پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۱۷ - Nov 6, 2003
انديشه
Front Page

قطره اي از شراب محبت
000946.jpg
اشاره: عارفان بزرگ همواره سري پرشور در طريقت عشق الهي داشته اند. ماه رمضان نيز با جلوه هاي خاص خود همواره عاشقان درگاه الهي را مجذوب خود ساخته و ادبيات فارسي پر است از سوزنامه ها و رازنامه هاي پيران طريقت در باب بهره عرفاني اين ماه. مطلبي كه از پي مي آيد برگرفته از تفسير ادبي و عرفاني قرآن مجيد اثر خواجه عبدالله انصاري؛  اين دلسوخته حريم كبريايي است. اين مطلب اختصاص به تفسير آيات ۱۸۳ تا ۱۸۶ سوره بقره دارد، با هم مي خوانيم:
تفسير لفظي
۱۸۳- يا ايهاالذين امنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلكم تتقون.
اي كساني كه ايمان آورد ه ايد، بر شما روزه نبشته آمد چنان كه بر پيشينيان نيز نبشته بود تا مگر باز شما پرهيزكار شويد.
۱۸۴- اياماً معدودات فمن كان منكم مريضاً  او علي سفر فعده من ايام اخر و علي الذين يطيقونه فديه طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون.(روزه) چند روز شمرده شده است، پس از شما هر كس كه بيمار يا در سفري باشد به شمار آن در روزهاي ديگر روزه گيرد و بر كساني كه نتوانند روزه دار شوند، باز خريد آن غذا دادن به درويش است براي هر روز يك خوراك و هر كس بيشتر كند خوبي به خود او بازمي گردد و اگر روزه بداريد براي شما بهتر است اگر دانيد!
۱۸۵- شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضاً  او علي سفر فعده من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لايريد بكم العسر و لتكملو العده و لتكبروا الله علي ما هديكم و لعلكم تشكرون.
ماه رمضان كه قرآن در آن ماه نازل شد، رهنمون مردمان و نشانه هاي راهنمايي و جدايي ميان حق و باطل است، پس هر كس از شما كه ماه را ديد (و مقيم بود) بايد روزه بدارد و هر كس كه بيمار يا در سفر است به همان عده از روزهاي ديگر روزه بدارد،  چون خداوند براي شما آساني خواهد نه سختي!  و بايد كه شماره روزه را تمام و كامل كنيد و خداوند خويش را به بزرگي بستائيد كه شما را هدايت كرد تا مگر او را سپاس گزاريد.
تفسير ادبي و عرفاني
۱۸۳- يا ايهاالذين آمنو... تا آخر آيه. خداوند به زبان اشارت و بيان حكمت مي گويد: اي شما كه ايمان داريد، روزه به شما نبشته شده از آن جهت كه شما ميهمان حق خواهيد بود تا فردا در بهشت ميهمانان گرسنه به ميهماني روند، چون كريمان كسي را كه به ميهماني برند دوست دارند ميهمان گرسنه باشند تا به دل ميهمان شيرين تر آيد!
پير صوفيان دعوتي ساخت هيچ كس نيامد، پيردست به دعا برداشت و گفت خدايا،  اگر بندگان را فردا به آتش فرستي، بهشت و نعيم آن هم چون سفره باشد كه خورنده بر آن نيست!  آري، هر چه خزينه نعمت خداوند است همه براي مؤمنان و خورندگان است كه خود نخورد و از آنجا است كه گفت: صمديت مراست نه بخورم نه بياشامم و روزه داران خود را پاداش بي حساب دهم كه خواسته ما را پذيرفته و از روي ناخوردن دوستي ما را خواسته اند!
حكمت ديگر روزه آن است كه خداوندان نعمت، حال درويشان وگرسنگي ايشان را بدانند و با ايشان ياري كنند، از اينجا بود كه خداوند از اول محمد را يتيم كرد تا يتيمان را نوازش كند، پس غريب كرد تا غريبان را رحمت آرد، و بي مال كرد تا ناداران را فراموش نكند:
با تو در فقر و يتيمي ما چه كرديم از كرم
تو همان كن اي كريم از خلق خود با خلق ما
تو روزه مؤمنان را به زبان شريعت شنيدي اكنون روزه عارفان را به زبان طريقت از اهل حقيقت بشنو، اگر تو تن به روزه  دادي، ايشان دل را به روزه دادند، تو از بامداد تا شامگاهان روزه داري و ايشان از اول تا آخر عمر روزه دارند! ميدان روزه تو يك روز و ميدان روزه آنان يك عمر است!
شبلي يكي از مريدان را گفت:  تواني روزه هميشگي گيري؟ گفت چون است؟ گفت: آن كه همه عمر خود يك روزسازي و به روزه باشي و پس به ديدار خداوند روزه را بگشايي؟
پيرطريقت گفت: خدايا، در اين درگاه همه ما نيازمند روزي باشيم كه قطره اي از شراب محبت بر دل ما ريزي، تا كه ما را بر آب و آتش بر هم آميزي، اي بخت ما، از دوست رستخيزي!
۱۸۵-شهر رمضان... تا آخر آيه - اينك ماه رمضان آمد كه هم بسوزد و بشويد، به آتش گرسنگي تن ما را بسوزاند و به آب توبه دلهاي گناهكاران را بشويد. اي مسكين كه قدر اين نعمت نداني، هر كجا در جهان نوازش و شرقي است در كنار تو نهادند، چنان كه اسلام كه از همه آئين ها برتر است بهترين دين تو آمد، قرآن كه از همه كتابها عزيزتر است كتاب تو آمد و محمد مصطفي كه پيشرو جهانيان است پيغمبر تو قرار داد و كعبه كه شريفترين خانه ها است قبله تو كرد، ماه رمضان كه شريفترين ماه است موسم معاملت تو دانسته، ماهي كه در آن گناهان آمرزيده مي شود، ديوها رانده، درب بهشت گشوده و درهاي دوزخ بسته مي شود:
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به كوميان آب و آتش در بود
تا بدان اول بسوزد پس بدين غرقه شود
چون زخودبي خود شود معشوقش اندربر بود
حضرت علي(ع) فرمود: اين ماه را رمضان از آن گفتند كه خداوند در اين ماه دلهاي عارفان را از غير خود بشويد، پس به مهر خود بسوزد، گاه در آتش دارد گاه در آب، گاه تشنه گاه غرقاب، نه غرقه را سيراب و نه تشنه را خواب و زبان حال ايشان گويد:
در عشق تو بي سريم سرگشته شده
وز دست اميد ما، سررشته شده!
مانند يكي شمع به هنگام صبوح
بگداخته و سوخته و كشته شده!
۱۸۶- و اذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي وليؤمنوا بي لعلهم يرشدون. و چون بندگان، مرا از تو پرسند، من نزديكم و خواندن آنان را پاسخ مي گويم هر گاه كه مرا مي خوانند، پس بايد بندگان من فرمان را اجابت كنند و به من ايمان آورند تا به راه راست و راستي بمانند.
تفسير ادبي و عرفاني
۱۸۶- و اذا سالك عبادي عني... تا آخر آيه. چون بندگان من مرا از تو پرسند، آنان كه در حلقه حرمت ما را درآويختند و در كوي ما گريختند، هر چه جز ما است گذاشتند و خدمت ما برداشتند، با ما گرويدند و از اسباب ببريدند جامه بلا به تن پوشيدند و مهر ما به جان و دل خريدند، عاشق در وجود آمدند و با عشق بيرون شدند!
با عشق برون شد از عدم مركب ما
روشن ز شراب وصل دائم شب ما
زان مي كه حرام نيست در مذهب ما
تا باز دگر خشك نيابي دل ما
اينچنين بندگان و اين چنين دوستان چون مرا از تو پرسند و نشان ما از تو خواهند بدان كه من ناخوانده به آنها نزديكم.
لطيفه: موسي در آن شب ديجور در آن پايان طور صداي حق شنيد از سوز دل و بي تابي گفت خدايا، خواننده را شنواندي، كجات جويم؟ ندا آمد چنان كه خواهي مي جوئي، كه من با توأم و نزديك ترم به تو از جان تو در كالبد تو! و از رگ جان تو به تو! و از سخن تو به دهان تو!
گفتم صنما مگر كه جانان مني
اكنون كه همي نگه كنم جان مني
بي جان گردم اگر ز من برگردي
اي جان جهان تو كفر و ايمان مني!
فاني قريب اجيب دعوه الداع... تا آخر آيه. من به بندگان نزديكم، نزديكان را دوست دارم خوانندگان را پاسخ گويم، جويندگان را به خود راه دهم، بنده من به من نزديك  شو تا به تو نزديك شوم بنده من، تو مرا مي خواني من تو را اجابت مي كنم، و من تو را به رسالت رسول خود مي خوانم، اجابت كن، بنده من، در دعا بگشاي تا در اجابت بگشايم، اين بار حكم كه بر تو نهادم، مصلحت تو را خواستم و ساختن كار تو را نهادم تا به راه راست بماني، و به نعيم جاودان برسي!

گفت وگو با حجت الاسلام دكتر يعقوبعلي برجي استاد دانشگاه
روشي براي همه نسل ها
000934.jpg
اشاره : هر انديشه و ديدگاهي سعي دارد براي پويايي خويش مكانيسم هايي را ارائه كند، اين مكانيسم در حوزه عبادت چگونه ظهور و بروز مي يابد؟ و چگونه مي تواند به آرامش ،امنيت و تعادل بدل شود؟ اين ها سؤال هايي هستند كه گفت وگوي حاضر متكفل پاسخگويي به آنها مي باشد.
گروه انديشه
گفت وگو از: حنيف غفاري
* آقاي دكتر، به عنوان نخستين سؤال راجع به كليت عبادت و روزه توضيحاتي بفرماييد و نيز اينكه اگر عبادت و روزه درست و صحيح به جا آورده شود چه بركاتي در زندگي انسان دارد؟
- بسم الله الرحمن، خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «يا ايهاالذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلكم تتقون» در اين آيه شريفه خداوند متعال به يكي از بركات روزه اشاره كرده است. در جايي كه خداوند مي فرمايد اي كساني كه ايمان آورده ايد روزه بر شما واجب شده است همان طور كه بر پيشينيان شما واجب شده بود و علت اين وجوب اين است كه شما با تقوي شويد. سؤال اين جاست: تقوايي كه خداوند در اين آيه بيان فرموده است، چيست؟ و روزه چگونه در تقوي مؤثر است؟ تقوا يكي از مفاهيم ارزشي در فرهنگ قرآني است و مي توان گفت كه يكي از اهداف تربيتي قرآن و از بركات عبادات و به ويژه روزه اين است كه انسان به تقوا برسد. تقوا در لغت به معناي حفظ و نگهداري است. «راغب اصفهاني» در تفسير تقوا مي گويد كه تقوا از ماده «وقايه» و به معناي محافظت چيزي از هرچه به او زيان مي رساند، مي باشد. بنابراين مفهوم تقوا نسبت به انسان اين است كه او خود را از هرچه به او زيان مي رساند حفظ كند. در فرهنگ اسلام، مواردي كه به انسان زيان مي رسانند در يك معناي كامل و عام «گناهان» هستند و تقواي سپري است كه جلوي گناهان را مي گيرد. مرحوم «شيخ عباس قمي»در كتاب شريف «سفينه البحار» تشبيه بسيار جالبي را از يك عابد نقل كرده است: از عابدي پرسيدند كه تقوا چيست؟ وي پاسخ داد: اگر فرض كنيد در يك بيابان پرخار و خاشاكي مي خواهيد با پاي برهنه راه برويد، مواظبت مي كنيد تا پاي بر روي خارها نگذاريد، لباسهاي خود را جمع مي كنيد كه خارها به آنها آسيبي نرساند تقوا يعني همين، كه انسان به شيوه اي زندگي نمايد تا خار گناه دامن وي را نگيرد، روي خار گناه پا نگذارد و در نهايت آلوده نشود. در قرآن ارزشهاي زيادي براي تقوا ذكر شده و در اين مورد آيات زيادي داريم. بيش از ۲۴۰ بار در قرآن واژه «تقوا» با ستايشها و در قالب تعابير مختلف ذكر شده است. از نظر قرآن با ارزش نوين انسانها، افراد با تقوا هستند، تقوا ارزش قبولي عمل و راه نجات از مكر شيطان است، تقوا بهترين لباس است و باعث ياري خداوند و ورود انسان به بهشت مي شود و... از همه مهمتر آيه اي داريم كه ارزش تقوا را نشان مي دهد. آن جا كه خداوند مي فرمايد: «ولقد وصينا الذين اوتواالكتاب من قبلكم و اياكم ان اتقوالله» (سوره نساء/ آيه ۱۳۱) مي فرمايد به همه انسانهايي كه بيش از شما بوده اند و نيز به خود شما سفارش مي كنيم كه تقوا داشته باشند. يعني يك وصيت جامع و كامل. چنانچه هنگامي كه به يكي از علماي بزرگ گفتند كه وصيتي بكن او فرمود: من همان وصيتي را مي كنم كه خداوند به همه جن و انس كرده است يعني اين كه تقوا داشته باشيد.
* روزه و ماه مبارك رمضان در چه شرايطي مي توانند باعث خودسازي انسان شوند؟
- روزه يك نوع عبادت است. در فقه اعمال انسان به دو بخش عبادي و غيرعبادي تقسيم مي شوند. تفاوت اين دو بخش در اين است كه اعمال عبادي بايد با اخلاص و انگيزه الهي و شرط و قربت الي الله صورت بگيرند. در عبادت دنبال اين نيستيم كه تنها عملي را انجام دهيم بدون اين كه انگيزه اي داشته باشيم. آن انگيزه است كه در عبادت تأثير مي گذارد. عبادت را بايد با انگيزه خدايي و براي تقرب به خدا انجام داد تا آن اثري كه از آن توقع داريم به دست آيد.
شرط ديگر اين است كه برخي فكر مي كنند، روزه فقط همين است كه نخورند و نياشامند و بعضي از آن مبطلاتي كه در رساله ها نوشته اند از آنها اجتناب كنند، اما اگر بخواهيم روزه اثر مطلوب خود را بگذارد علاوه بر خوردن و نياشاميدن ظاهري و اجتناب از مبطلات ظاهري بايد تمامي اعضا و جوارح ما روزه باشد؛ چشم و گوشمان همه روزه باشد و گناه نكنند. غيبت، دروغ و بسياري از گناهان كه از زبان سرچشمه مي گيرند، بايد تحت مراقبت جدي قرار بگيرند. با چنين شرايطي روزه اثر بيشتري دارد.
* با توجه به مطلبي كه فرموديد، مي توانيم بگوييم روزه از مكانيسم هاي پويايي دين و دينداري است؟
- اينكه فرموديد هر ديني به دنبال پويايي است، اين واقعيتي است. براي اينكه دين به پويايي برسد بايد نقش خود را در زندگي پيروانش نشان دهد. اسلام براي پويايي دين، برنامه هاي زيادي را در نظر گرفته است كه برخي از برنامه ها در تمام شبانه روز بايد اجرا شود مثل نماز و برخي از برنامه ها در زمان هاي خاصي مثل حج و روزه. لذا اسلام سعي كرده، حضور خود را در زندگي پيروانش هميشه پويا نگه دارد و با پويايي حضور دين در زندگي، آن دين در حقيقت زنده است. برخي از اديان، با پيروانشان كاري ندارند؛ هفته اي يكبار يا ساعتي كه با خداوند باشيد، كافي است. آن دين مرده است و در زندگي حضور ندارد. اما ديني كه در لحظه لحظه رفتار زندگي انسان حضور دارد؛ وقتي كه راه  مي رويد، حرف مي زنيد يا گوش مي كنيد در تمام اين لحظه ها براي انسان دستورالعمل دارد. يعني تمام زندگي پيروان خودش را در حقيقت در چارچوب خاصي قرار مي دهد كه اين معناي پويايي است. لذا دين اسلام پويا است زيرا در زندگي انسان حضور دارد. حتي دين براي اينكه از يكنواختي خارج شود برنامه هاي موقتي را در نظر گرفته تا جنب و جوش و تحركي به اين پويايي بدهد مثلاً براي اينكه از يكنواختي خارج شود اعياد مختلفي در نظر گرفته شده و حتي جمعه، به عنوان عيد در نظر گرفته شده تا تنوعي در حضور دين در زندگي ايجاد شود.
* در جمع بندي مباحث ضرورت عبادت و روزه را براي قشر جوان و روشنفكران مطرح بفرماييد؟
- اسلام براي نجات انسانها و سعادت انسانها آمده است. نجات و سعادت نيز نياز همه انسانهاست. نمي توان انسان ها را دسته بندي كرد به نحوي كه بگوييم يك پيرمرد يا كسي كه سواد كمي دارد نياز به دستورات شرع دارد ولي آن روشنفكر يا جوان ندارد. نياز همگاني است. اتفاقاً در روايات ما به قشر جوان و روشنفكر توجه ويژه اي شده است كه ما در روايات داريم كه عبادت و روزه از همه زيبنده است و از جوان، زيبنده تر. يا در روايت داريم كه جواني كه در سنين جواني عبادت خدا را مي كند، خداوند نسبت به اين جوان نظر ويژه اي دارد يا اينكه خدا عبادت جوانان را دوست دارد ارزش انسان در اين جا روشن مي شود كه در بحران نيازهاي جنسي و عاطفي و جسماني انسان بتواند با اين خواهش ها و تمايلات مقاومت كند.
روايتي است كه مي فرمايد: افضل الاعمال احمزها، عملي و عبادتي كه انسان سختي بيشتري در آن تحمل كند، ثواب بيشتري دارد. در اين ميان روشنفكر نيز اگر خود ساخته و راه يافته نباشد و مسير سعادت را درك نكرده باشد، چگونه مي تواند ديگران را در مسير سعادت قرار بدهد. براي راه يابي نيز بايد عبادت كند.
بنابراين دو قشر به لحاظ حساسيتي كه در جامعه دارند يعني قشر جوان و قشر روشنفكر كه اولي در حقيقت آينده مملكت و رشد و توسعه آن در دست اوست و دومي الگو براي ديگران هستند داراي اهميت فوق العاده  مي باشند. اگر اينها بخواهند جامعه را به سمت سعادت سوق بدهند، ابتدا بايد خود راه سعادت را طي كرده باشند و اگر انسان متعادل باشند يعني هم به نيازهاي روحي و هم به نيازهاي جسمي رسيده و داراي آرامش روحي باشند مي توانند براي ديگران نيز آرامش و امنيت ايجاد كنند. اگر خودشان سالم باشند مي توانند ديگران را نيز به مسير سعادت رهنمون كنند.
* از وقتي كه در اختيار ما گذاشتيد بسيار سپاسگزاريم.

نشان عاشقي
000948.jpg
انسان وقتي به خود و جهان خارج مي نگرد، بدون ترديد به خالق هستي مي انديشد و در جستجوي او برمي آيد. تا با او آشنا شده و او را مشاهده كند. راز آفرينش را از او جويا شده و هدف خلقت خويش از او بازپرسد.
ز كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم
مواجهه با مجهولات، موجب ايجاد انگيزه و نياز در وجود انسان مي شود تا به كشف مجهولات نايل آيد و به معلوم بپيوندد. نياز به عنوان حالي از حالات بشر - از انسان كاوشگري مي سازد كه تا نرسيدن به مقصود، آرامش و قرار از او مي ستاند.
پس اي عزيز، با كمترين مطالعه در عالم درون و بيرون و شناخت هدفداري آفاق وانفس، هستي آفرين را بجوي و با اعلام نيازمندي به او و راز و نياز و گشودن باب مناجات به درگاه هستي آفرين ملتمسانه از او، او را بطلب و به سوي او حركت را آغاز كن.
بر در ميكده از روي نياز آمده ام
پيش اصحاب طريقت به نماز آمده ام
تا كند پرتو رويت بدو عالم غوغا
بر هر ذره بصد راز و نياز آمده ام(۱)
راه مناجات را در اين وادي ترك مكن و پي در پي در مناجات با او باش تا پرتو رويش را مشاهده كني و هوسي جز ديدار او در سر مپروران تا در پناه ديدار او آرام گيري:
اين دل گمشده را يا به پناهت بپذير
يا رها ساز كه سرگشته عالم باشد(۲)
عاشق روي توام اي گل بي مثل و مثال
بخدا غير تو هرگز هوسي نيست مرا
پرده از روي بينداز بجان تو قسم
غير ديدار رخت ملتمسي نيست مرا(۳)
مده از جنت و از حور و قصورم خبري
جز رخ دوست نظر سوي كسي نيست مرا
هنگاميكه دريچه نوراني نياز به روي تو گشوده شود، ظلمت غفلت از وجود تو رخت برمي بندد و درخشش بيداري به سراپاي وجود تو حيات واقعي مي بخشد.تو در اين مرحله، مصداق زنده بيدار خواهي شد و خواهي دانست كه پيش از آن مرده غافل بيش نبودي.
تو گر از نشئه مي كمتر از آني بخود آئي
برون شو بي درنگ از مرز خلوتگاه غافلها(۴)
به محض مطالعه در آفاق وانفس، بارقه اي از پرسش ها در وجود تو روشن مي شود و مجهولات رخ مي نمايد و نياز تو را براي حل معما و تبديل مجهول به معلوم برمي انگيزد. اگر اين احساس در تو بوجود آمد، اين حس را غنيمت شمار و سريعا آن را بهانه پربهاي فرار از غفلت قرار ده و از مرز غفلت بگريز و به فضاي بي حد و مرز بيداري وارد شو.
حال از اين فضاي روشن به گذشته خود بنگر، ببين! عمري را در بيراهه قدم گذاشته و پشت به مقصد حركت كرده و در اين كوره راه به بطالت وقت گذرانده بودي. تو وابسته به جهان بودي، عمرت را به جهان بخشيده و غافلانه دلبسته او شده بودي، از اين وابستگي و دلبستگي چه ديدي؟! آيا در جهان بي پناه نبودي؟!
اكنون مشاهده كن! كه چگونه وارستگان از جهان، وابستگان و دلبستگان به خداوند شدند و به يار حقيقي پناهنده گشتند و آن كمال مطلق، چه خوش، آنها را در پناه خود گرفت و در جوار خود ماوي داد، عقل و دل تو كدام يك از اين دو دلبستگي را ترجيح مي دهد؟
فقط خودخواه و خود سر و خودپسند است كه با قبله قراردادن خود وتحقق بخشيدن به هواهاي نفساني خود از خدا مي گريزد و دلداده غيرخدا مي شود و با سرگرمي به مال و جاه دنيا، سيه رويي و خفت را به جان مي خرد و افسوس برگذشته و آينده خود را بر دوش مي كشد، از نور رو به ظلمت مي آورد و به سراشيب چاه سقوط مي كند.(۵)
اينها همه نتيجه و مولود غفلت است.
تو پيش از اين ندايي از خداوند نمي شنيدي، جز او همه آفاق و انفس را مؤثر در عالم وجود مي ديدي، جهان خارج از تو، غلغله و قيامتي از صداي خداست و تو با گوش خود به صداي او نمي رسيدي، همه جهان مملو از حيات است و تو بهره اي از حيات نداشتي. اما حال كه زنده شده و از خواب غفلت بيرون آمده اي، بشنو! همه جا صداي اوست و ببين! همه چيز اثر اوست. حريفان با محملي از نور به سوي كعبه مقصود مي روند، تو نيز با اين محمل به صف آنان بپيوند. رقيبان اين خرقه پوسيده تن را رها كردند و رفتند، تو نيز از خزيدن و قرارگرفتن در اين پوسته پوسيده شادمان مباش، آن را رها كن و برو. صاحبدلان همه از پل گذشتند تو نيز به دنبال خسان پشت به پل مكن، بلكه همراه و همگام صاحبدلان از پل بگذر. مرغان همه قفس تنگ تن را شكستند و پريدند. تو در قفس خود مشغول تار تنيدن مباش و از خداوند بخواه كه در جمع حريفان وارد شوي و از اين لانه گنديده به پرواز درآيي».(۶)
اكنون كه كمتر از آني به لطف خداوند و عنايت الهي به خود آمده اي و از گذشته خود توبه كرده و به سوي او بازگشته اي و در فضاي نوراني بيداري قرار گرفته و به اوج رسيده اي، از حقيقت مطلق و كمال محض، از ذات لايزال احدي بطلب كه به اين بيداري دوام ابدي بخشد:
فارغ از ما و منست آنكه به كوي تو خزيد
غافل از هر دو جهان كي بهواي من و ماست
بركن اين خرقه آلوده و اين بت بشكن
به در عشق فرود آي كه آن قبله نماست(۷)

منابع در دفتر روزنامه موجود است.

دين باوري در جامعه ايران
000940.jpg
گاه شنيده مي شود كه دين گريزي مسير محتومي است كه بشر امروز به دليل ابتلاء و بي خبري و مفتون گرديدن در دنياي مادي و مسحور شدن در لذت و كام جويي و دم غنيمت شمري طي مي نمايد. درباره جامعه ايران نيز اظهار نظرهاي متفاوتي وجود دارد كه با ابراز نگراني از روند تحولات اجتماعي و تغييرات رفتاري و الگويي، مسير دين گرايي جامعه را با ضريبي معكوس ارزيابي مي كند. اما شواهد بسياري نشان مي دهد كه نگراني هاي حادث شده قبل از آنكه ريشه در واقعيات جامعه داشته باشد برخاسته از مشكلات تعريفي مدعيان اين انديشه و تئوري است كه دين گرايي مردم را با معرفهاي محدودي تعريف و تبيين مي نمايند. بايد پذيرفت كه دين باوري مردم بويژه در ميان اقشار و طبقات و گروههاي متفاوت تحصيلي، سني و... يگانه و همانند نيست و آنها با تمايلات متعدد ، دين را مورد ملاحظه قرار داده و رفتارها و نگرشهاي خود را با آن هماهنگ مي نمايند كه ضرورتاً اين رفتارها متشابه نيستند، اما در عين تنوع از يك بنيان سيراب مي گردند و آن چارچوبها، انديشه ها و گرايشات ديني است.
بنابراين نمي توان رفتارهاي نسل جوان را كه بيشتر بر هنجارهاي اجتماعي ابتناء دارد تا بر اصول و بنيانهاي ديني با استدلالها و يا مخاطراتي همچون دين گريزي تبيين و تحليل كرد.
همچنين بايد تاكيد كرد كه سطح آگاهيهاي ديني نسلهاي متفاوت يكسان و همانند نيست و اين شرايط مي تواند نوع نگرشها و رفتارهاي ديني را نيز تحت تاثير قرار دهد.
اما تحليل شرايط ديني جامعه با معرفهاي ظاهري بويژه الگوهاي رفتاري به دليل تفاوت حوزه هاي اين دو از نگاه ناظران عيني و نه فاعلان عمل از اشتباهات و خطاهايي است كه گاهي ناخودآگاه به ذهن برخي از انديشمندان خطور مي كند.
نتايج تحقيقات آماري نشان مي دهد كه بايد بين اعتقادات و باورهاي بنيادين نسبت به دين و برخي از رويكردها و گرايشات معرفتي و عاطفي نسبت به برخي از رفتارهاي ديني تفكيك و تمايز قايل شويم. علت اين حقيقت را بايد در نوع نگاه نسلهاي متفاوت و اقشار متفاوت اجتماعي نسبت به رفتارهاي اجتماعي، اخلاقي و ديني جستجو كرد. نسبت به بنيانهاي اعتقادي كه در حقيقت حوزه هستي شناختي و انسان شناختي را در بر مي گيرد، اتفاق نظر كامل در جامعه قابل مشاهده است و اكثريت نزديك به مطلق كامل جامعه، بر اين باورهاي اعتقادي و مباني ديني باوري دروني دارند.
نگاهي به آمار بدست آمده از وضعيت دين باوري در جامعه ايران تصوير عيني تري از شرايط موجود را به دستمان مي دهد:
-ميزان اعتقاد به توحيد و يگانه پرستي، ۹۷ درصد
-ميزان ضرورت دين  براي انسان، ۵/۷۵ درصد
-دنياي پس از مرگ بهتر از اين دنيا است، ۷۱ درصد
-دين است كه مي تواند به ما بگويد چرا در اين دنيا هستيم، ۱/۷۳ درصد
-روز قيامت دير يا زود فراخواهد رسيد، ۳/۸۷ درصد
-در آخرت هر كس نتيجه اعمالي را كه در اين دنيا انجام داده مي بيند، ۷/۸۷درصد
-دنياي بدون دين دنياي سياهي است، ۱/۸۰ درصد
-همه چيزهايي كه باعث سعادت انسان مي شود خدا در قرآن آورده، ۲/۹۰ درصد
-انسان كامل ترين موجود خداوند است، ۹۳ درصد
-گناه انسان را از خدا دور مي كند، ۳/۹۱ درصد
-خداوند در قلب همه انسانها حضور دارد، ۷/۹۰ درصد
-انسان پس از مرگ به سوي خداوند باز مي گردد، ۲/۹۲ درصد
-با راز و نياز با خداوند دل انسان آرام مي گيرد، ۴/۹۴ درصد
اين نتايج به همراه دهها نتيجه ديگر نشان دهنده حقيقتي است آشكار و آن دين باوري اكثريت مطلق پاسخگويان است، اما همانگونه كه اشارت رفت در برخي زمينه ها اتفاق نظر و وفاق كاملي بين مردم و اقشار مختلف اجتماعي وجود ندارد، بويژه نسبت به مشاركت در مراسم مذهبي و ضرورتهاي آن. همچنين حضور دين در جامعه و تدبير جامعه از طريق قوانين و چارچوبهاي مذهبي نيز از جمله عرصه هايي است كه گرچه اكثريت به آن راي داده اند اما برخي از اقشار اينگونه نمي انديشند و بيشتر دين را در عرصه هاي فردي تعريف و تحديد مي كنند. اين نگرش در ذات خود به معناي پشت كردن به دين يا دين گريزي نيست.
بنابراين عليرغم وجود برخي از آسيب هاي قابل توجه كه نيازمند بررسي، تدقيق و بازبيني و واكاوي علل و زمينه هاي آن است، به صراحت مي توان گفت كماكان اكثريت مطلق جامعه با حفظ باورهاي ديني خود، در مسائل و موضوعات مختلف چارچوبهاي ديني را مرجح مي دانند.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |