ريسماني ازگيسوان تو!
... شهابي غوش كشيد و سوخت و ديگر نبود، انگار نبوده هرگز. ديله گرگي پير سكوت را پاره كرد و دوخت و شب زمستان گود و تيره همه را در خود گم مي داشت، زهدان تاريك زمان به كردار هميشه خويش چشم بر بود و نبود بسته بود و شولايش را، شولاي فراخش را بر سر هر چه زشت و زيبا كشيده بود و لب برنمي شكست. دست سرد و سپيد ماه با آن قوس كجش بر لبه صخره اي آويخت و دمي بعد چونان دزدي پاورچين پاورچين كوه هاي شرق را به زير پا گذاشت و گام هاي سپيدش همه جا را به رد خويش آغشته كرد.
از درون غار برفي خودم را بيرون مي كشم. سوز سردي صورتم را مي برد و پره هاي دماغم از سرما مي لرزيد، كمر راست مي كنم، به جبران پيچيده بودن در خويش و ذهن را يله مي كنم تا خود برود در هر كجاي اين بودن منجمد! و از شب سرد ديگر صدايي برنمي خيزد و ذهن رها شده بر برف براي خويش ترانه مي خواند:
محبوبه من!
شب بر سر كوه مي گذرد و اينك تو در خويش پيچيده و خوابي و شب بر شب مي غلطد و ماه بر هر دو. من اينجا ايستاده ام با ريسماني كه از گيسوان تو بر بافته ام و تو خوابي و كوهستان نيز خواب و تنها ماه است كه بيدار و تماشاگر اين ماجراي سرد است!
محبوبه من!
آنك كه تو خفته اي
من بر شب
بر بودن شبانه خويش محكم كمربند مي بندم و پاي افزار گره محكم مي كنم و به راه مي افتم با ريسماني كه از موي تو بربافته ام و رو به كوه بلند سركش دور گم مي شوم در پيچ و تاب دره ها و گريوه ها. چونان كه گم مي شوند دستان من در گيسوان شبانه ات. با كوه مي گويم از تو،
با كوه مي پرسم از تو،
با كوه مي خوانم از تو:
اينك تو زيبا هستي اي محبوبه من،
ديروز برگشته ام و فردا مي روم!
كردار روزگار، آن آمدن و اين رفتن، مثل اين كه ميانه رودي خرد پاهايت را به آب داده باشي، آب بيايد و برود و تو را با خود ببرد و تو هنوز ميانه جوي ايستاده باشي و فقط نگاه كني. كار ديگر نمي تواني، جز به تماشا چگونه مي تواند گذشت اين لحظه هاي خاكستري؟
ديروز برگشته ام و فردا مي روم. مي روم مثل همه ديروزها كه رفته بودم و مي آيم - مي آيم آيا؟! و باز كنار در، خسته نشسته خواهم شد، كفش هاي ديروزم هنوز از ماسه هاي نرم كوير زرين پر است. چشم هايم هنوز شن ديروز در خود دارد و جانم هنوز در مهرجان جامانده است، جامانده است چيزي، جايي. در خالي كوير بياضه. پشت ديوارهاي بلند رباط خرگوشي، روي بلندي هاي كوه كوتاه هرش.
ديروز بازگشته ام و فردا مي روم.
مهرجان! كوير طبقه، محمدآباد كوزه گر. خالي دشت زير دست عروسان. چوپانان. واحه مصر، راستي كربلايي گلزار منتظر است تا برايش عكس هايش را ببرم.
اين فردا در شهر چه تنبلانه تن به آمدن مي دهد. پير خر شب هاي شهر چه لنگ گدار فردا را بالا مي كشد! و صداي اين تار با اين دل چه مي كند!
بس است. برخيزم. براي ده شب كوير بايستي بار ببندم، دوربينم را برخواهم داشت و كوله ام و كلاهم و... خواهم رفت. مي روم!!
عباس جعفري
توريسم و توسعه
سازمان ايرانگردي و جهانگردي استان سيستان و بلوچستان به مناسبت روز جهاني جهانگردي امروز همايشي را با عنوان «توريسم و توسعه» و با حضور صاحب نظران در اين صنعت برگزار مي كند.
هدف از برگزاري اين همايش تقويت پتانسيل هاي موجود در اين استان و حمايت همه جانبه از اين صنعت است، بي ترديد يكي از ضرورت هاي توسعه پايدار در كشور توجه به صنعت جهانگردي و گردشگري است و ارائه الگوي مطلوب در اين زمينه مستلزم تعريف مناسب از اين صنعت است.
مهندس گوهري مديريت سازمان ايرانگردي و جهانگردي استان نيز ضمن تبريك روز جهاني جهانگردي برگزاري همايش فوق را يكي از نكات مهم و برجسته جهت توجيه امر گردشگري و ايجاد امنيت در اين استان دانست و سه مقوله توريسم، امنيت و توسعه را از بنيادي ترين مسائل جهت روند صعودي جذب توريست ذكر كرد.
ضمناً در روز بعد از همايش به همين مناسبت تور يك روزه به منطقه سر دريا ويژه مسئولين برگزار خواهد شد.
آتش سوزي در پارك ملي
شنبه هفته گذشته، بيست و نهم شهريور ماه سال جاري، پارك ملي خجير به شكل تعمدي مورد تهاجم افراد ناشناس قرار گرفت و به آتش كشيده شد.
به گزارش خبرنگار همشهري- اين آتش سوزي تا روز چهارشنبه ادامه داشت كه طي آن حدود بيست هكتار؛ شامل گونه هاي مختلف گياهي و ده هزار اصله درخت در آتش سوخت. در سال جاري بارها، پارك ملي خجير به دست افراد ناشناس دچار آتش سوزي شده كه كوتاهي در پيگيري و عاملان اين حوادث، يكي از علل تكرار آتش سوزي در پارك ملي است.