شنبه ۳ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۰۵- Oct. 25, 2003
گفت وگو با مدير كل محيط زيست استان تهران:
يادش به خير گدار وحش
زير ذره بين
متأسفانه گدار حيات وحش در استان تهران ديگر فراموش شده است، يك روزي گدار حيات وحش از البرز مركزي به دشت ورامين، از ورجين به لار و خجير و سرخه حصار و... وجود داشت، ولي امروز...
* خودتان را معرفي كنيد؟
000046.jpg
عكس:محمد علي اينانلو

- محمدحسن پيراسته، مديركل حفاظت محيط زيست استان تهران هستم. تمام عمر كاريم را يعني بيش از ۲۰ سال در استان هاي مختلف در خدمت محيط زيست در سمت مديريت گذراندم. در حال حاضر هم كه در تهران گرفتارم.
* چرا گرفتار؟
- به هرحال معضلات و مشكلات و پيچيدگي هاي زيست محيطي تهران، امكانات و پرسنل بسيار محدود در قبال مسئوليتي بسيار سنگين، انسان را گرفتار مي كند. غيراز اين است؟
* همين طور است، ديگر؟
- ما مي دانيم كه فقط بخشي از وظيفه مان را در تهران انجام مي دهيم. به ويژه در بحث پايش زيست محيطي كه يكي از اصولي ترين مباحث است. اين مقوله در واقع كنترل واحدهاي مختلف صنعتي، خدماتي و... را در برمي گيرد كه ما بايد به طور مستمر بر آنها نظارت و سركشي داشته باشيم. در تهران بيش از ۵۴۰ هزار واحد صنعتي، توليدي، خدماتي و... وجود دارد. مردم از يك نانوايي شكايت دارند تا يك كارخانه بزرگ و از ما هم توقع دارند كه در مورد تمام آنها اقدام كارشناسي صورت بگيرد و با اين همه معضلات و امكانات و تسهيلات موجود، انصافاً محيط زيست استان تهران در تنگناي بسيار بدي است و ما فقط شايد بتوانيم بخشي از مسئوليت سنگيني را كه بر عهده داريم، درست انجام دهيم.
* چرا هميشه تأكيد بيشتر بر مشكلات محيط زيست انساني است. پس محيط زيست طبيعي چه مي شود؟ شايد هيچ مشكلي ندارد!
- اينطور نيست. من محيط زيست طبيعي را هيچ وقت جدا نكردم. محيط زيست طبيعي تهران به دليل همجواري با مناطق شهري، از مرغوبيت خوبي برخوردار است و آز و طمع افراد فرصت طلب و سودجو براي تصرف اراضي تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست بسيار زياد است و افزايش جمعيت، چه در تهران و چه در شهرستان ها، يكي از دلايل اعمال فشار بر مناطق است. حدود يك پنجم جمعيت، يك سوم صنعت، يك چهارم حمل و نقل عمومي و يك دوم خودروهاي سواري كشور در تهران مستقرند و اين در حالي است كه عرصه تهران يك دوم خاك مملكت را شامل مي شود و اين مسأله خود به خود چالش ها و مشكلات بسيار جدي را پيش روي ما مي گذارد.
* چرا تا واژه محيط زيست به گوش مردم مي رسد، ذهنشان متوجه آلودگي هوا و صنايع آلاينده و... مي شود. چرا هيچ كس نمي داند كه در نزديكي تهران پارك هاي ملي خجير و سرخه حصار و... ورجين وجود دارد؟
- نكته درستي است. شايد به جهت معضلات شهري كه دامنگير مردم است، با توجه به اينكه شهروندان درگذر از مسير زندگي تا كار با مشكلاتي مثل ترافيك، آلودگي هوا، آلودگي صوتي و آلودگي آب، خاك و ابعاد مختلف توسعه شهري درگيرند، بيشتر ديدگاهشان به اين سمت معطوف است. در حالي كه محيط طبيعي اطراف تهران، اكوسيستم هاي بسيار ارزشمندي از نظر طبيعت گردي دارد و بسيار هم شكننده است. زيست بوم هاي اطراف شهر تهران به شدت در حال تقليل ارزش هاي اكولوژيكي است و اين نكته اي است كه بايد پابه پاي محيط انساني مورد توجه قرار بگيرد. چون دست كمي از آلودگي ها ندارد و گاه اهميتش خيلي بيشتر است و متأسفانه با نيروي محدودي كه محيط زيست براي كنترل زيست بوم هاي اطراف تهران دارد. علي رغم تلاش خوب و صميمانه اي كه همكاران گارد محيط زيست دارند، به كرات در مناطق با دستيازي و تجاوز افراد فرصت طلب و سودجو كه در پي منافع شخصي شان هستند مواجه هستيم و لذا اگر اين روند ادامه پيدا كند، بايد براي طبيعت پيراموني تهران بسيار نگران باشيم. شما اگر يك نگاه به شمال شهر تهران بياندازيد با گسترش زايدالوصف و خارج از تحمل شهر و تجاوز به كوه ها و طبيعت مشرف به تهران مواجه مي شويد. كوه ها كه سمبل عظمت، شكوه و صفاي طبيعت يك منطقه هستند، به شدت مورد تعرض قرار گرفته اند. از ديد ما اين اهانت به حقوق حياتي عامه مردم شهر تهران است و حتي دورترين نقاط تهران مثل فيروزكوه و طالقان و... هم از ابعاد ناموزون توسعه در امان نمانده اند.
* فكر نمي كنيد كار فرهنگي و تبليغات برروي محيط زيست طبيعي كم بوده است؟
- من در تمام صحبت هايي كه با جرايد و يا صدا و سيما داشتيم حتماً در مورد محيط طبيعي هم صحبت كرده ام و بارها بازگو كردم كه طبيعت اطراف تهران در حال تخريب است و مخاطرات اين روند را فاجعه آميز تلقي مي كنم و در عين حال ضرورت حفاظت از زيست بوم هاي پيراموني شهر تهران را بسيار حساس و اساسي ارزيابي كرده ام.
* چند درصد از بودجه استان تهران به ساماندهي بخش محيط زيست طبيعي اختصاص داده مي شود؟ البته با توجه به ارقام سنگيني كه براي محيط زيست انساني تخصيص مي يابد.
000048.jpg

- امكانات در وهله اول برمي گردد به پرسنل و ساختمان، اما در حال حاضر در بعضي از پاسگاه هاي شبانه روزيمان دو نفر مستقرند. ما بيشتر مشكل پرسنل داريم. متأسفانه محيط بانان ما با آزمون ورودي گزينش مي شوند و كسي كه در امتحان نمره مي آورد ممكن است دغدغه خدمت در كوهستان را داشته باشد و كسي كه علاقه مند است نمره نمي آورد! اين كار، افراد علاقه مندتر را مي خواهد و اصلاً بحث سواد نيست.
من براي محيط باني افرادي را مي خواهم كه عاشق طبيعت و كوهستان باشند و وقتي مأموريتي به آنها محول مي شود، ديگر سنگ و خار و كوه و... برايشان مطرح نباشد. خوب مسلم است يك نفر با مدرك ليسانس كه نمي آيد اين كارها را بكند.
* فرهنگ عمومي چه نقشي مي تواند در پيشبرد اهداف مديريتي داشته باشد؟
- يكي از مشكلات اساسي ما فرهنگ عمومي است كه ديگر ما نمي توانيم متولي اش باشيم. ما به اندازه كافي اطلاعات، اخطاريه و ابلاغيه مي دهيم و به كرات نقاط تحت تخريب را برمي شماريم و ديگر بقيه اش بر عهده رسانه ها است. در جرايد و صدا و سيما بايد اين قدر اين مسايل جدي انگاشته شود كه ملكه ذهن مردم بشود. در كشورهاي ديگر بدون استناد به احاديث و دستورات ديني به اصل حفاظت از طبيعت به خوبي توجه مي شود. ما كه فرهنگ اسلامي بسيار غني و مشحون از توصيه هاي زيست محيطي و تذكرات پيرامون بحث تخريب طبيعت داريم...
متأسفانه رويكرد جامعه به موضوع چندان مثبت نيست و گاهي برخي متجاوزين فقط سود خود را مي بينند و اين ديگر اقبال عمومي را مي طلبد.
* حضور NGOها (سازمان هاي غيردولتي) مطمئناً در اين مورد مي تواند بسيار مؤثر باشد.
- من جداً از NGO ها گله مندم. به هيچ كدام از دعوت هاي ما پاسخ ندادند. من تاكنون چهار بار براي اهداف كلي و عمومي در جهت حفظ طبيعت و يا بسيج عمومي در روز حفظ محيط  كوهستان از آنها دعوت كرده ام. از يكصد NGO ثبت شده اي كه در تهران است مگر چند تا آمدند. نهايتاً ۵ تا!
ببينيد همه چيز دست به دست هم داده و در نهايت هم مشكل عدم همكاري قوه قضاييه. ما پرونده هاي زيادي داريم كه آن قدر رسيدگي به آنها طول كشيده كه آثار جرم قديمي شده و از بين رفته است يا ديگر كار از كار گذشته و تصرف انجام گرفته و متخلفين به مقصد خودشان رسيده اند و پرونده هنوز در مراجع در حال گردش است، مثلاً همين مسأله ۲۴۰ هكتار از اراضي سرخه حصار، كه توسط تعاوني مسكن جهاد كشاورزي تصرف شده. ما انتظارمان اين است كه دستگاه هاي ديگر در حد توانشان ما را ياري كنند. ما به مساعدت و حمايت آنها احتياج داريم.
گستردگي عرصه فعاليت و ويژگي هاي خاص در بخش محيط طبيعي كار را بسيار طاقت فرسا كرده و هركسي نمي تواند در اين راه دوام بياورد. گارد محيط زيست طبيعي ما به طور شبانه روز در حال گشت زني و كنترل هستند و به منظور دلگرمي آنها بايد با متجاوزان و متخلفان دستگير شده از سوي مراجع قضايي برخورد شود ولي متأسفانه...
و با وجود تمام تلاش ها، از توفيقمان در حفظ محيط طبيعي استان تهران اصلاً راضي نيستيم. چرا كه با توجه به ارج و منزلت اين مناطق و همجواريشان با تهران و اهميت آنها در استفاده هاي تفرجي و اكوتوريستي و علمي براي محققان و دانشمندان، توجه بسيار زيادي بايد بر مناطق معطوف شود و مسئولين ارگان هاي مختلف بايد عنايت بيشتري به اين صحبت داشته باشند. چون حفظ اين مناطق يك وظيفه عمومي و ملي است و اصل پنجاهم قانون اساسي كليه افراد جامعه را مسئول كرده و همه را در حفظ محيط زيست به گونه اي ذي نفع دانسته است.
ولي علي رغم همه اين تلاش ها متأسفانه تخريب و دست يازي زياد است و علل مختلفي از جمله مشكل فرهنگي، عدم همكاري دستگاه هاي ذي ربط، كمبود امكانات و تسهيلات و... در ايجاد اين مشكل دست به دست هم داده اند.

خودروهاي طبيعت
نصب لوازم اضافي بر روي خودروهاي دو ديفرانسيل
چراغ هاي خودرو كه بنا به نظر متخصصين با داشتن نور بيشتر بهتر است با كاغذ برچسب دار (ليبل) و يا كشيدن جوراب زنانه برروي آن كم نور مي شود كه اين كاري اشتباه است. هميشه به ياد داشته باشيم وسيله اي كه بر زيبايي خودرو مي افزايد باعث بهتر شدن خودرو نمي شود و نمي توان برخي وسايل تزييني را تسهيلي بناميم.
000050.jpg
نورالدين هاشمي
امروزه با رواج توليد خودروهاي دو ديفرانسيل توليد لوازم اضافي آپشن (Option) به ويژه بازار فروش و نصب اين لوازم بسيار داغ است.
ايران جزو كشورهايي است كه چندين نوع از اين گونه خودروها توليد مي كند، افراد زيادي نيز به كار توليد، فروش و نصب لوازم جانبي مشغول هستند و هر كدام از ايشان محصول توليد شده و سرويس دهي خود را برترين مي دانند. با فرض صحت اين مطلب مسأله مهم ديگري نيز وجود دارد كه در بيشتر مواقع از سوي مصرف كنندگان رعايت نمي شود.
* آيا نصب وسايل مذكور با هزينه هاي بالا براي خودرو كارآيي دارد يا خير؟ آيا اين ابزار از قابليت هاي خودرو نمي كاهد؟
- خودروهاي دو ديفرانسيل به دليل ساختار خاصي كه دارند، براي مصارف خاصي هم ساخته شده اند و به طور مسلم بايد قابليت هايي بيشتر از يك خودروي سواري تك ديفرانسيل شاسي كوتاه داشته باشند و از طرفي اين لوازم نبايد به گونه اي باشد كه خودرو را از استاندارد خارج نمايد.
در كشورهاي توسعه يافته كه خودروهاي دو ديفرانسيل به همراه لوازم جانبي با كيفيت مرغوب توليد مي شوند، كنترل زيادي بر روي كيفيت ساخت اين لوازم و نصب آن اعمال مي شود.
روند كنترل ساخت و نصب لوازم جانبي در ايران
فرض كنيد خودروي دو ديفرانسيلي را به تازگي از كمپاني تحويل گرفته ايد و بنا به نياز يا طبق مد روز تصميم گرفته ايد كه چند گونه از وسايل اضافي را كه لازم داريد بر روي اتومبيل خود نصب كنيد.
به طور مثال براي خريد يك گارد، پارنيگ و لاستيك، يك روز وقت مي گذاريد، هزينه اي متحمل مي شويد و آن را نصب مي كنيد و بعد با حادثه اي كه براي خودروي شما مي افتد متوجه مي شويد اگر اين گارد وجود نداشت .برخلاف انتظار، اتومبيل شما كمتر آسيب مي ديد و يا حتي آسيب جدي- مانند كج شدن شاسي- به آن وارد نمي شد.
حتي برخي مواقع شرايطي ايجاد مي شود كه اتومبيل شما به خاطر لوازم اضافي در گل ولاي و برف فرو مي رود. در اين وضعيت شما مجبوريد آن وسايل را از روي اتومبيل خود باز كنيد؛ فنرهاي اضافي را كه هزينه زيادي براي نصب آن صرف مي شود و يا مهره هاي ضدسرقت كه به خاطر امنيت بيشتر، چندين نوع از اين مهره ها را بر روي رينگ و لاستيك ها نصب كرده ايد، از جمله وسايل اضافي هستند.
در اين حالات مقصر كيست؟ متضرر چه كسي است؟ شما كه اطلاعات فني در اين خصوص نداشته ايد و كم تجربه بوده ايد، يا كسي كه صرفاً براي فروختن اجناس خود يك وسيله غيرمرغوب و نامناسب روي خودروي شما نصب كرده است؟
نبودن استانداردي براي اين وسايل و عدم كنترل كيفي آن خريدار را بيشتر متضرر مي كند.
اداره شماره گذاري، از پلاك كردن خودروهايي كه خود را به اين وسايل مجهز و مزين كرده اند، خودداري مي كند ولي بعد از پلاك گذاري، شخص مي تواند اتومبيل خود را با كمك وسايل اضافي مزين كند. به همين دليل بايد نحوه تزيين خودروهاي دو ديفرانسيل كنترل شود.
براي نمونه به نوعي از اين تزيين ها اشاره مي كنيم؛ چراغ هاي خودرو كه بنا به نظر متخصصين با داشتن نور بيشتر بهتر است با كاغذ برچسب دار (ليبل) و يا كشيدن جوراب زنانه برروي آن كم نور مي شود كه اين كاري اشتباه است. هميشه به ياد داشته باشيم وسايل كه بر زيبايي خودرو مي افزايد باعث بهتر شدن خودرو نمي شود و نمي توان برخي وسايل تزييني را تسهيلي بناميم.

سايه روشن
جهانگرد ايراني، دور دنيا
«پوپه مهدوي نادر» جهانگرد ايراني كه در فروردين ۸۲ سفرش را به دور دنيا آغاز كرد، با عبور از كشورهاي ايتاليا، فرانسه و انگلستان اكنون در سانفرانسيسكو در آمريكا به سر مي برد. وي در آخرين پيام هاي ارسالي اش با اعلام اين مطلب نوشته است: «براي رساندن پيام عشق، دوستي و صلح طلبي ايرانيان به جهانيان، صبر نمي كنم تا به ميهماني و يا مراسمي دعوت شوم، بلكه با تك تك افرادي كه در طول مسير با آنان برخورد مي كنم، به گفت وگو مي نشينم.»
وي درمورد وضعيت زندگي ايرانيان در آمريكا گفت: «نمونه هاي بسيار موفق افراد ايراني در اينجا ديده مي شوند كه در سطح بالاي علمي و درجات شغلي بالا قرار دارند و در كنار آنها هم كساني هستند كه وضع معيشتي خوبي ندارند كه البته تعدادشان بسيار اندك است.»
اين جهانگرد ايراني با عبور از كشورهاي ژاپن، نيوزلند، چين،  هند،  عمان و عربستان تا پايان سال جاري به كشور بازمي گردد.
افتتاح كنفرانس جهاني جهانگردي در چين
مجمع عمومي شش روزه سازمان جهاني جهانگردي بيست و هشتم مهرماه در پكن افتتاح شد.
اين مجمع در سالن بزرگ خلق چين با حضور ون ژيابائو نخست وزير چين و صدها تن از وزرا، مقامات رسمي و نمايندگان ۱۳۰ كشور جهان برگزار گرديد. از كشور ايران نيز دكتر محمد طه عبدخدايي ريئس سازمان ايرانگردي و جهانگردي براي حضور در اين اجلاس حضور دارد.عنوان سخنراني عبدخدايي در اين اجلاس فقر زدايي و اشتغال زايي از طريق جهانگردي پايدار خواهد بود. محور اصلي پانزدهمين مجمع عمومي سازمان جهاني گردشگري كه تا روز جمعه ادامه دارد، تبديل اين سازمان غير دولتي به يكي از سازمان هاي بين المللي زير نظر سازمان ملل است.در جريان اين كنفرانس دوره ركود صنعت گردشگري كه در اثر شيوع بيماري سارس در كشورهاي شرق آسيا، جنگ عراق و حملات تروريستي به وجود آمد، مورد بازنگري قرار مي گيرد.
صدور ويزاي الكترونيكي براي جهانگردان بين المللي
كليات صدور ويزاي الكترونيكي به جهانگردان علاقه مند به منظور تسهيل در ورود گردشگران بين المللي به ايران با همكاري وزارت امور خارجه، سازمان ايرانگردي و جهانگردي و وزارت اطلاعات به تصويب رسيد.
مستوفي، قائم مقام سازمان ايرانگردي و جهانگردي با اعلام اين خبر افزود: يكي از مشكلات عمده گردشگران جهت سفر به ايران، صدور ويزاست، به همين دليل سازمان ايرانگردي وجهانگردي در برنامه ملي توسعه گردشگري در كشور كه با همكاري سازمان جهاني جهانگردي به تصويب رسيد، پيشنهاد داده است كه تا پايان اين طرح، گردشگران بين  المللي قادر شوند در كوتاه ترين مدت و با درنظر گرفتن كليه مسايل امنيتي با مراجعه به دفاتر خدمات مسافرتي ويزاي سفر به ايران را دريافت كنند.

به قلم خوانندگان:
نقدي بر مطلب ماهيگيري در زاينده رود
رودخانه زاينده رود از مهمترين رودهاي مركزي ايران است كه ساليان متمادي شاهرگ حياتي مركز ايران محسوب مي شد و در سالهاي ۸۰-۷۹ خشكسالي باعث مرگ بستر اين رود زيبا در پائين دست شهر اصفهان شد. معهذا كمبود آب در بالادست و زير سد نيز بسيار مشهود بود. اين رودخانه به دليل دارا بودن گونه با ارزش غذايي براي ماهي يعني ميگوي آب شيرين (گاماروس) از غني ترين رودخانه هاي ايران به شمار مي رود. از اين رو ضريب تبديل ماهي (تبديل غذا به گوشت) فوق العاده است. در ضمن قزل آلا صرفاً پلانكتون خوار نيست و پلانكتون ها براي ماهيان گرمابي جالب هستند!! ديگر اين كه بهترين ساعات صيد قانوني ترين ساعات صيد نيست. نگارنده محترم بايد به اين مطلب توجه نمايند كه نيم ساعت قبل از طلوع آفتاب طبق مقررات و صيد براي صيد ماهي قزل آلا مندرج در پشت پروانه ويژه، مطلقاً ممنوع است و يك ساعت هم قبل از غروب آفتاب نيز صيد ممنوع مي باشد كه صيادان قانون مند بايد به آن توجه نمايند.
گونه قزل آلا رنگين كمان در اين رودخانه از سالها قبل از انقلاب به اين رود پيوند زده شده است و حتي تا چند سال قبل توليد ماهي نيز در اين رود زيبا و خروشان به صورت طبيعي انجام مي شد. متأسفانه سود جويان كه در همه اقشار مشاهده مي شوند با انواع ادوات، مرتكب جنايات زيست محيطي مي شوند. ادواتي از قبيل تور، موتور برق، مرگ ماهي و قلاب، مبادرت به غارت رودخانه نموده اند و هم اينك نيز اگر در اين رودخانه ماهي ريزي صورت نگيرد، در مدت كوتاهي گذشته زيبا و پربار اين رود نيز به سرنوشت جاجرود و كرج مبتلا خواهد شد.
گو اينكه اين مطلب بايد از قلم روابط عمومي سازمان حفاظت محيط زيست بر صفحه كاغذ رقم مي خورد و اين سازمان جوابيه اي مناسب درخصوص ساعات صيد مجاز و قانوني ارائه مي كرد و رهنمودهاي لازم را در مورد گوشزد كردن قانون، ارائه مي نمود لذا اينجانب به جهت حساسيت بر مسايل زيست محيطي كشور وظيفه خود دانستم كه مطلب افرادي كه به صورت آزاد به آن روزنامه محترم ارائه مي شود خالي از هرگونه ابهام و تبليغ سوء زيست محيطي، كما اينكه از روي دلسوزي و ارائه طريق باشد مشاهده نمايم و از نگارنده محترم به خاطر حساسيت ايشان به ورزش زيباي ماهيگيري و ارائه مطلب تشكر و قدرداني نموده و آرزو مي نمايم كه همه ما بر روي خط قانون حركت و به آن عمل نمائيم. زيرا حيات وحش ما در لبه انقراض قرار گرفته است چه آبزي - چه خشكي زي، به اميد روزي كه هيچ وقت براي زاينده رود همچون جاجرود و كرج و پلورولار مرثيه سرندهيم و بدانيم كه ما هر روز از عرصه هاي طبيعي و حفاظت شده مي كاهيم و بر عرصه هاي تجاري مي افزائيم. بايد با دقت بيشتري به آمارهاي ارائه شده توجه نمائيم. زيرا عرصه هاي حاشيه رودخانه ها به مرور طي دو دهه تصرف شده است. پاركهاي ملي سرخه حصار و خجير و همان حديث تعاوني مسكن ها و سازمان محيط زيست نيز، قضاياي ديگر هستند. از عرصه هاي پارك ملي گلستان نيز، سيل ده ها هكتار را نابود كرد. در زيستگاه ورجين صدها هكتار به طرح هاي پرطمطراق طوبي بخشيده شد. پس چطور مي توان ادعا كرد كه طي دو دهه، ۵۰ درصد به عرصه هاي حفاظت شده افزوده شده است. پارك ملي كوير و چندين منطقه حفاظت شده ديگر توسط گروه هاي نظامي به پادگان و مكانهاي آموزش نظامي تبديل شده است. بيائيم با مردم روراست باشيم.
اسماعيل مددي

ماجراهاي طبيعت
گوشپاره
قسمت هشتم
000052.jpg
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
در آب جاري جادويي هست. چه كسي اين را نمي داند و احساس نمي كند؟ «تم اشنتر» نيروي شگفت آب را در شرايط سخت نيازمندي، ثابت كرد.
يك حيوان وحشي جنگلي وقتي تحت تعقيب دشمني پيگير، كه خستگي ناپذير رد بويش را دنبال مي كند، قرار مي گيرد، نزديك شدن زمان هلاكت خود را درمي يابد و افسوس هولناك را در همه وجودش حس مي كند، گويي طلسمي  احاطه اش كرده است.
نيرويش تحليل رفته، هر ترفندي مي داشته به كار برده و بي نتيجه مانده، ته مايه جانش مي رود كه به آخر رسد، ديگر جز مرگ چيزي در پيش چشم نمي بيند؛ در چنين شرايطي است كه فرشته خوب نگهبان، آن نيروي غريزي شگفت، او را به سوي آب هدايت مي كند، آب جاري و سرشار از حيات. به درون آن مي جهد و زماني در مسير جريان آب پيش مي رود؛ آنگاه جاني دوباره مي گيرد، به درون جنگل مي رود و بار ديگر به دويدن ادامه مي دهد: جادوي آب.
در آب جاري جادويي هست. تازي ها وقتي به نقطه اي كه شكارشان به آب زده مي رسند، توقف مي كنند و اين طرف و آن طرف مي جهند؛ و باز مي ايستند و باز بيهوده به اطراف مي دوند؛ و باز... اكنون طلسم، به نيروي سرخوش و جادويي آب شكسته و وحش زندگي خويش را بازيافته و به معجزه آب، زندگي از گدار باريك مرگ گذاشته است.
در آب جاري جادويي هست؛ و اين يكي از بزرگترين رازهايي بود كه گوشپاره از مادرش آموخت: «بعد از رز برير، آب دوست توست.»
شبي گرم و خفته و مرطوب در ماه آگوست، مولي، گوشپاره را با خود به جنگل برد. بالشتك پنبه اي سفيد كه زير دمش پوشيده بود، مثل فانوسي راهنما، چشمك مي زد، گرچه وقتي توقف مي كرد و روي پسين مي نشست، فانوس خاموش مي شد. پس از چند بار دويدن و ايستادن و گوش دادن، به لبه حوضچه رسيدند. قورباغه هاي درختي*، روي شاخه بالاي سرشان به آواز مي گفتند: «بخوابيد، بخوابيد» و آنسوتر، روي كنده اي در آب عميق، يك قورباغه بزرگ  نر كه تا چانه در آب سرد فرو رفته بود، نوايي وردگونه را در ستايش هستي تكرار مي كرد؛ اما نه، صدا لحني ديگر داشت و اگر چه تكرار يك واژه بود. اما مايه اي از آرامش را نيز منتقل مي كرد.
مولي گفت: «بي سروصدا دنبال من بيا.» به آب زد و به سوي كنده درخت در وسط آب پيش رفت. گوشپاره با احساس سرماي آب، خودش را جمع كرد، اما با كمي لرز و «اوخ» گفتن در آب غوطه خورد و در حالي كه نفس مي زد و بيني اش را خيلي تند تكان مي داد، به تقليد از مادر ادامه داد.
همان حركاتي را كه روي زمين انجام مي داد، در آب نيز انجام داد و با شگفتي دريافت كه مي تواند شنا كند. به كنده رسيد و خود را از آن بالا كشاند و كنار مادرش كه آب چكان، در انتهاي خشك چوب ايستاده بود خزيد. دورشان جز پرده اي از ني هاي بلند و آب چيزي نبود و از اين همه معنايي دريافت نمي شد.
بعد از اين، در شب هاي گرم سياه، وقتي آن روباه بزرگ و سالمند از «اسپرينگ فيلد»، در جست وجوي شكار شبانه به سوامپ مي آمد، گوشپاره فوراً متوجه مسير صداي قورباغه مي شد و جايش را پيدا مي كرد، زيرا در صورت دچارشدن در دشوارترين و سخت ترين شرايط، اين صدا مي توانست راهنمايي به سوي سلامت و امنيت باشد و از آن پس كلماتي كه در آواز قورباغه بزرگ مي شنيد اين بود: «بيا، بيا، خطر بيا، وقت خطر بيا.»
اين آخرين درسي بود كه گوشپاره از مادر آموخت- اين واقعاً يك دوره فوق عالي بود و بسياري از خرگوش هاي كوچك اصلاً آن را نمي دانستند.
***
هيچ حيواني از عمر زياد و كبر سن نمي ميرد. زندگي او، دير يا زود، با يك تراژدي پايان مي پذيرد. تنها سؤال اين است كه تا چه مسير آن مي تواند خود را حفظ كند و زماني بيشتر از گزند و دشمنانش مصون بماند اما زندگي گوشپاره دليلي بر اين واقعيت بود كه وقتي يك خرگوش دوران اوليه زندگي را بگذراند و جواني را طي كند، احتمال اين كه عمري به كمال كند و فقط در اواخر يك سوم نهايي زندگي اش كشته شود، زياد است؛ اگر خرگوشي از همه و ثلث عمر بگذرد و به بخش سوم سرازير شود، او را پير مي ناميم.
دم پنبه اي ها دشمناني در هر طرف خود داشتند. زندگي روزانه آنها از يكسري فرار تشكيل مي شد. سگ ها، گربه ها، راسو هاي بدبو، راكون ها، راسو هاي معمولي، راسوهاي خزه دار، مارها، جغدها، قوش ها و... انسان ها و حتي حشرات، همه براي كشتن آنها نقشه مي كشيدند. آنها صدها ماجرا داشتند و اقلاً روزي يك بار مجبور بودند براي نجات جانشان تا سر حد مرگ و زندگي بدوند و به وسيله پا و هوش شان خود را نجات دهند.
بيش از يك بار، آن روباه منحوس اهل اسپرينگ فيلد آنها را آنقدر دواند تا عاقبت مجبور شدند زير قسمت پاره شده سيم خاردار و آغل بهاره خوك ها پناه بگيرند.
اما يك بار در آن جا توانستند با آرامش كامل آن حيوان مكار را تماشا كنند كه در تلاشي بيهوده براي گرفتن آنان پايش را خونين و مالين كرد و وقتي حسابي توسط سيم هاي خاردار حالش جا آمد، با نگاهي مأيوس ولي سخت انتقام جو، به مادر و پسر نگاه كرد و راهش را گرفت و رفت.
Hyla*گونه اي قورباغه هاي بزرگ درختي مثل قورباغه بهار خوان Spring Peeper- م.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |