پنج شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۹۶- Oct, 16, 2003
شهر يگانه جهان در خطر فرورفتن در  آب
ونيز ، شهر جهانگردان ، آينده مبهم
012968.jpg
افزايش آب در ونيز از سال ۱۹۲۰ تاكنون
اين روزها هر كس قصد سفر به ونيز را دارد خوب مي داند كه بايد حتماً چكمه بلند ضد آب با خود بردارد. از ماه آوريل تاكنون- يعني حدود ۶ ماه - بخش هاي پست و كم ارتفاع شهر به تدريج زير آب فرو مي روند.
ارتفاع آب به صورت مسأله اي معمول و فزاينده درآمده است. به علاوه، اين روند باعث ناراحتي ساكنان ونيز و جهانگردان شده است . آب شوري كه تأسيسات ونيز را احاطه كرده ، ساختارها و كالبدهاي ارزشمند اين شهر تاريخي بي همتا را مي خورد و از بين مي برد.
در چند دهه گذشته بحث هاي جنجالي و تندي درباره اين كه چه اقداماتي واقعاً بايد انجام گيرد و چه تمهيداتي براي نگهداري و بقاي ساختار اين شهر در اولويت قرار دارد، در گرفته است.
بر اين ا ساس، پژوهشگران در ماه جاري در دانشگاه كمبريج گردهم آمدند تا خسارات ناشي از طغيان آب را ارزيابي و بهترين راه كارهاي ممكن را براي مقابله با آن مورد مطالعه قرار دهند.
براي بررسي مسأله، مقصد شلوغ و مشهور توريستي «ميدان سن مارك» محل ممتازي به عنوان شروع كار است. اين ميدان، يكي از پايين ترين و قديمي ترين نقاط شهر است كه حاوي گنجينه هاي تاريخي ارزشمندي چون قصر «سن مارك باسيليكا» و كاخ دوج است. در نخستين دهه قرن بيستم، اين ميدان سالانه كمتر از ده بار دچار طغيان آب مي شد. در دهه ۱۹۸۰، اين تعداد به ۴۰ بار در سال و امروز به ۶۰ بار در سال افزايش يافته است.
در حالي كه بيش از ۹۰ درصد سطح شهر زير آب است، غرقه  شدن هاي جدي، بيشتر رو به تزايد گذاشته اند. يك سيل مصيبت بار ديگر، مثل آنچه شهر ونيز در سال ۱۹۶۶ متحمل آن شد، ممكن است موضوع روز باشد.
بازگشت به گذشته
مسأله فقط اين نيست كه ونيز كم كم دارد به گل مي نشيند. واقعيتي است كه استخراج آب هاي زيرزميني در قرن گذشته، ممكن است باعث فرونشستن شهر تا حدود ۱۰ سانتي متر باشد، اما، خوشبختانه اين روند اكنون متوقف شده است. روبرتو فراستو، اقيانوس شناس انستيتو سرويس هاي دريايي در ونيز، مي گويد: برگشت به حال نخست و بهبود هايي اندك، احتمال پذير و ممكن به نظر مي رسد، ليكن اين در صورتي است كه فشارهيدرواستاتيك (تعادل مايعات )در حوضه آبي را بتوان دوباره برقرار ساخت. دليل ديگر فرونشيني، كه بدون توقف ادامه مي يابد، تنزل طبيعي زمين شناسي در حدود نيم يا يك ميلي متر در سال است كه به جنبش سطح قاره اي و فشار خاك بستگي دارد.
ريشه واقعي مسايل ونيز در رابطه با ارتفاع آب، بيشتر به بالا آمدن سريع سطح  آب درياها مربوط است. حركت كلي شهر در ارتباط با سطح دريا حدود ۳/۲ ميلي متر در سال است.(به علاوه يا منهاي حدود ۷/۰ ميلي متر به واسطه خطاهاي ممكن محاسباتي علمي)؛ اين مطلب را دكتر فراستو بيان مي كند و مي افزايد كه تركيب اثرات اين مسأله، باعث تغيير در ساختار درياچه و نقاط كم عمق كه حفاظت طبيعي خود را در برابر ارتفاع آب از دست داده اند، شده است.
يكي از راه حل هاي پيشنهادي، ايجاد مانع (سدي) است كه جلوي مدهاي بلند را بگيرد و در دهه اول نگذارد وارد درياچه ونيز شوند. اين ايده به هيچ وجه تازه نيست. موانع سيل و توفان در برابر دريا، در نقاط متعددي از جهان به كار گرفته مي شده اند. در لندن و سن پترزبورگ چنين سدهايي وجود دارد. سد ماسلانت در هلند نمونه ديگري است.
ايده ايجاد مانع نيز براي ونيز تازه نيست. دكتر فراستو براي اولين بار همين ايده را در سال هاي دهه ۱۹۷۰ پيشنهاد كرد. اما بيش از يك دهه طول كشيد تا اين ايده مورد قبول واقع شود و دو دهه ديگر به طول انجاميد تا اين ايده به عمل انجامد و كار ايجاد آب بند در ماه مه امسال آغاز شود. اين تأسيسات براي كامل شدن به دو دهه زمان نياز دارد، و اين در صورتي است كه مجادلات علمي و سياست هاي پيچيده ايتاليا باعث تأخيرهاي بيشتري نشوند.
دروازه ها، يا سيل گير هاي مورد نظر اغلب به نام «موسي» ناميده مي شوند، يا «آب بندهاي موسي». اين نام از كهن  الگويي در رابطه با واقعه حضرت موسي (ع) و رود نيل گرفته شده است. در اين طرح كه مبلغ ۳ ميليارد يورو (۴/۳ ميليارد دلار) هزينه دارد، حدود ۸۰ دروازه گود در بستر دريا در سه خليج كوچك منتهي به درياچه ونيز كار گذاشته مي شوند. وقتي نيازي نباشد، دروازه ها پر از آب در بستر دريا باقي مي مانند، اما وقتي ارتفاع آب، شهر را مورد تهديد قرار دهد، هواي فشرده اي كه به داخل آنها وارد مي شود باعث خروج آب از دروازه ها خواهد شد. اين امر باعث بالا آمدن آنها خواهد شد و همچون سدي در برابر آب كه مي خواهد وارد درياچه شود عمل خواهند كرد.
آيا اين دروازه ها به هزينه شان مي ارزند؟ اين سؤال، با ديدگاه هاي مختلف و تند و تيز ونيزي ها مواجه شده و مورد بحث فراوان قرار گرفته است. آنچه در اين ميان آزار دهنده است، اين واقعيت است كه هنوز هيچ برآورد دقيقي از ميزان خسارات ناشي از طغيان آب و ميزان منافعي كه از ساخت دروازه ها حاصل خواهد آمد، صورت نپذيرفته است و هنوز همه قانع نشده اند كه ساخت دروازه ها ايده خوبي است. از طرفي تخمين زده مي شود كه در صورت كارگذاري دروازه ها، سالانه ۹ ميليون يورو هزينه كاركرد آنهاست- پولي كه مي تواند در زمينه هاي ديگري براي حفاظت شهر از خسارات ناشي از سيل هزينه شود.- از سوي ديگر، از زمان سيل ۱۹۶۶، تغييرات زيادي براي كاهش خسارات ناشي از ارتفاع آب صورت گرفته است. جعبه هاي اتصال الكتريكي، از بالاترين ارتفاع كه ممكن است مد به آن برسد ، بالاتر نصب شده اند و طبقات پايين و همكف بسياري از ساختمان ها تخليه شده است.
همچنين، عمليات حفاظت و نگهداري بيشتر در دست اجراست. در جاهايي كه ممكن است، پياده روها نقش مانع را در برابر ارتفاع  آب بازي مي كنند (اين راهكار از قديم به همين منظور به كار گرفته مي شده است) و تأسيسات صدمه ديده در ۴۵ كيلومتر از كانال ونيز و ساختمان هايي كه در اطراف آنها قرار دارد تعمير و ضد آب شده اند.
اينها كارهايي دشوار و پرهزينه است. اگرچه، بسياري از مردم بر اين باورند كه اين روش ها براي آينده شهر، اصولي تر از دروازه ها است.
به هر صورت بحث پيرامون كارآيي دروازه ها زياد است. اما آنچه پژوهشگران بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه دروازه ها به تنهايي راه حل كار نيستند. پير پائولو كمپوستريني، مدير كنسرسيوم تحقيقاتي سيستم درياچه اي ونيز، مي گويد كه درياچه ونيز در حال انتقال از حالت باتلاقي به يك محيط زيست كاملاً دريايي است.
رودخانه هاي حامل رسوب تغيير مسير داده اند، سطح دريا بالا آمده و باعث افزايش حجم آب درياچه شده است، يك كانال عميق براي كشتيراني لايروبي شده و  آب هاي گل آلود، علف مارماهي (نوعي گياه اقيانوسي كه علف لاك پشت هم ناميده مي شود- م) را كه سطوح گلين را متعادل مي سازد، از ميان مي برند.
در مجموع، ميزان خسارات و فرسايش در ونيز به طرز فزاينده اي بالا مي رود. دكتر سكوني در اين رابطه مي گويد: بين سالهاي ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، نسبت فرسايش در درياچه به بيست برابر افزايش يافت.
احياسازي ، از قبيل دوباره سازي مرداب هاي نمكي در نزديك جزيره بورانو و توده هاي شني در كاوالينو، ونيز كاشت علف مارماهي در همه جا، بخشي از راه حل نجات ونيز است. اما ته نشين  شدن مواد و رسوبات، سالانه در حدود ۷۰ هزار متر مكعب كاهش مي يابد. اين مهم چنان جدي است كه مسئولان درصددند مسير يك رودخانه را به درون درياچه برگردانند.
يك راه حل ديگر، استفاده از رسوبات حاصل از لايروبي كانال هاي دريانوردي در بخش ديگري از درياچه براي ساخت سواحل و جزاير جديد يا تقويت و گسترش بخش هايي از سواحل و جزاير قديمي است. اما در بعضي نواحي، رسوبات چنان آلوده به مواد سمي شيميايي، مثل جيوه، هستند كه اين گل ها بايد در آشغال داني هاي ويژه اي انبار شود. يكي ديگر از راه حل هاي انتقال گل ها به پشت يك سد هيدروالكتريكي است.
به هر حال هنوز بحث ايجاد دروازه ها، به عنوان يك راه حل مقطعي كه بتواند براي يافتن و انجام راه حل هاي قطعي زمان بخرد، مطرح است.
يك مشكل اساسي ديگر ونيز، كمبود جمعيت است. جمعيت ونيز از چند دهه پيش تاكنون از ۶۰ هزار نفر به نصف تقليل يافته است. اگر دروازه ها بتوانند روند زير آب روي مداوم شهر را متوقف سازند، به لحاظ رواني تغييرات زيادي پديد خواهد آمد. آنگاه ونيز تبديل به شهري خواهد شد كه مردم بيشتري علاقه مند به زندگي در آن خواهند بود و علاوه بر توريست هايي كه صرفاً براي ديدار از اين شهر يگانه جهان به ونيز مي روند، افراد زيادي به سرمايه گذاري و انجام كسب و كار نيز علاقه نشان خواهند داد.
امروزه، توريسم كه يكي از اساسي ترين صنايع درآمدزاي ونيز است، نياز به انجام راهكارهاي دانشمندان براي حل معضل بالا آمدن آب دارد. آينده همه چيز را روشن خواهد ساخت و هنوز براي پيش بيني اين كه آيا باز هم ونيزي ها خشك و در ارتفاع خواهند زيست يا نه، بسيار زود است.
منبع: اكونوميست

خودروهاي طبيعت
لوازم اضافي قابل نصب بر روي خودروهاي دو ديفرنسيال
012970.jpg
گارد
در مقالات گذشته راجع به چگونگي پيدايش خودروهاي دو ديفرنسيال كه جيپ پدر اين اتومبيل ها بود گفتيم و يكي از مهمترين ويژگي هاي اين قبيل خودروها، چندمنظوره بودنشان است. به همين دليل براي منظورهاي خاص لوازم مختلفي بر روي آنها قابل نصب است. از طرفي كمپاني هاي سازنده بسياري از اين لوازم اضافي را بنا به درخواست و سفارش مشتري بر روي خودروها نصب مي كنند ولي به دليل توانايي هاي زياد اين خودروها و تنوع اين ادوات كه به نام آپشن يا متعلقات مي شناسيم، نصب تمامي آنها بر روي يك خودرو مقدور نيست و لزومي هم ندارد.
برخي از اين وسايل نه تنها مفيد نيست بلكه باعث تلف شدن سرمايه و از بين بردن كارايي و توانايي خودرو شود.
* گارد مخصوص خودروهاي بياباني:  به طور حتم بر روي بسياري از اتومبيل هاي دو ديفرنسيالي كه در شهر تردد مي كنند، گارد را ديده ايد. اين گاردها در قسمت جلو، عقب و يا بغل خودروها نصب مي شوند ولي بيشتر كساني كه از آن استفاده مي كنند ذهنيت اشتباهي از اين وسيله دارند. اين گاردها نه وسيله تهاجمي است و نه وسيله اي است كه در تصادفات با ساير اتومبيلها باعث جلوگيري از خسارت و يا ايجاد خسارت در اتومبيل مقابل شود.
اولين عاملي كه باعث نصب گارد بر روي خودروهاي بياباني و يا دو ديفرنسيال شده، چندمنظوره بودن آنهاست. اين خودروها در نقاطي ناهموار و صعب العبور تردد مي كنند، پس در اين شرايط اگر اتومبيل با مانعي برخورد كند، گارد وظيفه نگهداري از اجزاي اساسي و حساس خودرو را به عهده مي گيرد، نظير؛ چراغها، رادياتور و يا جلوبندي و حتي كارتل روغن و باك بنزين. زيرا در اين شرايط مسلماً تغيير و تعويض قطعات آسيب ديده ناممكن و يا بسيار دشوار خواهد بود.
چه گاردي مناسب است؟
امروزه انواع و اقسام مختلفي از گارد مخصوص اتومبيل هاي دو ديفرنسيال ساخته مي شود و حتي اين وسيله نيز به بازار مد راه پيدا كرده و برخي از آنها فقط جنبه تزييني دارند. ولي بايد توجه داشت كه اگر اتومبيل خود را براي منظوري كه سازنده آن در نظر گرفته انتخاب كرده ايم و قصد داريم از آن در جهت توانايي هايش استفاده كنيم، پس در مورد لوازمي هم كه بر روي آن نصب مي كنيم بايد دقت داشته باشيم كه اين وسايل نبايد باعث اضافه وزن و كم كردن قابليتهاي خودرو شود بلكه بايد در جهت بيشتر شدن توانايي هاي خودرو انتخاب شود. ذكر موارد زير شما را در انتخاب درست تر گارد كمك خواهد كرد.
۱) موارد استفاده شده در گارد مثل لوله ها از نظر استحكام بايد با سپر (اگر بر روي سپر نصب شود) و يا با شاسي خودرو(اگر به شاسي متصل است) تناسب داشته باشد. اگر گارد قوي تر از شاسي يا سپر باشد بدون آن كه كوچكترين آسيبي ببيند نيروي وارده را به شاسي منتقل كرده و در مواردي باعث ايجاد خسارت به شاسي خودرو خواهد شد ضمن اين كه در حالت هايي تعمير شاسي ناممكن بوده و نبودن گارد بهتر از بودنش است.
۲) از گاردهايي استفاده شود كه براي نصب آن احتياج به سوراخ كردن اضافي و يا بيش از حد شاسي نباشد زيرا استحكام شاسي را كم مي كند و در صورت برداشتن گارد سوراخ ها بر روي سپر و گارد بي استفاده مانده و منظره زشتي را ايجاد مي كند.
۳) فاصله گارد با بدنه اتومبيل بايد حساب شده باشد تا در صورت وارد آمدن ضربه هايي كه گارد براي جلوگيري از آن نصب شده، در اثر جابه جايي گارد، باعث برخورد با بدنه خودرو و وارد آمدن خسارت به آن و ساير قسمت ها نشود.
۴) وزن گارد بايد به اندازه اي باشد كه باعث سنگيني بيش از حد نشود، زيرا در جاده هاي ناهموار گارد با وزن اضافه به جلوبندي فنرها و حتي شاسي خودرو آسيب مي رساند.
۵) ميزان بيرون آمدگي گارد از جلوي اتومبيل و ارتفاع آن از زمين بايد به اندازه اي باشد كه باعث اخلال عبور اتومبيل در شبها فاصله گرفتن چرخ ها از زمين نشود.
۶) ميله هاي داخلي گارد بايد به گونه اي طراحي شده باشد كه مانع نور چراغهاي جلو، عقب و راهنماها نشده و نيز مانع عبور جريان هواي رادياتور نشود.
۷) گاردهايي كه از روكش لاستيكي ضربه گير، براي مستهلك كردن ضربه پوشانده شده اند نسبت به نوع مشابه خود بدون ضربه گير مناسب تر ند.
۸) براي هل دادن خودرويي ديگر حتماً  بايد از گاردهايي كه ميله هاي عمودي مخصوص اين كار را دارند Pusher استفاده كرد.
نورالدين هاشمي

تازه هاي طبيعت
012972.jpg
آسمانخراش هاي جهنمي!
هر روز كه مي گذرد فرآيندهاي حفاظت از گونه هاي مختلف وحش در جهان تحولي تازه مي يابد و نقش مردم در اين فرآيند روزبه روز افزايش پيدا مي كند. هر يك از ما با كمي حساسيت نسبت به محيط طبيعي اطراف خود مي توانيم نقشي اگر چه كوچك اما كارساز در كل اين فرآيند، ايفا كنيم. هركس به نوعي مي تواند به حفاظت كمك كند، صاحبان آسمانخراش ها هم از اين قاعده مستثني نيستند: مجله نشنال جئوگرافيك در شماره اخير خود عكس بسيار جالبي از ۲۰۰۰ پرنده مرده چاپ كرده و در شرح آن چنين نوشته است:
« اين ۲۰۰۰ پرنده مهاجر در مسير مهاجرت خود از مركز شهر تورنتو كانادا گذشتند ولي نتوانستند مهاجرت خود را به پايان برند و جان سپردند. آسمانخراش هاي بلند مانع راهشان شد. شب هنگام، نورهاي مصنوعي پرندگان را به سوي خود مي كشد؛ روز هنگام، آنها تصوير درختان را در شيشه هاي بزرگ ساختمان هاي مرتفع مي بينند و به گمان واقعي بودن تصوير خود را به شيشه ها مي كوبند.»
راه چاره چيست؟
مايكل مسيور، مدير اجرايي «برنامه آگاهي نورهاي كشنده» (FLAP)، كه پرندگان كشته شده در جريان مهاجرت پرندگان در بهار امسال را شمارش كرده كه تعداد آنها نيز چيزي حدود ۲۰۰۰ قطعه بوده است، مي گويد: «يكي از راه هاي حل اين مشكل خاموش كردن چراغ ها در فصل مهاجرت پرندگان است.» بيش از يكصد نفر از صاحبان آسمانخراش هاي مرتفع در تورنتو با اين طرح موافقت كرده و تصميم گرفته اند چراغ هاي غيرضروري را خاموش كنند و تعداد چراغ هاي روشن خود را به حداقل ممكن برسانند.
مسيور مي گويد: با اين همه بيشتر از شب ها، روزها به پرندگان مهاجر خسارت وارد مي آيد. استفاده از شيشه هايي كه انعكاس به وجود نمي آورد براي پنجره هايي كه در سطح درختان هستند، مي تواند كمك كند. اما بيش از همه صاحبان ساختمان هاي بلند بايد با اين طرح همگام شوند.

شگفتي هاي سفر
با جيرجيرك ها
از آمريكا تا تايلند
012978.jpg
در اهميت سفر صدها و هزارها كتاب نوشته اند. از جمله معروفترين تعاريفي كه در مورد سفر گفته مي شود، بالا بردن دانش و آگاهي آدمي است. با سفر به هر كشور و شهرو روستايي با انبوهي اطلاعات جديد آشنا مي شويم و هرچه پي جوتر و جست وجوگرتر باشيم با حجم عظيم تري از دستاوردهاي فرهنگي، علمي، تاريخي و اجتماعي از سفر باز خواهيم گشت.
از عمده ترين يافته هاي سفر، آشنايي با فرهنگ، آداب و رسوم مردم مختلف است. به عكس هاي زير توجه كنيد: سه تا جيرجيرك را مي بينيد؛ اولي متعلق به قاره آمريكا، دومي نوع چيني، و سومي جيرجيرك تايلندي است. اما آنچه باعث شد اين عكس ها را چاپ كنيم تفاوت هاي بسيار اندك اين سه جيرجيرك به لحاظ ژنتيكي نيست، بحث چيز ديگري است. كافي است عبارات زير عكس ها را بخوانيد تا موضوع كاملاً دستگيرتان شود:
در آمريكا، جيرجيرك يك آفت است كه با آن مبارزه مي كنند و با انواع سموم به جنگش مي روند و نابودش مي سازند.
در چين، جيرجيرك يك حشره دست آموز است كه علاقه مندان فراواني دارد.
بسياري از مردم چين، جيرجيرك هاي متعددي دارند كه در قفس هاي مخصوص نگهداري مي كنند و مواظب هستند، به موقع غذاي مورد علاقه جيرجيرك هايشان را بدهند و روز به روز سرحالتر و چاق و چله ترشان كنند.
همچنين در چين مراسم گوناگوني در رابطه با جيرجيرك  وجود دارد، كه «جنگ جيرجيرك ها» از معروف ترين آنهاست. در چين جيرجيرك هاي جنگاور را به جان هم مي اندازند و گروه زيادي علاقه مندان اين مراسم دور صحنه نبرد جمع مي شوند و مقادير كلاني روي جيرجيرك مورد نظر خود شرط بندي مي كنند. مي شود گفت جيرجيرك هاي چيني از همه انواع ديگر خوشبخت ترند و مراسم جيرجيرك كم كم به يك جاذبه توريستي در چين تبديل شده است.
و اما در عكس سوم، جيرجيركي را مشاهده مي كنيد كه متعلق به تايلند شمالي است. شايد اين جيرجيرك 
شور بخت ترين جيرجيرك هاي عالم باشد، چون در شمال تايلند از جيرجيرك  به عنوان يك پيش غذاي اشتهاآور استفاده مي كنند و آشپزهاي ماهر در رستوران هاي گرانقيمت، آن را با افزودني هاي لازم، بسيار خوشمزه مي پزند و در ظرف هايي كه اطراف آن را با سبزيجات تزيين كرده اند، به عنوان پيش غذا سرو مي كنند. مردم اين سامان عقيده دارند جيرجيرك خوراكي است اشتهاآور كه به خصوص براي كساني كه از بي اشتهايي و كم غذايي رنج مي برند، مفيد است! سفر، ما را با شگفتي هاي فراواني در اين دنياي بزرگ آشنا مي سازد، باور كنيد.

ماجراهاي طبيعت
گوشپاره
قسمت اول
012976.jpg
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
«رگي لاگ» يا «رگ» نام يك خرگوش جوان دم پنبه اي (۱) بود. رگي  لاگ، يعني گوش مندرس يا گوش بريده (كه ما او را از اين پس گوشپاره مي ناميم) و اين نام را به دليل گوش هاي بريده بريده اش به او داده بودند، نشانه اي مادام العمر كه يادگار اولين ماجراجويي زندگي اش بود. گوشپاره با مادرش در زمين هاي مردابي «اوليفانت سوامپ» زندگي مي كرد، جايي كه من براي نخستين بار با او آشنا شدم و از ده ها شيوه مختلف، روند زندگي او را پي گرفتم و تكه پاره هاي دريافتهاي خود را جزء به جزء، مثل قطعات يك شعر، گرد آوردم و سرانجام توانستم تاريخچه حيات او را بنويسم.
كساني كه حيوانات را خوب نمي شناسند، فكر مي كنند من به آن ها شخصيت  انساني مي دهم، اما آنها كه آنقدر با حيوانات نزديك هستند كه چيزهايي از روش ها و ذهنيات آنها دريافته اند، چنين نمي انديشيند.
درست است كه خرگوش ها با زباني كه ما بفهميم حرف نمي زنند، اما شيوه اي براي انتقال افكار و عقايد خود به وسيله مجموعه اي از اصوات،  علايم، بوها، نجواها، لمس و تكان سبيل، حركات ،و امثال آن دارند كه جاي سخن گفتن را مي گيرد و به وسيله آن مي توانند با هم حرف بزنند. حتماً  به ياد داشته باشيد، اگرچه من در اين داستان آزادانه حرف هاي خرگوش را به زبان انسان ها برگردانده ام، اما هيچ مطلبي را بدون اينكه آنها به زبان آورده باشند، عنوان نكرده ام.
***
علف هاي انبوه كناره باتلاق سرخم كرده و لانه دنج و گرم و نرمي را كه مادر گوشپاره، او را در آن پنهان كرده بود، فرو مي پوشيد. مادر،بخشي از بدن او را با علف ، مثل لحافي كه روي بچه اي بكشند، پوشيده و مثل هميشه، آخرين هشدارش به كوچولوي دوست داشتني اين بود: «هر اتفاقي افتاد آرام دراز بكش و هيچي نگو.» گرچه خودش را توي بستر جمع كرده بود، ولي كاملاً بيدار و هشيار بود و با چشم هاي روشنش بخشي از دنياي سبز پيرامونش را كه درست بالاي سرش بود، نگاه مي كرد.
يك زاغچه كاكلي(۲) و يك سنجاب قرمز، كه هر دو دزدهاي مشهوري هستند ،براي دزديدن غذا سخت به جان هم افتاده بودند و همديگر را مي زدند و يك باره علفزار محل زندگي گوشپاره به مركز زد و خورد آنها تبديل شد؛ يك پرنده آوازخوان حشره خوار زردرنگ، درست در فاصله ۱۵ سانتي متري گوش بريده پروانه اي را شكار كرد و فرز و چابك دور شد. در همين حيص و بيص يك كفشدوزك قرمز با خال هاي سياه، در حالي كه شاخك هايش را تكان مي داد، با وقار و آرام، راهي طولاني را روي لبه يكي از علف هاي نيزار طي كرد و بالا رفت و بعد از ديگري پايين آمد و روي لانه گوشپاره به قدم زدن پرداخت و سرانجام از روي صورت او رد شد،با اين همه گوش پاره نه تكان خورد و نه حتي پلك زد.
كمي بعد صداي خش خش ناشناسي را از برگ هاي بيشه انبوه كنار لانه شنيد. صدايي عجيب و مداوم بود و گرچه به اين طرف و آن طرف مي رفت و نزديك مي شد، اما هيچ صداي پايي از آن به گوش نمي رسيد. گوشپاره حيران مانده بود، آخر اين چه جور جانوري است كه راه مي رود اما پا ندارد! او تمام عمرش را (كه سه هفته بيشتر نبود) در همين باتلاق گذرانده بود اما هرگز چنين صدايي نشنيده بود. طبيعي است كه حس كنجكاوي اش شديداً تحريك شد. مادرش گفته بود كه احتياط كند و در لانه بماند و تكان نخورد، اما معلوم بود كه اين تذكر مربوط به شرايط خطرناك بود، نه شرايط عادي. اين خش  خش ناشناس بدون صداي پا، نمي توانست چيز خطرناكي باشد، پس دليلي براي ترس وجود نداشت.
صداي خش خش، آهسته از نزديك او گذشت، بعد به راست، سپس به پشت سر او پيچيد، به نظر مي رسيد كه دارد دور مي شود. گوشپاره حس كرد مي داند آن دور و بر چه خبر است، او ديگر طفل شيرخوار نبود و وظيفه داشت دوروبرش را بشناسد و بفهمد كه صدايي كه شنيده چيست. خيلي آرام، بدن تپل مپلش را روي پاهاي پشمالويش بالا كشيد، سر گرد و كوچكش را بالا گرفت و از بالاي پوشش لانه اش به درون بيشه زار خيره شد. به محض اين كه او تكان خورد، صدا خاموش شد. هيچ چيز نديد، پس يك قدم جلو گذاشت تا بهتر ببيند، كه ناگهان خود را با يك افعي سياه بزرگ جثه رو در رو ديد.
پي نوشتها:
Cottontail rabbit يا خرگوش دم پنبه اي، از انواع خرگوشي كه در آمريكاي شمالي به فراواني يافت مي شود و داراي دمي كوتاه و پرمو،  شبيه يك گلوله پنبه است. م
Blue Jay نوعي زاغ كاكل دار شمال آمريكا كه قسمت بالاي بدن و سرش آبي رنگ است، به آن زاغ آبي هم مي گويند؛ با نام علمي Cyanocitla eristata- .م

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
روزنت
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  روزنت  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |