شنبه ۲۸ تير ۱۳۸۲
شماره ۳۱۱۱- July, 19, 2003
ادبيات
Front Page

گفتگو با رضا سيد حسيني سرپرست علمي دايرة المعارف فرهنگ آ ثار
شرح مفصل ۲۰ هزار كتاب
001240.jpg
عكس از سياوش حبيب اللهي
گفتگو از محمد زندي
كلام ما:
فعاليت رضا سيدحسيني در عرصه ادبيات به سالها قبل برمي گردد. به گفته يكي از شاعران برجسته كشورمان كشف بسياري از استعدادهاي ادبي چند دهه اخير مديون سيدحسيني و حضور جدي او در مطبوعات و نشر كتاب است.
اما سيدحسيني مدتي است كه حرف نمي زند و به ندرت مي توان با او به گفت وگو نشست. غم بزرگ از دست دادن فرزند باعث شده است تا بلافاصله پس از تقاضا براي گفتگو با صراحت عنوان كند«ممنونم اما همانطور كه مي دانيد پس از آن اتفاق توان حرف زدن ندارم. بماند براي بعد.» با همه اين احوال، او بزرگواري كرد و درباره فرهنگ آثار حرف زد، گرچه رفته بوديم تا درباره موضوعي ديگر با او گفتگو كنيم. او گفت درباره فرهنگ آثار حرف مي زنم چون عزيزان بسياري با ما شروع كردند كه اينك در ميان ما نيستند و من صحبت مي كنم تا دين خود را نسبت به آنها ادا كرده باشم.
از اين استاد بزرگوار ممنونيم.

معرفي اثر
ترجمه فرهنگ  آثار توسط يك گروه چهل نفري شامل مترجم- ويراستار فني و ... صورت گرفته كه سرپرستي علمي آن را رضا سيدحسيني بر عهده داشته است. در مقدمه ناشر، در جلد اول آن آمده است: آماده سازي اين متن حاصل كار استاد گرامي جناب آقاي رضا سيدحسيني مترجم فاضل است كه قريب يك دهه از حيات پربار خويش را وقف سرپرستي علمي دايره المعارف فرهنگ آثار كرده است. در مقدمه  آندرموروا نويسنده بزرگ فرانسوي در فرهنگ آثار آمده است:
همچنانكه انسان براي صرفه جويي در مصرف تلاش هاي مادي و جسماني خود نيازمند منابع انرژي است؛ به منابع تحقيق هم نياز دارد تا تلاش هاي معنوي و روحاني خود را بهتر به كار ببندد. آندرموروا در ادامه مي نويسد:
ژان ژاك روسو مي گفت: نبايد صدها داشته زائد را در حافظه بسپاريم. نويسنده بزرگ فرانسوي در پايان مي افزايد: فرهنگ حاضر براي پاسخ گويي به اين سه نياز روح فراهم آمده است ۱- از وجودشان آگاه باشيم ۲- براي فهميدن بايد نظام ارجاعي وسيعي در اختيارمان باشد ۳- براي يادآوري آنها به منبع تذكاري نيازمنديم.
رضا سيدحسيني در مقدمه فرهنگ آثار مي نويسد: يكي از دقيق ترين و پرزحمت ترين كارهاي تنظيم فرهنگ آثار كار ويرايش فني آن بوده است. ويراستاران فني گذشته از يكنواخت كردن رسم الخط و يكنواخت كردن ترجمه اساسي كتب در مقالات گوناگون و همچنين مراعات يكنواختي در نوشتن اسامي خارجي، كار بسيار وقت گير ارجاعات را هم بر عهده داشته اند.
* آقاي رضا سيدحسيني اگر ممكن است پيرامون انتشار فرهنگ آثار و اينكه در چه مراحلي است توضيح دهيد؟
- فرهنگ آثار از انتشارات سروش است و يك گروه چهل نفري آن را به سامان رسانده و مي رساند. اين دايره المعارف همه كتاب هاي مهم جهاني را در بر مي گيرد و مجموعه اي است از تمامي رشته ها از جمله كتاب هاي مذهبي، علمي، ادبي، رمان، شعر، داستان، سفرنامه، رساله هاي فلسفي خاطرات و غيره. در حدود بيست هزار جلد در اين فرهنگ با شرح مفصل معرفي شده است.
اين مجموعه شش جلدي است كه چهار جلد آن منتشر شده است (جلد چهارم آن در نمايشگاه بين المللي تهران عرضه شد) و دو جلد ديگر آن، تا يكي ، دو سال ديگر منتشر خواهد شد. فرهنگ آثار كتابي به شدت مورد احتياج كتابخانه ها، ناشران، مترجمان و اهل كتاب است.
* در مورد همكارانتان بيشتر بفرماييد؟
- ما بهترين مترجمين فرانسوي و آلماني را براي اين كار به كمك گرفتيم. هيأت علمي كه اوايل خيلي همكاري كردند عبارت بودند از آقايان: احمد سميعي گيلاني ، اسماعيل سعادت ، ابوالحسن نجفي ؛ و كارهاي مترجمين زير نظر اين دوستان مقبوليت مي يافت. لازم مي دانم از همكاراني كه ديگر در ميان ما نيستند: ياد كنم: احمد آرام ، خانم صفيه اصيفا ، محمد جعفر پوينده ، عبدالله توكل ، دكتر جواد حبيبي ، محمود محمودي ، علي اسدي ، دكتر سيدجلال  خسروشاهي ، دكتر مصطفي رحيمي و محمد قاضي.
*  ترجمه فرهنگ آثار تا چه سالي را در بر مي گيرد؟
- در مسافرتي كه به پاريس داشتم، فرهنگ آثار تجديد نظر شده را ديدم و اين باعث شد كه ما بتوانيم تمام آثاري را كه تا سال ۱۹۹۰ آمده است بياوريم؛ مثلاً آثار پست مدرن ها را. قبل از مسافرت من به پاريس يعني قبل از سال ۱۹۹۴ تا آن وقت فرهنگ آثار تجديد نظر نشده بود و اگر بخواهيم بعد از سال ۱۹۹۰ را در نظر بگيريم بايد يك ضميمه به آن اضافه كنيم.
* چطور شد كه به فرهنگ آثار آلماني مراجعه كرديد؟
- چون فرهنگ آثار فرانسه به ادبيات جهان سومي ها نپرداخته  است ما به فرهنگ آثار آلماني به نام كيندلرز مراجعه كرديم كه شامل بيست جلد است كه آثار جهان سومي ها را بيشتر از آن در آورديم.
* آيا در چهار جلد منتشر شده اشكالاتي را مي بينيد؟
- مجموعه اي كه ما از هيأت علمي ، مترجمان و ويراستاران فني آماده كرديم نتيجه اي كه داده است اين است كه اشتباه بسيار كمي در آن باشد به ويژه تلفظ اسامي و ترجمه درست اسامي- ترجمه هر مطلبي به دست متخصص آن مطلب بوده است- اينها باعث شد كه فرهنگ قابل اعتمادي عرضه شود.
در تجديد چاپ پيشنهادهايي كه رسيده بود تصحيح كرديم. در مورد جلدهاي ديگر هم اشتباهات بسيار كم است كه همه آنها را يادداشت كرده ايم كه تصحيح كنيم.
* همانطور كه فرموديد در مورد ادبيات جهان سوم كمبودهايي در فرهنگ آثار فرانسه وجود داشت كه به فرهنگ آثار آلماني مراجعه كرديد آيا در اين زمينه مشكلات ديگري نداشتيد؟
- در فرهنگ آثار بر كتاب هاي ايراني- اسلامي توجه زيادي نكرده بودند و ما ناچار بايد فرهنگ معادل آن را تهيه مي كرديم. در حال حاضر در كنار كار ادامه فرهنگ آثار، انتشار يك فرهنگ ايراني و اسلامي را شروع كرده ايم. سرپرستي اين دوره فرهنگ آثار ايراني- اسلامي به عهده: آقاي احمد سميعي گيلاني است. تمام مقالاتي كه ترجمه و نوشته مي شود نويسندگانش بيشتر از اعضاي فرهنگستان و دايره المعارف بزرگ اسلامي هستند. اميدواريم كه جلد اول آن امسال منتشر شود.

گفت وگو با حسن ميرعابديني، منتقد (بخش آخر)
خودسانسوري در ذهن نويسندگان ما
در شماره گذشته مير عابديني درباره نقد ادبي در ايران، نقد تئوريك و وضعيت ادبيات ايران درسطح جهاني سخن گفت و به عوامل ضعف اين حضور اشاره كرد. در ادامه پرسيديم :
001255.jpg

گفت وگو از: سامان شايان
* از ميان برداشتن مميزي در ضعف حضور جهاني ادبيات ايران چقدر مي تواند مؤثر واقع شود؟
نوعي خودسانسوري بر ذهن نويسندگان ما رسوخ كرده و اگر هم مميزي بيرون ذهن نويسنده هم برداشته شود، خودسانسوري، مرتبا آنها را به تصحيح وامي دارد يكي از مسائل اصلي كه باعث كندي رشد پيشرفت ادبيات ما شده، همين مسئله خودسانسوري است كه لكنت ادبي امروز ما را باعث شده است.
* بعضي هنرمندان معتقدند كه قبل از جمال زاده هم داستان نويس داشته ايم ولي آن نسل را از ما منقطع كرده اند. نظر شما چيست؟
مثل اين است كه بگوييم «قبل از بوف كور» رمان داشته ايم و به فرض «سمك عيار» را رمان محسوب كنيم.
به گمان من اگر انواع ادبي مان، يعني داستان كوتاه، رمان و... را به شكل پديده هاي تاريخي ببينيم كه در شرايط تاريخي خاصي پديدار شده اند، از اين اظهارنظرها نمي توانيم حمايت كنيم. واقعيت قضيه اين است كه رمان و داستان كوتاه به شكل امروزي، يك پديده غربي است و در سال هاي بيداري ملي در دوران مشروطيت به ايران آمد.
در وهله اول هم، قبل از جمال زاده، نويسندگاني مثل دهخدا قطعه هايي،  مقاله اي - داستاني نوشتند كه به واقع هنوز داستان كوتاه محسوب نمي شوند. ولي نشان دهنده اين است كه روشنفكران زمانه به اهميت داستان كوتاه واقف شده اند و دارند از فرم داستان كوتاه براي بيان مقاصد مطبوعاتي خود استفاده مي كنند. اما من معتقدم كه داستان كوتاه ما از همان ۱۳۰۰ و با جمالزاده شروع مي شود و رمان هم از ۱۳۰۰ به بعد شكل مي گيرد.
* آيا ادبيات داستاني ايران، قدرت رقابت با ادبيات داستاني جهان را دارد؟
ما نبايد در پي رقابت باشيم بلكه بايد ببينيم كه چه كارهايي مي خواهيم در داخل كشورمان انجام دهيم. يا اين كه اگر بتوانيم فضاهاي داخلي را با جديدترين تكنيك هاي ادبي جهان به شكل درآميخته و دروني شده خلق كنيم، خواه و ناخواه فضاي رقابت ايجاد خواهد شد.
ببنيد، هنگامي كه هدايت «بوف كور» را مي نويسد، فضايي عميقا ايراني مي آفريند، ولي اين فضاي كاملا ايراني را با جديدترين تكنيك هاي داستاني روز خودش درمي آميزد كه خيلي هايش هم تازگي دارد. اگر نويسنده ما بتواند اين كار را انجام دهد خودبه خود اين فضاي رقابت هم ايجاد مي شود. همان طور كه همين رقابت ميان «بوف كور» و رمان هاي خارجي ايجاد شد و جايگاه خود را در ادبيات جهان باز كرد. نويسنده ايراني در درجه اول بايد به فكر اين باشد كه امروز چه كار مي خواهد انجام دهد و چه حرفي براي گفتن دارد. اگر امروز حرفي براي گفتن داشت و نوع گفتن حرفش بديع بود، مطمئن باشد كه به هر شكل، اين شكوفايي به خارج از ايران هم منتقل خواهد شد.
* بزرگي مي گويد: «جهاني بودن، همان محلي بودن بدون مرز است.» آيا صحبت شما همين نيست؟
بله. اگر نويسندگان ايراني در همان محلي بودن، بدون درگير شدن با آن بومي گرايي گرفتاركننده كه تعصب بي جا همراه دارد؛ بتوانند مسائل داخلي سرزمين خودشان را با فرم هاي تازه ادبي كه بدعت و نوآوري در آنها ديده مي شود، بياميزند و صرفا به تقليد رونياورند، ما هم سرنوشت ادبيات آمريكاي لاتين را خواهيم داشت.

زبان ديگران
نيش تان را ببنديد

درباره ترجمه خوب و ترجمه بد خيلي چيزها گفته اند اصلاً قصد نداريم آن حرف ها را تكرار كنيم يا درس ترجمه بدهيم. اين ستون فرصتي است كه شايد خنده اي به لب بياورد. ذكر اين نكته هم ضرورت دارد كه در بسياري از ترجمه ها مي شود گشت و نكته اي مغفول را يافت. بعضي از آنها خيلي غلط است بعضي ها سهو دارد بعضي را با اندكي تسامح مي توان از كنارش گذشت. اما بعضي ها!!
اسم كتاب و نويسنده و مترجم را نمي آوريم تا اولاً مشكلي پيش نيايد. دوم آن كه با كسي دشمني نداريم. سوم خود مترجمي كه بخواند مي فهمد. باقي بقايتان.
* «فقط بعد از هفته ها كوشش عبث ايده شايسته اي به مغز كسي خطور كرد.»
چه مي شد اگر مي نوشتي: 
پس از چند هفته تلاش بي حاصل سرانجام راه حل مناسبي به ذهن يكي رسيد.
* «طوري كه مردمكها به سقف چشمهايش چسبيدند.»
اين سقف و ديوار و باقي چيزها را از كجا آوردي. اين ترجمه اش را ببين:
مردمك چشم هايش گم شد.
* «نيم دقيقه اي توي دانه هاي برف ايستادم و نگاه مي كردم كه چگونه دانه هاي سفيد برف چرك آلود مي شود.»
باز خدا رحم كرد نيم دقيقه بيشتر نبود.
نيم دقيقه در كولاك برف ماندم.
* «جواني بيست و چهار ساله، براي آن كه آن خوفناك پشت نماي ظاهري را كه او مي ديد(البته شايد اين تنها توانايي او بود) و از آنجا كه نمي خواست زياد به او نزديك شود...»
فهميدن اين ترجمه خود معضلي است.
* «كلاف پشت پنجره را فشار داد تا چفت را باز كند.»
ما كه هر چه فكر كرديم نفهميديم اين چه كلافي است الا اين كه كلون باشد يا دستگيره.
* «گماشته پست نگهباني نزديك ايستگاه به افسر نگهبان اطلاع مي دهد كه دسته بزرگي از ياغيان مسلح، قطاري را تصرف و در حال آماده شدن براي رفتن به سوي منطقه، به قصد حمله به يگان هاي مدافع منافع شركت و شهروندان به خصوص هستند.»
مترجم بيچاره چه عذابي كشيده از دست اين نويسنده كه اين قدر گنگ مي نويسد. اصلاً همه اش تقصير اين آمريكاي لاتين است با آن نويسنده هاي كج و كوله اش. اين هم يكي ديگر.
* خواهر امروز صبح مرد. او بايد مي مرد. سخت است. اما طريقي است كه هست.
* من از ايزابل مي گريختم كسي كه با پارچ نقره اي و مسواك، در حالي كه فرياد مي زد و با تنبيه هاي غير ممكن تهديد مي كردم، تا ايوان دنبالم مي آمد و ما به سوي اصطبل مي دويدم...
اين هم براي رفع زحمت
«شروع كردن از اولين زخم، اولين ندامت، اولين شليك، اولين انتقام تا باري ديگر مضطرب و مبهم، به پيكري ديگر منتقل و داوطلبانه و آرام كشته شود. من خسته ام.»
خسته نباشي آقا جان خدا قوت با اين ترجمه هايت بيچاره نويسنده. مخلص شما

سايه روشن ادبيات

001245.jpg

زندگي نامه «سيمين بهبهاني» به قلم خودش
سيمين بهبهاني پس از چاپ مجموعه اشعار خود، خدا را از اين بابت كه توانست انتشار اين مجموعه را ببيند شاكر است و حال قصد دارد زندگي نامه خود را كه در نيمه كار به اتمام رساند، به يكي از ناشران بسپارد . هم اكنون در خلال نوشتن زندگي نامه اش شعرهايي متناسب با اوضاع و حوادث امروز مي سرايد؛ گرچه معتقد است: «ديگر هيچ چيزي كه ذوق را براي شعر گفتن برانگيزد وجود ندارد.»

كتابي از اوايل قرن بيستم
رمان «راه خطا» نوشته گراتزيا دلددا ترجمه بهمن فرزانه به زودي به بازار كتاب عرضه خواهد شد. دلددا تنها نويسنده زن ايتاليايي است كه برنده جايزه ادبي نوبل شده است. تا به حال از او كتاب هاي «خاكستر»، «چشمهاي سيمونه»، «حريق در باغ زيتون»، «راز مرد گوشه گير» و «سرزمين باد» در ايران به چاپ رسيده است. اين نويسنده در سال ۱۸۷۱ در جزيره «ساردني» متولد و در سال ۱۹۳۶ در رم درگذشت.
001250.jpg

جلد سوم جزيره سرگرداني و ساربان سرگردان
با خبر شديم سيمين دانشور در حال نوشتن جلد سوم تريلوژي جزيره سرگرداني است. دانشور با اين وجود كه معتكف خانه شده و امروز كمتر در محافل ادبي ديده مي شود، همچنان در هشتاد سالگي پركار و فعال است.
منتظريم هر چه زودتر كار نگارش كتاب به اتمام برسد و خوانندگان قلم سيمين دانشور، سومين مجلد تريلوژي جزيره سرگرداني ايشان را بخوانند.

كشف خزرستان
ايرج كابلي كه در اين روزگار كنج عزلت گزيده و در پوسته تنهايي خود مستغرق است دست به ترجمه «كشف خزرستان» گوميليوف روسي زده است كه در اوايل پاييز منتشر خواهد شد.
داستان كتاب مربوط به امپراتوري به نام خزرستان در غرب خزر مي باشد كه تاريخ رد آن را گم كرده، يك قوم ترك كه يهودي شده بودند در اين منطقه سكونت داشتند و شهر توسط وايكينگهاي روسي منهدم وگم شد. گوميليوف جستجوي باستان شناسانه اي مي كند و رد گم شده شهرهاي ايتيل و سمندر(پايتخت خزرستان) را پيدا مي كند و... كتاب در عين محتواي علمي خود همچون رمان هاي پليسي خواننده را به دنبال ماجرا مي كشاند. جالب است بدانيم اولين كسي كه اين كتاب را خوانده و چنين عقيده اي داشته مرحوم اميرحسين آريان پور بوده است.مجموعه منشا زبان و خط و ترجمه «درباره قوم شناسي» از گوميليوف كارهاي ديگري است كه كابلي در دست ترجمه دارد.

پرويز شهيدي و ترجمه مجدد
«ويكنت دونيم شده» يكي از تريلوژي  سه گانه ايتالوكالوينو است كه با ترجمه مجدد پرويز شهيدي روانه بازار شده است. اين كتاب اولين بار ۴۰ سال پيش ترجمه شده بود كه دوباره به خاطر غرابت معاني تجديد چاپ شده است. خواندن اين كتاب را به علاقه مندان ادبيات طنز آميز و ايتاليايي پيشنهاد مي كنيم.

ويژه شعر و داستان در كارنامه
سي و پنجمين شماره كارنامه به علاقه مندان ادبيات عرضه شد. اين شماره از كارنامه، ويژه شعر و داستان است و آثاري از پيشكسوتان و جوانان اين دو حوزه را در خود جاي داده است.كارنامه  كه كار خود رابا گلشيري آغاز كرد ادامه راه خود را با منوچهر آتشي، حافظ موسوي، اسد الله امرايي، سپيده زرين پناه، محمد محمدعلي و شهريار وقفي پور پيموده است. نگار اسكندر صاحب امتياز و مدير مسئول آن نيز همچنان دست و دل به ادبيات داده گام به جلو مي گذارد.

هفت
سومين شماره ماهنامه فرهنگي هنري «هفت» به مدير مسئولي احمد طالبي نژاد و سردبيري مجيد اسلامي با مطالبي درباره ويرجيناوولف و نقد فيلم ساعت ها، گفتگو با فرج اصولي(نقاش)، جك نيكلسون و سه دهه بازيگري و قسمت سوم يادداشت هاي روزانه فرانسيس فورد كاپولا و سرانجام گفتگو با نغمه ثميني، كيومرث مرادي و پانته آ بهرام منتشر شد.
001260.jpg

بررسي اثري از بيژن نجدي
پنجمين جلسه نقد شعر امروز كه از طرف مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري برگزار مي شود به نقد مجموعه شعر «خواهران اين تابستان» سروده بيژن نجدي اختصاص خواهد داشت. در اين برنامه كه ساعت ۱۷ روز چهارشنبه ۲۵ تيرماه در سالن شماره ۲ تالار انديشه حوزه هنري برگزار مي شود، حميدرضا شكارسري و زهير توكلي حضور خواهند داشت. زنده ياد نجدي در سال ۱۳۷۶ براي هميشه پا از اين دنيا بيرون گذاشت.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |