فكر مي كند كه تار و پود زندگيش را از بدبختي بافته اند و بدبختي با همه سلول هاي وجودش عجين شده است.به آرامي از پل هوايي بالا مي رود، حتي زير پايش را نگاه نمي كند، به وسط پل مي رسد، سرش را بالا گرفته و به آسمان نگاه مي كند، تكه كاغذ كوچك را در مشت مي فشارد.
ناگهان صداي ترمز خودروها است كه يكي پس از ديگري به صدا درمي آيد. دختر جوان نقش بر زمين شده است.كسي جرات جلو رفتن ندارد، چهره دختر ديگر قابل شناسايي نيست، مردي ۶۰ ساله كاغذ را از بين انگشت هاي خونين دختر بيرون مي كشد و نگاهش بر روي آن ساكن مي ماند، «آيا خونم مي تواند بدبختي هايم را جاودانه كند؟»
در مسير تاريخ ما به مواردي برمي خوريم كه از ابتداي خلقت انسان وجود داشته و شايد تا غروب زندگي آدم بر كره خاكي نيز وجود داشته باشد.اقدام به خودكشي را مي توان به عمل آسيب رساندن به خود به قصد انهدام نفس تعريف كرد، اگرچه اين قصد ممكن است نامشخص و مبهم باشد.
در مقايسه با كشورهاي صنعتي، ميزان خودكشي در ايران كمتر بوده، هرچند روندي روبه رشد داشته و مهم ترين عاملي كه قضاوت دقيق را در اين موارد غيرعملي مي سازد، نبود آمارهايي از نقاط مختلف كشور است.
براساس مجموع تحقيقاتي كه تاكنون انجام شده، اختلاف زناشويي، نامناسب بودن شرايط زندگي خانوادگي و ناراحتي رواني، شكست در عشق و عدم تعادل شخصيت، افسردگي هاي ناشي از مشكلات معيشتي، خانوادگي و از همه مهم تر بيكاري جوانان و ترس و نگراني از آينده مبهم، فرد را تا لبه پرتگاه خودكشي پيش مي برد.
مرگ نزديكان، عدم توانايي در كنترل اضطراب و يا فشار روحي، فقر مالي، افسردگي هاي پس از زايمان، اعتياد همسر و يا فرزند از عواملي هستند كه با تشديد افسردگي سبب بروز خودكشي مي شود.
يك روان شناس در اين زمينه مي گويد: گرچه خودكشي در نگاه نخست از علايم بيماري رواني به نظر مي رسد، اما چيزي فزون تر از آن است.
«ليلا آسيايي» خودكشي را يك ناهنجاري اجتماعي دانسته و مي گويد: فردي كه خودكشي مي كند مرگ را بهتر از زندگي مي داند، در حالي كه اكثريت جامعه تصوري خلاف آن را دارند و براي گريز از مشكلات، راه هاي بهتري را نسبت به خودكشي انتخاب مي كنند. تحقيقات نشان مي دهد كه در كشورهاي غربي خودكشي مردان سه تا چهار برابر شايع تر از زنان است، اما در آسيا زنان بيشتر دست به خودكشي مي زنند. سطح پايين خودكشي در ايران ريشه مذهبي دارد.
از نظر تاثير الگوي جنسي در ميزان خودكشي، تحقيقات در كشورهاي جهان نشان مي دهد كه تاهل، مردان را بيش از زنان در مقابل خودكشي مصون
نگه مي دارد. مرداني كه همسر خود را از دست داده اند سه برابر و مرداني كه از همسر خود جدا شده اند، پنج برابر متاهلين دست به خودكشي مي زنند و به طور كلي خودكشي در بين زنان متاهل بيش از زنان مجرد و در مردان مجرد بيش از مردان متاهل است.
تحقيقات انجام شده در ايران نيز نشان مي دهد كه ازدواج مردان را بيش از زنان و از سويي ديگر فرزندداري، زنان را بيش از مردان در مقابل خودكشي مصون
نگه مي دارد.
بيشترين ميزان خودكشي در ايران متعلق به سنين
۱۵ تا ۲۴ سال است و با افزايش سن، ميزان خودكشي ها نيز كم مي شود اما در ساير كشورهاي جهان خودكشي در مردان پس از ۴۵ سالگي و در زنان پس از ۵۵ سالگي اوج يافته و دوام پيدا مي كند. سالمندان كمتر از جوانان اقدام به خودكشي مي كنند اما در خودكشي موفق تر از جوانان هستند.
دسته اي ديگر كساني هستند كه در عشق شكست خورده اند و مي خواهند از ديگران انتقام بگيرند كه دست به خودكشي مي زنند و گروهي نيز افراد پير و رنجوري هستند كه براي فرار از درد و رنج اقدام به اين كار مي كنند.
تلاش در كاستن عوامل استرس زاي محيطي، خانوادگي، مدارس، سازمان ها و آموزش
بهداشت رواني از طريق رسانه هاي گروهي، از راهكارهايي است كه از روند روبه افزايش خودكشي مي كاهد.
در تمام سنين، مردها سه برابر زن ها، خودكشي موفق داشته اند، در حالي كه زنان سه برابر مردها اقدام به خودكشي مي كنند، به عبارت ديگر خودكشي موفق مردها ۷۰ درصد و زن ها ۳۰ درصد است. خودكشي و فكر و ژست خودكشي در كودكان و نوجوانان افسرده بسيار ديده مي شود كه بين سنين ۱۵ تا ۲۴ سالگي خودكشي سومين علت مرگ و مير است.
خودكشي براي شخص مجرد دوبار بيشتر از متاهل و براي مطلقه و بيوه، ۴ تا ۵ برابر بيشتر از كساني است كه با همسر خود زندگي مي كنند و خطر خودكشي در سال اول پس از بيوه شدن، بيشتر از ساير مواقع است.