اشاره:
يكي از بزرگترين جلوه هاي ايران در جلب توريست هاي خارجي: آثار بديع به جاي مانده از دوران باستان است و در اين ميان كتيبه ها نقشي در خور توجه دارند. آنچه مي خوانيد نگاهي است به سنگ نبشته هاي اطراف يزد.
دامان پر بركت رشته كوه هاي البرز و زاگرس با چشمه سارها و رودخانه هاي بسيار خود از زمان هاي دور مأمن و پناهگاه انسان ها بوده است. سابقه حضور آدميان در اين مناطق كه گذشته اي سبز داشته اند به دوره هاي نخست بشري مي رسد. اگرچه جست وجوهاي علمي و مطالعات هنري ما در جغرافيا اندك بوده، ولي هرگاه تلاشي شده، توانسته ايم چيزهاي نو و بديع بيابيم.
آسيب زمان، بسياري از آثار تاريخ را به آرامي در طبيعت از بين برده است و برخي از اين آثار به دست افراد ناآگاه تخريب شده اند. البته علي رغم تمام اين فراموشي ها و تخريب ها هنوز نمونه هاي بكري موجود است كه مي تواند جست وجوگر فرهنگ را اشباع كند.
با نگاهي گذرا به چگونگي شكل گيري تاريخ بشري مي توان دريافت كه نخستين نياز انسان كه همان تهيه غذا بوده، از طريق شكار برآورده مي شده است و در آن دوران بشر هنوز كشاورزي را نياموخته بود و تنها راه امرار معاشش، شكار حيواناتي بود كه هنوز رام نشده بودند و پس از آن، آدمي آموخت از پوست و استخوان اين حيوانات نيز به نفع خود بهره برد.
علائم و آثاري كه طي سال ها مشاهده شده نشان از علاقه آدمي به ثبت وقايع دارد. انسان همواره وقايع، تمايلات، خواسته ها و تخيلات خود را ثبت كرده و شايد يكي از راه هاي پيشرفت بشري همين امر بوده است. آدمي با ثبت آنچه روي داده، يا علاقه مند به روي دادن آن است، براي نسل هاي آينده، نشاني بر جاي گذارده كه نسل هاي بعدي با استفاده از آن به تجربياتي در اين زمينه دست يافته اند. يكي از اين علائم و آثار، روابط انسان و طبيعت بوده است. انسان شكارگري كه نقش شكارها و حيواناتي را كه بعد از شكارگري رام كرد بر سنگ ها و صخره ها حك كرده است. در قرن ها پيش و با امكاناتي كه نسبت به تكنولوژي امروزي، وجود نداشت- بسيار كم بود- بر سطح صخره ها و كوه هايي كه مأمن و پناهگاه وي بود، نقش هاي خاصي را حكاكي كرده بود.
اين نقش ها گاهي با كندن سنگ و برخي نيز با رنگ و به گونه نقاشي ايجاد شد. در اثر حوادث و رويدادهاي طبيعي حكاكي و حجاري كه نسبت به نقاشي مقاوم تر بودند، هنوز بر سنگها، مانده اند و رازهايي از قرن ها قبل با خود حمل كرده اند، از جاده پرپيچ و خم تاريخ گذرانده و به دنياي امروز ما رسانده اند و يكي از برجسته ترين اين آثار، نقش و نگارهايي است در «ارنان» يزد.
ارنان
ارنان واقع شده در ۸۰ كيلومتري يزد كه در گويش محلي به آن ارنون مي گويند. در واقع ارنان نام كوهي است، بسيار ديدني و خاص و نه چندان مرتفع ، اما زيبايي خاصي دارد و گويي در مقياسي كوچك تر شبيه دماوند است. كوه ارنان در پهنه سينه كوير، ميانه دشتي وسيع، با قامتي مخروطي شكل سر برافراشته و در دامان خود روستاي كوچكي به نام ارنان را پرورده است. كوهي صخره اي و پرصلابت در سينه بيابان، فضايي اسطوره اي و عرفاني را بر روح آدمي مستولي مي كند.
در طي مسير از شهر يزد به سوي «تفت» حركت مي كنيم و از مسير پر پيچ و خم كوهستاني منطقه زيباي سانيج مي گذريم تا آبادي سخويد جلوه گري و رخ نمايي كند و پس از آن به نير مي رسيم. پس از گذر از جاده اي پر پيچ و خم در دمن كوهستان و عبور از آخرين تنگه «سانيج» دشتي فراخ و گشاده آغوش باز كرده و ورود رهگذران را به سينه خويش خوش آمد مي گويد. در اين گستره كوهي يكه و تنها، با رنگي چو تنهايي- كبود و تيره- قد برافراشته و نگاه آدمي را خيره خود مي كند.
از آبادي «نير» تا «ارنان» حدود ۲۰ كيلومتر فاصله است و در گذر اين مسافت جانداري به چشم نمي آيد و تا نزديكي كوه جاده آسفالته خلوتي امتداد مسير را نشان مي دهد. پس از آن راهي كه خوشبختانه هنوز به دست انسان ها «پاكوب» نشده و سنگلاخ است، در سكوتي ژرف انسان را به دامنه اين كوه سترگ مي كشاند. در دامنه ارنان لكه هاي سبزي كه مبين آبادي است، جلوه گري مي كند. يكي از اين سبزهاي دور روستاي ارنان است. روستايي كه نام خود را از كوه به عاريت گرفته و هزاران سال در دامن پر مهر مام خويش آرميده است.
روستايي كم جمعيت و عزلت گزين كه بسياري از خانه هايش، متروك و مطرود شده انسان ها است. دودي از روزني به نشان حيات بر نمي آيد و در روستايي كه بيش از پانصد نفر جمعيت در آن ساكن نيست، كسي از حجاري هاي باستاني مطلع نيست و از اسناد چندين هزار ساله نشاني ندارد. تنها زني سالخورده بنا به شنيده هاي ساليان دور به امامزاده اي در دور دست به نام «قدمگاه» اشاره مي كند. به سوي امامزاده، در ضلع شرقي دامنه، حركت مي كنيم. راه پرفراز و نشيب را طي مي كنيم. در حالي كه خاك و غبار بيابان بر سر و رويمان نشسته و آفتاب سوزان دشت همراه با نسيمي چهره را نوازش مي كند، صداي جاري آب چشمه اي، وجد و شادي در ضمير آدمي دو چندان مي سازد. در دل سبزه زاري هر چند كوچك چشمه اي مي جوشد و چند درخت كهنسال را كه سايه چترگونه خود را بر دمن افكنده اند، سيراب مي كند. موسيقي آب و باد با صداي قهقهه كبك كه در صخره ها طنين انداخته، ما را فارغ از زمين و زمان، گويي در جهاني ديگر و يا هزاره اي قبل از اين زمان، قرار داده است.
دمي نشستن كنار چشمه و محظوظ شدن در هواي اسطوره اي دشت آرامشي بي مانند نصيبمان كرده است. صخره هاي منقش مانند كهربايي ما را به سوي خود جذب مي كنند، از چشمه تا مكان استقرار سنگ هاي سخنگو فاصله اي نيست. به سوي آنها حركت مي كنيم، گويي به قرن ها پيش گام مي گذاريم.
حجاري هاي ارنان
بر صخره هاي منقش، تصاويري از حيوانات و انسان ها به چشم مي خورد كه اين نگاره ها به روش كوبيدن سنگ بر سنگ حكاكي شده است. تصاوير حيواناتي به اندازه ۱۰ الي ۳۰ سانتيمتر كه بيشتر به صورت نيمرخ حك شده اند؛ سگ، بز، گوزن، اسب، گاو و برخي موجودات غريب ديگر، همراه با انسان هاي شكارگر و ابزار و ادوات شكار نظير، تير و كمان، نيزه و نقش هايي نمادين با ساختاري همگون، نقش هاي حك شده بر سنگ ها هستند و مانند كتيبه اي تاريخي اطلاعات جالبي از انسان عهد عتيق در اختيار مي گذارند.
عمق حكاكي ها متفاوت و رنگ ها نيز مختلف است و نشانگر دوره هاي متفاوت و حكاكان عصرهاي مختلف است. البته دليل پيدايش همه آنها يكسان است و آن ثبت تاريخ آن دوران است.
انسان شكارگر اعصار دور، روزها كوشيده است تا روياها و وقايع زندگي خود را در پيروزي بر شكار، بر سطح صاف سنگ در كمينگاه خويش ثبت كند و به اين ترتيب شكارهاي موجود در حوزه زندگي خويش را مانند شناسنامه اي براي نسل هاي آتي به يادگار گذاشته اند. انسان شكارگر، هزاران سال پيش با قلم«سنگ» كتابي نوشته، منقوش و زيبا و گشوده در برابر آفتاب و باد، كه با ما سخن مي گويد و با زبان هنر و تصوير كه زباني جاودانه است، نه با كلمه كه مقهور زمان است.
ارزش تاريخي و باستان شناسي سنگ هاي ارنان، برابر سندهاي مكتوب مربوط به عصر ميانه سنگي و اوايل دوره نوسنگي است. آثار تصويري ارنان با سنگ نگاره هاي باستاني منطقه «تيمره»، در اطراف گلپايگان و حجاري هاي «قابوستان» در ۵۰ كيلومتري شهر باكو- پايتخت آذربايجان- و آثار آرنهم لند در استراليا و «فزان» در ليبي و «تاسيلي» در صحراي آفريقا و آثار تصويري سر در ورودي غار «آدورا» در سيسيل و برخي آثار متأخر غار «سه برادر» در فرانسه و همچنين قابل مقايسه با آثار «هزار سم» در افغانستان است.
علي اصغر ميرزايي مير
عضو هيأت علمي دانشكده هنر جهاد دانشگاهي
عكس ها از: عادله پيراسته