عمل  مي كند، منتظر كسب اجازه از كسي هم نمي ماند.
۵- حق دريافت كمك هاي مردمي هم كه كاملاً اختياري است به جاي خود محفوظ است! اگر والدين محترم ارقام درخواستي مدرسه را پرداخت كردند كه مشكلي نيست و اگر پرداخت نكردند، اختيار دارند كه فرزند خود را در هر جاي ديگري ثبت نام كنند!
چند نكته؛ اول- اين وسط كسي بايد تكليف مفهوم فوق برنامه را روشن سازد. بالاخره فوق برنامه به چه مي گويند؟ دوم- اين فعاليت هاي جنبي با چه مبناي علمي اضافه مي شود؟ سوم- مدارس تا چه حد در افزودن اين برنامه ها اختيار عمل دارند؟ چهارم- چه كسي بر ارائه اين خدمات جنبي و كيفيت آنها نظارت دارد؟ پنجم- اين بازي تا كي ادامه دارد؟!
۷- حساب كنيد هر سال هر مدرسه اي به هواي عقب نماندن از مدارس ديگر و خارج نشدن از گردونه رقابت، بخواهد با افزايش خدمات، هزينه هاي خود را افزايش دهد. اين پول ها را چه كساني بايد پرداخت كنند؟ مدير مدرسه اي مي گفت چون مردم مدارس را با هم مقايسه مي كنند اگر شهريه مدرسه من كم باشد، براي من افت خواهد داشت.
000135.jpg

با اين همه خدمات جنبي كه مدارس غيرانتفاعي مدعي ارائه آن هستند از قبيل: آموزش تابستاني، آزمون هاي هفتگي، جزوات، اردوي عيد، كلاس هاي فشرده، كلاس هاي رفع اشكال قبل از جلسه امتحان!، كلاس هاي المپياد، پشتيبان آموزش و... به احتمال زياد بعضي از آنها شق القمر خواهند كرد!
۸- داستان فروشگاه هاي ارزان فروشي را در كشورهاي غربي شنيده ايد. مديران مدارس غيرانتفاعي كه از خود اين مردم هستند و وضعيت اقتصادي مردم را مي دانند به جاي اين كه با هماهنگي و همفكري يكديگر، حداقل استانداردهايي را براي ارائه خدمات تعيين نموده و سعي كنند بهترين خدمات را با حداقل هزينه ها به مردم ارائه دهند در رقابتي بي هدف و بي سرانجام شركت كرده اند. به طور حتم و در طي  سالياني نه چندان دور، اين وضعيت به ضرر مدارس غيرانتفاعي تمام خواهد شد كه نشانه هاي آن از همين الان هم ديده مي شود. آيا استقبال مردم از مدارس غيرانتفاعي كم نشده است؟
۹- نتيجه اخلاقي: اول ثبت نام در مدرسه غيرانتفاعي آش كشك خاله است، وقتي ثبت نام فرزندتان را پذيرفتيد بايد همه هزينه هاي مصوب وغيرمصوب را هم بپذيريد.
دوم- هر مدرسه  كلاس ويژه خود را دارد و براي خود اعتباري قائل است. شما كه راضي نيستيد كلاس كسي پايين بيايد؟!
ابرام خيرنديده

سايه و روشن فرهنگ
مي خواهيم برخي از خبرهاي آموزشي را از زاويه اي ديگر نگاه كنيم. اگر هميشه قرار است آن سوي سكه را بازگو كنيم، بهتر است نيم نگاهي هم به اين سوي سكه بيندازيم؛ شايد تلنگري باشد براي آن دسته از متوليان آموزشي كه دوست دارند هميشه خبر از موفقيت ها و شادكامي ها بدهند و به نظر مي رسد از نبود امكانات و ضعف ها مطلع نيستند.
ما منتظر هستيم چنانچه كارشناسان آموزش و پرورش، متوليان روابط عمومي نظام آموزشي و والدين نيز در مورد اخبار نظر يا پيشنهادي دارند، ما را ياري دهند.

انتقاد از بي برنامگي اوقات فراغت دانش آموزان
قائم مقام وزير آموزش و پرورش در سازمان انجمن اوليا و مربيان با انتقاد ازبي برنامگي اوقات فراغت دانش آموزان، از سازمانها و نهادهايي كه براي اوقات فراغت جوانان و نوجوانان برنامه دارند، خواست با يكديگر هماهنگي و همكاري بيشتري داشته باشند. حسين ملكي افزود: سازمانها، نهادها و وزارتخانه ها براي پر كردن اوقات فراغت دانش آموزان در ايام تابستان، برنامه و سياست واحدي ندارند و هر يك از اين سازمانها و نهادها برنامه هاي خاص خود را اجرا مي كنند.
* نظر: خوب شد كه لااقل يكي ازمسئولان آموزشي به اين برنامه پركني تابستاني دانش آموزان اعتراض كردند. البته سال هاست كه متوليان آموزشي، والدين و مطبوعات درصدند كه به اين كارهاي شتابزده سازمان ها و نهادهاي متولي اوقات فراغت سامانه اي ببخشند. خوشبختانه ايشان مدعي شده اند كه انجمن اوليا و مربيان قرار است سياست و برنامه مشخصي را ارائه كند. اميدواريم ايشان تا سال آتي نيز در اين مسئوليت باقي بمانند تا پاسخگوي پرسش خود از ساير سازمان ها باشند. در هر حال درست است كه تازه تابستان آغازشده، ولي حداقل تا ۲ ماه ديگر وقت باقي است و بهتر است به جاي مصاحبه، گفتگو و انتقاد، كمي هم به ارائه فكر و برنامه براي بچه هاي مردم باشيم.

مشاركت در تأمين هزينه، اختياري، اما ضروري
به گفته رئيس ستاد ثبت نام مدارس، توسعه فعاليتهاي آموزش و پرورش و ارائه خدمات مطلوب آموزشي و تربيتي به دانش آموزان، نيازمند كمكهاي اوليا و افراد خير و نيكوكار است. آقاي سميع گفته است: مديران مدارس در سراسر كشور به منظور جلب مشاركت شهروندان در تأمين هزينه اين بخش، بايد اولياي دانش آموزان را به طور شفاف توجيه كنند، اما براي دريافت وجه نبايد رفتار اجباري داشته باشند.وي افزوده است: ارائه خدمات بهتر و مطلوب آموزشي به دانش آموزان نيازمند كمكهاي مردمي است، لذا مدارس به همين خاطر و احساس مسئوليت، دريافت كمكهاي مردمي را پيگيري مي كند.
* نظر: ما هم بر اين نكته اتفاق نظر داريم كه طبق اصل ۳۰ قانون اساسي، تمامي خدمات آموزشي در نظام جمهوري اسلامي ايران رايگان است؛ ولي بايد براي مطلوبيت آموزشي دانش آموزان كمك هايي پرداخت كرد، البته كسي انتظار ندارد كه در مدارس دولتي اين هزينه ها توسط والدين پرداخت شود،چرا كه اغلب والدين دانش آموزان مدارس دولتي از اقشار آسيب پذير جامعه هستند و بنابراين توان اين را ندارند كه هم ماليات بپردازند و هم بخشي از هزينه هاي آموزشي را تقبل كنند، اغلب اين گروه از والدين معتقدند كه اگر اين ماليات هاي ناچيز و درآمدهاي ملي به نحو صحيحي در سامانه آموزشي خرج شود، شايد بتوان به كيفيت آموزش اميدوار بود. آن چيزي كه آنان را رنج مي دهد، اين است كه آنان مي پندارند كه بودجه آموزشي به شكل مطلوبي هزينه نمي شود.

اولويت بودجه دولت درسال آينده
به گفته عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي، آموزش و پرورش بايد در بودجه سال آينده كل كشور اولويت اول باشد تا فرآيند توسعه اقتصادي، علمي و انساني روند منطقي به خود بگيرد.
شهباز خاني گفت: وزارت آموزش و پرورش با ششصد ميليارد ريال كسري بودجه مواجه است و اين بخش از مشكلات زيادي رنج مي برد و بايد همه شهروندان و دلسوزان كشور براي توسعه آموزش و پرورش تلاش كنند.وي با اشاره به مشكل استخدام نيروهاي حق التدريسي آموزش و پرورش و حقوق و مزاياي بسيار پايين آنها، از دولت خواست براي حل اين مشكل موانع قانوني را برطرف كند.
* نظر: البته ما هم معترف هستيم كه ميزان بودجه آموزش و پرورش در طي سال هاي اخير كاهش يافته و بايد متوليان نظام آموزشي به اين نكته توجه كنند. علاوه بر آن به اين نكته هم اعتراف مي كنيم كه اگر در چارچوب نظام بهره وري از نيروي انساني،  ابزار و بودجه در آموزش و پرورش به نحو احسن استفاده شود، چه بسا كه كسري بودجه با همين بضاعت موجود كفايت كند.
اگر نيم نگاهي به واحدهاي ستادي و اجرايي آموزش وپرورش بيفكنيد، شايد متوجه اين مسئله بشويد: چند تا ازكامپيوترهاي موجود كاركرد دارند، چقدر از بودجه همايش ها، مسابقه ها، سمينارهاي آموزشي بازخورد مطلوب داشته است، ميزان تعطيلات تحميلي عيد نوروز و تابستان چقدر بر حجم اين بودجه سنگيني مي كند و در خاتمه اگر مسئولان آموزش و پرورش توجه كنند كافي است با حذف برخي از تصدي  گري دولتي، اين كسري بودجه ها كاهش پيدا كند.

مسابقات ورزشي كاركنان زن
به گفته مدير كل تربيت بدني آموزش و پرورش استان تهران نخستين دوره مسابقات ورزشي كاركنان زن آموزش و پرورش كشور با حضور ۱۲ هزار نفر در تهران برگزار شد و ۱۵۰۰ زن كارمند آموزش و پرورش كشور در تهران در پنج رشته ورزشي شنا، شطرنج، واليبال، تنيس روي ميز و بدمينتون با هم به رقابت پرداختند.
* نظر: به متوليان برگزاركننده چنين مسابقاتي آن هم در عرصه ورزش بانوان، دست مريزاد مي گوييم، ولي اگر فرصتي شد يا اينكه بودجه اي براي اين كارها اختصاص يافت، بد نيست به نوعي مسابقه هاي كاركنان مرد آموزش و پرورش را هم برگزار كنند. چرا كه سامانه آموزش و پروش، مرداني هم دارد كه در تابستان تمايل زيادي به رقابت در عرصه هاي فرهنگي- ورزشي دارند.
اميدواريم نگاههاي تبليغاتي و توجه به يك جنس خاص، مانع از تفكر توسعه نيافتگي و يا توقف در عرصه مردان نشود. با اين حال از حسن ظن متوليان برگزاركننده چنين مسابقاتي در عرصه كاركنان زن متشكريم.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
آلبوم
ايران
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  آلبوم  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |