چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۲
شماره ۳۱۶۹- Sep, 17, 2003
فرهنگ
Front Page

گفت وگو با مهندس كشاورز اميري
آن روز دور نيست...
زير ذره بين
امروز كه نام ايران در رأس فهرست ۶۱ كشور مواجه با پديده مهاجرت نخبگان قرار گرفته، آسيب شناسي مهاجرت نخبگان به عنوان پديده اي اجتماعي، بازنمايي علل و عوامل اين پديده و تدوين راهكاري غيرتئوريك با استراتژي مناسب براي رويارويي با فرآيند خروج نخبگان از كشور، با عزمي ملي و كوششي جدي ضرورتي انكارناپذير است كه با بررسي، مطالعه و تعميم و تقويت الگوهاي عملي بي گمان تسهيل مي شود.
011150.jpg
فريبا صحرايي
ضرباهنگ مهاجرت سرعت مي گيرد، مهاجرت نخبگان؛ نخبگان المپيادها. نسل هاي اول همگي، تقريبا عزيمت كرده اند و طبقه اي بر طبقات موجود نخبگان مهاجر ايراني افزون گرديده كه دست كم يكصد نفر را در خود جاي داده است. از اولين سال شركت ايران در المپيادهاي علمي، قريب به دو دهه گذشته و يك سوم اعضاي تيمهاي ملي شيمي، فيزيك و علوم پايه براي ادامه تحصيل راهي كشورهاي خارجي شده اند...
قبل از آغاز مصاحبه، بي اختيار تابستان ۷۵ در ذهنم تداعي مي شود و اينكه پس او چگونه مانده است؛ ....
نوزدهم تير ماه آن سال، وقتي كمتر كسي از آخروعاقبت كار دانش آموزان المپيادي باخبر بود و دانشگاههاي نامدار دنيا تازه دست به كار پذيرش و جذب اين گروه تازه از نخبگان ايراني شده بودند، چاپ گزارشي مشروح از مهاجرت فراگير «نخبگان المپيادي»و بازنمايي وضعيت آنان در كشور مقصد و علل و انگيزه هاي خروجشان از كشور به منزله هشداري به صاحب منصبان و رهبران فكري جامعه تلقي مي شد كه براي نخستين بار«همشهري» بدان پرداخت.
آن روزها تنها دو سال از كسب مدال قهرماني براي «كشاورز» سپري مي شد.
ورود عواملي چون عدم اطمينان نسبت به آينده، احساس ناامني فكري و سياسي، ضعف مديريت علمي، وجود مناسبات دون شأن فضاهاي علمي در دانشگاهها، فساد و تبعيض اداري در محيط هاي مراكز علمي، كم توجهي به شأن علم و عالم در جامعه، رانتهاي علمي و سوءاستفاده از روابط مديريتي براي ادامه تحصيل و ... كمبود امكانات پژوهشي و فرصتهاي شغلي و... در داخل كشور اين بار بستري فراهم كرد تا در طبقه بندي موجود از گروه هاي مختلف نخبگان مهاجر ايراني، دسته و رسته اي جديد جاي گيرد و رفته رفته بر نگراني ها بيفزايد، و همياري دافعه هاي علمي ، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در داخل و جاذبه هاي گوناگون موجود در كشورهاي مقصد و تشديد عوامل ياد شده، بويژه در سالهاي اخير موجب شد تا انگيزه هاي ماندن در ميان اين گروه از نخبگان روزبه روز رنگ باخته و برگستره نفوذ پديده مهاجرت در ميان اين قشرافزوده گردد.
... اما هنوز پتانسيلي بالقوه، هر چند اندك در كشور باقي است كه به جاي گذاشتن و گذشتن، ماندن، كار و تلاش و مبارزه با همه دافعه ها را برگزيده اند.
امروز كه نام ايران در رأس فهرست ۶۱ كشور مواجه با پديده مهاجرت نخبگان قرار گرفته آسيب شناسي مهاجرت نخبگان به عنوان پديده اي اجتماعي، بازنمايي علل و عوامل اين پديده و تدوين راهكاري غيرتئوريك با استراتژي مناسب براي رويارويي با فرآيند خروج نخبگان از كشور، با عزمي ملي و كوششي جدي ضرورتي انكارناپذير است كه با بررسي، مطالعه و تعميم و تقويت الگوهاي عملي بي گمان تسهيل مي شود.
آنچه در پي مي آيد، حاصل حداقل سه نشست پياپي با يكي از همين الگوها و نمونه هاي علمي است. مهدي كشاورز اميري بازمانده اي از كاروان نخبگان مهاجر المپيادي كشور طي تمامي اين سالها با سعه صدر كاستي ها و شرايط موجود را تاب آورده و با طمأنينه از انگيزه ها، اهداف و شرح حال خود براي ما مي گويد.
***
* براي شروع، از خود و علايق خود در كارهاي پژوهشي بگوييد.
- علاقه ام بيش از هر چيز به آزمايشگاه بود. از همان ابتدا، كار آزمايشگاه را شروع كردم و در واقع اولين تجربه قشنگي كه در گروه داشتيم، تأسيس آزمايشگاه فيزيك مركز المپياد بود. تا قبل از آن، آزمايشگاه  بيرون از مركز قرار داشت و در سال اول با راهنمايي هاي آقاي تولي، آزمايشگاه المپياد راه اندازي شد و همين جا بستر لازم براي خيلي  از ايده هاي بعدي ايجاد شد. آزمايشگاه فيزيك مركز المپياد، پس از چند سالي شاكله اصلي خود را پيدا كرد و به مركزي با ويژگيهاي خاص خود تبديل شد. افراد در اين آزمايشگاه، در درجه اول اعتماد به نفس پيدا كردند و اتكاء صرفشان به ابزار تا حد زيادي قطع شد.
در سال اول كه خود ما بوديم، امكانات موجود نزديك به صفر بود. يادم مي آيد ما براي كوبيدن يك ميخ، شايد چكش هم نداشتيم، براي سوراخ كردن چوب، پايه ميزي در كار نبود، ولي با همين امكانات ناچيز، آزمايشگاه بسيار ارزشمند بود. به طوري كه از نظر كيفي، شايد از خيلي دانشگاه ها هم بعضاً پيشي مي گرفت. خب اين روحيه حفظ شد و بچه ها ياد گرفتند كه از امكانات موجود، حداكثر استفاده را ببرند و متناسب با آن، بيشترين كارايي را داشته باشند و در صورت فقدان امكانات بيكار نمانند.
ويژگي بعدي كار در آزمايشگاه، بحث تداوم و پشتكار در كارها بود. هر يك از افراد مسئوليتي به عهده مي گرفت، حتي از همان سنين خيلي كم. با اين ويژگي كه وقتي كسي قبول مسئوليت مي كرد، براي خود يك جانشين تعيين مي كرد تا كار زنجيره وار انجام شود و بدين ترتيب از فرد محوري به طور جدي جلوگيري به عمل مي آمد. در عين حال راه براي ورود نسل جديد و ايده هاي جوان بسته نمي ماند.
در اين سيستم، افراد، هم از نظر علمي و هم از بعد تجربه مديريتي آموزشهاي خاصي مي ديدند و هم تجربيات خود را همواره به نسل جوان انتقال مي دادند و در چنين فضايي بود كه ايده هاي جوان تر و جديدتر تزريق مي شد و اينها همه از خواص دوري از فرد محوري بود.
* كار گروهي در اين آزمايشگاه از چه جايگاهي برخوردار بود؟
- اصلاً يكي از ويژگيهاي مهم اين آزمايشگاه، كار گروهي آن بود. به شكلي كه همواره ايده هاي نو با هزينه هاي نه چندان زياد، اما بار علمي بالا وارد و طرح مي شد و بعد در جمع، مورد بحث و مطالعه قرار مي گرفت. همه دنبال اين بودند كه يك ايده خام را به يك ايده پخته تبديل كنند و اين يكي از زيباترين قسمت هاي كار بود. در جلسات طرح امتحان روح همكاري تقويت مي شد و ما سالانه مي بايست حدود ۳۰ مورد امتحان مي داشتيم.
* يعني متد و شيوه جديدي در اين آ زمايشگاه پايه ريزي شده بود؟
- بله. متد منحصر به فردي بود كه در نهايت گنجينه اي از آزمايشگاه هاي جديد را به وجود آورد. يعني نهال درستي كاشته شد تا بار درستي بدهد.
در حال حاضر هم مي شود بسياري از آزمايشها و تجارب اين آزمايشگاه را با هزينه اي بسيار ناچيز در دبيرستانها اجرا كرد و سطح آموزشي را بالا برد.
شايد بتوان گفت بچه هايي كه در اين آزمايشگاه كار مي كردند، در دانشگاه ها به عنوان بهترين نيروهاي آزمايشگاه شناخته مي شدند.
لذا چند ويژگي از جمله  زنجيره  اي بودن كار، كار گروهي و عدم اتكاء بر امكانات ، در كنار تلاش براي كسب امكانات بيشتر، از شاخصه هاي كار در اين مركز بود.
البته در كنار كار و با تمام اين ويژگيها، مشكلاتي هم داشتيم. پس از دو سه سال كه دانش پژوهان درگير كار بودند معمولاً تجارب موجود را كسب مي كردند و حدوداً سال آخر دانشگاه محيط آزمايشگاه بار علمي زيادي براي آنها نداشت.
از طرفي هم بحث ادامه تحصيل بعد از مقطع ليسانس پيش مي آمد. اينكه از ايران بروند يا بمانند و به دلايل مختلف كه در اينجا كاري به آنها ندارم، عمده بچه ها خارج مي رفتند و از دانشگاههاي آنجا پذيرش مي گرفتند.
تقريباً در همين ايام بود كه با يكي دو نفر از دوستان از جمله آقاي نيك پور، اين فكر به ذهنمان رسيد كه بياييم و جرياني ايجاد كنيم كه از اين مرحله به بعد كنار هم بودن اين افراد معنا داشته باشد و از ظرفيت انساني بسيار زبده آنها، كارايي لازم حاصل شود.
در آن مقطع، من مسئول آزمايشگاه فيزيك بودم.
تابستان ۷۸ يا ۷۹ بود كه پياده سازي يك ايده جديد را شروع كرديم. كار پژوهشي را در باشگاه دانش پژوهان جوان شروع كرديم و به دليل وجود مشكلات مالي در باشگاه كه همواره با  آن مواجه بود، عمدتاً از حمايت هاي خوب آقاي ميرزايي (رئيس باشگاه) و آقاي دكتر بهمن آبادي (رئيس كميته فيزيك) هم برخوردار بوديم كه عمدتاً اين حمايت ها معنوي بود. يك سري فعاليت ها و پروژه هاي كوچك مثل «انترن شيپ» گرفتيم و چند ماهي در صنعت، دنبال پروژه بوديم.
در اين حركت پژوهشي، در پي ايجاد نوعي ارتباط مفيد ميان بخش صنعتي كشور با پتانسيل و نيروي انساني موجود بوديم و البته در بخش صنعت هم بيشتر سراغ تكنولوژيهاي پيشرفته مي رفتيم. به هر حال، جريان تقريباً در حال شكل گيري بود.
يكي از ويژگي هاي بارز اين جريان، روح همكاري بالا بين بچه ها بود و محيط شادابي كه ايجاد شده بود. تجربه اي كه طي اين مدت كسب كرديم، اين بود كه براي دوستان ما چه چيزهايي در بخش صنعت جذاب است و با توجه به اينكه در كانون بحث مهاجرت مغزها بوديم، راهكارهايي پيش رويمان ظاهر شد تا انگيزه ماندن در نيروهاي جوان نخبه بيشتر شود.
از اينجا به بعد، مسيري كه انتخاب كردم ديگر تقريباً مشخص بود كه چند هدف ويژه و مشخص داشت.
* همانطور كه اشاره كرديد اكثر بچه هاي المپيادي با اتمام دوره ليسانس رفتن را بر ماندن ترجيح مي دهند، اما خود شما عكس اين قضيه عمل كرديد و به علاوه براي جلوگيري از خروج نخبگان علمي از كشور دغدغه هايي داشتيد و جريان جديدي را براي نگهداشت آنها راه انداختيد. ويژگيهاي خاص اين جريان و انگيزه هاي خودتان را از ايجاد آن بيشتر تشريح كنيد. فكر مي كنيد به هدفي كه پيش رو داريد برسيد؟
- در اين كار، من يك سري اصول يا بهتر بگويم قيود خاصي براي خودم قايل شدم. در درجه اول مي خواستم اينجا بمانم و در همين كشور فعاليت كنم. منتها به ياري نيروهاي جوان و نخبه به سمت تحقيقات در اين حوزه حركت كنيم و از همين راه هم امرار معاش كنيم.
اصل مهمي كه همواره به آن پايبند بوديم اين بود كه با تمامي كاستي  ها و شرايط موجود، بهترين وضعيت را براي خودمان ايجاد كنيم و تا آنجا كه ممكن است براي خود و جامعه مفيد باشيم.
در واقع در تمام طول مسير، همواره يك صورت مسأله را پيش روي خود مي ديديم كه، جامعه اي با مجموعه اي از شرايط خاص از پدران ما به ما ارث رسيده است كه اين شرايط در بعضي  جاها خوب و بعضي جاهاي ديگر بد است و ما هم تا چند سال ديگر، همين امانت را به نسل بعدي يعني فرزندانمان تحويل خواهيم داد.
ما مي خواهيم در آن روز، شرايط بهتر از امروز باشد، يعني شرايط اوليه فرزندانمان به مراتب بهتر از وضعيت فعلي باشد.
در واقع هدفمان را خيلي بزرگ انتخاب كرده ايم، ولي چيزي كه براي ما اهميت دارد، حركت در مسير اين هدف است.
اينكه به اين هدف برسيم يا نه، در صورتي كه تلاش كافي كرده باشيم، خواست خداست.
اصل ديگري كه همواره در كار به آن اعتقاد داريم، مسئوليت شناسي در مقابل امكاناتي است كه در اختيار ما قرار مي گيرد. به طوري كه هر چه رشد و پيشرفت ما در كار بيشتر مي شود، مسئوليت شرعي و اجتماعي بيشتري در قبال امكانات موجود احساس مي كنيم. در واقع در رابطه با هر چيزي كه قوانين اعتباري مالكيت آنها را به ما نسبت مي دهد، ما خود را مجاز نمي بينيم كه هرگونه بخواهيم با اين دارايي رفتار كنيم. بلكه نسبت به آن مسئوليم و وابسته به حمايت هاي دولتي.
يعني در قالب بخش خصوصي حركت كنيم، چون اعتقاد ما بر اين بود كه اگر به اين نقطه برسيم، كار به حدي مفيد خواهد شد كه في نفسه مفيد خواهد بود.
* جريان ايجاد شده توسط شما با اهدافي كه بر شمرديد و ويژگيهايي كه اشاره كرديد، بي شك ناشي از ساختار خاص شخصيتي شما و گروهتان است. روح كار جمعي، مسئوليت شناسي، عدم اتكاء بر امكانات و ابزارهاي موجود و... همگي بخشي از خصوصيات شخصيتي شما را تشكيل مي دهند كه برخي به دوران كار و فعاليت در آزمايشگاه فيزيك برمي گردد.
- قطعاً بعضي از صحبت ها، ريشه در همين مسايل ساده اي دارد كه در آزمايشگاه بود. در آنجا ما ياد گرفتيم از نبود امكانات غر نزنيم. براي كسب امكانات لازم، تلاش كنيم و در عين حال با وضع موجود بيشترين راندمان كارمان را ارائه دهيم و مفيد باشيم، چون دوران شكل گيري شخصيت انسان همين دوران است.
*  تقويت چنين ويژگيهايي و اساساً تربيت شهرونداني اجتماعي، به عنوان يكي از وظايف اصلي نظام تعليم و تربيت محسوب مي شود. به عنوان كسي كه به هر حال در اين نظام تحصيل كرده، آيا به نظر شما مدارس ما چنين نقشي را ايفا مي كنند. آيا اين ويژگيها را در دانش آموزان پرورش مي دهند؟
- اين سؤال بحث كارشناسي مي طلبد. من در مقامي نيستم كه در مورد مسايل آموزشي از ديدگاه يك متخصص نظر بدهم.
هر چند كه به واسطه چند سال كار تدريس در دبيرستان هاي خوب تهران و شاگردهاي خصوصي كه داشتم، بي نظر هم نيستم. با توجه به تجربه اي كه دارم، بايد بگويم، اثري از اين قضيه نمي بينم كه كسي بخواهد اين روحيه را به دانش آموزان منتقل كند. در كدام آموزش و كدام آموزشگاهي و كجاي برنامه درسي سراغ داريد كه بخواهيم به بچه ها، انگيزه  كارهاي مفيد و جمعي بدهيم؟ البته گاهاً حركتهايي نيز وجود دارد، منظور من رفتار عمومي جامعه است.
در همين تهران بزرگ، ابزار آزمايشگاهي و ابزاري كه براي تجربه دانش آموزان، لازم است و در كتابها معرفي شده اند، پيدا نمي شود و از اين جهت كتب درسي ما نقص اساسي دارند و حالا ما مي خواهيم همين كتاب را به روستاييان هم تدريس كنيم. من نمي دانم آنها چه بهره اي مي برند؟
آيا اصلاً لازم است كتاب درسي در كل كشور يكدست باشد؟ مگر نيازهاي يك دانش آموز روستايي كه اصلاً صنعت و مسايل آن را لمس نكرده، با دانش آموزي كه در كنار صنعت قرار دارد يكسان است؟ يا ما توقع داريم همه بيايند تهران كار كنند؟
* يكي از مشكلات نخبگان علمي و بچه هاي المپيادي براي ادامه تحصيل در دانشگاهها، محتواي آموزشي و پژوهشي است. به شكلي كه كمتر حس جستجوگر و كاوشگري  را در آنها اغنا مي كند كه شايد يكي از دلايل مهاجرت اين عده پس از اتمام دوره ليسانس هم، همين موضوع باشد. اين دوران براي شما چطور بوده و چه مشكلاتي داشتيد؟
- دانشگاهها براي من هم سيستم دلچسبي نداشت. اصلاً سيستم و نظام آموزشي در دانشگاه هميشه براي من جاي سئوال بوده و در يك كلام اصلاً هدف از آموزش در دانشگاه ما هنوز نامعلوم است. خود من در دانشگاه هميشه دوست داشتم چيزي كه مي خوانم مفيد باشد، مقوله اي كه در دانشگاه خيلي كم از آن بهره بردم.
* اين كاستي ها در خود شما چه تأثيراتي داشت و چه مشكلاتي ايجاد مي كرد؟
- بي علاقه شدن به درس. در دوره دانشگاه، تقريباً همه فعاليت هاي غيردرسي را خيلي بهتر انجام مي داديم و اين نوع كارها خيلي موفق بود.
از مشكلات ديگري كه بتوان نام برد، اين بود كه احساس مي كردم از هدفي كه به خاطرش وارد دانشگاه شدم، بسيار دور شدم.
* كدام هدف؟
- كار تجربي مفيد براي جامعه. يعني از وقتي كه فعاليت هاي پژوهشي خارج از دانشگاه را با اختيار شخصي انجام دادم، احساس كردم كار مفيدي انجام داده ام.
* به هر حال با وجود دافعه هاي كار علمي در داخل و جاذبه هاي فراوان در خارج از كشور و همه مشكلاتي كه موجود است، چطور شد كه در مقطع بعد از ليسانس تصميم به ماندن گرفتيد؟
- واقعش دوران خيلي سختي براي من بود. تصميم گيري در آن شرايط، سخت بود. چون احساس مي كردم در يك گودي و يك ميدان مسابقه اي قرار گرفتم و نمي توانستم درست تشخيص دهم كه دايره بسته اي است يا اينكه انتهاي راه جاي خوب و مناسب است. به همين دليل هم بعد از ليسانس تصميم گرفتم بلافاصله براي فوق كار نكنم و يكي دو سال وقفه داشته باشم و اگر احساس كردم ادامه تحصيل مفيد است، اين كار را انجام دهم. البته شرايط هم خيلي خوب بود. از مراكز دانشگاهي خارجي پذيرش مي آمد و در عين حال مي توانستم در داخل به راحتي ادامه تحصيل بدهم. من دانشگاه را سه سال و نيمه تمام كردم و بعد از دو سال وقفه، در آزمون كارشناسي ارشد با اينكه پس از دو سال وقفه امتحان دادم نفر دهم كنكور شدم به هر حال چون قوانين معافيت فعلي وجود نداشت به خدمت سربازي رفتم .
* نگفتيد چرا تصميم به ماندن گرفتيد!
- اينكه چرا تصميم گرفتم بمانم، سئوالي است كه احتياج به وقت زيادي دارد. چون من يك بار بايد انگيزه بچه ها را از رفتن بگويم و بعد انگيزه هاي ماندن خودم را. به هر حال رفتن آسان تر است و شكي در آن نيست.
به طور خلاصه بگويم كه در درجه اول انگيزه هاي مذهبي مهم بود. احساس مي كردم هنوز اسلام و ارزش ها و مباني آن را آن طور كه بايد نشناختم و فرصت خوبي دست داد تا بتوانم شالوده اصول فكري خود را بنيان بگذارم.
علاوه براينكه احساس مي كردم قادر به انجام خدماتي در جامعه هستم كه با رفتن در آن مقطع اين فرصت ها را از دست مي دادم و امروز هر چه پيش تر مي روم از تصميم آن روز بيشتر راضي و خوشحال مي شوم.
به اين نتيجه رسيدم كه اگر بخواهم به جامعه اي خدمت كنيم بايستي آن را خوب بشناسم، با مشكلات ، فرصت ها و تهديدها در اين جامعه آشنا شويم تا بتوانيم در آن محيط رشد كنيم و اين با رفتن طولاني مدت پس از مقطع ليسانس مغايرت داشت.
* برگرديم به فعاليت هايي كه انجام داديد. شما جرياني را ايجاد كرديد كه در آن با استفاده و به كارگيري نيروي جوان نخبگان علمي و فارغ التحصيلان دانشگاهها تحقيقات كاربردي و مفيد را در حوزه علوم و تكنولوژي جديد انجام مي دهد. با توجه به جوان بودن گروهتان و با توجه به مشكل عدم اعتماد لازم نسبت به اين حركت ها در بخش صنعت، شما چطور موفق به جلب اين اعتماد شديد؟ در كل تاكنون چه كارهايي كرده ايد؟
- به هر حال اگر شجاعت بعضي مديران بخش صنعت نبود، كار ما خيلي سخت مي شد. به طور مثال در پژوهشگاه صنعت نفت، مهندس وكيلي با حمايت هاي فراواني كه از ما كرد، كمك بزرگي كرد تا بتوانيم واحد ايده پردازان را راه اندازي كنيم. در اين واحد، ايده هاي نو را كه شايد در سيستم جاري و موجود پژوهشگاه مطابق سازماندهي خاصي دنبال نمي شود و در ضمن احتياج به نيروهاي جوان مستعد با ذهنيت آزاد دارد طرح مي كنيم و پس از مطالعات لازم، به عنوان پروژه اي مشخص و جدي دنبال مي كنيم. كه از جمله اين طرح ها، «شبيه سازي مخازن نفتي» است كه حدود ۵۰ فارغ التحصيل خوب از دوره هاي دكترا و فوق ليسانس با پيشينه هاي بسيار خوب تحقيقاتي را جذب كرده.
* براي شناسايي اين نيروها آيا ساختار و سيستم خاصي هم داريد؟
- فعلاً به صورت غيررسمي و در كميته هاي فيزيك، كامپيوتر و... باشگاه كار را انجام مي دهيم و نيروها را شناسايي مي كنيم.
* در مجموع چند نفر جذب اين فعاليت ها شدند؟
- در هر پروژه عده اي مشغول فعاليت هستند. در مجموع حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر. در پروژه ايده پردازان، شركت  هاتف، دستگاه پست، سرور بانكي، ايده پردازان پروژه نانو، بهينه سازي و... عده اي مشغول كار هستند.
* درواقع با الگوي جديدي به نام «ايده پردازان»، به جذب نيروهاي نخبه و مستعد مي پردازيد و به اشتغال زايي در اين قشر مي پردازيد؟
- ايده پردازان مدل نسبتاً موفقي در اين زمينه است. افراد در اين مدل بدون تعهد خاصي وارد مي شوند و مدتي با چند صورت مسأله چالش مي كنند و درصورت علاقه مند شدن، به كار بلند مدت روي يك موضوع خاص مي پردازند. در واقع كارايي اين مدل از خيلي از راهكارهاي سيستم دولتي با هزينه هاي بسيار بالا خيلي بيشتر است و مقرون به صرفه تر.
اين مدل قابل اجرا در همه حوزه ها بوده و به مقوله اي جدي تبديل شده و عمده دوستان خارج از كشور هم از آن مطلع هستند. در دفتر همكاريهاي رياست جمهوري هم كار مشابهي شكل گرفته كه بسيار زيباست و تعداد زيادي از دوستان آنجا مشغول هستند. خوشبختانه مجموعه دفتر همكاريهاي رياست جمهوري نيز مجموعه بسيار خوبي است كه حمايتهاي زيادي از ما و ديگر مجموعه هاي مختلف تحقيقاتي داشته است.
* از كارهايي كه تا الان انجام داديد، بگوئيد.
- بخشي از اين كارها را قبلاً اشاره كردم. باز مجموعه ديگري تشكيل شده و عمدتاً در حوزه بانكداري فعال است، كه در آن ما موفق شديم براي اولين بار دستگاه خودپرداز بانكي را توليد كنيم. اين كار الان در حال نصب در بانك صنعت و معدن است كه روي اين پروژه ظرف حدود ۹ ماه توانستيم يك نمونه عملياتي ارائه دهيم كه در صورت تداوم در توليد، مي تواند ما را از واردات اين دستگاه بي نياز كند و ظرف حدود ۵ سال آينده نزديك به ۵۰۰ ميليون دلار سرمايه را در داخل كشور به گردش بيندازد و بالغ بر ۱۰۰ ميليون دلار صرفه جويي ارزي كند. به هر حال در همين مجموعه هم پروژه هاي متفاوتي از قبيل POS و نرم افزارهاي بانك و... در دست اجرا داريم كه يكي يكي به بازار خواهند آمد. اما در كل ما در شاخه هاي كامپيوتر، رياضيات، شيمي، مكانيك و الكترونيك فعاليت هاي خوبي داريم.
* آيا براي اجراي مدل ايده پردازي از الگوي خاصي تبعيت كرديد؟ ظاهراً چيزي شبيه به اين مدل تحت عنوان «انكوباتور» در حال حاضر در بعضي دانشگاهها اجرا مي شود؟
- ما براي اين كار كاملاً خود جوش عمل كرديم. با آزمون و خطا. از كارهايي كه مي كرديم و تجربياتي كه در جلسات مستمر فيزيك كسب مي كرديم و بعد از حدود دو سال كار مداوم اين فكر به ذهن من رسيد. اما بعدها فهميديم كه به شكلي تحت نام الگوي انكوباتور درآمده، منتهي كار ما شكل بومي شده آن است. يعني صرفاً يك مدل خارجي را در اينجا پياده نمي كنيم.
* با اين توصيفي كه از فعاليت هايتان كرديد، جريان ايجاد شده در عين حال كه موجب اشتغال زايي و حل مشكلات صنعت و تحول در اين بخش مي شود، عملاً انگيزه ماندن را در نخبگان جوان بيشتر مي كند و راهكاري بر اين قضيه محسوب مي شود.
- دقيقاً. با اين جريان اشتغال زايي براي قشر تحصيلكرده نخبه ايجاد مي شود و به واسطه انتخاب و تدوين و طرح هاي خوب تحقيقاتي و كاربردي و انجام كار مفيد توسط اين نيروها انگيزه هاي رفتن از كشور كمرنگ تر مي شود. چون در حال حاضر هزينه اشتغال براي اقشار مختلف متفاوت است و آمارهايي كه وزارت كار اعلام مي كند جالب توجه است. به طوري كه به خاطر دارم اين آمار براي قشر تحصيلكرده در رشته هاي فني، بين ۱۵ تا۲۰ ميليون تومان است، كه در كارهاي ما اين هزينه به مراتب پايين تر است.
* مي توان گفت شما با اين كار نهضت جديدي را آغاز كرده ايد؟ كاري كه شايد دولتمردان ما هم هنوز انجام نداده اند؟
- شايد اگر براي يك واحد بزرگي اين كار انجام مي شد مي توانستيم اسمش را نهضت بگذاريم. اما درمجموع آن طور كه گفتم اينها براي ما مهم نيست. آنچه براي ما مهم است انجام وظيفه اي است كه به عهده داريم و اينكه به درستي كارمان را انجام دهيم، حالا به كجا ختم مي شود به تقدير الهي بستگي دارد و اميدوارم بتوانيم در اين مسير اين وظيفه را به خوبي انجام دهيم.
* چشم انداز آينده اين كار را چطور مي بينيد؟
- به هر حال در حال حاضر اين تفكر كه بتوانيم تحولي ايجاد كنيم و با استفاده از نيروهاي خوب و جوان كارهاي بزرگ و مفيد انجام دهيم، در سطح محدودي اعمال مي شود كه اميدواريم و دوست داريم در آينده بتوانيم خود اين طرز تفكر را در سطحي وسيع اشاعه دهيم و با الگوسازي آن را تعميم دهيم و تأثير آن را در جامعه هر روز بيشتر ببينيم. در مجموع حجم كار خيلي مطرح نيست، مهم اين است كه با اين كار بستري فراهم كنيم تا دوستان محقق ما در داخل يا خارج از كشور كار در اين بستر را به خيلي چيزها از جمله كار در محيط هاي علمي خارج از كشور ترجيح دهند و الان باور و احساس ما اين است كه آن روز دور نيست.
* ظاهراً از بين همدوره اي هاي شما در المپيادهاي دانش آموزي دو، سه نفري بيشتردر ايران نيستند. آيا شما با كساني كه رفته اند، در ارتباط هستيد؟
- به هر حال فاصله مكاني، ارتباطات را كم مي كند، اما كماكان از طريق اينترنت در تماس هستيم. ارتباط عاطفي وجود دارد. هنوز هم كه هنوزه يك سري از دوستان را مثل برادرم دوست دارم. يحيي نژاد، خرسند، شاهرضايي و... كه تقريباً همدوره اي من بودند و خيلي از دوستان ديگري كه رفتند. بسياري از تفريحات ما در دوران دانشجويي با همين بچه ها بود كه اگر بخواهم اسم ببرم بايد از خيلي ها ياد كنم. كه همه رفتند. همه كساني كه هنوز هم مي روند با ما در ارتباط هستند. مثلاً آقاي عليخاني كه براي مرخصي آمده بود وچند روز پيش به پاريس برگشت. لذا همكاريهاي مفيد و متقابل بين ما وجود دارد.
* مشوق اصلي شما در مسيري كه تاكنون طي كرديد چه كسي بوده است؟
- مشوق اصلي و اول من، همواره همسرم بوده كه تمام مشكلات و مصائب مالي و كاري را در طول اين مسير متحمل شده و همراهي لازم را در مقاطع مختلف در كنار من داشته. بارها حتي در مواقعي كه متعهد بودم تا طرح يا پروژه خاصي را در موعد مقرري برسانم و تحويل دهم، در تكميل كارها به من ياري رسانده و همواره حكم مشاور خوبي را براي من داشته است.

نگاه ديگر
ژئوپليتيك نخبگان

نبي الله رشنو
مهاجرت به عنوان رويكردي اساسي و راهبردي در ترقي و تكامل جوامع بشري و به ويژه متأثر از جاذبه ها و دافعه هاي متعدد فضاهاي مختلف جغرافيايي، داراي اثربخشي دامنه دار جغرافيايي و بين المللي بوده و امروزه مورد مطالعه و بررسي ويژه در جغرافياي سياسي قرار مي گيرد.
اكنون در آغاز قرن بيست ويكم اگر با گستردگي و عمق تحولاتي به مراتب بيش از تحولات و حوادث قرن بيستم مواجهيم و كش و قوس هاي بحراني متعددي را كه در گذشته تا رونق امروزي آن در منطقه كشورهاي نفت خيز، آن هم صرفاً در جهت دراختيار گرفتن منابع نفتي و تهي سازي بنيادهاي علمي آنان شاهد مي باشيم و با رقابت چشمگير در بازار نقل و انتقال مغزهاي نخبه روبه رو هستيم، همه و همه حاكي از اهميت و جايگاه فوق العاده استراتژيك نخبگان و نقش محوري انسان به عنوان عنصري ژئوپليتيك در تعاملات بين المللي و نيز قدرت آفريني توليد علم در جهان ژئوپليتيك قرن بيست و يكم (رويكرد انسان محوري ژئوپليتيك) به جاي منابع نفتي در چرخه فناوري دنياي پيشرفته است و نشانگر آن است كه نخبگان و اصحاب مهارت امروز تبديل به اساسي ترين محور ژئوپليتيك، سياست و اقتصاد ممالك در تنظيم روابط بين المللي شده اند.
به طوركلي، سه رويكرد و نگرش تحليلي معمول نسبت به پديده ژئوپليتيك مهاجرت نخبگان مطرح مي باشد كه عبارتند از: «شكار مغزها» يا «فرار مغزها» يا «چرخش مغزها». به موجب نگرش اول، خروج نخبگان فقط امري حساب شده و توطئه آميز از سوي قدرتهاي صنعتي است و به موجب نگرش دوم يا «فرار مغزها»،  دركنار مسايل علمي و اقتصادي انگيزه ها و عوامل سياسي بستر اصلي آن مي باشند، اما نگاه سوم (چرخش مغزها) كه در فضاي موجود به واقعيات كشور ايران نزديك تر است،  نگرش توسعه گرايانه و مبتني  بر جلب مشاركت نخبگان و ايجاد تعادل بين ورودي ها و خروجي ها به سيستم علمي و اجرايي كشور مي باشد.
در فضاي كنوني حاكم بر نظام جهاني، سه رويكرد اساسي ياد شده را مي توان در قالب دو الگوي جهان گرا يا بين المللي و ملي گرا يا درون كشوري به تصوير كشيده مي شود كه مطابق الگوي نخست انتقال تخصصي داراي سود دوجانبه بوده و سياست عدم مداخله دولت در امر مهاجرت دنبال مي شود و طبق الگوي دوم سرمايه انساني ماهر به عنوان كارآمدترين پتانسيل ژئوپليتيكي مهاجرت محسوب شده و مهاجرت عامل تهديد برنامه هاي توسعه كشورها خواهد بود.
پديده مهاجرت نخبگان و متخصصان علوم به خارج از كشور براي نخستين بار در دهه ۱۹۶۰ به صورت مهاجرت انديشمندان و صاحبنظران كشورهاي در حال توسعه به آمريكا، كانادا و اروپا، به خصوص اروپاي غربي و اقامت آنها در اين ممالك پيشرفته ظهور يافت و اكنون پس از گذشت ۴۲ سال از عمر شناخته شده و محرز اين پديده ژئوپليتيك، كشور ايران در رأس ۶۱ كشور مواجه با اين پديده بحران زا قرار گرفته است.
آمارهاي ارائه شده حاكي از آن است كه روند خروج دانش آموزان و دانشجويان نخبه ايراني در سال هاي اخير شدت گرفته و طي سه سال اخير حدود ۹۰ الي ۱۲۵ دانش آموز ايراني شركت كننده در المپيادهاي جهاني جذب دانشگاههاي آمريكايي شده اند و اميد به بازگشت آنان به كشور كمتر از سه درصد است. از سوي ديگر از سال ۱۳۶۳ با اولين حضور ايران در المپيادهاي جهاني، تاكنون، ۳۶۵ نفر به عضويت تيم هاي المپيادي علمي درآمده اند كه از مجموعه اين دانش آموزان تعداد ۱۰۱ نفر پس از اتمام مقطع كارشناسي براي ادامه تحصيل به خارج از كشور سفر كرده اند و علاوه  بر همه اينها همه ساله ۱۵ تا ۲۰ درصد دانشجويان نخبه رشته هاي فني و مهندسي، كشور را ترك كرده و به جمع چهارميليون ايراني مهاجر مستعد خارج از كشور مي پيوندند و اين در حالي است كه مطابق مطالعات سازمان هاي جهاني، جذب هر فرد نخبه از كشورهاي در حال توسعه براي كشورهاي صنعتي حدود يك ميليون دلار سود به همراه دارد.
بي ترديد اگر علت وقوع و تشديد اين پديده را در يك الگوي «رانشي- كششي» يا «دفع و جذب» مورد مطالعه قرار دهيم، مجموعه اي از عوامل دافعه اجتماعي، علمي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي در داخل و عوامل جاذبه اي در كشورهاي مقصد برجسته مي شوند،  كه درنهايت منجر به افزايش انگيزه هاي مهاجرت نخبگان حتي در ميان گروههاي ارزشگرا شده است.
بديهي است رويارويي و مقابله با پديده ژئوپليتيك مهاجرت نخبگان بدون اتخاذ استراتژيهاي لازم و كاربست مجموعه سياستها و برنامه هايي نظير آنچه در ذيل اين نوشتار مي آيد،  مقدور نمي باشد.
الف) سياستها
۱- سياستگذاري شفاف و تصميم گيري در زمينه هاي مشاركت متخصصان ايراني داخل كشور در بازار بين المللي علم،  تحقيق و فناوري با مشاركت ايرانيان در پروژ ه هاي علمي و توسعه اي در ساير سازمانها و كشورهاي جهان، به منظور جذب مغزها.
۲- پيش بيني و اجراي سازوكارهاي حفظ شأن و جايگاه علم و علما در كشور از طريق تناسب شغل، تحصيل و درآمد متخصصان و احياي اعتلاي منزلت اجتماعي آنان.
۳- توسعه موزون امكانات علمي- پژوهشي و آموزشي- فرهنگي در مناطق مختلف كشور.
۴- تطابق، تعديل و تنظيم عرضه و تربيت نيروي متخصص در جامعه برحسب فرصت ها و ظرفيت هاي شغلي در جامعه.
۵- بررسي، تبيين و تميز مفاهيمي چون جرم سياسي و آزادي بيان در كشور با هدف ايجاد امنيت و مصونيت سياسي بين متخصصان و صاحبان انديشه و متخصصان خارج از كشور.
۶- تقويت كاركردهاي پژوهشي در ساختار و نظام آموزش عالي و خروج از بحران و بن بست هاي موجود در عرصه هاي آموزش صرف و جلب متخصصان داخلي و خارجي دانشگاهي و غيردانشگاهي در عرصه هاي پژوهشي خلاقانه.
۷- طراحي و اجراي پژوهش هاي متعدد كاربردي درخصوص مسايل مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و علمي متخصصان در كشور.
ب) برنامه هاي اجرايي
۱- پيش بيني ساز و كارهاي حمايت مالي و قانوني از مؤسسات و افراد جهت انجام پژوهشهاي علمي- فني.
۲- تقويت و گسترش حداقل نظام تأمين اجتماعي و تأمين نيازهاي مادي و معيشتي براي متخصصان ايراني داخل و خارج از كشور از حيث امنيت شغلي، امنيت خانواده و آينده فرزندان.
۳- اجراي طرح هاي تحقيقاتي و پژوهشي متنوع با بهره برداري از جديدترين تجهيزات و رهيافت هاي فناوري تكنولوژي جهان و پيشرفته با جلب مشاركت متخصصان علوم داخل و خارج.
۴- تشكيل و تقويت شبكه علمي ايرانيان متخصص داخل و خارج از كشور.
۵- كاريابي علمي و آموزشي براي دانشجويان تحصيلات تكميلي و استعدادهاي خلاق و دانشمندان جوان جهت مشاركت در پروژه هاي ملي و بين المللي مشترك با ايرانيان مهاجر.
۶- ايجاد و گسترش صندوق ها و بنيادهاي مالي براي حمايت و پشتيباني از فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي.
۷- اجراي طرح هاي معافيت هاي مالياتي توليدات علمي- پژوهشي.

طنزهاي آموزشي-۱۸
011155.jpg

سماع معلمانه!
به مناسبت فرارسيدن آغاز سال تحصيلي جديد
خانوم معلم
گذر سا ل ها براي هر كس، هر معنايي داشته باشد، براي معلم معنايي ديگر دارد. شايد كسي كه معلم نبوده، هيچ گاه نتواند اين احساس و معنا را لمس كند. تصور كنيد، معلم كلاس اول ابتدايي باشيد و ۲۰ يا ۳۰ و يا ۴۰ كودك با چهره ها، رفتارها و احساسات متفاوت در كلاس منتظر شما باشند. هر پايه اي و دوره اي براي خودش دنياي خاصي دارد. يك كودك تا از اول ابتدايي به كلاس پنجم برسد و بعد به راهنمايي و دبيرستان؛ در واقع مسير كودكي تا نوجواني و جواني را طي كرد و به انساني ديگر تبديل شده است. و تو معلم، تو  مي داني كه من چه مي گويم! همان گونه كه بچه ها بزرگتر مي شوند، معلم ها هم معلم تر مي شوند. ابتداي سال تحصيلي، نمي خواهم از مشكلات بگويم، ادعا نمي كنم كه همه معلم ها خوبند، و توقع هم نمي توان داشت كه معلمي و در واقع آموزش و پرورش به سروساماني برسد. با اجازه حضرت مولانا و پوزش از اين سرقت ادبي! در اول سال تحصيلي، غزل مانند زير را تقديم مي نمايم، باشد كه لبخندي بر چهره خسته معلمان بنشيند. غزل بايد طي مراسم «سماع معلمانه» اجرا شود.
براي حظ بيشتر از اين سماع معلمانه، پيشنهاد مي شود، معلمان عزيز در حياط مدرسه، همان گونه كه ناظم بچه ها را به خط مي كند، با فاصله هاي دومتري به خط شوند و ضمن خواندن اشعار به دور خود بچرخند! اين چرخش بايد با ملايمت و در هر دو جهت صورت گيرد. نكند چرخش سماعي را با چرخش گود زورخانه اشتباه بگيريد!
كيف ها تان كوك بادا هر زمان، اي معلمان
وز شما كان علم باد اين جهان، اي معلمان
حرص و جوش معلمان تا عرش و تا كرسي رسيد
بر گذشت از عرش و فرش اين صدا، اي معلمان
ما مثال شمع ها اندر كلاس و مدرسه
كو كسي از ما پرسد نشان، اي معلمان
«گر كسي پرسد كيانيد اي سراندازان شما»
هين بگوييدش، بي خيالان سود و زيان، اي معلمان
اين چنين و آن چنان شد، معلم شد خسته جان
كي توان رست از اين چنين و آن چنان، اي معلمان
چون ز وعده و وعيد بزرگان نوميد گشتيم، آمديم
خفته ديديم بزرگان را با وعده هاشان! اي معلمان
گفتم: اي معلم، خوش گزيدي دانش، بخنديد و بگفت
هين، هم آن خواهد شد بلاي جان، اي معلمان
زير پاي معلم خاراست و زيرپاي دانش آموزان گل مي  كند
چون توانيد گفت سخن از خار با گل، اي معلمان
«طرفه دريايي معلق آمد اين درياي عشق»
ناخدا و غواص و هم گوهرهاي اين درياييد، اين معلمان
ارسال ابتكارات و ابداعات در برگزاري اين سماع معلمانه براي حقير، مزيد امتنان خواهد بود.
پانوشت:
غزل ۵۸۸ ديوان شمس تبريزي جلد دوم، ص ۲۴۳، انتشارات جاويدان مطلع غزل: عيش هاتان نوش بادا هر زمان اي عاشقان
وز شما كان شكر باد اين جهان اي عاشقان
سرمايه دانش
به گفته روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش، هيأت مديره بانك سرمايه و دانش متعلق به صندوق ذخيره فرهنگيان با حضور وزير آموزش و پرورش انتخاب شدند. (همشهري ۲۵/۵/۸۲) 
۱. شما را به خدا، همين اول كار بگوييد چقدر و چند درصد مي خواهيد از حقوق، كم كنيد تا تكليف خودمان را بدانيم و در محاسبات سر برج مرتكب اشتباه نشويم!
۲. كوكب بخت مرا هيچ منجم نشناخت
يا رب از مادر گيتي به چه طالع زادم
نمي دانيم چه گناهي كرده ايم، هر چيز مفت، ما را پيدا مي كند. اصل سرمايه مالي را به از ما بهتران مي دهند و ته كيسه به ما مي رسد و وقتي به سرمايه دانش مي رسند، قضيه بالعكس مي شود!
۳. مسئولين محترم آموزش و پرورش در هر چيز هم كه خلاقيت نداشته باشند، در يافتن اسم هاي قشنگ و فانتزي، خلاقيت شان گل مي كند، نه! شما بگوييد، بانك سرمايه و دانش، عنوان قشنگي نيست. همين كارها، آدم را شيفته معلمي مي كند!
۴. آخر عزيز من، خيرخواهي هم حد و اندازه  اي دارد! صندوق ذخيره اين همه كار خوب خوب و بزرگ بزرگ كرده، چرا ديگر براي خودش دردسر درست مي كند. انگار حوصله دارند كه مي خواهند با معلم جماعت سر و كله بزنند! اصلا نمي دانم كدام كار صندوق ذخيره را بگويم:
* وام مي دهند چقدر و به چه سهولت!
* ماشين مي دهند بدون اينكه بهره اي روي آن بكشند!
* خانه مي سازند رديف رديف!
* سود به سپرده معلم مي دهند قطار قطار!
* پول هم ذخيره مي كنند؛ بالاخره صندوق است ديگر!
خلاصه هر جا كه صندوق ذخيره پايش بگذارد، معلم ها چشم بسته دنبالش مي روند!
۵. نفهميدم اين انتخاب هيأت مديره توسط وزير محترم چه نوع انتخابي بود. از نوع انتخاب هاي مديران مدارس- به شيوه انتخاباتي- و يا از انتخاب  هاي انتصابي! در هر صورت به منتخبين عزيز تبريك مي گوييم، بالاخره براي معلم آب در نيايد، براي عده اي كه نان در مي آيد. ما هم كه بخيل نيستيم و حداقل بلديم تبريك بگوييم.
۶. راستي! معلوم شد اين چندمين شركت وابسته به صندوق ذخيره فرهنگيان است؟!

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |