اشاره:
آنچه مي خوانيد برگزيده اي است از نامه يكي از خوانندگان علاقه مند به طبيعت و حيات وحش كم نظير كشورمان، آقاي دكتر ع.ح. اين خواننده در نامه خود با عنايت به مطالب پيشين درج شده در اين صفحه در مورد لار و مسايل و مشكلات ماهيگيري در آن و بايدها و نبايدهايي كه طي دو شماره مطرح كرده ايم و با توجه به تجربياتي كه از نحوه اداره رودخانه ها و درياچه هاي قابل ماهيگيري در كشورهاي ديگر دارد، راهكارهايي را ارائه مي دهد كه بي گمان مي تواند مورد توجه مسئولان سازمان محيط زيست قرار گيرد و ضمناً انگيزه اي باشد براي ديگر علاقه مندان اهل فكر و قلم كه انديشه ها، راهكارها و تجربيات خود را با ما در ميان گذارند.
احساس مالكيت، ولو نسبي و احساسي، در هر موردي مي تواند مسئوليت حفظ و حراست را به دنبال داشته باشد. طبيعت و محيط زيست از آن هيچكس نيست، در حالي كه مي تواند از آن همه باشد.
وطن پرستي و عشق به طبيعت در حيطه ذهنيت قرار دارد نه عينيت؛ اينجاست كه تلطيف احساس مي تواند كارا و مؤثر باشد.
وظيفه اصلي سازمان محيط زيست از جمله اداره نظارت بر صيد، تحريك احساس و تلطيف آن بايد باشد نه وضع مقرراتي كه شايد در اجراي آن موفق نگردد.
مسئولان اداره نظارت بر صيد بايد تدبيري بينديشند تا ماهيگيران ورزشي در خود احساسي شبيه وطن پرستي بيابند؛ جواني كه مي تواند سلامت و حياتش را در راه ميهن فدا كند چگونه قادر نخواهد بود از منطقه اي يا رودخانه اي حفاظت كند.
ارتباط و پيوستگي نظارت بر صيد با ماهيگيران ارتباطي سست و بسيار سطحي است. آنچه از اين ارتباط احساس مي شود، برخورد مالك با مستأجر است. سازمان نظارت بر صيد تنها در چند ماهي از تابستان با صدور پروانه صيد روزانه، اين ارتباط قانوني و ناپايدار را برقرار مي كند و سپس هر دو طرف از هم بي خبر خواهند ماند؛ اما نكته شگفت آن كه سازمان در زمان بي خبري نيز انتظار همكاري و همياري صميمانه ماهيگيران را دارد.
حال آنكه بيگانگي سبب گسست ميان سازمان، محيط بانان و ماهيگيران شده است،نمونه اي از اين چالش رفتار سرد و ناشايست محيط بان «پاسگاه پلور» است كه در نامه آقاي هادي ميرقاسمي در شماره شنبه ۲۵ مرداد روزنامه همشهري منعكس شده است. چنين رفتاري از چالش عميقي خبر مي دهد كه بازتاب آن مطلوب نخواهد بود؛ رفتاري از اين گونه در محيط آرام و با صفاي طبيعت، ناراحتي توأم با عصبانيت را در ماهيگير پديد مي آورد. اگر محيط بان بداند و بفهمد كه «او»، «نظارت بر صيد» و «ماهيگيران» مثلثي را تشكيل مي دهند كه با شكست هر بازو، ديگر آن شكل هندسي حضور نخواهد داشت، هرگز چنان رفتاري نخواهد داشت. او و ديگران اگر بدانند كه اضلاع اين مثلث در حفاظت و نگهداري اين ملك (رود و طبيعت لار) ارتباط تنگاتنگي دارند هرگز چنان رفتاري نخواهند داشت. قانون ناظر بر صيد همانند قوانين راهنمايي و رانندگي يا چك بي محل نيست، در اينجا رفتار مجري قانون به مراتب كارآتر و مؤثرتر از خود قانون است.
من از كودكي ماهيگير بوده ام؛ پس از آن نيز به خاطر تعهدهاي علمي و دانشگاهي، سفرهاي علمي متعددي داشته ام ودر مناطق مختلفي ماهيگيري كرده ام: در جزيره پرنس آلبرت در كانادا، در سطح يخ زده شمال فنلاند، در كناره هاي ميازاكي در جنوب ژاپن، در همين منطقه لار در كنار آب سفيد نيز بارها چادر زده ام و اقامت نموده ام و اين زماني بود كه هنوز سد لار ساخته نشده بود و عبور از دليچاي تنها با اتومبيل هاي سنگين و در اوايل صبح، قبل از افزايش آب رودخانه، عملي بود؛ اما در طول زمان برخورد خشن و نامطلوب محيط بانان موجب شد از لذت ماهيگيري چشم بپوشم.
اينك به عنوان يك ماهيگير ورزشي باسابقه و علاقه مند ميل دارم نظراتم را بنويسم تا شايد از اين رهگذر همه ماهيگيران با هم در كنار اداره نظارت بر صيد و در پناه كوشش محيط بانان بتوانيم به هدفي كه مورد نظر همه ماست دست يابيم.
براي اين منظور، منطقه لار را به عنوان محدوده آزمايشي انتخاب كرده ام تا اگر اين پيشنهاد پذيرفته شد و كارآيي داشت در مناطق ديگر كشور نيز اجرا شود.
در اين باره آنچه بيش از هر عامل ديگري مي تواند مؤثر باشد همت اداره نظارت بر صيد است. نكته قابل ذكر، جدايي صيد از شكار است؛ زيرا در صيد نكات بسيار ظريفي نهفته است كه در شكار نيست.
اينك به شرح نظرات مي پردازم:
۱- سعي اداره نظارت بر صيد بايد در اين نكته متمركز شود كه ماهيگيران را در مالكيت احساسي لار سهيم كند، احساسي شبيه احساس ميهن پرستي .بدين گونه نخست:انجمن يا باشگاهي به نام انجمن ماهيگيران ورزشي لار يا تهران را بنيان نهد تا همه ماهيگيران در صورت تمايل بتوانند عضو اين انجمن باشند. براي هر فردي در اين انجمن كارت عضويت عكس دار صادر كند و نسخه دوم همين كارت عكس دار را به پاسگاه هاي نگهباني ارسال نمايد. بر اين اساس، اعضاي انجمن تنها در فصل معين مجاز به ماهيگيري هستند. ضمن آن كه نياز به خريد پروانه صيد ندارند. هيچ كس غير از اعضا اجازه ماهيگيري نخواهد داشت. هر عضو سالانه مبلغي را بابت حق عضويت خواهد پرداخت. عدم پرداخت يا تعلل پرداخت آن در زمان تعيين شده موجب ابطال كارت عضويت مي شود و در پي آن، كارت باطل شده نيز به پاسگاه هاي محيط زيست ارسال گردد. محدوديتي براي پذيرش اعضاي جديد نبايد قايل شد، همان گونه كه در صدور پروانه صيد روزانه نيز محدوديتي ايجاد نشود.
۲- هر سال در آغاز فصل ماهيگيري، انجمن با نظارت سازمان محيط زيست، مهماني ناهار يا شامي را تدارك ببينند تا هر ماهيگير عضو كه مايل باشد، با پرداخت هزينه غذا در اين ميهماني شركت نمايد. در اين ميهماني افزون بر اعضاي انجمن، افرادي به عنوان ميهمانان انجمن ماهيگيران دعوت شوند، اين ميهمانان عبارت اند از: همه محيط بانان منطقه، زنبورداران و حتي شبانان، تا با معرفي يك يك ميهمانان از عملكردشان در سال گذشته، تشكر يا انتقاد شود؛ در اين ميهماني چنانچه افراد ذي نفوذ و يا متمكن علاقه مند به ماهيگيري به عنوان ميهمانان افتخاري دعوت شوند بسيار ارزنده خواهد بود چه بسا از اين طريق، زمينه حمايت هاي مالي و كمك هاي جنبي اين افراد به انجمن فراهم آيد.
|
|
۳- حداقل حق عضويت را مي توان از مسير پروانه هاي صادر شده در سال قبل به دست آورد؛ به اين رقم اگر ۱۵ تا ۲۰ درصد افزوده شود حق عضويت هر فرد را مي توان تعيين كرد. بدين ترتيب اداره نظارت بر صيد حق عضويت پايه را اعلام مي كند، با اين تفاوت كه هر عضوي اگر بخواهد بيش از حق عضويت پايه بپردازد به انجمن خود كمك كرده است. به منظور سپاس، سازمان سه نوع كارت عضويت تنظيم نمايد. كارت سفيد با نوار سبز در گوشه آن براي افرادي كه بالاترين رقم حق عضويت را پرداخته اند. كارت سفيد با نوار قرمز در گوشه كارت براي اعضايي كه در رتبه دوم پرداخت قرار دارند و براي بقيه اعضا، كارت سفيد ساده صادر كند،اين كارت ها هيچ مزيتي نسبت به كارت هاي ديگر ندارد جز اين كه سپاس اداره نظارت بر صيد، هيأت مديره انجمن و محيط بانان را منعكس مي سازد.
۴- اجراي بند هاي ۱ و ۲ و ۳، ماهيگيران را تا حدودي به رودخانه وابسته مي كند به طوري كه احساس مي كنند در مالكيت آن سهيم اند، به ويژه اگر نظارت بر صيد سعي كند تا انجمن داراي هيأت مديره شده و در آخر سال بيلان مالي عرضه كند و اگر اندوخته اي باقي مانده باشد مي توان با موافقت همه اعضا آن را بين محيط بانان منطقه، به عنوان سپاس از آنها به خاطر كوشش شان در حفاظت از ملك مشترك، تقسيم نمود.
با رفتاري اين گونه به وسيله اداره نظارت بر صيد، اين اداره قادر خواهد شد تا درخواست هاي زير را در انجمن مطرح كند:
۱- اداره نظارت بر صيد، گاه نياز خواهد داشت كه از اعضاي انجمن كمك بخواهد و آن كمك مي تواند حفاظت بيشتر از طبيعت لار باشد. چه بسا افراد زيادي خواهند بود كه با علاقه و اشتياق اين دعوت را پذيرفته و چند شب يا چند گاهي را در منطقه لار خواهند گذراند. مصوبه انجمن ناظر بر اين كمك به شرح زير خواهد بود:
الف- هيچ گونه وسيله ماهيگيري، حتي قلاب و نخ نايلون، نبايد همراه حافظين افتخاري انجمن باشد. اين افراد با معرفي نامه رسمي سازمان به پاسگاه هاي محيط باني معرفي مي شوند؛ همين مجاورت و كمك ماهيگيران به محيط بانان وضعي را فراهم مي آورد كه در آن محبت و همبستگي شكل مي گيرد و چه بسا تنها يك پياله چاي و يك ساعت گفت وگو در آن محيط بهشتي و روحاني و يا در آن سكوت سنگين شب با آن خنكاي روح پرور مي تواند از هر قانوني مؤثرتر و كارآتر باشد و محيط بانان در هاله اي از محبت و صميميت ماهيگيران قرار خواهند گرفت و باور خواهند داشت كه حفاظت از منطقه به راستي امري است جدي كه به عهده هر سه گروه: اداره نظارت بر صيد، ماهيگيران، و محيط بانان گذاشته شده است.
ب- احياناً اگر حافظان افتخاري انجمن در دوران مأموريت دست به صيد ماهي زدند و اين امر به اثبات رسيد، كه من باور ندارم چنين شود، كارت عضويت حافظ افتخاري براي همان سال ابطال گردد و مشخصات حافظ افتخاري در جلسه عمومي مطرح و تنبيه، توبيخ و يا هر نوع برخورد ديگر به عهده انجمن ماهيگيران خواهد بود.
ج- علاقه به ماهيگيري آنقدر قوي هست كه مي تواند با عشق برابري كند. گذشتن از اين اشتياق، عزمي قوي و راسخ را طلب مي كند كه ممكن است همه واجد آن نباشند. همان گونه كه در دو سال گذشته ماهيگيري در لار مجاز نبوده است و از اين جهت ماهيگيران فراواني از اين محدوديت گله داشته اند. چه بسا ممكن است كه موارد مشابهي باز پيش آيد.
در موارد مشابه اداره نظارت بر صيد براي فراهم آوردن امكان ماهيگيري و حفاظت از لار به انجمن ماهيگيران پيشنهاد مي كند كه اگر موافقت كنند، تعدادي قزل آلاي رنگين كمان را خريداري و در جاجرود رها كند و قيمت اين بچه ماهي هاي رنگين كمان را نيز به اطلاع انجمن برساند و زمان لازم براي رشد آن را نيز تعيين كند. در اين مرحله يا همه ماهيگيران قيمت اين رهاسازي را تقبل مي كنند يا اينكه تعدادي به اين پيشنهاد پاسخ مثبت مي دهند در شرط اخير تنها آنهايي كه كمك مالي كرده اند مي توانند با پروانه ويژه در جاجرود ماهيگيري كنند.
شايد اين تدبيرها بتواند وابستگي، علاقه و احساس مالكيت ماهيگيران را به رودخانه افزايش دهد و نه تنها محيط زيست لار را از تباهي برهاند، بلكه قادر شود ساير رودهاي كشور را نيز در پناه خود بگيرد.
تجربه سال هاي گذشته به ما آموزاند كه با هيچ قانون و نصيحتي نمي توان عشق به محيط لار را در دل ها جاري ساخت.
دكتر ع. ح
* همشهري: همان گونه كه پيش از اين نيز توضيح داده شد، نامه ها و تلفن هايي كه از خوانندگان چاپ مي شود لزوماً نظر روزنامه نيست اما از آن جايي كه صفحه «سفر و طبيعت» قصد انعكاس نظريات همه خوانندگان را دارد متن برخي از نامه ها و تلفن هاي خوانندگان- هر چند به اختصار- نيز چاپ مي شود كه طبيعتاً در همه موارد حق جواب دهندگان نيز محفوظ است.
در اين مورد خاص نظر گردانندگان سفر و طبيعت اين است كه محيط بانان گرامي سازمان حفاظت محيط زيست از جمله اقشار زحمتكش اين اجتماع اند كه با مشقت و مرارت بسيار، طبيعت اين سرزمين را حفظ مي كنند. اگر در اين ميان سخن تلخي هم گفته شده است شايد به خاطر خستگي بيش از حد بوده و بالاتر از آن اگر رفتار ناشايستي هم از سوي فرد خاصي ديده شده، نبايد به حساب همه محيط بانان شريف و فداكار گذاشت.