سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۹۴- Oct, 14, 2003
سياست
Front Page

گفت وگوي رئيس جمهوري روسيه با روزنامه نيويورك تايمز
آرزوهاي ليبرال سرخ
روزنامه نيويورك تايمز هفته گذشته با ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه گفت  وگويي انجام داده كه خلاصه آن را مي خوانيد:
012774.jpg

* شما و پرزيدنت بوش روابط كاري خوبي با يكديگر برقرار كرده  ايد، اما گاهي اين طور به نظر مي رسد كه وقتي بحث سياست هاي خاص پيش مي آيد، آمريكا با روسيه مانند يك شريك كوچكتر رفتار مي كند و آمريكايي ها به توصيه روسيه گوش نمي دهند و منافع آن را در نظر نمي گيرند. نمي دانم شما هم چنين احساسي داريد؟
- به نظر من اينجا بحث شريك بزرگتر و كوچكتر نيست. موضوع برقراري رابطه اي است كه در آن منافع يكديگر در نظر گرفته شود. ما كاملاً از موقعيت و جايگاه روسيه در دنيا و توانايي هايمان آگاهيم. اما روسيه با همه مشكلاتي كه دارد و همه سنت ها و منافع ملي اش كشوري است كه هيچگاه در خدمت منافع سياسي هيچ كس نبوده است. روسيه مي خواهد و مي تواند يك شريك قابل اعتماد باشد ازجمله براي آمريكا.
من مي بينم كه منافع ملي روسيه و آمريكا تا حد زيادي هماهنگ است. اين يك انتخاب استراتژيك براي ماست كه مبتني بر چند عامل است. نخست اين كه ما كاملاً  آگاهيم كه ثبات بين المللي بدون يك تعامل خوب ميان آمريكا و روسيه غيرممكن است و آمريكا از نظر ما عامل مهمي براي ثبات بين المللي است. در برخي مناطق اهميت آمريكا براي ما به حدي است كه نمي توان كشوري را جايگزين آن كرد. آمريكا و روسيه همچنان نيرومندترين قدرت هاي هسته اي دنيا هستند.
منافع هر دو ما در مبارزه با راديكاليسم و تروريسم است. ما به شدت نگران راديكاليزه شدن بعضي كشورها و منطقه ها هستيم. از سوي ديگر به نفع هر دوي ماست كه با يكي از اصلي ترين تهديدات قرن ۲۱ مقابله كنيم و آن تكثير سلاح كشتار جمعي است. موارد ديگري هم هست كه در نگاه اول چندان مهم به نظر نمي رسد اما اهميت دارند همچون مبارزه با مواد مخدر و جرايم سازمان يافته.
روسيه و آمريكا به توسعه روابط اقتصادي و بويژه در بخش انرژي علاقه مندند. برخي از فضاهاي جنگ سرد هنوز حاكم است. هم در اينجا و هم در آمريكا هنوز كساني هستند كه آن ذهنيت را دارند. اين غلط است.
*  آيا موارد خاصي وجود دارد كه نشان دهنده دخالت ذهنيت جنگ سرد در روابط ميان آمريكا و روسيه باشد؟
- همين موضوع دادن ويزاست. چه دليلي دارد كه هر كس كه خواستار ويزاست را براي مصاحبه  از هر گوشه اي از فدراسيون  بزرگ روسيه كه پهناورترين كشور دنياست، فرا مي خوانند؟ آنها را مجبور مي كنند كه به سؤالات مسخره اي جواب دهند كه هيچ ربطي به مسائل امنيتي ندارد؟ مثلاً از زنان مي پرسند كه آيا مشكل اخلاقي دارند يا نه. يا مي پرسند كه آيا در فعاليت هاي تروريستي دست داشته اند يا نه. حتي اگر زني مشكل اخلاقي داشته باشد يا مردي در اقدامات تروريستي دست داشته باشد، به صورت داوطلبانه اعتراف نمي  كند. اين كارها را كساني مي كنند كه در بخش هاي (اطلاعاتي)ويژه كار مي كنند. اين رابطه غيرمستقيمي با دوران جنگ سرد دارد زيرا شيوه مؤثر برخورد با اقدامات تروريستي و تهديدهاي مشترك افزايش سطح اعتماد و همكاري بيشتر ميان بخش هاي ويژه است.
* سرويس هاي ويژه آمريكا و كاخ سفيد با شگفتي هايي در عراق روبه رو شده اند. آنها نتوانستند هيچ سلاح كشتار جمعي بيابند و بعد از جنگ همه نهادهاي اساسي فرو پاشيد. اكنون در آمريكا بحث بسياري درباره كيفيت درستي اطلاعات در جريان است. كشور شما رابطه طولاني با عراق داشته است و سرويس هاي اطلاعاتي شما به آن كشور توجه داشته اند. آيا شما هم از اين موضوعاتي كه گفتم شگفت زده شديد؟ از نبود سلاحهاي كشتار جمعي و از فرو پاشيدن نهادها بعد ازجنگ؟
- درباره موضوع اول بايد بگويم كه من مخالف منتقداني هستم كه فكر مي كنند سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا ضعف نشان داده اند و مورد اعتماد نيستند. شما از موضع ما در قبال جنگ با خبريد و من آن را به طور علني گفته ام. از همان اول هم گفته ام كه اين اشتباه است. به همين دليل از اوضاع كنوني تعجبي نمي كنيم. حكومت فروپاشيد و نهادهايش هم فروپاشيدند. اين تعجبي ندارد. سرويس هاي اطلاعاتي اكنون بايد چه كار كنند؟ ما همواره مي دانستيم كه خطر فروپاشي كشور و تجزيه آن وجود دارد. اين خطري است كه اكنون با آن روبه رو هستيم. البته مي دانيم كه رژيم صدام حسين يك رژيم ليبرال نبود. بسياري آن را جنايتكار مي خوانند و شايد دلايلي براي آن وجود داشت. اما با بنيادگرايان مقابله مي كرد. يا آنها را به طور فيزيكي از ميان برمي داشت، يا به زندان مي انداخت يا به تبعيد. اكنون صدامي وجود ندارد و ما شاهد نفوذ شمار زيادي از اعضاي سازمان هاي تروريستي به خاك عراق هستيم
* چه سازمانهايي؟
- سازمان هاي مختلف بنيادگرا شبه نظاميان خود را به آنجا فرستاده اند. سازمانهايي كه عليه رژيم هاي مشروع خود در كشورهايشان مبارزه مي كردند و به طور كلي با دنياي متمدن در هر منطقه اي ازكره زمين مخالفند:  در افغانستان، عراق ،خاورميانه، در كشور ما و نقاط ديگر دنيا. نيروهاي ائتلاف به طور همزمان با دو دشمن روبه رو هستند: بازماندگان رژيم صدام و آنها كه خود صدام هم در گذشته با آنها مبارزه مي  كرد يعني بنيادگراها. مبارزه با آنها كار دشواري است. درباره سلاحهاي كشتار جمعي ما هيچ اختلافي با دولت آمريكا نداريم. ما هم فكر مي كرديم كه ممكن است سلاح كشتار جمعي در عراق وجود داشته باشد. سؤال اينجاست كه اين سلاحها چه شده است؟ بهتر بود كه نيروهاي مسلح و سرويس هاي اطلاعاتي در همان ساعات اوليه عمليات نظامي به مكان هايي مي رفتند كه مي دانستند سلاح كشتار جمعي در آن وجود داشت. بايد تلاش هايمان را به كار بنديم تا اين تهديدات را بي اثر كنيم.
* چطور در عراق عمل كنيم كه اين تهديد را بي اثر كنيم؟ آيا روسيه آماده است كمك كند يا درصورت تأييد سازمان ملل به عراق نيرو بفرستد؟
- به نظر ما مشكلات عراق تنها با مشاركت خود مردم عراق حل مي شود. اين كار بايد با مشاركت آنها و به دست خودشان انجام شود. آنها بايد نيات جدي  ما را باور داشته باشند كه ما مي خواهيم حاكميت آنها را احيا كنيم. به همين دليل است كه مي گوييم نقش سازمان ملل بايد افزايش يابد. نه براي از بين بردن اهميت آمريكا بلكه براي تغيير اوضاع در عراق. طبق قوانين بين المللي نيروهاي ائتلاف نيروهاي اشغالگر خوانده مي شوند. مردم محلي با نيروهايي كه نام رسمي آنها نيروهاي اشغالگر است چگونه رفتار مي كنند؟ ما بايد موقعيت اين نيروها را تغيير دهيم و همراهي عراقي ها را به دست آوريم. بايد حمايت كشورهاي عرب و مسلمان را كه موضعشان در حل مشكل عراق بسيار مهم است به دست آوريم.
012782.jpg

* موقعيت نيروهاي اشغالگر كي تغيير مي كند؟ سه ماه ديگر يا بيشتر؟
- اين وضعيت مي تواند به سرعت تغيير كند اگر قطعنامه سازمان ملل تصويب شود اين نيروها به نيروهاي بين المللي تبديل مي شوند. اما از نظر روسيه بايد ديد واقع بينانه اي داشت و قبول كرد كه آمريكا نقش بيشتري داشته است. اين نيروهاي بين المللي بايد به رهبري آمريكا باشد، اگر چه همه با اين نظر من موافق نيستند. درباره امكان اعزام نيرو از طرف روسيه به عراق، پيش از تصويب قطعنامه ما حتي در اين باره صحبت نمي كنيم. اما بگذاريد نظرات خودم را بگويم. البته اين پاسخ سؤال شما نيست. نيروهاي چند مليتي به ثبات عراق كمكي نمي كند. براي انجام اقدام مؤثر به حرفه اي ها نياز است. بايد كساني بيايند كه بدانند كجا هستند، كساني كه سنت هاي افراد محلي را مي شناسند و به اين سنت ها احترام مي گذارند و شيوه بهبود رابطه را مي دانند. امروز براساس اطلاعاتي كه من دارم نيروهاي نظامي آموزش سطح پاييني دارند و فقط در فكر اين هستند كه هرچه زودتر از آنجا فرار كنند.
* منظورتان لهستاني ها هستند؟
- نيروهاي كشورهاي مختلف، اسم نمي برم. شما آنها را بهتر از من مي شناسيد. برخي باده گساري مي كنند. برخي شعارهايي روي ديوار مي نويسند كه به مردم محلي برمي خورد و توهين است. عده اي ديگر سلاح مي فروشند. نيروي چند مليتي از نظر سياسي خوب است اما از نظر نظامي اصلاً خوب نيست.
* فكر مي  كنيد آمريكايي ها براي مدت طولاني در آنجا مسلط باشند؟
- پاسخ به اين سؤال حالا مشكل است. همه چيز بستگي به اوضاع دارد اما من اين احتمال را رد نمي كنم.
* به غير از اعزام نيرو راههاي ديگري وجود دارد كه روسيه بتواند به حل اين مشكل كمك كند؟
- بله البته. ما در همكاري با عراق سالها تجربه داريم. چندين شركت در عراق ساخته شدند. در برخورد با مردم عراق هم تجربه داريم. ميان كارشناسان ما و عراقي هايي كه در زمينه هاي غيرسياسي كار مي كنند اعتماد زيادي وجود دارد. ما مي توانيم در آموزش كارشناسان كمك كنيم.
* آيا شباهتي ميان وضعيت آمريكا در عراق و وضعيت شوروي در افغانستان مي بينيد؟
- ايجاد شباهت هاي تاريخي كار زيانباري است. اتحاد شوروي قصد داشت وضعيت افغانستان را بهبود بخشد. اين بد نبود اما شوروي تصميم گرفته بود اين كار را با جنگ بكند و با كمك جنگ طي ۱۰ سال اين كار را كرد. آمريكا عمليات نظامي
ر ا عليه رژيمي آغاز كرد كه مدت ها با جامعه بين المللي مخالفت مي كرد. ميان اين دو تفاوت زيادي وجود دارد. رژيم عراق رژيمي بود كه هيچ تمايلي به تغيير ماهيتش نداشت و نمي خواست كه سازش كند.
* ممكن است آمريكا هم ۱۰ سال در عراق گرفتار شود؟
- شما فرد خطرناكي هستيد. هر آنچه كه من سعي مي كنم پنهان كنم بيرون مي كشيد، به نظر من تلاش آمريكا براي بين المللي كردن وضعيت عراق كار درستي است. چون چنين خطري وجود دارد. (گرفتار شدن ۱۰ ساله).
* از اين كه در قطعنامه جديد آمريكا نگراني هاي شما در نظر گرفته نشده است ناخشنود نيستيد؟
- ما به كار خود در اين زمينه ادامه مي دهيم.
* به سراغ ايران برويم. حرف هاي ايران را كه مي گويد برنامه اي براي توليد سلاح هسته اي ندارد باور مي كنيد؟
- چنين اظهاراتي در روابط بين المللي به ويژه در چنين زمينه هايي تأثير چنداني ندارد. ما دليلي نداريم كه براساس آن بتوانيم گفته هاي ايراني ها را رد كنيم. اما اين را هم بايد در نظر داشت كه وقتي آنها مي گويند برنامه اي براي توليد سلاح كشتار جمعي ندارند، دليلي ندارد كه به آژانس بين المللي انرژي هسته اي اجازه ندهند بر فعاليت هاي هسته اي ايران نظارت كند.
ما در ايران منافع خود را داريم. ايران همسايه ماست. سالهاست كه رابطه حسن همجواري داريم. اما درباره موضوع تكثير سلاح كاملاً با آمريكا تفاهم داريم. درباره مبارزه با تروريسم هم با آمريكا نه تنها شريك كه متحد هستيم. اما مي خواهيم كه قوانين همگاني و جهاني بازي براي يك نفر و براي همه به طور يكسان اجرا شود.
* وقتي مي گوييد با آمريكا تفاهم كامل داريد، اين به معناي تفاهم در زمينه تصميم روسيه براي كامل كردن راكتور غيرنظامي در بوشهر هم هست؟
- بايد روشن كنيم كه چه نوع همكاريهايي در زمينه هسته اي خطرناك است و چه نوع همكاريهايي به ايجاد سلاح هسته اي منجر مي شود.
مي دانيم كه برخي از ملاحظات آنها موجه است، مثلاً  اين كه سوخت مصرف شده مي تواند غني سازي شود و به عنوان ماده اي براي سلاح هسته اي استفاده شود.
به همين دليل اين موضوع را با همكاران ايراني مطرح كرديم. درباره ضرورت بازرسي آژانس انرژي هسته اي از ايران هم با آمريكا تفاهم داريم. اما قرار نيست بدون توافق درباره اصول همكاري هايمان همه برنامه هايمان را متوقف كنيم.
* يعني به شرط بازگشت سوخت مصرف شده و بازرسي هاي آژانس، آمريكا كامل شدن طرح بوشهر را مي پذيرد؟
- فكر نمي كنم وقتي بدانيم كه وظايف و تعهداتمان را نقض نمي كنيم لازم باشد كه براي اين كار اجازه بگيريم.
* مي دانم كه كامل شدن و ساخت نيروگاه بوشهر موضوعي است ميان شما و ايران اما مي خواهم بدانم آيا دولت بوش از مخالفت يا ابراز نگراني در اين مورد دست برداشته است؟
- فكر مي كنم بايد اين سؤال را از خود رئيس جمهور آمريكا بپرسيد. اما او نگران اوضاع هست.
* مي خواهم درباره سياست داخلي شما بپرسم. در آمريكا همواره درباره تعهد روسيه به دموكراسي ترديد دارند. در آخرين سفرتان به آمريكا گفتيد كه مطبوعات تبليغات مي كنند. برخي از اين تبليغات را مي دانم كه از سوي منابع روسي مي آيد. برخي در آمريكا درباره محدوديت هاي ايجاد شده براي مطبوعات در روسيه سؤال مي كنند. فكر نمي كنيد كه روسيه به دموكراسي با مديريت بهتر نياز دارد؟
- پيش از هر چيز بايد تأكيد كنم كه روسيه نبايد ادعاي وضعيت منحصر به فردي را به ويژه در زمينه دموكراسي داشته باشد. ارزش هاي اوليه دموكراسي بايد همه جا يكسان باشد. البته هر كشور هويتي خاص خود را دارد. اين حقيقت زندگي است اجراي هنجارهاي عمومي و همگاني از جمله قوانين بشر دوستانه متفاوت است. اما به طور كلي اصول اصلي بشري از جمله حقوق بشر و آزادي بيان براي همه كشورها ضروري است. توجه شما را به اين نكته جلب مي كنم كه در كشورهاي اروپايي و در شمال آمريكا اين اصول طي صدها سال استقرار يافت و امروز كسي نمي خواهد دوران تفتيش عقايد را يادآوري كند. براي روسيه اين دوران اواخر دهه ۱۹۸۰ پايان يافت. در دهه گذشته تغييراتي اساسي در افكار مردم و در نظام سياسي كشور روي داد. ما نظام چند حزبي داريم كه ضعيف است اما وجود دارد انتخابات مرتب در همه سطوح برگزار مي كنيم.
براي تضمين آزادي مطبوعات بايد استقلال اقتصادي واقعي رسانه هاي جمعي را تضمين كنيم. ما براي دستيابي به اين هدف تلاش مي كنيم. همواره ميان رسانه هاي جمعي و قدرت ها تنش هايي وجود دارد و اين طبيعي است.
* شما به كمپ ديويد دعوت شديد اما ژاك شيراك و گرهارد شرودر دعوت نشدند. آيا احساس نمي كنيد كه روسيه اكنون به آمريكا نزديك تر از فرانسه و آلمان است. سؤال دوم اين كه چندين بخش از امپراطوري سابق شوروي در اروپا سال آينده به اتحاديه اروپا مي پيوندند. فكر نمي كنيد كه اتحاديه اروپا در حال هم مرز شدن با روسيه است؟ آيا هرگز تصور پيوستن روسيه به اتحاديه اروپا را كرده ايد؟
- درباره نزديكي ما با دولت آمريكا بايد تأكيد كنم كه ما رابطه خوب و نزديكي داريم. در اين مصاحبه من حرف هاي انتقادي زيادي زدم واين ويژگي رابطه ماست كه با يكديگر به صراحت و بي پرده صحبت مي كنيم. در كمپ ديويد هم درباره همه چيز توافق نداشتيم. درباره رابطه ميان آمريكا و شركاي اروپايي هم ما به دقت اين رابطه را زير نظر داريم. البته اين به ما ربطي ندارد و از نظر ما اين دعوايي در يك خانواده است كه دير يا زود حل مي شود. فكر نمي كنم رابطه روسيه با آمريكا در ميان شركاي اروپايي آمريكا نگراني ايجاد كند چون هيچ چيز را پنهان نكرده ايم.
اتحاديه اروپا اصلي ترين شريك تجاري روسيه است. از نظر جغرافيايي ما در اروپا واقع هستيم. مردم روسيه از نظر فرهنگ و ذهنيت اروپايي هستند و ما منافع مشتركي در اروپا داريم. درباره توسعه اتحاديه اروپا مشكلاتي وجود دارد كه به حوزه تجارت، اقتصاد و سياست هاي مربوط به ويزا مرتبط است. ما در پي عضويت كامل در اتحاديه اروپا نيستيم اما اعتقاد داريم كه توسعه اتحاديه اروپا شرايط خوبي را براي توسعه روابط خوب ميان روسيه و اين اتحاديه فراهم مي كند.
ترجمه: اردلان متين

نگاه امروز
تاوان فراموشي
بررسي روابط روسيه با آمريكا و اروپا

فاطمه صدر هاشمي
روسها در دو قرن اخير همواره با يك مشكل دست به گريبان بوده اند: مي خواسته اند اروپايي باشند اما اروپايي ها آنها را در خانواده خود نپذيرفته اند. اين آرزوي روسها حتي در دوران اتحاد شوروي نيز كه رژيمي اساسا ضدسرمايه داري بود باقي ماند. در دوران اتحاد شوروي، روسها دو بار طرح هايي جنجالي براي ورود به منظومه غرب ارائه كردند كه هيچيك از آنها مورد استقبال قرار نگرفت. مرتبه اول در دهه ۱۹۶۰ شوروي ها طرح «امنيت جمعي» اروپا را مطرح كردند. هدف آن طرح دور كردن اروپايي ها از آمريكا و شكاف در اتحاديه ناتو بود؛ اما هيچكس اين طرح را جدي تلقي نكرد و حتي جوابي به آن داده نشد. بار دوم نيز در دهه ۱۹۸۰ ، ميخائيل گورباچف آخرين رهبر اتحاد شوروي كه با وعده اصلاحات كار خود را آغاز كرد خواستار ايجاد «خانه مشترك اروپايي» شد. اين طرح نيز پاسخي دريافت نكرد اما به ترميم چهره روسها در نظر غربي ها كمك زيادي كرد. نگاه سرمايه داري غرب به طرح گورباچف اين بود كه شوروي ها مي خواهند از عصر تضاد آشتي ناپذير با سرمايه داري فاصله بگيرند و همزيستي مسالمت آميز با اردوگاه غرب را آغاز كنند. ۲۰ سال پيش از گورباچف،  نيكيتا خروشچف اصطلاح «همزيستي مسالمت آميز» را مطرح كرد اما غربي ها آن را پاره اي از بازي ديپلماتيك وي با آمريكا و چين ارزيابي كردند و به ديده ترديد به آن نگريستند. برخلاف دوران خروشچف، اردوگاه سرمايه داري، نظريه گورباچف را جدي تر تلقي كرد و به استقبال آن رفت. تحليل غرب از رفتار گورباچف اين بود كه وي، عضو حلقه ضعيف نخبگان كهنه كار اتحاد شوروي است و مي خواهد با احياي كادرهاي جوان تر حزب كمونيست براي خود پايگاه قدرت قابل اتكايي تدارك ببيند و براي اين كار به پشتيباني غرب نيازمند است. به همين علت هر جمله اي كه بر زبان گورباچف مي آمد در مطبوعات غرب بازتاب گسترده اي مي يافت. گورباچف از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ به هدف خود كه به حاشيه راندن كادرهاي قديمي حزب كمونيست و گشودن دروازه هاي اتحاد شوروي به روي جهان خارج بود، دست يافت اما رقيب تحول جو و متكي به غرب او يعني بوريس يلتسين در سال ۱۹۹۱ ميدان را از او گرفت و با امضاي سند انحلال اتحاد شوروي با رهبران اوكراين و روسيه سفيد، طومار دفتر سياسي گورباچف را درهم پيچيد. از آن پس روسيه به غرب نزديك تر شد اما اين نزديكي برايش كاركرد
زيادي نداشت؛ زيرا پس از فروپاشي اتحاد شوروي مشكلات داخلي فدراسيون روسيه، مجالي براي پرداختن به سياست خارجي باقي نگذاشت. دوران يلتسين تقريبا به تمامي صرف مقابله با بقاياي رژيم كمونيستي،  سركوب تجزيه طلبان چچن، و مقابله با باندهاي مافيايي شد و يلتسين تنها فرصت يافت كه چارچوب هاي كلي سياست خارجي تازه روسيه را با كمك آمريكايي ها پي ريزي كند. به همين علت مأموريت سياست خارجي جديد روسيه به تمامي به ولاديمير پوتين سپرده شد كه در كنار دست يلتسين باليده بود و غربي ها به او اعتماد زيادي داشتند. در واقع ورود پوتين به كاخ كرملين، اعلام عملي پايان عمر بقاياي رژيم شوروي و پايان عمر تزلزل حكومت بوريس يلتسين بود.
پوتين در دوران جديد روسيه، آرزوي ديرينه روسها را براي ورود به باشگاه غرب پي گرفت. تحكيم جايگاه روسيه در گروه كشورهاي صنعتي و عبور آن از مرحله عضو ناظر اوج كاميابي روسها در اين زمينه بود. اما صرف ورود به گروه كشورهاي صنعتي براي برآورده كردن رؤياي روسها كافي نبود. زيرا پوتين براي جذب كامل در اردوگاه غرب دو امكان در اختيار داشت كه معارض و خنثي كننده يكديگر بودند.
امكان اول روسها،  مجاورت آنها با حوزه نفوذ اروپا در جنوب شرقي اين قاره و بالكان است و امكان دوم، رقابت آمريكا و اروپا در زمينه پيشروي به سوي جنوب. به همين علت روسها براي ورود به اردوگاه غرب مي بايست از معبر اروپا مي گذشتند، حال آنكه كشورهاي اروپايي همسايه روسيه (اروپاي شرقي و بالكان) بيشتر دل در گرو ايالت متحده داشتند تا اروپا. طرح انديشه اروپاي كهنه و اروپاي نو توسط ايالات متحده و انگليس، گرفتاري روسها را در اين زمينه دو چندان كرد. آمريكا و انگليس در سالهاي اخير اروپاي متمركز حول فرانسه و آلمان را اروپاي قديم و رو به اضمحلال توصيف كردند و اروپاي متمركز حول لهستان و ديگر كشورهاي عضو بلوك شوروي سابق را اروپاي جوان و بالنده خواندند و با وارد كردن اين كشورها به حلقه ناتو، گام به گام به سوي مرزهاي روسيه پيشروي كردند. پيوندهاي كنوني آمريكا و انگليس با اروپاي شرقي محكم تر از پيوندهاي اروپاي كهنه با اين كشورهاست. به همين علت ولاديمير پوتين، براي ورود به باشگاه غرب اكنون بيش از آلمان و فرانسه به آمريكا و انگليس اتكا دارد.شايد اتفاق ساده اي كه در ديدار اخير پوتين و شرودر رخ داد در نگاه اول از ضعف روسيه در برابر آلمان حكايت داشته باشد، اما پاسخي كه پوتين به رفتار شرودر داد، گوياي اين است كه روسها به آلمان ها اعتماد و دلبستگي ندارند. در اين ديدار شرودر پس از پايان مذاكرات،  فراموش كرد هديه پوتين را از روي ميز بردارد و پوتين با لحني گلايه آميز گفت: «ظاهرا آلمان ها چنان توانگرند كه به هديه روسها نيازي ندارند.» احتمالا شرودر دريافته است كه هديه روسها براي آنها بيش از يك مجسمه طلايي ساده است. آنها دروازه پيشروي اردوگاه غرب به سوي جنوب هستند و يا حافظه آلماني ها براي درك اين پديده نارساست و يا اينكه چون اميدي به آن ندارند، به راحتي فراموشش مي كنند. روسيه اي كه براي اروپايي ها فراموش شده است و يا همچنان «خرس سرخ و سفيد» به شمار مي آيد، احتمالا براي آمريكايي ها توسن چابكي است كه با آن به سوي استپ هاي جنوب پيشروي خواهند كرد. سراسر مصاحبه اي كه در اين شماره ضميمه همشهري چاپ شده، مشحون از وعده هاي پوتين به آمريكايي هاست كه غبار اختلافات آمريكا و روسيه بر سر بحران عراق نيز نتوانسته است آن را بپوشاند.

بررسي آراي موافقان و مخالفان قانون اساسي جديد افغانستان
دو سوي خندق
زير ذره بين
در قانون اساسي جديد افغانستان ساختار نظام سياسي اين كشور «دولت جمهوري اسلامي مستقل، واحد، غيرقابل تجزيه و مبتني بر اصول عدالت اجتماعي و دين رسمي افغانستان دين مقدس اسلام عنوان شده است و پيروان ساير اديان نيز در اجراي مراسم ديني خود در حدود قانون آزاد هستند.
012780.jpg

از دو هفته پيش كه حامد كرزاي رييس دولت انتقالي افغانستان گروهي را مأمور تدوين قانون اساسي جديد اين كشور كرد طرفداران و مخالفان پيش نويسي كه براي بررسي هاي بيشتر آماده شده است، در برابر هم صف آرايي كرده اند. قانوني كه قرار است اساس دولت ملي و وحدت افغان ها شود از هم اكنون مانند خندقي بزرگ مردم اين كشور را دو پاره كرده است. اكنون نعمت الله شهراني يكي از معاونان كرزاي مامور تدوين نهايي قانون اساسي براي ارائه به لويه جرگه شده است و نقدهاي مخالفان از دو سو (روحانيون و روشنفكران) پيش نويس اوليه را هدف گرفته است.
ايرنا در گزارشي از كابل سير تدوين قانون اساسي افغانستان و واكنش هاي اخير در برابر پيش نويس ارايه شده را اينگونه بررسي كرده است: كميسيون تدوين قانون اساسي افغانستان بعد از ظهر يكشنبه ۱۲ مهر ماه سال ۱۳۸۱ در يك مراسم ويژه، به طور رسمي توسط «محمد ظاهر» شاه سابق اين كشور در قصر «گلخانه» كابل افتتاح شد.
كميسيون وظيفه داشت پيش نويس قانون اساسي جديد افغانستان را تدوين و به لويه جرگه قانون اساسي افغانستان براي تصويب نهايي ارايه كند.
حامد كرزاي در پايان اين مراسم با حضور در جمع خبرنگاران گفت: آغاز به كار اين كميسيون قدمي بزرگ در راه ثبات سياسي و وحدت ملي افغانستان خواهد بود. وي با ابراز خشنودي از آغاز به كار اين كميسيون افزود: اين اقدام صفحه نويني در تاريخ افغانستان محسوب مي شود و كميسيون موظف است كه قانون اساسي دلخواه مردم اين كشور را تدوين و براي تصويب نهايي ارايه كند.
شهراني رييس اين كميسيون نيز قانون اساسي جديد اين كشور را عامل اتحاد و وحدت ملي افغانستان ارزيابي كرد. شهراني ابراز اميدواري كرد كه كميسيون قانون اساسي مورد پذيرش اكثريت مردم افغانستان را با موفقيت تدوين و به لويه جرگه ارايه كند.
هر چند تأخير در اعلام اعضاي كميسيون باعث نگراني شد ولي اين كميسيون با اعلام دير هنگام نيز از سوي جامعه جهاني مورد استقبال قرار گرفت كه از جمله آنان «سازمان ملل متحد» در واكنش به تشكيل اين كميسيون اعلام كرد: تدوين و تصويب قانون اساسي جديد افغانستان اين كشور را به سوي صلح و ثبات بادوام سوق خواهد داد.
«اخضر ابراهيمي» نماينده دبير كل سازمان ملل متحد در امور افغانستان قانون اساسي جديد اين كشور را مباني قانوني قوي براي بازسازي، وحدت ملي و استقرار صلح سراسري در افغانستان دانست.
سازمان ملل اعلام كرد كه به كميسيون  هاي «تدوين قانون اساسي» و «اصلاح امور قضايي و عدلي» افغانستان براي تحقق اهداف آنها كمك مالي مي كند و يادآور شد اين دو كميسيون در مجموع به ۳۳۰ هزار دلار كمك مالي نياز دارند كه سازمان ملل تأمين آن را متقبل مي شود.
نگاهي اجمالي به پيش نويس
قانون اساسي جديد افغانستان با ۱۷۲ ماده در ۱۲ فصل تدوين شده كه فصل هاي آن به ترتيب شامل: دولت، حقوق اساسي و وظايف اتباع، رييس جمهوري، حكومت، شوراي ملي، لويه جرگه (مجلس بزرگان)، دستگاه قضايي، ديوان عالي قانون اساسي است.
در قانون اساسي جديد افغانستان ساختار نظام سياسي اين كشور «دولت جمهوري اسلامي مستقل، واحد، غيرقابل تجزيه و مبتني بر اصول عدالت اجتماعي و دين رسمي افغانستان دين مقدس اسلام عنوان شده است و پيروان ساير اديان نيز در اجراي مراسم ديني خود در حدود قانون آزاد هستند. در اين قانون همچنين مذاهب «حنفي» و«شيعي» رسماً پذيرفته  شده اند. در اين قانون همچنين با تأكيد بر اينكه در افغانستان هيچ قانوني نمي تواند ناقض اصول دين مقدس اسلام و ديگر ارزش هاي مندرج در اين قانون اساسي باشد، افزوده شده است: حاكميت ملي در افغانستان به ملت تعلق دارد كه به طور مستقيم يا توسط نمايندگان آنان اعمال مي شود.
در اين قانون همچنين درباره وظايف دولت آمده است: تطبيق قانون اساسي و ساير قوانين، دفاع از استقلال، حاكميت ملي، تماميت ارضي، تأمين امنيت و دفاع از كشور از وظايف اساسي دولت است.
همچنين اين قانون وظيفه دولت را ايجاد جامعه مرفه و مترقي بر اساس عدالت اجتماعي، حفظ كرامت انساني، تحقق دموكراسي و تأمين وحدت ملي و برابري همه اقوام دانسته است.
در ادامه مفاد اين قانون حمايت از سرمايه گذاري خصوصي، تجارت داخلي و خارجي، تشويق فعاليت هاي پيشه وران، توسعه زراعت و دامداري نيز از وظايف دولت خوانده شده و همچنين آمده است: از جمله زبان  هاي پشتو، دري، تركمني، بلوچي و پشه اي، پشتو ودري زبان رسمي دولت مي باشند و سرود ملي افغانستان نيز به زبان پشتو و توسط شوراي ملي تصويب مي شود.
همچنين مبدا تقويم كشور بر هجرت پيامبر اكرم (ص) استوار است و مبناي كار ادارات دولتي هجري شمسي و جمعه روز تعطيل عمومي خواهد بود.
در اين قانون درباره حقوق اتباع افغانستان آمده است: هر نوع تبعيض و امتياز ميان اتباع افغانستان ممنوع است. اتباع افغانستان اعم از زن و مرد بدون در نظر داشت لسان (زبان) قوميت، مذهب، محل سكونت و موقعيت اجتماعي در برابر قانون داراي حقوق و وظايف مساوي مي باشند. آزادي حق طبيعي و انفكاك ناپذير هر انسان دانسته شده و اين حق جز آزادي ديگران و مصالح عامه كه توسط قانون تعيين مي شود، حدودي ندارد.
در اين قانون همچنين با تأكيد بر اينكه«هيچ عملي جرم محسوب نمي شود- مگر به حكم قانوني كه قبل از ارتكاب آن نافذ شده باشد آمده است: هيچ يك از اتباع افغانستان به علت اتهام به جرم به دولت خارجي سپرده نمي شود مگر بر اساس معامله به مثل و پيمان بين الدولي كه افغانستان به آن پيوسته باشد.
در يكي ديگر از مفاد اين قانون آمده است: آزادي بيان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فكر خود را به وسيله گفتار، نوشتار، تصوير و يا وسايل ديگر با رعايت ارزش هاي مندرج در قانون اساسي اظهار نمايد. هر افغان حق دارد مطابق احكام قانون، به طبع و نشر مطالب بدون ارايه قبلي آن به مقامات دولتي بپردازد.
اين قانون همچنين به احزاب اجازه فعاليت داده، اما قيد كرده است كه مرامنامه و اساسنامه آنها نبايد مخالف اسلام باشد، تشكيلات و منابع مالي آن علني باشد، اهداف و تشكيلات نظامي و شبه نظامي نداشته باشد و وابسته به منابع يا حزب خارجي سياسي نباشد.
در اين قانون درباره وظايف رييس جمهوري آمده است: رييس جمهوري در رأس دولت جمهوري اسلامي افغانستان قرار داشته، صلاحيت هاي خود را در عرصه هاي اجرايي، مقننه و قضاييه مطابق احكام اين قانون اساسي اعمال مي كند.
درباره ساختار دولت افغانستان نيز آمده است: رييس جمهوري داراي يك معاون است كه در حالت غياب، استعفا و يا وفات رييس جمهوري مطابق احكام مندرج در قانون اساسي عمل خواهد كرد و رييس جمهوري با كسب ۵۱ درصد آرا در انتخابات با رأي گيري آزاد، عمومي، سري و مستقيم براي مدت پنج سال انتخاب مي شود.
قانون اساسي افغانستان همچنين تأكيد كرده است: خود و همسر رييس جمهوري بايد تبعه افغانستان، مسلمان و از والدين افغانستاني تولد شده باشند، رييس جمهوري بايد داراي تحصيلات عالي و سن وي در روز نامزدي انتخابات از ۴۰ سال كمتر و از ۷۰ سال بيشتر نباشد.
همچنين از طرف دادگاه به ارتكاب جنايت با محروميت از حقوق مدني محكوم نشده باشد و به جرم خيانت و جرايم ضد بشري متهم نباشد.
در يكي ديگر از مفاد قانون اساسي جديد افغانستان- تعيين خط مشي سياست كشور، اعلام جنگ، صلح و رهبري قواي مسلح، اعلام حالت فوق العاده- افتتاح و انحلال مجلس شورا و لويه جرگه، تعيين نخست وزير و رئيس و اعضاي قوه قضائيه، تخفيف و عفو مجرمان، اعطاي مدال و نشان هاي افتخار نيز از اختيارات رئيس جمهوري تعيين شده است.
همچنين «ولسي جرگه» يا مجلس شورا مي تواند با امضاي يك سوم اعضا پس از احراز خيانت ملي يا ارتكاب جنايت توسط رئيس جمهوري، تقاضاي عزل وي را درخواست كند كه با رأي دوم سوم اعضا وي از اين سمت عزل خواهد شد و رئيس جمهوري در هنگام اتهام به خيانت ملي يا جنايت حق انحلال مجلس را ندارد.
در اين قانون به ساختار حكومت(دولت) در اين كشور پرداخته و نوشته شده است: حكومت عالي ترين ارگان اجرايي دولت جمهوري اسلامي افغانستان متشكل از صدراعظم(نخست وزير)، معاون صدراعظم و وزرا است «صدراعظم توسط رئيس جمهوري انتخاب و به مجلس شورا براي رأي اعتماد معرفي مي شود.»
درباره وظايف حكومت (دولت) نيز آمده است: «حكومت داراي وظايفي چون: عمل به احكام قانون اساسي و ساير قوانين- مصوبات قطعي دادگاه ها، حفظ استقلال، دفاع از تماميت ارضي و صيانت منافع ملي و حيثيت افغانستان در جامعه بين المللي، تأمين نظم و امنيت عمومي و از بين بردن هر نوع فساد اداري، تنظيم بودجه، وضع مالي دولت و حفاظت از دارايي عامه، طرح و اجراي برنامه هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و فني و... است.
اين قانون همچنين به شوراها پرداخته و افزوده است: شوراي ملي جمهوري اسلامي افغانستان به عنوان عالي ترين نهاد قانون گذار، مظهر اراده مردم است و از قاطبه ملت نمايندگي مي كند.
شوراي ملي متشكل از دو مجلس ولسي جرگه (مجلس شوراي ملي) و مشرانو جرگه (مجلس سنا) است كه اعضاي ولسي جرگه توسط انتخابات آزاد، عمومي، سري و مستقيم براي يك دوره پنج ساله از طرف مردم انتخاب مي شوند، اما اعضاي مشرانو جرگه از جمله اعضاي شوراي هر ولايت يك نفر به انتخاب شوراي آن ولايت براي چهار سال تعيين مي شود.
شوراي ملي افغانستان وظيفه تصويب، تعديل يا لغو قوانين، تصويب برنامه هاي توسعه اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و فناوري، بودجه دولت، ايجاد واحدهاي اداري، تعديل يا لغو آن، تصديق يا فسخ معاهده هاي بين المللي، اجازه اخذ و اعطايي قرضه ها را بر عهده دارد.
ولسي جرگه(مجلس شوراي ملي) همچنين داراي اختيارات ديگري چون اعطاي رأي اعتماد و يا سلب اعتماد از حكومت (دولت) و يا يكي از اعضاي آن، اتخاذ تصميم هاي نهايي راجع به برنامه هاي توسعه است.
ادامه دارد

نكته
تناقض
012776.jpg

محمد البرادعي رئيس آژانس بين المللي انرژي اتمي، يك سال پيش كه اظهارنظر درباره برنامه هسته اي ايران را آغاز كرد، تا مدتها مي كوشيد به گونه اي موضع گيري كند كه موجب رنجش ايران نشود؛ اما اين موضع به تدريج سخت تر شد و اكنون البرادعي در شمار منتقدان سرسخت برنامه هسته اي ايران به شمار مي رود. با وجود اين وي در كنار مواضع سرسختانه عليه ايران حقانيت ايران در زمينه استفاده صلح آميز از دانش هسته اي را به رسميت مي شناسد. البرادعي در تازه ترين اظهارات خود پيرامون برنامه هسته اي ايران به روزنامه انگليسي تايمزمالي گفت كه درخواست براي متوقف كردن غني سازي اورانيوم به منظور ايجاد اعتماد مطرح شده بود و عدم تمايل ايران به پذيرش اين خواسته متضمن هيچ تعهدي از سوي ايران نيست.
با وجود اين البرادعي در كنار اين سخنان نرم درباره برنامه هسته اي ايران همچنان به سخن هفته گذشته خود تأكيد كرد كه آژانس هنوز از ميزان همكاري ايران راضي نيست.
وي در اين باره به تايمزمالي گفت: هيأت بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي در جريان سفر هفته گذشته خود به ايران اجازه يافتند از كليه مكان هاي مورد درخواست اين  آژانس ديدن كنند و اطلاعات تازه اي نيز از مقام هاي ايراني دريافت كردند.اما اين اطلاعات كافي نيست.
تايمز مالي در تفسير اين بخش از سخنان البرادعي نوشت: در صورت ناكامي ايران به پاسخگويي به نگراني هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي تا پايان ماه اكتبر، مسأله به شوراي امنيت ارجاع خواهد شد كه مي تواند براي ايران پيامدهاي نامطلوب ديپلماتيك به دنبال داشته باشد.
البرادعي همچنين ادعا كرد: مقامات ايراني قول داده بودند اطلاعات درخواست شده را فوراً در اختيار ما قرار دهند، اما هنوز اين اطلاعات را فراهم نكرده اند.
او افزود: پرسش اساسي اين است كه آيا ايران هيچ گونه فعاليتي در زمينه غني سازي اورانيوم، كه ما را از آن مطلع نكرده باشد، داشته يا خير. من تاكنون پاسخ قانع كننده اي به اين پرسش دريافت نكرده ام.به گزارش اين روزنامه، ايران گفته بود فهرست كليه عناصر وارداتي را ارائه خواهد كرد تا نگراني آژانس بين المللي انرژي اتمي از كشف دو نمونه اورانيوم غني شده با ضريب بالا در اين كشور، مرتفع شود.ايران مي گويد آثار اورانيوم غني شده با ضريب بالا، كه در ساخت سلاح هاي اتمي كاربرد دارد، همراه تجهيزات آغشته به اين ماده از كشورهاي خارجي وارد ايران شده است.ناظران آگاه موضعگيري دوپهلوي البرادعي را نتيجه تعهد دوسويه وي به مفاد اساسنامه آژانس (كه ايران بر اساس آن حق غني سازي اورانيوم را دارد) و انتظارات آمريكايي ها از آژانس مي دانند.

سايه روشن سياست
اصول بنيادي
012778.jpg

اصول بنيادي قانون اساسي جديد افغانستان كه تعيين كننده نوع حكومت، دين و حقوق اساسي ملت است به شرح زير است:( اين مواد هنوز تصويب نشده و ممكن است در مرحله تدوين اوليه و يا تصويب در لويه جرگه تغيير كند.)
- دين مردم افغانستان، دين مقدس اسلام است و پيروان ساير اديان در اجراي مراسم ديني خود آزاد مي باشند.
- دولت افغانستان منشور ملل متحد و اعلاميه جهاني حقوق بشر را رعايت، سياست صلح و همزيستي مسالمت آميز را تعقيب و هر نوع تجاوز و اعمال تروريستي را محكوم مي سازد.
- دولت افغانستان غير متعهد بوده، در پيمان هاي نظامي وارد نمي شود و تأسيس پايگاه هاي نظامي خارجي در قلمرو خود را نمي پذيرد.
- دولت، سياست خارجي كشور را بر مبناي منافع ملي، استقلال، تماميت ارضي، عدم تجاوز، حسن همجواري، اقدام متقابل، تساوي حقوق و استقرار حق و عدالت در جهان تنظيم مي نمايد.
- از جمله زبانهاي افغانستان، پشتو و دري، زبان هاي رسمي مي باشند. انتشار مطبوعات و مطالب راديو و تلويزيون با ساير زبان هاي ملي آزاد مي باشد.
- مبدأ تقويم كشور بر هجرت پيغمبر اكرم(ص) استوار است. تاريخ هجري شمسي و هجري قمري هر دو اعتبار مساوي دارد. مبناي كار ادارات دولتي هجري شمسي مي باشد. جمعه روز تعطيلي عمومي است.
- پرچم افغانستان مركب از سه قطعه به رنگ هاي سرخ، سبز و سياه مي باشد كه به صورت عمودي به اندازه هاي مساوي از چپ به راست در كنار هم واقع شده است و در وسط آن نشان ملي افغانستان قرار دارد كه عبارت از محراب و منبر به رنگ سفيد مي باشد و در گوشه آن دو بيرق در وسط و در قسمت فوقاني كلمه «الله اكبر» جا داشته و از دو طرف با دو خوشه گندم احاطه شده است.
- سرود ملي افغانستان توسط شورا تصويب مي گردد.
- پايتخت ،شهر كابل است و در حالت اضطراري رئيس جمهور مي تواند آن را موقتاً به محل ديگري انتقال دهد.
- هر نوع تبعيض و امتياز بين اتباع افغانستان ممنوع است و مردم اعم از زن و مرد و با هر زبان، قوميت، مذهب و... در برابر قانون مساوي اند.
- آزادي حق طبيعي انسان است، دولت مكلف به حمايت از آزادي و كرامت انسان است.
- هيچ عملي جرم محسوب نمي شود مگر آنكه به موجب قانون مشخص شده باشد.
- هيچ يك از اتباع افغانستان به علت اتهام به جرم به دولت خارجي سپرده نمي شوند.
- اتباع افغانستان حق دارند به منظور تأمين مقاصد مادي و معنوي، طبق قانون اقدام به تأسيس جمعيت نمايند. افراد حق برگزاري تظاهرات مسالمت آميز را دارند.
- تعذيب انسان وجود ندارد و هيچ شخصي نمي تواند حتي به منظور كشف حقايق از ديگري، اقدام به تعذيب او كند. اقراري كه با اكراه بدست آمده باشد اعتبار ندارد.
- مسكن شخص مصون است و هيچ كس بدون اجازه حق ورود به آن را ندارد.
- قوه قضائيه يك ركن مستقل مي باشد و محكمه هم به صورت علني اجرا مي شود و هر كس حق دارد طبق قانون در آن حضور يابد.
- رئيس جمهور در رأس دولت قرارداشته، صلاحيت هاي خود را برابر قانون اعمال مي كند.
- لويه جرگه داراي صلاحيت هاي زير مي باشد: تصويب و تعديل قانون اساسي، اتخاذ تصميم در مورد مسايل مربوط به استقلال، حاكميت ملي، تماميت ارضي و مصالح علياي كشور، يا ساير مواردي كه در قانون اساسي به آن تصريح گرديده است.
- به منظور مراقبت از قانون اساسي، ديوان عالي قانون اساسي جمهوري اسلامي افغانستان ايجاد مي گردد.
- اصل پيروي از اساسات دين مقدس اسلام، نظام جمهوري و حقوق اساسي اتباع تعديل نمي شود.
- قانون اساسي بعد از تصويب در لويه جرگه و توشيح رئيس دولت انتقالي اسلامي افغانستان نافذ مي گردد.
گلايه از دوستان
حامد كرزاي رئيس حكومت انتقالي افغانستان اخيراً در جلسه اي از همكاري اعضاي ائتلاف شمال و اسماعيل خان والي هرات انتقاد كرده است. گفته مي شود تغييرات دو هفته پيش در ساختار وزارت دفاع و محدود شدن اختيارات برخي شخصيت هاي تاجيك، در پي اين انتقاد رخ داده است.
كرزاي، برهان الدين رباني و ديگر رهبران ائتلاف شمال را به عدم همراهي با دولت مركزي متهم كرده و گفته است رفتارهاي آنها باعث تضعيف دولت مركزي و تقويت بقاياي گروه طالبان شده است.يك منبع آگاه با اعلام اين خبر به خبرنگار همشهري افزود: كرزاي در اين ديدار به رهبران ائتلاف شمال هشدار داده بود كه فرصت هاي پشتون هاي ميانه رو و ائتلاف شمال براي تشكيل دولت مقتدر در افغانستان در حال از دست رفتن است و اگر دولت به كاميابي نرسد «كسي كه از او مي ترسيد جايگزين شما مي شود.»
كرزاري به نام «كسي كه از او مي ترسيد» اشاره اي نكرده است اما به نظر مي رسد اشاره وي به شايعات اخير است كه مي گويد آمريكا و پاكستان در صدد تقويت شاخه اي از طالبان و شوراندن آن عليه حكومت كرزاي است. اگر اين سخنان حامد كرزاي درست نقل شده باشد، به نظر مي رسد دو جناح اصلي ضدطالبان يعني پشتون هاي هوادار كرزاي و جناح رباني (پنجشيري ها) به تدريج از هم دور مي شوند. شش سال پيش نيز با تشديد اختلاف بين جناج رباني- مسعود با جناح حكمتيار- دوستم- خليلي (رهبران حزب اسلامي، جنبش شمال و حزب وحدت اسلامي)، گروه طالبان به تدريج قدرت گرفت و سراسر افغانستان را اشغال كرد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |   مدارا  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |