پنج شنبه ۳ مهر ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۷۶ - Sep.25, 2003
انديشه
Front Page

گزارش به كميسيون ملي [۱۱-۹]
چالشهاي فرا روي آمريكا در جهان اسلام
015686.jpg

اشاره :
« آمريكا در خاورميانه زمين گير شده است، در خاورميانه و جهان اسلام واشنگتن قلبها را مالامال از تنفر نسبت به خود كرده است.» دكتر ريچارد برانسون، مدير مطالعات خاورميانه شوراي روابط خارجي، ضمن اشاره به مطالب بالا با ارائه گزارشي در برابر كميسيون ملي درباره حملات تروريستي به آمريكا (كميسيون ۱۱-۹)، در تاريخ ۱۸ تير ۱۳۸۲ بر اين امر تأكيد كرده است، دكتر ريچارد برانسون در مقاله اصرار دارد كه آمريكا به انباشت خشونت در جهان اسلام و اينكه براي توجيه رفتار خود هيچ اقدام عملي نكرده است، بايد توجه جدي مبذول كند. وي معتقد است اكنون جهان اسلام معتقد است آمريكا به فقر و عقب ماندگي مردم در خاورميانه و... توجهي ندارد و به شديدترين وجهي تنها به دنبال تأمين منافع خود است. اين مقاله از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد.
گروه انديشه
ترجمه: عليرضا كاهه
رياست محترم آقاي كين؛ معاون رياست آقاي هميلتون و اعضاي محترم هيئت رئيسه، از دعوت براي انجام سخنراني در برابر كميسيون ۱۱-۹ راجع به چالشهاي فراروي ايالات متحده در جهان اسلام متشكرم. با وجود اينكه بيشتر توجهات به اين مسئله معطوف شده است كه آيا ما اكنون با «برخورد تمدنها» مواجه ايم [يا خير] ميل دارم ديدگاه بديلي را براي بررسي بحران اخير ارائه نمايم. امروزه آمريكا درگير يك برخورد سياسي و اقتصادي شده است تا يك برخورد فرهنگي. اين امر از بسياري جهات خبر خوبي است. پاسخ به چالشهاي اقتصادي و سياسي بسيار آسانتر از پيروزي بر اختلافات فرهنگي است. اين يك راه حل موقتي و زودگذر نيست بسياري از سياستهاي اقتصادي و سياسي ما نتيجه چندين دهه كار سخت، ملاحظات دقيق و تحول واقعيات سياسي است كه دلايل خوبي براي اتخاذ آنها وجود داشته و از حمايت داخلي قوي برخوردار بوده اند. تصديق مي كنم كه سياستهاي ما باعث اصطكاك شده و مي شوند و گزينه هاي پيش پا افتاده و معمولي را پيشنهاد نمي دهند.
بنده راه حلهاي ساده اي براي شما نياورده ام. مسائل و مشكلات اقتصادي و سياسي در خاورميانه با عقيده و هويت ملي پيوند خورده اند. بدين خاطر احساس مي كنيم كه درگير يك نوع برخورد تمدنها شده ايم. اما اگر اجازه دهيم اين برداشت سطحي رويكرد در سياست آمريكا نسبت به جهان عرب و جهان اسلام ريشه بدواند، يك پيش گويي ناگزير را خواهيم داشت.
ما حاميان روبه افول آمريكا در منطقه را رها خواهيم كرد، آنهايي كه به حمايتهاي آمريكا دل بسته اند و آرام و بي صدا براي پيروزي ما بر گروههاي راديكال اسلامي كه بطور سيستماتيك چندين قرن پيشرفت را تخريب مي كنند، هورا مي كشند. ما به دشمنانمان يك پيروزي را تقديم خواهيم كرد كه چيزي بيشتر از اين را دوست ندارند آن هم خشم آمريكا عليه تمدن عربي/ اسلامي است.
مشكلاتي كه با آنها مواجهيم
آمريكا پس از يازدهم سپتامبر بطور كامل با خشم و نفرت بسياري در جهان عرب و جهان اسلام مواجه شد. اما احساسات ضدآمريكايي پيش از حملات تروريستي در حال رشد بود. پيتر رادمن كه هم اكنون معاون وزارت دفاع در امور امنيتي بين المللي مي باشد، طي مقاله اي پيشگويانه با عنوان «رنجش جهاني» كه در تابستان ۲۰۰۰ نوشت عنوان كرد رشد ناخشنودي ناگزير اغلب عادي است و ما مشكل چنداني نخواهيم داشت. آنچه انتظار نمي رفت اين بود كه چگونه حمايت آشكار از آمريكا به سرعت فروكش كرد. براساس نظرسنجي كه اخيراً انجام شده است درصد افرادي كه در اندونزي ديدگاه مساعدي نسبت به آمريكا داشتند از ۶۱ درصد به ۱۵% طي يك سال گذشته كاهش يافته است. در تركيه ۷۱% از مردم نگران هستند كه كشورشان هدف حمله آمريكا قرار گيرد. احساسات ضدآمريكايي در محافل سياسي نزديك ترين دوستان آمريكا مانند كره جنوبي و آلمان و نيز در پايتختهاي ديگر شركاي سنتي مانند عربستان سعودي امري عادي شده است. اكثريت پاسخگويان در پنج كشور از هفت كشور ناتو طرفدار روابط مستقل با آمريكا هستند. بر طبق همين نظرسنجي سطح حمايت از آمريكا در بيشتر كشورهاي جهان اسلام افت كرده است. ما از آن روزي كه ملك فيصل از رهبران عربستان سعودي در سال ۱۹۶۳ به رئيس جمهور كندي گفت بعد از خدا، ما اميدمان به آمريكا است بسيار فاصله داريم.
گروههاي راديكال اسلامي شاخصه هاي بحث داخلي را معين مي كنند و همزمان هرچه كمتر و كمتر راه حلهاي سياسي پيشنهاد مي كنند. احساسات ضدآمريكايي شديد آنها در سراسر جهان عرب و اسلام شنوندگاني پيدا مي كنند. بعد از يازدهم سپتامبر يافتن شيوه هايي براي معكوس كردن اين جنبه و جذب مجدد حاميان آمريكا از اولويتهاي فوري سياست خارجي مي باشد.
گزينه هايي كه انتخاب كرده ايم
جنگ كنوني عليه القاعده و ديگر گروههاي راديكال اسلامي مستقيماً پيرو تصميماتي صورت مي گيرد كه رهبران آمريكا و همتايان آنها در خاورميانه به منظور پيروزي بر جنگ سرد گرفتند. در افغانستان دهه ۱۹۸۰، رهبران آمريكا متقاعد شده بودند كه ساقط كردن شوروي ارزش تقويت راديكالهاي مذهبي را دارد. به قول زبيگينو برژينسكي «در جهان بيني تاريخ چه چيز مهمتر بود طالبان يا سقوط امپراطوري شوروي؟ كمي تحريك مسلمانان يا آزادسازي اروپاي مركزي و پايان جنگ سرد؟» رهبران ما فهميده بودند كه هزينه ساقط كردن شوروي بيش از سه هزار كشته آمريكايي، تخريب مركز تجارت جهاني نيويورك و حمله به پنتاگون، بمب گذاري هاي همزمان در سفارتخانه ها در آفريقا، زمين گير كردن Uss cole (يواس اس كول) و هسته هاي كوچك راديكال كه در سراسر جهان پراكنده بوده و مشغول عمليات عليه آمريكا هستند، مي باشد. تقريباً روشن است كه آنها هنوز مي پنداشتند اين هزينه ها قابل قبول است.
ايالات متحده در طول جنگ سرد استراتژي همكاري در كنار ديگر دولتها را بنابر دلايل ژئوپلتيكي برگزيد تا بنابر دلايل مربوط به سازگاري ايدئولوژيك ايالات متحده كه تصميم نداشت تجربه امپراطوري انگلستان را بازآفريند، قاطعانه از وارد آوردن فشار شديد بر متحدان به منظور اصلاحات داخلي سر باز زد. در اوايل دهه ۱۹۵۰ وزير خارجه انگلستان عاجزانه از آمريكا خواست تا از نفوذ خود براي فشار بر خاندان سعودي در ارتباط با سياست خارجي و داخلي شان استفاده نمايد. آمريكا قاطعانه نپذيرفت. سرانجام تندروهاي اسلام گرا مانند ايمن الظواهري مصري ،مرد دست راست بن لادن، از اين سرباز زدن آمريكا، عليه ايالات متحده بهره بردند تا در جهت اهداف خود نيروهايي را به خدمت گيرند. استدلال ظواهري مبني بر اينكه «آمريكا مدعي حمايت از دموكراسي و حقوق بشر است اما رژيمهاي فاسد را بر جهان اسلام تحميل مي كند.» در ميان شهروندان سراسر منطقه طنين انداز شده است.
015684.jpg

فقدان طرحي بزرگ و مقتدرانه نيز به آمريكا اجازه داد تا به سرعت كشورهايي مانند افغانستان و پاكستان را با پايان يافتن جنگ سرد رها كند. از آنجايي كه نه پاكستان و نه افغانستان نگرانيهاي ژئوپلتيك را در نظم نوين جهاني برنمي انگيختند آمريكا از گستره حضور خود در اين دو كشورها كاست. آمريكا كشورهايي را رها كرد كه آكنده از سلاح و پر از شكاف بوده و در چنگال سقوط گرفتار آمده بودند. اين محيط زمينه اي مناسب را براي سازماندهي يك جهاد ضد غربي فراهم آورد.
اخيراً سياستهايي كه به منظور مهار صدام حسين طراحي شده اند باعث شده است كه موقعيت آمريكا در خاورميانه بطور كلي و در خليج فارس بطور خاص شديداً آسيب ببيند. در اوايل دهه ۱۹۹۰ دولت كلينتون سياست «مهار دوجانبه» را در برابر ايران و عراق اتخاذ كرد . واشنگتن مجبور شد شديداً به تركيه ، عربستان سعودي و كشورهاي خليج فارس تكيه كند. تمايل به مهار صدام حسين در حالي كه ميليونها عراقي از محروميت شديد رنج مي بردند تأثيرات منفي عميقي بر موقعيت منطقه اي آمريكا داشت. اظهاراتي مبني بر اينكه «مهار عراق به قيمت زندگي نيم ميليون كودك عراقي تمام شد» به سراسر جهان عرب رسوخ كرد و براي منتقدان آمريكا بهانه لازم را فراهم آورد. بدتر از آن اينكه، ناتواني در حمايت از حضور نظامي آمريكا با بهره گيري از سياستهاي اقتصادي و اجتماعي كه رفع مشكلات فوري داخلي را مد نظر قرار مي دهد باعث شده تا بسياري از مردم منطقه بپرسند «سياست آمريكا كجا دست ما را گرفته است». ضديت با آمريكا پس از يازدهم سپتامبر شروع نشد، بلكه به آ رامي و در طول يك دهه در خليج فارس رشد كرد.
گزينه هايي كه شركاي ما انتخاب كرده اند
شركاي خاورميانه اي ما يكسري گزينه ها را اتخاذ كرده اند كه اجازه شكوفايي را به گروههاي راديكال اسلامي داده است. كادر رهبري در دهه ۷۰ و ۸۰ ميلادي در اين منطقه، تأمين مالي مخالفان اسلامگراي داخلي را در پيش گرفت كه با اپوزيسيون سياسي سكولارتر اين حكومت ها نيز اختلاف داشتند. براي مثال انورسادات، رئيس جمهور مصر به منظور مقابله با رقباي سكولار خود دست به تقويت راديكال هاي اسلامي زد. اين سياست در تونس نيز تقليد شد.
جنبش هاي راديكال اسلامي با رشد اقتصادي كشورهاي عرب خليج فارس كه از قيمت هاي بالاي نفت در دهه ۱۹۷۰، انقلاب ايران (و واكنش عربستان سعودي به آن) و بازگشت «اعراب افغاني» در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوايل دهه ۱۹۹۰ ناشي مي شد هر چه بيشتر تقويت شدند. اعراب خليج فارس منابع مالي قابل توجهي را به سمت مدارس و مساجد اقصي نقاط جهان سرازير كردند اما در كنترل آنچه كه تدريس مي شد ناكام ماندند. عربستان سعودي منابع مالي عمده اي را به پاكستان، افغانستان و در نهايت آسياي مركزي، آفريقا و فراتر از آن ارسال نمود. به علاوه در افغانستان دهه ۱۹۸۰، عربستان سعودي با تأمين مالي پنهاني از سوي آمريكا «دلار به جاي دلار» در جنگ با كمونيستهاي «خدانشناس» هماهنگ شد.
بسياري ازدولتهاي خاورميانه در مقابله با اپوزيسيون رو به رشد اسلامي كه در ابتدا از آنهاحمايت كرده بودند، به عنوان بهانه اي براي حذف آزاديهاي مدني بهره بردند كه اين امر خود اپوزيسيون مذهبي را بيشتر تحريك مي كرد. نتيجه حاصله وجود دولتهاي استبدادي بوده است كه از سوي اپوزيسيون مذهبي مستعد رشوه گيري به چالش كشيده مي شوند. ايالات متحده از آنجايي كه پشتيبان اصلي چنين حكومتهايي است نيز تبديل به يك هدف مي شود. از آنجا كه در اغلب كشورهاي جهان عرب مطبوعات از نقد مستقيم حكومتهاي داخلي شان منع مي شوند، آمريكا نيز معادل خود اين رژيمها تلقي مي شود.
كارهايي كه مي توانيم انجام دهيم
سياستهاي آمريكا در ايجاد چالشهاي عيني كه امروز در جهان اسلام و خاورميانه با آن مواجه هستيم سهيم بوده اند. براي معكوس كردن اين خشم و غضب فزاينده سياستهاي جديدي لازم است. در عين اينكه نمي توانيم و نبايد انتظار جلب حسن نيت كل مردم به خصوص اقليت خشونت طلب را داشته  باشيم اما بايد سعي كنيم ميزاني از حسن نيت نسبت به آمريكا كه در روزهاي پس از ۱۱ سپتامبر و اوايل دهه ۱۹۹۰ وجود داشت را دوباره جلب نماييم. اين نبردي سرنوشت ساز براي مجموعه سياسي است و ما درحال حاضر در حال باختن اين نبرد هستيم. در چند زمينه سياستگذاري محتاج توجه فوري هستيم.
۱- درگير شدن در روابط اسرائيل و فلسطين
دخالت فعال آمريكا در روند صلح، جذبه راديكالهاي اسلامي را كاهش خواهد داد. اين گروهها از اين خشونت ظاهراً بي پايان تغذيه مي كنند. اين نزاع باعث تغذيه مخالفان، تظاهرات و احساسات ضد آمريكايي در سراسر جهان عرب و اسلام مي شود. ميانه روهاي منطقه منظماً نصيحت مي كنند كه تحت فشار قراردادن اين خشونت تاحد زيادي به هدف آنها كمك مي كند.
درك رئيس جمهور از اهميت دخالت مستقيم دولتش در روند صلح شايسته تقدير است. قول وي مبني بر يك موافقت نامه آزاد تجاري براي منطقه سازنده و مفيد بود. با اين حال به نظر نمي رسد كه دولت برنامه هاي احتمالي براي زماني داشته باشد كه گروههاي راديكال سعي در متوقف كردن اين پيشرفت دارند. پاسخ وزير خارجه كالين پاول به سؤال چارلي گيبسون مبني بر اينكه آيا «در اثر يك حادثه خيلي مهم، كل نقشه راه از بين نمي رود؟» به اينكه «اميدوارم اينگونه نشود» به حد كافي ايجاد اطمينان نمي كند. همانگونه كه چالشهاي خشونت آميز در برابر روند صلح قابل پيش بيني است، چنين احتياط هايي نيز لازم مي آيد.
خطوط يك توافق نهايي براي ما در كمپ ديويد و «تابا» كشيده شده است. در عين حال كه ما نمي توانيم طرفين را به جايي كه بودند برگردانيم، ما مي توانيم اين تغيير را تسهيل نماييم و اين نقشي است كه ما بايد از صميم قلب به استقبال آن برويم.
۲- تعهد به ملت سازي
جهان قدرت كوبنده آمريكا را در شكست دادن طالبان طي چند هفته ديد، پيروزي اي كه براي يك دهه به چنگ ارتش شوروي نيفتاد. اما جهان همچنين ديد چگونه علاقه و تعهد آمريكا سريعاً در سازندگي پس از جنگ فروكش كرد. ناتواني آمريكا در ارائه يك مسير متقاعد كننده كه به يك افغانستان بهتر در آينده منتهي مي شود بسياري را در جهان عربو اسلام به اين سؤال رهنمون كرد كه آيا آمريكا كار بهتري را در عراق به انجام خواهد رساند. اين بي تفاوتي يكي از دلايل عدم حمايت از شروع «عمليات آزادي عراق» بود. همچنين باعث تقويت اين افسانه شد كه آمريكا چندان نگران اين نيست كه چه بر سر مسلمانان در اقصي نقاط جهان مي آيد.
مشكلات كنوني كه آمريكا در عراق با آنها مواجه است در تركيب با اين مفهوم كه آمريكا مشكلات اعراب و مسلمانان راجدي نمي گيرد تشديد مي شوند. در مورد بقيه جهان فراموش نشده است كه هر گاه آمريكا در مورد چيزي جدي است قادر است آن را به اتمام برساند. مورد آلمان پس از جنگ جهاني دوم را به خاطر آوريد، پروژه اي كه ما عميقاً متعهد و مصمم به اتمام آن بوديم البته علاوه بر اينكه آلمان از جهات بسياري تفاوت هاي زيادي با افغانستان يا عراق دارد، يك مورد سهل و آسان نيز بود: يك كشور برخوردار از تاريخ دموكراسي و يك فرهنگ و زباني كه براي بسياري از آمريكاييان آشنا بود.عليرغم اين امر، ايالات متحده بيش از دويست هزار نيرو را در آلمان حفظ كرد.
015682.jpg

فرماندهان نظامي آمريكا دستور دادند حدود سي هزار سرباز خسته از جنگ براي انجام وظايف پليسي در آنچه كه بعداً نيروي شهرباني آمريكا شد آموزش مجدد ببينند. اين نيروهاي شهرباني مسئول حفظ و نظم و قانون و حراست از مرزها بودند و جهت پاسداري از صلح آموزشهاي جديدي ديدند. آنها براي انجام وظايفشان به اسب و موتورسيكلت مجهز شدند. چنين تعهداتي در مورد عراق و افغانستان جامه عمل نپوشيد.
آمريكا علاوه بر مشاركت در نيروهاي امنيتي، در بازسازي آلمان نيز مشاركت اقتصادي مهمي داشت. بين سالهاي ۱۹۴۸ و ۱۹۵۲، واشنگتن هشت ميليارد دلار را در قالب كمك طرح مارشال تعهد كرد كه بيشتر اين مبلغ طي دو سال بين ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰ بود. اين ميزان فاصله زيادي با ۷/۱ ميليارد دلار اعلام شده از سوي مقامات آمريكا به عنوان تنها پولي كه از ماليات دهندگان آمريكايي جهت مشاركت در بازسازي عراق تقاضا خواهد شد، دارد.
ناكامي ما در تعهد كامل جهت ملت سازي مستقيماً باعث تقويت مخالفين ما در منطقه مي شود. اين امر باعث تقويت استدلالات افرادي مي شود كه مي گويند آمريكا چندان نگران اعراب ومسلمانان نيست و نيت اش اين است كه اجازه دهد آنها در محروميت و آشفتگي  بسر ببرند. اين امر زمينه هرج و مرجي را فراهم مي آورد كه گروههاي راديكال در خلال آن مي توانند شكوفا شوند. در عراق، نقشه بعد از جنگ خواهان كاهش نيروها از ۱۵۰ هزار به ۳۰ هزار طي چند ماه پس از پايان عملياتهاي جنگي بود. پس از اينكه واقعيت آشكار شد، دولت بوش به درستي موضع خود را دوباره تنظيم كرد و ماندن نيروها جهت خدمت در عراق را تمديد كرد. اينكه آمريكا قوياً اعلام كرد كه ۱۵۰ هزار نيرو به مدت نامحدودي باقي مي مانند، پيام ديگري غير از پيام اخير را در خود داشت كه بيانگر اين بود ما بد نقشه كشيده ايم و مقاومت سخت تر از ميزان انتظار بوده است. اين امر همچنين باعث عقب نشيني زود هنگام آمريكا شده است. تاريخ نشان مي دهدكه تعهد زود هنگام و جدي به قانون و نظم براي ساخت يك اقتصاد كارآمد ، يك نظام سياسي آزاد و عادلانه و يك جامعه مدني سالم امري لازم است. عدم تمايل به تعهدي جدي در راه مبارزه براي نظم و قانون از ابتدا و عدم تمايل به سرازير كردن منابع به سمت عراق تنها باعث جرأت يافتن مخالفين و تحريك اغتشاشگران شده است تا از سراسر منطقه براي جنگ به عراق سرازير شوند.
۳- تمركز بر دوستان به جاي دشمنان
آمريكا صرفاً با توسل به زور موفق نخواهد بود. در عين حال كه اقدام نظامي بعضي مواقع لازم است همانگونه كه در مورد عراق لازم بود، ايالات متحده اگر در كمك به دوستانش تلاش وسيعي صورت دهد و صرفاً به سركوب دشمنانش نپردازد، حمايت ها را جلب خواهد كرد. چالش هاي اقتصادي و اجتماعي كه خاورميانه با آن مواجهه است فوق العاده و بزرگ هستند. تقريباً نيمي از جمعيت منطقه زير ۱۵ سال هستند، رشد اقتصادي كند و بيكاري در حال افزايش است. اينها نگراني هايي است كه رهبران محلي و نيز مردم آنها را آزار داده است. يكي از مقامات ارشد عربستان در تابستان سال ۲۰۰۰ به من گفت كه بيكاري تهديد شماره يك امنيت ملي كشور است. توجه جدي آمريكا بايد معطوف به طراحي سياست هايي شود كه به رفع اين نگراني هاي فزاينده ياري رساند.
ادامه دارد

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |
|   علمي    |    علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |
|   صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |