نوشته: جول ال سوردلو و اري دي جانسون
مترجم: وحيدرضا نعيمي
در ژانويه سال ۲۰۰۰ يعني حدوداً دو سال پيش از آن كه تروريست ها مركز تجارت جهاني را ويران و به پنتاگون حمله كنند، پيش از آن كه نامه هاي آغشته به ويروس سياه زخم باعث انتشار رعب و مرگ در سراسر شبكه پستي آمريكا شود، شوراي اطلاعات ملي اين كشور هشدار داد بيماري هاي واگيردار طبيعي به تهديدي جديد عليه امنيت ملي و ثبات بين المللي تبديل شده اند.
اين تهديد رو به رشد است. در خلال ۲۰ سال گذشته، حدود ۳۶ ميكروب مرگبار براي نخستين بار شناسايي شده اند. از جمله اين ميكروب ها مي توان به ويروس هاي عامل هپاتيت سي،دي،اي، ويروس ابولا، ويروس هانتا (كه به دستگاه تنفسي حمله مي كند) و از همه شايع تر اچ اي وي (ويروس دستگاه ايمني انسان يا ايدز) اشاره كرد. شيوع تب دنگه، مننژيت، آنفلوانزا، وبا و ساير بيماري ها به طور فزاينده اي عادي شده است. در حال حاضر از هر ۱۲ نفر ساكن كره زمين يك نفر مبتلا به بيماري مالارياست. بخشي از علت اين امر ناشي از مقاوم شدن فزاينده پشه آنوفل به حشره كش ها و نيز اثر پديده گرم شدن آب و هواست كه باعث شده است اين حشره اكنون در مناطقي يافت شود كه پيشتر نبود. با ظهور باكتري هاي مقاوم به درمان چنددارويي و بيماري همه گير ايدز، ميزان مرگ و مير ناشي از سل براي نخستين بار ظرف چهل سال گذشته افزايش يافته است.
نخستين دسته جديد از آنتي بيوتيك ها كه ظرف ۳۰ سال گذشته كشف شده است، با مقاومت روبه رو شده است، هرچند كه هنوز به طور گسترده از آن استفاده نشده است. چنين چيزي در مورد داروهاي ضد ويروس جديد نيز صادق است. تا سال ۲۰۰۵، نيمي از تمام بيماران مبتلا به ايدز در سانفرانسيسكو به هيچ درماني كه اكنون موجود است، جواب نخواهند داد. شواهد فزاينده حكايت از حضور باكتري ها، ويروس ها و پروتوزوا در دسته اي از بيماري ها و امراض است كه تا بيش از اين تصور مي شد رابطه اي با عفونت ندارد، مانند بيماري قلبي، آرتروز رماتيسمي، ديابت، ام اس، اتيسم، بيماري هاي مزمن ريوي و دست كم يك چهارم از گونه هاي شناخته شده سرطان در انسان.
با اين حال، اميد براي خوشبيني وجود دارد در خلال دو دهه گذشته زيست شناسان تكاملي، ميكروبيولوژيستها و ساير پژوهشگران تدريجاً به چگونگي و چرايي تكامل ميكروب ها پي برده اند. در اين فرايند، آنان راهي مؤثر از اعلان جنگ براي نابودي آنها به منظور مقابله با امراض عفوني پيدا كرده اند. اين فهم تازه مبتني بر روابط تكاملي ما با ميكروب هاست. اين نگرش به ما مي گويد كه سرسختي ميكروب ها در آسيب رساني از طريق عفونت حاصل بازي تكاملي بين ميكروب ها و انسان ها است و نيز نشان مي دهد چگونه مي توانيم تكامل ميكروبي را از بيماري هاي عفوني دور و به سوي رابطه اي هدايت كنيم كه به نفع هر دو طرف است. توماس كوهن ۲۰ سال پس از انتشار كتاب پربار خود به نام «ساختار انقلاب هاي علمي» در سال (۱۹۶۲) در مقاله اي نوشت كه در برخي دوره ها قطعات خود به خود به هم متصل مي شوند و به شكلي تازه گردهم مي آيند. اين دقيقاً همان چيزي است كه در حال حاضر در جريان است.
|
|
تكامل هرگونه اي نيازمند به وجود جمعيتي با حوضچه ژنتيك متنوع است تا هر كدام از افراد گونه صفات منحصر به فردي داشته باشند. همان گونه كه چارلز داروين در كتاب «منشاء گونه ها» (۱۸۵۹) نوشت، نيروهاي زيست محيطي به نفع بقا و توليد نسل افرادي است كه صفات خاصي دارند. انگشت انسان را در نظر بگيريد. وجود انگشت هاي متمايز در نياكان كهن ما مستلزم آن بود كه افرادي با ژن هاي متفاوت پيش از آنان وجود داشته كه مي توانستد ابزار و سلاح در دست بگيرند. اين توانايي امتياز بزرگي در بقاي آنان در محيط زيست آن روز و در نتيجه انتقال آن ژن ها به نسل بعدي بود. در طول زمان كساني كه فاقد آن ژن هاي خاص بودند به سمتي ديگر تكامل يافتند يا از بين رفتند.
حال به سازوكار شگفت آور تكامل ميكروبي برمي گرديم. داروين هنگامي كه كتاب منشاء گونه ها را منتشر كرد، هيچ اطلاعي از اهميت ميكروب ها نداشت، اما ميكروب ها از نظريه تكامل داروين به خوبي پيروي مي كنند. برخي باكتري ها مي توانند ظرف يك ساعت سه نسل توليد كنند. چنين عمر كوتاهي به همراه ميزان بالاي جهش رشد سريع و انتقال گونه هاي داراي تغييري اندك را امكان پذير مي كند. اما در اينجا يك نكته وجود دارد. ميكروب ها ميلياردها سال است كه به تدوين راهبرد بقا مشغولند و توانسته اند صفات قابل توجهي را پديد آورند. مثلاً باكتري ها و ويروس ها مي توانند دي ان اي ساير ميكروب ها گياهان و جانوران را بگيرند، تلفيق كنند و اين دي ان اي را در نسل هاي بعدي خود بگنجانند.
انسان ها روابط بسيار تنگاتنگي با اين اندامواره هاي داراي توانايي شگفت انگيز تطبيق پذيري دارند. در واقع ما بدون آنها قادر به زيستن نيستيم. مطالعات جديد نشان مي دهد دست كم ۳ درصد ماده ژنتيكي مان را مديون ويروس ها هستيم و بسياري از ژن هاي ما منشاء باكتري هايي دارند. ميتو كونه ريا- ساختارهاي بسيار كوچك ميله مانند كه در بيشتر سلول ها كمك كننده به تغيير گلوكز به انرژي وجود دارد- محصول تكامل باكتري ها هستند. اين اندامواره نشان دهنده رابطه اي- بهره آور براي دو طرف و بسيار نزديك است كه هويت مجزاي باكتريايي آن مدتها پيش از پيدايش انسان، جذب سلول هاي جانوران شدند.
آمار شگفت انگيز است. ميكروب هايي كه در بدن هر انسان زندگي مي كند، بيش از جمعيت كره زمين است. تعداد ميكروب هايي كه در بدن ما و روي پوست ما زندگي مي كنند، ۹ برابر تعداد سلول هاي بدن ماست. ميكروب ها در رگ هاي ما جاري هستند، روي چشم هايتان قرار دارند و در دستگاه گوارش و تنفس ما سكني گزيده اند. از جمله فوايد وجود آنها آن است كه به گوارش كمك مي كنند، توليد ويتامين كا و ساير عناصر حياتي را امكان پذير مي كنند و ايجاد دستگاه ايمني را باعث مي شوند. تمام اين كارها در حالي انجام مي شود كه از وجود چيزهاي زنده اي كه در درون ما مشغول به كار هستند، ناآگاه هستيم. برخي دانشمندان عصب شناس معتقدند وجود باكتريها شايد حتي براي رشد طبيعي مغز انسان ضروري باشد. وجود ميكروب ها براي هويت انسان به قدري مهم است كه جاشوا لدربرگ عبارت «ميكروبيوم» را براي توصيف واحد زيست شناختي انسان ها و ميكروب هايي كه در آن زندگي مي كنند، پيشنهاد كرده است. با اين حال در اين ميكروبيوم، انسان ها مي توانند نيروهايي را كه طرفدار ادامه نسل برخي ميكروب ها نسبت به بقيه است، هدايت كنند. حتي كوچك ترين تغييرات در داخل بدن ما مي تواند تعيين كند كدام ميكروب ها بميرند و كدام ها زنده بمانند و توليد مثل كنند. به اين شكل مي توانيم سير تكامل ميكروب ها را معين كنيم. لدربرگ در سال ۱۹۵۸ برنده جايزه نوبل پزشكي براي اكتشافات در زمينه نوتركيبي ژنتيك و سازمان دهي ماده ژنتيك در باكتري ها شد.