پنج شنبه۲۶ تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۰۹ - July . 17, 2003
چالش هاي استراتژيك در خاور ميانه ـ واپسين بخش
تكذيب افسانه آمريكايي
004435.jpg

اشاره: نويسنده مقاله حاضر كه از جمله استراتژيستهاي آمريكايي است، در نخستين بخش مقاله حاضر با اشاره به موقعيت استراتژيك خاورميانه و عوامل دخيل در آن  به پس زمينه  تنش هاي حاضر مي پردازد.
هر چند نويسنده به چالش هايي اشاره مي كند كه آمريكا نبايد درگير آن شود ولي امروز به برخي از آن توصيه ها عمل نشده و ارتش آمريكا كشور عراق را اشغال كرده است؛ ليكن راه دشوار آمريكا در منطقه همانگونه كه نويسنده مدعي شده باقي است.
خاورميانه عرصه منازعات
تضاد و برخورد و تنش ها در اين منطقه استراتژيكي همچنان ادامه داشته و صلح و امنيت جهاني را به نوعي به مخاطره انداخته است كه اين همان موضوع موردعلاقه و باب ميل ايالات متحده براي تداوم و تثبيت حضور آن در خاورميانه است. منطقه به مانند تقاطعي بي چراغ، شاهد تنش هاي بيشماري بوده است كه به نوعي هم اكنون نيز جريان دارد. ازجمله جنگ اعراب و اسراييل. به نوعي كه از سال ۱۹۴۸ تاكنون بين دو طرف درگير پنج جنگ مهم و فراگير درگرفته است كه هر كدام در بالاترين درجه ستيز و تحريف و تخاصم بوده اند. جنگ هاي خاورميانه كه معمولاً منجر به كشته شدن شمار زيادي از انسانهاي اين منطقه شده و درصد فزاينده اي از تخريب را به جا مي گذارد،  اغلب بين دولتها و ملت هاي مسلمان روي مي دهد. در شرايط بحراني موجود يك تجزيه و تحليل واقعي و عيني از منطقه، لزوم ايجاد ثبات و آرامش فوري را براي خاورميانه مي طلبد. صرف نظر از جنگ بين اعراب و اسراييل، خاورميانه در حال حاضر در يك نزاع و رقابت شديد درون منطقه اي باقي مانده، به طوري كه تهديدي جدي براي منافع حياتي آمريكا در منطقه محسوب مي شود در فاصله سالهاي ۹۱-۱۹۹۰ يعني جنگ خليج فارس، آمريكا به منظور حمايت دائمي از منابع نفتي خاورميانه به بهانه تهاجم به صدام،  نيم ميليون نيروي نظامي به منطقه گسيل داشت. در حال حاضر نيز موقعيت خاورميانه به دليل وجود و معرفي سلاح هاي غيرمتعارف ازجمله سلاحهاي اتمي، شيميايي و بيولوژيكي تشديد شده است، بحراني كه اگر جلوي آن گرفته نشود، روزي به وقوع مي پيوندد .
لذا شرايط و اهميت استراتژيكي خاورميانه يعني پيوستن به تاريخي كه همواره بحران در آن جاري است. اين خاصيت منحصربه فرد خاورميانه موجب شده تا ايالات متحده توجه خاصي به منطقه تحت عنوان فاكتور و عنصر مؤثري كه نقش به سزايي در اقتصاد و استراتژي نظامي بخش وسيعي از جهان دارد، معطوف نمايد.
بعد از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ (اعراب و اسراييل) آمريكا درصدد حمايت همه  جانبه از اسراييل برآمد. اين امر كشورهاي عربي حوزه خليج فارس را به سمت روسيه و برخورداري از حمايت نظامي روسيه كشاند. به منظور فائق آمدن بر مشكلات عديده خاورميانه،  بسياري از جنگ ها، تضادها و درگيري هاي منطقه اي (اعم از سياسي- نظامي) تاكنون توسط استراتژيست ها و طراحان دستگاه سياست خارجي آمريكا برنامه ريزي و اجرا شده است.
انزواي اسراييل تاكنون بيشتر به يك اختيار شبيه بوده است و در اين شرايط تنها دخالت نظامي و مستقيم آمريكا در دولت هاي اصلي مخالف با اسراييل، توانسته ناجي اسراييل از تخريب باشد. واقعيتي كه به راحتي مي توان آن را تصور كرد. در راستاي اين اقدامات آمريكا،  تعداد زيادي از آمريكائي ها جان خود را از دست داده اند، كه اين امر از نظر ملت آمريكا بسيار منفور بوده است. از سويي ديگر تداوم فشار بر اسراييل توسط دولت آمريكا در سالهاي اخير به منظور متقاعدكردن كشورهاي عرب منطقه، به صورت يك بازي شطرنج خطرناك براي يهوديان اسراييل درآمده است. از طرفي ديگر همچنين حمايت مداوم آمريكا از منافع اسراييل،  يك نوع تعهد اخلاقي جهت حفظ حيات اسراييل به وجود آورده است. لذا انحطاط اسراييل در هر مقطعي به دليل عدم تساوي نظامي در جنگ ها و در زمان بحران،  تهديدي جدي براي اعتبار آمريكا در عرصه بين الملل محسوب مي شود. به هر حال اين امر نشان دهنده اين واقعيت است كه آمريكا منافعي حياتي در جهان به ويژه خاورميانه دارد كه نه تنها برتر از امنيت اسراييل بلكه از حيات اسراييل نيز بااهميت تر است.
از زمان فروپاشي اتحادجماهير شوروي، اين سئوال همچنان مطرح است كه چرا اسراييل در منطقه خاورميانه براي آمريكا اهميت استراتژيكي دارد. پيش از پيمان كمپ ديويد در سال ۱۹۶۸، اسراييل از قدرت قابل توجهي در منطقه برخوردار بود. جداشدن شبه جزيره سينا و حذف هاي بعدي آن توسط پيمان اسلو در ۱۹۹۳ و تهديد همراه با كاهش ارتفاعات جولان ادامه حيات اسراييل را به عنوان يك دولت مطرح [در منطقه] دچار تزلزل نمود. در طي ۲۰ سال گذشته آمريكا به مصر بيش از اسراييل توجه داشته كه اين امر به دليل موقعيت استراتژيك و مهم مصر در شرق مديترانه مي باشد.
جنگ هاي نظامي در خاورميانه جديد
امروزه در نتيجه تغيير تئوريهاي جنگ، در ميادين جنگي دو تاكتيك موردنياز مبرم است. اولي: تأكيد بر سلاح هاي پيشرفته ازجمله نيروي هوايي بسيار مجهز و پيشرفته، موشك ها،  ارتباطات سه بعدي، فرستنده هاي الكترونيكي و اطلاعاتي با قدرت دستيابي بالا در زمينه جنگ. دوم: اينكه بيشترين اهميت را بايد به نظم كامل، برنامه ريزي، سربازاني با انگيزه هاي قوي كه در دسته هاي كوچك و سيار گرد آمده، معطوف نموده و با سلاحها و تجهيزات كافي آماده جنگيدن با دشمن در فاصله كمي از هم مي باشند. شاهد اين مطلب يعني نيروهاي مصمم جنگي، تاكتيك كشتار و ترورهاي بلندمدت و نيز نيروهاي جنگنده غيرنظامي مي باشند كه در صورت ادامه دخالت نظامي آمريكا در امور خاورميانه با اين نيروها برخورد خواهد كرد. به طور مثال: تأثير واضح استفاده از سلاح هاي پيشرفته كه به ياري نيروهاي مهاجم آمد، جنگ خليج فارس، بحران كوزوو[ و اخيراً در حمله به عراق] مي باشد. نكته قابل توجه استفاده از اين سلاحها،  كاهش تلفات سنگين مي باشد. نمونه بارز كاهش تلفات: كوزوو- عراق و صدمه ناچيز در حمله اي با اين گستردگي و تجهيزات سنگين و پيشرفته اي كه به كار گرفته شد. روي هم رفته بررسي اثرات مخرب سلاحهاي جديد به كار رفته به عنوان يكي از ابعاد جديد جاي بحث و تحليل بسيار دارد.
استفاده كنندگان از اين سلاح ها بر اين باور اشتباه هستند كه مي توانند اراده سياسي خود را به هر شكل ممكن تحميل كنند، اما تجربه شكست آمريكا و زخمي كه بر اثر آن در جنگ ويتنام برداشت تا اندازه اي خلاف اين مسئله را نشان مي دهد و جديدترين مورد نيز شكست حقارت بار اسراييل در ظاهر قدرتمند در مقابل فقط صدها غيرنظامي لبناني كه به پس گرفتن لبنان منجر شد. با اين شرايط پيش بيني مي شود كه هيچ نيرويي در منطقه خاورميانه در حال حاضر،  توان مقابله با نيروهاي آمريكايي را براساس مسابقه تانك به تانك،  هواپيما با هواپيما،  توپخانه با توپخانه و يا ستوني از سربازاني كه به واسطه برخورداري از سلاحهاي فوق پيشرفته مغرور و گستاخ شده اند، را ندارد. اين بدان معنا است كه نيروهايي كه ما شاهد حضورشان در منطقه هستيم،  خواهان تلفات دادن و يا جنگ با شبه نظاميان و ترور و برخورد با مردم محلي كه نتيجه اي جز شكست ندارد،  نيستند. در اين شرايط نيروهاي پياده نظام دوباره نقش تاريخي خود را به عنوان ملكه در جنگ ها به دست خواهند آورد.
004440.jpg

نتيجه گيري
اهميت استراتژيك نفت خام فراوان در خاورميانه در كنار راه هاي دريايي حياتي باعث توجه هرچه بيشتر و دقيق تر آمريكا به اين منطقه در جهت اخذ تصميمات در سياست خارجي خود گرديده است. توجه اين  چنيني آمريكا همواره همراه با احتياط بوده و مي باشد. چرا كه نفرت از سياست هاي اتخاذ شده توسط آمريكا و فرهنگ غرب در ميان مردم خاورميانه همه گير و گسترده شده است. مشهودترين مسئله كه شاهد آن هستيم جدال فرسايشي اعراب و اسراييل مي باشد. با اين وجود تلاش هاي زيادي جهت خاتمه دادن به نزاع هاي عميق و طولاني از طريق معاهدات و صلح نامه هاي صورت گرفته و مي گيرد. (آخرين مورد نقشه راه مي باشد كه در سه فاز در حال اجرا است.)
عداوت و دشمني كه در درون منطقه با بازتاب جهاني وجود دارد ناشي از تركيب دو عنصر انفجاري يعني ناسيوناليسم افراطي و بنيادگرايي مذهبي مي باشد. برخلاف اسراييل، تمام كشورهاي عربي توسط حكومت هاي ديكتاتوري با درجه هاي مختلف خشونت اداره مي شوند. در اين شرايط ايالات متحده بايد از دخالت خودسرانه و درگيرشدن در منطقه خودداري نمايد. بهترين سياست براي ايالات متحده در قرن ۲۱، اين است كه در جاهايي كه منافع حياتي ندارد،  سياست عدم درگيري و فراموشي را پيشه كند. با در نظر گرفتن ماهيت و شكل جنگ هاي قرن ۲۱، مهمترين وظيفه دولتمردان آمريكا اجتناب از دخالت در تخريب هاي سهمناكي است كه در ذات سلاح هاي پيشرفته نهفته است و نيز دست كشيدن از حمايت از تروريست هاي بين المللي توسط بخشي از بدنه دولت و ملت آمريكا كه از خاورميانه سرچشمه مي گيرند. چرا كه تروريسم نشان داده به همراه جنگ آوران غيرنظامي، بدون هرگونه عرف و قرارداد مي توانند نشانه  هايي براي جنگ هاي غيرقابل پيش بيني در آينده باشد. اگرچه اين امر ممكن است در تضاد با اين حقيقت باشد كه جنگ هاي قرن ۲۱ براي ادامه حيات به اين سلاح هاي پيشرفته احتياج خواهند داشت. در حاليكه تاريخ كنوني جنگ هاي خونين بسياري ضبط خواهد كرد و نتيجه بسياري از اين جنگ ها توسط سود فراواني كه از سلاح هاي فوق پيشرفته عايد مي شود،  تضمين خواهد شد.
يكي از مهمترين چالش هايي كه ارتش حرفه اي آمريكا در قرن ۲۱ با آن مواجه خواهد بود (يا به نوعي مي باشد) تكذيب افسانه هايي خواهد بود كه در آن ايالات متحده مي تواند در جنگ ها به صورت خودكار و قبل از آغاز پيروز شود. جنگ هايي كه تأثيرگذار يا سريع و بدون خونريزي بوده و در نهايت اين نيروي نظامي آمريكاست كه موردتوجه قرار مي گيرد.
نويسنده : دكتر اروين كيت
ترجمه: كيومرث يزدان پناه
منابع و مآخذ:
۱. راهنماي منطقه براي اسراييل. دپارتمان ارتش آمريكا- ۱۹۷۰.
۲. راهنماي منطقه عربستان سعودي. دپارتمان ارتش آمريكا- ۱۹۷۰.
۳. گزارشهاي مركز نفت خام آمريكا- پائيز. ۲۰۰۰م.
۴. پيشنهاد صلح به اعراب و اسراييل- اروين كيت،  دانشگاه جنگ آمريكا. ۱۹۷۴.
۵. تصميمات فرماندهي- اداره تحقيقات تاريخ ارتش [آمريكا]. ۱۹۶۰.
۶. جغرافياي استراتژيكي و تغييرات خاورميانه. جفري كمپ. رابرت اي هاركوي. انتشارات مؤسسه بروكلين، ۱۹۹۷.
۷. خاورميانه در جهان كار. ژرژ لنزوفسكي، چاپ سوم. انتشارات دانشگاه كرنل. ۱۹۶۲.
۸. حركات ارتش آمريكا. دريادار قوماس مورر. ۱۹۷۵.
www.energy.9

تازه هاي انديشه
اقتصاد سياسي
نخستين شماره فصلنامه اقتصاد سياسي كاري از دفتر پژوهشهاي فرهنگي به مدير مسئولي و سردبيري محمود عبدالله زاده به بازار نشريات درآمد.
هدف از چاپ اين فصلنامه در يادداشت سردبير چنين آمده است: ... توسعه دانش اقتصاد سياسي در ايران به منظور تقويت زمينه هاي سياست يابي و راهبرديابي جامع نگر در حوزه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي و...، نيز در اين يادداشت سردبير به چشم انداز و خط مشي فصلنامه اقتصاد سياسي و موضوعاتي كه در ايران قرار است به آنها پرداخته شود، اشاره مي كند.
يكي از كارهاي مفيدي كه در اين نشريه به چشم مي خورد، معرفي مكتبهاي اقتصاد سياسي در آغاز آن براي آشنايي خوانندگان نوورود به اين مباحث است.
برخي از مطالب اين شماره عبارتند از: اقتصاد سياسي ماركسيستي، اقتصاد سياسي نوين، اقتصاد سياسي بين الملل، اقتصاد سياسي ايران، گفت و گو با آنتوني گيدنز و...
جهاني شدنٍ، تئوري هاي اجتماعي و فرهنگ جهاني
نوشته: رونالد رابرتسون/ ترجمه: كمال پولادي/ چاپ اول، شميز/ ناشر: نشر ثالث- مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها
كتاب حاضر از سلسله كتابهايي است كه نويسنده در بسط و تكوين نظريه خود نوشته است. اين نظريه اكنون به عنوان «نظريه جهاني شدن» در محافل علمي صاحب شهرت زيادي شده است. رابرتسون در اين كتاب ضمن بحث از الگو و اجزا اصلي نظريه خود بخش بزرگي از نظريه هاي عمده اجتماعي در سده بيستم را حول محورهاي اصلي نظريه  خود با فشردگي هر چه تمام تر مرور مي كند و مورد نقد قرار مي دهد. نظريه «جهاني شدن» رابرتسون يكي از تازه ترين نظرياتي است كه در تحليل مسائل كلان اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جهان در آخرين دهه هاي سده بيستم بر سر زبانها افتاده است. طي دهه هاي گذشته نظريه هاي كلان چندي در تبيين عمده ترين مسائل جهان معاصر عرضه شده است. از جمله مهمترين اينها عبارتند از: نظريه امپرياليسم «هابسن- لنين». نظريه وابستگي «گندر فرانگ»، نظريه نظام جهاني «والرستين»، تئوري هاي نوسازي «پارسونز، آلموند، وريا...» و نظريه تجدد «گيدنز». نظريه جهاني شدن از سنخ همين نظريه ها و واكنشي در برابر نارسايي هاي آنهاست. از خصوصيات نظريه  رابرتسون اين است كه ضمن نقد نارسايي ها و كاستي هاي اين تئوري ها آنها را يكسره ناكارآمد معرفي نمي كند بلكه دستاوردهاي قابل قبول آنها را در جاي معين خود مي پذيرد و در پي ريزي نظريه خود به كار مي گيرد.
رابرتسون در قسمتهاي مختلف كتاب، به ويژه در فصل اول ملاحظاتي را در باب نظريه نظام جهاني والرستين مي آورد. نظريه نظام جهاني والرستين هم واجد برجستگي هاي مهم و هم كاستي هاي تأسف انگيز است. شايستگي مهم نظريه والرستين اين است كه جهان را به عنوان يك نظام در نظر گرفته است. اين شيوه تحليل در برابر شيوه هاي رايج در دهه هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ كه واحد ملي «دولت- ملت» را پايه تحليل قرار مي دادند ظرفيت بيشتري براي نزديك شدن به واقعيت دارد.
تأويل بوف كور«همراه با متن بوف كور»
نويسنده: محمدتقي غياثي/ چاپ دوم ۱۳۸۱/ جلد شميز/ ناشر: انتشارات نيلوفر
تأويل بوف كور اثري است داراي ساختي جالب و در خور توجه مؤلف، بوف كور، زندگينامه اي است به شكل رمان يا رمان يك زندگي. وي به طور كلي خاطر نشان مي سازد كه جستجوي زندگينامه هدايت از خلال رمانش امري بيهوده و زبانبار است، چرا كه يك اثر ادبي محل تقاطع دو دنياي متفاوت است. دنياي دروني كه از آن نويسنده و بازتاب من دروني اوست و دنياي بيروني كه مربوط به نويسنده در دوران خود و فضاي اجتماعي او مي شود. بعد مؤلف از طريق دو «شبكه» معنايي بر اساس عناصر نشانه شناختي كه ساختار دو قسمتي رمان بوف كور را تشكيل مي دهند به تأويل اثر مي پردازد. شيوه اي كه مؤلف در اين كتاب به كار مي برد، بسيار جذاب و پربار به نظر مي رسد.

انديشه
اجتماعي
اقتصادي
خارجي
سياسي
شهري
علمي فرهنگي
گلستان كتاب
محيط زيست
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   گلستان كتاب   |  
|  محيط زيست   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |