يكشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۲
شماره ۳۱۵۳- Aug, 31, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

نگاهي به سازوكار احيا و ماهي گيري در درياچه تاروهوير
تار وهوير نخستين تجربه
زير ذره بين
در طبعيت و منابع طبيعي كه متعلق به همه انسانهاست، حضور بخش خصوصي بايد بيش از هر چيز به عنوان يك امانتدار صادق محقق شود.
008620.jpg
«تار وهوير» را مي شناسيد؟
درياچه اي است زيبا و دلفريب در ۱۷ كيلومتري شمال شرق دماوند. درياچه اي كوهستاني كه در اثر لغزش و رانش قسمت شمالي زرين كوه و مسدود شدن سرچشمه هاي رود «هوير» بوجود آمده است.
«تاروهوير» در دره اي عميق ميان كوههاي بلند زرين كوه شكل گرفته است. مكاني در ارتفاع ۳۰۰۰ متر از سطح دريا با عمق ۴۶ متر و وسعتي در حدود ۴۰ هكتار كه با همه زيبايي و تنهاييش از گزند آسيب رهگذران در امان نمانده است.

تاروهوير مدتهاي مديدي است كه خاك باارزش كوههاي اطرافش را سهل انگاري گردشگران بي اطلاع به عمق درياچه مي راند و پوشش گياهي زيباي آن به ضعف گراييده است و كوهها به تلي از سنگ هاي بي پوشش تبديل شده اند.
تاروهوير مانند بسياري از نقاط ديدني كشور نياز به حفاظت و حمايت دارد. تجربه نشان داده است كه امكانات سازمانهاي دولتي از جمله سازمان حفاظت محيط زيست كه متولي اصلي حفظ و حمايت محيط زيست است براي رسيدگي به اين همه وسعت و اين همه تنوع منابع طبيعي محدود است، گاه به دليل كمبود نيرو و گاه به دليل كمبود امكانات.
كارشناسان نيز معتقدند براي جبران اين نقيصه به جاي گرفتن انگشت اتهام به سوي سازمان محيط زيست كشور، مي توان به كمك اين سازمان شتافت.
از طرفي تجربه در كشور ما نشان داده است كه بخش خصوصي در اكثر موارد در پروژه هاي مردمي بسيار موفق تر از بخش دولتي است كه آن نيز دلايل كارشناسي خود را دارد و سالهاست كارشناسان محيط زيست و صاحبنظران اين پديده معتقدند كه مشاركت بخش خصوصي در حفظ و احياي منابع طبيعي مي تواند كمك موثري در حفاظت از محيط زيست باشد.
سازمان محيط زيست كشور اين پيشنهاد را از درياچه تاروهوير شروع كرد. اين سازمان براي نخستين بار با همكاري يك شركت خصوصي به احياي اين درياچه و محيط اطراف آن پرداخت.
اين اقدام از سال گذشته(۱۳۸۱) آغاز شده است و حدود ۶۰۰۰ هكتار از اراضي اطراف درياچه در اين پروژه احيا خواهد شد.
بر اين اساس سرچشمه ها و سرريزهاي درياچه و اطراف آن از آلودگيهاي محيط زيست پاك مي شود و رفت و آمد افراد با كنترل ايستگاههاي محيط باني انجام خواهد شد.
بر اساس اين همكاري و با نظر كارشناسان در نخستين اقدام، ۵۰ هزار قطعه ماهي قزل آلاي رنگين كمان در درياچه رها شده كه پروانه صيد ماهي به ماهيگيران فروخته مي شود.
مهندس گلستاني سرمايه گذار شركت سنگسر در اين خصوص معتقد است: «ويژگيهاي منطقه تاروهوير قابل توجه است.نزديكي به تهران، وسعت زياد منطقه و پتانسيل هاي اكولوژيكي آن مي تواند اين منطقه را به يك مركز جذب اكوتوريست تبديل كند. در شروع كار، ما احتياج داشتيم كه حداقل اطلاعاتي كافي يا يك بانك اطلاعات در اختيار داشته باشيم تا طبق قوانين زيست محيطي عمل كنيم. متاسفانه با وجود سعي بسيار، هيچ بانك اطلاعاتي پيدا نكرديم و مجبور شديم تيم هاي مختلفي را به منظور تحقيق در خصوص ساختار اكولوژيكي و توان آن تجهيز كنيم. تحقيقات ما نشان داده است كه آنچه انتظار داريم، شدني است.»
اگرچه مشاركت بخش خصوصي و دولتي بدون منفعت طلبي و با نگاهي علمي و كارشناسانه در تمامي ابعاد اجتماعي مي تواند به بهبود شرايط منجر شود اما برخي نيز معتقدند كه حضور بخش خصوصي گاه به دليل ايجاد تملك در منطقه، امكان استفاده عمومي را از شرايط محيطي فراهم نمي كند و به خصوص در مورد طبيعت و منابع طبيعي كه متعلق به همه انسانهاست، حضور بخش خصوصي بايد بيش از هر چيز به عنوان يك امانتدار صادق محقق شود.
مهندس گلستاني در اين خصوص معتقد است: «بحث بر سر تصاحب ملك نيست بلكه در مديريت ها اشكال وجود دارد. اين منطقه با تخصص كارشناسان و احترام به اصول و مقررات و قوانين زيست محيطي احيا خواهد شد تا از اين ميراث گرانبها محافظت شود. به طور حتم اين احيا بايد به گونه اي باشد تا اكوسيستم درياچه و پوشش گياهي آن آسيب نبيند و همزمان با پاكسازي منطقه پوشش گياهي آن نيز احيا شود. از طرفي ماهيگيران نيز مي توانند از اين هفته با خريد پروانه صيد درياچه تار به ماهيگيري بپردازند.»
مهندس گلستاني همچنين مي گويد: « سرمايه گذاري در اين خصوص به طور حتم بسيار سودآورتر و راحت تر از درآمد نفت خواهد بود.»
دكتر نجم الدين متخصص محيط زيست و يكي از مسئولان اين طرح نيز مي گويد: «روشهاي سنتي حفظ و احياي محيط زيست در شرايط امروزي غالبا با شكست مواجه مي شود. براي بدست آوردن شرايط مطلوب بايد از تكنولوژي بهره گرفت و چنين مشاركت هايي، امكان بهره برداري از تكنولوژي را به خوبي فراهم مي كند.»

هر گردشگري بايد بداند
۱۲ فرمان سفر
008650.jpg

اشاره : غرض از سفر چيست؟ مقصد كجاست؟ فرآيند سفر در مقياس وسيع چه مي تواند باشد؟ چه گونه بايد سفر كرد؟ سفر در طبيعت با سفر در شهرها و ديدار از يادمان هاي فرهنگي و باستاني چه تفاوت هايي دارند؟ فرآيند اكوتوريسم در رابطه با توسعه پايدار كدام است؟و...
اينها و صدها سؤال ديگر در برابر هر آن كس كه به طور جدي به مقوله گردشگري نظر مي كند قرار دارد و براي همه اين سؤال ها، پاسخ هايي در خور، توسط كار آشنايان و متخصصان توريسم و اكوتوريسم ارائه شده است. در اين جا به يكي از مهم ترين مقوله هاي سفر، كه چگونگي آن است، مي پردازيم و به اختصار فرازهايي از نحوه مسافرت و آداب آن را مطرح مي كنيم. اين پيشنهادات توسط يكي از مراكز تحقيقاتي معتبر بين المللي در زمينه گردشگري تهيه شده است و مي تواند الگويي شايسته براي كليه گردشگران داخلي و خارجي باشد.

چه در داخل كشور و چه در خارج، وقتي مي خواهيد به سفر برويد اين فرمان ها را به خاطر داشته باشيد و آنها را به كار بنديد تا سفري لذت بخش، آرام و دلپذير و همراه با خاطراتي دلنشين در انتظارتان باشد و با كوله باري از سوغاتي هاي رنگارنگ تجربه و دانش به خانه برگرديد.
رهنمودهايي براي سفر با مسئوليت
۱- با ذهني متواضع سفر كنيد و با شوقي صادقانه با افراد محلي برخورد و صحبت كنيد؛ براي ديدن و آشنا شدن سفر كنيد نه براي تصرف كردن.
۲- هر روز روي تجربيات خود تأمل كنيد؛ سعي كنيد كه شناخت و آگاهي خود را بيشتر و عميق تر كنيد. «آنچه شما را غني مي سازد ممكن است باعث محروميت و تجاوز به ديگران گردد.»
۳- دوستدار محيط زيست باشيد؛ از انرژي، آب و ساير منابع، بجا و درست استفاده كنيد و با رسوم محلي همگام شويد. فقط وسايل فني ضروري را به همراه داشته باشيد.
در برنامه هاي بازيافت محلي، اگر وجود داشته باشد، شركت كنيد. سعي كنيد ظروف و وسايلي را كه قابل بازيافت نيستند با خود به بيرون شهر نبريد.
۴- ايجاد مانع نكنيد؛ تا مي توانيد از دوچرخه و ديگر وسايل غير موتوري براي جابه جايي استفاده كنيد. ضمناً پياده روي را فراموش نكنيد.
۵- در جريان رسومات محلي قرار گرفته و از آنها مطلع شويد. از لحاظ فرهنگي حساسيت به خرج دهيد به خصوص در زمينه  عكاسي؛ آنگاه افراد با رضايت به شما كمك خواهند كرد.
۶- توجه داشته باشيد كه مردم منطقه مورد بازديد شما اغلب تصورات زماني و الگوهاي فكري متفاوتي با شما دارند و اين صرفاً به معناي متفاوت بودن است نه به معناي پست تر بودن.
۷- از نظر اقتصادي مثمرثمر باشيد. پول خرج كنيد تا پول در منطقه چرخيده و بماند. در موقع خريد، به ياد داشته باشيد كه يك معامله خوب (خريد اجناس ارزان )احتمالاً به خاطر دستمزد پاييني است كه به توليد كننده پرداخت شده است. محصولاتي را كه از گونه هاي حيات وحش در خطر انقراض تهيه شده است، خريداري نكنيد.
۸- عادت مشاهده، بررسي و گوش فرا دادن را بيشتر در خود پرورش دهيد تا صرف ديدن و شنيدن سطحي. زندگي را از بعد ديگري ديده و غنايي را كه از اين زاويه زندگي حاصل مي گردد، تجربه كنيد.
مشاهده و مطالعه كنيد ولي نظام طبيعي را برهم نزنيد
در نواحي طبيعي ،آرام و محتاطانه حركت نماييد. يادگارهاي طبيعي جمع آوري نكنيد. از صداهاي ضبط شده، طعمه و يا صداهاي بلند براي جلب پرندگان و حيات وحش استفاده نكنيد.
كليه قوانين و مقررات محلي را كه براي اداره مناطق حفاظت شده وضع شده اند، مطالعه كنيد.
آسيب به محيط زيست را به حداقل برسانيد
زباله را در محيط رها نكنيد. از صابون ها و مواد پاك كننده قابل تجزيه در محيط زيست استفاده كنيد. قبل از ترك منزل، اقلامي را كه به محيط آسيب مي رسانند، از بار خود خارج كنيد.
از هدر دادن آب جلوگيري كنيد. اقلام و هداياي شكستني و غيرقابل تجزيه در محيط زيست را جزو بسته هاي غيرقابل تجزيه دسته بندي كنيد. از خريدن و يا مصرف فرآورده هاي حيواني و يا گياهي كه از گونه هاي وحشي و رام نشده به دست آمده اند خودداري كنيد. قبول كنيد كه درست كردن آتش در مناطقي كه چوب كمياب است، كاري نادرست است.
جهت محافظت و توسعه جامعه مستقيماً وارد عمل شويد
زباله اي را كه ديگران ريخته اند، شما جمع آوري كنيد. در كشورهاي مورد بازديد خود به سازمان هاي حفاظت محلي بپيونديد. به مدارس، كليساها، موزه ها، گروه ها و انجمن ها هدايايي تقديم كنيد. در مراسم سنتي دهكده ها و كارناوال ها و رويدادهاي فرهنگي آنها حضور پيدا كنيد.
با معلمان و دانش آموزان بومي در باره حفاظت به بحث بنشينيد. از مسأله بهره برداري درازمدت و يا به عبارتي استفاده پايدار از محيط هاي طبيعي مورد بازديد، طرفداري كنيد. درباره اصلاحاتي كه ما مي توانيم در برنامه ها پياده كنيم تا تأثيري مثبت بر حفاظت از طبيعت و فرهنگ بگذارد، با راهنماها و اعضاي «خوش خيال» صحبت كنيد.
از اماكن، ارگان ها، فروشندگان، مجريان، روستاييان و يا افرادي كه به نحوي آگاهانه اصول و مقررات محيط زيست را مورد تجاوز قرارمي دهند، جانبداري نكنيد.
به فرهنگ محلي احترام بگذاريد
از ساكنين محلي به عنوان راهنما استفاده كنيد. اسامي گروه خود را ياد گرفته و كمي از زبان محلي را فرا گيريد. اصول اخلاقي مناسب محلي را فرا گيريد. هداياي مورد تقاضا را با دقت ارزيابي كنيد.
نگرشي متعادل از فرهنگ مادي غربي ارائه دهيد. با توجه و در چهارچوب رهنمودهاي پيشنهاد شده از طرف راهنماي خود، عكاسي كنيد.
در معاملات بيش از حد چانه نزنيد. در خريد يادگاري ها توجه داشته باشيد كه آنها را از توليدكنندگان اصلي و يا از نقاطي نزديك به محل اصلي آنها خريداري نماييد. به طور آراسته و محافظه كارانه و در چهارچوب رسوم فرهنگي خودتان لباس بپوشيد.
گوش فراداده و ياد بگيريد و از موعظه و انتقاد رسوم فرهنگي بپرهيزيد. با اتكا به بازارهاي محلي كوچك و يا دورافتاده و يا تأمين غذا و مايحتاج از روستا، بار سفر نبنديد؛ چرا كه اين مي تواند باعث تورم و كمبود غذا شود.

تازه هاي طبيعت

008630.jpg

اسب وحشي آسيا
اسب پرزوالسكي، آخرين گونه آسب وحشي واقعي، به مدت هزار سال آزادانه در استپ هاي مغولستان به سر مي برد. اما به تدريج جمعيت اسب هاي وحشي كمتر شد و گونه هاي اهلي در رقابت بر سر آب و چراگاه سبقت را از آنان ربودند. آخرين اسب پرزوالسكي كه در سال ۱۹۴۷ دستگير شد، به آسكانايانووا، كه منطقه اي حفاظت شده در اوكراين است، انتقال يافت.
امروزه حدود هزار رأس از اين اسب در جهان وجود دارد كه همه در اسارت متولد شده اند. بيشتر آنها در باغ وحش ها و پارك هاي حيات  وحش به سر مي برند كه برنامه هاي حفاظت و تكثير خود را با «گروه جهاني مديريت اسب پرزوالسكي» هماهنگ به پيش مي برند.
اكنون پس از سال ها دوري از زادگاه اصلي خود، طبق طرح هاي حساب شده اي تعداد معدودي از اين اسب ها به سرزمين خود، مغولستان، باز گردانده شده اند تا بار ديگر به زندگي خود در وحش ادامه دهند.
008635.jpg

كشف آرواره ۱۳ ميليون ساله
كاوش پيرامون يافتن بقايا و شواهدي در رابطه با ميمون  وارهاي اوليه كه مي تواند كليد بسياري از معماهاي لاينحل در مقوله تكامل باشد همچنان ادامه دارد.به تازگي قطعه اي از آرواره  پاييني يك موجود ميمون مانند در ناميبيا (جنوب آفريقا) كشف شده كه مي تواند به حل بخش هايي از اين معما كمك كند. بر روي اين آرواره  تعدادي دندان فرسوده وجود دارد كه نشان مي دهد صاحب آن از مواد نرم، مثل تمشك، دانه، برگ، گل و امثال آن تغذيه مي كرده است. اين موجود حدود ۱۳ ميليون سال پيش در كوه هاي اوتاوي مي زيسته كه اكنون ناحيه اي نيمه خشك است اما در آن زمان جنگلي و مرطوب  تر بوده است.
008640.jpg

آنتن هاي طبيعي
آنچه مي بينيد يك درخت بلند نيست ، بلكه ستوني است كه به طول بيش از ۴۰ متر كه روي آن را پوششي از رزين به شكل پوست درخت كاج با شاخ و برگ هاي مصنوعي پوشانده و آنتن  ويژه تلفن هاي موبايل روي آن نصب شده  است.
بعضي از شركت هاي مخابراتي در آمريكا براي از ريخت نينداختن محيط هاي طبيعي و فضاي سبز شهري به اين شيوه استقرار آنتن  روي آورده اند. اين پايه هاي آنتن را مي توان شبيه درخت هاي اطراف طراحي كرد.
اين ابداع مورد توجه بسياري از مردم ، به ويژه علاقه مندان محيط زيست واقع شده و روز به روز طرفداران بيشتري پيدا مي كند.
با كشف اين ميمون وار، كه(Otavipitheeus) نام دارد، مشخص شده كه انسان نماهاي موجود در آفريقا- برخلاف نظريات پيشين_ فقط به ناحيه استوايي شرق آفريقا محدود نمي شده اند، بلكه در سراسر آفريقا پراكنده بوده اند.
008645.jpg
در عكس تعدادي از ابزارهاي انسان ۹۵هزار سال پيش كه در غار بلوم بوس در آفريقاي جنوبي كشف شده ديده مي شود.

شواهدي از انسان ابزار ساز در ۹۵ هزار سال پيش
قدمت وجود آدمي به صورت نوين بر روي زمين همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. حادثه اي جالب ، انديشه هاي موجود در اين باره را دستخوش تغييراتي ساخت. اين ماجرا در آفريقاي جنوبي اتفاق افتاد.
در ساحل جنوبي آفريقاي جنوبي ، در غاري كه آن را غار بلوم بوس مي نامند آثاري از انسان هاي بسيار قديم پيدا شد. دو ديرين شناس دانشگاه كيپ تاون به محل رفتند و شواهدي مبني بر وجود انسان هايي كه بين۸۰ تا ۹۵ هزار سال پيش در آنجا زندگي مي كرده اند به دست آوردند و نوع زندگي و رفتار آنان شبيه انسان هايي است كه انسان مدرن ناميده مي شوند. اين كشف نشان دهنده وجود اين انسان در۴۰ هزار سال پيش از كليه مشاهداتي است كه تاكنون در اروپا انجام شده است.
پيش از آن آثاري از انسان هاي مدرن مربوط به ۱۱۷ هزار سال پيش در ساحل غربي آفريقاي جنوبي به دست آمده بود ، اما مردمي كه در غار بلوم بوس زندگي مي كرده اند از ابزارهاي استخواني مختلفي استفاده مي كرده اند كه نمونه هايي از اين ابزار را در عكس مشاهده مي كنيد.
در اين غار آثار متعددي مبني بر ابزارسازي انسان مورد بحث به دست آمده كه در آن ميان ، قديمي ترين شواهد در رابطه با ماهي گيري انسان است. همچنين نوعي ماهي بزرگ كه باله پشتي آن استخواني و در وسط ستون فقرات بوده است.
به نظر كارشناسان ، اين ماهي به وسيله طعمه و نيزه هايي چوبي كه نوك سنگي تيز داشته اند صيد شده اند.

ماجراهاي طبيعت
داستان سگ من
قسمت ششم
008625.jpg

نوشته ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
براي به چنگ آوردن آن بي وجداني كه دست به اين جنايت زده بود از هيچ كوششي فروگذار نمي كرديم، از تعيين جايزه گرفته تا ردگيري و جمع آوري هر اثر و نشانه اي كه به نوعي با مرگ سگ بيچاره مربوط مي شد. سرانجام به اين گمان رسيديم كه يكي از سه مردي كه در سمت جنوب زندگي مي كردند، مرتكب اين جنايت ظالمانه شده است. كم كم قضيه روشن و روشن تر مي شد و به زودي ما در شرايطي قرار گرفتيم كه عدالت سخت و دقيق را در مورد كسي كه «تن» پير بيچاره را به قتل رسانده بود اجرا كنيم.
سپس اتفاقي افتاد كه ناگهان نظر مرا تغيير داد و وادارم ساخت باور كنم كه تكه پاره شدن تازي پير به هيچ وجه جنايت غيرقابل بخششي نبوده، بلكه برعكس، مي توانسته عملي پسنديده بوده باشد. مزرعه «گوردون رايت» در جنوب خانه ما بود و درهمان ايام، يك روز پسر گوردون (گوردون جوان) كه مي دانست من در تعقيب قاتل هستم، مرا به كناري كشيد و در حالي كه دزدانه به اطراف نگاه مي كرد، با صدايي غم انگيز در گوشم نجوا كرد:
«بينگ اين كار را كرد!»
به محض دريافت اين موضوع، وضع عوض شد و من كه پيش از آن، آنقدر سفت و سخت به قضيه چسبيده  بودم، سعي كردم پي گيري ماجرا را به تعويق بيندازم و اجراي عدالت را به هم بزنم.
درست است كه مدت ها بود بينگو را رها كرده بودم، اما احساس تعلق او به من از ميان نرفته بود؛ و براساس اين رفاقت پايدار و از ميان نرفتني سگ و انسان، او به زودي در جريان مهم ديگري نيز ايفاي نقش كرد.
«گوردون» پير و «اوليور» همسايه هاي نزديك و دوستان خوبي با يكديگر بودند؛ آنها در يك مقاطعه براي بريدن چوب با هم شريك شده بودند و بسيار هماهنگ و دوستانه تا اواخر زمستان در كنار هم كار مي كردند. سپس اسب پير اوليور مرد و او كه مي خواست بيشترين بهره را - تا حد ممكن- از هر چيز، حتي از مردن اسبش بگيرد، لاشه او را به دشت كشيد و در اطراف آن طعمه هاي سمي انداخت تا به اين وسيله گرگ ها را هم بكشد. اما دريغ از بينگوي بينوا! او زندگي گرگ واري در پيش گرفته بود، به همين دليل بارها و بارها شوربختي هايي كه در انتظار گرگ ها بود، به سراغ او نيز آمد.
او، مثل همه قوم و خويش هاي وحشي اش، به لاشه اسب خيلي علاقه داشت. در آن شب، با سگ «رايت» كه «كرلي» نام داشت، به سراغ لاشه رفت. به نظر مي رسيد كه بينگ بيشتر خود را به تاراندن گرگ ها و دور ساختن آنها از جسد مشغول مي داشت و «كرلي»، برعكس، تا مي توانست از خوان گسترده بهره مي گرفت. آثار موجود روي برف داستان ضيافت را به خوبي بيان مي كرد؛ وقفه در خوردن پس از اين كه آثار سم ظاهر شده بود، دردهاي شديد و به هم پيچيدن و تلو تلو رفتن به هنگام بازگشت «كرلي» به طرف خانه، افتادن در حال تشنج روي پاهاي گوردون و مرگ با بدترين و هولناك ترين رنج- اين داستان «كرلي» بود. حالا ماجرا روشن شده بود.
«من را دوست داري، سگم را دوست داشته باش»،هيچ توضيح و پوزشي پذيرفته نبود؛ اصرار بر اين كه جريان تصادفي اتفاق افتاده، بي فايده بود، كينه طولاني بين بينگو و «اوليور» اكنون مضاعف شده بود و بين اوليور و گوردون نيز به همچنين. پيمان مشترك چوب بري بين آن دو به هم خورد و تمام مناسبات دوستانه شان به پايان رسيد و تا امروز در هيچ ناحيه اي نيست كه ماجراي نزاع و دسيسه هاي رقابت آميزي كه بر سرمرگ «كرلي» بين آن دو به وجود آمد و حتي سرانجام به برخورد مسلحانه كشيد، به گوش همگان نرسيده باشد. بچه ها و نوجوانها هنوز برخوردهاي خصومت آميز دو خانواده را با آب و تاب براي هم تعريف مي كنند.
از بهبود بينگو پس از خوردن سم مدتها گذشته بود. ما به واقع متقاعد شده بوديم كه ديگر هرگز بينگو مثل سابق قوي و خوش بنيه نخواهد شد. اما با فرا رسيدن بهار او شروع به بازيافتن نيروي از دست رفته خود كرد و همچنان كه علف ها مي روييدند او سالمتر و قوي تر مي شد و ظرف چند هفته بار ديگر سلامتي كامل خود را به دست آورد و چنان نيرومند شد كه باز هم مايه غرور دوستانش و مايه آزار و اذيت همسايگانش گرديد.
***
تغييرات و گرفتاري هاي شغلي باعث شد دو سالي دور از «ماني توبا» به سر برم و پس از دو سال وقتي برگشتم، بينگو هنوز عضوي از خانواده «رايت» بود. فكر مي كردم پس از دو سال غيبت، من را فراموش كرده، اما چنين نبود.
يك روز صبح زود در زمستان، پس از اين كه چهل و هشت ساعت گم شده بود، در حالي كه يك تله بزرگ گرگ و يك كنده سنگين به پايش چسبيده و پاي مجروح مثل يك تكه سنگ يخ زده بود، لنگان لنگان به خانه بازگشت. هيچ كس قادر نبود به او نزديك شود، چنان وحشي شده بود كه از چشمانش خون مي جوشيد. همه نگاه مي كردند. من، كه اكنون يك غريبه به حساب مي آمدم، دولا شدم و با يك دست تله را و با دست ديگر پاي او را گرفتم. يكباره كمرم را به دندان گرفت.
بدون آن كه تكان بخورم، با آرامش گفتم: «بينگ، منو نمي شناسي؟» هنوز دندانش پوست بدنم را نشكافته بود، بلافاصله آرواره هايش را شل كرد و پوزه اش را برگرداند و ديگر هيچ مقاومتي نشان نداد، اگرچه در طول مدتي كه سرگرم بيرون كشيدن دندانه هاي تله و رها ساختن پاي اوبودم مرتباً از درد ناله مي كرد. علي رغم تغيير محل زندگي اش و غيبت طولاني من، او هنوز مرا صاحب خود مي دانست و من نيز با وجود آن كه او را رها كرده و اكنون در اختيار خانواده «رايت» بود، هنوز به عنوان سگ متعلق به خودم نگاهش مي كردم.
علي رغم ميل باطني اش، بينگو را به داخل خانه برديم و پاي يخ زده اش كم كم باز شد. در طول بقيه زمستان او مي لنگيد و عاقبت دو تا از انگشت هايش افتاد.
اما پيش از فرارسيدن گرما، سلامتي و نيروي خود را كاملاً به دست آورد و با نگاهي اجمالي به او، هيچ اثري از تجربه مرگبارش در تله فولادين به چشم نمي خورد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |