شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۳۸- Aug, 16, 2003
همه چيز دروغ بود؟
گزارشي از سير شبيه سازي از «دالي» تا «حوا»
حسن سالاري ـ «فوق العاده است»، «باور نكردني است»، «گيج كننده است» و «هولناك است». اينها نمونه هايي از عباراتي است كه پس از انتشار خبر تولد بره اي به نام «دالي» در سال ۱۹۹۷ ميلادي(برابر با ۱۳۷۶ هجري شمسي) بر زبان ها جاري شد. چرا خبر تولد يك بره بايد فوق العاده، باورنكردني، گيج كننده و حتي هولناك باشد؟ هر روز ميليون ها بره در سرتاسر جهان به دنيا مي آيند، بدون آن كه تولد آنان غيرمنتظره يا وحشتناك باشد يا باعث رونق بخشيدن به بازار خبررساني شود.
005910.jpg

آن بره كه اكنون در ميان ما نيست، با ارزش ترين جانوري بود كه تا به حال به دنيا آمده است. آن بره، حاصل آميزش بين يك ميش و يك قوچ نبود، بلكه از يك سلول پستان ميشي ۶ ساله، شبيه سازي (كلون سازي) شده بود. براي اين كار، گروهي از محققان انگليسي به رهبري «يات ويلموت» هسته سلول پستان ميش را در درون تخمكي قرار دادند كه هسته آن را برداشته بودند. سپس براي تحريك رشد و تقسيم تخم حاصله، آن را تحت تأثير جريان الكتريسيته قرار دادند. جنين حاصل از آن تخم، مدتي در محيط كشت مناسب نگهداري و سپس در رحم گوسفند ديگري قرار داده شد. دالي پس از طي مراحل جنيني، به عنوان نخستين پستانداري كه از يك سلول تمايز يافته(سلول پستان) كلون سازي شد، به دنيا آمد.
دالي چند ماه قبل و پس از ۶ سال زندگي در كنار دانشمندان، به تاريخ پيوست. دالي به بيماري ريوي و آرتريت مبتلا شده بود و زجر مي كشيد، از اين رو، يات ويلموت مجوز مرگي راحتي را براي دالي صادر كرد. دالي طي زندگي نه چندان كوتاه خود، به جنجال آفرين ترين جانور تاريخ تبديل شد. اين بره امكان كلون سازي انسان را تقويت كرد و به پيش گويي هاي فراموش شده «الوين تافلر» جان دوباره بخشيد.
وي در كتاب «شوك آينده» كه در سال ۱۹۷۰ منتشر شد، چنين آورده است: «يكي از امكانات شگفت انگيزي كه پيش روي انسان گسترده شده، اين است كه در آينده خواهد توانست كپي زيستي خود را بسازد. از طريق فرآيندي به نام كلون سازي، از هسته يك سلول بالغ، جاندار جديدي پديد مي آيد كه همان خصلت هاي ژنتيكي شخصي را خواهد داشت كه هسته سلول را از آن گرفته اند. اين كپي، زندگي را با خصلت هاي اعطايي مربوط به اصل خود آغاز مي كند. با كلون سازي، اين امكان براي هر كسي فراهم مي شود كه زايش مجدد خود را ببيند و جهان را با نظاير خود پر كند. اما كلون سازي، پيچيدگي هاي غيرقابل تصوري را نيز براي نژاد بشر به بار خواهد آورد. اين فكر وسوسه كننده است كه «آلبرت اينشتين» كپي هاي خود را به نسل آينده واگذار كند. اما اگر هيتلر هم خواست چنين كند، چه بايد كرد...»
كساني كه چنين تصوري از كلون سازي دارند، ناخودآگاه به ياد داستان هاي تخيلي رعب انگيز و ظالمانه اي مانند «هيولاي فرانكشتان» و «دنياي قشنگ نو» مي افتند. در هيولاي فرانكشتاين، قهرمان داستان يعني «ويكتور فرانكشتاين» تلاش مي كند به راز مرگ و زندگي پي برد، به ماده بي جان، جان بخشد و به مردگان زندگي دوباره اي اعطا كند. او از گورستان ها استخوان جمع آوري مي كند و به آفرينش دست مي زند. اما آدمي كه او آفريد، هيولايي غول آسا و ترسناك از آب درآمد.
در دنياي قشنگ نو، نويسنده تلاش مي كند راه تحقق بخشيدن به شعار آرماني «مشاركت، مساوات و ثبات» را با گماشتن اشخاص مناسب در موقعيت هاي مناسب، در يك داستان تخيلي ظالمانه نشان دهد. در آن دنيا، در آزمايشگاهي كودكان را چنان پرورش مي دهند كه از آنان انسان هاي آلفا، بتا، گاما، دلتا و اپسيلون توليد شود. انسان هاي آلفا، حاكمان آينده آن دنيا مي شوند و اپسيلون پايين ترين طبقه اجتماعي را مي سازند. اين طبقه به هوش اندكي نياز دارند و بايد كارهاي طاقت فرسايي انجام دهند. در جريان رشد جنين ها مقادير متفاوتي اكسيژن و مواد شميايي ديگر به آنان مي دهند. براي فراهم آوردن تعداد كافي از انسان هاي طبقه پايين، از فرايند كلون سازي استفاده مي شود و كودكان چنان آموزش مي بينند كه تنها به شيوه مورد پسند حاكمان عمل كنند.
اين تصورات باعث مخالفت شديد گروه هاي مختلف جامعه با فناوري كلون سازي در همه كشورها شد، به طوري كه وقتي در دي ماه ۱۳۸۱ شمسي، خبري در روزنامه ها منتشر شد كه از تولد نخستين انسان به روش كلون سازي حكايت مي كرد، موجي از بهت و نگراني سرتاسر جهان را فرا گرفت. براي مثال، رئيس جمهور فرانسه، كلون سازي انسان را هم جنايت و هم اهانت به ذات بشري دانست و هر گونه پژوهش علمي را كه به كلون سازي انسان بينجامد، محكوم كرد. به علاوه، كليسا و مجامع مذهبي در برابر اين خبر موضع گيري كردند.
خبر تولد نخستين انسان كلون سازي شده با چنان ناباوري روبه رو شد كه كسي درستي يانادرستي آن را پيگيري نكرد. تمام خبرگزاري ها، فقط ادعاي رئيس شركتي را منتشر كردند كه به گفته وي، مكان آن به دلايل امنيتي مخفي نگه داشته شده است. در واقع، فرايند كلون سازي در شركتي انجام گرفته كه هنوز در هيچ كشوري به ثبت نرسيده است. به علاوه، هويت زن ۳۱ ساله اي كه براي كلون سازي «حوا» كوچولو از سلول پوست او استفاده شد، فاش نشده است.
به عبارت ديگر، رئيس شركت مخفي كه «دايل» نام دارد هنوز هيچ مدركي براي اثبات ادعاي خود ارائه نكرده، اما از تولد چند نوزاد ديگر به همين شيوه خبر داده است.
به هر حال، تصورات نادرست باعث منع قانوني كلون سازي در اكثر كشورهاي جهان شد. اما با توجه به اين كه كلون سازي انسان قابليت هاي مثبت زيادي دارد، محققان تلاش مي كنند به شيوه هاي مختلف راه را براي كلون سازي انسان به منظور اهداف درماني هموار كنند.
كلون سازي انسان، دو كاربرد اصلي مي تواند داشته باشد. كلون سازي براي توليد انساني ديگر و كلون سازي براي تهيه سلول هاي بنيادي .سلول هايي كه از تقسيم و تمايز آنها، سلول هاي مختلفي پديد مي آيند، سلول هاي بنيادي ناميده مي شوند. اغلب سلول هاي بدن پس از اين كه تمايز پيدا كردند(يعني نقش زيستي خاصي را بر عهده گرفتند) نمي توانند به سلول هاي ديگري تبديل شوند. براي مثال، سلول هاي كبدي نمي توانند به سلول هاي عصبي تبديل شوند. اما سلول هاي جنيني مي توانند به انواع سلول ها تبديل شوند. در بخش هايي از پيكر انسان بالغ از جمله مغز استخوان، سلول هايي يافت مي شوند كه مي توانند به برخي سلول هاي ديگر تبديل شوند. در مغز استخوان، از اين سلول ها انواع گلبول هاي سفيد و گلبول هاي قرمز پديد مي آيند. البته اين سلول ها در حالت عادي نمي توانند به سلول هاي عصبي يا كبدي تبديل شوند، اما در محيط كشت و با كمك مواد خاص مي توان آنها را به سلول هاي ديگر تبديل كرد. دانشمندان تلاش مي كنند سلول هاي بنيادي را در بخش هاي مختلف بدن انسان شناسايي و در محيط كشت تكثير كنند تا از آنها در امور درماني بهره گيرند. براي مثال، گروهي از محققان، سلول هاي بنيادي به دست آمده از مغز استخوان را به سلول هاي عصبي تبديل كرده اند.
برخي نيز سلول هاي بنيادي را به سلول هاي خون تبديل كرده اند. اين سد شكني علمي، اميد حل مشكل انتقال خون را تقويت كرده است.
بهترين منبع براي تهيه سلول هاي بنياد، جنيني است كه مراحل اوليه رشد و نمو را طي مي كند. يك راه تهيه چنين جنين هايي، كلون سازي سلول هاي پيكري است. براي اين منظور، محققان هسته يك سلول پيكري را درون تخمكي جاي دادند كه هسته آن را تخليه كرده بودند.
005915.jpg

دو تخمك از هشت تخمكي كه آنان استفاده كردند، تقسيم شدند و از آنها، جنين ۴ سلولي شكل گرفت كه يكي از آنها تا مرحله ۶ سلولي پيش رفت.
اما محققان به علت منع قانوني كه وجود دارد، از رشد آن جلوگيري كردند. آنان مي گويند، اگر از اين گونه تلاش ها حمايت شود، مي توان جنين ها را تا مرحله ۱۰۰ سلولي در آزمايشگاه پرورش داد و از آنها سلول هاي بنيادي تهيه كرد. از اين سلول ها مي توان براي تهيه سلول هاي عصبي( جهت ترميم بخش هاي تحليل رفته مغز در بيماري هايي مانند پاركينسون و آلزايمر) سلول هاي توليدكننده انسولين(براي پيوند زدن به افراد مبتلا به مرض قند) سلول هاي خون، سلول هاي ماهيچه قلب(براي ترميم آسيب هاي حاصل از حمله قلبي) و حتي توليد يك اندام كامل بهره گرفت.
دانشمندان آمريكايي با استفاده از سلول هاي بنيادي برگرفته از جنين هاي كلون  شده گاو، كليه هاي كارآمدي پرورش داده اند. آنان با فراهم كردن محيط مناسب، اين سلول ها را وادار كردند به سلول هاي كليه تمايز پيدا كنند و سپس آنها را روي داربستي كه به شكل كليه بود، پرورش دادند. اين كليه ها به گاوهايي پيوند زده شدند كه از لحاظ ژنتيكي يكسان بودند. به زودي كليه ها توليد ادرار را آغاز كردند.
به تازگي، خالق دالي مجوز توليد جنين هاي آزمايشگاهي براي تهيه سلول هاي بنيادي را كسب كرده است. البته، وي براي تهيه اين جنين ها از فرآيند «بكرزايي» بهره مي گيرد. در اين فرآيند كه در برخي جانوران (مانند زنبور) معمول است، تخمك بدون انجام لقاح به جانور بالغي تبديل مي شود. انسان در حالت عادي  توان بكرزايي ندارد. اما محققان توانسته اند با تحريك تخمك باعث تقسيم شدن آن و شكل گيري توده سلولي جنيني شوند.
توجه داشته باشيد، جنين هايي كه در آزمايشگاه توليد مي شوند تا براي تهيه سلول هاي بنيادي قطعه قطعه شوند، در واقع توپي از سلول اند كه بزرگ تر از نقطه اي كه در پايان اين سطر مي آيد، نيستند. چنين موجودي هيچ گونه اندامي ندارد، درك و احساس ندارد و هيچ يك از خصلت هايي را كه به يك انسان نسبت داده مي شود، ندارد. اگر چه براي چنين چيز كوچكي نيز از واژه «جنين» استفاده مي شود، اما در واقع آن را مي توان «تخمك  فعال شده» ناميد و اين تصور ايجاد نشود كه دانشمندان انسان هاي واقعي را قطعه قطعه مي كنند.
خلاصه، اين گونه فعاليت ها به تدريج تصوير منفي از كلون سازي در اذهان باقي مانده را تصحيح و راه را براي بهره گيري بيشتر از فوايد كلون سازي انسان هموار خواهند كرد.*
* براي اطلاعات بيشتر در زمينه كلون سازي انسان مي توانيد به كتاب «شبيه سازي انسان» (نشر حكيمان، بهمن ۱۳۸۱) مراجعه كنيد.

نگاه امروز
علم و رسانه ها تقابل يا تعامل؟
مرتضي مجدفر
بعضي وقت ها تفكرات و خيال پردازي هاي علمي و تلاش يك انديشه ورز براي پيش بيني آينده كه امروز در علوم مديريت و رفتارشناسي سازماني از آن با عنوان «آينده شناسي» نام مي برند، مي تواند منشأ خير و بروز اكتشافات و اختراعات مفيد براي جامعه بشري شود؛ انديشه ورزي هايي همچون داستان هاي علمي- تخيلي ژول ورن و دستنوشته هاي عالمانه و خلاقانه لئوناردو داوينچي كه اختراع و ابداع ده ها وسيله بسيار مدرن امروزي، از روي كارهاي فكري آنان بوده است. چنين پيش بيني هايي (با پيش گويي ها و نكاتي همچون اشعار نوستر آداموس و نمونه وطني آن كاري نداريم)، البته در سال هاي اخير نيز رواج داشته است كه از آخرين نمونه هاي آن ها، مي توان به آينده شناسي مارشال مك لوهان در علوم ارتباطات و نيز انديشه ورزي هاي «الوين تافلر» در كتاب «شوك آينده» (۱۹۷۰.م) و آثار ديگر وي اشاره كرد.
در سال ۱۹۶۵ داستان علمي-تخيلي پرهيجاني به نام «كلون» منتشر شد. در اين داستان، قطره اي از سلول هاي محيط كشت، از طريق كلون سازي (واژه هاي ديگر: شبيه سازي، همانند سازي، مشابه سازي)، به دريايي از سلول تبديل مي شود كه از طريق فاضلاب در تمامي شهر گسترش مي يابد. اين داستان، بسيار معروف شد و موضوع آن، پس از آن كه به گزارش هاي داغ خبري رسانه ها راه پيدا كرد، سر از كتاب هاي علمي درآورد و اين، سال ۱۹۷۰ بود كه الوين تافلر در شوك آ ينده، با يك خيال پردازي غيرعلمي، فاصله جامعه از كلون سازي را بيشتر و بيشتر كرد و با يك پيش  بيني فانتزي، به طور نادرست و خلاف واقع نوشت: «به زودي انسان مي تواند كپي برابر با اصل خودش را توليد كند.»
در سال ۱۹۹۷ كه «دالي»- گوسفند شبيه سازي شده اي كه چند ماه پيش به دليل بيماري ريوي از دست رفت- به شيوه كلونينگ به دنيا آمد، همكاران روزنامه نگار ما در سرزمين هاي آن سوي آب ها، به هيجان آمدند و بار ديگر هياهوهاي ژورناليستي براي آب و تاب دادن به يك قضيه علمي، به كار گرفته شدند. طرفه اين كه در اين ميان، نظريات يك دانشمند آينده پرداز همچون آلوين تافلر هم پشتوانه روزنامه نگاران بود. توليد انبوه  انسان هايي همچون هيتلر، به راه افتادن خط توليد نيوتن ها و اينشتين ها، زنده ساختن مردگان همچون حضرت عيسي (ع) و... خبرهايي بود كه بدون دقت در ساز و كار علمي شبيه سازي، اينجا و آنجا منتشر مي شد.
به فاصله حدود ۷ سال پس از تولد «دالي»، در دي ماه سال گذشته، خبر تكان دهنده ديگري نيز در راس اخبار رسانه ها قرار گرفت وبرخي با جديت و بعضي ديگر با ترديد، آن را منتشر ساختند: «نخستين انسان شبيه سازي شده به نام حوا به دنيا آمد» و بيش از يك هفته، اين خبر با حواشي گوناگون خود، مطبوعات و راديو تلويزيون جهان را تسخير كرد.
ترديدهاي مربوط به خبر تولد حوا- نخستين انسان شبيه سازي شده- از همان روزهاي نخست انتشار اخبار آغاز شد و وقتي انتشار دهندگان خبر، از نشان دادن حوا خودداري كردند و دلايل اين كار را به مسايل امنيتي ارتباط دادند، ترديدها قوت گرفت و اكنون با تكذيب اصل و فرع ماجرا، موضوع تقابل يا تعامل علم و رسانه ها، وارد مرحله جديدي شده است. در اين كه آيا از لحاظ علمي، انسان خواهد توانست كپي برابر با اصل خودش را توليد كند، سخن نمي گوييم و به دنبال اين هم نيستيم كه اين گفته آلوين تافلر را با آموزه هاي علم زيست شناسي معاصر پاسخ دهيم، و به رغم اين كه معتقد هستيم انسان قادر به انجام كارهاي ناشدني فراواني است كه تاكنون ميسر نشده است، ولي مي خواهيم صادقانه بگوييم تقابل علم و رسانه ها، بيش از تعاملي است كه اين دو با يكديگر دارند. گزارش هاي خبري- به ويژه مباحث علمي، به دليل همه فهم شدن، ساده مي شوند و ساده كنندگان، يا روزنامه نگارانند كه اطلاعات اندكي از علم مذكور دارند و يا دانشمندانند كه مي خواهند اهميت دانش خود را با نشستن گزيده ها و مشروحي از اخبار مربوط به آن دانش در صفحات مطبوعات، نشان دهند و اين خطري است كه دانش ساده شده مي تواند درپي داشته با شد.
تقابل و يا تعامل مباحث علمي با رسانه ها، از جمله مطبوعات، از مقولاتي است كه تاريخي به درازاي بروز و ظهور رسانه ها دارد. انتشار و سپس تكذيب اخبار نخستين انسان شبيه سازي شده و نيز اخبار علمي آشفته و پر از غلط جراحي مغز لاله و لادن در مطبوعات و راديو تلويزيون، از آخرين نمونه هاي تقابل علم و رسانه ها بود. به راستي مباحث علمي و انعكاس رسانه اي اين موضوعات، چگونه و با چه ساز و كاري مي توانند به نقطه سر به سر و متعادل نائل شوند؟

علم
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |