مرتضي مجدفر
اشاره: در اين نوشته كوتاه، قصد وارد شدن به درياي پرتلاطم مشروطيت و كتابشناسي آن را نداريم. چرا كه حادثه مشروطيت، آن چنان گسترده، پردامنه،پرحاشيه و پرقهرمان است كه به راحتي نمي توان در وادي پژوهش در حوزه هاي آن وارد شد.
آنچه در پي مي آيد يك نوشته كوتاه روزنامه اي است درحوزه كتابشناسي مشروطيت، با نگاهي به آثارسعيدمنيري، پژوهشگر تبريزي؛ با اميد به اين كه به غير از «حوزه رمان سياسي- تاريخي» كه در اين نوشته و با مد نظر قرار دادن آثار منيري، مورد بررسي قرار گرفته، ديگر حوزه هاي كتابهاي مرتبط با مشروطيت نيز مورد بررسي جدي قرار گيرد.
«سعيد منيري» را از سال ۵۸ مي شناسم. در آن سال رماني چاپ شده بود به نام «حاجي زاده». رمان، از جمله داستانهاي سياسي- تاريخي- هنري مرتبط با دوران مشروطيت و سالهاي بعد از آن بود و زندگي واقعي و البته داستان پردازي شده يك هنرمند كهن سال تئاتر در شهر تبريز، در آن به تصوير كشيده مي شد. از قرار «حاجي زاده» را در سالهاي كودكي ام ديده بودم و زماني كه رمان را مي خواندم، با نشاني هايي كه پدرم داده بود، به ياد آوردم كه حاجي زاده، همان خدمتگزار پيري بود كه واپسين سالهاي خدمت خود را در دبستان دخترانه نزد دبستان محل تحصيل ما سپري مي كرد. سعيد منيري، در اين رمان، زندگي پرفراز و فرود يك قهرمان دوره مشروطيت و هنرمند و كارگردان مردمي تئاتر را كه هنرنمايي هاي خود را از سالهاي پيروزي مشروطيت آغاز و تا سال ۱۳۲۵ به زيبايي ادامه داده و آثار ماندگاري را در تاريخ تئاتر تبريز از خود به يادگار گذاشته بود، به تصوير كشيد. در اين رمان تاريخي، چگونگي بهره برداري مشروطه خواهان از هنر تئاتر و چگونگي رشد آن در سالهاي بعد توسط حاجي زاده و هنرمنداني مثل او، در قالب زندگي حاجي زاده به تحرير در آمده بود. «حاجي زاده» رمان تاريخي- هنري كم حجمي بود كه در همان سالهاي انتشار، به سرعت دست به دست شد و خوانندگان خود را يافت.
در سال ۶۴، اثر پنج جلدي ديگري از سعيد منيري به بازار نشر آمد. اين اثر كه توسط انتشارات علمي منتشر شده بود، ترجمه رمان تاريخي- سياسي معروف «تبريز مه آلود» (دومانلي تبريز) نوشته محمدسعيد اردوبادي بود كه بعدها توسط «رحيم رئيس نيا» محقق و مورخ شناخته شده تبريزي نيز ترجمه و با همان عنوان، توسط انتشارات نگاه (سال ۱۳۷۹) در دو مجلد به بازار نشر عرضه شد. محمد سعيد اردوبادي(۱۸۷۲-۱۹۵۰ م) اين اثر چهار جلدي خود را در فاصله سالهاي ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۸ منتشر كرد. اردوبادي را آغازگر رمان تاريخي و تبريز مه آلود را سر آغاز اين نوع ادبي در تاريخ ادبيات جمهوري آذربايجان به شمار آورده اند.
اردوبادي كوشيده است تا انقلاب مشروطيت ايران را در آذربايجان، بويژه تبريز، يكي از پرجوش و خروش ترين كانونهاي آن در طي ده سالي كه از قيام ستارخان تا خيزش و افول كوتاه مدت شيخ محمد خياباني با فراز و فرودهايي ادامه يافته، در قالب رمان تاريخي تبريز مه آلود، بازآفريني كند.
به گمان مورخان، اكثر قهرمانان و رويدادهاي اين رمان تاريخي- سياسي زيبا و دلنشين، واقعي هستند و بسياري، رفت آمدهاي اردوبادي به جلفا و تبريز و حضور وي در كنار ستارخان و در متن رويدادها را در آفرينش بي كم و كاست و مستند بودن اين رمان بي تأثير نمي دانند. سنديت اين رمان تاريخي، به حدي است كه برخي از مورخان، حتي تاريخ بعضي نشست هاي سري ستارخان با ياران خود در انجمن تبريز را با مندرجات آن تطبيق مي دهند و بسياري از گفته ها و نقل قول هاي ستارخان و ديگر قهرمانان مشروطه در اين كتاب را به دو دليل حضور اردوبادي در متن ماجراها (لااقل به اعتراف خود وي) و نيز نقل قول بدون واسطه وترجمه و براساس همان واژگاني كه مجاهدان و مشروطه طلبان به كار مي بردند، قابل قبول تر مي دانند.
|
|
يحيي سيدوف در كتاب «آذربايجانين تاريخي رماني (رمان تاريخي در آذربايجان- ۱۹۶۷)» ، درباره استفاده اردوبادي از مواد تاريخي مي گويد: «گاهي، به چنان يادداشت هايي از نويسنده- كه پياپي از اسناد و ماخذ استفاده مي كند- برخورد مي كنيم كه حاكي از اين است كه حتي نويسنده در مواردي كه به ماخذ خود و تاريخ سند اشاره نكرده نيز، متكي به سند بوده است. مثلاً وقتي از يادداشت كنسول روس به كنسول آمريكا سخن مي گويد، توضيح مي دهد كه چون تنها مضمون سند به دست آمده، بنابراين امكان ذكر تاريخ سند و نام امضاكننده آن نبود. گاهي هم در رمان، به چنان تفصيلاتي برمي خوريم كه آنها را به عنوان گواهي شخصي كه خود از دست اندركاران حادثه بوده، مي پذيريم.»
ولي، كاوه بيات در مقاله «تبريز مه آلود» در مجله آينده (س ۱۳۶۶ و س ۱۳۶۷ ) ، معتقد است كه اين رمان، صرفاً به منظور عمده كردن نقش مجاهدان قفقازي در جنبش تبريز به رشته تأليف در آمده است؛ همان مجاهداني كه به اعتقاد سيد احمد كسروي (تاريخ مشروطه صص ۹۴، ۱۹۳) ، به رغم آن كه به قفقازي معروف شده بودند، اساساً ايراني و ايراني تبار بوده اند.
اكنون از رمان «تبريز مه آلود»، دو ترجمه به فارسي در دسترس است: ترجمه سعيد منيري و ترجمه رحيم رئيس نيا. ترجمه منيري، سليس، روان و بي تكلف است و به راحتي با خواننده ارتباط برقرار مي كند، حال آن كه ترجمه رئيس نيا، در عين فاخر بودن، اندكي خشك از آب درآمده است. ولي متن مقدمه ۵۳ صفحه اي عالمانه رئيس نيا در ابتداي ترجمه تبريزمه آلود (چاپ نگاه)، ترجمه او را كامل تر و علمي تر از كار منيري در اختيارخواننده قرار مي دهد و كسي كه مي خواهد به متن رمان ورود پيدا كند، بعد از گشت و گذار در مقدمه زيباي رئيس نيا، خود را با رويدادها عجين تر حس مي كند...
اكنون بعد از گذشت ۱۸ سال، اثر ديگري از سعيد منيري منتشر شده كه لااقل راقم اين سطور مي داند تأليف آن بيش از ده سال زمان برده است. رمان سياسي- تاريخي«تبريز طوفاني»، در ۵۷۷ صفحه، به شمارگان ۲۲۰۰ نسخه، با جلد گالينگور و به قيمت ۴۲۵۰ تومان، به وسيله انتشارات علمي به بازار نشر رمان هاي تاريخي راه يافته است. اين رمان، حوادث سياسي تاريخي سالهاي ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴: واپسين سال هاي حيات سياسي رضاخان، هجوم متفقين به ايران، اشغال آذربايجان و تبريز توسط روسها، جنگ جهاني دوم، اوضاع سياسي اجتماعي آذربايجان در سالهاي ۲۰ تا ۲۴ و... را شامل مي شود. نويسنده با آفرينش يك نوجوان ۱۶ ساله زحمتكش، تلاشگر، يتيم و بي كس و كار به نام حسين ملقب به بيزو(گوساله) و كشاندن او به زندان در اثر يك حادثه كاملاً اتفاقي و در حين كار كردن در منزل يك صاحب منصب دولتي از تهران به تبريز آمده، حسين را در بهداري زندان و در معيت زندانيان سياسي و مبارزان پير باقي مانده از دوران مشروطيت قرار مي دهد كه اكنون نيز به واسطه مبارزه با رضا خان، در زندان به سر مي برند. حسين بي كس و كار، از زندانيان سياسي، درس زندگي و مبارزه مي آموزد و سواد ياد مي گيرد و با خاطرات قهرمانان، به زمان مشروطيت، مبارزه هاي ستارخان با صمدخان شجاع الدوله، مبارزه قهرمانان آزاديخواه با روسها، مبارزات خياباني و جان فشاني هاي قهرمانان در راه مبارزه با رضاخان كوچ مي كند و در گذر از سالهاي زندان، آبديده مي شود. درهاي زندان با هجوم روسها به تبريز، در شهريور ۱۳۲۰ گشوده مي شود و حسين با زندانيان- بويژه زندانيان سياسي كه اكنون با آنها دوست و همدم شده است- به تبريز و قلب مبارزه گام مي گذارد و ورق ديگري از زندگي او رقم مي خورد.
در كتاب، با زندگي و مبارزات محمدعلي هلال ناصري (از شخصيت هاي فرهنگي تبريز)، ميرزا نورالله خان يكاني(مبارز دوران مشروطيت)، حسن قره بوغ (مأمور اداره سياسي آگاهي تبريز كه بعدها به مبارزان پيوست)، اخگر، آرامائيس، اميرحشمت، ساري قلي خان، آرداشس آوانسيان، سيد جعفر پيشه وري، علي قوچي و ... آشنا مي شويم. اگر چه رمان، ساختاري داستاني دارد، ولي در برخي مواقع، قالب تاريخي بر شيوه داستان سرايي در متن غلبه مي كند و اطلاعات پي در پي تاريخي، البته با حفظ اصول اوليه داستان نويسي، در حجمي انبوه به خواننده ارائه مي شود.
در اين كه حسين بيزو كيست و آيا واقعيت تاريخي داشته يا نه، اطلاعاتي در دست نيست، ولي تاريخ تولد او و در واقع سن و سال او، با سعيد منيري مشابهت و همخواني عجيبي دارد. به عبارت ديگر تاريخ تولد حسين بيزو و نويسنده رمان، يكي است. آيا شخصيتي كه رمان براساس زندگي او شكل گرفته و قهرمانان ديگر در حول و حوش اين نوجوان كم سن و سال معرفي مي شوند، مي تواند ساخته و پرداخته داستاني از زندگي مؤلف رمان باشد؟
در اين رمان، با فلاش بك هاي زيبايي، تاريخ مبارزات آزاديخواهان آذربايجان در دوران مشروطه، بيان مي شود و قهرماناني كه در آفرينش اين نهضت ملي دخالت داشته اند و تاكنون در گمنامي باقي مانده اند (مانند ميرزا نورالله خان يكاني) فرصت مي يابند شخصيت خود را به خوانندگان اين رمان و علاقه مندان تاريخ كشورمان بشناسانند. نكته مهم ديگر، بيان اختلافات اعضاي كميته مركزي حزب توده در نشست اول اين كميته در مرداد ماه ۱۳۲۳ از زبان اعضاي مهم حزب و ناگفته هاي آن نشست است. همچنين تفاوت ديدگاههاي سيدجعفر پيشه وري با اعضاي حزب توده ،بويژه نظريات وي - كه احتمالاً با بهره گيري از سرمقاله هاي پيشه وري از روزنامه آژير در سالهاي ۲۰ تا ۲۳ ممكن شده- در قالب بخشهايي از رمان، به تصوير كشيده مي شود.
رمان، به رغم جذابيت هاي فراواني كه داستان پرماجراي حسين بيزو نوجوان ايجاد مي كند و پس از فرار وي از زندان در شهريور ۱۳۲۰ وارد فراز و فرودهاي زيبايي مي شود، در بخش هايي به شدت «صرفاً تاريخي» مي شود و اگر جمله كليشه اي حسين نوجوان را كه در زندان مسئول تداركات زندانيان سياسي است، از هر ده پانزده صفحه يك بار نخوانيم (خان! حتماً گلويتان خشك شده است؟ بفرماييد با اين چايي تازه دم، گلويي تر كنيد)، اصلاً احساس نمي كنيم كه در حال خواندن رمان تاريخي- سياسي هستيم و گمان مي بريم كه بخشهايي از تاريخ مشروطيت و يا دوران پهلوي اول را تورق مي كنيم و اين، مهمترين عيب اين رمان جذاب، خواندني و پر از اطلاعات دست اول و صحيح تاريخي است.
|
|
عيب ديگر، اين است كه اگر تبريزي نباشيد- تبريزي جوان هم به درد نمي خورد!- در موقع خواندن اين رمان، اسامي خاص و نيز اسامي مكان هاي خاص، بدجوري شما را اذيت خواهد كرد. اگر تبريزي نباشيد و جابه جا به نام محلات و مكان هايي مانند ششگلان، راسته كوچه، يئكه دكان لار، مغازه هاي عسگر بقال، داش مغازالار، سامان ميداني و ... بربخوريد و معني و موقعيت استراتژيك و اقتصادي و اجتماعي آنها را در شهر تبريز ندانيد، قطعاً بخش هايي از رمان و ارتباطات موجود در آن را از دست خواهيد داد.
نكته ديگر، ساختار تركي برخي از جملات (همچون نوشته حاضر بنده!) و نيازي است كه كتاب به ويراستاري ادبي داشته است. به يك جمله توجه كنيد: در جريان ديروز، علاوه از شخص حاجي احتشام ليقواني [احتمالاً علاوه بر ] و يكي از پسرهايش، چهار نفر هم از رفقاي ما و عده ديگري هم از نوكرانش كشته شدند [احتمالاً منظور نوكران رفقا نيست، نوكران حاجي احتشام است] و ... . همچنين اگر اثر، ويراستاري ادبي مي شد، به احتمال زياد نقل قول هاي وسط گفت وگوها كه در برخي مواقع، بدون كوچكترين كار زيبايي شناختي ادبي و تنها به صورت «نقل قول نمايشنامه اي» (اخگر: .../نورالله خان: ... / آرامائيس: ...) و بدون ذكر حالات چهره، صدا و احساسات گوينده بيان شده اند، اصلاح مي شدند ، رمان، حالت پيراسته تري به خود مي گرفت.
درست است كه شيوه بيان رمان، «شيوه داناي كل» است و اين شيوه، الزامات، محاسن و معايب خاص خود را دارد، ولي سعيد منيري، با آوردن حسين بيزو در متن رمان، به نوعي او را جانشين داناي كل كرده و هر چند، چيزي مستقيماً به وسيله او بيان نمي شود، ولي عيب بيان داستان توسط يك داناي كل مطلق تا حدودي شكسته شده و تقليل يافته است. اين يك حسن است. در اين ميان، تنها يك عيب عمده در روايت داستان بروز مي كند وآن كم و زياد بودن اطلاعات داناي كل در بخش ها و فراز و فرودهاي رمان است. مثلاً در بيان خاطرات ميرزا نورالله خان يكاني، رهبر حزب اجتماعيون- عاميون دوران صدر مشروطه در بازپس گيري جاده تبريز- جلفا، داناي كل داستان ما، حتي از ذكر نام تك تك روستاها، آمار جنگجويان هر روستا، تعداد كشته شدگان در هر درگيري و حتي شام و ناهاري كه مي خورند و تعداد لحاف و تشكي كه براي خوابيدن و استراحت هاي ميان راهي در خانه آزاديخواهان استفاده شده است، فروگذاري نمي كند، ولي در بعضي بخش ها، داناي كل، داناي دانا هم نيست و با اطلاعات اندك، و چاشني بيشتر شگردهاي داستاني، فصل را به اتمام مي رساند.
در متن كتاب، در بعضي جاها، بويژه در جاهايي كه قهرمانان كتاب، با دل خود حرف مي زنند و يا آواز مي خوانند چند سطري هم به تركي نوشته شده است. هر چند ترجمه فارسي اين سطور نوشته شده و خواننده ترك زبان هم مي تواند متن تركي را بخواند، ولي متون تركي، از رسم الخط واحد و پذيرفته شده امروزي تبعيت نمي كنند و اين نيز، از همان دست ايرادات ويراستاري است كه يك ويراستار آشنا به زبان تركي، مي توانست اين عيب را از نوشته هاي تركي بزدايد.
عيب مهم و فني ديگر، كه شايد به راحتي نظر هر خواننده اي را به خود جلب نكند، تفاوت حروفي است كه در برخي جملات متن وجود دارد و با نگاه بدبينانه مي توان گفت اين جملات، نوشته خود نويسنده نيست و از او خواسته شده است به جاي جملاتي كه نوشته، جملات حاضر را به كار ببرد (نمونه ها نزد راقم اين نوشتار محفوظ است).
وعيب مهم پاياني ، رها شدن به يك باره رمان در صفحه ۵۷۷ است؛ بي آن كه سرانجام قهرمانان مطرح شده در رمان، به تصوير كشيده شود. سعيد منيري در گفت وگويي تلفني با اينجانب در ارديبهشت ۸۱ از هزار و خورده اي صفحه شدن متن حروفچيني خبر داده بود و گفته بود كتاب در دو جلد منتشر خواهد شد؛ نكته اي كه نه در پايان صفحه ۵۷۷، نه در شناسنامه، نه درعطف كتاب و نه در مقدمه كوتاه مؤلف، به آن اشاره اي نشده است. از قرار، ماجراهاي اين رمان تا سالهاي پاياني دهه پنجاه ادامه مي يابد و زمينه هاي بروز انقلاب اسلامي در ايران نيز در آن مورد بررسي قرار مي گيرد.
همزمان با ايام سالگرد پيروزي انقلاب مشروطيت، براي مؤلف سپيدموي اين رمان تاريخي - سياسي، آرزوي طول عمر مي كنيم و اميدواريم ايشان و ديگر فرهيختگان، فرصت تحقيق و تدبر و ارائه گوشه هايي از ناگفته هاي تاريخ صد ساله انقلاب مشروطيت، از ۱۲۸۵ تا به امروز را به دست آورند.