محمدرضا منصوريان- از ديدگاه اهل فن حضور ملي پوشان كشتي آزاد ايران درسي و هفتمين دوره پيكارهاي كشتي آزاد قهرماني جهان در شهر نيويورك آمريكا حضوري مقتدرانه نبوده است. مستند گويش اين عده اين است كه تيم ايران در يك فاصله يك ساله دو پله سقوط كرده و از مقام اول دنيا به رتبه سومي تنزل يافته است.
اما واقعيت اينجاست كه مقايسه آن مقام اولي و اين مقام سومي مقايسه مناسبي براي رسيدن به نقطه اي كه به نفع كشتي باشد نيست و اصولادر دنياي امروز كه سرعت تحرك در تمامي زواياي ورزش غيرقابل كنترل و به كمترين زمان ممكن رسيده است چگونه مي توان چنين مقايسه هايي را علمي و يا در مسير تفكرات نوين و بينش علمي قرار داد. آنچه كه در سال ۲۰۰۲ در تهران براي كشتي ما حاصل شد و ما عليرغم شكست بزرگاني نظير طلايي، دبير و حيدري براي چهارمين بار بر سكوي قهرماني جهان جلوس كرديم، درحقيقت دست آوردي در حد و اندازه هاي امروز كشتي ما نبود و همه مي دانيم كه چگونه توانستيم با بهره گيري از تمامي مزاياي ميزباني كه امروز در همه دنيا مرسوم است اين افتخار تاريخي را نصيب خود سازيم.
در تهران فهميديم كه كشتي ما نيازمند نگاه تازه است. اما قهرماني جهان ما را در خواب غفلت فروبرد ، با وجود كاستي ها و موانع ايجاد شده مهره هاي شاخص همان تيمي كه ما را در تهران قهرمان جهان كردند در يك فاصله كوتاه در ميدان بسيار پايين تر يعني بازي هاي آسيايي بوسان حاضر شدند و با قبول شكست هاي پي درپي مقام پنجم تيمي را نصيب كشتي ما كردند. در اين ميدان هم شكست هاي سنگيني براي مردان كشتي ايران حاصل شد و آنها با كارنامه اي بسيار ضعيف از اين ميدان خارج شدند. درحقيقت در سال ۲۰۰۲ كسب مقام پنجم تيمي در آسيا واقعيت كشتي ايران بود نه قهرماني جهان.
جنگ و دعواهاي مرسوم در ورزش بعد از بازي هاي آسيايي فضاي كشتي را تحت الشعاع قرار داد و متوليان امر به جاي آن كه با نگاه واقع بينانه اي مشكلات كشتي را لمس كنند، راه چاره را در تغييرات مديريتي در اين ورزش ديدند و محمدرضا طالقاني جانشين اميررضا خادم شد. غافل از اين كه كشتي در درون خود داراي اشكالاتي بود كه در آن مقطع چاره كار در اين تغييرات نبود و به جاي آن كه از روي اصول و منطق با مشكلات كشتي روبه رو شويم، با كمي تغيير در ديدگاهايمان راه كج را كج تر كرديم.
در يك فاصله يك ساله طالقاني كسي نبود كه بتواند به تنهايي مشكل گشاي كشتي باشد. و هم اينكه عليرغم گفته هاي قشنگش كاملا پيدا بود كه حركت تازه اي در برنامه هايش ديده نمي شود و همچنان معتقد به اداره كشتي با همان روش سنتي است كه سخت به آن پايبند است.
مسئله مهم تر اين كه در ميان اين رفت و آمدها متأسفانه شكاف اختلاف نزد مربيان هم عميق تر شد و نتيجه اين كه بسياري از نخبگان امر مربيگري دست از فعاليت كشيده و خود را از كنار تشك هاي تيم ملي دورساختند.
حال با گذشت يك سال و اتفاقاتي كه بر كشتي ما وارد آمد، به وضوح مشاهده مي كنيم - كه راه حل صحيح مشكلات و نارسايي كشتي در آمدن و رفتن مهره ها نيست و چاره كار تمسك به تفكراتي نوين و پويا همراه با انجام اعمالي صحيح تر و سرمايه گذاري هاي بيشتري است.
پيدا كردن راه حل هاي صحيح تر در اين نيست كه ما بخواهيم ميزان تشخيص و قضاوت خود را براساس گفته هايي قرار دهيم كه خارج از منطق و اصول است. امروز شنيده مي شود كه مي گويند مقام سومي كشتي ايران در آمريكا مقام بدي نيست. و ما هم با صراحت مي گوئيم كه اين مقام در حد شأن و لياقت هاي كشتي ايران نيست.
اگر استدلال گويندگان اين سخن سقوط روس ها و پيدا شدن قطب هاي تازه و تغيير قوانين است، جواب ما هم اين است كه تمامي شرايط موجود براي همه كشورهاي صاحب كشتي يكسان است و تازه مگر همين روسيه كه ما امروز سقوط آن را دليل حرف هايمان قرار مي دهيم همان تيمي نيست كه مردانش در نيويورك صاحب ۳ مدال طلا شده اند. و اين سه مدال طلا يعني اين كه اين كشور با طراحي مناسب در داشته هاي خود نگاهي بسيار جدي به بازي هاي المپيك آتن دارد و ما هم با اين همه معضل و مشكل نويد قهرماني در المپيك را در بوق و كرنا مي كنيم. بياييد صادق باشيم، براي تيمي كه دستش حتي از كسب يك مدال طلا در مسابقه هاي جهاني كوتاه مانده است در يك فاصله يك ساله مي خواهيد چه نسخه اي را تجويز كنيد كه با آن قهرماني در المپيك را جشن بگيريد!؟
بياييد واقع بين باشيم. كشتي با چنين ذخاير عظيمي زماني مي تواند به اوج كارآيي و ترقي برسد كه از محاصره عوام فريبي ها و ناهنجاريها خارج شود. تبليغات سالم تري داشته باشد و در مسير اهداف بلندپروازانه خود و تولد حيات تازه اش مورد حمايت همه جانبه مسئولين ورزش قرار گيرد.
خلأ رواني
نكته مهمي كه كشتي ما را در نيويورك آزار داد موقعيت رواني و جسماني قهرمانان ملي مان بود. اگر بخواهيم به صورت منطقي به اين مشكل نگاه كنيم بايد علل و عوامل آن را شناسايي و سپس درصدد چاره برآييم.
خلأ رواني قهرمانان ما داراي شرط ها و پيش شرط هايي است كه نيازمند پژوهش هايي عميق تر و ريشه اي تري است. پيشگويي هاي اوليه نشان مي دهد كه پر كردن خلأ هاي رواني اين عده زماني با نتيجه گيري مطلوب همراه مي شود كه آنها به صورتي واقعي از حمايت هاي لازمه برخوردار شوند و در جايگاهي كه شايسته آن هستند قرار گيرند. آنها در مقايسه با رقباي جهاني خود را كم مي بينند و اين نكته خيلي آزارشان مي دهد. قهرمانان از جمله كساني هستند كه نيازهاي روزمره آنها نبايد برايشان مشكل آفرين شود.
حفظ توازن روحي و رواني قهرمانان بي تأثير در موفقيت هاي آنها نيست. همه بايد در قبال اين مسئله احساس مسئوليت كنند.
در كشتي هاي پاياني نيويورك و آنجا كه همه به انتظار انجام مبارزاتي دلپذير از سوي كشتي گيران اعزامي ما بودند، به يكباره شاهد آن بوديم كه به دور از همه پيش بيني ها كشتي گيران ما با شرايط نامناسب جسماني به روي تشك آمده و يكي بعد از ديگري و به دور از اندازه ها و لياقت هاي خود و نمايش ضعف جسماني محسوس نتايج را به حريفان خود واگذار كردند.
مورد مشخص تر كشتي گيران ۵۵ و ۷۴ كيلوگرم تيم ايران بودند كه در دو كشتي آخر ضعف جسماني شان بسيار محسوس بود.
تفكر غلطي در جامعه امروز كشتي ما وجود دارد كه مربيان خارجي نمي توانند به حال كشتي ما سودمند باشد. اين تفكر اشتباهي است.
در حال حاضر بافت مربيگري در كشتي ما بافت فرسوده و كهنه اي است و مهم تر اين كه اكثريت مربيان كشتي ايران در حال حاضر با تكنولوژي روز ورزش بيگانه اند و در تمرينات يوميه خود هنوز هم با روش هاي سنتي و قديمي شاگردان خود را آموزش مي دهند و اين ايراد بزرگ و عمده ما در امر آموزش است.
بي تدبيري واضح در اين است كه ما چنين غيراصولي بخواهيم جذب مربيان خارجي براي كشتي ايران را نفي كنيم. به نظر مي رسد استخدام مربيان خارجي از هر منظري كه غيرقابل فايده باشد، حداقل مي تواند شوك بسيار مناسبي براي خارج شدن از فضاي كنوني قلمداد شود. شيوه هاي نوين تمريني، مسئوليت پذيري و از همه مهم تر آگاهي به اصول علمي ورزش حداقل خاصيت هايي است كه مربيان وطني مي توانند در كنار همكاران خارجي خود بيش از پيش با آنها آشنا شوند.
مشكل كمرگيري
مورد ديگري كه كشتي ما در نيويورك خود را در برابر آن آسيب پذير نشان داد اجراي فن كمرگيري و روبه رو شدن با آن بود. ريشه اصلي ضعف قهرمانان كشتي ايران دراجراي اين فن تنها مربوط به آنها نيست. اين مشكل در ديدگاه هاي مختلفي است كه درباره اين فن اعمال مي شود. در وهله نخست قهرمانان كشتي بايد بپذيرند كه اجراي اين فن بخشي از مقررات كشتي است و رندي و خامي در رابطه با آن چاره نجات نيست و در مرحله بعد آموزش آن در كشور بايد با همان شيوه و جديتي باشد كه در مسابقه هاي جهاني و مهم بين المللي منظور مي شود. اين كه داوران عزيز ما به دليل بعضي حساسيت ها در قضاوت هاي داخلي شان به نوعي كدخدامنشانه از كنار آن عبور كنند نتيجه اش اين مي شود كه يك كشتي گير اهميت اين فن را به درستي درك نكرده و در مسابقه هاي مهم تر نيز به دليل آموزش و فراگيري غلط دچار مشكل شود.
نگارنده معتقد است كه كشتي گيران خوب ما براي فراگيري اين فن به صورت صحيح هيچ مشكلي ندارند و رفع اين مشكل صرفا بايستي از طريق قضاوت هاي صحيح تر از سوي داوران انجام شود.