سه شنبه ۶ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۰۸- Oct. 28, 2003
گفت وگو با دكتر حبيب الله آيت اللهي
يك گام پيش دو گام پس
زير ذره بين
از آنجا كه هنرمند در جامعه خود فراتر از ديگران قرار دارد، پيشگام است، اما به شرط اين كه در مسير معيارهاي جامعه و رشد دادن به جامعه عمل كند نه در هر مسير ديگر. در اين صورت به دليل برتري فهم و دركي كه دارد، پيشگام است.
سهيلا نياكان
000220.jpg

دكتر حبيب الله آيت اللهي متولد ۱۳۱۳ شيراز و كارشناس نقاشي از دانشكده هنرهاي زيبا از دانشگاه تهران، كارشناس ارشد زيبايي شناسي و دانش هنر از دانشگاه سوربن پاريس و دكتراي هنرهاي تجسمي (علمي و عملي) از دانشگاه سوربن پاريس است.
شركت در بيش از پنجاه نمايشگاه گروهي در داخل و خارج از ايران و داشتن آثار هنري در مجموعه هاي شخصي خارج از كشور، موزه هنرهاي معاصر، كاخ- موزه نياوران، موزه هنرهاي زيبا سعدآباد و... فعاليتهاي هنري او هستند و عضويت هيأت علمي دانشگاه تهران، عضو پيوسته فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي و عضويت كميته پژوهش، ترجمه و نشر شوراي عالي انقلاب فرهنگي از جمله مسئوليت هاي دكتر آيت اللهي است.
همچنين ترجمه كتابهاي «روحانيت در هنر و در نقاشي بويژه»، «نقطه، خط، گستره»، «زيبايي شناسي هنر اسلامي»، «درس هاي كاندينسكي»،«تاريخ  سينماي جهاني» و... نگارش كتاب هاي «مباني نظري هنرهاي تجسمي»، «رنگ و كاربرد آن در هنرهاي مختلف»، «آيه نور، ولايت و هنر»، «ابعاد محسوس هنري» و... عناوين برخي آثار نگارشي دكتر آيت اللهي است. با اين استاد برجسته گفت وگويي انجام داده ايم كه در پي مي آوريم.
* آيا فلسفه در تعريف، تفسير و شناسايي هنر و سبك هاي هنري در دوره هاي تاريخي كارآيي دارد؟
- هنر، فلسفه ندارد. فلاسفه از قديم الايام، همانگونه كه مي خواستند براي هر موضوعي علتي را بيابند، سعي كردند در قبال هنر نيز اين كار را انجام دهند. كار فيلسوف اين است كه علت معلولها را پيدا كند. وقتي علت معلول پيدا شد، در هر زمينه كه ميدان را خالي ببيند، فعاليت مي كند و به همين دليل هم بوده كه هميشه در اعصار مختلف گذشته، فلاسفه تا جايي كه هنر آن زمان اجازه مي داد، درباره اش صحبت مي كردند. كساني مثل كانت و هايدگر در قرن نوزدهم، نظريات شان درخصوص هنر قرن نوزدهم مي تواند قابل قبول باشد (اگر قابل قبول باشد). در حالي كه همين دو نفر نيز مورد انتقاد فلاسفه ديگر واقع شوند. يعني مثلاً برگسون نظريات آنها را نقد مي كند، چون در قرن بيستم است. هنر در قرن بيستم آن چيزي نيست كه در قرن نوزدهم است و در قرن نوزدهم آن چيزي نبود كه در قرن هفدهم يا شانزدهم بود.
بنابراين ما به طور كلي نمي توانيم مسئله فلسفه هنر را مطرح كنيم. اكنون اگر بخواهيم درباره فلسفه هنر در قرن بيست و يكم صحبت كنيم، مي توان گفت فلسفه عملاً در هنر هيچ كاري انجام نداده و نمي دهد؛ يعني ناتوان است. ما در هنر، به صد سال، يك قرن نمي گوييم. از آغاز پيدايش يك جريان هنري تا پايان آن، يك قرن محسوب مي شود. براي مثال، از سال ۱۷۸۰ ميلادي يعني از زمان انقلاب فرانسه تا سال ۱۹۰۵ را قرن نوزدهم هنر مي گوييم؛ يعني تا زمان ايجاد فوويسم. چون فوويسم، پايان جريانهاي هنري بود و آغاز جريانهاي ديگر. ولي قرن بيستم هنري از سال ۱۸۷۴ شروع مي شود؛ يعني بخشي از قرن نوزدهم و بيستم هنري مشترك است. زماني كه اولين نمايشگاه گروهي امپرسيونيستها در خانه «نادار» عكاس برگزار شد، قرن بيستم هنر شروع شد. در واقع نمايشگاه اول امپرسيونيستها، آغاز قرن بيستم است و اين قرن هنري در سال ۱۹۹۵ تمام مي شود. قرن بيست و يكم نيز از سال ۱۹۷۵ آغاز مي شود، يعني ۲۵ سال پيش از اين كه قرن بيستم تاريخي پايان يابد؛ زماني كه «ايوكلاين» نقاش فرانسوي نمايشگاه «آبي» و سپس نمايشگاه «خالي» را برگزار كرد، از اين زمان، مجموعه آثاري بوجود آمدند كه به هنر معاصر مشهور است. هنر معاصر از هنر مدرن متفاوت است. هنر مدرن يا هنر امروزي، هنري است كه در آن، اصول زيباشناختي، كار خاص خود را ارائه مي دهد. اگر تجريدي يا آبستره هم كار مي كند، اصول زيبايي شناسي و نقد و نظريه دارد. در حالي كه هنر معاصر، هيچ گونه نظريه ندارد. هنر معاصر معتقد است كه هر كاري هنرمند انجام بدهد كه ديگري انجام نداده، بدون هيچ معيار زيبايي شناختي، هنر محسوب مي شود. بحث هاي بسياري در اين باره صورت گرفته و يكديگر را انكار مي كنند. در هنر معاصر، هيچ فيلسوفي نداريم كه صحبت كرده باشد.
بنابراين، وقتي كه مسئله فلسفه هنر مطرح مي شود، بايد ديد مربوط به چه زماني است. در قرن بيستم اصولاً فلاسفه در هنر هيچ كاري انجام ندادند؛ جز همان اوايل قرن. آن هم به اين دليل كه افرادي مثل كاندينسكي با برگسون و ديگران آشنا بودند و نظريات خود را براي آنها مي نوشتند. چون كساني مانند برگسون با هنرمندان شور مي كردند و همه چيز در قرن بيستم وارونه شده بود. به عبارتي، شعرا و اديبان بيشتر در قلمرو هنر با هنرمندان معاصر بودند و مورد مشاوره قرار مي گرفتند. چون هنر در ادبيات هم پايه هايي دارد.
* با اين تفاسير، روش نقد آثار هنري برچه مبنايي بايد صورت گيرد؟
- مي توانيم معيار را مطرح كنيم و بگوييم هنرمندان امروز تا چه اندازه براساس معيار كار مي كنند. معيار يعني پايه هاي انديشه اي و تفكري، هنرمند براساس چه نوع انديشه اي كاري را انجام مي دهد. وقتي انديشه اي سبب پيدايش يك اثر مي شود، مي گوييم اين معيار است. حال، معيارها مي توانند تصحيح شوند. مثلاً استفاده از سنتها در هنر، يك معيار است. نه اين كه هنر، سنتي باشد، ولي استفاده از سنت در هنر؛ به عنوان يك معيار طرح مي شود. مثلاً در هنر معاصر فرانسوي كه از سال ۱۹۷۵ به بعد را شامل مي شود و اكنون اوج آن در ميني ماليسم است و پيش از آن در فراژيليسم(شكننده) و قبل از آن نيز در هنر كانسپتچوال(مفهومي) بوده، در اصول رنگ شناسي مي بينيم كه اين بخش هيچ معياري ندارد. فلسفه و ادبيات هم نمي توانند كاري كنند، تنها مي توانند اصطلاحاتي بكار ببرند كه در قلمرو هنر باشد.
در آخرين نمايشگاه هنر كانسپتچوال كه در سال ۲۰۰۲ در انگلستان برگزار شد، يك ماه پس از برگزاري وزير سابق فرهنگ و هنر اين كشور در روزنامه لوموند نقدي نوشت و اعلام كرد كه اين نمايشگاه جز بي آبرويي براي انگلستان چيزي نيست. حال معترضين در كشور خودمان مي گويند اين خيلي بد است كه رئيس موزه در يك كشور اسلامي بگويد ما بايد جهاني فكر كنيم و منطقه اي عمل كنيم و چون بايد جهاني فكر كنيم، نمايشگاه هنر كانسپتچوال در موزه برپا مي شود و آثاري به نمايش درمي آيد كه در شأن ايراني نيست، چه رسد به شأن مسلمان.
* جريان قالب هنري در كشور چيست؟
- مسئله اين است كه هنر مملكت در يك سو و در يك جهت نيست. يك سوي آموزش هنر، آموزش مدرسه اي است كه همه به آن پايبندند. مثل دانشكده شاهد و دانشكده يزد كه معتقدند بايد اصول را آموزش داد و دانشجو زماني كه فارغ التحصيل شد، در هر جا خواست مي تواند كار كند، ولي بايد اصولي مانند اصول رنگ شناسي و تركيب و امثال آن را بشناسد و ياد بگيرد. برخي دانشكده هاي ديگر مثل دانشگاه آزاد اسلامي به اين مسئله اهميت نمي دهد. البته استاداني در اين دانشگاه هستند كه خيلي به اصول اهميت مي دهند، ولي مدرساني هم وجود دارند كه اصلاً اعتقادي در اين زمينه ها ندارند.
علاوه بر اين، يك جريان غيرمدرسه اي نيز وجود دارد كه در نتيجه نمايشگاههايي مثل دو سالانه نگارگري، به تدريج نسل جوان اين كشور حتي آنها كه مقطع كارشناسي ارشد را گذرانده بودند، به فكر افتادند كه به نگارگري ايران هويت دهند. يعني به شيوه هاي كهن ايراني روي آورند و در اين زمينه كار كنند. اين حركت خوبي است، اما اشتباهي در اينجا وجود دارد كه مربوط به استادان سنت گراي اين رشته است. مانند آقاي مطيع كه معتقد است هر اثري كه غير از مكتب هرات باشد، غلط است و خودش به تمامي از كارهاي مكتب هرات تقليد مي كند. اين درست نيست. جامعه امروز تغيير كرده است. مي توان به آن شيوه كار كرد، اما بايد با نيازها و مقتضيات اين زمان ارتباط داشت. در اينجاست كه هنرمند بايد ابتكار و خلاقيت به خرج دهد.
جريان ديگري كه وجود دارد، مربوط به استادان گذشته است كه هنر معاصر آمريكا و جريانهايي كه مانند كانسپتچوال از سمت غرب مي آيند را قبول ندارند. سال پيش نمايشگاهي در فرانسه به نام فراژيليسم (شكننده) برگزار شد. كسي كه اين نمايشگاه را برگزار كرد، اظهار داشت كه «چون كانسپتچواليسم، مفهوم خود را از دست داده و ديگر اعتباري ندارد، نمي خواهم با چوب اين نمايشگاهي كه ترتيب داده ام، رانده شوم. به همين دليل اصطلاح فراژيليسم را برايش مطرح كردم و فكر مي كنم بنابه دلايلي، اين جرياني باشد كه بتواند جاي كانسپتچوال را بگيرد. در مورد ميني ماليسم نيز همينطور. ميني ماليسم به اين مفهوم كه از حداقل فضا، شكل، خط و عناصر در اثر هنري استفاده مي كند. (البته اين دومين اصطلاح در اين زمينه است. يك اصطلاح ديگر نيز پس از جنگ در مورد ميني ماليسم بوجود آمد كه منظورش ساختن آثار كوچك بود.) ميني ماليسم هم از كانسپتچوال زاده شده است. ولي معتقد است كه هنرمند بايد دركي از فضا و عناصر هنري داشته باشد؛ دركي غير از درك ديگران. يعني اگر بخواهيم دركي غير از ادراك ديگران در هنر داشته باشيم، بايد انديشه اي فراتر از ديگران داشته باشيم. درك متكي بر انديشه است و اگر انديشه اي نباشد، نيازي به درك نيست.
اما امروز منتقداني مانند ژان لوك شاليمو استاد دانشگاه سوربن هستند كه عاقبت به اين نتيجه رسيده اند كه بالاخره بايد در اثر هنري، زيبايي وجود داشته باشد، گرچه قبلاً زيبايي را با اهميت نمي دانستند و معتقد بودند كه اثر هنري بايد نو باشد و كسي ديگر پيش از آن انجام نداده باشد. معيار زيبايي يعني خوشايند چشم مردم باشد. حال وقتي به حداقل زيبايي رسيديم، مي بينيم كه هفتاد درصد جريان هنري امروز ما عاري از زيبايي است؛ به هر مفهومي كه بخواهيد فكر كنيد.
000222.jpg

دو نمايشگاه هنر كانسپتچوال نيز كه در موزه هنرهاي معاصر برگزار شد، هيچ يك داراي زيبايي نبودند. اين طرز تفكر كه بايد جهاني فكر كنيم و منطقه اي عمل كنيم، اصلاً خلاف تفكر اسلام و تفكر ايراني است. چون ملتي كه ده هزار سال در برابر بت سر خم نكرده و خداي واحد را پرستيده، نمي تواند جهاني عمل كند. ملتي كه معتقد است آيين اش كامل ترين اديان الهي است، نمي تواند به معتقدات مسيحيت امروز اروپا عمل كند. ما اگر بخواهيم جهاني فكر كنيم، بايد عملاً فاتحه هنر ايراني را بخوانيم. به اعتقاد بسياري از كساني كه متخصص هنر ايراني  اند، پنج هزار سال است كه هنر ايراني بر هنر دنيا اثر گذاشته است.«گريشمن» در كتاب «پارت و ساساني»، نفوذ هنر ايران بويژه در دوره ساساني را آن قدر زياد مي داند كه مي گويد هنر ايران از مرزهاي درياي چين تا مرزهاي اقيانوس اطلس نفوذ كرده است.
«پوپ» نيز گفته است كه ما در هنر تمام كشورهاي اسلامي، ضرب  انگشتان ايرانيان را پيدا مي كنيم. دهها مورد ديگر در اين زمينه وجود دارند كه از تأثيرات ايران گفته اند. آيا سزاوار است مردمي كه چنين هنري دارند، هنر غرب را به مملكت خود بياورند.
* پس آيا هنرمند ايراني به طور غريزي به خلق اثر مي پردازد يا بايد عاقلانه روش خاصي را در كار خود انتخاب كند؟
- عقلانيت در هنر وجود ندارد. در واقع كار عقل حساب كردن است و هنر با دل، سروكار دارد. هنر و هنرمند شدن يك فضل و يك برتري است كه خداوند به عده اي مي بخشد. گاهي خداوند به كسي فضل دانش مي دهد و به ديگري فضل هنر. گاهي هيچ كدام را به انسان نمي بخشد. پس ممكن است بسياري افراد، فضل هنر را داشته باشند، اما امكان پرورش دادن آن را پيدا نكردند. در مدارس هنري اين استعداد پرورش داده مي شود. معلم مانند باغبان است و دانه  اي را كه كاشته شده، بايد به موقع آب دهد تا به يك درخت بارور تبديل شود. ولي اين استعداد بايد در دانه باشد. بنابراين كسي كه اين فضل را داشته باشد، به طور غريزي هم مي تواند كار كند. ما كساني را داشته ايم كه توانسته اند به شكل غريزي كار كنند؛ مثل مرحوم زنگنه و يا توكل اسماعيلي (مش اسماعيل). اين فضل و استعداد، احتياج به احساس دارد. يعني محرك اصلي اش احساس است. بسياري معتقد بودند كه هنرمند از نظر فهم و درك از جامعه خود جلوتر است. من اين را قبلاً هم گفته ام. به نظر ارسطو يك هنرمند صد سال و از نظر پيكاسو، هنرمند دويست سال از جامعه خود جلوتر است. كسي كه از جامعه جلوتر است، يعني خداوند يك برتري و فضل به او داده است. خداوند فضل را در قرآن به معاني مختلف به كار برده و در قرآن مي فرمايد: من مردان را قائم به زنان قرار دادم، چون خواستم برخي را بر برخي ديگر برتري دهم. سپس مي گويد كه اين برتري براي چيست. چون مرد است كه بايد خانه را اداره كند و مخارج را بر عهده گيرد. ولي برتري فقط همين نوع نيست. دانشمند شدن هم يك نوع برتري است. خيلي برتري هاي ديگر هم وجود دارند. اما برتري  هنر با همه اينها متفاوت است. برتري هنر آن قدر متفاوت است كه يك يوناني معتقد به خدايان مختلف و يك عالم شيعي (هر دو) مي گويند كه هنرمند از جامعه جلوتر است. در دنيا، نمونه هاي مختلفي وجود دارند كه داراي فضل هنري اند.
«دوانيه روسو» يك كارمند گمرك بود كه اصلاً مدرسه هنري نديده بود، ولي به هنر علاقه داشت. زمان بازنشستگي او، همزمان با اوج شهرت امپرسيونيستها بود. او شروع به نقاشي با شيوه خود كرد و كارهاي بزرگش موزه هاي دنيا را پر كردند.
بنابراين كساني هستند كه استعداد هنري دارند، ولي استعدادشان تربيت نشده، ولي آنچه را كه از درون شان نشأت مي گيرد مي سازند. اينها افرادي اند كه با نظريات شخصي برخي استادان و برخي جريانها آلوده نشده اند و اين خيلي  مهم است. بسياري از استادان ما امروز، نوچه پروري و عقايدشان را بر دانشجو تحميل مي كنند. كسي كه با استعداد خود كار مي كند و استاد نديده است، حداقل از اين بلايا در امان است.
* هنرمند آوانگارد يا پيشرو از نظر شما چه كسي است؟
- مسئله پيشگام بودن، مسئله اي است كه غربي ها خيلي به آن معتقدند. چون اين اصطلاح در غرب بوجود آمده و ما هم آن را ترجمه كرده ايم.
هنرمندي را پيشگام مي گفتند كه در درك زمان خود نمي گنجيد. سالها بعد به تدريج متوجه شدند كه اينها چه كردند و چرا براي ديگران، الگو هستند؛ مانند سزان، گوگن و وانگوگ كه اگر اين افراد ظهور نمي كردند، جريان هايي مثل فوويسم، كوبيسم و آبستره بوجود نمي آمد. يا كاندينسكي كه بنيانگذار هنر تجريدي (آبستره) است. اين افراد آوانگارد هستند.
به اعتقاد من، از آنجا كه هنرمند در جامعه خود فراتر از ديگران قرار دارد، پيشگام است، اما به شرط اين كه در مسير معيارهاي جامعه و رشد دادن به جامعه عمل كند، نه در هر مسير ديگر. در اين صورت به دليل برتري فهم و دركي كه دارد، پيشگام است. به نظر بسياري از جمله كاندينسكي، هنرمند به زنبور عسل شباهت دارد. يعني بر روي گلهاي مختلف جامعه كه هر كدام جلوه هاي فرهنگي جامعه اند، مي نشيند؛ مانند سنتها، فرهنگ، پشتوانه ها و آنچه كه در جامعه جريان دارد.
معيارهاي جامعه شناختي چيزهايي هستند كه هنرمند از آنها تغذيه مي كند ولي عسلي كه مي دهد، بايد به گونه  اي باشد كه بتواند جامعه را فراتر از آن چيزي كه هست، ببرد. به طور كلي پيشگام در رشته خودش، كسي است كه قابل درك همعصران خود نباشد و در آينده درك شود و مورد تجليل قرار گيرد.
* آيا مي توانيم ادعا كنيم هنرمند آوانگارد يا به تعبير شما پيشگام در ايران وجود دارد؟
- اكنون ما در ايران پيشگام نداريم. چون همان طور كه گفتم هنر ما يك مسير تقليد از غرب را دارد. هنرمندان ما براي پيشگام شدن بايد تقليد را كنار بگذارند، نقاط قوت غرب را بگيرند و نقاط ضعف آن را دور بريزند و به روش خود استحاله كنند. هنرمنداني هم كه مي خواهند در زمينه سنتي كار كنند، نقاط قوت زيبايي شناختي ايراني را بگيرند و متناسب با نياز امروز به كار بپردازند. اين چيزي است كه در اروپا خيلي مورد استفاده قرار مي گيرد. اغلب جريان هاي بزرگ اروپايي، در جريانهاي ديگر هنر دنيا كار كردند. مثلاً در قرن هيجدهم هنرمندان فرانسوي كه جريان «روكوكو» را در بطن «باروك» ايجاد كردند، تأثيرات چيني را گرفتند، ولي به شيوه فرانسوي از آن بهره بردند. بنابراين جريان جديدي ايجاد شد كه كاملاً اروپايي است، اما انسان احساس مي كند داراي تازگي هايي است. اين خلاقيت است. هنر امروز و هنر مدرن ما، اگر بتواند خود را از قيد غرب نجات دهد و خودش شكارگر ويژگي ها، خلاقيت ها و ابداعات باشد، مي تواند پيشرفت كند.
* بازشناسي دوران پيشرفت هنري ايران به چه زماني مربوط مي شود؟
- در هنر ايران، دوره هايي وجود دارد ك آن را برتر نشان مي دهد. در زمان قاجاريه، كلاژ در نقاشي ايران به كار رفته است. منتها در آن زمان دست هايي بودند كه تا متوجه اين جريان شدند، به هنرمندان ايراني بورس دادند و آنها را به خارج از كشور فرستادند و گفتند اگر مي خواهي از فرصت استفاده كني، بايد نقاشي كلاسيك اروپا را كپي كني و به داخل ايران بياوري. كمال   الملك يكي از اين افراد بود كه به نظر من، خائن ترين افراد به جريان هنري ايران بود. چون هنر ايران داشت اوجي مي گرفت كه او در نطفه خفه اش كرد. كمال الملك از آثار دوران كلاسيك ايتاليا دهها كپي كرد، در حالي كه امپرسيونيسم و فوويسم در اوج خود بودند، هيچ كدام از جريانهاي هنري رايج در اروپا را مطالعه نكرد و فقط به كپي كردن كلاسيك قرن پانزدهم اروپا پرداخت و آن را به ايران آ ورد و به شيوه خود آموزش داد. البته برخي شاگردانش مانند مرحوم حيدريان شخصيت شان عوض نشد. يعني آموزشهاي اصولي را از استادش گرفت، ولي در مسير او قدم بر نداشت و هميشه ايراني ماند. ولي همه اين گونه نبودند.
* آيا تأثيري تعالي بخش بين گستردگي آثار هنري و زمينه بروز خلاقيت در هنرمندان وجود دارد. مثلاً در ايران با افزايش كمي نگارخانه ها و مراكز عالي آموزش هنري مي توان انتظار رشد هنري در جامعه را داشت؟
- امروزه هنر مدرن و معاصر ايران از نظر كيفيت بسيار ضعيف است. متأسفانه در اكثر كارهاي نسل جوان، كيفيت قابل ملاحظه اي ديده نمي شود. دليل اين مسئله ، تعداد بالاي فارغ التحصيلان رشته نقاشي و وجود برخي استادان كم تجربه است. اين گسترش، كيفيت را پايين مي آورد. از طرف ديگر، وزارت علوم شرايطي براي آموزش تعيين مي كند و بخشنامه هايي صادر مي كند كه غيرقابل اجراست، چون خودش امكانات آن را فراهم نمي كند. وقتي وزارت علوم مي گويد حتي در تهران، مدرس هنر بايد دكترا داشته باشد، بايد اين امكان را فراهم كند تا حداقل ده نفر در سال فارغ التحصيل دكترا داشته باشيم. ما هنوز از هيچ دانشگاهي، فارغ التحصيل دكترا در رشته هنر نداريم. به خارج از كشور هم كسي فرستاده نمي شود مگر كساني كه كارشان فقط جنبه سياسي داشته و به دانشگاههايي رفته اند كه فقط از جنبه سياسي به خارجي ها دكترا مي دادند.
ما از نظر آموزش دانشگاهي نيز از جمله عقب افتاده ترين كشورهاي دنيا هستيم. بخصوص وضع برنامه هاي درسي كه يك برنامه قالبي از سي  سال پيش تعيين شده است و اصلاً توجهي ندارند كه دنيا لحظه به لحظه در حال تغيير و پيشرفت است. تنها در زمينه علمي، برخي استاداني كار مي كنند كه واقعاً دلشان براي علم مي سوزد و كوشش هايي را به دنبال تحقيقات غربيها انجام مي دهند. در قلمرو هنر، اگر دانشكده  هنرهاي زيبا پيش از انقلاب در زمره ده دانشكده خوب دنيا بود، اكنون در رتبه پنجاهم قرار دارد.
اگر در هر بخشي فرض كنيم انقلابي صورت گرفته در بخش هنر، نه تنها اتفاقي نيفتاده، بلكه پس رفت هم داشته ايم. البته اگر مسئولان برنامه ريزي درستي در اين زمينه پيش بيني كنند و از آموزش قالبي بيرون بيايند، مي توان اين مشكل را حل كرد. در واقع اگر نيازهاي يك ملت پيشرفته مثل ملت ايران را در نظر بگيريد اين مسئله حل مي شود، چون نيازهاي ما هميشه در دنيا پيشرو بوده و غير از نيازهاي غرب و شرق است.

نگاه ديگر
مددكار دانشجويان
دكتر غلامعلي حاتم
دكتر آيت اللهي از جمله شخصيت هاي هنري، فرهنگي اين دوره از تاريخ ايران است كه علاوه بر استادي در دانشگاه، مدرس هنر، نقاش، نويسنده، پژوهشگر و منتقد هنر و صاحب نظر در مسائل فرهنگي نيز به شمار مي رود. ايشان تاكنون مقالات زيادي درباره هنر، در فصلنامه ها و مجلات معتبر داخلي و خارجي نوشته اند. كتابهايي از دكتر آيت اللهي با نام هاي مباني نظري هنر، زيباشناسي هنر، خلاصه تاريخ هنر، تاريخ تحليلي و تاريخ تطبيقي هنر ايران، رنگ و كاربرد آن در هنرهاي مختلف منتشر شده است و به دليل تخصص هاي هنري، ايشان در اكثر دانشكده هاي هنري ايران در تهران و شهرستانها به امر تدريس مشغول است. در همكاري با دانشجويان به ويژه به عنوان استاد راهنما در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا، مددكار واقعي دانشجويان است. اطلاعات جامع و وسيع دكتر آيت اللهي از تاريخ هنرهاي ايران و اسلام شايد دليلي باشد براي تدريس ايشان، چرا كه هنوز دكتر آيت اللهي اين اطلاعات و دانش خود را به علاقه مندان هنر و دانشجويان منتقل مي كند. شخصيت دكتر آيت اللهي به گونه اي است كه اهل هنر و هنر دوستان، ايشان را به عنوان يك متفكر و صاحب انديشه مي شناسند و از سخنان ايشان در مجامع و محافل علمي و هنري و در سمينارها استفاده مي كنند. عضويت ايشان در محافل علمي و هنري، نقش مهم ايشان در برپايي بعضي از دانشكده هاي هنري ايران و كارشناسي و داوري كتابهاي هنري كه به عهده ايشان بوده و ديگر فعاليتهاي هنري و نوشتاري از اين دانشمند فرهيخته، باعث شده است كه همه هنرمندان و هنرشناسان و دانشجويان هنر اين سرزمين، او را بشناسند و از اطلاعات و دانش دكتر آيت اللهي استفاده ببرند. براي اين استاد شايسته و تحليلگر هنر و مدرس عالي مقام از خداوند متعال، طول عمر طلب مي كنم.

دبير ششمين جشنواره بين المللي كاريكاتور تهران؛
هدف همايش بين المللي كاريكاتور تهران ، معرفي مباني اين هنر است
000228.jpg
همايش بين المللي طنز و كاريكاتور با حضور جمعي از نويسندگان و طنزنويسان و منتقدين و صاحبان نظر در زمينه طنز و كاريكاتور، درموزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد.
اسماعيل عباسي ـ دبير ششمين دوره همايش بين المللي كاريكاتور ـ در گفت وگو با ايسنا ، درباره ضرورت برپايي چنين همايشي خاطرنشان كرد : هنر كاريكاتور در ايران در آغاز دهه دوم انقلاب، وارد دوران حساس و موفقيت آميزي شده، آثار هنرمندان كاريكاتوريست ايران به مرور به مسابقات بي ينال ها و نمايشگاههاي جهاني راه  يافت و اين حضور به طور روزافزون پررنگ تر مي شد. همايش بين المللي كاريكاتور هم بر آن بود تا با بررسي و معرفي و نقد كاريكاتور ايران و جهان به رشد مباني نظري كاريكاتور در ايران كمك كند.او عنوان كرد: كاريكاتور در ايران در طول حدود يك قرن كه از پيدايش اين هنر در كشور ما سپري مي شود، همواره به صورت كاريكاتورهاي ژورناليستي يا اديتوريال مطرح بوده است و بسياري از نشريات طنز و فكاهي در دوره هاي گوناگون تاريخ مطبوعات ما با همين مضامين منتشر شده اند، اما از زمان پيدايش و رشد كاريكاتورهاي بدون كلام يا بدون شرح، ايران جايگاه بسيار مطلوبي در عرصه هاي بين المللي كاريكاتور به دست آورده است . در طول اين سالها، به خصوص در ۱۰ سال گذشته، بسياري از هنرمندان كاريكاتوريست ايراني موفق به كسب مقام نخست، جايزه هاي معتبر بين المللي يا لوح تقدير از مسابقات جهاني شده اند.به گفته او علاوه بر اين، تحولات عصر ارتباطات و پيدايش وسايل ارتباط جمعي فرامرزي مثل شبكه هاي ماهواره اي و اينترنت كه گسترش مناسبات و ارتباطات جهاني را در عرصه هاي گوناگون هنر به مثابه يك نياز مطرح كرده بود، در شكل گيري و تداوم دو سالانه بين المللي كاريكاتور تهران و همچنين همايش بين المللي كاريكاتور تهران سهم مهمي داشته است.عضو هيات داوري نه جشنواره ملي و بين المللي كاريكاتور، با اشاره به اينكه همايش بين المللي كاريكاتور در دوره  نخست برگزاري با نام همايش بين المللي كاريكاتور و طنز برپا و تا سال ۱۳۷۶ يعني در طول دو دوره با همين عنوان برگزار شد، افزود: علاوه بر هنرمندان كاريكاتوريست و صاحبان نظر در زمينه هنر كاريكاتور، طنزنويسان معروف كشورمان نيز در اين جلسات به ارايه مقاله و انجام سخنراني پرداختند.وي سپس از ابوالفضل زرويي، هوشنگ معمارزاده، عمران صلاحي، به عنوان سخنرانان اين همايش ها ياد كرد و افزود: از سال ۱۳۷۸ با توجه به اينكه دو سالانه بين المللي كاريكاتور تهران بيشتر با هدف معرفي كاريكاتور ايران و جهان برپا مي شود، همايش بين المللي كاريكاتور نيز با همين نام برپا شده است .
جشنواره طنز به تناوب و به صورت مستقل درخلال اين سالها برگزار شد و اخيرا شاهد برپايي چنين جشنواره اي توسط حوزه هنري بوديم كه از جشنواره هاي موفق بود.
وي در ادامه با اشاره به اينكه همايش بين المللي كاريكاتور از سال ۱۳۷۸ تاكنون و در سه دوره با همين عنوان برپا شده است، گفت: از آغاز شكل گيري همايش بين المللي كاريكاتور، نيك آهنگ كوثر، محمد رفيع ضيايي، احمد كعبي فلاحيه، محمد ايرانمنش، داوود شهيدي، بهمن عبدي، علي ديواندري، حسين نيرومند، احمد عرباني ، عظيمي، دكتر جان لنت ـ نويسنده و صاحب نظر بين المللي در هنر كاريكاتور از آمريكا ـ، آرس ـ كاريكاتوريست برجسته كوبا ـ، رونالد ليبين ـ دبير اتحاديه كاريكاتوريست هاي اروپا ـ، نزيه دانيال ـ كاريكاتوريست برجسته  تركيه ـ و زلانكوفسكي ـ كاريكاتوريست سرشناس جهان (روسي الاصل مقيم آمريكا) ـ تا كنون ازجمله ميهمانان و سخنرانان جشنواره بين المللي كاريكاتور بوده اندومحمد رفيع ضيايي هنرمند كاريكاتوريست ومنتقد هنري دبيري دودوره ازاين جشنواره را بر عهده داشته است.

گفت وگو با دكتر غلامرضا حسين نژاد درباره شادي در مدارس
شادي بسترساز خلاقيت
زير ذره بين
اگر ما رفتار دانش آموزان را ارزشيابي كنيم و اين ارزشيابي منجر به محكوم كردن آنها شود، قادر نخواهيم بود مسائل رفتاري شان را حل كنيم. با صراحت مي گويم كه بدون امكانات فيزيكي، مي توانيم شادي را تغذيه كنيم. يكي از عواملي كه در مرگ شادي نقش دارد، تخريب احساس است. درواقع هنگامي كه از نشاط سخن مي گوييم، نشاط تنها حركت بدن ها نيست، بلكه لذت ذهن است و حتي كلام نيز مي تواند نگارگر ذهن باشد.
اميد نيايش
000230.jpg

اشاره؛
آيا شادي در مدارس ما از ضروريات است؟ آيا واقعاً ما به شاخص هاي مدارس شاد دست يافته ايم؟ در جست وجوي پاسخي به اين پرسش ما گفت وگويي انجام داديم بادكتر غلامرضا حسين نژاد، استاد دانشگاه تربيت معلم و كارشناس برنامه ريزي آموزشي. دكتر حسين نژاد همچنين مؤلف كتاب هاي «زيباشناسي تصوير» و «بررسي نظريه هاي هوش چندگانه و كاربرد آن در آموزش» است. سخنان پرحرارت و كلام گيراي وي، شور، انگيزه و اميد را القا مي كند. او معلمي است بسيار اثرگذار.اميد است كه اين گفت وگو، پاسخگوي برخي از سؤالات و ابهامات در موضوع شادي در مدارس باشد.
* به عنوان اولين سؤال و براي ورود به بحث، شادي را تعريف كنيد؟
- شادي و نشاط يك پديده طبيعي است كه پيدايش آن در همه انسان ها، نمادهاي يكساني ندارد و عوامل متعددي مي تواند در پيدايش آن دخالت داشته باشد. اين عوامل مي توانند مجموعه اي از عوامل محيطي باشند، همچون رنگ، جغرافيا،... و يا نتيجه عوامل دروني و پديده هاي روابط انساني باشند. ما بايد ببينيم چه عواملي بازدارنده بروز اين پديده طبيعي است؛ به عبارتي اگر موانع بروز شادي را شناسايي و حذف كنيم، مي توانيم شرايط را براي رشد واقعيتي به نام شادي آماده كنيم.
* آيا واقعاً شادي در مدرسه از ضروريات است؟
- مدرسه ها فقط تأمين كننده كميت نيروي انساني جامعه نيستند، بلكه بايد گفت مدارس تأمين كننده نيروي انساني كيفي جامعه اند و شادي دانش آموزان، به نوعي مطالبات مردم از محيط زندگي خود است.عواملي كه مي تواند اين سرمايه ملي را براي رشد بهينه و كيفي آماده كند، مهارت هاي رفتاري است كه در محيط آموخته مي شود، نه فقط محفوظات علمي. در تحقيقي كه به وسيله بنده انجام شده است، به پنج مسئله به صورت شاخص كه شايد بتوانيم عنوانش را مشكلات مدارس بگذاريم، برخورد كرده ايم. بارزترين نتيجه اين تحقيق، اين است كه اكثر دانش آموزان ما در هر سه دوره تحصيل عنوان مي كنند كه مدارس ما خيلي خشك و بي روح و درس هاي ما كسل كننده است.
بنابراين در محيطي كه ويژگي هاي يادشده را داشته باشد، بروز خلاقيت ها جنبه تصادفي پيدا خواهد كرد كه نمي تواند شاخص هايي براي موفقيت مدارس ما باشد.
يكي ديگر از عواملي كه در پژوهش ها جمع آوري شده، عدم آشنايي نظام آموزش و پرورش ما با اولويت هاي دانش آموزان است.
با توجه به تغييرات موجود در جامعه ما، اولويت هاي قشر دانش آموزي در طيف زمان تغيير مي كند. عدم آگاهي به اين واقعيت ها يا تجاهل به اين واقعيت ها، منجر مي شود كه يك فاصله ذهني بين قشر دانش آموزي و نظام آموزشي ما اتفاق بيافتد.
* به مسئله خلاقيت ها اشاره فرموديد. اساساً چه ارتباطي مي تواند بين بروز خلاقيت ها و شادي ها وجود داشته باشد؟
- اصولاً انسان موجودي است كه از يك سري رفتارها، بدون درنظر گرفتن موقعيت اجتماعي رنج مي برد. شايد شاخص ترين اين رفتارها در اين باشد كه انسان از واقعيتي به نام طرد شدن رنج مي برد. درواقع هر محيط اجتماعي كه اين احساس را به انسان بدهد، مانع از بروز خلاقيت در انسان مي شود؛ حضور در محيطي كه او را تأييد كنند.
اين دو مقوله مي تواند امنيت ذهني و نشاط ذهني دانش آموز را دچار تنش هاي منفي بكند.
* آيا سيستم نمره سالاري كه در مدارس ماحكمروايي مي كند، با تشديد تنش هاي روحي و ذهني كه اشاره كرديد، شادي و به تبع آن خلاقيت را متزلزل نمي كند؟
- اصولاً اهميت و ارزش دانش آموز به مراتب بيشتر از نمره اي است كه به او داده مي شود. شايد اين نگرش نمره محوري در آموزش و پرورش ما و آموزش غيرمستقيم جامعه به وسيله رسانه هاي جمعي كه شاخص موفقيت را بيشتر نشان مي دهند، تبديل به يك بيماري پنهان و عام شده است كه به رغم اين كه همه معترف به آن هستيم كه نمره محوري نظام آموزش و پرورش ما يك ارزش منفي است، ولي عملاً اين سيستم اجرا مي شود. در نظام نمره سالاري بين دانش آموز و مشكلاتش نمي توان تمايز قايل شد و نظام آموزش و پرورشي كه نيروهاي آن جداسازي بين دانش آموز و مشكلات دانش آموز را نداند، توانمند به حل مسايل دانش آموزي نخواهد بود؛ به اين جهت كه ارزشيابي دانش آموز و تصوير ذهني كه دانش آموز در چارچوب مدرسه از خود بروز مي دهد، تصوير مشكلات اوست، نه خود او.
* با اين وصف و با توجه به محتواي كتاب هاي درسي و توانمندي ها و يا نگرش هاي برخي معلمان و مديران، آيا امكان دستيابي به شاخص هاي مدرسه شاد دور از دسترس نمي  نمايد؟
- در گذشته به نظر مي رسيد كه وظيفه آموزش و پرورش، توليد عده اي فارغ التحصيل است كه فقط بتوانند امرار معاش كنند. اما چنين مي نمايد كه در قرن جديد، نظام هاي آموزش و پرورش اين مرحله را پشت سر گذاشته و ديگر آماده كردن قشر دانش آموزي براي مقوله اي به عنوان امرار معاش، كافي نمي باشد. در نظام هاي كشورهاي پيشرفته صنعتي، سرلوحه آموزش و پرورش در يك جمله خلاصه شده است:
«شوق زندگي كردن را به دانش آموزان بياموزيم.» درواقع نظام هاي آموزشي دانش آموزان را نه براي امرار معاش، بلكه بايد براي يك زندگي خلاقانه و انساني آماده سازند تا جوابگوي نيازها، اميدها و علايق فرد باشد. يادگيري قبل از آن كه يك رنج باشد، مي تواند به يك فعاليت با نشاط تبديل شود.
000232.jpg

* براي دستيابي به اين تحولات، چه اقدام هايي را مي توانيم انجام دهيم؟
- مهاجرت هاي بي رويه به كلان شهرهاي ما تولد مشكلات خاصي را سبب شد كه نظام آموزش و پرورش ما را دچار نوعي سردرگمي كرد. حاشيه نشيني، تفاوت دراقتصاد، رشد بي رويه جمعيت، مهاجرت، طلاق، ... و همين امر سبب شد كه مربيان و آموزگاران ما با دانش آموزاني برخورد كنند كه از نظر سوابق اقتصادي- اجتماعي متفاوت باشند و ما نتوانيم احتياجات آنها را شناسايي كنيم و در نتيجه تمهيدي بيانديشيم تا بتوانيم ادعا كنيم كه فرصت هاي متساوي يك حقيقت است. از طرف ديگر، اطلاعات موجود با توجه به هجمه مشكلات و تغييرات تحميل شده، در سطحي نبود كه به ما آمادگي كافي بدهد تا نيازهاي امروزي مدارس را كه حقيقتاً از قشرهاي گوناگون هستند، برآورده سازيم و از سويي ديگر در بسياري از مدارس، شيوه هاي تدريس و برنامه هاي تحصيلي به اندازه كافي خلاقه نيستند تا دانش آموزان ما بتوانند استعدادهاي خود را تا حداكثر پرورش دهند.
* در همين شرايط موجود و با در نظر گرفتن مسائلي كه به آنها اشاره شد، معلمان و مديران ما چه گام هاي عملي را مي توانند بردارند؟
- انسان از هر چيزي كه به او تحميل شود رنج مي برد؛ حتي آزادي تحميل شده، رنج آور است. به نظر مي رسد اگر ما حتي بهترين قانون ها را با توجه به ذهنيت خود براي بهبود كيفيت دانش آموزي اعمال كنيم، قابليت اجرا نخواهد داشت.
اجازه بدهيد كه مشاركت دانش آموزي براي تغيير و تحول را در قالب نشست هاي دانش آموزي كه مي تواند در سطح كلاس هم برقرار شود، به عنوان يك راهكار توصيه كنيم.
* منظورتان حذف نگاه خطي و به اصطلاح «از - به» است؟ چه راهكارهاي عملي ديگري را توصيه مي كنيد؟
- درست است. يكي از راهكارها مي تواند استفاده از رنگ باشد (در مجموعه اي مانند كلاس، لباس، محيط مدرسه). در آلمان براي ايجاد آشتي بين انسان و طبيعت، مدارس را با زيباترين رنگ هاي طبيعت در قالب درختان و گياهان تزئين كرده اند. راهكار ديگر جابه جايي دانش آموزان است. گردش هاي علمي- تفريحي جزو ضروريات است. تحقيقات نشان مي دهد كه جابه جايي دانش آموزان، انگيزه يادگيري را تا سه برابر افزايش مي دهد. تعامل دانش آموزي، كمك گيري از يك امكان بالقوه به نام خانواده كه تنها كمك مالي نيست. نظام آموزش و پرورش ما بايد خريدار انديشه هاي والدين باشد.
* تأثيرات منفي خلاء شادي در مدارس، تا چه حد مي تواند آسيب رسان باشد و آيا اساساً براي جبران خلاء، امكانات فيزيكي خاصي نياز است؟
- اگر مدرسه واقعيتي به نام شادي را دچار فقر بكند، كودك از نظر رفتاري دچار تعارض شده و شادي كه مي تواند يك پديده طبيعي باشد، چنانچه در شرايط طبيعي خودش بروز نكند، در محيط هاي بيروني با نمادهاي ضد اجتماعي ديگري خود را بروز خواهد داد.
اگر ما رفتار دانش آموزان را ارزشيابي كنيم و اين ارزشيابي منجر به محكوم كردن آنها شود، قادر نخواهيم بود مسائل رفتاري شان را حل كنيم.
با صراحت مي گويم كه بدون امكانات فيزيكي، مي توانيم شادي را تغذيه كنيم. يكي از عواملي كه در مرگ شادي نقش دارد، تخريب احساس است. درواقع هنگامي كه از نشاط سخن مي گوييم، نشاط تنها حركت بدن ها نيست، بلكه لذت ذهن است و حتي كلام نيز مي تواند نگارگر ذهن باشد.
* علت هاي عيني تر اين ناشادي يا همان گونه كه اشاره كرديد مرگ شادي و تخريب احساس، چه مي تواند باشد؟
- بعضي مواقع، مشاهدات ما بيشتر از كلام ما جنبه اطلاع رساني دارد. هنگام تعطيل شدن مدارس اگر خروج بچه ها از مدرسه را مشاهده كنيم، نشاط حاكي از خروج از اين چهارديواري، شاخص هاي فراواني را در عدم نشاطشان براي حضور در مدرسه به نمايش مي گذارد. بنابراين يك پاسخ  كوتاه براي اين رفتار وجود ندارد.
قبل از اين كه ما شاخص هاي ناشادي آنان را اعلام كنيم، بهتر است كه آب را از سرچشمه خورده و مستقيماً از خودشان بپرسيم. مي توان چنين عنوان كرد چنانچه معلمان و مربيان ما عشق پايدار به توانمندي هاي دانش آموزي داشته باشند، اين سرمايه هاي ملي را تحقير نكنند، اين باور در آنها ايجاد مي شود كه تحولات جامعه ما قبل از آنكه در گرو ثروت هاي طبيعي كشور باشد، ريشه در رشد نيروي انساني ما دارد.
* چه كساني در ايجاد شادي هاي مدرسه مؤثرترند؟
- آناني كه در تعاملات بيشتري با دانش آموزان هستند، طبيعي است كه نقش مؤثرتري دارند، اما رتبه بندي آنها هم اشتباه است. اگر ارتباطات، چارچوبه انساني را نداشته باشند، حتي يك ارتباط لحظه اي مي تواند مرگ شادي باشد. عشق انساني قبل از آن كه ريشه در جمال داشته باشد، ريشه در كلام دارد. بنابراين مجموعه نيروهاي مدرسه از ديوارهايش تا تمام نيروهاي انساني درگير، در اين مهم تأثيرگذارند.
* شاخص هاي يك مدرسه شاد را به طور خلاصه در چه نمودهايي مي توان جست وجود كرد؟
- داشتن يك ارتباط دوجانبه، احترام متقابل، تحمل تفاوت ها، پرهيز از تبعيض، تقسيم عادلانه نگاه، آشنايي با تفاوت هاي فردي و بسياري موارد ديگر.
* با اين وصف آيا واقعاً نمونه اي از مدرسه شاد سراغ داريد؟
- در جامعه اي كه فقر شادي باشد، در مدرسه اي كه فقر شادي باشد، سخن از شادي گفتن قدري مشكل خواهد بود. بنابراين بگذاريد اين چنين عنوان كنيم كه ما مي بايستي در كيفيت طرز كار مؤسسات آموزشي خود تجديد نظر كنيم. مي توان شاخص هاي نشاط را در اين چارچوبه مفهوم داد. درواقع، مدارسي كه مهارت هاي يادگيري هر دانش آموز را با توجه به متناسب بودن با استعداد و آمادگي آنان برنامه ريزي كنند، مي توانند ادعا كنند كه شاخص هاي ضروري براي نشاط را دارا هستند.
* و كلامي به عنوان سخن آخرين؟
- در انتها بايستي اشاره كرد كه مي بايستي تمايز قائل شد بين شادي واقعي و شادي كاذب. شادي كاذب، باعث جابه جايي موقتي مشكلات مي شود و جابه جايي مشكلات به معناي حل مشكلات نيست. درواقع رشد پايدار ما، در گرو شادي پايدار است.

سايه روشن فرهنگ
بازديد رايگان مدارس از موزه انقلاب اسلامي
همزمان با آغاز آبان ماه و نزديك شدن به روز دانش آموز و روز مبارزه با استكبار جهاني و تسخير لانه جاسوسي، فرهنگسراي انقلاب تهران، اقدام به برپايي موزه انقلاب اسلامي كرده است.
به گزارش روابط عمومي فرهنگسراي انقلاب، در اين موزه با مروري بر حوادث انقلاب اسلامي با استفاده از نور و صدا، سعي در زنده سازي برهه هاي انقلاب اسلامي شده است. اين موزه در ۶ تالار، شامل: تاريخ انقلاب اسلامي ايران، شب هاي الله اكبر، اسلام و انقلاب اسلامي در آثار هنرمندان، ريشه هاي انقلاب اسلامي و دوران انقلاب اسلامي در مجموعه گنجينه  هنر زمان، به طور دائمي برپا است.
لذا با توجه به نزديكي روز دانش آموز، مدارس علاقه مند مي توانند به مدت يك ماه و به طور رايگان از اين موزه بازديد به عمل آورند.
گنجينه هنر زمان فرهنگسراي انقلاب، در بزرگراه نواب صفوي، خيابان كميل شرقي واقع شده است. علاقه مندان جهت كسب اطلاع بيشتر علاوه بر مراجعه حضوري، مي توانند با شماره تلفن ۹-۵۴۹۰۵۷ تماس حاصل كنند.
«مخترع بزرگ» در برنامه هاي كودك و نوجوان تلويزيون
هر ساله، شبكه هاي تلويزيوني، با آمدن فصل پاييز و بازگشايي مدارس، با تغييرات جدول برنامه ها خصوصاً در حوزه كودك و نوجوان روبه رو هستند. شبكه دو سيما نيز، پاييز امسال، تعدادي برنامه جديد عروسكي و انيميشن را براي پخش در قالب برنامه كودك و نوجوان در نظر گرفته است كه عبارتند از:
«شگفتي اقيانوس»، عنوان انيميشني ۴۵ دقيقه اي است و داستان پروفسوري را به تصوير مي كشد كه به همراه گروه محققش مي خواهد روي حيوانات و موجودات دريايي مطالعه كند. او با يك كشتي به اعماق اقيانوس سفر مي كند و با موجودات جالبي روبه رو مي شود.
* داستان هاي واقعي، عنوان مجموعه اي ديگر است كه به بازسازي داستان هايي واقعي كه براي نوجوانان رخ داده است مي پردازد.
مجموعه داستان هاي واقعي در قالب ۳۶ قسمت، ۲۵ دقيقه اي براي پخش از شبكه دو سيما آماده شده است.
* «تيسوتي به كودكستان مي رود» نيز از جمله برنامه هايي است كه براي پخش از شبكه دو سيما در نظر گرفته شده است.
اين كارتون داستان كودكي است كه به تازگي به كودكستان رفته و از اين طريق مشكلات بچه ها در كودكستان مطرح مي شود و اين برنامه در قالب ۵۲ قسمت سيزده دقيقه اي پخش مي شود.
* رفوس قصه گو از جمله برنامه هايي است كه در قالب ۲۴ قسمت ۱۵ دقيقه اي براي پخش در فصل پاييز در نظر گفته شده است.
رفوس، قصه گو سگي عروسكي است كه در هر قسمت يكي از داستان هاي معروف دنيا را تعريف و آن را به صورت نمايش اجرا مي كند.
* مخترع بزرگ نيز عنوان مجموعه اي كارتوني است كه در هر قسمت اختراعات عجيب و غريب دختر بچه باهوشي را به تصوير مي كشد. اين مجموعه در قالب ۲۶ قسمت يازده دقيقه اي براي پخش آماده مي شود.
اولين دانش آموخته دكتراي رنگ در ايران
تحول در روش رنگ آميزي خودروها كه سرعت ودقت رنگ آميزي را چندين برابر مي كند حاصل پروژه پايان تحصيلات زهرا رنجبر ، نخستين دانش آموخته دكتراي مهندسي رنگ است كه از دانشكده پليمر دانشگاه صنعتي اميركبير فارغ التحصيل شده است. خانم رنجبر مي گويد: در اين روش، قطعه خودرو در رنگ غوطه ور مي شود و تحت تاثير ميدان الكتريكي ناشي از اعمال ولتاژ بالا، عمليات الكترو ديپوزيشن انجام مي شود كه يك لايه پوشش آلي روي سطح بدنه كشيده شده و قطعه را از خوردگي حفظ مي كند.
به گفته نخستين دانش آموخته دكتراي مهندسي پليمر، سرعت رنگ  آميزي اين روش بالاست و حداكثر سه دقيقه طول مي كشد . در اين روش و در سه دقيقه، رنگ روي قطعه كشيده شده، سپس قطعه با آب شسته مي شود.
خانم رنجبر، تاكنون از اين پروژه ۲۰ مقاله تهيه كرده كه هفت مقاله در مجلات علمي، ۹ مقاله در كنفرانس هاي بين المللي و ۲ مقاله در كنفرانس هاي داخلي ارائه شده است.
رئيس انجمن رياضي فرانسه، عضو مكاتبه اي هيأت امناي خانه رياضيات نيشابور
رئيس  انجمن  رياضي  فرانسه  به  عضويت  هيأت  امناي  خانه  رياضيات  نيشابوردرآمد.
به گزارش ايرنا اين  مطلب  را رئيس  انجمن  رياضي  كشور پيش  از ظهر ديروز در جلسه  هيأت  امناي خانه  رياضيات  نيشابور كه  در محل  فرمانداري  اين  شهر تشكيل  شد، اعلام  كرد وگفت : پروفسور «والت  اشميت» به  صورت  مكاتبه اي  در تصميمات  خانه  رياضيات  نيشابور مشاركت  خواهد داشت .
دكتر مهدي  بهزاد تصريح  كرد: يكي  از دلايل  عضويت  اين  چهره  برتر رياضي جهان  حضور بسيار درخشان  خانه  رياضيات  نيشابور در مباحث  علمي كشور و وجودآرامگاه  رياضيدان  معروف  جهان  حكيم  عمر خيام  در اين  شهر است .وي  گفت : رئيس  انجمن  رياضي  فرانسه  در سال  ۲۰۰۵ ميلادي  به  طور رسمي جهت حضور در جلسه  هيأت  امناي  خانه  رياضيات  نيشابور و شركت  در يك  همايش  علمي به  ايران  سفر خواهد كرد.
رئيس  انجمن  رياضي  ايران  در ادامه  با اشاره  به  نامگذاري  يكم  تا دهم  آبان ماه  به  نام  دهه  رياضيات ، اظهار داشت : با برنامه ريزي  صورت  گرفته  در دهه  رياضي  تمام  مراكز دانشگاهي  و آموزشي  كشور، اطلاعاتي  را در خصوص  رياضي  به  دانشجويان  و دانش آموزان  سراسر كشور ارايه  مي كنند و براي نخستين  بار در كشور در جهت  عمومي  كردن  رياضيات  به  مثابه  يكي  از اركان  توسعه  علمي ، صنعتي  و فرهنگي  كشور برنامه هايي  در طول  دهه  رياضيات  برگزارمي شود.وي  برگزاري  مسابقات  علمي ، همايشهاي  تخصصي ، و مشاوره  با خانواده ها درخصوص  رياضي  را از برنامه هاي  دهه  رياضيات   ايران  اعلام  كرد.
بر اساس  هماهنگيهاي  به  عمل  آمده  تمامي مراكز آموزشي ، دانشگاهي  و خانه هاي  رياضيات  كشور اقدام  به  برگزاري  ويژه برنامه هايي  در طول  اين  دهه  خواهند كرد.
فضايي براي تعامل بين هنرمندان
فرهنگستان هنر براي تمركز فعاليت هاي خود احتياج به فضاي بيشتري داشت و به همين دليل نگارخانه «خيال» احداث شد. به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، مهندس علي اكبر كروبي، سرپرست مجموعه فرهنگي- هنري صبا در ادامه سخنان بالا افزود: فرهنگستان به واسطه نوع كارش كه پژوهش در امر هنر است، نياز به فضايي براي برگزاري نمايشگاه ها و همايش هاي خود داشت و در مرحله اول ساختمان صبا را مرمت و بازسازي كرد.
كروبي در ادامه گفت: فرهنگستان هنر به دليل نياز به فضاي بيشتر براي تعامل بين هنرمندان و تمركز فعاليت هاي فرهنگستان كه در سال هاي گذشته به صورت پراكنده در مراكز هنري چون موزه هنرهاي معاصر برگزار مي شد، اقدام به احداث نگارخانه «خيال» در محوطه مركز فرهنگي- هنري صبا كرد. سرپرست مركز فرهنگي- هنري صبا ضمن اعلام اين كه نگارخانه خيال زيرنظر مجموعه فرهنگي- هنري صبا فعاليت مي كند، گفت: نگارخانه خيال، با زيربناي ۱۳۰۰ متر، در دو طبقه و ۱۳ تالار توسط مهندس ميرحسين موسوي طراحي و احداث شده است.
مهندس كروبي ظرفيت ديوارهاي اين نگارخانه را حدود ۳۰۰ الي ۳۵۰ تابلو ذكر كرد كه اين ظرفيت با احتساب ظرفيت مركز فرهنگي- هنري صبا به حدود ۵۰۰ تابلو مي رسد.وي موقعيت مكاني احداث اين نگارخانه را يكي از ويژگي هاي مثبت آن دانست و افزود: نگارخانه خيال و مجموعه فرهنگي- هنري صبا در محدوده اي با موقعيت فرهنگي قرار دارد؛ دانشگاه هنر، دانشكده هنر و معماري دانشگاه آزاد، سينما فلسطين، مجموعه تئاتر شهر، سينما عصر جديد و... همگي در اطراف اين مركز قرار دارند و اين خصيصه باعث ايجاد رونق فرهنگي اين مجموعه خواهد شد.
كروبي افزود: نگارخانه خيال داراي دو ورودي؛ از خيابان ولي عصر و مركز فرهنگي- هنري صبا (طالقاني، خيابان برادران شهيد مظفر) است كه وجود اين خصيصه نيز يكي ديگر از ويژگي هاي مثبت اين نگارخانه است.
سرپرست مركز فرهنگي- هنري صبا در پايان اظهار اميدواري كرد كه نگارخانه با برگزاري دو سالانه و نمايشگاه هاي بزرگ ملي و بين المللي به يكي از مراكز مهم فرهنگي كشور تبديل شود.
قابل ذكر است كه نگارخانه خيال از ۲۹ مهر ماه طي مراسمي افتتاح شد.
بخش  هنرهاي  اسلامي  در موزه  لوور پاريس  ايجاد مي شود
000226.jpg

وزارت  فرهنگ  و ارتباطات  فرانسه  در بيانيه اي  از ايجاد بخش  هنرهاي  اسلامي  در موزه  لوور پاريس  تا سال  ۲۰۰۷ ميلادي  خبر داد.
به گزارش ايرنا، در اين  بيانيه  فرانسيس  ريشار مسئول  بخش  شرقي  كتابخانه  ملي  فرانسه  به  عنوان  مأمور انتقال  ده هزار شئ  ارزشمند اسلامي  به  موزه  لوور تعيين  شده  است .
ايجاد اين  بخش  در موزه  لوور كه  در ماه  اوت  گذشته  به  تصويب  رسيد به  هفت  بخش  ميراث  ملي  اين  موزه  افزوده  مي شود. در اين  بخش  آثار نقاشي،  مجسمه سازي ، هنرهاي  تجسمي ، اشياي عتيقه  شرقي ، مصري ، رومي  و يوناني  نگهداري  خواهد شد.
موزه  لوور با داشتن  دهها هزار شئ  ارزشمند در رديف  موزه هاي  متروپوليتن  نيويورك  و ويكتوريا و آلبرت  انگلستان  قرار دارد. نقاط قوت  اين  موزه  به  گفته  كارشناسان  فرانسوي  آثار بخش  ايران ، عرب  قرون  وسطي  و امپراتوري  عثماني  است . اين  مجموعه  به  ده هزار شئ  ارزشمند بالغ  مي شود و حوزه  فرهنگي  اسپانيا تا هند در قرون  هفت  تا ۱۹ ميلادي  را در  برمي گيرد. با بازگشايي  اين  بخش  در موزه  لوور تا سال  ۲۰۰۷ اين  انتظار مي رود كه  بنا به  درخواست  ژاك  شيراك  رئيس جمهوري  فرانسه  و براي  اعتلاي  شكوه  جهاني  اين  موزه  بناي  جديدي  در داخل  كاخ  لوور براي  اين  بخش  ايجاد شود. مسئولان  وزارت  فرهنگ  فرانسه  تا برقراري  اين  بخش  در موزه  لوور از برگزاري  نمايشگاههايي  در فرانسه  و در سطح  اروپا خبر مي دهند.
000224.jpg

ثبت خلاقيت هاي هنرمندان سفالگر آذربايجاني
عضو كميته ثبت و بررسي آثار انجمن دوستداران سفال آذربايجان شرقي، گفت: ثبت و بررسي آثار هنري هنرمندان سفالكار، يك كار عمومي نيست؛ بلكه جزء قوانين داخلي انجمن دوستداران سفال آذربايجان شرقي است.
روشنك محمد علي در گفت وگو با ايسنا گفت: از آنجايي كه هنرمندان زيادي به كار سفال مشغول هستند، گاه مواردي از كپي برداري از آثار هنري به صورت عمد يا غيرعمد مشاهده مي شود. به اين دليل، ما دراين انجمن تصميم بر اين داريم كه كارهاي خلاق را كه زاييده ذهن هنرمندان است، به ثبت برسانيم؛ به اين نحو كه اسم اثر، نام هنرمند و تاريخ توليد آن اثر را به شكل پرونده اي تهيه و در اين انجمن نگهداري مي كنيم.
محمد علي اظهار داشت: در صورت كپي اثر، هنرمند مي تواند شكايت خود را به اين انجمن اعلام كند و مجازات هاي درنظر گرفته شده براي فرد كپي كننده شامل اخطار كتبي و محروميت از شركت در نمايشگاه ها است.
وي درخصوص فعاليت هاي كميته ثبت و بررسي آثار در تشكيل نمايشگاه ها گفت: بررسي كيفيت آثار ارائه شده به نمايشگاه و رده بندي آثار هنري دوره هاي مختلف، از جمله فعاليت هاي كميته ثبت و بررسي آثار است؛ به طوري كه نمايشگاه هنر و هنرمند تبريز اين كميته انتخاب آثار هنري مثل دوره هاي سلطان آباد، نيشابور و كاشان به مخاطبان را برعهده مي گيرد؛ همچنين در كار چيدمان و تهيه بروشورها فعاليت مي كند.

ميهمان فرهنگ
نمايندگان مجلس و شب هزار و يكم
منصور ملكي
در روزنامه «نسيم صبا»- روز چهارشنبه ۳۰ مهر- خواندم:
«پرسش نمايندگان مجلس از معاونت هنري درباره نمايش شب هزار و يكم: شلوغي بيش از حد نمايش شب هزار و يكم و حذف بليت مهمان اين نمايش، باعث پرسش نمايندگان مجلس از معاونت هنري وزارت ارشاد شده است. بنابه گزارش هاي رسيده به خبرنگار ما، حذف بليت هاي مهمان نمايش شب هزار و يكم مورد اعتراض نمايندگان مجلس قرار گرفته و نمايندگان علاقه مند به ديدن اين نمايش عملكرد مرتضي كاظمي معاون وزير ارشاد را زير سؤال برده اند.
برپايه همين گزارش محمد جواد حق شناس معاونت پارلماني وزير ارشاد، عصر دوشنبه گذشته نماينده اي را براي خريد بليت جهت نمايندگان مجلس به خرج معاونت پارلماني اين وزارت خانه نزد محمد بهرامي روابط عمومي تئاتر شهر مي فرستد و بليت هاي اين نمايش بدون هيچ گونه تخفيفي به نماينده معاونت پارلماني فروخته مي شود.»
ظاهراً خبر، خبر اختصاصي و توليدي اين روزنامه است، از آن رو كه در سايت هاي خبري هيچ يك از خبرگزاري ها نيامده است و در متن خبر هم آمده است: «بنابه گزارش هاي رسيده به خبرنگار ما»، كه در هر حال، صحت و سقم خبر با راوي است.
خبر از چندين جهت جالب است و قابل تأمل گرچه ارتباطات و نحوه خبررساني بسيار ژورناليستي است. چون: «پرسش نمايندگان مجلس»، «عملكرد مرتضي كاظمي معاون وزير ارشاد را زير سؤال برده اند»، كه بيشتر حكايت از نثر خبرنويسي سياسي دارد، تا نثري براي انتقال خبرهاي فرهنگي و هنري.
به راستي چنين بوده است؟ نمايندگاني علاقه مند به ديدن اين نمايش اند؟ كدام نمايندگان؟ اكثريت يا اقليت؟ خبر بر صحنه رفتن «شب هزار و يكم» چه گونه به نمايندگان رسيده است؟ به راستي اينان فرصت رفتن به تئاتر، سينما، كنسرت موسيقي، نمايشگاه نقاشي را هم دارند؟ البته در بسياري از مراسم فرهنگي- هنري، به ويژه در افتتاحيه يا اختتاميه اهل سياست در عنايت به يك رويداد فرهنگي- هنري حضور مي يابند.
آيا شهرت بهرام بيضايي از محدوده جامعه فرهنگي- هنري فراتر رفته است؟ آيا نمايندگان مردم، بيضايي و آثار او را مي شناسند؟
شب هزار و يكم، حاصل نگارش و كارگرداني بيضايي، بعد از نمايش فيلم «سگ كشي»، حضور دوباره بيضايي در عرصه هنر ايران است و حضور مجدد او بر صحنه تئاتر. اين نمايش در سالن چهار سوي تئاتر شهر بر صحنه رفته است، در حقيقت نمايش براي چنين صحنه اي طراحي شده است كه هر بار ۱۵۰ نفر مي توانند آن را ببينند، كه گاه تا ۱۹۰ نفر هم تماشاگر علاقه مند، بر نيمكت هايي كه نشستن بر آنها آزاردهنده است، - تعدادي هم روي زمين نشسته اند- كاري كه حدود سه ساعت به طول مي كشد، ديده اند. شب هزار و يكم، نمايشي است در سه بخش درباره داستان هزار و يك شب. به هر حال بيضايي در طول سال ها فعاليت نمايشي در عرصه تئاتر و سينما، چهره اي شناخته شده است. طرفداراني دارد و هر بار، هر كار تازه اي از او مدت ها نام او را بر سر زبان ها مي اندازد.
شب هزار و يكم، از سوي علاقه مندان به بيضايي و تئاتر، مورد استقبال قرار گرفته است و با توجه به تعداد اندكي كه هر بار مي توانند نمايش را ببينند، «شلوغي بيش از حد» را شاهد هستيم.
بيضايي سليقه هاي بخصوصي دارد، بي شك او با مسئولان اداره تئاتر به توافق رسيده است كه بليت مهمان و رايگان در اختيار كسي قرار نگيرد و همچنين بليت ها به قيمت سه هزار تومان و بي تخفيف فروخته شود. چرايش را بايد از بيضايي پرسيد، اگر لزومي به پرسيدن باشد، بيضايي با هر اثرش مي آيد تا بپرسد چرا چنين هست و چرا چنين نيست و هر بار «پياپي پرسيده» مي شود.
چرا بايد براي هر اجرايي، چه كنسرت موسيقي و چه تئاتر تعدادي بليت در اختيار مركز موسيقي و اداره نمايش قرار گيرد؟ سه رديف اول تالار وحدت هميشه از آن مهمانان است و به راستي اگر نمايندگان مجلس، كه نمايندگان برومند و در حقيقت خودمردمند، چرا نمي بايد مثل همه بيايند و در صف بايستند و بليت بخرند و كنسرتي را بشنوند و يا نمايشي را ببينند؟
گرچه قبلاً گفتم كه ادبيات نوشتاري خبر، به گونه اي است كه واقعيتش به نظر بعيد مي آيد. اما چرا بايد «حذف بليت مهمان باعث پرسش نمايندگان مجلس از معاونت هنري وزارت ارشاد شده باشد»، آن هم به گونه اعتراض، به طوري كه «عملكرد مرتضي كاظمي معاون وزير ارشاد زير سؤال» برود. چرا زير سؤال؟ به ويژه آن كه گره موضوع به سر انگشتان تدبير باز مي شود. فردي از سوي معاونت پارلماني وزير ارشاد به مديريت روابط عمومي تئاتر شهر رجوع مي كند و بليت را مي خرد، اما بدون تخفيف. به راستي سه هزار تومان براي ديدن نمايشي، آن هم نمايشي از بهرام بيضايي زياد است؟
و تازه مگر- اگر كل خبر صحت داشته باشد- اين نمايندگان، همان نمايندگاني نيستند كه در مجلس «بودجه نيم درصدي» را به تصويب رساندند تا دولت آثار هنري را بخرد. گرچه از موضوعات سياسي بسيار مطلع نيستم، ولي ظاهراً شنيده ام كه در تصويب اين بودجه، اجباري هم در كار نيست. حرف حرف مي آورد. شنيده ام كه در يكي از كشورها، صاحبان هتل ها كه تعدادشان هم زياد است و هر هتل تعداد بسياري اتاق دارد، موظفند بر ديوار هر اتاقي در هتل، كار ارژينالي را از يك نقاش همان كشور نصب كنند. كه صد البته به بهايي كه هنرمند و يا كارشناس هنري قيمت گذاشته است، پولش را به هنرمند داده اند.
ساليان بسيار دوري را به خاطر مي آورم كه در روزنامه اي عكسي از نخست وزير يكي از كشورهاي اروپايي به چاپ رسيده بود كه در صف اتوبوس ايستاده بود و آن روز، چند روزي پيش از به پايان رسيدن دوره نخست وزيري اش بود. اي كاش اين خبر دنباله هم داشت، بسيار مشتاقم كه بدانم اين نمايندگان، كار بيضايي را پسنديدند، يا نپسنديدند؟ از چند و چون نمايش «شب هزار و يكم» چه مي گويند؟ آيا نثر بيضايي را دوست دارند؟ بويژه در بخش اول، آيا از ميزانسن هاي بيضايي خوششان آمد؟ آيا همه حركات و سكنات بازيگران را در معناي خودشان دريافتند؟ كدام بخش از سه بخش نمايشنامه بر آنان تأثير گذاشت؟ و بالاخره انگيزه آنان از رفتن به تئاتر و ديدن اين نمايش چه بوده است؟ آيا فرصت دارند كه نمايش هاي ديگر را هم ببينند؟ سينما چه طور؟ كنسرت موسيقي چه طور؟ آيا به گالري ها مي روند تا آثار نقاشان را ببينند و در حد همان كنجكاوي كه با آن بودجه نيم درصدي، دولت چه كارهايي را مي خرد؟
اگر چنين است، كه چنين باد، به مصداق، آخرين كلمه ها، از آخرين بخش نمايش شب هزار و يكم را تكرار مي كنيم: «به من سواد بياموز شهرزاد، مي خواهم كتاب بخوانم. كليد مكتب خانه را بده، مادرم آنجا زير سنگي در خاكستر خود خواب است. برويم چراغش را روشن كنيم، با همان آتشي كه با آن سوخت. فردا غبار روبي مكتب خانه مي كنيم. تو آموزگار خوبي هستي شهرزاد كه بي سرزنش مي آموزي. كسي نيست- كه دفع بلا- دسته گلي از باغچه بچيند؟ شادي را به خانه راه دهيد كه مرگ از اين در گريخت. امشب سور به پا مي كنيم كه شب حساب و كتاب است. شب تسويه حساب، شب تقسيم سودها. شب هزار و يكم.»

بازار فرهنگ
بچه ها! نقاشي! نقاشي
000240.jpg

كتاب نقاشي شطرنجي با نام «بچه ها! نقاشي! نقاشي!» در قطع خشتي توسط انتشارات آيين تربيت مشهد منتشر شد.
اين كتاب ويژه كودكان پيش از دبستان، دانش آموزان سال اول دبستان و پدران و مادران منتشرشده است.
مؤلف «بچه ها! نقاشي! نقاشي!» حسن شرفي است و اين كتاب را با هدف آشنايي با برخي از نقش هاي اسلامي و ميراث فرهنگي و هنري ايران به چاپ رسانيده است.
در مقدمه اين كتاب نحوه فعاليت هاي آموزشي در زمينه نقاشي با استناد از چهارخانه هاي نقاشي شطرنجي توضيح داده شده است.
اين كتاب در شمارگان ۵۰۰۰ نسخه و از مجموعه كتاب هاي نقاشي شهرزاد براي همه گروه هاي سني به بازار نشر آمده است.
مقدمه اين كتاب خطاب به مربيان، آموزگاران و والدين كودكان نوشته شده است چون به دليل نزديك بودن به دانش آموز يا فرزند خود، بيشتر از مسايل و مشكلات آنها با اطلاع هستند.
000234.jpg

باياتي لار
دوبيتي هاي بومي ادبيات شفاهي آذربايجان كه در اكناف اين ديار با نام باياتي شهرت دارد، يكي از رايج ترين انوام منظوم ادبيات عاميانه اين سرزمين است.
اين نغمات نغز و دلكش، كه از زندگي و عواطف و رازها و نيازهاي مردم پاكدل مايه مي پذيرند و در قالب الفاظي روان و بي تكلف جان مي گيرند، از چنان خلوص، لطف، صفا و صراحتي برخوردارند كه به خصوص وقتي با آهنگ ويژه خود و با نوايي گيرا خوانده شوند، عنان از كف دل مي ربايند و سرشك بر چهره احساس مي افشانند.
مجموعه باياتي ها در ايران نخستين بار به همت فولكلورشناس نامدار دكتر محمدعلي فرزانه در سال ۱۳۴۳ منتشر گرديد. فرزانه در مقدمه عالمانه اي كه بر اين كتاب نوشته، خاستگاه ادبي «باياتي» ها و انواع آن را با ذكر نمونه هايي بررسي مي كند و از جمله به ارتباط اين گونه شعري با موسيقي فولكلوريك آذربايجان مي پردازد.
اينك چاپ نهم باياتي لار در شمارگان سه هزار نسخه اي و توسط انتشارات انديشه نو منتشر شده است.
000238.jpg

شماره ۱۵ نشريه لوح
يك استاد دانشگاه تهران در پانزدهمين شماره نشريه لوح توضيح مي دهد كه برخي اهل دانشگاه هاي ديگر جهان وقتي شنيدند اعزام دانشجوي دختر به عنوان مهمان به ايران ميسر نيست، گفتند در صورت ادامه اين روش، از مبادله دانشجو با دانشگاه هاي ايران معذورند. در بحثي ديگر، دكتر نجل رحيم توضيح مي دهد كه هر يك از دو نظريه فرويدي و پاولفي در باب مغز و محتويات آن چه پيامدهايي براي كلاس هاي درس روانپزشكي، نوروفيزيولوژي و روانشناسي به همراه دارد. منوچهر آتشي از سال هاي مدرسه رفتنش در سرزمين هاي گرم جنوب ايران مي گويد و در مطلبي، به ترجمه هرمز عبداللهي، مي خوانيم كه كليسا تا چه حد به گراهام گرين سخت گرفت و تا چه حد با نويسنده بزرگ انگليسي راه آمد.
در سرمقاله تازه ترين شماره لوح، سردبير و مدير مسئول آن محمد قائد، به تأمل در اصرار لاله و لادن به جدا شدن و نيز شرايط جديد آموزش عالي ايران مي پردازد.
لوح، ماهنامه اي خبري، تحليلي آموزشي است كه هيچ گاه ماهنامه نبوده است. اين شماره در ۷۲ صفحه و به قيمت ۵۰۰ تومان منتشر شده است.
انتشار مجدد كاوش براي نوجوانان ايران
000236.jpg

كاوش ماهنامه علمي و آموزشي ويژه نوجوانان پس از وقفه اي ۱۲ ساله مجدداً منتشر شد. اين ماهنامه در فاصله سال هاي ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ با رويكردي علمي و آموزشي منتشر مي شد، و پس از سال ۷۰ انتشار آن دچار وقفه شد.
نخستين شماره دوره جديد كاوش با سردبيري افشين دانش نژاد از اول آبان ماه بر روي دكه هاي مطبوعاتي كشور عرضه شده است.
شماره نخست كاوش با مطلبي با عنوان گنبد مينا آغاز مي شود كه در آن به تاريخچه ساخت ميدان نقش جهان، مسجد جامع عباسي و شرح چوگان بازي از يك سفرنامه اروپايي پرداخته شده است.
خبرهايي از پنجمين جشنواره خوارزمي، معماي مرگ مرد يخي، توليد سلول هاي بنيادي در ايران، ردپايي از حيات در مريخ و كشف راكون در جنگل هاي تالش از جمله مطالب بخش چكاوك اين ماهنامه است.
دكتر منوچهر قاروني عضو هيأت علمي دانشگاه تهران و متخصص قلب و عروق نيز در گفت وگويي با كاوش با عنوان «يك معلم واقعي» به بحث شيوه هاي آموزشي مدارس و دانشگاه هاي كشور و ميزان علاقه نوجوانان امروز به مطالعه و تحصيل پرداخته است.
«ساخت دماسنج گازي»، «گفت وگو با هفت نوجوان سازنده يك اتومبيل»، «با گرده  استوار»، «مهندس»، «علم و ورزش»، «فقط با يك حركت» و «معرفي مراكز علمي و فرهنگي» بخش هاي ديگر اين ماهنامه را تشكيل مي دهد.
«دريا موجه»، «گفت وگو با دكتر ادراكي در مورد بمب شيميايي»، «بخش عكاسي»، «مسابقه علمي»، «معرفي سايت و كتاب»، «مطلبي علمي با موضوع عكسبرداري با اشعه ايكس»، «كارتون» و «نامه ها» از ديگر بخش هاي شماره نخست كاوش به شمار مي آيد.
اين ماهنامه با قيمت ۳۰۰ تومان از اول آبان ماه توسط كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان منتشر شده و در اختيار نوجوانان قرار گرفته است.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
مدارا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |