محمد امين
به نظر مي رسد يكي از مهمترين دلايل بروز و ظهور پديده دوم خرداد، صبغه فرهنگي خاتمي بود. علاوه بر دلايل بي شمار سياسي و اجتماعي، سابقه و شخصيت فرهنگي خاتمي به صورت عاملي تأثيرگذار در موفقيت او عمل كرد. اين وجه شخصيتي خاتمي، موجب شد او نه تنها براي جوانان، بلكه براي دانشجويان و انبوه قشر تحصيلكرده و روشنفكر، به چهره اي مقبول تبديل شود.
با اين حساب، توقع مي رفت خاتمي و همراهانش- چه در دولت و مجلس و چه طرفداران بانفوذش- در مقوله فرهنگ عملكردي متفاوت داشته و حتي توجه به اين مقوله در اولويت اول باشد. اما هر چه زمان پيش رفت، نه تنها اين توقع برآورده نشد، بلكه ضعف هاي اساسي ناشي از سهل انگاري و سياسي كاري، در مقوله فرهنگ نمود بيشتري يافت. به طور حتم، مانند بسياري از مسائل ديگر، جناح دوم خرداد براي توجيه و تبيين چنين وضعيتي دلايل زيادي دارند. اما آنچه كه در اين نوشتار مورد توجه است، نقد گونه اي بر كارنامه فرهنگي دوم خرداد، براساس همان توقع اوليه است. براي ورود به اين مقوله، بايد نكاتي مورد توجه و يادآوري قرار گيرند:
اول- متأسفانه طبق رويه مرسوم، هر كس مي خواهد چيزي بگويد و نقدي بكند، اول به وابستگي جناحي او نگاه مي كنند. براي نگارنده اين سطور بسيار پيش مي آيد كه توضيح دهد نوشتن فلان مطلب در نقد فلان فرد يا موضوع، فقط از روي وظيفه صورت گرفته و هيچ نسبت جناحي در كار نبوده است. اين نوشتار هم، حتي اگر نقدي بر دوم خرداد محسوب شود، تنها بر مبناي تمايلات تخصصي و فرهنگي به رشته تحرير درآمده است.
دوم- پذيرفتني است كه چنين نقدي- حتي اگر مرور باشد- با اتكا بر مبناي پژوهشي، مي تواند از قوت بيشتري برخوردار باشد. اما اولاً، به نظر مي رسد كسي به اين موضوع يعني ضرورت «پژوهش در دلايل وضعيت فرهنگي موجود»، توجهي ندارد. ثانياً، اگر هم چنين ضرورتي احساس شود و بودجه اي هم به آن اختصاص يابد، نوبت به امثال من نمي رسد!
سوم- حقوق شهروندي به همه افراد اجازه مي دهد كه نظريات خود را بيان كنند. اميدوارم نوشتن اين مطلب منجر به سوء تعبير و يا سوء استفاده نشود.
چهارم- يكي از افراطي ترين تحليل ها درباره شرايط فرهنگي موجود، انتساب همه مشكلات به خاتمي و دوم خرداد است. اگر اندكي منطقي باشيم بايد بپذيريم كه شرايط موجود تا حد زيادي محصول رفتارها و عملكرد گذشته است. به عبارت ديگر، اگر به جاي خاتمي، كس ديگري هم مي آمد به احتمال زياد و با اندك تفاوتي، به همين وضعيت مي رسيديم! در مقوله فرهنگ و كارنامه فرهنگي خاتمي، تنها چيزي كه متفاوت با سايرين است، غلبه صبغه فرهنگي شخصيت خاتمي بر ساير ابعاد است. همان گونه كه پيشتر عنوان شد، در مقوله فرهنگ، از خاتمي انتظار بيشتري مي رفت.
پنجم- در ادامه نكته قبل بايد خاطرنشان ساخت كه ضعف هاي فرهنگي جامعه ما، بيش از آنكه با افراد مرتبط باشد، ناشي از عدم بهره مندي از انديشه تئوريك است. از ابتداي انقلاب، به اين موضوع حياتي و راهبردي توجه نكرده ايم و هنوز هم قصد نداريم توجه كنيم! در دوران خاتمي هم، ضمن پذيرش اينكه احتمالاً موانع و محدوديت هايي باعث ضعف عملكرد فرهنگي او بود، اما عملاً همان بي توجهي به ضرورت انديشه تئوريك ادامه يافته و متأسفانه آشفتگي ها و نابساماني هاي فرهنگي فقط تحمل شد!
ششم- جناح دوم خرداد، هيچگاه به طور جدي به نقد دروني و آسيب شناسي خود نپرداخت. غلبه وجه سياسي اين جناح بر وجوه ديگر، باعث شد كه آنها فرصتي براي آسيب شناسي نيابند. يكي از لطمات شديد اين غفلت از ناحيه عدم آسيب شناسي مقوله فرهنگ به جناح دوم خرداد وارد آمد.
بازخواني مواردي از كارنامه فرهنگي دوم خرداد
در اينجا فقط به مصاديقي از كارنامه فرهنگي دوم خرداد پرداخته مي شود و همان گونه كه اشاره رفت، بازخواني كامل اين كارنامه نياز به تأمل بيشتر و اقدامات پژوهشي دارد.
۱. اگر فارغ از شعارها و تعارفات سياسي، آموزش و پرورش را واقعاً اساس و بنيان فرهنگ جامعه بدانيم، بايد در نقد و بررسي مقوله فرهنگ، ابتدا به سراغ آموزش و پرورش برويم. گزافه نيست اگر بگويم ضعيف ترين نمره كارنامه عملكرد فرهنگي دوم خرداد به همين مورد اختصاص مي يابد. خاتمي در انتخاب هر دو وزير كابينه هايش (مظفر و حاجي)، شايد به ضعيف ترين انتخاب هاي ممكن دست زد. صرف نظر از ويژگي هاي شخصيتي افراد كه قابل احترام است، بدون تعارف بايد گفت كه هيچ يك از دو وزير آموزش و پرورش خاتمي توان اداره قابل انتظار اين سامانه راهبردي را نداشته و حتي با پذيرش اين نكته كه نابساماني هاي آموزش و پرورش ريشه در عوامل دروني و بيروني سابقه دار دارد، در دوران وزراي خاتمي، ركود و رخوتي عجيب آموزش و پرورش را فراگرفت كه متأسفانه دامنه آن رو به فزوني است. شايد در بين وزراي دو كابينه خاتمي، انتخاب هيچ وزيري به اندازه انتخاب حاجي براي وزارت آموزش و پرورش، تعجب همگان را برنيانگيخت. كسي باور نمي كرد، به استناد سابقه دو سه ساله معلمي حاجي، وي در اين منصب قرار گيرد! شايد عجيب تر از وزير پيشنهادي خاتمي، رأي اعتماد نمايندگان مجلس به اين وزير باشد كه به هيچ وجه قابل توجيه نبود.
۲. يك مسئله بسيار مهم ديگر در مقوله فرهنگ، جوانان هستند. آنچنان كه از ديدگاهها و نظرات جوانان در شرايط امروزي برمي آيد، به نظر مي رسد آنان اعتقاد دارند كه در دولت خاتمي بيش از آنكه براي جوانان كاري صورت گيرد، درباره جوانان حرف زده شده است. همه شعار جوان و واجوان سر دادند، اما طبق معمول، شعارها مشكلي را حل نكرد. اگر خاتمي به اتكاي سازمان ملي جوانان از آينده جوانان سخن مي گفت كه بد تكيه گاهي داشته است و اگرنه، به دنبال امكانات و اقدامات ديگر بود، عملا ً در تجميع اين امكانات توفيق چنداني به دست نياورد. علي رغم رفتار توأم با احترام خاتمي با جوانان، انتظار مي رفت جوانان بيش از اين جدي گرفته شوند.
|
|
۳. اگرچه در قسمت هاي قبلي اشاره شد كه فقدان انديشه تئوريكي در مقوله فرهنگ موضوعي ريشه دار است، اما باز بايد اين نكته مورد تأكيد قرار گيرد كه از شخصيت فرهنگي مثل خاتمي انتظار مي رفت كه با يك انديشه كلان و جامع، به انسجام مسائل فرهنگي كمك كند. چيزي كه از طرف ايشان بسيار مورد تأكيد قرار گرفت، انديشه گفتگوي تمدن ها بود. علي رغم قابل احترام بودن اين انديشه، به نظر مي آيد آن فقط پاسخگوي بخش كوچكي از نيازهاي فرهنگي جامعه بود. از يك ديد كلي درباره گفتگوي تمدن ها مي توان گفت كه اولاً اين انديشه اي بسيار كلي بود كه مباني آن به درستي تبيين نشد. اينكه مركز گفتگوي تمدن ها چه رسالتي به عهده داشت و چه اقدامات مؤثري انجام داد و در چه بخشي از فرهنگ جامعه تأثيرگذار بود؟ سئوالاتي هستند كه بايد پاسخ داده شوند. ثانياً ما پيش از آنكه به ارتباط با ساير تمدن ها فكر كنيم، بايد فرهنگ دروني خود را سر و سامان دهيم. چه در برخورد تمدن ها و چه در گفتگوي تمدن ها؛ فرهنگي كه نظامدار و منسجم باشد، حرفي براي گفتن خواهد داشت.
در نهايت آنچه مشاهده شد استمرار نگاه حاشيه اي به فرهنگ بود. دوم خرداد، علي رغم تلاش هاي گاه و بي گاه، نتوانست فرهنگ را در رأس امور كشور قرار دهد و خود نيز دنباله رو تفكري شد كه به مقوله هاي سياست و اقتصاد بهاي بيشتري مي دهد.
۴. باز به دليل فقدان انديشه تئوريك، مفهوم نشاط فرهنگي نيز دچار سوء تعبيرها و سو ء تفاهم هاي زيادي شد. فرهنگي كه مبناي تئوريك نداشته باشد، تماشاگر خواهد بود. يعني همان وضعيتي كه ما داريم. اصلاً تفسير ما از نشاط و شادابي جامعه روشن و شفاف نيست و به ناچار به مصاديق ظاهري و سطحي شادي پناه مي بريم. اين چنين تفسيري از طرف دوم خرداد ي ها نيز در ابهام باقي ماند. همه از نشاط و شادابي جامعه و به خصوص جوانان سخن مي گويند، ولي نه كسي خواسته اش را شفاف بيان مي كند و نه حتي شايد تعبيري درست و منطبق بر مباني روان شناختي و جامعه شناختي، از آن دارد.
ما، تماشاگر موقعيت ها و پديده هاي ناگهاني فرهنگي شده ايم. تعداد انبوهي از مردم براي ابراز شادماني به خاطر پيروزي در فوتبال بيرون مي ريزند، جوانان به طرف سبك جديدي از موسيقي روي مي آورند، مدل و طرز لباس پوشيدن دخترها و پسرها دائماً تغيير مي كند، مراودات آشكار و پنهان دخترها و پسرها افزايش مي ِيابد، انواع و اقسام ريش و سبيل و مدل مو و طرز آرايش در بين جوانان ظهور مي يابد و دهها موقعيت اين چنيني ديگر به وجود مي آيند و ما كه نه، فرهنگ ما، فقط تماشاگر است و نظاره مي كند. كار ما در بحث نشاط فرهنگي بدانجا رسيده كه آن را در كف و سوت زدن و حلال و حرام بودنشان خلاصه كنيم! فكر نمي كنم نشاط فرهنگي در جامعه با صدور مجوز براي پوشيدن مانتوهاي رنگ روشن، عدم بازخواست از روابط دخترها و پسرها، آتشفشاني در جشن ها و چهارشنبه سوري و امثال آن، به وجود آيد.
۵. سوء استفاده و اسراف هاي زيادي به نام فرهنگ در كشور صورت مي گرفته و مي گيرد. تأسف اينجاست كه اين موارد در دوران خاتمي نيز ادامه داشته است.
آقاي خاتمي در مراسم آغاز سال تحصيلي سؤالي مطرح مي كنند و خوب، اصل پرسشگري و ايجاد زمينه تفكر ارزشمند است ولي به چه قيمتي؟ آموزش و پرورش براي اين كار ستاد تشكيل مي دهد و نيروهايي را به كار مي گيرد. انواع تبليغات تلويزيوني و مطبوعاتي، چاپ پوستر، تشكيل همايش و نمايشگاه و چاپ كتاب و خيلي كارهاي ديگر كه از اين اوضاع نداري آموزش و پرورش، معلوم نيست هزينه هاي آن سر به كجا مي زند؟ و نكته تأسف آور آن كه در همه اين فعاليت ها، وجهه تشريفاتي آنها بيشتر از اصل كار مورد توجه است.
طرح تكريم ارباب رجوع هم از آن حرف هاست! تكريم بخشنامه اي هم چيز جديدي است. ستادهايي در ادارات تشكيل مي شوند، حق الزحمه هايي به افراد تعلق مي گيرد، بالاخره كلي كاغذ و بخشنامه و پوستر و چيزهاي ديگر، تا منجر به تكريم ارباب رجوع شود. آيا واقعاً قضيه به اين سادگي است؟ مصاديق زياد ديگري براي اسراف كاري ها و سوء استفاده هاي فرهنگي مي توان ذكر كرد.
۶. پراكنده كاري و آشفته كاري در مقوله فرهنگ غوغا مي كند. ظاهراً اينجا هم قانون همه يا هيچ حكمفرماست. همه مدعي اند ولي هيچ كس مسئوليتي را گردن نمي گيرد. اصلاً مجموعه هاي موازي خارج از حيطه دولت را كنار بگذاريم، مجموعه هاي فرهنگي دولتي و وابسته به آن تا چه حد انسجام يافته اند؟ حتي با فرض پذيرش برخورد سياسي با بعضي امور فرهنگي، در درون دوم خرداد نيز حركت فرهنگي منسجمي مشاهده نشد. ظاهراً همه رضايت داده اند كه كار خود را بكنند و كاري به كار يكديگر نداشته باشند!
۷. و آخر سخن، باز تكرار مي كنم: ما ز ياران چشم ياري داشتيم...
اگر چيزي گفته شد ناشي از آن توقع و انتظار اوليه است وگرنه، نه ريشه همه مشكلات فرهنگي به دوم خرداد و خاتمي برمي گردد و نه يك نفر يا يك مجموعه و طي زماني محدود مي توانند همه چيز را تغيير دهند. اما سخن اينجاست كه انديشه اي نظامدار براي اصلاح و تغيير در مقوله فرهنگ وجود نداشت و لذا از فرصت ها استفاده خوبي نشد. نمي دانم شايد متهم به ساده انگاري و ضعف اطلاعات بشوم، ولي باز با اين همه فكر مي كنم كه مي شد كارهايي كرد. چنين توقعي از يك كابينه با اكثريت قابل توجهي از افراد فرهنگي بيجا نيست.