چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۴۹- Aug, 27, 2003
مثلث حفاظت:
محيط بان نظارت بر صيد ماهيگير
اشاره:
008065.jpg

آنچه مي خوانيد برگزيده اي است از نامه يكي از خوانندگان علاقه مند به طبيعت و حيات وحش كم نظير كشورمان، آقاي دكتر ع.ح. اين خواننده در نامه خود با عنايت به مطالب پيشين درج شده در اين صفحه در مورد لار و مسايل و مشكلات ماهيگيري در آن و بايدها و نبايدهايي كه طي دو شماره مطرح كرده ايم و با توجه به تجربياتي كه از نحوه اداره رودخانه ها و درياچه هاي قابل ماهيگيري در كشورهاي ديگر دارد، راهكارهايي را ارائه مي دهد كه بي گمان مي  تواند مورد توجه مسئولان سازمان محيط زيست قرار گيرد و ضمناً انگيزه اي باشد براي ديگر علاقه مندان اهل فكر و قلم كه انديشه ها، راهكارها و تجربيات خود را با ما در ميان گذارند.

احساس مالكيت، ولو نسبي و احساسي، در هر موردي مي تواند مسئوليت حفظ و حراست را به دنبال داشته باشد. طبيعت و محيط زيست از آن هيچكس نيست، در حالي كه مي تواند از آن همه باشد.
وطن پرستي و عشق به طبيعت در حيطه ذهنيت قرار دارد نه عينيت؛ اينجاست كه تلطيف احساس مي تواند كارا و مؤثر باشد.
وظيفه اصلي سازمان محيط زيست از جمله اداره نظارت بر صيد، تحريك احساس و تلطيف آن بايد باشد نه وضع مقرراتي كه شايد در اجراي آن موفق نگردد.
مسئولان اداره نظارت بر صيد بايد تدبيري بينديشند تا ماهيگيران ورزشي در خود احساسي شبيه وطن پرستي بيابند؛ جواني كه مي تواند سلامت و حياتش را در راه ميهن فدا كند چگونه قادر نخواهد بود از منطقه اي يا رودخانه اي حفاظت كند.
ارتباط و پيوستگي نظارت بر صيد با ماهيگيران ارتباطي سست و بسيار سطحي است. آنچه از اين ارتباط احساس مي شود، برخورد مالك با مستأجر است. سازمان نظارت بر صيد تنها در چند ماهي از تابستان با صدور پروانه صيد روزانه، اين ارتباط قانوني و ناپايدار را برقرار مي كند و سپس هر دو طرف از هم بي خبر خواهند ماند؛ اما نكته شگفت آن كه سازمان در زمان بي خبري نيز انتظار همكاري و همياري صميمانه ماهيگيران را دارد.
حال آنكه بيگانگي سبب گسست ميان سازمان، محيط بانان و ماهيگيران شده است،نمونه اي از اين چالش رفتار سرد و ناشايست محيط بان «پاسگاه پلور» است كه در نامه آقاي هادي ميرقاسمي در شماره شنبه ۲۵ مرداد روزنامه همشهري منعكس شده است. چنين رفتاري از چالش عميقي خبر مي دهد كه بازتاب آن مطلوب نخواهد بود؛ رفتاري از اين گونه در محيط آرام و با صفاي طبيعت، ناراحتي توأم با عصبانيت را در ماهيگير پديد مي آورد. اگر محيط بان بداند و بفهمد كه «او»، «نظارت بر صيد» و «ماهيگيران» مثلثي را تشكيل مي دهند كه با شكست هر بازو، ديگر آن شكل هندسي حضور نخواهد داشت، هرگز چنان رفتاري نخواهد داشت. او و ديگران اگر بدانند كه اضلاع اين مثلث در حفاظت و نگهداري اين ملك (رود و طبيعت لار) ارتباط تنگاتنگي دارند هرگز چنان رفتاري نخواهند داشت. قانون ناظر بر صيد همانند قوانين راهنمايي و رانندگي يا چك بي محل نيست، در اينجا رفتار مجري قانون به مراتب كارآتر و مؤثرتر از خود قانون است.
من از كودكي ماهيگير بوده ام؛ پس از آن نيز به خاطر تعهدهاي علمي و دانشگاهي، سفرهاي علمي متعددي داشته ام ودر مناطق مختلفي ماهيگيري كرده ام: در جزيره پرنس آلبرت در كانادا، در سطح يخ زده شمال فنلاند، در كناره هاي ميازاكي در جنوب ژاپن، در همين منطقه لار در كنار آب سفيد نيز بارها چادر زده ام و اقامت نموده ام و اين زماني بود كه هنوز سد لار ساخته نشده بود و عبور از دليچاي تنها با اتومبيل هاي سنگين و در اوايل صبح، قبل از افزايش آب رودخانه، عملي بود؛ اما در طول زمان برخورد خشن و نامطلوب محيط بانان موجب شد از لذت ماهيگيري چشم بپوشم.
اينك به عنوان يك ماهيگير ورزشي باسابقه و علاقه مند ميل دارم نظراتم را بنويسم تا شايد از اين رهگذر همه ماهيگيران با هم در كنار اداره نظارت بر صيد و در پناه كوشش محيط بانان بتوانيم به هدفي كه مورد نظر همه ماست دست يابيم.
براي اين منظور، منطقه لار را به عنوان محدوده آزمايشي انتخاب كرده ام تا اگر اين پيشنهاد پذيرفته شد و كارآيي داشت در مناطق ديگر كشور نيز اجرا شود.
در اين باره آنچه بيش از هر عامل ديگري مي تواند مؤثر باشد همت اداره نظارت بر صيد است. نكته قابل ذكر، جدايي صيد از شكار است؛ زيرا در صيد نكات بسيار ظريفي نهفته است كه در شكار نيست.
اينك به شرح نظرات مي پردازم:
۱- سعي اداره نظارت بر صيد بايد در اين نكته متمركز شود كه ماهيگيران را در مالكيت احساسي لار سهيم كند، احساسي شبيه احساس ميهن پرستي .بدين گونه نخست:انجمن يا باشگاهي به نام انجمن ماهيگيران ورزشي لار يا تهران را بنيان نهد تا همه ماهيگيران در صورت تمايل بتوانند عضو اين انجمن باشند. براي هر فردي در اين انجمن كارت عضويت عكس دار صادر كند و نسخه دوم همين كارت عكس دار را به پاسگاه هاي نگهباني ارسال نمايد. بر اين اساس، اعضاي انجمن تنها در فصل معين مجاز به ماهيگيري هستند. ضمن آن كه نياز به خريد پروانه صيد ندارند. هيچ كس غير از اعضا اجازه ماهيگيري نخواهد داشت. هر عضو سالانه مبلغي را بابت حق عضويت خواهد پرداخت. عدم پرداخت يا تعلل پرداخت آن در زمان تعيين شده موجب ابطال كارت عضويت مي شود و در پي آن، كارت باطل شده نيز به پاسگاه هاي محيط زيست ارسال گردد. محدوديتي براي پذيرش اعضاي جديد نبايد قايل شد، همان گونه كه در صدور پروانه صيد روزانه نيز محدوديتي ايجاد نشود.
۲- هر سال در آغاز فصل ماهيگيري، انجمن با نظارت سازمان محيط زيست، مهماني ناهار يا شامي را تدارك ببينند تا هر ماهيگير عضو كه مايل باشد، با پرداخت هزينه غذا در اين ميهماني شركت نمايد. در اين ميهماني افزون بر اعضاي انجمن، افرادي به عنوان ميهمانان انجمن ماهيگيران دعوت شوند، اين ميهمانان عبارت اند از: همه محيط بانان منطقه، زنبورداران و حتي شبانان، تا با معرفي يك يك ميهمانان از عملكردشان در سال گذشته، تشكر يا انتقاد شود؛ در اين ميهماني چنانچه افراد ذي نفوذ و يا متمكن علاقه مند به ماهيگيري به عنوان ميهمانان افتخاري دعوت شوند بسيار ارزنده خواهد بود چه بسا از اين طريق، زمينه حمايت هاي مالي و كمك هاي جنبي اين افراد به انجمن فراهم آيد.
008080.jpg

۳- حداقل حق عضويت را مي توان از مسير پروانه هاي صادر شده در سال قبل به دست آورد؛ به اين رقم اگر ۱۵ تا ۲۰ درصد افزوده شود حق عضويت هر فرد را مي توان تعيين كرد. بدين ترتيب اداره نظارت بر صيد حق عضويت پايه را اعلام مي كند، با اين تفاوت كه هر عضوي اگر بخواهد بيش از حق عضويت پايه بپردازد به انجمن خود كمك كرده است. به منظور سپاس، سازمان سه نوع كارت عضويت تنظيم نمايد. كارت سفيد با نوار سبز در گوشه آن براي افرادي كه بالاترين رقم حق عضويت را پرداخته اند. كارت سفيد با نوار قرمز در گوشه كارت براي اعضايي كه در رتبه دوم پرداخت قرار دارند و براي بقيه اعضا، كارت سفيد ساده صادر كند،اين كارت ها هيچ مزيتي نسبت به كارت هاي ديگر ندارد جز اين كه سپاس اداره نظارت بر صيد، هيأت مديره انجمن و محيط بانان را منعكس مي سازد.
۴- اجراي بند هاي ۱ و ۲ و ۳، ماهيگيران را تا حدودي به رودخانه وابسته مي كند به طوري كه احساس مي كنند در مالكيت آن سهيم اند، به ويژه اگر نظارت بر صيد سعي كند تا انجمن داراي هيأت مديره شده و در آخر سال بيلان مالي عرضه كند و اگر اندوخته اي باقي مانده باشد مي توان با موافقت همه اعضا آن را بين محيط بانان منطقه، به عنوان سپاس از آنها به خاطر كوشش شان در حفاظت از ملك مشترك، تقسيم نمود.
با رفتاري اين گونه به وسيله اداره نظارت بر صيد، اين اداره قادر خواهد شد تا درخواست هاي زير را در انجمن مطرح كند:
۱- اداره نظارت بر صيد، گاه نياز خواهد داشت كه از اعضاي انجمن كمك بخواهد و آن كمك مي تواند حفاظت بيشتر از طبيعت لار باشد. چه بسا افراد زيادي خواهند بود كه با علاقه و اشتياق اين دعوت را پذيرفته و چند شب يا چند گاهي را در منطقه لار خواهند گذراند. مصوبه انجمن ناظر بر اين كمك به شرح زير خواهد بود:
الف- هيچ گونه وسيله ماهيگيري، حتي قلاب و نخ نايلون، نبايد همراه حافظين افتخاري انجمن باشد. اين افراد با معرفي نامه رسمي سازمان به پاسگاه هاي محيط باني معرفي مي شوند؛ همين مجاورت و كمك ماهيگيران به محيط بانان وضعي را فراهم مي آورد كه در آن محبت و همبستگي شكل مي گيرد و چه بسا تنها يك پياله چاي و يك ساعت گفت وگو در آن محيط بهشتي و روحاني و يا در آن سكوت سنگين شب با آن خنكاي روح پرور مي تواند از هر قانوني مؤثرتر و كارآتر باشد و محيط بانان در هاله اي از محبت و صميميت ماهيگيران قرار خواهند گرفت و باور خواهند داشت كه حفاظت از منطقه به راستي امري است جدي كه به عهده هر سه گروه: اداره نظارت بر صيد، ماهيگيران، و محيط بانان گذاشته شده است.
ب- احياناً اگر حافظان افتخاري انجمن در دوران مأموريت دست به صيد ماهي زدند و اين امر به اثبات رسيد، كه من باور ندارم چنين شود، كارت عضويت حافظ افتخاري براي همان سال ابطال گردد و مشخصات حافظ افتخاري در جلسه عمومي مطرح و تنبيه، توبيخ و يا هر نوع برخورد ديگر به عهده انجمن ماهيگيران خواهد بود.
ج- علاقه به ماهيگيري آنقدر قوي هست كه مي تواند با عشق برابري كند. گذشتن از اين اشتياق، عزمي قوي و راسخ را طلب مي كند كه ممكن است همه واجد آن نباشند. همان گونه كه در دو سال گذشته ماهيگيري در لار مجاز نبوده است و از اين جهت ماهيگيران فراواني از اين محدوديت گله داشته اند. چه بسا ممكن است كه موارد مشابهي باز پيش آيد.
در موارد مشابه اداره نظارت بر صيد براي فراهم آوردن امكان ماهيگيري و حفاظت از لار به انجمن ماهيگيران پيشنهاد مي كند كه اگر موافقت كنند، تعدادي قزل آلاي رنگين كمان را خريداري و در جاجرود رها كند و قيمت اين بچه ماهي هاي رنگين كمان را نيز به اطلاع انجمن برساند و زمان لازم براي رشد آن را نيز تعيين كند. در اين مرحله يا همه ماهيگيران قيمت اين رهاسازي را تقبل مي كنند يا اينكه تعدادي به اين پيشنهاد پاسخ مثبت مي دهند در شرط اخير تنها آنهايي كه كمك مالي كرده اند مي توانند با پروانه ويژه در جاجرود ماهيگيري كنند.
شايد اين تدبيرها بتواند وابستگي، علاقه و احساس مالكيت ماهيگيران را به رودخانه افزايش دهد و نه تنها محيط زيست لار را از تباهي برهاند، بلكه قادر شود ساير رودهاي كشور را نيز در پناه خود بگيرد.
تجربه سال هاي گذشته به ما آموزاند كه با هيچ قانون و نصيحتي نمي توان عشق به محيط لار را در دل ها جاري ساخت.
دكتر ع. ح
* همشهري: همان گونه كه پيش از اين نيز توضيح داده شد، نامه ها و تلفن هايي كه از خوانندگان چاپ مي شود لزوماً نظر روزنامه نيست اما از آن جايي كه صفحه «سفر و طبيعت» قصد انعكاس نظريات همه خوانندگان را دارد متن برخي از نامه ها و تلفن هاي خوانندگان- هر چند به اختصار- نيز چاپ مي شود كه طبيعتاً در همه موارد حق جواب دهندگان نيز محفوظ است.
در اين مورد خاص نظر گردانندگان سفر و طبيعت اين است كه محيط بانان گرامي سازمان حفاظت محيط زيست از جمله اقشار زحمتكش اين اجتماع اند كه با مشقت و مرارت بسيار، طبيعت اين سرزمين را حفظ مي كنند. اگر در اين ميان سخن تلخي هم گفته شده است شايد به خاطر خستگي بيش از حد بوده و بالاتر از آن اگر رفتار ناشايستي هم از سوي فرد خاصي ديده شده، نبايد به حساب همه محيط بانان شريف و فداكار گذاشت.


حرف دل
008075.jpg
آموزش و پژوهش
بارها از نقش آموزش و واحدهاي تحقيق و توسعه در برخورد با بحران هاي حرفه اي خوانده ايم و شنيده ايم. اما راستي آموزش و پژوهش در صنعت گردشگري نوپاي ما چه جايگاهي دارند؟ سطح سرفصل هاي آموزش مديران فني شركت هاي خدمات مسافرتي ما به عنوان برنامه ريزان اصلي شركت هاي خدمات مسافرتي، در چه حدي است؟ چند درصد از ايشان مي توانند پس از طي دوره آموزشي و كارآموزي، عهده دار برنامه ريزي يك شركت خدمات مسافرتي، ولو در پايين ترين سطح باشند؟ اصلاً چند درصد از ايشان مي توانند يك برنامه تور ساده بنويسند و قيمت آن را درست محاسبه كنند؟
وضعيت آموزشي راهنمايان تور ما چگونه است؟ چند درصد از ايشان مي توانند پس از گذراندن دوره آموزشي و همراهي يك راهنماي باتجربه در چند تور خود به تنهايي عهده دار اجراي يك تور شوند؟
چند درصد از شركتهاي خدمات مسافرتي ما به طور منسجم و برنامه ريزي شده (حتي با استفاده از نيروهاي ثابت خود و بدون استخدام فردي به همين منظور) واحدي تحت عنوان تحقيق و توسعه دارند؟
چند درصد از بازاريابان ما بازارگردي و بازاريابي مي كنند و صرفاً نقش يك كارمند فروش را ايفا نمي كنند؟ و چند درصد از برنامه ريزان ما تئوريهاي خود را به محك آزمون صيقل مي دهند؟ چند درصد از بروشورهاي چاپ شده در ايران اشتباه فاحش فني ندارند؟ و...
راستي شما فكر مي كنيد اگر روزي آماري رسمي و حقيقي در رابطه با هر يك از موارد مطروحه ارائه شود، وضعيت اين آمار چگونه خواهد بود؟
واقعاً ما كي مي خواهيم بپذيريم كه گردشگري، صنعتي است پويا و فعاليت در آن نياز به آموزش و پژوهش فراوان و مداوم دارد؟...
هيچ كس وظيفه ندارد...
يكي از دوستان در يكي از گفتگوها به دو نكته مهم در زمينه صنعت گردشگري اشاره كرد كه ذكر آنها خالي از لطف نيست.
اول اين كه هيچ كس وظيفه ندارد به كليه مطالب مندرج در برنامه هاي تبليغاتي ما توجه كند و ما بايد براي فروش خدماتمان و اطلاع رساني بهتر به مخاطبان، اين نكته را مدنظر قرار بدهيم.
دوم اين كه هيچ كس وظيفه ندارد در تورهاي توليدي ما شركت كند. وضعيت امروز صنعت توريسم ما به گونه اي است كه بسياري برنامه ريزي ها و تصميم گيري ها در تخيل آباد صورت مي گيرند. بسياري موارد پيش فرض اصلي ما اين است كه مردم كاري ندارند به جز اين كه در تورهاي ما شركت كنند و ما هر بلايي كه به سرشان بياوريم، باز هم با ما همراه خواهند شد. اين يك اشتباه است. همه انسانها معني صداقت را مي فهمند و خوب فكر مي كنند و تصميم مي گيرند.يكي از شرايط اصلي موفقيت در صنعت توريسم صداقت است كه اگر با درايت همراه باشد، حتماً نتيجه بخش خواهد بود.
پور حسيني

ماجراهاي طبيعت
داستان سگ من
قسمت سوم
008070.jpg
نوشته ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
صحنه اي تماشايي و خنده دار بود، تو گويي گوزني پا به فرار گذاشته و گرگي سر به دنبالش دارد و بدين ترتيب آنها تا طويله دويدند و از ديد گم شدند. اين آخرين بار بود كه قضات، يا هيات ژوري، چنين منظره اي از گاو و سگ ديدند و جايزه به تنها شركت كننده ديگر تعلق گرفت.
وفاداري بينگو به اسب ها قابل توجه بود، روز كه مي شد كنار آنها يورتمه مي رفت و شب هنگام جلو در اصطبل شان مي خوابيد. هر جا اسب ها مي رفتند، بينگو همراهشان بود و لحظه اي از آنان دور نمي شد. اين التزام جالب مالكيت، برجستگي بيشتري به آنچه بعداً اتفاق افتاد بخشيد.
من اهل خرافات نبوده ام - و اكنون نيز عقيده اي به پيشگويي و فال و امثال آن ندارم - اما در اين واقعه عجيب كه بينگو سهم عمده اي داشت، عميقا تحت تاثير قرار گرفتم. در آن موقع بقيه افراد خانواده به شهر رفته و فقط من و برادرم در مزرعه دي وينتون زندگي مي كرديم.
يك روز صبح برادرم براي آوردن مقداري علف با گاري و همراه اسب ها به سوي باگي كريك به راه افتاد.
راهي طولاني بود و رفت و برگشت آن يكروز طول مي كشيد، به همين دليل صبح زود به راه افتاد. علي القاعده بينگو هم بايد همراه آنها مي رفت، اما به طرزي عجيب، براي اولين بار آن روز به دنبال آنها نرفت.
برادرم صدايش زد، اما او بي حركت، در فاصله مطمئني ايستاده و چپ چپ نگاهشان مي كرد. ناگهان بيني اش را به هوا گرفت و زوزه اي طولاني و افسرده سر داد. بعد همچنان ماند و به گاري نگاه كرد تا از نظر دور شد، و حتي حدود صد متر آن را دنبال كرد، در حالي كه هر از گاه غمناك ترين زوزه ها را از گلو خارج مي ساخت.
تمام روز را كنار طويله پرسه زد و اين تنها باري بود كه به ميل خود از اسب ها جدا شده و به تناوب زوزه هايي را كه به آواي مرگ شبيه بود سر مي داد.
من تنها بودم، و رفتار سگ در من احساس وقوع پيشامد ناگواري را قوت مي بخشيد. اين احساس تلخ و نگران كننده ساعت به ساعت بر من بيشتر سنگيني مي كرد و هرچه روز به پايان خود نزديك  مي شد دلشوره ام بيشتر و بيشتر مي شد.
حدود ساعت ۶ زوزه هاي بينگو غيرقابل تحمل شد، براي آن كه افكار بد را از خود دور كنم و ضمنا سگ را نيز سرگرم سازم، چيزي را به طرفش پرت كردم و فرمان دادم كه برود و آن را بياورد. اما فايده اي نداشت، وحشت وجودم را پر كرده بود. چرا گذاشتم برادرم تنها برود؟ آيا بار ديگر او را خواهم ديد؟ بايد از رفتار سگ پي مي بردم كه حادثه بدي در كمين است.
سرانجام زمان بازگشت او فرارسيد و سر و كله او در حالي كه جان نيز روي گاري به همراهش بود، پيدا شد. با خوشحالي، در حالي كه آرامشي عجيب سراپايم را گرفته بود، جلو رفتم و به كار تيمار اسب ها پرداختم و با مايه اي از اطمينان و بدون دلواپسي پرسيدم: همه چيز رو به راهه؟
كوتاه پاسخ داد: روبه راه.
چه كسي مي تواند بگويد كه پيشگويي و احساس خطر حيوانات تا چه حد مقرون به واقعيت است؟
و بعد، وقتي چندي پس از آن جريان را با يكي از دوستان باتجربه درميان گذاشتم، سنگين نگاهم كرد و گفت: بينگو هميشه در مواقع بحراني به سراغ تو برمي گشت؟
بله.
پس لبخند نزن. اين تو بودي كه آن روز درمعرض خطر بودي، او ماند تا جان تو را نجات دهد، گرچه تو هيچ وقت سبب آن را نفهميدي.
اوايل بهار، آموزش بينگو را شروع كرده بودم. خيلي زود او هم شروع به آموختن كرد.
در ميان قطعه زمين چمن زار بين كلبه ما و دهكده كاربري كه دو مايل وسعت داشت يك تير چوبي وجود داشت، ستون كلفتي بود كه در زمين پست نصب شده و از راه دور ديده مي شد.
به زودي متوجه شدم كه هرگاه بينگو از كنار اين تير اسرارآميز مي گذرد دقايقي را به بررسي و معاينه دقيق آن مي پردازد. بعد فهميدم كه نه تنها بينگو، بلكه گرگ هاي مرتع و ديگر سگهاي آن حوالي نيز همين كار را مي كنند. با دريافت اين قضيه به كمك يك تلسكوپ، از راه دور، آن نقطه را تحت نظر گرفتم و طي مشاهدات متعددي توانستم به طور كامل تري به زندگي خصوصي بينگو راه پيدا كنم.
اين تير چوبي براساس يك قرارداد مشترك محل ثبت نام و مركز اطلاعاتي قبيله سگها بود. حس كنجكاو و قوي بويايي، آنها را قادر مي ساخت با استفاده از علايم به جاي مانده، فورا بفهمند كه كدام يك به تازگي آن جا بوده و به كدام طرف رفته است. وقتي برف باريد موضوع روشن تر شد، كشف كردم كه آن تير جزئي از يك سيستم اطلاع رساني است كه تمام ناحيه را دربرمي گيرد،  به عبارت ديگر، در كل منطقه ايستگاه هايي، به منظور علامت گذاري و ارسال پيام، در مكان هاي مناسب و بافاصله لازم طراحي شده بود. اين ايستگاه ها به وسيله هر عارضه مشخصي مثل سنگ، جمجمه بوفالو، يا هر شيء ديگر كه در محل مورد نظر وجود داشت، علامت گذاري و مشخص شده بود و مشاهدات گسترده من نشان داد كه اين يك سيستم كامل دريافت و ارسال اخبار است.
هر سگ يا گرگي كه از نزديك هريك از ايستگاه ها مي گذرد علامتي خاص مي گذارد تا ديگران بفهمند چه كسي از آنجا رد شده است. درست مثل انسان ها كه وقتي از سفر برمي گردند سراغ صندوق پستي خود مي روند يا به دفتر اطلاعات شهر مراجعه مي كنند (در شهرهاي كوچك) تا از آمدوشدها مطلع شوند.
بينگو را ديده ام كه به پست اطلاعاتي نزديك مي شود، بو مي كشد، زمين اطراف را امتحان مي كند، سپس غرشي كرده و با يال برافراشته و چشمان درخشان، سبعانه و با تحقير زمين را با پاهاي عقبش شيار مي كند و سرانجام خيلي شق و رق و درحالي كه به تناوب پشت سرش را نگاه مي كند، به راه مي افتد.

نشر طبيعت
ماركس و طبيعت
اكولوژي ماركس (ماترياليسم و طبيعت) نوشته جان بلامي فاستر به زودي توسط نشر ديگر منتشر مي شود. اين اثر توسط اكبر معصوم بيگي به فارسي برگردانده شده است، اغلب گمان مي رود كه ماركس تنها به رشد صنعتي، تكامل نيروهاي توليدي و پيشرفت اجتماعي توجه دارد و به ويراني و غارت طبيعت بي اعتناست. كتاب حاضر بر خلاف تفسيرهاي سنتي در باب ماركس، نشان مي دهد كه ماركس به جاي آن كه مانند انديشه سبز معاصر، طبيعت را به جاي انسان بنشاند يا مانند سرمايه داري اصل را بر دستيابي به «سود» و «حداكثر سود» بگذارد، به رابطه متقابل و سوخت و سازانه انسان و طبيعت نظر دارد. كتاب به وارسي نوشته هايي از ماركس مي پردازد كه تاكنون ناديده گرفته شده است. او نشان مي دهد كه ماركس عميقاً دغدغه رابطه در حال تغيير انسان با طبيعت را دارد.
اكولوژي ماركس گستره پهناوري از انديشه وران را دربرمي گيرد: از اپيكوروس و دموكرتيوس و لوكرتيوس گرفته تا چارلز داروين، توماس مالتوس، لودويگ فوئر باخ و ويليام پيلي.
اكولوژي ماركس با عرضه برداشتي ماترياليستي از طبيعت و جامعه به رويارويي با روح گرايي حاكم بر جنبش سبز معاصر برمي خيزد و بناي كار را بر روشي مي گذارد كه براي بحران زيست محيطي كنوني راه حل هاي پايدارتر، ديرپاتر و مردم مدارتر عرضه مي كند.
جان بلامي فاستر، استاد جامعه شناسي دانشگاه اورگون آمريكا، از چهره هاي برجسته جامعه شناسي زيست محيطي و از سردبيران مجله ماركسيستي مانتلي ريويو است.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
انديشه
روزنت
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  روزنت  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |