انجمن هاي صنفي و سياسي مطبوعات در آستانه روز خبرنگار اعلام كردند:
خبرنگاران امنيت شغلي ندارند
|
|
گروه اجتماعي: ۱۷ مرداد سالروز شهادت شهيد صارمي خبرنگار ايرنا در افغانستان چند سالي است كه بعنوان روز خبرنگار انتخاب شده است.
امسال نيز قرار است در اين روز مراسمي در تجليل از خبرنگاران برگزار شود در عين حال برخي از انجمن ها و سازمان هاي غيردولتي حوزه مطبوعات در نظر دارند بعنوان اعتراض به عدم امنيت شغلي تجمع كنند. سخنگوي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات معتقد است: روز خبرنگار براي خبرنگاران و روزنامه نگاران و مردم ، يادآور رنج و سختي است كه به خبرنگاران واردمي شود.
ماشاءالله شمس الواعظين در گفت وگو با ايرنا، تهديدات صورت گرفته برضد خبرنگاران و عدم تامين امنيت آنها را ازعلل ناكامي خبرنگاران ايران برشمرد.
وي با اشاره به نبود امنيت شغلي ، اجتماعي و حرفه اي براي فعالان مطبوعات ، خاطرنشان كرد: امروز، كم بيني ، خودسانسوري و فشارهاي اقتصادي در كنار تهديدهاي مربوط به امنيت حرفه خبرنگاري ، اين افراد را در تنگنا قرار داده است . وي گفت : اگر شهيد صارمي نماينده ايرنا در افغانستان ، در حين انجام حرفه خود توسط طالبان به شهادت رسيد، امروز نيز روزنامه نگاران و خبرنگاران بر اثر برخي ديدگاههاي بسته و تفكرات افراطي ، تحت فشارهاي متعدد قراردارند. شمس الواعظين توقيف مطبوعات و دستگيري خبرنگاران و فعالان مطبوعاتي راعاملي براي ناامن تر شدن حرفه خبرنگاري براي فارغ التحصيلان دانشگاهي برشمرد.
وي افزود: با توجه به اينكه سالانه ۲۷۰ تا ۳۰۰ نفر از دانشگاههاي مختلف كشور از رشته هاي مرتبط با عرصه مطبوعات فارغ التحصيل مي شوند،عدم رسيدگي به وضعيت كنوني اين عرصه ، تنها بر تعداد بيكاران اين حرفه خواهد افزود.
سخنگوي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات ، حرفه خبرنگاري و روزنامه نگاري رادر ايران به ميدان مين تشبيه كرد كه بسياري را نابود مي كند. وي گفت : نقشه اين ميدان مين در اختيار هيچ يك از فعالان مطبوعاتي نيست و هيچ كس نمي داند كه چه وقت ، از چه مسيري و چگونه بر روي مين خواهد رفت .
ازسوي ديگررئيس انجمن روزنامه نگاران مسلمان گفت : جايگاه حرفه خبرنگاري به دلايل مختلف در جامعه تثبيت نشده است .
علي يوسف پور ،نهادي نشدن عرصه مطبوعات را در نظام مشاغل كشور، نوپا بودن مطبوعات وبي توجهي به آن در سالهاي گذشته را از علل نبود امنيت شغلي براي خبرنگاران و فعالان مطبوعاتي برشمرد.
مدير مسئول روزنامه سياست روز معتقداست ، موضع گيري جناحي برخي از روزنامه نگاران و تبديل مطبوعات به تريبون جناح ها نيز سبب تزلزل جايگاه خبرنگاران در جامعه شده است . يوسف پور گفت : اين امر آفت روزنامه نگاري است و مشكلات مالي و معيشتي خبرنگاران آنان را به اين سمت سوق داده است .
مدير مسئول روزنامه سياست روز خاطرنشان كرد: بيشتر خبرنگاران وفعالان عرصه مطبوعاتي در حد متوسط و غيرقابل قبولي از سطح درآمد و زندگي قرار دارند و اين امر مي تواند بر آينده شغلي آنها و گرايش آنها براي فعاليت در روزنامه هاي حزبي اثرگذار باشد.
يوسف پور اظهارداشت : اين درست نيست كه يك خبرنگار براي تامين مالي خودمجبور به همكاري و فعاليت در روزنامه هاي وابسته به جناح ها و احزاب باشد،اما چون احزاب و گروه هاي سياسي ، روزنامه ها را در اختيار گرفته اند، آنهامجبور به فعاليت در اين نشريات هستند. به گفته وي ، به دليل آنكه جامعه كنوني ايران در حالت گذار است و اينكه احزاب تريبوني جز مطبوعات براي بيان نظرات خود ندارد، روزنامه منتشر مي كنند ولي در نهايت نهادي شدن احزاب مي تواند بر آينده مطبوعات و رهايي آنها از چارچوب هاي حزبي كمك كند.
|
|
آمار كشته شدگان حادثه رانندگي محور اهواز به ماهشهر به ۱۰ تن رسيد
ايرنا: آمار كشته شدگان حادثه رانندگي در كيلومتر ۵۵ محور اهواز به ماهشهر كه صبح دوشنبه رخ داد به ۱۰ نفر رسيد.
اين تصادف ناشي از برخورد اتوبوس به شماره شهرباني ۱۱۴ ن ۱۱ - كرمانشاه به رانندگي «رضا حيدري» با يك دستگاه وانت نيسان به شماره ۲۵۲ ب ۱۵ - اهواز، به رانندگي «علي خليفي ديلمي» و يك دستگاه تريلي به شماره شهرباني ۶۲۶ ط ۱۱- اصفهان به رانندگي «كاظم دسومي» به وقوع پيوست.
گزارش معاونت راهنمايي و رانندگي فرماندهي ناحيه انتظامي خوزستان حاكيست: پنج تن ديگر از سرنشينان خودرو اتوبوس كه به شدت زخمي بودند در بيمارستان فوت كردند. گفتني است در لحظات اوليه پس از اين تصادف، راننده تريلي و راننده اتوبوس و سه تن ديگر از سرنشينان آن در دم كشته و ۱۰ نفر مجروح شده بودند.
معاون اداره راهنمايي و رانندگي فرماندهي ناحيه انتظامي خوزستان علت اين حادثه را براساس گزارش كارشناسان فني بي احتياطي راننده اتوبوس به علت عدم رعايت فاصله طولي نسبت به وانت و نيز انحراف به چپ نسبت به تريلي اعلام كرد.
جاده اهواز - ماهشهر محور ترانزيت بندر امام خميني(ره) به مركز استان و ساير نقاط كشور به علت كم عرض بودن جاده يكي از محورهاي حادثه خيز استان خوزستان مي باشد.
|
|
معرفي مدير كل جديد صدا و سيماي يزد
مديركل جديد صدا و سيماي مركز استان يزد ديروز در مراسمي با حضور معاون امور مجلس و استان هاي سازمان صدا و سيما، استاندار و جمعي از مسئولان استان معرفي شد.
در اين مراسم، ضرغامي، معاون امور مجلس صدا و سيما ضمن معرفي رضا علم الهدي به عنوان مديركل جديد، از خدمات فضلي مديركل قبلي تقدير كرد. ضرغامي با تبيين رهنمود رئيس جمهوري در مورد دوري از سياه نمايي در جامعه، طرح مشكلات و مطالبات واقعي مردم و اطلاع رساني صادقانه و متعهدانه به مسئولان درباره ناهنجاري ها و كاستي هاي نظام خدمت رساني را از ضروريات يك جامعه پويا و رو به رشد دانست.
|
|
جلسه بازجويي از مدير مسئول روزنامه ايران
ايرنا: «عبدالرسول وصال » مدير مسئول روزنامه ايران روز سه شنبه با شكايت شاكيان خصوصي براي بازجويي و تحقيق در دو شعبه بازپرسي دادسراي كاركنان دولت حاضر شد.
به گزارش خبرنگار ايرنا، «وصال» به همراه «غلامعلي رياحي» وكيل مدافع خود ضمن حضور در شعبه شش بازپرسي دادسراي كاركنان دولت ، به پرسشهاي قاضي حسينيان بازپرس پرونده درباره اتهام نشر اكاذيب و چاپ مطالب خلاف واقع پاسخ داد.
وي در پايان تحقيق و بازجويي با سپردن قرار تامين مناسب و با معرفي كفيل تا زمان محاكمه دادسرا را ترك كرد.
مدير مسئول روزنامه ايران همچنين براي پاسخگويي به يك شكايت از شهرستان نهاوند نيز در شعبه سوم بازپرسي دادسراي كاركنان دولت حضور يافت و به پرسشهاي قاضي قدمي بازپرس پرونده پاسخ داد.
براساس اين گزارش ، «وصال» براي ارائه مستندات پرونده و گرفتن رضايت از شاكي خصوصي درخواست دو هفته مهلت كرد كه مورد موافقت بازپرس پرونده قرارگرفت .
|
|
انتخاب آثار برگزيده بخش مسابقه جشنواره مطبوعات
گروه اجتماعي: كار انتخاب آثار بخش مسابقه دهمين جشنواره مطبوعات توسط كميته هاي تخصصي- كارشناسي رو به پايان است.
به گزارش ستاد خبري دهمين جشنواره مطبوعات، اين كميته ها ضمن بررسي آثار پذيرفته شده تعدادي از آثار برگزيده را در دو گروه نشريات سراسري و محلي در ۱۲ رشته و يك بخش ويژه به هيأت داوران نهايي اعلام مي كنند.
گفتني است دبيرخانه دايمي جشنواره مطبوعات آثار پذيرفته شده را از بيستم خرداد ماه امسال در اختيار كميته هاي تخصصي- كارشناسي قرار داده است. نتايج بخش مسابقه دهمين جشنواره مطبوعات روز ۱۶ مرداد در مراسمي كه به مناسبت گراميداشت روز خبرنگار در تالار وحدت برگزار مي شود، اعلام مي شود.
|
|
قضاوت مردم
|
|
كالتفات خلق سوي خود كشند
كه خوشيم و از درون بس ناخوشند
يكي از گرفتاري هاي روان آدمي كه نيروهاي انسان را در اسارت خود مي گيرد و در امور نامطلوب و نافرجام به كار مي اندازد و هدر مي دهد ميل افراطي به كسب تأييد و تحسين مردم و جلب رضايت آنان به هر قيمت است. در اين نوع گرايش عصبي شخص دايم در حالت ترس و بيم و در عين حال اميد از سوي مردم است و سعي دارد كه حتي به قيمت قرباني كردن خود از عدم تأييد آنها در امان باشد و احياناً نزد آنان بدرخشد و به به و چه چه آنها را به دست آورد. اما حداكثر امتيازي كه ممكن است به ارمغان ببرد نوعي نشاط عصبي و موقت و شكننده و آبكي است كه براي لحظه اي ممكن است بر او عارض شود كه بسيار ناپايدار و شكننده است و به اندك اشاره منفي ديگري ناپديد مي شود و شخص مبتلا را كه بهاي سنگيني براي آن پرداخته ناكام و دلشكسته بر ماتم مي نشاند. پس از مدتي شخص دو مرتبه به فعاليت افتاده و همان فرايند را تكرار مي كند و همان نتيجه را به بار مي آورد. علت ناكامي شخص مبتلا و عدم كارايي اين روش واضح است. به قول كارن هورناي ثقل شخصيت افرادي از اين راه در خارج از آنها قرار دارد و در دست مردم است. راضي كردن هزاران نفر با عقايد و سليقه هاي متفاوت امري غيرممكن است و كسي كه در اين راه قدم برمي دارد نيروهاي خود را به پايان مي رساند بدون آنكه به جايي برسد، خسته و دلمرده به گوشه اي مي افتد. دكتر ويني داير مي گويد:
- آنچه كه ديگران در باره شما فكر مي كنند كاملاً به خودشان مربوط است. مردم به نحوي كه دوست دارند فكر مي كنند چه شما خوشتان بيايد يا خير ، اگرچه ممكن است بتوانيد تمام سعي خود را به كار بريد و با آنها طوري برخورد نماييد كه تحمل اين را داشته باشيد كه خود را به نحوي تعديل كنيد كه عقيده آنها را نسبت به خودتان تغيير دهيد.
- نياز به تأييد ديگران مسلماً بايد از بين برود. اگر خواهان يك شخصيت زنده و سازنده هستيد محو اين نياز از زندگي شما يك ضرورت است. اين نياز يك بن بست رواني است و مطلقاً هيچ فايده اي براي شما ندارد.
- نياز به تأييد ديگران يعني اين كه نظر شما به من از اعتقاد خودم نسبت به خودم مهم تر است.
- اگر مي خواهيد بزرگي بيابيد از كوه هاي بلند عبور كنيد و از وجود خودتان به عنوان اولين و آخرين مشاور خود استفاده كنيد.
- البته شما قادر نخواهيد بود تأييد همگان را نسبت به همراهان خود جلب كنيد اما اگر خود را ارزشمند بدانيد به دست نياوردن آن هرگز موجب افسردگي شما نخواهد شد. در اين صورت عدم تأييد ديگران را به عنوان نتيجه طبيعي زندگي مردم اين سياره كه در آن هر كسي داراي ادراكات و مفاهيم ويژه خويش است تلقي خواهيد كرد.
افرادي كه ثقل شخصيت خويش را در درون خود دارند و از اعتماد به نفس برخوردارند و داراي خط و مسلك هستند از مخالفت و عدم رضايت ديگران باكي ندارند، زيرا به حقانيت خود و درستي راهي كه مي روند ايمان دارند. پيامبران، فلاسفه و افراد بزرگ تاريخ به همين دليل مورد كينه و آزار مردم بودند كه مسلك و مرام ويژه خود را داشتند و هدف آنها گام برداشتن در راه درست و آموختن آن به مردم بود و نه در امان بودن از آزار و انتقاد آنان و يا كسب وجاهت و محبوبيت به هر قيمت و اين گدايي اعتبار و آبرو از سمت جامعه است.
آبراهام فراو روان شناس معروف معاصر مي گويد: افراد سالم و برجسته همواره از درون هدايت مي شوند و برعكس افرادي همواره براي تنظيم رفتار خود چشم بر نداهاي بيروني مي دوزند. افراد سالم براي كسب رضايت متكي به ديگران نيستند و در نتيجه مي توانند دور و بركنار از مردم بمانند، رفتار و احساساتشان تنها از آن خودشان است، يعني مي توانند خودشان تصميم بگيرند و به نتايج خودشان برسند و انگيزش و نظام خود را تجربه كنند. اما روان نژند ها معمولاً براي يافتن رضايتي كه خود نمي توانند تجربه كنند به ديگران متكي هستند.
ناتانيل براندن مي گويد: كسي كه از نظر شناخت ارزش ها و تفكر وابسته و غير مستقل است در دنياي حقايق زندگي نكرده، بلكه در دنياي مردم زيست مي كند و مردم در عوض حقايق براي او واقعيات هستند و نيز در عوض دليل و برهان مردم وسيله بقاء او مي باشند و واقعيات براي او همان واقعياتي است كه به وسيله ديگران رؤيت مي شود و اين اشخاص كساني هستند كه ارزش ها و نقطه نظرهاي آنها بازتاب مستقيم و زاييده فرهنگ كلي جامعه و يا فرهنگ هاي جزيي تر آنهاست (مانند فرهنگ شهر و محله، حرفه، مذهب، خانواده و غيره) اينها افرادي هستند كه به اصطلاح امروز همرنگ جماعت، موافق و سر به راه، خو گرفته با محيط و سازگار ناميده مي شوند و افرادي هستند كه جهان و ارزش هاي حاكم بر آن را براي خود از قبل ساخته و پرداخته شده مي دانند و اشخاصي نيستند كه براي چيزي مطالبه دليل و برهان كنند يا چرا بگويند. انساني كه از لحاظ روان شناسي سالم است هيچگاه همرنگي و هماهنگي با ديگران را به قيمت تسليم عقل خود خريداري نمي كند. زيرا به بهاي فروش عقل هيچ چيز بهتري نمي توان دريافت كرد و به عبارتي ديگر ترس از عدم تأييد ديگران و يا عطش براي جلب تأييد مردم و شيفته تمجيد آنان بودن نتيجه عدم بلوغ رواني، اختلال و نقص در فرديت يافتن. انصراف از تفكر، ترك نفس، نداشتن يك سلسله ارزش هاي اخلاقي مستقل و پيامد اجتناب ناپذير آن يعني وابستگي عقلاني است. انساني كه فاقد يك مجموعه يكپارچه از ارزش ها و يك روش تفكر مستقل باشد از داشتن يك حس هويت شخصي محروم مي گردد و هنگامي كه انسان فرديت و هويت خود را از دست مي دهد ديگر خودش نيست. هرچند ممكن است بر اين تصور باشد كه خودش است لذا زير پوشش جمعيت عمل مي كند و ماهيت و هويت خود را از طريق جوامعي كه عضو آن است مانند انجمن، حزب، مليت، گروه، فرهنگ، مكتب، مسلك و علايم آن چون پرچم، آرم، نشان و مدال و كارت عضويت و غيره جست وجو مي كند و چون از طريق اين جوامع است كه نوعي هويت اجتماعي هر چند شكننده و آبكي و كاذب و ناسالم كسب مي كند در حفظ و دفاع از آن مي كوشد و كوركورانه از اوامر و دستورات آنها اطاعت مي كند. مولانا مي گويد:
آن معكر چون ندارد جز دليل
در علامت جويد ار دائم سبيل
دست نهادن از تفكر و زندگي از طريق تفكر ديگران يكي ديگر از نارسايي هاي شخصيت است كه به درجات مختلف در افراد ديده مي شود. استعفا از نيروي تفكر كه معني كناره گيري از ارزشمندترين و بارزترين صفت انساني يعني استقلال در تصميم گيري است و اين خود در واقع به منزله دست كشيدن از تنها وجه تمايز بين انسان و حيوان يعني قوه استدلال و انديشه و واگذار كردن اين تصميم به ديگران و زندگي از طريق تفكر ديگران است. يعني از طريق تفكر دست دوم كه منجر به از دست نرفتن آزادي، نيروي خلاقيت استعدادهاي بالقوه و حرمت نفس انسان مي گردد. در اين حالت شخص از استقلال نفس خود دست مي كشد و به زندگي خفت بار در سايه تفكر ديگران تن مي دهد و بدل به يك شهروند درجه دوم مي گردد كه تحت تأثير نيروهاي بيگانه به هر سو كشيده مي شود، هرچند ممكن است خود او كاملاً و يا اصلاً از آن آگاه نباشد و تصور كند از طريق تصميم گيري خود زندگي مي كند. كساني كه از طريق تقليد ديگران زندگي مي كنند، كساني هستند كه از تفكر مستقل مي ترسند و خود را لايق آن نمي دانند.
انسان يك موجود منفعل نيست و نبايد چشم و گوش بسته پيرو ارزش هاي رايج جامعه باشد. بايد با مغز فعال خود اطلاعات گرفته شده از جهان خارج را تحليل و نقد كند تا صحت و سقم آن ها را بسنجد و بدون تبعيض و تمييز تسليم نشود و اين است روش همه بزرگان و نخبگان جهان اعم از برگزيدگان الهي (پيامبران) و يا نوابغ بشري، همه ابداعات، اختراعات، نوآوري ها، ابتكارها و دانش هاي نوين بشر و نوگرايي ها نتيجه اين شيوه تفكر بوده است.
فيثاغورث در مورد قضاوت مردم جمله اي دارد كه بسيار قابل تأمل است. ايشان مي گويد: اگر مي خواهي كه آسوده زندگي كني راني باش كه تو را بر ناداني متهم دارند به جاي اينكه بر خردمندي بستايند. حال ببينيم كه در مكتب مولانا و سيره سعدي راجع به قضاوت مردم چه آمده است:
بيتي كه ابتداي اين بحث آورده شده سخن مولاناست كه مي گويد:
كالتفات خلق سوي خود كشند
كه خوشيم و از درون بس ناخوشند
و اين مربوط مي شود به داستاني از مثنوي كه در آن شغال براي جلب توجه مردم همچون طاووس خودآرايي مي كند تا تظاهر به خوشي بكند و حس حسادت ديگران را جلب نمايد. اما چون زيرك است با يك چشم خود ايده آلي (خود مجعول) و با چشم ديگر خود واقعي خويش را مي بيند و غرق در وحشت از لو رفتن است و در يك هراس و اضطراب دائم مي سوزد. مولوي در اين بيت نيز كه مي سرايد:
اگر كوتهي پاي چوبين مبند
كه در چشم طفلان نمايي بلند
باز هم انسان را از تأييد طلبي ديگران برحذر مي دارد و ديگر در قصه معروف طوطي و بازرگان كه در اين قصه طوطي كه تمام هم و هنر و زيبايي خود را فداي كسب امنيت و آسايش مادي و دريافت تأييد و توجه ديگران مي كند از آزادي محروم شده و شايستگي آن را ندارد و تازه باهمين مرتبه پست مورد حسد و حسرت افراد كوته بين و دون مايه و در معرض آسيب و زيان از سوي دوست و دشمن است.
دانه باشي مرغكانت برچنند
غنچه باشي كودكانت بركنند
دانه پنهان كن به كلي دام شو
غنچه پنهان كن گياه بام شو
در اينجا روي سخن مولانا با كساني است كه هوش و استعداد و خلاقيت خود را در معرض فروش مي گذارند و به وسيله اين نمايش تأييدي را كه خود از خويشتن ندارند از ديگران و از جهان خارج جستجو مي كنند. در حقيقت ثقل شخصيت اين افراد در بيرون از نفس آنهاست. اين گونه افراد قدر خود را ناديده گرفته گدايي محبت و آبرو از ديگران مي كنند.
كارن هورناي يكي ديگر از روان شناسان مي گويد: پس از مدت ها خودكاوي و خود شناسي كه ثقل شخصيت انسان در درون وجود خويش قرار مي گيرد نه در عوامل خارجي، متوجه مي شود كه هيچ كس نه مي تواند انسان را تحقير كند و آزار نمايد و نه مي تواند موجب و منشأ احساس ارزش و احترام براي او باشد، بلكه احساس حقارت يا ارزش در وجود خود انسان است.
و اما قضاوت مردم و نظر سعدي در مورد آن:
يكي از صفات برجسته و مثبت سعدي عدم تسليم به ارزش هاي رايج زمان خود بود و به اين دليل كه از اهل تسنن بود برخلاف برخي از رسوم رايج به تشيع و بزرگان اين مذهب اهانت نمي كرد. سعدي به اين يافته سهم روان شناسي بين تأييدطلبي و ترس از عدم تأييد ديگران و مضرات و بيهودگي آن توجه كرده است و مي گويد: تنها راه رستن از دست و زبان خلق خدا اين است كه انسان در را به روي همه كس ببندد و يكه و تنها و ناشناس به گوشه اي بخزد:
اگر در جهان از جهان رسته ايست
در از خلق بر خويشتن بسته ايست
و تأكيد مي كند كه چه انسان وارسته و خداپرستي باشي و چه بي فضيلت و خودخواه از نيش زبان مردم راحت نيستي:
كسي از دست جور زبان ها نرست
اگر خود نمايست و گر حق پرست
- اگر در تمام علوم جهان علامه شوي خواهند گفت: اين يك رياكاري براي فضل فروشي و فريب مردم است و همه اين بازي ها براي امرار معاش و يافتن يك لقمه نان است.
- اگر كسي گوشه نشيني اختيار كند و خاموشي گزيند خواهند گفت: كه غير اجتماعي و گوشه گير و زاهدنما و خشك مقدس، مردم گريز و رياكار است و به اصطلاح خودش را مي گيرد تا غير آنچه كه هست جلوه كند.
- اگر شوخ طبع و خنده رو و بجوش و اجتماعي باشد مي گويند دلقك مآب، جلف و سبك و بي تقواست.
- و اگر چون فرشته در آسمان پرواز كني باز هم افراد بدانديش از تو دست نمي كشند و در رودخانه بزرگ دجله و فرات را مي توان بست اما زبان مردم ياوه گو را نمي توان مسدود كرد:
به كوشش توان دجله با پيش بست
نشايد زبان بدانديش بست
سعدي در جاي ديگر مثال شخص گمراهي را مي آورد كه با اهل معنا و وارسته همنشين گشت و نفس خود را متحول كرد و بهبود بخشيد به طوري كه زشتي هاي او به محاسن مبدل گرديد، اما مردم او را رياكار خواندند و گفتند اين همان شخص بد است كه نقاب به چهره زده و او مي ناليد كه خداوند توبه اش را پذيرفته اما خلق خدا او را نبخشيده اند:
به عذر و توبه توان رستن از عذاب خداي
وليك مي نتوان از زبان مردم رست
و سپس مي گويد: طاقت جورزبان ها نياورد و شكايت پيش پير و طريقت برد و جوابش داد كه شكر اين نعمت چگونه گزاري كه بهتر از آني كه پندارندت:
چند گويي كه بد انديش و حسود
عيب جويان من مسكينند
نيك باشي و بدت گويند خلق
بر كه بد باشي و نيكت بينند
سعدي پند مي دهد كه انسان بايد توكل كند و دلش با يزدان پاك باشد و پس از آن به قضاوت و بدگويي هاي خلق خدا بي اعتنا گردد و فارغ از دغدغه خاطر شود:
تو روي از پرستيدن حق مپيچ
بهل تا نگيرند خلقت به هيچ
و هنگامي كه رضايت خاطر حق تعالي را جلب كرد از نارضايتي خلق ترس و واهمه به دل راه ندهد:
چو راضي شد از بنده يزدان پاك
گر اينها راضي نگردند چه باك
موريس مترلينگ جمله بسيار زيبايي دارد كه نزديك به اين سخنان سعدي مي باشد. ايشان مي گويد: ما جز از دريچه چشم انسان نمي توانيم در مورد همنوع خود قضاوت كنيم، پس به خدا واگذاريم كه او را از دريچه چشم خدايي قضاوت نمايد و اين قصه سر دراز دارد تا اينكه در پايان سعدي نصيحت مي كند كه كسي را ازدست كسي رهايي نيست و چاره صبر است و بس:
رهايي نيابد كس از دست كس
گرفتار را چاره صبر است و بس
و در آخر با اشاره به ابياتي از مولانا كه مي گويد:
چون كه بي رنگي اسير رنگ شد
موسوي با عيسوي در جنگ شد
چون به بي رنگي رسي كان داشتي
موسي و فرعون دارند آشتي
سخن را اين گونه به پايان مي بريم كه با توجه به پوشش زير جمعيت عمل كردن بايد گفت: چون هر كس رنگ سازماني را كه عضو آن است بر خود مي گيرد اختلاف پديد مي آيد و منشأ همه جنگ ها و خون ريزي ها و جنايات كه صفحات تاريخ را رنگين و رسوا كرده همين رنگ پذيري است، اما هنگامي كه انسان به وحدت در عوض كثرت روي آورد و به يگانگي و يكتايي آفرينش ايمان يابد از تشتت و تعدد غيرضروري مكاتب كاسته مي شود و تضادها و تناقض ها و برخوردهاي ناشي از آن از ميان مي رود و دوستي و تفاهم پديد مي آيد.
فاطمه ترابيان انيس
منابع:
-سعدي و روان شناسي نوين/ تأليف جمال هاشمي.
-پيغام سروش (مكتب مولانا و روان شناسي نوين)/ تأليف جمال هاشمي.
- گنجينه سخن/ تأليف علي صاحبان.
|