جايگاه ايران در صنعت گردشگري
زير ذره بين
درآمد تركيه از توريسم در سال ۲۰۰۲ مبلغي معادل ۱۰ ميليارد دلار بوده و در همين سال درآمدايران از توريسم به يك ميليارد دلار نرسيده است.
|
|
تعريف گردشگري از نظر «ميل وموريسون» به مجموعه فعاليت هايي اطلاق مي شود كه در جريان مسافرت يك گردشگر اتفاق مي افتد. اين فرآيند شامل هر فعاليتي از قبيل برنامه ريزي سفر، مسافرت به مقصد، اقامت، بازگشت و حتي يادآوري خاطرات آن نيز مي شود. همچنين فعاليت هايي كه گردشگر به عنوان بخشي از سفر انجام مي دهد نظير خريد كالاهاي مختلف و تعامل ميان ميزبان و مهمان را نيز در بر مي گيرد. به طور كلي مي توان هرگونه فعاليت و فعل و انفعالي را كه در جريان سفر يك سياحتگر اتفاق مي افتد، گردشگري تلقي كرد.
اين تعريف شامل چهار مرحله مي شود:
۱) اقدامات اوليه
۲)مسافرت به مقصد
۳)فعاليت هايي كه در مقصد انجام مي شود
۴) فعاليت هاي بعد از سفر.
بنابر اين تعريف سفر مقوله اي است كه از هر جهت مي توان بدان پرداخت. تحقيقات نشان مي دهد با ورود هر گردشگر به كشور، حدود۱۰نفر شغل مستقيم و ۲/۵نفر شغل غير مستقيم ايجاد مي شود و دليل روي آوردن جهان به صنعت پوياي توريسم به همين جهت است. گردشگر ممكن است با اهداف مختلف به سفر بپردازد:تفرج، تجارت، تحصيل، پزشكي و... اگر نگاهي به كشورهاي موفق در صنعت توريسم داشته باشيم مي بينيم كه برخي از آنان تقريباً در اكثر زمينه هاي گردشگري برنامه ريزي كرده و توسعه پايدار را سر لوحه كار خود نموده اند.
مثلاً كشور آلمان علاوه بر در نظر گرفتن جنبه هاي مختلف توريسم در قسمت توريسم پزشكي، چنان خود را تقويت كرده است كه جمعيت قابل توجهي از كشورهاي جهان سوم را به خود اختصاص داده است. در دهه اخير كشورهاي سنگاپور و مالزي نيز از اين سياست استفاده كرده و پيشرفت هاي چشمگيري نيز داشته اند. نمونه بارز آن لاله و لادن بودند كه همه ما در جريان آن هستيم.
همان طور كه وقتي در بيمارستان هاي ما بر سر بالين فرد بيمار به يك نفر همراه نياز است به همين منوال اين بيمارها نيز احتياج به حداقل يك نفر همراه دارند. پس در مرحله اول علاوه بر توريست بيمار يك نفر توريست همراه نيز به كشور مقصد سفر خواهد كرد. به همين منوال احتمال مي رود افراد ديگري براي پيگيري وضعيت بيمار به كشور مورد نظر سفر كنند. تيم پزشكي نيز در اين روند روز به روز در تخصص هاي خود ترقي خواهند كرد. تيم پزشكي را در نظر بگيريد. از جراح تا مستخدمين و حتي سوپر ماركت هاي فروش كالاهاي مختلف در اطراف محل همه و همه مشغول به كار هستند.
با يك حساب سرانگشتي درمي يابيم آمار افراد در خدمت توريست بيمار، به بيش از تعداد ذكر شده هم خواهد رسيد و به همين دليل است كه توريسم را صنعت پويا مي نامند. اسپانيا، سوئد، نروژ، سوئيس، فرانسه، آمريكا،حوزه آفريقا و كشورهاي ديگر هركدام برروي يك يا چند مبحث توريسم برنامه ريزي كرده و از آن استفاده بهينه مي كنند.
تركيه مثال بارز ديگري است كه در همسايگي ما قراردارد. اين كشور تا دهه پيش حتي از جاده هاي مناسب عبور و مرور برخوردار نبود و كمتر توريستي در دنيا آن را به عنوان محلي براي گذراندن اوقات فراغت خود انتخاب مي كرد. اينك شهرهايي نظير استانبول، آنكارا، قونيه و آنتاليا را مي توان از شهرهاي پرتوريست اين كشور ناميد.
اگر بخواهيم توسعه و پيشرفت اين كشور را با كشور خود مقايسه كنيم به آمار جالبي برخورد مي كنيم. درآمد سالانه اين كشور در سال ۲۰۰۲ از صنعت توريسم ده ميليارد دلار بوده است.
اين در حالي است كه در همين سال درآمد ايران كمتر از ۱ ميليارد دلار بوده است. (البته اين ميزان درآمد با احتساب توريست هاي افغاني، پاكستاني و حوزه خزر بوده است) انتظار مي رود درآمد كشور تركيه در سال ۲۰۰۳ ميلادي به ۱۵ ميليارد دلار هم برسد. حال در مقابل، داشته ها و پتانسيل هاي موجود را بررسي مي كنيم. كشور تركيه چه از لحاظ طبيعي و چه از لحاظ تاريخي به هيچ عنوان قابل مقايسه با ايران نيست و نخواهد بود. تنوع قومي، اكوتوريستي، تاريخي، اقليمي در تركيه به حد بسيار پايين است و يا حداقل در مقايسه با ايران كفه بسيار سبك ترازوست.
پس دليل آن چيست كه اختلاف ۹ ميليارد دلاري به چشم مي خورد. واضح است كه دليل آن استفاده از داشته ها به نحومطلوب تر در كشور تركيه است. در تركيه، برعكس كشور ما، از كوچكترين ميراث گردشگري جهت اعتلاي سطح جذب توريست استفاده شده است.
ريشه يابي اين آمار و ارقام كه كفه ترازوي ايران را چنان بالا برده و كفه ديگر را چنان پايين، احتياج به كار و تحقيق و برنامه ريزي جدي دارد. اين قافله مي گذرد و اگر از آن استفاده نكنيم، فرصت هاي گران بهايي را از دست داده ايم.
دنياي امروز دنياي رقابت همه جانبه است. بيانديشيم و اجازه ندهيم اين آب روان به سيلي تبديل شود و خانه را ويران كند يا خشك شود و دلتاي مثلثي آن در كشورمان برجاي بماند. واقعيت اين است كه هنوز راه زيادي براي رسيدن به مطلوب داريم ،اما هرچه ديرتر شروع كنيم، ديرتر به مقصد خواهيم رسيد.
تعامل ميان ميزبان و مهمان از جمله مواردي است كه در تعريف «ميل وموريسون» به آن اشاره شده است. با توجه به فرهنگ بسيار كهن كشورمان در بين كشورهاي جهان و تمدني چندين هزار ساله، تنوع قومي و نژادي در اين كشور به دليل وجود دو رشته كوه البرز و زاگرس چشمگير است.
عشاير مي توانند از پردرآمدترين منابع در اين صنعت باشند و هزاران هزار پتانسيل ديگر در بخش توريسم و اكوتوريسم كه متأسفانه با اين فرهنگ و قوميت بسيار ارزشمند برخورد خوب نمي شود. ميراث فرهنگي و طبيعي اين كشور سرمايه ايست آماده استفاده. كافي است كمي همت كنيم و كشور خود را به جهانيان بشناسانيم.
حسين يگانه
|
|
خودروهاي طبيعت
وينچ چيست و چگونه كار مي كند؟
|
|
وينچ وسيله اي است كه از يك قرقره، كابل بسته شده بر روي آن به همراه قلاب مربوطه و يك گيربكس تشكيل شده است و اين سيستم در سه نوع مختلف برقي، هيدروليك و گارداني مي باشد.
در نوع برقي، به وسايل پيش گفته يك الكتروموتور هم اضافه شده كه نيروي گرداننده اين سيستم را تأمين مي كند.
در نوع هيدروليك، اين نيرو توسط پمپ هيدروليكي، كه حركت خود را از گيربكس كمك يا هرزه گرد متصل به آن مي گيرد، ايجاد شده كه باعث به حركت درآوردن وينچ مي گردد.
نوع گارداني وينچ نيروي خود را، همان طور كه از نامش پيداست، توسط يك گاردان كه از طرفي متصل به گيربكس كمك است تأمين مي كند. و لازم به ذكر است كه از دو نوع ديگر بسيار پرقدرت تر است اما فقط تا وقتي كه موتور اتومبيل روشن باشد قابل استفاده است . مثلا اگر اتومبيلي هنگام عبور از عرض رودخانه از حركت بازماند و به دليل تماس آب با سيستم برق اتومبيل، موتور آن خاموش شود، وينچ گارداني و هيدروليك بلااستفاده مي شوند و اين يكي از مزيت هاي وينچ برقي نسبت به دو برادر قديمي ترش است.
چگونه مي توان، با وينچ كار كرد؟
ساده ترين راهي كه وينچ به كمك اتومبيلي كه بنا به دلايلي مانند چاله عميق، زمين گلي يا باتلاقي و... از حركت بازمانده مي آيد، حالتي است كه پس از اتصال كنترل وينچ به محل مربوط، به وسيله اهرمي كه در كنار وينچ قرار گرفته آن را آزاد كرده و مي توانيم كابل آن را باز كنيم و سر قلاب كابل را به اتومبيل ديگر و يا درختي كه توان تحمل نيروي وارده را داشته باشد، و يا ميله اي مناسب كه در زمين فرورفته باشد ببنديم.
سپس اهرم وينچ را در حالت قفل گذاشته و پس از خلاص كردن دنده خودرو، وينچ را روشن كنيم تا كابل آن توسط نيروي وينچ جمع گردد.
در اين حالت خواهيم ديد كه اتومبيل از مكاني كه در آن گير افتاده بود به آهستگي بيرون آمده و بعد از آن مي تواند بدون كمك وينچ ادامه مسير بدهد.
بعضي اوقات از وينچ براي كشيدن خودروي ديگري كه در جايي گير كرده به همين روش استفاده مي شود با اين تفاوت كه سر كابل وينچ به اتومبيل گير افتاده متصل شده و پس از روشن شدن وينچ اتومبيل به سمت وينچ حركت خواهد كرد و در نتيجه از مانع عبور خواهد كرد.
چه وينچي براي چه اتومبيلي مناسب است
كمپاني هاي زيادي در دنيا وينچ توليد مي كنند كه انتخاب مارك آن به سليقه خريداران مربوط مي شود ،ولي هر وينچي ظرفيت خاص خود را داراست. كارخانه هاي سازنده وينچ را در ظرفيت هاي مختلف براي اتومبيل هاي مختلف - بسته به وزن آنها - مي سازند.
براي انتخاب صحيح بايد وزن خالص خودرو را، كه معمولا بر روي پلاكي كه لاي در سمت راننده خودرو نصب شده درج گرديده، در عدد ۵/۱ ضرب كرده و حاصل آن، حداقل ظرفيت وينچي را كه مي توان روي اين خودرو نصب كرد نشان خواهد داد. مثلا خودرويي كه ۵/۱ تن وزن خالص دارد بايد حداقل، از وينچي كه ظرفيت ۲۳۰۰ كيلو را دارد استفاده نمايد و براي اين منظور مي تواند حداقل وينچ ۵۰۰۰ پوندي استفاده نمايد. (ظرفيت نوشته شده بر روي وينچ ها معمولا به واحد پوند نوشته مي شود كه هر پوند معادل ۴۵۰ گرم مي باشد.)
هنگام استفاده از وينچ به چه نكاتي بايد توجه داشت
۱- وقتي وينچ در حال كشش است نيروي بسيار زيادي به كابل آن وارد مي شود. پس در صورت پاره شدن، كابل فولادي آن مانند شلاقي فولادي عمل خواهد كرد. براي جلوگيري از ايجاد حوادث بايد افراد از مسير كابل دور باشند تا در صورت بريدن آن، كابل رها شده به كسي برخورد نكند چون بسيار خطرناك است.
۲- مي توان از يك پتو براي كنترل كابل بريده شده و جلوگيري از پرتاب آن استفاده نمود. به اين صورت كه آن را بر روي وسط كابلي كه در حال كشيدن است پهن كنيم.
۳- اگر از درخت براي تكيه گاه وينچ استفاده مي كنيم بايد موكت، نمد يا تسمه مخصوصي را كه براي اين منظور ساخته شده دور تنه درخت قرار داد تا پوسته تنه درخت آسيب نبيند.
استفاده از وينچ و نكات مربوط به آن بسيار مفصل تر از مطالب ذكر شده مي باشد و ما فقط در اين قسمت قصد معرفي و آشنايي با اين وسيله را براي خوانندگان داشتيم. بديهي است در صورت تمايل آن دسته از علاقمندان به اين قبيل اطلاعات به وسيله مكاتبه با صندوق پستي و يا تلفن هاي بخش سفر و طبيعت روزنامه همشهري، اطلاعات جامع تري در اختيارشان قرار خواهد گرفت.
|
|
حكايت بارهاي سنگين، بيماري هاي مشترك و نازيبايي منطقه
پرونده عاطفي براي باربران بي زبان
|
|
۸ جعبه نوشابه در بطري هاي شيشه اي حدود ۲۶۰ كيلوگرم.
الاغ هاي اجاره اي دركه با اين گونه بارها از ۱۰ تا ۳۰ كيلومتر شيب تند منطقه را ۵ تا ۱۰ بار در روز طي مي كنند.
اشاره:
مسئله خران باربر دركه، كه حمل انواع بارها را براي رستوران ها و فروشگاه هاي اين ناحيه پررفت و آمد گردشگري به عهده دارند، مدت هاست مورد توجه بوده و احتمال سرايت بيماري هاي مشترك بين انسان و دام از سوي خرها به انسان از يكسو و باركشي بيش از حد از اين حيوان از سوي ديگر مورد بحث قرار داشته است.
اين گزارش نگاهي است به سير پرونده خران دركه، كه اگرچه به ظاهر بي اهميت به نظر مي رسد، اما مسئله اي مهم است.
از قديم و نديم بين انسان و حيوان هايي كه حول زندگي وي و به عنوان ابزارهاي او به كار مي آمده اند نوعي همزيستي و تفاهم وجود داشت. مردمان مي ديدند و مي دانستند گاو، گوسفند و الاغشان ضروري ترين ابزاري هستند كه اگر بيمار شوند، يا زياني به آنها وارد آيد، نه تنها زندگي روزانه ايشان مختل خواهد گشت، كه مبلغ و رقمي از سرمايه و موجودي آنها كسر گرديده و در بسياري موارد، غيرقابل جبران نيز خواهد بود.
منطقه ييلاقي «دركه» در شمال تهران، با چندين و چند رستوران و محل پذيرايي و جمعيتي كه به هر حال نياز به حمل و نقل نيز دارند، با يك راهرو تنگ و باريك به ميدان ورودي و محل توقف اتومبيل ها و تخليه بار و مسافر متصل مي شود، لذا گريزي نيست كه ابزار و وسايل مورد نياز كافه داران و ديگر مردمان با چهارپا حمل گردد. اين موضوع مشكلاتي را ايجاد مي نمايد.
۱- خر، كمياب است و بار زياد، صاحبان چهارپا نيز نهايت استفاده و سوءاستفاده را كرده، هرچه بخواهند و بتوانند بر پشت و پهلوي حيوان بار مي كنند. خران به اصطلاح بي زبان هم گرفتار آدميان زبان دار، بار مي كشند و هيچ نمي گويند.
۲- چارپايان هم بيمار مي شوند - به ويژه هنگامي كه وضعيت خران «دركه» را داشته باشند اين احتمال بيشتر مي شود - بعضي از بيماري هاي مشترك نيز با انسان دارند و اين خود نه تنها باعث گسترش و سرايت بيماري به انسانها مي گردد، كه حيوان را اندك اندك از پاي درآورده و او را به مرگي تدريجي دچار مي سازد.
۳- رفت و آمد الاغ ها در منطقه نيز سبب آلودگي محيط، و بدمنظر ساختن محل عبور هزاران نفر گردشگر، كوهنورد و ... در اثر مدفوع الاغ ها مي شود. بسياري از كوهنوردان و عابران بارها اين موضوع را يادآوري كرده و رفع مشكل را خواستار شده اند... و خلاصه اين كه «خران دركه» سرانجام توانسته اند، توجه انسان را به خويش جلب كنند.
خرسند شديم و باور كرديم كه هستند كسان و گروه هايي با انگيزه هاي قوي و قابل ستايش كه به چنين موضوعي توجه نموده و در پي حل مشكل از هيچ كوششي فروگذار نمي كنند.
خانم دكتر مهرناز عطري، مدير گروه «مهر ايران»، اين موضوع را تعقيب نموده، به اتفاق كارشناسان اداره كل حفاظت محيط زيست استان تهران از مسير رودخانه بازديد و چون درمي يابند كه دارندگان تأسيسات پذيرايي اقامتي به منظور انتقال مايحتاج غذايي و گاه زباله از الاغ و قاطر استفاده نموده و تخليه مدفوع در طول مسير علاوه بر نازيبا نمودن آن، نارضايتي كوهنوردان و ديگر بازديدكنندگان را باعث گشته، به دليل پيري حيوانات و استفاده بي رحمانه از آنها، امكان ابتلا به بيماري «سالمونلا» را فراهم مي آورند.
موضوع از طريق محيط زيست و سپس مجتمع قضائي نارمك به كلانتري ۱۶۳ اوين منعكس گرديده، و با تشكيل جلسه اي پيشنهاد مي شود اداره بهداشت محيط از حيوانات ياد شده بازديد و معاينه به عمل آمده و براي هريك كارت بهداشتي تهيه و صاحب مال در قبال حيوانش مسئول شناخته شود. و سرانجام جلسه دادگاه با حضور شاكي (خانم دكتر عطري)، نماينده دامپزشكي، نماينده حقوقي شهرداري منطقه يك و نماينده حوزه معاونت وزارت بهداشت تشكيل و دستور رسيدگي، معاينه و اقدام مناسب و شايسته صادر مي شود.
حركت و همتي اين چنين، نه تنها جلب توجه مي كند كه اميدهايي را نيز برمي انگيزد. اميدواريم همگان در نگاه خويش به «طبيعت» تجديدنظر نموده و موارد مشابه، كه به حفظ و احياي محيط زيست منجر مي گردد، توسط ديگران نيز مطرح و تعقيب شود.
|
|
داستان پرواز - ۲
ناصرالدين شاه ابتدا به اين حرف چندان اعتنايي نكرد تا اينكه موقعي، خود شاه در ايوان شمس العماره نشسته بود كه بالوني از بالاي سرش پرواز كرد و از آسمان گلهاي بسياري نثار مقدم شاه كرد.
رجال كهنه پرست كه منتظر چنين فرصتي بودند، به شاه تذكر دادند كه ممكن است، به جاي گل، گلوله و سنگي بياندازند و شاه را هلاك سازند، اين حرف خيلي در ناصرالدين شاه اثر كرد و نه تنها دستور داد بالن بازي متوقف شود، بلكه پرنس ملكم خان را هم كه آورنده بالن بود، از ايران اخراج كرد.
نخستين طياره در آسمان تهران
در ماه صفر سال ۱۳۳۲هجري قمري طياره اي در آسمان تهران نمودار شد و در ميدان مشق فرود آمد و فرداي آن روز احمدشاه با جماعتي از درباريان و رجال كشوري و لشگري از آن ديدن كردند و در كنارش عكسي گرفتند كه در مجله ايلوستراسيون به چاپ رسيد.
«كوزمينسكي» هوانورد لهستاني كه با آن هواپيما به ايران آمد براي نمايش در تهران مقداري بليت فروخت.
هواپيماي وي گردش مختصري بر فراز شهر تهران كرد. سپس به سوي شمال رهسپار شد و چند روز بعد قطعات خرد شده آن كه ظاهراً در جنگل سقوط كرده بود بر چهارچرخه اسبي بسته و در خيابان علاءالدوله (فردوسي امروز) به سوي ميدان توپخانه برده شد.
دومين هواپيمايي كه در آسمان تهران جلوه گر شد، هواپيماي نظامي انگليسي بود كه ملخ چهار شاخه چوبي داشت. اين هواپيما در سال ۱۳۳۳ قمري در ميدان مشق فرود آمد و مقداري بليت براي تماشاي طياره مزبور فروخته شد و جماعتي عظيم براي مشاهده آن عمليات به ميدان كشانده شدند ولي در آن روز علي رغم تلاش بسيار، خلبان موفق به پرواز نشد. دو روز بعد، اين هواپيما در حالي كه ديگر تماشاچي نداشت از داخل ميدان پرواز كرد و با قوسي سريع بر روي خاكريز خندق پشت سفارت روس به زمين خورد.
خوشبختانه به خلبان آسيبي نرسيد و قطعات هواپيما به سفارت انگليس حمل شد.
۱۰ سال بعد
در سال ۱۳۴۳ قمري ( ۱۳۰۳ شمسي)، براي نخستين بار شركت هواپيمايي يونكرس در ايران شعبه اي داير كرد و حمل بار و مسافر را از طريق هوا معمول ساخت. با اين حال هنوز وحشت مردم از سوار شدن بر هواپيما از بين نرفته بود تا اينكه يكي از علماي بزرگ اصفهان فوت كرد و بنا به وصيتش تصميم گرفتند جنازه او را به عتبات عاليات انتقال دهند. ورثه او كه با نفوذ بودند، به استاندار وقت مراجعه كردند و با كمك او از سفارت عراق و مقامات داخلي، اجازه انتقال جنازه گرفته شد و يك دستگاه هواپيماي يونكرس، مخصوص اين كار از تهران به اصفهان آمد و جنازه تر و تازه را به عتبات حمل كرد. نام اين هواپيما «بلبل» بود و شرح اين داستان، همان زمان در مجله ايلوستراسيون منتشر شد.
نخستين پروازهاي جهان
- در سال ۱۹۰۹ ميلادي براي نخستين بار خلبان «لويي بلريو» با يك هواپيماي يك باله از كانال مانش عبور كرد. اين هواپيما توانست فاصله ۲۱ مايل را در ۳۷ دقيقه طي كند.
- نخستين نمايش پراهميت در امور هوايي در شهر ريمز فرانسه و در آگوست سال ۱۹۰۹ ميلادي برگزار و ثبت شده است. در اين نمايشگاه براي نخستين بار جاذبه هاي صنعت هواپيمايي در معرض ديد قرار گرفت.
- نخستين گلايدر در سال ۱۸۰۴ ميلادي توسط «سرجورج كايلي» طراحي شد. اين گلايدر داراي بازوي متحرك بود كه به دور خود چرخش داشت. سرانجام در سال ۱۸۰۹ ميلادي نخستين گلايدر با موفقيت ساخته شد و به پرواز درآمد. اين گلايدر گنجايش يك سرنشين را داشت.
- در سال ۱۷۸۵ ميلادي نخستين پرواز بر فراز مانش به وسيله «بلانشار و دكتر جفريز» توسط بالون هيدروژن انجام شد. در اين پرواز بسياري از مشتاقان بالون سواري تن به خطر داده و پرواز با آن را تجربه كردند تا اينكه سرانجام در۱۹۰۰ ميلادي «كنت فردينان فون زيپلن» آلماني توانست نخستين كشتي هوايي پرمقاومتي را به نام «زيپلن ۱» اختراع كند. اين كشتي۲۰ دقيقه با مسافر در آسمان پرواز كرد.
- در سال ۱۹۱۱ ميلادي يك هواپيماي دوموتوره ملخي براي نخستين بار۶۰۰۰ نامه را در يك مسافت پنج مايلي از فراز رود گنگ در هندوستان حمل كرد و به مقصد رساند. آن پرواز كه به مناسبت نمايشگاه جهاني پست در هندوستان انجام شد، آغازگر عصر نويني در ارائه خدمات پستي دولتي شد.
- نخستين خط هوايي جهان در سال ۱۹۱۶ به نام Air Craft Transport and Travel Limited به منظور ايجاد راه هاي هوايي براي حمل محمولات پستي، مسافر و كالا و احشام افتتاح شد. در نخستين خط هوايي برنامه اي، از هواپيماي «دوهاويلند» كه يك بمب افكن تغيير شكل يافته بود، استفاده شد.
- در ژوئن سال ۱۹۱۹ ميلادي دو خلبان جوان نيروي هوايي انگليس به نام هاي «جان الكوك» و «ارتور ويتن براون» براي نخستين بار از طريق هوا، اقيانوس آرام را طي كردند. هواپيماي آنها كه يك بمب افكن كهنه جنگ اول جهاني بود، دو موتور داشت و بدنه آن از چوب و پارچه درست شده بود. در اين سفر، هواپيما در بسياري موارد فقط چند پا از زمين فاصله داشت.
|
|
ماجراهاي طبيعت
اسب وحشي
قسمت هفتم
|
|
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
چشمه هاي آنتيلوپ هنوز آبشخور معمول «پيشگام» بود. آب پايين آمده و كمربندي وسيع از گل سياه خشك بين سعدهاي كوفي(۱) و چشمه به جاي گذاشته بود. در دو نقطه اين كمربند، ردپاي حيواناتي كه براي آب نوشيدن به چشمه آمده بودند ايجاد مسير كرده بود. اسب ها و حيوانات وحشي معمولاً از اين مسير مي گذشتند، اگرچه گله هاي شاخدار (گاوها) در ميانبر زدن به سوي علف هاي مردابي ترديد نمي كردند.
دو مرد در يكي از مسيرها كه بيشتر مورد استفاده قرار گرفته بود، شروع به كار كردند و با بيل، چاله اي به طول ۵ متر، عرض ۲ متر و عمق ۵/۲ متر حفر كردند. اين، يك كار سخت بيست ساعته براي آن ها بود و بايد مابين زمان هايي كه موستانگ براي آب خوردن مي آمد انجام مي شد. هرطور بود توانستند كار را تمام كنند. بعد با تيرچوبي، علف، بوته و خاك روي آن را كاملاً پوشاندند و آن را مخفي كردند. آنگاه در فاصله اي مناسب درون حفره هايي كه به همين منظور كنده بودند، كمين نشستند.
حدود ظهر بود كه «پيشگام» تنها آمد؛ بعد از دستگيري دسته اش تنها شده بود. مسير طرف مقابل كمربند گلي، كم مورد استفاده قرار گرفته و تام پير با انداختن مقداري ني تازه روي آن مسير مطمئن بود كه نريان از همين مسير وارد خواهند شد و اين ها همه در صورتي بود كه «پيشگام» بوالهوسانه بخواهد تغيير مسير دهد و راه هميشگي خود را عوض كند.
كدام فرشته مخصوص، همواره مراقب است و بدون لحظه اي خوابيدن، حيوانات وحشي را مراقبت مي كند؟ علي رغم همه دلايلي كه براي گذشتن از مسير معمول وجود داشت، «پيشگام» از مسير ديگر به سوي آب آمد. ني هاي مشكوك روي راه، به هيچ وجه مانع او نشد؛ به آرامي گام برداشت و پس از رسيدن به آب با آرامش نوشيد. حالا فقط يك راه براي جلوگيري از شكست كامل وجود داشت؛ وقتي اسب سرخود را براي دومين جرعه طولاني- چنان كه عادت اسب هاست- پايين برد و لب برآب گذاشت، بيتس و اسميت از سنگرهاي خود بيرون پريدند و به سرعت در همان مسير پشت سر او دويدند، و وقتي سر مغرورش را از آب برداشت و بالا گرفت، اسميت با رولور گلوله اي پشت پاي او به زمين شليك كرد.
پيشگام با همان گام برداري مشهورش، مستقيم به طرف تله دويد و بدين سان لحظه اي بعد درون آن خواهد افتاد، ترديدي نيست.او در مسير مورد نظر است و آن دو از هم اكنون او را در اسارت خود مي بينند. اما يك چيز را فراموش كرده اند و آن فرشته نگهبان است. اكنون نيز فرشته هميشه نگهبان موجودات وحشي با او بود و به همين سبب به محض رسيدن به دام سرپوشيده، انگار اخطاري از غيب دريافت كرده باشد، مثل فنر از جا جهيد و بيش از ۵ متر آنسوتر، صحيح و سالم وراي چاله دام فرود آمد و خاك پس پايش قلوه كن پرتاب شد! و ديگر هرگز از هيچ يك از گذرگاه هاي پاخورده به سوي چشمه هاي آنتيلوپ نرفت.
وايلدجو، اميدوار و مطمئن و سخت در انديشه پيشگام بود و ذره اي از انرژي و اراده اش در به بند كشيدن اين سركش بي همانند رام نشدني كاسته نشده بود. موستانگ تمام روح او را تسخير كرده بود و به ويژه پس از آن تعقيب و گريز طولاني، كه نتيجه اي جز حسرت و ناكامي به بار نياورده بود، بيش از پيش در آتش اشتياق مي سوخت. و وقتي فهميد كسان ديگري هم دست به كار شده اند و گام پيش گذاشته اند تا پيشگام را از آن خود كنند، برانگيخته تر و مصمم تر در انديشه شد. او تصميم گرفت به سرعت اقدام كند و بهترين نقشه ممكن را -كه پيش از آن اجرا نشده بود- براي گرفتن موستانگ به اجرا گذارد؛ روشي كه كايوت(۲) تيزهوش بدان روش خرگوش (۳) بادپاي درازگوش را مي گيرد و سرخپوست سواركار كه آنتيلوپ گريزپا را- روش قديمي «تعقيب امدادي».
رودخانه كانادا در جنوب، شاخه فرعي آن، «پينياوتيتوس ارويو»، در شمال شرقي، و تپه هاي دون كارلوس با خليج كوچك «يوت كريك كانيون» در غرب، مثلثي شصت مايلي را تشكيل مي د اد كه قلمرو جولان «پيشگام» بود. عقيده بر آن بود كه او هرگز از اين قلمرو خارج نمي شود و البته در همه حال «چشمه هاي آنتيلوپ» ستاد مركزي او به شمار مي رفت. جو اين ناحيه را خوب مي شناخت و به تمام راه هاي فرعي، دره ها و چاله آب ها و گذرگاه هايي كه پيشگام از آن ها استفاده مي كرد آشنا بود.
تمام زواياي كار را سنجيده و نقشه را خوب بررسي كرده بود. اگر پنجاه اسب فراهم مي كرد ودر محل هاي مناسب مستقر مي ساخت مي توانست تمام نقاط را پوشش دهد، اما بيش از بيست اسب و پنج سواركار خوب در دسترس نداشت.
اسب ها را كه از دو هفته قبل به جو بسته بود تا خوب تغذيه شوند، پيش فرستاد؛ مردان، يك به يك، آموزش هاي لازم را براي ايفاي نقش به بهترين شكل ممكن، ديدند و يك روز پيش از شروع «مسابقه بزرگ بين پيشگام و وايلد جو» عازم پست هاي خود شدند. روز شروع، جو با واگن خود به دشت چشمه هاي آنتيلوپ راند و در چاك كوچكي مستقر شد و منتظر ماند.
سرانجام او آمد؛ آن اسب سياه زغالين، با شكوه و هيبت تمام از تپه هاي شني جنوب سرازير شد. مثل هميشه تنها بود. آرام به سوي چشمه ها گام برمي داشت و هوشيار، اطراف را مي پاييد. به آب كه رسيد، آن را دور زد و همه جا را براي اطمينان از عدم وجود هرگونه خطر احتمالي خوب بو كشيد. سپس از جايي كه هيچ ردپايي نبود به آب نزديك شد و شروع به نوشيدن كرد.
جو نگاه مي كرد و غرق انديشه بود. حريف در برابرش ايستاده بود ؛ سرحال و نيرومند.
پانوشتها:
Sedge-1نوعي گياه كه در مناطق مردابي و زمين هاي خيس مي رويد. به فارسي آن را سعد كوفي (به ضم سين) مي نامند-م
Coyote-2 با نام علمي Canis latran،حيواني وحشي از خانواده سگ سانان كه بومي دشت هاي شمالي آمريكاست و از لحاظ ظاهر به گرگي كوچك شبيه است.
jack-rabbit -3 نوعي خرگوش قوي و تيزرو كه پاهاي عقبي بسيار نيرومندي دارد و گوش هايي بلند. اين خرگوش كه از جنس Lepusهاست در غرب و شمال آمريكا زندگي مي كند-م
|
|
حرف هاي خودماني
سكوت جنگل!
ديروز بود شايد...
و من، جواني بيش نبودم...
در گوشه اي از يك جنگل، مرد نقاش قلم بر بوم مي كشيد و با شيدايي هرچه تمام تر، به نيمكت سفيد مي نگريست و لبخند مي زد:
«عجب طرح زيبايي، چه منظره چشم نوازي، چه جنگلي... تا دقايقي ديگر يك اثر فراموش نشدني بر بوم نقش خواهد بست و...»
... و دقايقي بعد، فرياد لذتبخش يك مرد نقاش، سكوت جنگل را شكست و حيات وحش را فراري داد انگار:
«اي واي، فوق العاده س!! خدايا چه مي بينم؟!... اين اثر ناب، همه آدم هاي روي زمين را مبهوت خود خواهد ساخت و... به به، عجب شاهكاري!...»
زيبايي تابلو حتي خالق اثر را، از خلق چنين شاهكاري شگفت زده نموده بود:
«كجاييد اي آدم ها! من اينجا هستم، بياييد، بياييد و بنگريد كه چگونه... بخنديد آي آدم ها... اين من هستم...»
... و پيرمرد فرتوت جنگل، آخرين آدم گرياني است كه در گوشه اي از يك جنگل ويران، بر نيمكت سفيد زهواردررفته اي تكيه مي دهد و در مقابل ديدگان خود...
... و اينك من ديگر مردي شده ام...
ديروز بود شايد...
و من، جواني بيش نبودم...
حميدرضا نظري
|