چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۲
شماره ۳۱۶۹- Sep, 17, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

تاريخچه شكل گيري بافت قديمي فلورانس خواهر خوانده اصفهان
حاصل ۸۰۰ سال تدبير
011100.jpg
تاريخ نوسازي و حفاظت از شهر قديمي فلورانس، يكي از زيباترين شهرهاي قرون وسطي به قرن سيزدهم ميلادي بر مي گردد. در پايان قرن سيزدهم، در زمان مجسمه سازي به نام «آرنولفو داكامبيوي» كه رهنمودهاي هنري او باعث تجديد نظر در بافت فلورانس شد، مجموعه اي از مقررات شهري براي سنگفرش كردن خيابان ها صادر و قرار شد تا نماي ساختمان ها تا ارتفاع سه متري سنگ كاري شوند.
يك شكل سازي و هماهنگ شدن بافت فلورانس، قرنها ادامه يافته است. با گذشت زمان قوانين و مقررات جديدي براي حفظ اين بافت تبيين و به كار گرفته شده است.
آنچه در پي مي آيد نگاهي است كوتاه به شكل گيري بافت فلورانس كه در يك درس گفتار از سوي دكتر ريچارد اينگرسول از دانشگاه رايس تگزاس ارايه شده است.
فلورانس كه غالبا به عنوان نمونه اعلاي شهرهاي عهد رنسانس معرفي مي شود در واقع نمونه خوب شهري قرون وسطايي است. تا پيش از ظهور كمون (دولت شهري)، اين شهر توسط مقامات كليسا، فئودال هاي محلي، فئودالهاي مهاجم، و امپراطوري مقدس روم اداره شد. عامل جديدي هم به جمع اين اسقف ها و شواليه ها و سلاطين اضافه شد كه نه دهقانان عاجز و ناتوان، بلكه صنعتگران بودند، آن بخش تجاري پويا كه باعث جذب سرمايه مازاد به شهر شدند.
فلورانس داراي رشته اي ديوار بود كه در نقشه هاي جديد به شكل خيابان مشخص شده اند؛ اما در درون اين ديوارها، ديوارهاي ديگري هم بود كه در واقع حكم قلعه هايي را براي ائتلاف هاي خانوادگي در اين شهر داشتند. هر يك از اين قلعه ها هم داراي يك يا چند برج بودند كه براي ديده باني در مواقع جنگ بين همسايه ها استفاده مي شد. در شهر «سان جيمي نيانو» در جنوب كه توسط فلورانس كنترل مي شد، اين برج ها هنوز شكل قرن دوازدهمي خود را دارند اين برج ها هم نقش خاص خود را داشتند و هم نمادين بودند و شان و مقام هر خانواده را نشان مي دادند. دست كم ۹۰ برج در مركز فلورانس وجود داشت كه امروزه فقط تعداد انگشت شماري از آنها باقي مانده است. در پايان قرن سيزدهم، زماني كه نجيب زادگان از دولت شهري حذف شدند، دستور صادر شد كه ارتفاع اين برج ها بيشتر از ارتفاع قصرها نباشد.
بناي «پالاتزو داوانزاتس» كه در ميانه قرن چهاردهم ساخته شد نمونه اعلاي قصرهايي است كه پس از خانه هاي داراي برج باب شدند. اين بنا داراي نمايي متقارن، حال و هوايي روستايي، يك در، در انتهاي ساختمان كه براي انجام معامله در طبقه همكف باز مي شد، پنجره هاي طاقدار بزرگ، و يك ايوان ستون دار در طبقه بالاست. اين خانه هنوز قابل دفاع بود، اما از جزييات خصمانه بناهاي ديگر در آن خبري نبود.
مساله قدرت و مرجعيت در اين شهر قرون وسطايي غالبا، به دليل تهديدهاي خارجي از سوي شهرهاي ديگر يا مهاجمان مطرح مي شد. در اين قبيل زمان ها نخبگان شهر براي حل اختلافات خود يا به كليسا روي مي آوردند يا به نمايندگان امپراطور، و يا به يك مجمع كه به همين منظور تشكيل مي شد. سپس اين روش باب شد كه بيگانه اي را براي يك دوره كوتاه يك يا دو ساله به عنوان حكم تعيين مي كردند. اين حكم يا نجيب زاده اي بود كه در شهر منافعي نداشت يا در زمان حمله به شهر يك رهبر نظامي بود. نخستين داور و حكم كه «پودستا» خوانده مي شد در سال ۱۱۹۳ قدم به فلورانس گذاشت. بنابراين غير از قصر اسقف و قلاع نظامي مختلف، بنايي معمولي نيز در قرون يازدهم و دوازدهم به عنوان قصر پودستا در شهر ساخته مي شد. اين بناها كه يك نمونه آن قصر بارگلو در فلورانس است كه در دهه ۱۲۵۰ ساخته شد قلعه هايي بودند در دل شهر با پنجره هاي باريك و جان پناه هايي براي سربازان، و اين هم نشانه قدرت فرد ساكن در قلعه بود و هم نشانه اين كه شهر در وضعيت جنگي قرار دارد. شكل قرار گرفتن بزرگ ترين سازه هاي فلورانس، ساختمان شهرداري و كليساي جامع، بيانگر ضديت تاريخي اسقف و كمون جمهوري خواه است. در قرن سيزدهم جمعيت شهر به ۱۰۰ هزار نفر رسيد، و به اين ترتيب فلورانس به يكي از بزرگ ترين شهرهاي اروپا تبديل شد. فلورانس در صنعت پارچه بافي بسيار پيشرفت كرد و با سود حاصل از آن، صنعت بانكداري آن چنان مقتدري به راه انداخت كه باعث شد بر پول رايج قرن چهاردهم نام فلورين را بگذارند. بر خلاف شهرهاي ونيز و بروژ، نجيب زادگان شهر كه درواقع اخلاف فئودال هاي شهر بودند در ميانه قرن سيزدهم قدرت خود را از دست دادند و جاي خود را به طبقه بورژواي بانكداران، تجار پارچه و افسران عالي رتبه دادند.
وقتي ساختمان جديد شهرداري در سال ۱۲۹۸ افتتاح شد، آن را پالاتزودل پوپولو يعني كاخ مردم ناميدند، كاخ كساني كه حق مشاركت در دولت را داشتند، پس از آن كه نظام سلطنتي جايگزين اين شيوه حكومت شد نام آن را تغيير دادند، به طوري كه امروزه اين بنا را كاخ قديمي مي نامند. جالب آن كه اين بنا نيز به شكل قلعه اي مستحكم ساخته شده است، چرا كه نجيب زادگان ناراضي يا گروه هايي كه با سياست هاي حكومتي مخالف بودند آن را به محاصره خود در مي آورند.
در پايان قرن سيزدهم،  در ساختار شهر فلورانس با رهنمودهاي هنري آرنولفودا كامبيوي مجسمه ساز كه اين قصر جديد زير نظرش ساخته شد اساسا تجديد نظر شد. سان جوواني والدارنو كه داراي سه خيابان موازي است كه دقيقا حول محور يك ميدان مركزي ساخته شده اند و دور ميدان قصر پودستا و بناهاي اصلي مذهبي قرار گرفته اند نمونه جالب آن نظم سلسله مراتبي و عقلاني است كه براي شهر قديمي فلورانس مورد نظر بود.
اين شهر يكي از صدها شهر جديدي است كه در قرون سيزدهم و چهاردهم در سراسر اروپا ساخته شدند، به ويژه در محل مرزهاي مورد مناقشه يا راه هاي تجاري مهم و اصلي. در ميان اين شهرها، آنها كه براي مقاصد نظامي ساخته مي شدند تقريبا هميشه كمپوزيسيوني قائم داشتند، و در مركزشان فضايي خالي براي گردهمايي هاي عمومي و نهادهاي مدني در نظر گرفته مي شد. در گاسكوني كه مورد اختلاف فرانسه و انگليس بود ۳۵ شهر از اين دست ساخته شد، شهر مون پازير كه در سال ۱۲۸۴ بنا نهاده شد، تقريبا هم زمان با سان جوواني، نشان مي دهد كه ايده اين شهرهاي جديد تا چه حد فراگير و مشابه بوده است.
در زمان آرنولفو، مجموعه اي از مقررات شهري براي سنگفرش كردن خيابان ها در فلورانس صادرشد كه بعدا چند مصوبه مربوط به جلوگيري از آتش سوزي را هم به آنها افزودند كه در آنها تاكيد شده بود نماي ساختمان ها تا ارتفاع ۹ فوتي سنگ كاري شوند. در آغاز قرن چهاردهم به فضاي ميدان مركزي شهر با افزودن ملك خانواده اوبرتي كه به دليل ارتباطات خود با دشمنان مجازات شدند افزوده شد. در جلوي قصر اين خانواده جايگاه خاصي بود به نام آرانگاريو كه براي سخنراني هاي عمومي استفاده مي شد، و در كنار قصر يك ايوان ستون دار قرار داشت كه جلسات عمومي در آن برگزار مي شد.
اين ايوان ستون دار در فلورانس كاركرد خاصي داشت و تقريبا تمام خانواده هاي مهم يكي از اين ايوان ها در كنار قصر خود داشتند. لوجيا دل بيگالو كه براي يك انجمن مذهبي ساخته شده، در نزديكي كليساي جامع يكي از چند نمونه اين ايوان است و همين طور ايوان قصر روسلايي كه كار آلبرتي است و ادامه دهنده اين سنت در حكومت جمهوري. ساخت يكي از مهم ترين بناهاي شهر، كليساي جامع سانتا ماريا دل فيوري، در سال ۱۲۹۶ آغاز شد و عمدا بزرگ تر از كليساي سنت پيتر در رم ساخته شد. آدته دلا كاليمالا يكي از مسئولان اجراي اين پروژه بود. گنبد اين بنا در ميانه قرن طراحي شد و در قرن بعد تحت نظر برونلشي شكل نهايي خود را يافت. كليساهاي فرانسيسكن و دومنيكن، همچون دروتير، در حاشيه در حال توسعه شهر ساخته شدند. مقامات مسئول برج در قرن چهاردهم بر غالب بناهاي عمومي، از جمله كاخ قديمي كه پس از سيل نياز به بازسازي پيدا كرد، نظارت داشتند. بودجه لازم براي اجراي اين طرح توسط مغازه هاي دو طرف خيابان تامين شد.
احتمالا جالب ترين بخش برنامه ريزي شهري در خلال جمهوري ميانه عريض كردن «ويادي كالتزايولي» بود، محوري كه «دوئومو» را به ساختمان شهرداري مرتبط مي كرد. اين كار مستلزم تخريب بخش هايي از بناها بود، و مسئولان شهر مقرراتي را تصويب كردند كه بنا بر آنها تمام نماها بايد سنگي با طاق هاي گرد مي بودند. مقررات مشابهي هم در مورد ساختمان هاي اطراف محراب دوئومو به تصويب رسيد. اين كار هم براي محافظت از بناها در برابر آتش سوزي و هم براي ايجاد نظم و ترتيب و زيبايي شهر انجام شد. اين مقررات بيانگر تلاش براي تنظيم فضاهاي عمومي و همين طور برنامه ريزي شهري كلي است. در آن زمان فضا را سه بعدي و داراي شكلي مي دانستند كه بايد در راه منافع جامعه تنظيم و استفاده شود.
محافظت از فلورانس، سنگفرش كردن آن، بازسازي بناهاي عمومي همچون كاخ قديمي و برنامه ريزي هماهنگ فضاهاي شهري به منظور حل اختلافات ريشه اي در شهر انجام شد. در واقع اهالي شهر تلاش كردند با نظم دادن به بافت شهر هم ايمني را افزايش دهند و هم به طور غيرمستقيم مدنيت و شهروندي را در شهر باب كنند. به اين ترتيب معماري در اين زمان همچون زمان يونان روم نقشي بديع و كاركردي يافت. كمون، جمهوري قرون وسطايي طبقه تجار، بر شالوده تضاد ميان افراد و خانواده ها بنا شد و باعث آگاهي شهري جديدي شد كه نشانه آن ساختن بناهاي جديد (ساختمان شهرداري و كليساي جامع جديد) بود در تلاش براي ايجاد حس تعلق خاطر به كل و جمع در ميان گروه هاي رقيب در اين شهر قرون وسطايي.

مروري بر تخريب جنگل هاي ايران
چه مي كنند؟!
رويش شطرنجي سنگ و سيمان در دل طبيعت تا كي سبزي طبيعت جاي به قرمزي آهن و آجر خواهد داد

011085.jpg

آمار نشان مي دهد از ميليون ها هكتار جنگل كشور، از حدود ۲۵ سال پيش تاكنون، يك ميليون و ششصد هزار هكتار آن باقي مانده است. در زماني كه دنيا به فكر توسعه جنگل ها و جلوگيري از تخريب آن است، در مدت بيست و چند سال، حدود بيست و هشت ميليون و چهارصد هزار هكتار از جنگل  ها، به كام نابودي گرفتار شده است. اين مسئله، بارها و بارها توسط سازمان هاي مختلف ريشه يابي شده است اما جواب قانع كننده اي دريافت نكرده ايم. به راستي چرا جنگل  هاي هيركاني كه تنها بازمانده و يادگار عصر يخبندان است اينگونه بي محابا و به سرعت از بين مي روند و بي هيچ تفكر و تأملي به چوب كبريت و كاغد تبديل مي شوند؟! تحقيقات نشان مي دهد چنانچه چوب مورد نياز توليدات كاغذ كشور از واردات چوب تأمين شود، هزينه آن در برابر ضرر ناشي از تخريب جنگل ها بسيار بسيار ناچيز است. چرا با وجود هشدارهاي پي درپي، شركت هاي چوب شمال كشور همچنان به كار خود ادامه مي دهند و درختاني با قدمت بيش از ۵۰۰ سال را از زندگي ساقط مي كنند؟ درخت «سرخه دار» از جمله گياهان اندميك ايران است كه در هيچ جاي دنيا وجود ندارد و تنها باقيمانده آن در جنگل هاي هيركاني شمال كشور يافت مي شود.
نبايد از اين مطلب به سا دگي گذشت كه اندميك بودن يك گونه گياهي در بحث اكوتوريسم از ارزش بسيار زيادي برخوردار است. متأسفانه با تمام كوشش مؤسسات حمايت از اكوتوريسم ايران و سازمان هاي مربوط، هيچ اقدام جدي در اين خصوص انجام نگرفته است.
در حالي كه همچنان شاهد ساخت و سازهاي بي رويه در طبيعت زيباي شمال كشور هستيم.
011090.jpg

نمك آبرود و كلاردشت نمونه كامل اين مناطق است. با وجود آنكه اطلاع داريم اين همه انبوه سازي در طبيعت تا چه حد افت اكوسيستم را به دنبال دارد اما به راحتي به متوليان اين زمين ها اجازه مي دهيم كه اينگونه صورت سبز طبيعت را به رنگ هاي مصنوعي آجر و سيمان قرمز كنند!
با نگاهي گذرا به روند كار شهرداري ها، به راحتي شاهد هستيم كه ندانسته يا دانسته سواحل زيباي شمال در هم مي ريزد و در اين ساخت و سازها، حتي اصول اوليه هم رعايت نمي شود. بايد توجه داشت هدف جذب توريست، پويا شدن اقتصاد است، اما به شرط آنكه توسعه پايدار در آن، به طور جدي لحاظ شود. واضح است كه اگر اين نكته در جذب توريست مورد توجه قرار نگيرد، در بلندمدت، مشكلات غيرقابل جبراني درپي خواهد داشت.
شايد در كوتاه مدت، ايرانگردان به مناطق ديگرروي خواهند آورد، اما آينده را چه كسي تضمين خواهد كرد؟ توسعه پايدار چه خواهد شد؟
بايد از زماني ترسيد كه طبيعت در دل ساختمان ها، فرو رفته و هضم گردد و جز تلي از ماسه و خاك و بتون و آجر چيزي بر زمين نماند. باعث تأسف است كه در ازاي برش هر درخت در جنگل هاي كشورهاي حامي محيط زيست پنج درخت كاشته مي شود، آن هم برش درختي كه احتمال خشكيدن آن مي رود و يا در بررسي هاي كارشناسانه نتيجه گرفته مي شود كه نبود آن مفيدتر از بودن است.
در اينجا ما درختان كهنسال و با ارزش خود را مي  بريم و به جاي آن درختي كه نخواهيم كاشت هيچ، بلكه بر آن ساخت و ساز مي كنيم و به جاي آن ساختمان ها، يكي پس از ديگري مي رويد و چهره زيباي طبيعت را شطرنجي مي كند. بسيار خوب است كه بدانيم توريسم در جهان به سمت توسعه پايدار و بسترسازي بخش اكوتوريسم پيش مي رود و توسعه براي كشور ما محقق نخواهد شد مگر آن كه برنامه ريزي دقيق انجام شود. چه خوب است از خاطر نبريم كه اگر كشورمان جزو سه كشور نخست جهان از لحاظ اكوتوريسم نباشد حتما در زمره ۵ كشور نخست محسوب مي شود.
حسين يگانه

يادداشت
قدم اول

جمله اي معروف است كه مي گويد: «طولاني ترين سفرها، با برداشتن اولين قدم آغاز مي شود». معمولا خانواده هاي ايراني وقتي قصد سفر مي كنند، بايد براي آن برنامه ريزي كنند. چند روز قبل يا حتي چند هفته قبل به فكر سازوبرگ آن هستند كه مبادا در سفر دو يا سه روزه خود، به مشكلي برخورد كنند و نتوانند به مقصد برسند. اينگونه افراد، براي سفري نه چندان طولاني به قدم هاي آخر، و حتي تا رسيدن به خانه خود فكر مي كنند و چه بسا اكثر اوقات سفري هم نخواهند رفت، چرا كه از مشكلات در هراسند.
اگر سفرنامه هاي جهانگردان معروف جهان و كشورمان را مطالعه كنيم، درخواهيم يافت كه در سفرهاي بسيار طولاني همان برداشتن قدم اول كفايت مي كرده است. طبيعت گردي كه قصد سفر مي كند، بار سفرش يك چاقوي ساده چند كاره است و اگر بخواهد احتياط را رعايت كند كوله پشتي كوچكي بر دوش مي كشد. اينگونه افراد با همان چاقو، آب به دست مي آورند، خوراك خود را از طريق شكار تأمين مي كنند و پناهگاهي در دل طبيعت مي سازند. اكثر مردم با اينگونه سفرها بيگانه اند، چرا كه تصور مي كنند كار دشواري خواهد بود. البته حق دارند چون در طبيعت به ازاي پول، حيواني در دام نمي افتد، آبي به دست نمي آيد و جان پناهي اجاره و يا ساخته نمي شود. طبيعت گرد ياد گرفته كه چگونه با دست خالي، به سفر رفته و مايحتاج خود را از دل آن بگيرد و با آن زندگي كند، كاري كه انسان غارنشين مي كرد. طبعا زندگي شهري با سفري اينچنيني هماهنگي ندارد و ترجيحا تختخوابي راحت و تلفني كه با فشار دادن دگمه ها سرويس دلخواه به اتاق سرازير شود، بهتر از چاقوي چند كاره و تأمين مايحتاج اوليه با وسايل ابتدايي در دل طبيعت است.
اما مسئله اينجاست: كداميك لذت بيشتري دارد؟ طبيعت بهترين آموزگار انسان است. آموزگاري كه خداوند در اختيار ما قرار داده است. از مورچه گرفته تا زرافه و كوه و درخت و باران و برف و كوير و بيابان و... لذتي كه اگر دركش كنيم، رهايش نمي كنيم. چرا كه طبيعت دوست انسان است و انسان امروزي دشمن او. و گاه مي بينم كه دوست دشمنش را در محبت خود ذوب مي كند تا جائيكه دست آموزش مي كند، تفكرش مي دهد، او را مي پالايد و در دام خود گرفتارش مي كند، چونانكه هيچكدام يكديگر را رها نمي كنند و در خم وپيچ جاده الفت، به ابرهاي محبت و ستارگان سخاوت و خورشيد شجاعت مي رسند و فاتح قلب هايي غير از خود مي شود كه كور بوده اند و لاك پشت وار حركت مي كرده اند و اكنون سلانه سلانه در حال رفتن هستند و آينده اي دارند شتابان به سوي عشق. چه چاقوي سحرآميزي. اولين قدم همان قصد رفتن است، به شرط اينكه ترس و ترديد را فرو گذاريم و چاقوي خود را برداريم و به راه بيافتيم. مثل تيغه چاقو ببريم و به پيش برويم. باد را، آب را، خاك را، و دل خود را. خاليش كنيم از نفرت، حسد، حرص و چه بسا چاقوي طبيعت، اين كار را به خوبي انجام مي دهد. مي پالايد و خالص مي كند چرا كه خود همه خوبي و نعمت است و سخاوتش انتها ندارد. فرستاده اي از جانب او كه خود مظهر سخاوت است و مي بخشد. ترديد نكنيد. سفر كنيد ما هم با شما همراهيم و همدل.
يگانه

نگاه

ديرزماني است كه جهانيان، به ويژه كشورهاي توسعه يافته، به اهميت محيط زيست پي برده اند و از همين رو، در حفظ و سلامت آن بي دريغ مي كوشند، تا آن جا كه معتقدند بايد براي محيط زيست همان اندازه اهميت قائل شد كه براي زندگي خود. اين طرز تفكر ديري است كه در ميان ساكنان كشورهاي پيشرفته نهادينه شده است. نكته ظريف ديگر اين كه، جهانيان، ديگر به تقسيمات جغرافيايي نظر ندارند. آن ها كره زمين را به چشم كشتي بزرگي مي نگرند كه چنانچه گوشه اي از آن آسيب ببيند همه را به غرقاب مي كشاند. براساس اين بينش، ديگر حتي كسي كه در دورترين كشور آسيايي در دهكده اي مهجور روزگار مي گذراند نبايد و حق ندارد مثلاً گونه اي از جانوران در حال انقراض را شكار كند و يا به طور بي رويه جنگل هاي محل زندگي اش را نابود سازد. محيط زيست تنها در مالكيت كشورها و مردم منطقه اي نيست كه در آن ساكن اند؛ محيط زيست از آن همه جهانيان است. اين بينش درستي است و چنانچه دولتمردان ما به ترويج آن همت گمارند بلاشك آيندگان سپاسگزار آنان خواهند بود. اين كه در مقدمه كتابي، مؤلف آن تا اين حد دغدغه زيست محيطي داشته باشد از يك سو، بارقه اميدي است براي همه علاقه مندان محيط زيست، و از سوي ديگر، نكته درخور تأملي است براي متوليان حفاظت از محيط زيست و در رأس آن دولت كه بايد آن را به فال نيك گرفته و به تشويق و ترغيب همه آناني برآيند كه چنين مي انديشند و چنين عمل مي كنند. بد نيست بدانيم در كشوري چون كانادا كه گستره عظيمي از خاك آن را جنگل هاي انبوه پوشانده است در ازاي قطع شدن هر درخت تعدادي نهال جديد غرس مي شود. حال آن كه سوگمندانه بگويم فرياد درخت هاي جنگلي كه هر شب قامت استوارشان به تيغ كين سوداگران ثروت فرو مي افتد، هنوز گاه وبيگاه سكوت شبانگاهي جنگل را درهم مي شكند. اين فرياد همانا اين شعر را در ذهن تداعي مي كند كه «يكي بر سر شاخ بن مي بريد...»
اسدالله افلاكي

كتابخانه طبيعت
يك معرفي، يك نظر
011080.jpg

«خزندگان و دوزيستان» كتابي است از «حسن محمديان» كه با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه به اهتمام انتشارات «شبيره» روانه بازار شده است. در اين كتاب مصور، بيش از ۲۰۰ گونه خزنده و دوزيست كه در ايران زندگي مي كنند با اشاره به نواحي انتشار، نام گروه و اندازه هر يك معرفي شده اند. افزون بر آن، كليد شناسايي گونه هاي موردنظر براي استفاده تخصصي علاقه مندان در كتاب درج گرديده است. اما نكته مهمي كه مؤلف در مقدمه بدان اشاره مي كند اين كه: در چاپ اين كتاب حتي يك درخت كوچك هم قطع نشده؛ زيرا در انتشار آن از كاغذ پارس جنوب كه از محصولات فرعي نيشكر خوزستان تهيه مي شود، استفاده شده است.

ماجراهاي طبيعت
اسب وحشي
011095.jpg

نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري ........... قسمت سوم
او سرو صدايي از جانب ما شنيده و با احساس خطر، گوش به زنگ ايستاده بود. سرو دم برافراشته و پره هاي بيني اش گشاده بود، تجسم كمال و زيبايي اسب، اصيل ترين حيواني كه آن دشت به خود ديده بود و در اين سير و تماشا غرق بودم كه ناگهان فكري آزارنده تكانم داد: آيا آمده ام تا اين مخلوق تماشايي خدا را به مرداري بدل كنم؟ نه، تصور اين كه اين موجود با شكوه، لاشه اي گردد براي سورچراني كلاغان و روباهان، وحشتناك بود. علي رغم اصرار فزاينده جك كه مرتباً تكرار مي كرد: «زودبزنش، بزنش ديگر...» تعلل مي كردم. عاقبت، او كه ذاتاً  دستپاچه و عجول است، با ناراحتي و ترشرويي گفت: «تفنگو بده من» و دست پيش آورد تا تفنگ را بگيرد و من سر لوله را بالا گرفتم تا تفنگ را به او بدهم كه غفلتاً(!) گلوله شليك شد.
در يك آن گله به حال آماده باش درآمد، رهبر سياه بزرگ خرناسه و شيهه اي كشيد و چون باد به گردش درآمد. ماديان ها دسته شدند و در صداي رعدگون سم ها و ابري از غبار به تاخت درآمدند.
نريان گاه در اين جناح و گاه در آن جناح دسته مي دويد و يك به يك ماديان ها را زير نظر داشت تا از نظر دور شدند. تا آنجا كه مي توانستم دورشدنشان را نگاه كردم و او لحظه اي پا نزد. (وقتي حيواني به هنگام رم، لحظه اي مي ايستد و دوباره به دويدن مي پردازد، اين توقف را «پا زدن» مي  گويند- م.)
جك،  به سبك غربي، من، تفنگم و موستانگ را مورد خطاب و عتاب قرار داد، اما من كه از قدرت و زيبايي «دونده» به وجد آمده بودم، از اين كه براي خاطر همه ماديان هاي دسته، او را حفظ كرده بودم احساس شادي مي كردم.
راههاي گوناگوني براي گرفتن اسب هاي وحشي وجود دارد. يكي از اين راهها گيج كردن اسب با ضربه زدن به پشت گردن او با تفنگ مخصوص پرتاب توپ است. بعد از آن مدتي طول مي كشد تا حيوان به حال عادي برگردد و در اين مدت مي توان او را اسير كرد.
جو در مورد اين روش با لحني انتقادآميز گفت: «بيش از صد اسب را ديده ام كه در اثر همين روش گردنشان شكسته است.»
گاهي، وقتي شكل منطقه مناسب باشد، گله اسب هاي وحشي را به داخل حصاري هدايت مي كنند؛ گاهي با زياد دوانيدن اسب ها، با استفاده از اسب هاي اضافي، مي  توان آنها را خسته كرد و از پا انداخت؛ با اين همه، متداولترين شيوه- اگر چه ممكن است عجيب به نظر رسد- راه بردن آنهاست. بدين ترتيب كه آنقدر اسب ها را تعقب مي كنند و از چريدن باز مي دارند تا از پا درآمده و به سادگي دستگير شوند.
شهرت نريان و تاخت او همه جا پيچيده بود. داستانهايي غير عادي درباره طرز گام برداشتنش، سرعتش و نفسش گفته مي شد و وقتي مونتگمري پير در هتل وال، در حضور شهود گفت كه حاضر است يك هزار دلار نقد براي «پيشگام» محبوس در قفس بپردازد، داستانها شكلي واقعي به خود گرفت و يك دوجين گاوچران، مشتاق شدند دنبال اين مأموريت  نان و آب دار بروند و منتظر ماندند تا وضع قراردادشان با گله ها روشن شود. اما وايلد جو كه مدت هاي مديدي بود دنبال چنين فرصتي مي گشت ديد وقت را نمي توان از دست داد. از همه قراردادهاي موجود چشم پوشي كرد و تمام شب را بيدار ماند تا وسايل لازم براي بازي بزرگ را جفت و جور كند.
با جمع و جور كردن چيزهايي كه داشت و با استفاده از اين فرصت كه عمري را براي دوستانش ولخرجي كرده و حالا يك بار به آنها احتياج پيدا كرده بود- كه تا هم دستشان توي جيبشان برود و هم در كار حضور پيدا كنند- توانست يك گروه مركب از بيست اسب خوب زين شده، يك گاري سر هم بندي شده و خورد و خوراك لازم براي چهار هفته افراد،  كه سه تن بودند، را فراهم كند. اين سه تن عبارت بودند از خودش، رفيقش چارلي و آشپز.
آنگاه آنها از «كليتون»  به راه افتادند، با عزمي جزم براي به دام آوردن اسب وحشي سريع شگفت انگيز - روز سوم ظهر هنگام بود كه به چشمه هاي آنتيلوپ رسيدند و البته تعجب نكردند وقتي «پيشگام سياه» را به اتفاق دسته اش در حال فرود آمدن به سوي چشمه ديدند، «دونده» ، جلو و دسته اش پشت سر حركت مي كردند. جو، خود و افرادش را مخفي نگاه داشت تا دسته اسب ها كاملاً آب بنوشند و تشنگي فرو بنشانند، چرا كه يك اسب تشنه خيلي سريع تر از يك اسب سيرآب مي دود.
آنگاه جو به سرعت پيش دويد. «دونده» در نيم مايلي او را ديد و اخطار داد. دسته خود را فراهم آورد و درون امرودهاي وحشي سمت جنوب شرقي از ديد دور شدند. جو به تاخت در پي آنان رفت تا اين كه يك بار ديگر آنها را ديد، سپس برگشت و به آشپز، كه او هم عضو تيم بود، گفت كه به طرف «آلاموسا آرويو» در جنوب برود. پس خودش به سوي شمال شرقي در پي موستانگ ها به راه افتاد. بعد از يك يا دو مايل يك بار ديگر آنها را ديد و آنقدر آهسته با اسبش به آنها نزديك شد تا سرانجام در فاصله اي اندك او را ديدند، به تاخت در آمدند و مسيري منحني را به سمت جنوب در پيش گرفتند.
جو، درست در مسيري كه مي رفتند تعقيبشان نكرد. بلكه ميان بر زد و به جايي كه مي بايد از آنجا سر در آورند، رهسپار شد. بدين ترتيب چيزي نگذشت كه يك بار ديگر آنها را ديد. دوباره به آرامي به سوي گله گام برداشت و دوباره اسب سياه پيشگام حضور او را حس كرد و اخطار داد و ... فرار. و بدين سان آنها بعد از ظهر را گذراندند، اما بيشتر و بيشتر به سمت جنوب دور زدند. چنانكه وقتي آفتاب پايين آمد، همانطور كه جو انتظار داشت، با «آلاموسا آرويو» چندان فاصله اي نداشتند. دسته بار ديگر دم دست بود و جو بعد از آن كه آنها را ترساند و فراري داد، به طرف گاري تاخت، در حالي كه دوستش، با فراغ بال، با اسب تازه نفس آهسته به راه ادامه مي داد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |