گزارش: حامد فرمند
مرداني كه از روستاهاي اطراف هليل رود بالاي تپه آمده بودند، دست از كار كشيده و زير سايه درختي استراحت مي كردند. زنان با بقچه هاي غذا، همسرانشان را در ميان چاله ها و گودال هاي كنده شده بر تپه مي جستند.
بالاي تپه، جايي كه مي شد تمام منطقه را از آن جا زير نظر داشت، چند مرد با لباس هاي اتو كرده ايستاده بودند. اين كه خريدار اشياي عتيقه بودند يا مأمور دولت بر روستاييان آشكار نبود. اما خبره ترها از چشمان تأسف بارشان دريافتند كه اينان براي معامله نيامده اند. چند نفري به سراغشان رفتند تا از منطقه دورشان كنند، كه حضورشان آزار دهنده بود.
فرماندار جيرفت، رئيس پژوهشكده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي و تني چند از ديگر مسئولان دولتي و مقامات محلي آمده بودند تا مگر اهالي روستاهاي اطراف و اكناف هليل رود را از كاوش هاي غيرمجاز منصرف كنند. شايد بچه هاي نيروي انتظامي مستقر در منطقه هم دريافته بودند آقايان ساعاتي بيشتر آنجا نخواهند ماند و البته كاري هم از پيش نخواهند برد.
فضاي بالاي تپه را هاله اي از گرد و غبار پوشانده بود. براي كساني كه از دور نظاره گر اين صحنه بودند، همه چيز آميزه اي بود از واقعيت تلخ نياز و روياي شيرين ثروت تنها سوغات هليل رود براي اين ناظرين، تأسفي درد آلود بود.
«صرف تأسف ما كافي نيست. تأسف ما چه چيزي از واقعيت را تغيير مي دهد؟ تأسف ما وقتي به مفهوم واقعي دلسوزانه است كه كارساز هم باشد.» مسعود آذرنوش، رئيس پژوهشكده ميراث فرهنگي وقتي با همين افكار به دفتر كارش در تهران بازگشت، برنامه اي منظم و بي وقفه تدوين كرد تا به كاوش در منطقه وسيع حوزه جازموريان سرعت ببخشد.
همچنين اين ايام مصادف با كاوش هاي حميده چوبك بود؛ دو منطقه شناخته شده باستاني در جيرفت. در تل جبار و كنار صندل.
پس از او هيأتي به سرپرستي آبيان براي انجام بررسي هاي باستان شناختي منطقه اعزام شد. كار اين هيأت از آن جهت اهميت داشت كه به قول آذرنوش «فضاي خالي بين كاوش هاي پراكنده انجام شده در اين منطقه را پر كرد.» اما پژوهش بر روي منطقه اي كه مي تواند مسير تاريخ تمدن بشر را تغيير دهد، بايد توسط متخصصي انجام شود كه در اين حوزه تسلط كافي دارد. دكتر «يوسف مجيدزاده» يكي از اين افراد است. در حال حاضر هم هيأتي به سرپرستي توفيقيان در سرچشمه هليل رود در حال كاوش است ولي چرا سازمان ميراث فرهنگي و در اصل بخش باستان شناسي آن، سرعت عمل خود را در حوزه هاي شناخته شده باستاني افزايش نمي دهد و پيش از آن كه منطقه هايي مانند جيرفت توسط سودجويان و نيازمندان غارت شوند، حفاري و كشف اشياء و آثار تاريخي را به نتيجه اي مطلوب نمي رسانند؟
آذرنوش نگاهش را از منظره بيرون اتاقش برمي دارد، افكارش را متمركز مي كند و خيلي محكم مي گويد: «قرار نيست در يك كشور تمام آثار باستاني در يك دوره حفاري شوند. تلاش ما بايد در حفاظت آثار متمركز شود چرا كه باستان شناسي به تعبيري يك فعاليت تخريبي است. اثري كه حفاري شد، ديگر به صورت اوليه باز نخواهد گشت. معني اين حرف آن است كه ما بايد با كمترين ميزان حفاري، بيشترين اطلاعات را به دست آوريم و در اسرع وقت در اختيار جامعه قرار دهيم. حال آن كه ما همه امكانات لازم براي استخراج اطلاعات از عمليات باستان شناسي را در اختيار نداريم. درست به همين دليل است كه بايد تا آنجا كه مي توان از حفاري پرهيز كرد و اين در حالي است كه تفكر حفاري در ميان باستان شناسان به جاي هرگونه تحقيق رواج فراواني دارد.» به غير از كمبود امكانات، حجم اطلاعاتي هم كه در آينده از يك محوطه باستاني به دست مي آوريم، به دليل پيشرفت تكنولوژي، بسيار بيشتر از امروز است. به اين ترتيب در بهترين شرايط اگر امروز اقدام به حفاري كنيم، اطلاعات كسب شده ما از ۳۰ سال بعد باز هم كمتر خواهد بود. محدوديت ديگر ما وسعت كشور و تعداد باور نكردني اشياي زير خاكي است. ايران يك ميليون و ششصد و چهل و هشت هزار متر مربع مساحت دارد. در عين حال سرزميني است كه از ده هزار سال قبل، گذرگاه اجباري انسان ها از آسيا به اروپا و از آفريقا به آسيا بوده است.
|
|
در اين رفت و آمدها، با تعريف باستان شناسان صدها هزار محوطه باستاني ايجاد شده است. به جز اين موارد، نقش عوامل طبيعي را هم بايد در نظر گرفت. به طور مثال در منطقه جيرفت، حجم عظيمي از رسوبات ناشي از سيلاب هاي رودخانه وحشي هليل رود، روي آثار را پوشانده و فعاليت باستان شناسي را با مشكل مواجه كرده است. اما تنها كافي نيست كه ما امكانات مادي براي حفاري و كشف آثار در يك منطقه را داشته باشيم. كار ما مبتني بر تحقيق است و تحقيق قبل از هر چيز به محقق، يعني نيروي انساني متخصص نياز دارد. اما اگر تمام اين امكانات هم در اختيار ما بود، باز هم قرار نبود تمام محوطه هاي باستاني توسط يك نسل حفاري شوند. نسل هاي آينده هم حق تحقيق دارند، تصور كنيد آنچه در جيرفت اتفاق مي افتد فراتر از حفاري به وسيله باستان شناسان، يك غارت ملي است. آنجا اگر روزي آبستن هزاران پرسش هاي باستان شناسان بوده امروز به دليل غارت پاسخي براي بسياري از پرسش هاي موجود ندارد.
باستان شناسي كار تخريبي است، مگر...
دستان زمخت و آفتاب سوخته مرد همچنان كه در عمق چند متري زمين پيش مي رود، به جسم سختي برخورد مي كند. با احتياط خاك را پس مي زند. گلوگاه يك كوزه سفالين نمايان مي شود. بعد از اين، كار ساده تر است. كافي است ابعاد كوزه را تشخيص دهي تا بتواني اطراف ظرف را خالي كني و آن را بيرون بكشي. يك لحظه از خودم پرسيدم اين مرد با يك گروه باستان شناسي همكاري مي كند يا به دنبال اشياي عتيقه براي فروش مي گردد؟
گفته هاي رئيس پژوهشكده باستان شناسي را در ذهنم مرور كردم: «باستان شناسي، يك كار تخريبي است، مگر اطلاعاتمان را در اسرع وقت در اختيار مردم قرار دهيم.» پس بايد اطلاعات گسترده اي از سال ها فعاليت باستان شناسي در اين منطقه وجود داشته باشد تا بتوان بين فعاليت هاي قاچاقچيان و باستان شناسان تفاوت محسوسي قايل شد. بروشورها، كه اغلب كم حجم ،رايگان و كم تيراژند، ساده ترين روش اطلاع رساني اند. اما اغلب محوطه هاي باستاني در حوزه ميراث فرهنگي يا فاقد اين نوع اطلاعات مكتوب اند يا اين اطلاعات، چنان محدود منتشر مي شوند كه دسترسي به آنها عملاً غيرممكن است. بروشورهاي تهيه شده براي جيرفت هم همين وضع را دارند. انتشار كتاب ها و مقالات مختلف در خصوص موضوعات مرتبط با فعاليت هاي باستان شناسي در يك منطقه هم روش ديگري است كه به دليل وسعت گستره توزيع آنها، اثرگذاري شان هم بيشتر خواهد بود. اما انتشار معدود كتاب هايي با موضوع جيرفت، حتي براي پژوهشگران و محققيني هم كه دوره هاي متعدد تمدن بشر را بررسي مي كنند كمبودي است كه به اين زودي مرتفع نخواهد شد. البته جيرفت يك استثنا نيست. اغلب كتاب هاي قابل استفاده در حوزه ميراث فرهنگي، از نظر قيمت با سبد محصولات فرهنگي مصرف كننده ها همخواني ندارند. اما شايد بتوان پايگاه هاي اطلاع رساني اينترنتي را يكي از مؤثرترين و كم هزينه ترين روش هاي اطلاع رساني دانست و حال آن كه در حال حاضر هيچ اطلاعات مكتوبي در سايت هاي اينترنتي مرتبط با ميراث فرهنگي در خصوص جيرفت وجود ندارد.
«يك سال است كه كليه اطلاعات جيرفت در اختيار متخصصين فني قرار گرفته و تمامي صفحات سايت اينترنتي آن هم طراحي شده است. اما راه اندازي اين سايت منوط به امضاي نهايي مديران سازمان ميراث فرهنگي است.» يوسف مجيدزاده با بيان اين مطلب به قوانين دست و پاگيري اشاره مي كند كه انجام فعاليت هاي مفيد را با كندي مواجه مي كند. اما راه هاي ديگري هم براي آشنا كردن مردم با پيشينه تاريخي سرزمينشان وجود دارد، راه هايي كه در پيچ و خم اتاق مديران گرفتار نشود و عموميت و فراگيري بيشتري نيز داشته باشد.
«از اطلاعات تخصصي تهيه شده توسط كارشناسان باستان شناسي، بايد مطالب مختلفي در سطوح اجتماعي تر و به زبان عاميانه تري هم منتشر شود. اما نبايد انتظار داشت كه مسئول توزيع اين اطلاعات هم پژوهشكده باستان شناسي باشد. اين بخش بايد در اختيار كساني قرار گيرد كه مي توانند به عنوان حلقه رابط بين توليد كننده اطلاعات تخصصي (باستان شناسان) و مصرف كننده اين اطلاعات (مردم) عمل مي كنند.» منظور مسعود آذرنوش از اين حلقه رابط، روزنامه نگاران و نويسندگاني است كه مي توانند حرف هاي علمي را به زباني ساده تر بيان كنند.
بازهم به نقطه آغاز بازگشته ايم؛ هنوز اطلاع رساني و عملكرد شفاف، به صورت امري نهادينه شده در ميان پژوهشگران ما در نيامده است. اطلاعاتي كه قرار است مورد استفاده نويسندگان قرار گيرد يا مجموعه اي است از داده هاي علمي غيركاربردي يا چنان كلي است كه رسيدن به مفهومي تازه از دل آنها به بررسي هاي كارشناسانه اي نياز دارد كه از عهده نويسندگان مطبوعاتي خارج است. اما اين كلاف، آن چنان هم كه گمان مي شود سردرگم نيست، باز شدن آن هم بيش از هر چيز به زمان نياز دارد.
«مردم فرانسه پس از گذشت چند دهه از انقلاب كبير آن كشور و غارت كاخ ورساي، به مرور در حال بازگرداندن اشياي ربوده شده از اين كاخ هستند. ما بيش از ده سال نيست كه روي فرهنگ مردم ايران در مواجهه با ميراث فرهنگي كار مي كنيم. پيش از انقلاب باستان شناسان با مردم بيگانه بودند، اوايل انقلاب هم نگاه مسئولان به ميراث فرهنگي، نگاه مثبتي نبود.» دكتر يوسف مجيد زاده، باستان شناس، با بيان اين موضوع، اقدامات فرهنگي را به عنوان مهم ترين و ماندگارترين كاري كه مي توان براي حفظ آثار تاريخي انجام داد مطرح مي كند. اما او يادآوري مي كند: «فرهنگ مردم با چند سخنراني عوض نمي شود. كارهاي فرهنگي براي به بار نشستن؛ به زمان احتياج دارند. اين به معناي كنار گذاشتن فعاليت هاي فرهنگي نيست. ما بايد اقدامات خودمان را انجام دهيم تا طي دو، سه نسل آينده تغييري در فرهنگ مردم ايجاد كرده باشيم. در طول اين مدت هم، بايد از نيروهاي انتظامي و منابع مالي متعدد، براي حفاظت و نگهداري از ميراث فرهنگي مان كمك بگيريم.»
فراتر از دره هاي هليل رود
مسعود آذرنوش ضمن تأييد لزوم ارتباط باستان شناس با جامعه اي كه در آن كاري مي كند، به عنوان يكي از مهم ترين ابعاد پژوهش هاي باستان شناسي، بيشتر بر روي ارتقاي سطح فرهنگ عموم مردم تأكيد مي كند. با اين همه او معتقد است: اگر هم سطح آگاهي كل جامعه ارتقا پيدا كند، باز هم افرادي هستند كه قانون شكني كنند. مسايل اجتماعي پيچيده تر از آنند كه با يك تصميم ساده بشود آنها را حل كرد. در جامعه ما روي بسياري از مسايل بايد كار كرد كه باستان شناسي فقط يكي از آنهاست.
شكي نيست كه با قانون شكنان، تنها بايد از طريق نيروهاي انتظامي برخورد كرد، اما اگر برخوردهاي صرفاً قهرآميز نتيجه بخش بود، فاجعه جيرفت زودتر از اينها متوقف مي شد.
از يك سو چنان كه رئيس دادگاه انقلاب اسلامي جيرفت معتقد است: «كساني كه فعاليت عمده قاچاق در خارج و داخل كشور داشته اند دستگير نشده اند. عدم دستگيري عوامل اصلي قاچاق، امنيت و اقتدار كشور را مخدوش كرد و موجب ادامه حفاري ها شده است.» منظور دادخدا سالاري، همان متقاضيان عمده اشياي عتيقه است؛ كساني كه وجودشان به فعاليت هاي حفاري غيرمجاز رونق مي بخشد. پس بي جهت نيست كه عده اي، دستان پنهاني را در ماجراي قاچاق اشياي تاريخي- فرهنگي دخيل مي دانند. سالاري در اين باره معتقد است: «بيرون از كشور فكر مي كنند بخشي از حكومت هم در اين كار دخيل است كه متأسفانه با گسترش قاچاق اشياي عتيقه، اين فرضيه تقويت مي شود.» در همين رابطه عده اي از آگاهان حتي معتقدند فهرست قاچاقچيان يا خريداران عمده اشياء موجود است، اما تنها به دستگيري افراد خرده پا اكتفا مي شود.
پس نمي توان خوشبينانه تنها «كشيدن سيم خاردار بر اطراف محوطه هاي باستاني» و در مرحله بالاتر تشكيل «يگان ثابت و آموزش ديده حافظ ميراث فرهنگي»را عوامل قطعي براي حفاظت از يادگارهاي ارزشمند گذشتگان به حساب آورد. حتي نمي توان تنها از عملكرد نيروي انتظامي گلايه داشت كه «برخورد غيرقاطع آنها، حرمت قانون را در منطقه از بين برده است.» سيم هاي خاردار و يگان ويژه تنها بخشي از نياز دايمي سازماني مانند ميراث فرهنگي است و حرمت شكني قانون در زماني كه هنوز قانون مدون و قابل اتكايي وجود ندارد، چندان هم تأثيرگذار نخواهد بود.
مشكل ميراث جهاني جيرفت را نه مي توان در فعاليت هاي غيرقانوني برخي از اهالي خلاصه كرد و نه در عدم اطلاع رساني صحيح. باستان شناسان اگر در سطح كلان از اطلاع رساني كافي عاجز بوده اند، از طريق ارتباط با مردم محلي و برگزاري برنامه هاي مختلف آموزشي؛ فعاليت اطلاع رساني خود را در سطح خرد انجام داده اند. اما مشكل به همين موارد نيز خلاصه نمي شود اگر كمي فراتر به مسايل مرتبط با جيرفت بنگريم، مجموعه اي از عوامل اقتصادي و اجتماعي در هم تنيده را خواهيم ديد كه هريك براي ايجاد يك فاجعه فرهنگي كافي اند.
تمام طول جاده كرمان به سيستان را زمين هاي كشاورزي پوشانده اند. رودخانه وحشي و سيلابي هليل رود، زمين هاي منطقه را براي چهار بار محصول دادن در سال سيراب مي كند. اما تمام اقتصاد منطقه به آب اين رودخانه ناآرام و نامعتادل و زمين هاي بزرگ و كوچك اطراف آن وابسته است. كارخانه ها و شركت هاي توليدي محصول كشاورز را چنان ارزان مي خرند كه هزينه حمل و نقل كالاهايش از درآمدش افزون تر است. جيرفت هم مثل بسياري از شهرها و روستاهاي نواحي ايران از عدم توزيع مناسب ثروت رنج مي برد.
مردم اين منطقه اغلب به خود حق مي دهند كه ميراث بشر را كه دست خدا و طبيعت زير خاك زمين هايشان پنهان كرده است متعلق به خود بپندارند و به قيمت پيشنهادي كلكسيون دارهاي خارجي بفروشند. آنها زير خاك هاي نرم تپه هاي رسوبي منطقه جازموريان به دنبال سهم خود از آموزش، رفاه و درآمد ملي اند. پس نمي توان پشت درهاي بسته اتاق هاي مديران نشست و تنها به محكوم كردن اين و آن يا دفاع از آن و اين اكتفا كرد. جلوگيري از آن چه در جيرفت رخ داده و در ديگر نقاط كشور هم با حجمي متفاوت در حال رخ دادن است، تنها با نگاهي كلان به موضوعات و برنامه ريزي هاي بلند مدت قابل انجام است.