چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۱۲۸- Aug, 6, 2003
فرهنگ
Front Page

همزمان با سالگرد پيروزي انقلاب مشروطيت
از تبريز مه آلود تا تبريز طوفاني
زير ذره بين
در اين رمان، با فلاش بك هاي زيبايي، تاريخ مبارزات آزاديخواهان آذربايجان در دوران مشروطه، بيان مي شود و قهرماناني كه در آفرينش اين نهضت ملي دخالت داشته اند و تاكنون در گمنامي باقي مانده اند (مانند ميرزا نورالله خان يكاني) فرصت مي يابند شخصيت خود را به خوانندگان اين رمان وعلاقه مندان تاريخ كشورمان بشناسانند.
مرتضي مجدفر
004455.jpg

اشاره: در اين نوشته كوتاه،  قصد وارد شدن به درياي پرتلاطم مشروطيت و كتابشناسي آن را نداريم. چرا كه حادثه مشروطيت، آن چنان گسترده، پردامنه،پرحاشيه و پرقهرمان است كه به راحتي نمي توان در وادي پژوهش در حوزه هاي آن وارد شد.
آنچه در پي مي آيد يك نوشته كوتاه روزنامه اي است درحوزه كتابشناسي مشروطيت، با نگاهي به آثارسعيدمنيري، پژوهشگر تبريزي؛ با اميد به اين كه به غير از «حوزه رمان سياسي- تاريخي» كه در اين نوشته و با مد نظر قرار دادن آثار منيري، مورد بررسي قرار گرفته، ديگر حوزه هاي كتابهاي مرتبط با مشروطيت نيز مورد بررسي جدي قرار گيرد.
«سعيد منيري» را از سال ۵۸ مي شناسم. در آن سال رماني چاپ شده بود به نام «حاجي زاده». رمان، از جمله داستانهاي سياسي- تاريخي- هنري مرتبط با دوران مشروطيت و سالهاي بعد از آن بود و زندگي واقعي و البته داستان پردازي شده يك هنرمند كهن سال تئاتر در شهر تبريز، در آن به تصوير كشيده مي شد. از قرار «حاجي زاده» را در سالهاي كودكي ام ديده بودم و زماني كه رمان را مي خواندم، با نشاني هايي كه پدرم داده بود، به ياد آوردم كه حاجي زاده، همان خدمتگزار پيري بود كه واپسين سالهاي خدمت خود را در دبستان دخترانه نزد دبستان محل تحصيل ما سپري مي كرد. سعيد منيري، در اين رمان، زندگي پرفراز و فرود يك قهرمان دوره مشروطيت و هنرمند و كارگردان مردمي تئاتر را كه هنرنمايي  هاي خود را از سالهاي پيروزي مشروطيت آغاز و تا سال ۱۳۲۵ به زيبايي ادامه داده و آثار ماندگاري را در تاريخ تئاتر تبريز از خود به يادگار گذاشته بود، به تصوير كشيد. در اين رمان تاريخي، چگونگي بهره برداري مشروطه خواهان از هنر تئاتر و چگونگي رشد آن در سالهاي بعد توسط حاجي زاده و هنرمنداني مثل او، در قالب زندگي حاجي زاده به تحرير در آمده بود. «حاجي زاده» رمان تاريخي- هنري كم حجمي بود كه در همان سالهاي انتشار، به سرعت دست به دست شد و خوانندگان خود را يافت.
در سال ۶۴، اثر پنج جلدي ديگري از سعيد منيري به بازار نشر آمد. اين اثر كه توسط انتشارات علمي منتشر شده بود، ترجمه رمان تاريخي- سياسي معروف «تبريز مه آلود» (دومانلي تبريز) نوشته محمدسعيد اردوبادي بود كه بعدها توسط «رحيم رئيس نيا» محقق و مورخ شناخته شده تبريزي نيز ترجمه و با همان عنوان، توسط انتشارات نگاه (سال ۱۳۷۹) در دو مجلد به بازار نشر عرضه شد. محمد سعيد اردوبادي(۱۸۷۲-۱۹۵۰ م) اين اثر چهار جلدي خود را در فاصله  سالهاي ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۸ منتشر كرد. اردوبادي را آغازگر رمان تاريخي و تبريز مه آلود را سر آغاز اين نوع ادبي در تاريخ ادبيات جمهوري آذربايجان به شمار آورده اند.
اردوبادي كوشيده است تا انقلاب مشروطيت ايران را در آذربايجان، بويژه تبريز، يكي از پرجوش  و خروش ترين كانونهاي آن در طي ده سالي كه از قيام ستارخان تا خيزش و افول كوتاه مدت شيخ محمد خياباني با فراز و فرودهايي ادامه يافته،  در قالب رمان تاريخي تبريز مه آلود، بازآفريني كند.
به گمان مورخان، اكثر قهرمانان و رويدادهاي اين رمان تاريخي- سياسي زيبا و دلنشين، واقعي هستند و بسياري، رفت آمدهاي اردوبادي به جلفا و تبريز و حضور وي در كنار ستارخان و در متن رويدادها را در آفرينش بي كم و كاست و مستند بودن اين رمان بي تأثير نمي دانند. سنديت اين رمان تاريخي، به حدي است كه برخي از مورخان، حتي تاريخ بعضي نشست هاي سري ستارخان با ياران خود در انجمن تبريز را با مندرجات آن تطبيق مي دهند و بسياري از گفته ها و نقل قول هاي ستارخان و ديگر قهرمانان مشروطه در اين كتاب را به دو دليل حضور اردوبادي در متن ماجراها (لااقل به اعتراف خود وي) و نيز نقل قول بدون واسطه وترجمه و براساس همان واژگاني كه مجاهدان و مشروطه طلبان به كار مي بردند، قابل قبول تر مي دانند.
004465.jpg

يحيي سيدوف در كتاب «آذربايجانين تاريخي رماني (رمان تاريخي در آذربايجان- ۱۹۶۷)» ، درباره استفاده اردوبادي از مواد تاريخي مي گويد: «گاهي، به چنان يادداشت هايي از نويسنده- كه پياپي از اسناد و ماخذ استفاده مي كند- برخورد مي كنيم كه حاكي از اين است كه حتي نويسنده  در مواردي كه به ماخذ خود و تاريخ سند اشاره نكرده نيز، متكي به سند بوده است. مثلاً وقتي از يادداشت  كنسول روس به كنسول آمريكا سخن مي گويد، توضيح مي دهد كه چون تنها مضمون سند به دست آمده، بنابراين امكان ذكر تاريخ سند و نام امضاكننده آن نبود. گاهي هم در رمان، به چنان تفصيلاتي برمي خوريم كه آنها را به عنوان گواهي شخصي كه خود از دست اندركاران حادثه بوده، مي پذيريم.»
ولي، كاوه بيات در مقاله «تبريز مه آلود» در مجله آينده (س ۱۳۶۶ و س ۱۳۶۷ ) ، معتقد است كه اين رمان، صرفاً به منظور عمده كردن نقش مجاهدان قفقازي در جنبش تبريز به رشته تأليف در آمده است؛ همان مجاهداني كه به اعتقاد سيد احمد كسروي (تاريخ مشروطه صص ۹۴، ۱۹۳) ، به رغم آن كه به قفقازي معروف شده بودند، اساساً ايراني و ايراني تبار بوده اند.
اكنون از رمان «تبريز مه آلود»، دو ترجمه به فارسي در دسترس است: ترجمه سعيد منيري و ترجمه رحيم رئيس نيا. ترجمه منيري، سليس، روان و بي تكلف است و به راحتي با خواننده ارتباط برقرار مي كند، حال آن كه ترجمه رئيس نيا، در عين فاخر بودن، اندكي خشك از آب درآمده است. ولي متن مقدمه ۵۳ صفحه اي عالمانه رئيس نيا در ابتداي ترجمه تبريزمه آلود (چاپ نگاه)،  ترجمه او را كامل تر و علمي تر از كار منيري در اختيارخواننده قرار مي دهد و كسي كه مي خواهد به متن رمان ورود پيدا كند، بعد از گشت و گذار در مقدمه زيباي رئيس نيا، خود را با رويدادها عجين تر حس مي  كند...
اكنون بعد از گذشت ۱۸ سال، اثر ديگري از سعيد منيري منتشر شده كه لااقل راقم اين سطور مي داند تأليف آن بيش از ده سال زمان برده است. رمان سياسي- تاريخي«تبريز طوفاني»، در ۵۷۷ صفحه، به شمارگان ۲۲۰۰ نسخه، با جلد گالينگور و به قيمت ۴۲۵۰ تومان، به وسيله انتشارات علمي به بازار نشر رمان هاي تاريخي راه يافته است. اين رمان، حوادث سياسي تاريخي سالهاي ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴: واپسين سال هاي حيات سياسي رضاخان، هجوم متفقين به ايران، اشغال آذربايجان و تبريز توسط روسها، جنگ جهاني دوم، اوضاع سياسي اجتماعي آذربايجان در سالهاي ۲۰ تا ۲۴ و... را شامل مي شود. نويسنده با آفرينش يك نوجوان ۱۶ ساله زحمتكش، تلاشگر، يتيم و بي كس و كار به نام حسين ملقب به بيزو(گوساله) و كشاندن او به زندان در اثر يك حادثه كاملاً اتفاقي و در حين كار كردن در منزل يك صاحب منصب دولتي از تهران به تبريز آمده، حسين را در بهداري زندان و در معيت زندانيان سياسي و مبارزان پير باقي مانده از دوران مشروطيت قرار مي دهد كه اكنون نيز به واسطه مبارزه با رضا خان، در زندان به سر مي برند. حسين بي كس و كار، از زندانيان سياسي، درس زندگي و مبارزه مي آموزد و سواد ياد مي گيرد و با خاطرات قهرمانان، به زمان مشروطيت، مبارزه هاي ستارخان با صمدخان شجاع الدوله، مبارزه قهرمانان آزاديخواه با روسها، مبارزات خياباني و جان فشاني هاي قهرمانان در راه مبارزه با رضاخان كوچ مي كند و در گذر از سالهاي زندان، آبديده مي شود. درهاي زندان با هجوم روسها به تبريز، در شهريور ۱۳۲۰ گشوده مي شود و حسين با زندانيان- بويژه زندانيان سياسي كه اكنون با آنها دوست و همدم شده است- به تبريز و قلب مبارزه گام مي گذارد و ورق ديگري از زندگي او رقم مي خورد.
در كتاب، با زندگي و مبارزات محمدعلي هلال ناصري (از شخصيت هاي فرهنگي تبريز)، ميرزا نورالله خان يكاني(مبارز دوران مشروطيت)، حسن قره بوغ (مأمور اداره سياسي آگاهي تبريز كه بعدها به مبارزان پيوست)، اخگر، آرامائيس، اميرحشمت، ساري قلي خان،  آرداشس آوانسيان، سيد جعفر پيشه وري، علي قوچي و ... آشنا مي شويم. اگر چه رمان، ساختاري داستاني دارد، ولي در برخي مواقع، قالب تاريخي بر شيوه داستان سرايي در متن غلبه مي كند و اطلاعات پي در پي تاريخي، البته با حفظ اصول اوليه داستان نويسي، در حجمي انبوه به خواننده ارائه مي شود.
در اين كه حسين بيزو كيست و آيا واقعيت تاريخي داشته يا نه، اطلاعاتي در دست نيست، ولي تاريخ تولد او و در واقع سن و سال او، با سعيد منيري مشابهت و همخواني عجيبي دارد. به عبارت ديگر تاريخ تولد حسين بيزو و نويسنده رمان، يكي است. آيا شخصيتي كه رمان براساس زندگي او شكل گرفته و قهرمانان ديگر در حول و حوش اين نوجوان كم سن و سال معرفي مي شوند، مي تواند ساخته و پرداخته داستاني از زندگي مؤلف رمان باشد؟
در اين رمان، با فلاش بك هاي زيبايي، تاريخ مبارزات آزاديخواهان آذربايجان در دوران مشروطه، بيان مي شود و قهرماناني كه در آفرينش اين نهضت ملي دخالت داشته اند و تاكنون در گمنامي باقي مانده اند (مانند ميرزا نورالله خان يكاني) فرصت مي يابند شخصيت خود را به خوانندگان اين رمان و علاقه مندان تاريخ كشورمان بشناسانند. نكته مهم ديگر، بيان اختلافات اعضاي كميته مركزي حزب توده در نشست اول اين كميته در مرداد ماه ۱۳۲۳ از زبان اعضاي مهم حزب و ناگفته هاي آن نشست است. همچنين تفاوت ديدگاههاي سيدجعفر پيشه وري با اعضاي حزب توده ،بويژه نظريات وي - كه احتمالاً  با بهره گيري از سرمقاله هاي پيشه وري از روزنامه آژير در سالهاي ۲۰ تا ۲۳ ممكن شده- در قالب بخشهايي از رمان، به تصوير كشيده مي شود.
رمان، به رغم جذابيت هاي فراواني كه داستان پرماجراي حسين بيزو نوجوان ايجاد مي كند و پس از فرار وي از زندان در شهريور ۱۳۲۰ وارد فراز و فرودهاي زيبايي مي شود، در بخش هايي به شدت «صرفاً تاريخي» مي شود و اگر جمله كليشه اي حسين نوجوان را كه در زندان مسئول تداركات زندانيان سياسي است، از هر ده پانزده صفحه يك بار نخوانيم (خان! حتماً گلويتان خشك شده است؟ بفرماييد با اين چايي تازه دم، گلويي تر كنيد)، اصلاً  احساس نمي كنيم كه در حال خواندن رمان تاريخي- سياسي هستيم و گمان مي بريم كه بخشهايي از تاريخ مشروطيت و يا دوران پهلوي اول را تورق مي كنيم و اين، مهمترين عيب اين رمان جذاب، خواندني و پر از اطلاعات دست اول و صحيح تاريخي است.
004470.jpg

عيب ديگر، اين است كه اگر تبريزي نباشيد- تبريزي جوان هم به درد نمي خورد!- در موقع خواندن اين رمان، اسامي خاص و نيز اسامي مكان هاي خاص، بدجوري شما را اذيت خواهد كرد. اگر تبريزي نباشيد و جابه جا به نام محلات و مكان هايي مانند ششگلان، راسته كوچه، يئكه دكان لار، مغازه هاي عسگر بقال، داش مغازالار، سامان ميداني و ... بربخوريد  و معني و موقعيت استراتژيك و اقتصادي و اجتماعي آنها را در شهر تبريز ندانيد، قطعاً  بخش هايي از رمان و ارتباطات موجود در آن را از دست خواهيد داد.
نكته ديگر، ساختار تركي برخي از جملات (همچون نوشته حاضر بنده!) و نيازي است كه كتاب به ويراستاري ادبي داشته است. به يك جمله توجه كنيد: در جريان ديروز، علاوه از شخص حاجي احتشام ليقواني [احتمالاً  علاوه بر ] و يكي از پسرهايش، چهار نفر هم از رفقاي ما و عده ديگري هم از نوكرانش كشته شدند [احتمالاً  منظور نوكران رفقا نيست، نوكران حاجي احتشام است] و ... . همچنين اگر اثر، ويراستاري ادبي مي شد، به احتمال زياد نقل قول هاي وسط گفت وگوها كه در برخي مواقع، بدون كوچكترين كار زيبايي شناختي ادبي و تنها به صورت «نقل قول نمايشنامه اي» (اخگر: .../نورالله خان: ... / آرامائيس: ...) و بدون ذكر حالات چهره، صدا و احساسات گوينده بيان شده اند، اصلاح مي شدند ، رمان، حالت پيراسته تري به خود مي گرفت.
درست است كه شيوه بيان رمان، «شيوه داناي كل» است و اين شيوه، الزامات، محاسن و معايب خاص خود را دارد، ولي سعيد منيري، با آوردن حسين بيزو در متن رمان، به نوعي او را جانشين داناي كل كرده و هر چند، چيزي مستقيماً  به وسيله او بيان نمي شود، ولي عيب بيان داستان توسط يك داناي كل مطلق تا حدودي شكسته شده و تقليل يافته است. اين يك حسن است. در اين ميان، تنها يك عيب عمده در روايت داستان بروز مي كند وآن كم و زياد بودن اطلاعات داناي كل در بخش ها و فراز و فرودهاي رمان است. مثلاً در بيان خاطرات ميرزا نورالله خان يكاني، رهبر حزب اجتماعيون- عاميون دوران صدر مشروطه در بازپس گيري جاده تبريز- جلفا، داناي كل داستان ما، حتي از ذكر نام تك تك روستاها، آمار جنگجويان هر روستا، تعداد كشته شدگان در هر درگيري و حتي شام و ناهاري كه مي خورند و تعداد لحاف و تشكي كه براي خوابيدن و استراحت هاي ميان راهي در خانه آزاديخواهان استفاده شده است، فروگذاري نمي كند، ولي در بعضي بخش ها، داناي كل، داناي دانا هم نيست و با اطلاعات اندك، و چاشني بيشتر شگردهاي داستاني، فصل را به اتمام مي رساند.
در متن كتاب، در بعضي جاها، بويژه در جاهايي كه قهرمانان كتاب، با دل خود حرف مي زنند و يا آواز مي خوانند چند سطري هم به تركي نوشته شده است. هر چند ترجمه فارسي اين سطور نوشته شده و خواننده ترك زبان هم مي تواند متن تركي را بخواند، ولي متون تركي، از رسم الخط واحد و پذيرفته شده امروزي تبعيت نمي كنند و اين نيز، از همان دست ايرادات ويراستاري است كه يك ويراستار آشنا به زبان تركي، مي توانست اين عيب را از نوشته هاي تركي بزدايد.
عيب مهم و فني ديگر، كه شايد به راحتي نظر هر خواننده اي را به خود جلب نكند، تفاوت حروفي است كه در برخي جملات متن وجود دارد و با نگاه بدبينانه مي توان گفت اين جملات، نوشته خود نويسنده نيست و از او خواسته شده است به جاي جملاتي كه نوشته، جملات حاضر را به كار ببرد (نمونه ها نزد راقم اين نوشتار محفوظ است).
وعيب مهم پاياني ، رها شدن به يك باره رمان در صفحه ۵۷۷ است؛ بي آن كه سرانجام قهرمانان مطرح شده در رمان، به تصوير كشيده شود. سعيد منيري در گفت وگويي تلفني با اينجانب در ارديبهشت ۸۱ از هزار و خورده اي صفحه شدن متن حروفچيني خبر داده بود و گفته بود كتاب در دو جلد منتشر خواهد شد؛ نكته اي كه نه در پايان صفحه ۵۷۷، نه در شناسنامه، نه درعطف كتاب و نه در مقدمه كوتاه مؤلف، به آن اشاره اي نشده است. از قرار، ماجراهاي اين رمان تا سالهاي پاياني دهه پنجاه ادامه مي يابد و زمينه هاي بروز انقلاب اسلامي در ايران نيز در آن مورد بررسي قرار مي گيرد.
همزمان با ايام سالگرد پيروزي انقلاب مشروطيت، براي مؤلف سپيدموي اين رمان تاريخي - سياسي، آرزوي طول عمر مي كنيم و اميدواريم ايشان و ديگر فرهيختگان، فرصت تحقيق و تدبر و ارائه گوشه هايي از ناگفته هاي تاريخ صد ساله انقلاب مشروطيت، از ۱۲۸۵ تا به امروز را به دست آورند.

آشنايي با دانشگاه هاي ايران-۷
كدام دانشگاه را انتخاب كنيم؟

دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
نشاني: قزوين- بلوار دانشگاه، تلفن: ۱۵-۶۶۰۴۱۳
مشخصات كالبدي: اين مجتمع، داراي دو قطعه زمين ۲۴ و ۷۶ هكتاري در حاشيه شمالي شهر است. هم اكنون دانشگاه داراي تعدادي خوابگاه و خانه سازماني و يك سالن ورزشي و چند فروشگاه در زميني به مساحت ۲۴ هكتار مي باشد.
تاريخچه: قانون تأسيس اين دانشگاه، در جلسه مورخ ۱۹ دي ماه سال ۱۳۶۲ مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ ۲۹ دي ماه سال ۱۳۶۲ به تأييد شوراي نگهبان رسيد. در واقع مبداء و منشاء تأسيس مؤسسه اي با اهداف تصريح شده در قانون مصوب سال ۱۳۶۲ و اساسنامه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را بايد در نظر و انديشه رهبر كبير و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني (ره) جستجو كرد.
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۱۳۸ نفر
تعداد دانشجويان: ۳۴۶۹ نفر
تعداد دانش  آموختگان(سال تحصيلي ۷۸-۷۷):۲۱۸ نفر
تعداد كل دانش آموختگان از بدو تأسيس: ۶۴۷۱ نفر
دانشكده ها:
فني و مهندسي  (سال تأسيس: ۱۳۷۲)
گروههاي آموزشي: مهندسي مواد: سراميك و متالورژي صنعتي، عمران، (گرايش عمران- سازه- برنامه ريزي حمل و نقل)، مهندسي معدن (استخراج)، مهندسي كشاورزي (گرايش آبياري)
علوم پايه: (سال تأسيس: ۱۳۷۳)
گروههاي آموزشي: رياضي(گرايش محض)، شيمي(گرايش محض)، فيزيك(گرايش جامدات)
علوم انساني (سال تأسيس۱۳۷۲)
گروههاي آموزشي: حقوق، علوم سياسي، مديريت صنعتي، حسابداري، فلسفه، زبان و ادبيات فارسي، زبان و ادبيات عرب، الهيات، روانشناسي، تاريخ.
گروه مستقل معماري: اين گروه مستقل اداره مي شود و زير مجموعه هيچ يك از دانشكده هاي ذكر شده نيست.
مركز آموزش زبان فارسي
گروه آموزشي: آموزش زبان فارسي
كتابخانه مركزي
كتابهاي فارسي: ۴۵۷۸۳ جلد، غيرفارسي: ۱۳۹۳۹ جلد
مجلات و فصلنامه هاي ادواري:۳۰۰ عنوان مجله و نشريه فارسي و ۱۰۰عنوان مجله و نشريه غيرفارسي
نام بانكهاي اطلاعاتي: بانكهاي اطلاعاتي مركز مدارك علمي
ساير منابع غيرچاپي: حدود ۵۰ عدد CD، و ۲۵۰۰ عدد ميكروفيش
مركز مشاوره:
انواع مشاوره تحصيلي، ازدواج، ناسازگاريهاي رواني، سنجش تواناييهاي ذهني و كليه امور مربوط به بهداشت روان
انواع خدمات رفاهي دانشجويي:
پرداخت وام ازدواج، مسكن، قرض الحسنه و بيمه خدمات درماني، خدمات كمك آموزشي
انواع خدمات رفاهي اعضاي هيأت علمي و كاركنان
بيمه دانا، صندوق وام قرض الحسنه و تعاوني مسكن استادان، تعاوني مصرف دانشگاه و ساير امور رفاهي
تعداد خوابگاه
خوابگاه مجردين: ۱۱ باب، با گنجايش ۲۰۴۶ نفر
خوابگاه متأهلين: ۱ باب، با گنجايش ۴۵۰ خانوار.
دانشگاه بيرجند
نشاني: بيرجند- سازمان مركزي و حوزه معاونت دانشجويي، خيابان مدرس- معاونت آموزشي، خيابان طالقاني، تلفن:۳- ۳۹۰۲۱
مشخصات كالبدي: مجموع فضاهاي كالبدي اين دانشگاه ۲۱۰۰۰ متر مربع است كه عمدتاً مربوط به طرح خاتمه يافته دانشكده علوم (شوكت آباد) مي باشد. ساير دانشكده و سازمان مركزي و حوزه وابسته به آن در مكانهاي استيجاري نامناسب و محدود در سطح شهر استقرار يافته اند.
تاريخچه:شوراي گسترش آموزش عالي، در تاريخ ۱۳۵۴ با ايجاد مؤسسه آموزش عالي بيرجند موافقت كرد و متعاقب آن در سال ۱۳۵۶ با پذيرش ۹۳ نفر دانشجو در رشته هاي فيزيك- شيمي و زمين شناسي فعاليت آموزشي خود را شروع كرد. در سال ۱۳۶۸ به مجتمع دانشگاهي بيرجند و در سال ۱۳۷۱ به دانشگاه بيرجند تغيير نام داد.
تعداد اعضاي هيأت علمي:۱۷۵ نفر
تعداد دانشجويان: ۴۱۴۶ نفر
تعداد دانش آموختگان(سال تحصيلي ۷۸-۷۷):۴۴۷ نفر
تعداد كل دانش آموختگان از بدو تأسيس:۴۷۰۰ نفر
دانشكده ها
مهندسي(سال تأسيس: ۱۳۶۸)
گروههاي آموزشي: معدن- كامپيوتر- برق- قدرت و مخابرات برق- الكترونيك- مكانيك- عمران روستايي
كشاورزي (سال تأسيس: ۱۳۵۸)
گروههاي آموزشي: زراعت- آبياري- توليدات گياهي- محيط زيست- مرتع و آبخيزداري
ادبيات و علوم انساني (سال تأسيس:۱۳۶۹)
گروههاي آموزشي: علوم تربيتي، كتابداري- تربيت بدني- ادبيات فارسي
علوم (سال تأسيس ۱۳۵۴)
گروههاي آموزشي: شيمي، فيزيك، رياضي، آمار، زمين شناسي
كتابخانه مركزي
كتابهاي فارسي: ۵۹۰۷۴ جلد، غيرفارسي: ۱۹۵۵۹ جلد
مجلات و فصلنامه هاي ادواري: فارسي و غير فارسي در مجموع ۳۷۰ عنوان.
مركز مشاوره
انواع مشاوره: تحصيلي- آموزشي- خانواده- حقوقي و عقيدتي. ضمناً در بخش روان درماني و اختلالات كودكان و نوجوانان نيز مراجعه كننده مي پذيرد.
مركز خدمات رفاهي و پشتيباني
انواع خدمات رفاهي دانشجويي: وام تحصيلي و مسكن، برگزاري اردو و انواع خدمات رفاهي اعضاي هيأت علمي و كاركنان
خوابگاه
خوابگاه خواهران: ۹ باب، با گنجايش ۱۰۰۰ نفر
خوابگاه برادران: ۳ باب، با گنجايش ۱۰۰۰ نفر

مشروطه، نگاهي ديگر
احزاب و ادبيات مشروطه
گفت وگو با رحيم رئيس نيا- بخش دوم
004460.jpg

اميد نيايش: ديروز نخستين بخش از گفت وگوي همشهري با رحيم رئيس نيا، پژوهشگر تبريزي را در همين صفحه خوانديد.
امروز در بخش دوم اين گفت وگو، احزاب و ادبيات مشروطه، مورد بررسي قرار گرفته است.
* مي توانيم بگوييم كه دسته مجاهدين در حقيقت بازوي نظامي يا شاخه نظامي اجتماعيون عاميون بودند؟
- به اعتباري مي توان گفت. چون ما مي دانيم كه رهبريت گروه مجاهدين انجمن غيبي بوده است. البته بهتر است بگوييم كه مجاهدين به طور كلي بازوي مسلحانه جنبش مشروطيت بودند و اين سوسيال دموكرات ها،  نقش راهبري و موثري در آن داشتند.
* اين اجتماعيون عاميون همان ترجمه سوسيال دموكراسي است؟
- بله، اجتماعيون عاميون ترجمه سوسيال دموكرات است، اما اجتماعيون عاميون ضمن متأثر بودن از گرايش هاي سوسيال دموكراسي روسي، هويت خاص ايراني خودش را داشتند و معمولاً  فعاليت هاي سياسي خود را با استناد و توسل به آيات و احكام قرآن توجيه مي كردند و اهداف انجمن هاي مجاهدين را كه به كميته مركزي فرقه اجتماعيون عاميون مستقر در باكو وابسته بودند، مقدس مي شمردند.
* مرامنامه شان هم ترجمه مرامنامه همت است؟
- بله، ولي جالب است بدانيد كه در دوره دوم مجلس وقتي حزب دموكرات كه حزب عاميون بود به وجود مي آيد، مي بينيم كه حزب رقيب اعتداليون اسمشان را اجتماعيون اعتداليون مي گذارند كه خوب مي بينيد اصلاً بي معني است.
* جناب آقاي رئيس نيا، علاوه بر اين حزب اجتماعيون عاميون، به طور كلي نقش احزاب در جنبش مشروطه چگونه نقشي بوده است؟
- تا دور دوم مجلس غير از همين حزب اجتماعيون عاميون كه آن هم هسته اصلي اش در قفقاز است، از حزب ديگري در ايران خبر نيست. ما تا آن وقت فقط جمعيت ها و انجمن هاي سياسي مختلف را داريم. ولي از دوره دوم مجلس با تشكيل حزب دموكرات ايران، در تاريخ كشورمان وارد مرحله مبارزات حزبي مي شويم.
* پس مي توانيم بگوييم كه در خود جنبش مشروطه احزاب نقش فعالي نداشتند، بلكه در تداوم و ادامه جنبش، وارد عرصه فعاليت و مبارزه مي شوند؟
-بلي، تا مجلس دوم يعني تا زمان فتح تهران، هيچ حزبي در ايران وجود نداشته است. البته در صورتي كه اجتماعيون عاميون را در نظر نگيريم. ولي انجمن هاي مختلف بخشي از كار احزاب را انجام مي دادند. در دوره دوم مجلس ما دقيقاً شاهد كشمكش هاي حزبي در مجلس هستيم. كه البته اگر اين مبارزات حزبي آن گونه كه در مجلس دوم شروع شده بود در دوره هاي بعد نيز ادامه پيدا مي كرد راه دموكراسي خيلي هموارتر از آني مي شد كه ما الان شاهدش هستيم.
* نقش مطبوعات در جنبش مشروطه يك نقش حياتي بوده است. به روزنامه آذربايجان و به ملانصرالدين اشاره كرديد. در بحبوحه مبارزات چه مطبوعاتي در تبريز فعاليت مي كردند و چه تأثير هايي داشتند؟
- در آن دوره مطبوعات زيادي منتشر مي شد. مثلاً در يك زمان در حدود چهارده روزنامه به زبانهاي فارسي و تركي آذربايجاني در تبريز منتشر مي شده است. نام بعضي از آن كه در سالهاي ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ هجري قمري انتشار يافته اند، از اين قرار است: روزنامه انجمن كه ارگان ايالتي بوده؛ روزنامه مصور آذربايجان كه از شيوه ملانصرالدين پيروي مي كرد؛ حشرات الارض كه مثل آذربايجان روزنامه طنزي بود و گفتارهايش را از زبان غفار وكيل، كه ديوانه بازارگردي در شهر بوده، نوشته مي شد؛ مجاهد، سخنگوي سازمان مجاهدان مسلح و شاخه تبريز حزب اجتماعيون عاميون، اتحاد، ارگان انجمن اتحاد و شوراي ايران ارگان مطبوعاتي انجمن مشورت بود. ادارات نوبنياد شهري چون نظميه و بلديه نيز سخنگويان مطبوع خود به نام نظميه و بلديه را داشته اند. ناله ملت در گرماگرم جنگ هاي تبريز، به مثابه يكي از ارگان هاي مطبوعاتي مبارزان مسلح انتشار مي يافته است. ملاعمو هم سخنگوي انجمن اسلاميه و مخالف مشروطه بود.
* انتشار اين نشريات واقعاً  به اين معني بوده كه مردم اينها را مي خوانده اند؟
- بلي، مردم اخبار جبهه ها را از اين روزنامه ها مي گرفتند. البته نه اين كه شما به تيراژهاي امروزي فكر كنيد، ولي مطمئناً  اگر خواننده اي نداشتند نمي توانستند منتشر شوند. حتي مستبدين هم روزنامه هايي داشتند. در آن دوره با اين كه كاغذ با شتر، قاطر و اسب و به هر حال به سختي آورده مي شد، با اين همه در يك زمان اين همه روزنامه منتشر مي شد و مردم مسلماً اينها را يا مي خواندند و يا در هر حال از مضامين و مطالبشان خبردار مي شدند. معمولاً افراد باسواد روزنامه را در قهوه خانه يا خانه و محل هاي گردهمايي براي افراد بي سواد مي خواندند و بدين ترتيب يك روزنامه بيش از يك خواننده داشت.
* به نقش ادبيات هم بهتر است كه اشاره اي داشته باشيم. ما مي بينيم كه اشعار صابر در سنگرهاي مجاهدين قرائت مي شود و به مجاهدان مشروطه نيرو مي دهد. ادبيات چه تأثيري در جنبش مشروطه داشته است؟
- ادبيات نوين ما اساساً از دوره مشروطه و اگر فعاليت هاي قلمي روشنفكران ايراني خارج از ايران چون آخوندزاده، طالبوف، حاجي زين العابدين مراغه اي، ميرزاملكم خان، ميرزاآقاخان كرماني، ميرزا حبيب اصفهاني و ... را در نظر بگيريم، از آستانه انقلاب مشروطه شروع به شكل گيري مي كند. همين مطبوعاتي كه صحبتش شد زبان را هموارتر و روان تر و به زبان مردم نزديك تر مي كند. با به وجود آمدن همين زبان، شما فرضاً  اشعار نسيم شمال را در نظر بگيريد، يا مقالات چرند و پرند دهخدا را، مي بينيم كه نوشتار خيلي به گفتار نزديك شده است. همان درد دل مردم است كه به روي كاغذ آورده شده است. هر كس و هر تيپي به زبان خودش صحبت مي كند؛ يعني كه زبان ادبي نوين و نيز انواع ادبي نويني به وجود مي آيد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   تئاتر  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |