پنج شنبه ۳ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۷۶- Sep, 25, 2003
واكاوي پديده هري پاتر
جادوگر محبوب
زير ذره بين
پنچمين كتاب هري پاتر در نخستين روز عرضه در انگليس ۸/۱ ميليون نسخه فروخت. (به طور دقيق ۱۷۷۷۵۴۱ نسخه). در آمريكا نيز اين كتاب مطابق فهرست هاي نشريات وال استريت ژورنال و يو.اس.اي.تودي، ۸۰ ميليون نسخه فروخته و پرفروش ترين است. هري پاتر به ۵۵ زبان دنيا ترجمه و در ۲۰۰ كشور عرضه شده است.
مهرناز صميمي
اشاره :
هري پاتراز جمله پديده هاي جذاب هنر جهان در ساليان اخير بوده است جادوي داستانها وفيلم هاي هري پاتر حتي ايران را نيزفرا گرفته است. آنچنان كه فروش كتاب هاي جديد اين مجموعه توانست جاني به كالبد كم رمق بازار كتاب در تابستان بدهد. درگزارشي كه مي خوانيد اين نكته بررسي شده است كه چگونه جادوگر كودك چهره جهان را جادو كرد .

هري پاتر: اسطوره امروز
011802.jpg

جادو جاي خود را در لطافت شاعرانه خيال و خيال پروري كودكان باز مي كند و پديده اي رخ مي نمايد كه در تاريخ پيدايش و انتشار كتابهاي كودكان بي سابقه است. اما اين بار، جادو به حس و ذهن بزرگسالان هم پا مي گذارد و دنياي آنها را نيز تسخير مي كند؛ اسطوره اي كه همه ركوردها را مي شكند.
جوآن كتلين رولينگ متولد چيپينگ سادبري است؛ جايي در نزديكي پريستون در انگلستان. او در سال ۱۹۶۵ به دنيا آمده. جي.كي.رولينگ كودكي خود را چنين توصيف مي كند: «خجالتي بودم. صورتي پر از كك و مك داشتم. هم رياست طلب بودم و هم سست و نامطمئن به خود.»
والدين رولينگ او را تشويق كردند كه زبان خارجي ياد بگيرد تا بتواند به عنوان «منشي دوزبانه» مشغول كار شود. چنين شد كه او در دانشگاه زبان فرانسه خواند و بعد هم مشغول منشي گري شد. رولينگ خود را بدترين، ناموفق ترين و بي نظم ترين منشي ها مي داند و مي گويد كه به جاي قرارهاي كاري رئيس، طرح ها و انديشه هايش را براي داستان نويسي يادداشت مي كرده است. او استعداد داستان نويسي خود را در كودكي مي يابد و آغاز آن را از داستاني درباره يك خرگوش؛ كه خود، آن را نوشته و تصويرگري كرده بود. اما به هر حال رولينگ تلاش جدي در عرصه نويسندگي نكرد و كاري ارائه نداد؛ تا سالها بعد.
جي.كي.رولينگ كه به آموزش زبان انگليسي علاقه زيادي داشت، براي تدريس آن به كشور پرتغال سفر كرد. آنجا با روزنامه نگاري پرتغالي آشنا شد و نهايتاً ازدواج كرد. چندي بعد، دخترش را به دنيا آورد. بچه، چند ماهه بود كه رولينگ از شوهرش جدا شد و با فرزندش به انگلستان بازگشت و براي آنكه نزديك خواهرش- كه از او كوچكتر است- زندگي كند، در اسكاتلند سكني گزيد. براي تأمين معاش مشغول تدريس فرانسه و در زمانهاي فراغت به نوشتن مشغول شد؛ نوشتن كتابي كه ايده اوليه و طرح كامل آن در ذهنش قرار داشت. از آنجا كه درخانه اش وسايل گرمايش كافي نداشت، براي گرم شدن و نوشتن همراه دختر كوچكش به كافه و رستوران مي رفت؛ به ويژه يك رستوران خاص كه بيش از همه مورد علاقه اش بود و ميز گوشه اي آن را دوست مي داشت؛ رستوران نيكلسون. فرزندش را در كالسكه مي خواباند و خود،  مشغول نوشتن مي شد...
آغاز جادو
در سال ۱۹۹۶،  كتاب رولينگ- قصه اي خيالي و عجين با جادو و جادوگري- تكميل و آماده چاپ شد. اما ناشران كه احتمال اقبال به آن را ضعيف مي دانستند، حاضر به چاپ آن نبودند. جستجو و پيگيري براي چاپ كتاب توسط كارگزار نشر رولينگ- كريستوفر لتيل- ادامه داشت. تلاش وي سرانجام به ثمر نشست و انتشارات بلومبري پذيرفت كه آن را چاپ كند. از آنجا كه امتياز كتاب به بهاي چهارهزار دلار به ناشري آمريكايي نيز فروخته شد، رولينگ توانست كارش را رها كند و تمام وقت خود را به نوشتن اختصاص دهد.
او به سرعت جلدهاي دوم و سوم كتاب هري پاتر را نوشت. هري پاتر اسطوره شد. جادوي داستانهاي هري پاتر، كوچك و بزرگ را مسحور كرد و براي خالقش شهرتي بي نظير و ثروتي افسانه اي به بار آورد. تا سال ۲۰۰۰ ، ۴۰۰ ميليون دلار نصيب رولينگ شد. فروش كتابهاي هري پاتر به مرور بيشتر و بيشتر شد. چهارمين هري پاتر در چاپ نخست، يك ميليون نسخه بيشتر فروش كرد و در مجموع ۳/۵ ميليون دلار افزون بر سه كتاب قبلي فروخت. حالا رولينگ به آينده خودش و دخترش جسيكا كاملاً مطمئن بود. او ثابت كرده بود كه برخلاف توانايي استعداد كم  ورزشي و علاقه اندكش به ورزشكار شدن (كه در كودكي او ريشه داشت)، استعداد و توانايي خاص و خارق العاده اي در نوشتن و روايت كردن دارد؛ توانايي كه اكثريت قريب به اتفاق خوانندگان را جذب مي كند و استعدادي كه سبب شد حتي بيگانگان با كتاب، به خواندن علاقه مند شوند.
جلد پنجم هري پاتر كه اخيراً (در تابستان ۲۰۰۳ ، ۱۳۸۲) انتشار يافته است،  سريع تر از همه كتابهاي طول تاريخ فروش رفته است.
جي.كي.رولينگ، يكي از بهترين لحظه هاي زندگيش را لحظه اي مي داند كه آگاه شد يك ناشر انگليسي راضي شده كتاب او را چاپ كند. اما به نظر من، لحظه هاي زيباي بي شماري در زندگي حرفه اي او در چند سال اخير، از شكوه فراواني برخوردار بوده اند؛ شكوهي كه شايد امروز، خاطره همواره جاودان پاسخ «آري» ناشر را در محاق قرار دهند. لحظه هايي كه بي ترديد هر نويسنده اي- خواه اقرار كند و خواه نه- آرزو دارد آنها را ببيند؛ حتي اگر از سحر و جادو خوشش نيايد!
در ميان ايرانيان نيز طرفداران هري پاتر بي شمارند. من كه چندان اهل داستانهاي خيالي و جادو نيستم و مجذوب آثار رولينگ نشده ام، ظاهراً در اقليتم. هواداران پاتر بي صبرانه منتظر انتشار پنجمين جلد اين مجموعه (هري پاتر و فرمان ققنوس) بودند؛ چنانكه پست انگلستان در نخستين روز توزيع كتاب - كه شنبه بود- در رساندن سفارش هاي پيش خريد كتاب دچار دردسر بسيار شد و حجم زياد كار و تعداد بي شمار سفارش دهندگان سبب پيچيدگي توزيع كتاب گرديد.
خوان هفتم نزديك است
آفريننده پاتر جادوي انديشه و قلم خود را تا جلد هفتم كتاب پيش برده است. آخرين جلد مجموعه كتابهاي هري پاتر، هفتمين آنهاست كه واپسين فصل آن به تازگي به اتمام رسيده و در جايي بسيار امن و لابد «تحت تدبير شديد امنيتي»! نگهداري مي شود. اما طبيعي است كه زمان انتشار كتابهاي ششم و هفتم روشن نيست؛ چنانكه جلد پنجم نيز مدتي پيش از چاپ و انتشار، آماده و كامل بود. كتابهاي ششم و هفتم هم ظاهراً هنوز نوشته و كامل نشده اند. تنها فصل آخر داستان (آخرين فصل جلد هفتم) كامل است.
رولينگ براي نوشتن داستانهاي هري پاتر از شخصيت كودكي خود و همسايگان ودوستان نزديكش در دوران كودكي و خصوصاً نوجواني بسيار بهره برده است. پاتر نيز نام خانوادگي همسايه اي بوده كه او با فرزندانشان دوست بوده است.
چندي پيش، رولينگ فصل آخر داستان هري را- كه در پوشه اي گذاشته بود- به خبرنگاران بي.بي.سي نشان داد و تأكيد كرد كه به دلايل بديهي، پوشه را باز نخواهد كرد. او در گفتگو با شبكه اول بي .بي.سي گفته است كه ماجراهاي بعدي شخصيتهاي داستان هري پاتر را در ذهن دارد و فرجام كار را هم نوشته و تكميل كرده است. رولينگ از چند مرگ و ماجراهاي عشقي خبر داده است. به گفته او، ماجراهاي عشقي در جلدهاي بعدي جاي كار و پرورش بيشتري دارند، چون قهرمانان داستان پانزده ساله و بيشتر خواهند بود. خالق هري پاتر افزود كه يك مرگ در داستان اتفاق خواهد افتاد كه ناگوار و تلخ بودنش، نوشتن آن را دشوار كرده است.
011816.jpg

رولينگ در گفتگوهايش از اينكه ادامه كار نوشتن براي او كاملاً جدي است، سخن گفته است و از عزم راسخش در اين راه. دوستداران آثارش نيز اميدوارند كه چنين باشد و سبك و سياق جديد زندگيش خدشه و خللي در كارش وارد نكند. اين نگراني از آنجا حادث شد كه رولينگ در روز بيست و ششم دسامبر سال ۲۰۰۱ با يك پزشك اسكاتلندي ازدواج كرده و از او يك فرزند نيز دارد.
شايد تصور پيدايش كتاب هري پاتر و روبه رو شدن آن با چنين استقبال بي نظيري، براي همه دور از ذهن بود. در قرن ۱۹ (سال ۱۸۴۱) شش هزار نيويوركي در انتظار انتشار بخش پاياني اثري از چارلز ديكنز بودند؛ اتفاقي كه در قرن بيست و يكم نيز، اطلاع از آن، شگفت انگيز بود.
كمتر كسي مي توانست تصور كند كه اثري بتواند در زمانه اينترنت و ماهواره، جامعه كتابخوان جهان را چنين گسترده و دنياي كتابخواني را چنين متحول كند.
سايتهاي متعددي در اينترنت ويژه هري پاترند، برخي به بررسي و نقد اين اثر مي پردازند، برخي كتابهاي پاتر را به معرض بحث و گفتگو مي گذارند و از خوانندگان خود نظرخواهي مي كنند، بعضي از آنها به تبليغ يا عرضه محصولات گوناگون هري پاتر مي پردازند؛ پديده اي كه بازار جهاني با آن مواجه است. انواع اسباب بازي، وسايل كمك آموزشي، بازي هاي فكري، پازل، لباس، بازي هاي كامپيوتري، عروسك، با نام و نشان هري پاتر پا به عرصه گذاشته و بازار را تسخير كرده اند.
به رغم تعداد بي شمار گفتگوهايي كه با او مي شود (برنامه هاي تلويزيوني و راديويي كه از او درباره كارش تهيه مي شود و ايي ميل ها و نامه هايي كه دريافت مي كند) رولينگ زندگي خصوصي خود را از زندگي حرفه اي اش جدا كرده و موفق شده كه دخترش را هم از رويارويي دايمي با خبرنگاران و از دست رفتن زندگي آرام و راحتش درامان نگه دارد.
در ستايش جادو
پنچمين كتاب هري پاتر در نخستين روز عرضه در انگليس ۸/۱ ميليون نسخه فروخت. (به طور دقيق ۱۷۷۷۵۴۱ نسخه). در آمريكا نيز اين كتاب مطابق فهرست هاي نشريات وال استريت ژورنال و يو.اس.اي.تودي، ۸۰ ميليون نسخه فروخته و پرفروش ترين است. هري پاتر به ۵۵ زبان دنيا ترجمه و در ۲۰۰ كشور عرضه شده است.
هفته نامه پوليتزر ويكلي تصديق كرده است كه سرعت فروش اين كتاب در تاريخ بي نظير است.
نويسنده كتابهاي هري پاتر جايزه هاي متعددي را از آن خود ساخته و بارها عميقاً تحسين شده است. رولينگ در پي چاپ نخستين كتاب از مجموعه پاتر،  از اينكه به كاري مشغول است كه آن را بسيار دوست مي دارد، اظهار خوشبختي كرد و بزرگترين پاداش خود را استقبال مردم خواند. جوايز فراواني انتظار او را مي كشيد، جايزه هاي هوگو Hugo، Bram Stroker، جايزه Whitbread مخصوص كتابهاي كودكان، نشان افتخار مخصوص به خاطر دريافت جايزه Smarties در سه سال پياپي و...
رولينگ در برنامه هاي تلويزيوني توليدي و زنده گوناگوني حضور يافته كه مشهورترين آنها برنامه هاي ۶۰ دقيقه، برنامه «امروز»، برنامه زنده لري كينگ، مصاحبه با بي.بي.سي و... است.
او همچنين مدال كارنگي را كه در بريتانيا مهمترين مدال براي كتابهاي كودكان است، نصيب خود كرده است. چندي پيش برنامه اي شبيه به نوعي كارناوال در انگليس برگزار شد كه صدها كودك و نوجوان در آن شركت داشتند؛ كارناوال هري پاتر، همراه با آدم هايي كه خود را به شكل جادوگر و دلقك گريم كرده بودند، همچنين كلاه هاي نوك تيز، اژدها و بسياري شخصيتها و عناصر ديگر كه به نوعي به هري پاتر و محتوا و موضوع آن مربوط است و با استقبال چشمگير كودكان و نوجوانان انگليسي رو به رو شد.
ديدار نويسنده هري پاتر از مدارس گوناگون، سبب هيجان و شادي بچه ها مي شود، رولينگ هر هفته تعداد قابل توجهي نامه و پيام دريافت مي كند و شگفتا كه شمار زيادي از آنها به طرح پرسش درباره سحر و جادوگري اختصاص دارد و بچه هاي زيادي مشتاق فراگيري جادوگري هستند و چه شخصي بهتر از خالق كتابهاي پاتر كه از نظر آنها استاد بي بديل جادو و جادوگري است!
مؤسساتي در آمريكا و آلمان نيز با شرايط مشابهي مواجهند؛ تعدادي كودك و نوجوان مشتاق جادوگري، مرتب براي آنها نامه مي نويسند و سؤال مي كنند.
يك استاد دانشگاه آمريكايي به نام ريچارد شوميكر، در تابستان سال ۲۰۰۱، دوره اي پنج هفته اي را برگزار كرد كه بيست و سه دانشجو از كشورهاي گوناگون دنيا در آن شركت داشتند. اين دوره پنج هفته اي به بررسي پديده هري پاتر اختصاص داشت. مبناي برپايي اين دوره توسط شوميكر اين باور بود كه وقتي آثار شكسپير، ديكنز، جويس، تي.اس.اليوت و ديگر بزرگان بررسي و نقد مي شوند و ساعتها وقت صرف تجزيه و تحليل آنها مي شود، جرا نبايد پديده مهم امروز را بررسي كرد، هري پاتر را و دنياي داستاني هري پاتر را ، دنيايي را كه جهان متروك و راكد خواندن را به يك باره به هيجان آورد. هري پاتر درواقع يك شورش است؛ شورشي عليه جمود مطالعه. هري پاتر نوعي يگانگي و نزديكي را بين مردم دنيا ايجاد كرده است؛ بچه و بزرگسال، زن و مرد، مجرد و متأهل، مادر و فرزند را مسحور جادوي خود كرده و با يكديگر هم افق و همدل نموده است. چنين توفيقي نمي تواند تصادفي باشد. هيچ بعيد نيست كه خانم رولينگ در جذب و سحر كردن خوانندگان هم نوعي جادو به كاربرد! به هر حال، قدر مسلم آن است كه هنر رولينگ چيزي از جادوگري هري پاتر كم ندارد. نمود عيني تئوري لذت متن (لذت بردن از خواندن يك كتاب) است؛ اين دكترين فرانسوي پايه هاي خود را بر هنرنمايي نويسنده در روايتگري بنا نهاده است و مصداق كمياب آن، آثار خانم رولينگ است.كمپاني برادران وارنر به تهيه فيلمي از اين داستانها گرايش داشت. البته براي ساختن فيلم تازه هري پاتر، روشن نيست كه بازيگران قبلي برگزيده شوند يا نه، چون آنها بزرگتر شده اند و ممكن است مناسب فيلم تازه نباشند.
فيلمهاي هري پاتر همچون كتابهايش- اما ابداً نه به اندازه كتابهايش- موردپسند واقع شده اند. كريس كلمبس- كارگردان فيلمهاي هري پاتر- از حذف يك صحنه «روز مرگ» (كه براي تهيه فيلم از داستان حذف شد) متأسف و پشيمان است. گويي داستان سحرآميز هري پاتر بيننده را با همه وجوه خود مسحور مي كند. نقش آفرينان اين فيلم ها نيز در زمان حضور خالق داستانها در كنار خود (براي مراسمي چون نخستين اكران فيلم، مصاحبه ها و از اين قبيل)، احساس غرور فراوان مي كنند. ظاهراً اين هنرپيشگان بسيار علاقه مندند كه در فيلم بروند بازي كنند، اما چنانكه گفته شد، فرجام اين قضيه به دليل بزرگترشدن آنها، هنوز روشن نيست. بازيگران اصلي، كتاب جديد رولينگ را خوانده اند و از آن بسيار لذت برده اند.
مسلم است كه توفيق خارق العاده آثار جي.كي.رولينگ كه چون طوفاني، حهان را تسخير كرده است، تصادفي نيست. توانايي فراوان او در پرورش ايده ها و تصويرها و قدرت داستان سرايي او از عوامل موفقيت او به شمار مي روند. آثار اين نويسنده انگليسي به گونه اي خاص، فكر و حس خواننده را مي ربايند، گونه اي از جنس خيال، چون آثار وگنر. گريزگرا بودن رولينگ را مي توان با موتزارت قياس كرد؛ او نيز چون رولينگ، واقع گريزي را از عناصر اصلي كارهايش قرار داده بود.
توهين به گاو مقدس هندو
به رغم منتقدان و مخالفان آثار جي.كي.رولينگ، موفقيت شگفتي آور و روزافزون كتابهاي هري پاتر و محبوبيت او در ميان مخاطبان همه گروههاي سني ادامه دارد. تعداد منتقدان رولينگ در قياس با ستايندگان او واقعاً  ناچيز است. بسياري از اين گروه روحانيون مسيحي يا طرفداران افراطي مسيحيت هستند و برخي از آنان نيز استادان دانشگاه و منتقدان زبده ادبي.
عده اي از اين منتقدان باور دارند كه سرگرمي و تخيل بيش از حد موجب باروري فكري مي شود و انسانها را در ورطه پايان ناپذيري مي اندازد و از تفكر دور مي كند. از نظر اين عده- كه بسياري از آنها روان شناس و متخصص تعليم و تربيت هستند- جامعه امروز به سرعت به آنچه هاكسلي تصوير كرده است، نزديك مي شود و انسانها در مظاهر مدرنيته غرق مي شوند.
بعضي منتقدان ادبي معتقدند كه اصولاً هري پاتر ادبيات نيست و نمي توان آن را در زمره آثار ادبي كودكان قرار داد؛ آثار نويسندگاني چون ايندبلايتون، سي.اس.لوئيس، مري نورتن. عده  اي ديگر نيز برآنند كه قصه هاي هري پاتر از عمق چنداني برخوردار نيست و اين، اعتقاد بعضي از افراد مطرح و سرشناس در عرصه نقد ادبي است. رابرت مك كرام- دبير سرويس ادبيات نشريه The Observer of London- از كساني است كه در اين زمينه به خالق پاتر خرده مي گيرد و سطحي بودن داستانهاي رولينگ را ايراد عمده آنها مي داند. هرچند كه، هم او قابليت و توانايي داستان سرايي رولينگ را مي ستايد.
تك بعدي بودن محتواي داستانهاي هري پاتر از ويژگيهاي ديگري است كه منتقدان با آن مخالفند و آن را از كاستي هاي اين قصه ها مي دانند.
از نقص هايي كه خرده گيران داستانهاي جي.كي.رولينگ بر آن تأكيد دارند، تكراري بودن «فرمول» شكل گيري داستانها و سبك و سياق طرح داستان، نقطه عطف آنها و ماجراهاي آنها است. از مفصل ترين و مستدل ترين نقدها در اين باره، نقدي است كه چندي پيش در نشريه ديلي تلگراف به چاپ رسيد.
يكي از استادان بنام علوم انساني دانشگاه ييل آمريكا، بي شمار بودن كليشه ها و حضور سايه سنگين آنها بر محتوا و نثر رولينگ را از ضعف هاي آثار او مي داند و باور دارد كه نثر او بر خواننده تأثير شاياني نمي گذارد و فاصله زيادي با يك نثر موفق و پاكيزه دارد و تنها عامل محبوبيت كارهاي اين نويسنده را تخيل و افسانه مي داند. اين استاد دانشگاه كه فعلاً نقد خود را بدون نام منتشر كرده، بر حسن نيت خود تأكيد دارد و يادآوري مي كند كه هدفش از انتقاد از آثار رولينگ، ابرو بالا انداختن و نگاه از موضع بالا نيست؛ بلكه نقدي صادقانه است؛ به دور از خودپرستي و غرور و در عين اقرار به ويژگي هاي مثبت هري پاتر.
زبان ادبي رولينگ و شيوه نثر او مورد انتقاد بسياري است، حتي دوستداران كارهايش. نثر او كهنه و ناروان است. منتقدي ادبي به نام هرولد بلوم- كه از سرشناسان نقد ادبي است- زبان رولينگ را به ويژه براي بزرگسالان زباني ادبي نمي داند- او در نقدي كه در The Strait Times به چاپ رسيده است، اين مسئله را عنوان نموده و تأكيد كرده كه از آنجا كه هدف كتاب صرفاً كودكان و نوجوانان نبوده؛ كما اينكه بسياري از بزرگسالان نيز جذب آن شده اند، قاعدتاً زبان مناسب تري بايد براي آن انتخاب مي شد، اما به هر حال نثر نويسنده،  همين است.
عده اي ديگر از روان شناسان، عادي بودن استفاده از الكل و همچنين فحاشي را در كتابهاي هري پاتر منفي مي دانند و اين مسائل را براي بچه ها مضر. بسياري هم بر اين باورند كه خود نويسنده با «رموز جادوگري» آشناست و در سحر و جادو سررشته دارد!
يكي از منتقدان رولينگ، فيلمي درباره كارهاي او و جادو ساخته است. در اين فيلم ۶۰ دقيقه اي، سازندگان به استدلال برضد شيوه كار و ذهنيت رولينگ در خلق هري پاتر پرداخته اند و به طرح اين مسئله كه نويسنده داستانهاي هري پاتر «ماسك خنداني بر چهره شيطان» زده است و با اين كار، جادو را- كه اساساً پديده اي شيطاني است- موجه و مثبت جلوه داده است. كمپاني جرميه اين فيلم را تهيه كرده است.
از ديدگاه مسيحيت، جادوگري امري منفور و مردود است و درواقع نمادي از شيطان. مخالفان مذهبي هري پاتر معتقدند كه رولينگ، شيطان را معصوم و دوست داشتني معرفي كرده است. مجله مذهبي ورلد (جهان) نيز در كنار تعريف از توانايي نويسنده هري پاتر در نقل داستان و پرورش موضوعي جذاب، اين اثر را به همين دلايل رد مي كند.
CBN )سرويس خبري بنيادگرايان مسيحي) ضمن نفي سحر و جادو، نزديكي به هري پاتر را مضر و منفي تلقي مي كند.
تعصب مسيحيان بر مخالفت با رولينگ و پاتر تا حدي است كه جان سيمپسن- كشيش مسئول كليساي جامع كنتربري- اجازه نداد كه براي فيلمبرداري بخشي از فيلم هري پاتر، از اين كليسا استفاده شود. در پي پرسشها و انتقادهايي كه از او شده بود، وي توضيح داد كه شخصاً مخالفتي با اين كار نداشته، ولي هراس از موضع گيري متعصبان و تكفيرشدن توسط جامعه مسيحيت، او را به مخالفت واداشته است.
در حاشيه اين اقدام، نشريه تورنتواستار (ستاره تورنتو) در مقاله اي به تصميم كليسا حمله تندي كرده و حتي عنوان مقاله را به گونه اي راديكال برگزيده كه پيش از خواندن آن نيز موضع نويسنده روشن است. تيتر مطلب اين است: «مراقب هالوهاي خشك مغز باشيد!» و سراسر مقاله نيز انتقاد از مواضع كليسا است.مسيحيان افراطي، جادو را نشان از شيطان و جادوگر را مظهري از روح شيطان مي دانند، حتي تا پايان قرن نوزدهم، جادوگران، مطرود بودند و در طول تاريخ، حتي مواردي از سوزاندن جادوگران نيز ديده شده است.
برخي از تحليلگران مذهبي در مورد آثاري چون هري پاتر چنين نظر مي دهند: «انسان، مخلوق خداوند است و روح خدا در او دميده شده، پس انسان نيز چون خالق خود درپي خلق است.» درواقع اين گروه، پيدايش داستانهاي خلاقانه را تبلوري از اين تمايل به آفريدن مي دانند و يادآوري مي كنند كه اين خلق را نبايد با وجوه شيطاني آلوده كرد.
اما هري پاتر نخستين داستاني نيست كه برمبناي تخيل و جادو استوار است. تاكنون كم نبوده اند داستانهايي كه همين مضامين را داشته اند؛ ازجمله داستانهاي مري نورتن. مسئله آن است كه عناصر تشكيل دهنده محتوا و داستان هري پاتر، جذابيتهاي بيشتري از اسلاف خود دارند. نويسنده مقاله اي در نيويورك تايمز به پرورش استادانه موضوع در داستانهاي هري پاتر اشاره مي كند و تأكيد دارد كه اين المان ها سبب جذاب تر شدن قضيه براي بزرگسالان مي شود.
هيلي در نشريه آمريكايي Crooked Timber رويدادها و فرايند قصه را باورناپذير و هري را زيادي خنگ مي نامد و از ضعيف بودن محتواي داستان گله دارد.
دني يي منتقدي آمريكايي است و از منتقدان نقطه عطف و همچنين نثر كتاب هاي هري پاتر است. او مي نويسد كه هواداران رولينگ طوري از او و آثارش دفاع مي كنند كه گويي داستانهاي هري پاتر گونه اي از گاوهاي مقدس هندوست و به نظر مي رسد كه رولينگ نوعي جادوي شيطاني دارد و آدمها را هم سحر كرده!
مذهبيان افراطي چنان با كتابهاي هري پاتر دشمنند كه در چند جاي آمريكا مراسم كتاب سوزان به راه انداختند و كتابهاي رولينگ را سوزانده اند. در يكي از نقاط آمريكا، از آنجا كه اجازه برپا كردن آتش از سوي اداره محيط زيست به گروه مذهبي داده نشد، آنها مراسم را به مراسم قيچي كردن كتابها تبديل كردند.
گروهي از روان شناسان، خواندن داستانهاي هري پاتر را براي كودكان و نوجوانان مضر مي دانند و كتابهاي هري پاتر را سرگرمي هاي بي ضرري تلقي نمي كنند. بارابارا كامبر مدير مركز مطالعات سياستهاي فرهنگي و آموزشي در دانشگاه استرالياي جنوبي، بازگشت و تسلط بي چون و چراي جاروهاي پرنده و كلاه هاي نوك تيز را مترادف با دور شدن بچه ها از انديشه و خلاقيت مي داند و مطرح شدن جادو و جادوگري را خطرناك براي روح بچه ها. او زبان داستانهاي هري پاتر را هم غيرادبي و ضعيف مي خواند. بسياري از كارشناسان و منتقدان ادبي از شيوه نگارش و نوع نثر جي.كي.رولينگ ايراد مي گيرند.
مك كرام- از منتقدان سرشناس ادبي- در The Observer مي نويسد: «داستانهاي هري پاتر صفحه به صفحه گلوي مخاطب را مي گيرد و با خود مي كشاند، اما نثر آنها مثل آبجوي كهنه انگليسي، كهنه و بي روح و بي  رمق است.» برخي منتقدان ادبي نثر رولينگ و زبان او را در قصه هاي هري پاتر، كسل كننده و «يخ» مي دانند. آنتوني هلدن از منتقدان ادبيات كودكان مي نويسد: «هري پاتر تقليد زيركانه اي است از بيلي باتر.» فيليپ هشر در The Spectator نثر رولينگ را سست و نشاني از بي استعدادي ادبي نويسنده آن مي داند و نويسنده اش را بي قيد نسبت به اصول ادبي مي داند.
خوشا به حال ما!
ادوارد كاستيلو از مسئولان بلندپايه امور كتاب شيلي است كه اخيراً از دستگيري دست اندركاران ترجمه و انتشار غيرقانوني آخرين كتاب هري پاتر در شيلي خبر داده است. اين نسخه، از آن جهت غيرقانوني است كه كپي رايت اثر توسط ناشر يا مترجم آن خريداري نشده است. كاستيلو ابراز خرسندي كرد كه پيش از توزيع كتاب، جلوي اين عمل غيرقانوني گرفته شده است.
وي افزود كه ترجمه غيرقانوني، ترجمه ضعيف و بدي هم بوده است و اظهار اميدواري كرد كه در آينده اي نزديك همگي ترجمه مناسب و رواني از آخرين اثر رولينگ (هري پاتر و فرمان ققنوس) را به زبان اسپانيايي- و البته به طور قانونمند- بخوانند.
خوشا به حال ما كه چنين توفيق و طالعي داريم؛ نه كپي رايت داريم و نه اهل خريدن آن هستيم و نه مشكلي با شكل قانوني و غيرقانوني ترجمه كتاب داريم!
در ايران نيز هري پاتر با استقبال بي بديل مخاطبان مواجه شده است. طبيعي است كه آنچه در مورد نثر و سبك و سياق نگارش رولينگ نوشته شده به نثر انگليسي- درواقع اصل كتاب- اشاره دارد و روشن نيست كه اين نثر باتمام ويژگي هاي آن در ترجمه آن به كدام زبانها و در چه حد، به خوانندگان منتقل مي شود.
اما يك نكته روشن است، چون روز؛ مترجمان و ناشران آثار خانم رولينگ از اين همه خوشبختي- اعم از مادي و معنوي- بسيار بهره مي برند.

نگاه امروز
ما و هري پاتر
سيد ابوالحسن مختاباد
اول: از اواسط شهريورماه ۱۳۷۸ كه بحث هري پاتر و مجموعه كتاب هاي آن در ايران آغاز شد ،تا به امروز زمان زيادي نمي گذرد. در اين مدت و همچنان كه كتاب يادشده در خارج از ايران، استقبالي كم نظير و بي سابقه را شاهد بوده در داخل كشور نيز دانش آموزان و نوجوانان و حتي ميانسالان و پيران خردمند و كنجكاو، به سمت خواندن اين كتاب گرايش پيدا كردند. به نحوي كه چاپها و ترجمه هاي متعددي از اين مجموعه چند جلدي به بازار كتاب عرضه شده است.
در هر حال خانم رولينگ (نويسنده هري پاتر) توانست با آثار و نوشته هاي خود بخشي از دغدغه ها و علائق خفته نوجوانان و ديگر خوانندگان سراسر دنيا را تحريك و بارآور كند و در نهايت فضاي خواندن آثارش را به سمتي ببرد كه هر ناشر و نويسنده اي آرزوي چنين استقبالي را از آثارش دارد. اكنون ديگر هري پاتر همانند آثاري چون افسانه هاي برادران گريم ، شازده كوچولو، پينوكيو، تام ساير ،هكل بري فين ،شاهزاده و گدا ، تام و جري و... به عنوان يك اثر كلاسيك و صاحب اعتبار ادبيات كودكان و نوجوانان شناخته مي شود. لذا بايد با اين اثر به اندازه قدر و قيمتش برخورد كرد و از همين نقطه است كه ترجمه روان ، خوانا و دقيق از اين اثر، آن هم از سوي نويسندگان و مترجمان صاحب سبك و صلاحيت بايد در دستور كار قرار بگيرد.
دوم: حجم بالاي مجموعه هري پاتر و حتي كتاب آخرش (هري پاتر و محفل ققنوس) سبب مي شود كه اين دقت و ظرافت بيش از اينها باشد كه ما انذار و هشدار مي دهيم.در واقع اگر قرار است نوجوانان ما اين كتاب را بخرند، كه خواهند خريد. طبيعي و پسنديده است كه بهترين و مناسب ترين ترجمه ها را بخرند و بخوانند و اينجاست كه وظيفه برخي نهادهاي واسطه مورد اعتماد خانواده ها مشخص مي شود.
سوم: از ميانه هاي تير ماه گذشته سه ترجمه همزمان از «هري پاتر و محفل ققنوس» روانه بازار نشر شده است. اين رفتار، يعني هجوم برخي از ناشران براي فرستادن سريع تر كتاب به بازار با توجه به نبود مانعي به نام حق رايت نويسنده و با توجه به كسادي كار فروش كتاب كه تقريباً به اذعان اكثر ناشران وضعيتي اسفناك پيدا كرده است، امري طبيعي بود. حتي نگارنده شنيده است كه ناشري با تقسيم كتاب ميان چند مترجم جوان و ناپخته (از قرار هر ۲۰ تا ۵۰ صفحه را به يك مترجم داده است)، پروژه ترجمه همزمان را به پيش برده است و در نهايت يك دو نفر مترجمان زبده تر را بالاي سر كار قرار داده تا گير و گرفت هاي وحشتناك كار را بگيرند و كار هر چه سريع تر به بازار فرستاده شود. شنيده هاي ديگر ما نيز حاكيست كه تاكنون ۱۸ ناشر اقدام به ترجمه كتاب آخر كرده اند. از اين سه ترجمه اي كه به بازار نشر راه يافته دو ترجمه متعلق به مترجم جلدهاي پيشين هري پاتر است. خانم ويدا اسلاميه و انتشارات كتابسراي تنديس كه تاكنون به عنوان جدي ترين ناشر و مترجم آثار هري پاتر شناخته شده اند و كتاب هاي پيشين آنها تا ۱۴ بار چاپ هم رسيده است. اين ناشر و مترجم به دليل حجم زياد كتاب جلد آخر آن را در سه جلد انتشار داده و البته كه انتشار هر جلد اين كتاب كه خود نيازمند چند ماه كار جدي و فشرده است در اين مدت كوتاه، نمي تواند بدون كاستي وخلل باشد.
پرتو اشراق ديگر مترجمي كه به اتفاق انتشارات ناهيد، جلدهاي پيشين هري پاتر را ترجمه و نشر داده اند هم كتاب را در دو جلد ترجمه كرده كه جلد اول آن سه هفته قبل منتشر شده و جلد دوم آن هم شايد همين روزها به بازار عرضه شده باشد.
نگارنده در اين يادداشت قصد مقايسه ترجمه ها را ندارد، (چون نه تخصص اين كار را دارم و نه صلاحيت آن را) اما سابقه كارها و ترجمه ها مي توانند ملاك مناسبي باشند براي انتخاب ترجمه هاي بعدي. به تعبير دقيق تر، آنهايي كه دو ترجمه نام برده شده را خوانده اند، اگر ترجمه ها براي آنها روان و مفهوم بوده و احساس گير و گرفت و نامفهومي در آن نكرده اند، طبيعي است كه به سراغ همان مترجمان بروند.
چهارم: در اين ميانه اما يك نكته باقي مي ماند و آن اينكه با توجه به كلاسيك بودن اين اثر و اينكه بايد ترجمه هاي پاكيزه اي از اين اثر در دسترس باشد، به ناشراني كه مي خواهند وارد گود ترجمه اين اثر شوند، توصيه اي مي كنيم و آن اينكه اين اثر در هر حال فروش خواهد رفت ،حتي اگر چند سال بعد مترجمي صاحب سبك و ناشري صاحب صلاحيت تر كار ترجمه را بر عهده بگيرد، ناشر مي تواند اميدوار باشد كه كار با استقبال رو برو بشود.(چنانكه عليرغم وجود ترجمه هايي از شازده كوچولو ،آن هم از سوي مترجماني چون مرحوم قاضي و زنده ياد شاملو، استاد ابوالحسن نجفي هم ترجمه اي را از آن منتشر كرده است) لذا از اين گروه از ناشران مي خواهيم كه اول با نويسنده مكاتبه اي داشته باشند و حق انتشار را از وي ابتياع كنند و سپس دست مترجم را باز بگذارند تا بدون تعجيل و شتاب كار را آن چنان كه خورند اين اثر است، ترجمه كنند. قطع و يقين بدانيد كه چه به لحاظ مادي و چه از نظر معنوي سود خواهند كرد، بخصوص وقتي كه نسل هاي بعدي خوانندگان نوجوان، بتوانند اين اثر كلاسيك را با ترجمه اي روان، مفهوم و فاخر بخوانند.
پنجم: مي ماند وظيفه برخي از نهادهاي واسطه اي همانند انجمن هايي كه به نوعي در كار كتاب هاي كودكان و نوجوانان فعال هستند. متأسفانه تاكنون (پس از چاپ جلد پنجم هري پاتر در غرب)، هيچ نهاد صنفي - ادبي فعال مرتبط با اين موضوع، در اين باره اظهارنظري نكرده و خانواده ها و نوجوانان و مدارس را مورد مشورت يا راهنمايي قرار نداده است كه چه ترجمه اي را خريداري كنند. در هر حال هنوز هم دير نشده است، گمان هم نكنند كه تبليغ نويسنده و ناشر خاصي را انجام مي دهند و اين در شأن آنها نيست، نه! به اين موضوع فكر كنند كه روزانه در هر كتابفروشي ۲۰ تا ۲۵ نسخه از اين كتاب خريداري مي شود و كتاب به خانه ها برده شده و تازه دست به دست مي گردد و خوانده مي شود. اينگونه اين نهادها راحت تر مي توانند تصميم بگيرند و حتي در اطلاعيه اي ضمن برشماري نقاط قوت و ضعف، بهترين ترجمه موجود (نه بهترين ترجمه ممكن) را معرفي كنند. بدين ترتيب آنها حداقل وظيفه خود را به عنوان گروه يا انجمني كتاب شناس انجام داده اند. در غير اين صورت بايد در انتظار همين آشفته بازار باشيم و نيز ورود ترجمه هاي ديگري كه مشخص نيست تا چه ميزان اعتبار دارد.

ملك الشعراي بهار
دماوند در بند
011814.jpg
ليلا ملك محمدي
«من اين سه جلد يادگارتتبعات ديرينه خود را با شوقي وافر و علقه اي صادق به نسل جوان معاصر در اسوه حالات و تاريك ترين ايام زندگاني خويش جمع و تدوين نمودم.» مقدمه اي بر جلد سوم سبك شناسي محمدتقي بهار متخلص به
ملك الشعرا .بهار فرزند ميرزا محمدكاظم صبوري- ملك الشعراي آستان قدس رضوي- به تاريخ هجدهم آذرماه سال يكهزار و دويست و شصت و پنج در مشهد متولد شد. تحصيلات خود را چهار سال بعد از تولد به صورت متداول روز در مكتب خانه آغاز كرد. در سال ۱۲۷۲ با شاهنامه از طريق پدر خود آشنا شد و در همين سال اولين شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدر خود جايزه دريافت كرد. از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۸ تحصيلاتش را در مدرسه ادامه داد. او علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نيز مي آموخت. در سال ۱۲۸۰ پدر كه هميشه مربي و مشوق او است به ناگهان تغيير عقيده داده او را از شاعري منع و به كاسبي تشويق كرد كه به نظر مي آيد به دليل وضعيت نامطلوبي كه شاعران به خصوص در آن دوره داشته اند پدر از آينده فرزند خود مي ترسيد و به همين دليل او را از سرودن شعر منع مي كرد. اما با وجود اين او دنباله كار شعر را رها نكرد. در سال ۱۲۸۳ پدر به ناگهان فوت شد و مسئوليت سرپرستي خانواده به روش بهار افتاد ولي او تحصيلات ادبي خود را با وجود تمام مشكلاتي كه داشت ادامه داد و خود را به عنوان شاعر تراز اول در محافل ادبي خراسان تثبيت كرد و در همين سال لقب پدرش- ملك الشعرايي آستان قدس- را از مظفرالدين شاه دريافت كرد. مصادف با آغاز درگيري آزادي خواهان با محمدعليشاه كه با مشروطه مخالفت كرد به سال ۱۲۸۶ بهار به سرودن و انتشار نخستين اشعار سياسي و اجتماعي اهتمام ورزيد كه در اين اشعار مايه اساسي فكر بهار مضمون آزادي خواهي و ميهن دوستي است كه تا آخر عمر صدها بار در شعرهاي او تكرار شد.
بهار در سال ۱۲۸۷ همزمان با اوج درگيري بين شاه و مشروطه طلبان و به توپ بستن و تعطيل شدن مجلس به فرمان محمدعلي شاه در ۲ تير و استبداد صغير و كشتار و قلع و قمع آزادي خواهان روزنامه مخفي «خراسان» را با همكاري همفكران خود منتشر كرد. اولين آثار و اشعار ادبي- سياسي او با نام مستعار در آن نشريه چاپ شد. از فروردين ۱۲۸۸ تا تير همين سال بهار اشعار سياسي- ميهني خود از جمله قصيده «كار ايران با خداست» را خطاب به محمدعلي شاه در روزنامه «خراسان» به چاپ رساند و با اقبال فراوان مواجه شد. در ۲۸ تير كه سلطنت احمدشاه فرزند خردسال محمدعلي شاه آغاز شد انتشار روزنامه مخفي «خراسان» پايان گرفت و از ۲۵ تير اين سال تا ۳۱ تير بهار در برگزاري جشن هاي آزادي در مشهد فعالانه مشاركت كرد در اين مراسم اشعاري از خودش را نيز مي خواند. از مرداد ماه او نويسندگي در جرايد ملي نظير «طوس مشهد» و «حبل المتين كلكته» را آغاز كرد. مطالب او بيشتر مقالات و اشعار سياسي- اجتماعي به مناسبت مسايل روز بود. در ۲۴ آبان همين سال مجلس دوم با حضور شاه جديد مجدداً گشايش يافت. به تاريخ ۲۱ مهر روزنامه «نوبهار» را در مشهد به عنوان ناشر افكار حزب دموكرات تأسيس كرد و مقالات شديداللحني در مخالفت با سياست هاي استعماري روس تزاري نگاشت كه سركنسول اين دولت را در مشهد شديداً به مخالفت واداشت. همچنين قصيده «پيام به وزير خارجه انگلستان» او در «حبل  المتين» كلكته منتشر شد. در مرداد ماه ۱۲۹۰ شعر «رزم نامه» را در نوبهار پس از شكست محمدعلي شاه از نيروهاي ملي چاپ كرد كه سرانجام باعث توقيف نوبهار با فشار كنسول روس در ۲۲ مهر ماه شد. در ۱۴ آذر همين سال بهار روزنامه «تازه بهار» را به جاي نوبهار منتشر كرد و به وسيله چاپ اشعار و مقالاتي آتشين در اين روزنامه مردم را به جهاد و مبارزه مسلحانه عليه حكومت در سپاه روس تشويق كرد. در اين زمينه اشعار قصايد «وطن در خطر است» و «ايران مال شماست» مشهور است. تازه بهار پس از انتشار ۹ شماره در اواخر دي ماه ۱۲۹۰ توقيف شد. در فروردين سال ۱۲۹۱ به همراه ۹ نفر از همفكرانش در كميته ايالتي حزب به تهران تبعيد شد. در بين راه سبزوار- شاهرود با حيدرخان و ابوالفتح زاده ملاقات كرد و به آنها در خروج از ايران از طريق مرز خراسان ياري رساند. در آذرماه همين سال از تبعيد هشت ماهه تهران به موطن خود بازگشت و مبارزات سياسي- اجتماعي خود را عليرغم سرخوردگي همفكرانش و تعطيل روزنامه هاي آزاديخواه از سرگرفت. در ۱۴ دي ماه ۱۲۹۲ دوره دوم نوبهار شروع شد كه با مخالفت سركنسول روس مواجه شد. در گير و دار جنگ جهاني اول ملك الشعرا به دليل نفرت از روس و انگليس و به پيروي از ميهن پرستان زمان در «نوبهار» از آلمان و فتوحات ارتش اين كشور طرفداري كرد. به همين دليل نوبهار با دخالت كنسول هاي روس و انگليس در مشهد تعطيل شد و بهار در آذرماه سال ۱۲۹۳ دستگير شد. اما همزمان با دستگيريش به عنوان نماينده درگز، كلات و سرخس در مجلس سوم انتخاب شد و از بند رست. از راه عشق آباد روسيه عازم تهران شد. به هنگام گشايش مجلس سوم به بهانه مقالاتش درباره آزادي زنان، اعتداليون سنت گرا و حتي بعضي سران دموكرات با اعتبارنامه اش مخالفت كردند تا بالاخره پس از ۶ ماه كشمكش تصويب شد. سرانجام در اوايل سال ۱۲۹۴ در مجلس سوم نماينده شد و به مبارزات سياسي در مجلس و روزنامه اش- نوبهار- ادامه داد. در مرداد همين سال بخشي از تاريخ سياسي افغانستان را تأليف و تدوين و در نوبهار منتشركرد. پس از اشغال قزوين توسط نيروهاي روس و حركت آنها به سوي تهران در ۹ آبان مقالات شديد اللحني عليه و مظالم روس ها در روزنامه اش منتشر كرد. در ۱۲ آبان دوره سوم مجلس براثر تجاوز نظامي نيروهاي بيگانه پايان گرفت.
در تهران جمعيت «دانشكده» را با همكاري اغلب رجال ادب آن روزگار تأسيس كرد. با قدرت گرفتن اعتداليون و روي كار آمدن دولت سپهدار اعظم «نوبهار» بازهم توقيف شد و بهار به بجنورد تبعيد شد در پائيز ۱۲۹۵ او از تبعيد ۶ ماهه به تهران بازگشت و به عضويت كميته مركزي حزب دموكرات ايران درآمد در همين زمان جنبش هايي در خراسان، گيلان (جنگل) و آذربايجان پاگرفت. در سال ۱۲۹۶ «نوبهار» مجدداً در تهران منتشر شد؛ سال ششم انتشار در يكم ارديبهشت ۱۲۹۷ مجله «دانشكده» كه طرفدار تجدد معتدل در ادبيات بود و مردم را با ادبيات اروپا آشنا كرده منتشر شد و در ۱۱ مرداد ۱۲۹۷ بازهم نوبهار توقيف شد و بلافاصله روزنامه «زبان آزاد» به جاي نوبهار انتشار يافت همچنين بهار در مجله «دانشكده» قصيده «بث الشكوي» را به مناسبت توقيف نوبهار چاپ كرد. در آبان همين سال «نوبهار» به دستور احمدشاه رفع توقيف شد و مجدداً انتشار يافت. بهار رمان «نيرنگ سياه، يا كنيزان سفيد» را هم در روزنامه ايران منتشر كرد. بالاخره انتشار روزنامه نوبهار پايان گرفت و مادر ملك الشعرا هم ۱۴ سال پس از فوت پدرش در اواخر همين سال زندگي بدرود گفت. در سال ۱۲۹۸ «تاريخچه ۵/۳ سال جنگ، يا بخشي از تاريخ قاجاريه» را نوشت و انتشار داد و مسئوليت اداره روزنامه نيمه رسمي «ايران» را برعهده گرفت. سپس با سودابه فرزند صفدر ميرزا قاجار از خاندان و دولتشاهي كرمانشاه ازدواج كرد.
همزمان با كودتاي سيدضياءالدين طباطبايي در اسفند ۱۲۹۹ چند روز زنداني شد و به مدت ۳ ماه در شميران تحت نظر بود و به مديريت روزنامه ايران خاتمه داد. در بهار ۱۳۰۰ قصيده «هيجان روح» را به مناسبت دستگيري اش سرود. همچنين شروع به فراگيري زبان پهلوي نزد «هر تسلفد» آلماني كرد كه تا ۱۳۰۵ ادامه داشت.
در تير ۱۳۰۰ همزمان با بحران سلطنت قاجاريه و درگيري هاي سياسي بين گروه هاي اقليت و اكثريت مجلس كه بهار از اعضاي گروه اقليت به رهبري مدرس است، به عنوان نماينده بجنورد انتخاب شد. در ۲ مهر ۱۳۰۱ «نوبهار» هفتگي را كه مجله اي است ادبي منتشر كرد. در همين سال قصايد «دماوند» و «سكوت شب» و نيز نگارش تاريخچه اكثريت در مجلس چهارم را در نوبهار هفتگي منتشر كرد. در اوايل سال ۱۳۰۲ قسمتي از سرگذشت خود را به نظم درآورده و منتشر كرد. در تير ۱۳۰۲ اختيارات قانوني اش در مجلس چهارم پايان يافت سپس وقتي اوضاع اجتماعي دگرگون شد و رضاخان سردار سپه بر اوضاع تسلط يافت بهار با قدرت استبدادي او مخالفت كرد. در همين سال شعر «كبوتران من» را به شيوه نوگراي معتدل سرود چند روز پس از ۳ آبان ۱۳۰۲ كه رضاخان تشكيل دولت داد، آخرين شماره مجله «نوبهار» درآمد و بهار به كار روزنامه نويسي پايان داد. درپاييز همين سال همزمان با سفر احمد شاه به خارج از كشور و همه كاره شدن رضاخان سردار سپه بهار به عنوان نماينده كاشمر انتخاب شد. در ۱۵ فروردين ماه ۱۳۰۳ همراه با عشقي منظومه جمهوري نامه را در مخالفت با سردار سپه سرود و آن را در روزنامه قرن بيستم چاپ كرد.
هنگامي كه مبارزات سياسي بين نمايندگان اقليت و اكثريت در مجلس پنجم به اوج خود رسيده بود «واعظ قزويني» مدير روزنامه «نصيحت» اشتباهاً به جاي بهار توسط عوامل سردار سپه ترور شد و ملك الشعرا قصيده «يك شب شوم» را سرود. متعاقباً در داخل و خارج مجلس مبارزات سياسي عليه ديكتاتوري سردار سپه شكل مي گرفت و بهار در اين هياهو اغلب جرايد مخالف دولت را به تنهايي اداره مي كرد. در ۱۴ آذر ماه سال ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان تشكيل شد و مسئله تغيير سلطنت طرح گرديد و نتيجه اين امر اعلام انقراض قاجاريه و تأسيس سلسله پهلوي عليرغم مخالفت اقليت مجلس در ۲۱ آذرماه بود. در فروردين ۱۳۰۵ بهار بعداز يك مبارزه چند ساله به منظور حفظ جان «چهار خطابه» را براي رضاشاه سرود و در سلام نوروز خواند كه البته در اين منظومه هم شاه را اندرز داده از اطرافيان او انتقاد كرد. درخرداد همين سال به نمايندگي مجلس ششم در تهران انتخاب گرديد. در ۱۹ تيرماه مجلس ششم گشايش يافت. در اين سالها قدرت مطلقه رضاشاه به اوج خود رسيده بود هر نوع فعاليت سياسي را از مخالفان خود سلب مي كرد. به همين دليل بهار فعاليت هاي سياسي و روزنامه نگاري را كنار گذاشت و به فعاليت هاي ادبي پرداخت. در سال ۱۳۰۷ به دليل آزاد نبودن انتخابات، در دوره هفتم انتخاب نشد بنابراين خانه نشين شد.
از سال ۱۳۰۷ به مدت يكسال در «دارالمعلمين عالي» «تاريخ ادبيات پيش از اسلام» را تدريس كرده و در مرداد ۱۳۰۸ به دليل مخالفت هاي پنهان و سرودن اشعاري عليه رضاشاه زنداني شد كه در شهريور همين سال از زندان آزاد شد و عزلت و كار و مطالعه در منزل را برگزيد. در سال ۱۳۰۹ چند قصيده و مسمط درباره زنداني شدن خود سرود و تا سال ۱۳۱۱ انجام كارهاي ادبي به سفارش وزير فرهنگ و مراقبت در تصحيح و تنظيم كتب درسي ابتدايي، همچنين تصحيح و تحشيه متون كهن فارسي را برعهده گرفت. علاوه بر اين يك شركت انتشارات و خريد و فروش كتاب به نام «كتابخانه دانشكده» را تأسيس كرد. در اسفند ماه ۱۳۱۱ ديوان اشعار خود را براي چاپ آماده كرد كه با دخالت پليس نيمه كاره ماند. در ۲۹ اسفند اين سال مجدداً زنداني شد و شركت او از هم پاشيد. در شهريور ۱۳۱۲ از زندان آزاد شد و از مرگي كه سرنوشت اغلب زندانيان مخالف رژيم است نجات پيدا كرد و به اصفهان تبعيد شد. در اصفهان به فعاليت هاي ادبي از جمله برگردان «اندرزهاي آزاربار مار اسفندان» و «شاهنامه گشتاسب» از پهلوي به فارسي، تصحيح «تاريخ بلعمي»، تحقيق در مورد «شاهنامه» و نگارش شرح حال فردوسي، سرودن چندين قصيده و غزل زيبا و استوار و سرودن و به پايان بردن «كارنامه زندان» پرداخت. در فروردين ماه ۱۳۱۳ قصيده «وارث تهمورث و جم» را به توصيه دوستانش براي رضاشاه سرود و با وساطت فروغي و ديگر دوستان تبعيدش پايان يافت و جهت شركت در جشن هزاره فردوسي به تهران برگشت. در همين سان قصايد «آمال شاعر»، «آفرين» و كل الصيد في جوف الغرا» را براي جشن هزاره فردوسي سرود و شعر «درينگ واتر» شاعر و مستشرق انگليسي كه براي هزاره فردوسي سروده بود به فارسي ترجمه كرد. همچنين رساله «زندگي ماني»  را نگاشت. در همين سال درس «تحول و تطور زبان فارسي» را در دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي تدريس مي كرد.
در سال ۱۳۱۴ كتاب «تاريخ سيستان» را تصحيح كرد و انتشار داد. در ۱۳۱۵ قصيده سپيد رود يكي از شاهكارهايش را سرود. در ۱۳۱۶ تدريس دوره دكتري ادبيات فارسي دانشگاه تهران را به عهده گرفت. در همين سال تأليف كتاب «سبك شناشي» را به پيشنهاد وزير فرهنگ وقت براي تدريس در دوره دكتري آغاز كرد و نيز قصيده «ديروز و امروز» را در ستايش پيشرفت هاي كشور و براي خوش آمد شاه سرود. در سال ۱۳۱۸ كتاب «مجمل التواريخ و القصص» را تصحيح و منتشر كرد. در شهريور ماه ۱۳۲۰ كه به دنبال حمله متفقين به ايران رضاشاه سقوط كرد و ديكتاتوري پايان يافت بهار مجدداً به فعاليت هاي سياسي و اجتماعي روي آورد و كتاب «تاريخ مختصر احزاب سياسي» را نوشت و منتشر كرد. همچنين قصيده «حب الوطن» را براي عبرت به شاه جديد سرود. در سال ۱۳۲۱ جلد اول و دوم كتاب «سبك شناسي يا تاريخ تطور نثر فارسي» را منتشر كرد همچنين روزنامه «نوبهار» را در ۱۳ اسفند همين سال مجدداً منتشر كرد. در سال ۱۳۲۲ يكي از كارهايي كه بهار علاوه بر كارهاي ادبي كرد نگارش شرح زندگي مدرس و انتشار آن در «نوبهار» بود. در همين سال انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي در تهران گشايش يافت و بهار به رياست كميسيون ادبي اين انجمن به مدت ۴ سال انتخاب شد. او رساله «در آرزوي مسافرت» را در اين سال در روزنامه نوبهار چاپ كرد. در سال ۱۳۲۳ جلد اول «تاريخ احزاب سياسي يا انقراض قاجاريه» را چاپ و منتشر كرد. در سال ۱۳۲۴ بخشي از كتاب «جوامع الحكايات و لوامع الروايات» عوفي را تصحيح و منتشر كرد و در جشن ۲۵ سالگي حكومت آذربايجان شوروي به عنوان نماينده رسمي ايران شركت كرد و نيز قصيده «هديه باكو» را به عنوان ره آورد سفر به آذربايجان شوروي سرود. در روزهاي ۴ تا ۱۱ تير همين سال نخستين كنگره نويسندگان ايران به رياست او و از طرف انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. از ديگر كارهايي كه بهار در اين سال انجام داد نگارش شرح زندگي لنين و انتشار آن در مجله «پيام نو» بود. در بهمن همين سال متصدي پست وزارت فرهنگ در كابينه قوام السلطنه شد.
در سال ۱۳۲۵ با قوام السلطنه در تأسيس حزب دموكرات ايران همكاري كرد و چون احساس اختلاف عقيده سياسي با قوام كرد و نيز به دليل وقايع آذربايجان در تابستان همين سال از وزارت فرهنگ استعفا داد و به عنوان نماينده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد. در مجلس رياست فراكسيون حزب دموكرات ايران را به او واگذار كردند. در پائيز همين سال علائم بيماري سل در او بروز كرد.
در سال ۱۳۲۶ جلد سوم كتاب «سبك شناسي» را چاپ كرد و در پائيز اين سال به سوييس جهت معالجه بيماري سل و اقامت در آسايشگاه دهكده «لزان» عزيمت كرد. در آسايشگاه لزان قصيده «به ياد وطن» را سرود كه از درخشان ترين اشعار ملي اوست. در ارديبهشت ماه ۱۳۲۸ از سوئيس به ايران بازگشت و قصيده «يك صفحه از تاريخ» را درباره وقايع آذربايجان سرود.
در سال ۱۳۲۹ مجدداً بيماري سل و اوره در او بروز كرد. در اين سال دولت پاكستان از او دعوت رسمي به عمل آورده بود كه او به علت بيماري اين دعوت را رد كرد. همچنين به رياست او در تهران «جمعيت ايراني هواداران صلح» تشكيل شد و با وزارت فرهنگ نيز قراردادي براي تأليف كتاب «سبك شناسي شعر فارسي» بست كه به علت بيماري ناتمام ماند. در يكم اسفند ماه همين سال پيام به دانشجويان و در ۲۹ اسفند پيامي به جوانان ايراني داد. در اواخر اين سال قصيده «جغد جنگ» آخرين قصيده زندگي خود را در ستايش صلح سرود. سرانجام در اول ارديبهشت ماه سال ۱۳۳۰ ساعت ۸ صبح در خانه مسكوني خود به زندگي سراسر كوشش و رنج خود پايان داد. در ساعت ۴ بعدازظهر روز دوم ارديبهشت جنازه او از مسجد سپهسالار تا گورستان ظهير الدوله در شميران تشييع شد و در همانجا به خاك سپرده شد. در ۱۳ اسفند ماه ۱۳۳۱ پس از مرگ او قصيده «جغد جنگ» براي اولين بار در روزنامه «مصلحت» چاپ شد و در سال ۱۳۳۵ نيز نخستين چاپ ديوان اشعار او به كوشش برادرش دكتر محمد ملك زاده صورت پذيرفت.

پله پله تا زير صفر
گزارشي از كتابهاي منتشره كشور در زمينه ادبيات (از ۱۵ شهريور ماه تا ۱۸ شهريور ماه ۱۳۸۲)
011818.jpg
علي الله سليمي
در روزهاي پاياني تابستان ۸۲ و در آستانه بازگشايي مراكز آموزشي، بازار كتاب در ايران همچنان ساكت و خلوت است و در اين ميان در بازار كتابهاي ادبي سكوت مطلقي حكمفرماست. در يك هفته، در گستره كشور پهناوري همچون ايران، تقريباً هيچ كتاب قابل تأملي در زمينه ادبيات منتشر نشده است.
گزارش ذيل بر اساس آمار خانه كتاب ايران (گزارش نشر؛ فهرست كتابهاي منتشره كشور از ۱۵/۶/۸۲ تا ۱۸/۶/۸۲ ضميمه هفته نامه «كتاب هفته» شماره ۱۳۸ به تاريخ شنبه ۲۹ شهريورماه ۸۲) نگاهي گذرا و آماري به كتابهاي منتشره در بخش ادبيات دارد.)
در گزارش دو هفته قبل آمار كتابهاي منتشره در بخش ادبيات ۱۲۳ عنوان بوده كه اين رقم هفته قبل به ۶۹ عنوان رسيده بود. اين سير نزولي در بخش كتابهاي ادبي همچنان ادامه داشته كه در نهايت اين هفته اين آمار به ۴۵ عنوان رسيده است كه بين موضوعات زيرمجموعه ادبيات همچون: داستان، شعر، نمايشنامه، تحقيق و پژوهش ادبي و... تقسيم بندي شده  است.
از كل آمار كتابهاي ادبي اين هفته۲۰، عنوان به شاعران تعلق دارد و تنها ۱۰ عنوان از مجموع كتابها را داستان نويسان منتشر كرده اند.
۱۵ عنوان ديگر هم بين محققان و دانش پژوهان ادبي و گرد آورندگان اين نوع كتابها تقسيم شده است.
از ۲۰ عنوان كتاب شعر منتشره در اين هفته۱۰ عنوان متعلق به شاعران جواني است كه كتاب مستقل خود را به چاپ رسانده اند و۱۰ عنوان ديگر سهم افرادي است كه از شعر شاعران كلاسيك و يا معاصر مجموعه هايي را گرد آوري و تدوين كرده اند و يا به عبارت ديگر مي شود گفت نيمي از كتابهاي منتشره در زمينه شعر متعلق به كتاب سازان بازار كتاب ايران است كه خود هيچ نقشي در سرودن اشعاري كه منتشر كرده اند ندارند. همچنين در گزارش هفته قبل پيرامون تيراژ كتابهاي شعر به چند مورد با تيراژ ۵۰۰ نسخه اشاره كرديم كه اين هفته از اين تيراژهاي ۵۰۰ نسخه اي خبري نيست بلكه تيراژهاي بالايي در كتاب هاي شعر گزارش شده است كه قابل توجه به نظر مي رسد. بالاترين تيراژ كتاب شعر اين هفته به مجموعه اشعار شاعر شيرازي «نسرين شكوهي» اختصاص دارد. اين كتاب با عنوان «با من اما...» در تيراژ ۳۰۰۰۰ نسخه (!) توسط مؤسسه فرهنگي، هنري و انتشاراتي ميرزاي شيرازي (نشر اميدواران) در شهر شيراز منتشر شده است.
كتابهاي شعر با تيراژ بالا غير از شهر شيراز در تهران هم ديده مي شوند. از جمله مجموعه شعرهاي «محمد مسلمي فر» در كتابي با عنوان «مگذار تا كه از تو شكايت برم به غير» اين كتاب را انتشارات «هواي رضا» با تيراژ ۱۰۰۰۰ نسخه (!) منتشر كرده است. همچنين مجموعه اشعار «حشمت حافظي» با عنوان «قصه ابر» توسط «نشر سروا» تجربه تيراژ ۱۰۰۰۰ نسخه اي (!) را آزموده است.
اين نوع خبرها مي توانند براي اهالي شعر اين مرز و بوم خبرهاي خوشي محسوب شوند. هر چند بيشتر به يك شوخي و يا اشتباه چاپي شبيه هستند.
در بخش كتابهاي ترجمه اي شعر نيز كتاب «آدم هاي روي پل» اثر شاعره لهستاني «ويسوا واشيمبورسكا»با ترجمه مارك اسموژنسكي، شهرام شيدايي، چوكا چكاو، از جمله كتابهاي قابل توجه بود كه توسط نشر مركز با تيراژ ۱۲۰۰ نسخه براي بار سوم به چاپ رسيده.
در حوزه شعر اين هفته هم شاعران كلاسيك ايران سهم خود از بازار نشر را حفظ كرده اند. در اين ميان حافظ شيرازي با دو عنوان (فالنامه حافظ) حكيم عمر خيام با دو عنوان از رباعيات و مولوي هم با دو عنوان (متن كامل و نقد بر مثنوي- از جانب علي اكبر مصلايي يزدي و سيد جواد مدرسي يزدي) نسبت به همنوعان خود پيشتاز بوده اند و در ادامه شاعراني همچون «ناصر خسرو»، «بابا طاهر» هر كدام با يك عنوان در رديف بعدي جدول قرار داشتند.
اما اگر از حوزه شعر در بازار نشر خارج شويم در حوزه داستان هيچ اتفاق خاصي در اين هفته قابل مشاهده نبود و مي شود گفت اين هفته سهم داستان نويسان از بازار نشر در حد صفر بوده. جز مواردي نادر كه اصلاً قابل ياد آوري نيست اما براي خالي نبودن عريضه به چند مورد جزيي اشاره مي كنم: تنها نام آشناي اين عرصه نويسنده پركار ماههاي اخير «فتح الله بي نياز» بوده كه اين هفته در آمار كتابهاي منتشره در زمينه ادبيات داستاني نام كتاب خود با عنوان «افعي ها خودكشي نمي كنند» را به ثبت رسانده.
در فهرست كتابهاي منتشره هفته قبل نيز نام كتاب  ديگري از اين نويسنده با عنوان «تشييع جنازه يك زنده به گور» به عنوان يكي از كتابهاي منتشره در حوزه ادبيات داستاني ديده مي شد. گويي اين نويسنده و منتقد پر كار اين سالها تلاش  مي كند جاي خالي ادبيات داستاني معاصر را با نوشته هاي پي درپي خود پر كند. هنوز هيچ نقد جدي بر روي آثار داستاني منتشر شده اين نويسنده و منتقد صورت نگرفته تا ميزان جوهره داستاني در آثارش روشن و آشكار گردد و فتح الله بي نياز از اين فرصت به دست آمده نهايت استفاده را مي كند تا بيشترين تعداد از آثارش را روانه بازار كتاب ايران نمايد. غير از اين مورد ويژه در بخش داستان، آثار ديگري كه جلب توجه كند ديده نمي شود. از عامه نويسان حوزه داستان نيز در اين هفته خبري نبود. جز «فريده رهنما» با چاپ سوم رمان «سپيده دم انتظار» و «جمشيد طاهري» با چاپ دوم «درد محبت» البته چاپ دهم رمان «زويا پيرزاد»(چراغ ها را من خاموش مي كنم) هم اين هفته با تيراژ ۳۰۰۰ نسخه صورت گرفته كه حادثه مهمي در اين عرصه محسوب نمي شود بلكه به يك امر طبيعي تبديل شده و محصول زمان ديگري است.
در اين هفته بالاترين نوبت چاپ متعلق به كتابي آموزشي است (مجموعه طبقه بندي شده زبان و ادبيات فارسي: دبيرستان- پيش دانشگاهي: كنكوري هاي سراسري و آزاد... گرد آوري: سعد الله زارع كاريزي) اين كتاب در انتشارات كانون فرهنگي آموزشي به چاپ سي و ششم رسيده. البته اين بار با تيراژ ۵۰۰۰ نسخه.
اين هفته نيز همانند هفته هاي قبل ناشران تهراني بيشترين سهم را به خود اختصاص داده اند و از مجموع ۴۵ عنوان كتاب منتشره در زمينه ادبيات ۳۵ عنوان سهم ناشراني است كه در تهران مستقر هستند. همچنين در بين ناشران شهرستاني رتبه اول به ناشران شهر قم تعلق مي گيرد با هفت عنوان كتاب و هفت ناشر: (انصاريان، دارالذكر، انوار هدي، گنج عرفان، صلوات، آل صمد و خادم الرضا) در ادامه اين فهرست سه شهر كشور هر كدام با يك عنوان كتاب و يك ناشر قرار دارند.
(شيراز/ نشر اميدواران، اراك/ نشر نويسنده، گرگان/ مؤسسه انتشاراتي مختومقلي فراغي)
در مجموع شايد اين هفته يكي از خلوت ترين و ساكت ترين هفته هاي بازار نشر كتاب در حوزه ادبيات بوده باشد. يقيناً در روزها و هفته هاي آينده اين وضع تغيير خواهد كرد و شور و شوق به بازار نشر راه خواهد يافت.
همين اميدها و آرزوها است كه اهالي قلم و كتاب را زنده نگه داشته است، در غير اين صورت مرگ اهالي فرهنگ و ادب نيز دور از انتظار نيست لااقل در روح و روان اين قشر وابسته به كتاب و كتاب خواني. پس به اميد روزهاي شيرين در بازار نشر كتابهاي ادبي منتظر مي مانيم.

سايه روشن ادبيات
داستان نويسان شهرستان اصفهان
اين هفته با داستان نويسان جوان اصفهان گفت وگو كرديم و پرسش  هاي هميشگي را پرسيديم. آنها معتقدند بايد به شهرستان ها هم توجه شود. گفت وگوي ما را با محمد امامي- مهدي باتقوا و ژيلا طاهري مي خوانيد.
۱- برخي تهران را مركز ادبيات مي دانند شما چه نظري داريد؟
۲- چه انجمن ها و محافلي در اصفهان فعال هستند و تأثير اين جلسات بر ادبيات را چگونه مي بينيد؟
۳- وضعيت ادبيات تهران را در مقايسه با وضع ادبيات در شهرستان چطور ارزيابي مي كنيد؟
۴- براي اين كه ارتباط خود را با ادبيات پايتخت قطع نكنيد چه مي كنيد؟
محمد امامي: اغلب جوايز داستان را شهرستاني ها برده اند
* تهران بدون شك مركز ايران است و اين مركزيت باعث شده كه امكانات براي تهيه و ارائه هر محصولي- در هر زمينه  از فعاليت هاي بشري- در آن جا گردهم بيايد. ادبيات هم از اين مقوله استثنا نيست، توليدكنندگان آثار ادبي از سراسر كشور گرد آمده اند و در آن جا محصولات روح عرق ريز خود را به تمام كشور عرضه مي كنند، البته بسياري از نخبگان اين عرصه هنوز به تهران مهاجرت نكرده اند و به همين دليل براي ارائه آثار خود با مشكلات عديده روبه رو هستند.
* درحوزه ادبيات داستاني در حال حاضر، دو انجمن به نام هاي (انجمن داستان نويسان اصفهان) كه يك تشكل غيردولتي است و (انجمن داستان نويسان جوان اصفهان) كه زير نظر حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي فعاليت مي كنند، به طور منظم با تشكيل جلسات هفتگي و فعاليت هاي ديگر، به ادبيات داستاني مي پردازند. البته نبايد از مجامع دانشجويي، محافل خصوصي و انجمن هاي تحت پوشش خانه هاي فرهنگ شهرداري چشم پوشيد. در مورد انجمن داستان نويسان اصفهان بايد بگويم كه اين انجمن به صورت برنامه ريزي شده داستان هاي كوتاه و بلند داخلي و خارجي را نقد و بررسي مي كنند و در مورد انواع و سبك هاي مختلف ادبي همايش هاي پژوهشي تربيت مي دهد و تاكنون نيز سه شماره الف، ب و پ از نشريه(واژه) را منتشر كرده است كه ماه آينده شماره(ت) در دسترس علاقه مندان خواهد بود. مجموعه اين فعاليت ها در جذب افراد علاقه مند و هدف مند نمودن حركت هاي پراكنده قطعاً مؤثر است و هر شخص مستعد مي تواند از اين گونه انجمن ها و محافل به عنوان سكوي پرش استفاده كند.
* در زمينه داستان نويسي پويا و خلاق نظر شخصي من اين است كه بهترين آثار رمان و داستان كوتاه به گواهي آثار منتشر شده و نتايج مسابقاتي كه اين سال ها به طور سراسري برگزار شده است، يا در شهرستان ها پديد آمده اند يا محصول نويسندگاني هستند كه به تهران مهاجرت كرده اند.
* قطعاً ارتباط نويسندگان شهرستاني با مجلات ادبي كه در تهران منتشر مي شوند، همچنين ارتباط انجمن هاي ادبي شهرستان ها با اين گونه انجمن ها در تهران(رسمي يا غيررسمي)، رويكرد مثبت مراكز نشر و محافل فعال در حوزه ادبيات و آثار نويسندگان خارج از مركز و البته ارتباط فرد با فرد نويسندگان(و حذف فاصله جغرافيايي) مي تواند كمك مؤثري در اين زمينه بكند.
مهدي باتقوا: ميداني براي عرض اندام
* فكر مي كنم تهران مركز ادبيات باشد اما اين مركزيت به خاطر حضور نويسندگان و شاعران شهرستاني است. چون اكثر اين قلم  به دستان كه در شهرستان هستند توجه و اقبالي نديده اند و در حال گمنامي بودند ترجيح مي دهند كه به تهران مهاجرت كنند و شايد آن جا گمشده خود را پيدا كنند.
* هستند انجمن ها و محافلي در اصفهان از جمله خانه هنرمندان كه جلسات هفتگي دارند. كانون داستان نويسان و ديگر انجمن هاي پراكنده ديگري كه بيشتر در مراكز فرهنگي فعاليت مي كنند و حتي بعضي از اين محافل در منازل تشكيل مي شود. اين انجمن ها چندان تأثيري نمي تواند بر ادبيات داشته باشد چون افرادي كه در اين جلسات حضور دارند قبلاً رشد كرده اند و اگر هم در اين محافل يك نفر بارز است نقش يك معلم را دارد و بيشتر از اين پيشرفت نخواهد كرد. چون نويسندگي در ايران شغل نيست و منبع مطمئن و مداومي ندارد اكثر اين جلسات به خاطر مشكلات اقتصادي يا كاري از گردونه كانون ها خارج مي شوند. يا به آن كيفيت مناسبي كه در نظر داشته اند نمي رسند.
* شايد تصور من از تهران يك تصور موهوم باشد و تهران هم مثل اصفهان باشد. اما آنچه در اذهان اكثريت هست در تهران نويسندگان ارتباط بيشتري با هم دارند و در زمينه چاپ آثارشان با همديگر همكاري مي كنند، اما در شهرستان ها اين گونه نيست. نويسندگان شهرستاني مهجورند و با كم اقبالي روبه رو هستند البته كارهاي ارزشمندي مانند انتشار فصل نامه زنده رود صورت گرفته كه ميدان خوبي براي عرض اندام نويسندگان جوان به وجود آورده است.
* اول مسئله آشنايي با اديبان تهران است كه مي توانم از طريق جشنواره ها از نزديك ارتباط بگيرم و يا با مطالعه قسمت هاي ادبي مجلات پايتخت و روزنامه ها با آنها آشنا شوم و آثارم را برايشان بفرستم. عموماً هم استقبال مي كنند.
ژيلا طاهري: جوانها فعالند
* من هم فكر مي كنم كه تهران مركز ادبيات است. صرفاً به اين خاطر كه شاعران، نويسندگان و هنرمندان آن جا را مركز هنر مي دانند و معمولاً به آن جا مهاجرت مي كنند. در واقع امكاناتي كه در تهران هست اين كشش را به وجود آورده است. البته تصور مي كنم اصفهان هم از حيث هنري در درجه بالايي است چرا كه بزرگاني چون هوشنگ گلشيري، ابوالحسن نجفي، بهرام صادقي و... را پرورده اما در نهايت همان كشش آنها را به تهران مهاجرت داده است در واقع آنها در تهران موفق تر نشان دادند.
* اصفهان انجمن هاي ادبي زيادي دارد ولي به دليل حالت بسته اي كه دارد رشد آن كم است. تعداد انجمن ها زياد است ولي متأسفانه جذابيت و تأثيرگذاري بالقوه اي را كه دارد نشان نداده است. شايد طرز برخورد مسئولين باعث عدم اين جذابيت شده است. انجمن ها مي توانند مؤثر باشند. دكتر سعيد عباسپور و محمد رحيم اخوت و... در اين انجمن ها رشد كردند و تأثيرات خود را گذاشته و در حال حاضر آنها هم كناره گرفته اند و به طوري كلي جوان ها هستند كه فعاليت مي كنند. البته شايد سير طبيعي انجمن ها همين است كه جوان ها تجربه مي اندوزند و مي روند.
* من زياد با انجمن هاي ادبي تهران سرو كار ندارم ولي از تجربه بزرگان داستان نويس در تهران استفاده كرده ام همچنين توسط مجلات ادبي و رسانه ها اين تأثير بوده است.
* سعي مي كنم از كتاب هايي كه تازه  منتشر مي شود استفاده كنم. از مجله ها و افزون بر اين دلم مي خواهد با نويسندگان جوان در پايتخت ارتباط داشته باشم.

ادبيات
اقتصاد
روزنت
سفر و طبيعت
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  روزنت  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |