پنج شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۱۷- Nov. 6, 2003
فرهنگ
Front Page

نگاهي به اظهارات حاجي آقالو مديركل آموزش و پرورش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش
اتهامات جديد به آموزش و پرورش
000794.jpg
فرزاد احمدي
كساني كه در سازمان ها، در مراتب تصميم گيري قرار مي گيرند، خدمات آنان بيشتر خدمات راهبردي است تا خدمات فني. آنان وزيران ارشد خوانده مي شوند. از چشم اندازي، وظيفه مديران ارشد يا عالي آن است كه مأموريت هاي سازمان را تدوين و براي دست يابي به آن ها برنامه اي استراتژيك آماده سازند. درواقع، اگر چنان وظيفه اي را به عهده نگيرند، شايسته است كه از پستي كه در آن قرار گرفته اند، كناره بگيرند. به هر روي، آنچه گفته شد، براي آن بود كه اعلام كنم بسياري از مديران ارشد، چنان سخن مي گويند كه گويي در مقام تصميم سازي، در مقام خط مشي گذاري و در مقام برنامه ريزي هاي استراتژيك نيستند. مثل اين دسته از مديران را مي توان مثل «مديران خودزن» يا «مديران هاراگيري كننده» دانست.
در يكي از روزهاي كاري ام، وقتي وارد دفترم شدم، كتابي روي ميز كارم قرار داده شده بود، از ديدن كتاب جديدي كه درباره «انشا: ديدگاه و روش ها» بود، بسيار خرسند شدم و بي صبرانه پشت ميز قرار گرفته و فهرست كتاب را بررسي كردم.
در فهرست كتاب مقاله اي ديدم تحت عنوان «مزاحم ها و مراحم هاي درس انشا.»
اگر به آموزش و پرورش عشق بورزيد و به دنبال موضوعات نابي، نظير انشا باشيد مي دانم كه چه شعفي در شما پديد مي آيد؛ چراكه، عنوان مقاله، بسيار خلاقانه است.
ببينيد كه در ابتداي مقاله، چه زيبا كلمات قصاري بيان شده است: «كسي مي تواند وارد حوزه خلاقيت بشود كه بتواند خودش را از حصار استانداردها و فرمول ها نجات دهد»؛ «در درس انشا بايد ديد كه دانش آموز چه قدر از علوم متداول فراتر رفته، چه فكرهاي جديدي را فراهم آورده است»؛ و درك من[يعني عباس حاجي آقالو، مديركل دفتر آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش] از انشا، نوآوري، خلاقيت، خلق چيزهاي بديع، گسترش دامنه تخيل و ورود به حوزه ناشناخته هاست.»۱
اگر شكسپير، گوته، سعدي و حافظ زنده بودند و سخنان اين مقام ارشد وزارت آموزش و پرورش را مي شنيدند، بي گمان اگر به عشق انشا از خير مطالعه ساير دروس نمي گذشتند و به كلاس درس انشا نمي پيوستند، يا دچار ماليخولياه و يا دچار افسردگي حاد مي شدند.
مقدمه مقاله اي كه چنين زيبنده و خلاقانه باشد، واردنشدن به متن آن بي شبهه ناشايست و دور از انصاف خواهد بود. دوست دارم خوانندگان ارجمند نيز از سعادت تحليل هاي جناب آقاي حاجي آقالو بي نصيب نشوند و فرازهايي از نوشته ايشان را بخوانند. ايشان چنين آورده اند: «تعليم و تربيت ايران با كليشه گرفتن از تعليم و تربيت برخي كشورهاي دنيا در زمينه برنامه ريزي درسي، نظام هاي تربيتي اين كشورها را مبنا قرارداده و براي خود يك نظام را مستقر كرده است. جامعه صنعتي، فرموله كردن و استاندارد را تنفيذ مي كند و از اين طريق، حوزه خلاقيت را محدود مي كند. خلاقيت درواقع سرپيچي از استانداردها و فرمول هاست و در زماني ظهور مي كنند و كسي مي تواند وارد حوزه خلاقيت بشود كه بتواند خودش را از حصار استانداردها و فرمول ها نجات دهد. در برنامه ريزي درسي ايران كه با كليشه گرفتن از غرب شكل گرفته است، معمولا فرمول و استانداردها ارايه مي شود، يعني دانش تأييد شده اي كه در كشور ديگري حاصل خردورزي جمعي بوده، به عنوان محصول روش علمي كه آن ها به كار گرفته بوده اند، اخذ شده و در قالب برنامه درس به دانش آموزان عرضه مي شود.» (۲)
اگر اين سخنان را از كسي بشنويد يا بخوانيد كه با آموزش و پرورش سروكاري ندارد،  تعجبي نخواهيد كرد. چون فرض بر آن مي داريد كه آن شخص دستي از دور به آتش داشته و تحليل درستي از آموزش و پرورش ندارد و روند حاكم بر آن را نمي شناسد. ولي شنيدن اين سخنان از شخصي كه مديركل وزارت آموزش و پرورش است، سال ها معاون مديركل بوده و سال ها در شوراي عالي آموزش و پرورش خدمت كرده است و نيز يكي از معلمان آموزش و پرورش به شمار مي آيد، چنان حيرت انگيز است كه يأس بر دل مي نشاند و سئوال هاي بسيار به ذهن مي آورد. چرا هنوز نشسته ايم و بعد از ربع قرن استقلال، شاخص هايي از وابستگي ارائه مي دهيم؟ چرا هنوز باور نداريم كه استقلال داريم؟ چرا چنين مي انديشند بزرگان؟ چرا هنوز بزرگان بيدار نشده اند و دستي نيفشانده اند و با مشت محكم بر دهان غرب غارتگر نكوبيده اند؟ چرا بزرگان تحليل درستي از غرب ندارند؟ و سئوال هايي بسيار بيش از اين.
اگر غرب در حصار استانداردها و فرمول هاست، پس چگونه اين همه خلاقيت در نظام هاي آموزشي آنان مشاهده مي شود؟ اگر غرب اين گونه درمانده است، چرا نظام برنامه ريزي درسي خود را به نظام هايي كه پوسيده پي افكنده ايد؟ در كدامين محكمه بايد شما را به پاي ميز محاكمه نشاند. جناب آقاي حاجي آقالو نگارنده سطور حاضر، نه تصميم ساز، نه تصميم گيرنده نه دستور صادركننده و نه بازديدكننده از انواع كشورهاي غربي و شرقي است. شما به ژاپن، فرانسه، انگلستان، كانادا، كره، استراليا و... سفر مي كنيد و الگو برمي داريد. حال مي گوييد نظام برنامه ريزي درسي ايران وفق مرادمان نيست. خود كرده را تدبير نيست. چرا مجال انديشيدن و طراحي نظام آموزشي مبتني بر فرهنگ ايراني را به انديشه ورزان ايراني نمي دهيد. اگر فكر مي كنيد شما در جايگاه طراحي نظام برنامه ريزي درسي براي ايران نبوده ايد، دامن پاكتان از ناپاكي ناروايي كه به آموزش و پرورش روا داشته ايد در امان نخواهند ماند. تعريف سيستم را فراموش نكنيد. آموزش و پرورش يك سيستم است و با عناصري درهم تنيده.
جناب آقاي حاجي آقالو، مديركل محترم، آنچه جنابعالي اظهار مي كنيد اتهامي است كه به آموزش و پرورش مي زنيد. اتهامي است كه به سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزش مي زنيد، زيرا مسئوليت تدوين نظام برنامه ريزي درسي به عهده آن سازمان است.
اگر يك ژاپني به اندازه شما سابقه مديريت ارشد سازماني داشت و كاري از پيش نمي برد، حتما استعفا مي داد. نمي دانم چرا چنين نمي كنند بزرگان.
در مقاله زيبايتان نوشته ايد كسي مي تواند وارد حوزه خلاقيت بشود كه بتواند خودش را از حصار استانداردها نجات دهد، چرا شما كه انشا را عرصه خلاقيت مي پنداريد، آموش و پرورش را به مثابه درست انشا نمي دانيد و خلاقيت نشان نمي دهيد. شما كه درس انشا را فعلا در نظام برنامه ريزي درسي قويترين حوزه براي خلاقيت مي پنداريد و چون استاد خلاقيت و درس خوانده رشته برنامه ريزي درسي هستيد، چرا يك الگوي ايراني براي برنامه ريزي درسي پي نمي افكنيد. چه كسي برايتان مانع تراشي مي كند. كور باد هركه نتواند ديد كه مردي آذري تبار، نظام برنامه ريزي درسي طراحي كرده و خدمتي بس بزرگ در راه گذر بر عرصه خلاقيت برداشته است.
جناب آقاي حاجي آقالو، مي گوييد: «ما الان بين مدارس و جامعه ديوار كشيده ايم. ديوارهايمان را بلند مي سازيم، براي اين كه حواس بچه ها پرت نشود. كسي از بيرون داخل را نبيند و همين طور كسي از داخل بيرون را نبيند. مي گوييم پنجره هاي كلاس را رنگ بزنند كه حواس بچه ها پرت نشود...
ديوار مدارس بايد فرو بريزد ... حالا كه مدرسه ديوار دارد،  معلم مي تواند بچه ها را بيرون ببرد. برنامه ريزي كند و آن ها را به مشاهده و دقت و ثبت مشاهدات دعوت كند. (۳)
چه كسي بايد ديوارهاي مدارس را فرو بريزد؟ چه كسي بايد دست نقاش شيشه هاي مدارس را از شيشه ها كوتاه كند؟ كدام مديركل، كدام رييس منطقه، كدام مسئول مقطع، كدام مديريت؟ بس عجيب، كه مطالبات دانش آموزان، معلمان، متخصصان و مردم را از زبان مسئولان ارشد مي شنويم. شما كه دستور ساختن ديوارهاي بلند براي مدرسه ها را صادر مي كنيد، چرا دستورتان را پس نمي گيريد. پس چرا اين نامردمي با جان انسان مي كنيد. با آنچه از جناب آقاي حاجي آقالو خوانديد، حتما به خود خواهيد گفت: دليل آن كه هنوز ديوارهاي بلند مدارس فرو نريخته است، شايد بدين دليل باشد كه هنوز كليشه اي از غرب براي تخريب اقتباس نشده است.
پا نوشت ها:
۱ - حسيني نژاد، سيدحسين، انشا و ديدگاه ها روش، تهران: نشر لوح زرين، ۱۳۸۲ ص.۱۵
۲ و ۳ - همان. صص ۱۵ - ۱۶ و ۲۵

از بوروكراسي تا مديريت
000796.jpg

محمدعلي زارع پور
داستان مديريت در جهان به ديرپايي تاريخ بشر مي رسد. نخستين انساني كه در عصر حجر و در دوره گردآوري و توليد خوراك، گروهي را براي شكار حيواني آماده كرد، اولين اعمال كننده مديريت بود. البته يك موضوع نبايد فراموش شود و آن اين كه انسان هايي كه از طريق زمامداري، كشورداري و حكومت مديريت كردند، مديريت علمي به معني امروز را دارا نبودند، بلكه بيشترين وسيله اعمال مديريت آنها «اتوريته» يا اقتدار بود و اگر اين اقتدار كم مي شد، مديريت و رهبري آنها پايان مي يافت. گروهي مانند نيكولو ماكياولي شاهزاده ايتاليايي قرن شانزدهم نيز شيوه اي در حكومت و مديريت به نام خود تحت عنوان «ماكياوليسم» ايجاد كرد كه بدعهدي و نيرنگ را براي رسيدن به هدف توصيه مي كرد. فقط پيامبران الهي بودند كه چون مديريت آنان به كمك وحي اعمال مي شد، از هرگونه خطا و لغزشي دور بودند. ولي انسان هايي كه در طول تاريخ مصادر امور شدند، با آن كه بسيار تئوري هاي مترقيانه اي آوردند،خالي از خطا نبودند. بعد از پيامبران، برخي فلاسفه در زمره بهترين و منظم ترين انسان ها بودند كه اعمال آنها سرمشق مديران وقت شناس قرار گرفت، مثلاً ايمانوئل كانت، فيلسوف آلماني قرن هيجدهم، چنان عادات منظمي داشت كه مردم «كونيگز برگ» بهترين وسيله براي ميزان كردن ساعت هاي خود را، رفتار او مي دانستند. كانت هميشه بعدازظهرها، درست ساعت سه ونيم، براي گردش روزانه از خانه خارج مي شد. يك روز برخلاف معمول نيامد، مردم گفتند: حتماً اتفاق مهمي برايش افتاده است. آن اتفاق مهم كه باعث برهم خوردن عادات روزانه كانت شده بود، چيزي جز يك كتاب نبود و آن كتاب «اميل» نوشته ژان ژاك روسو بود كه او را در خانه نگهداشت تا مطالب آن را در هنگام مطالعه بهتر بفهمد.
وجود چنين فرد وقت شناسي در هر سازمان، الگوي رفتاري براي كاركنان زيردست مي شود و مديريت چنين كساني با رهبري درهم مي آميزد. اينك بهتر است با ارائه يك تعريف ساده از مديريت، به سير تحول آن بپردازيم. دايره المعارف استاندارد جديد (چاپ سال ۲۰۰۰) مي گويد: مديريت عبارت است از جهت دادن به گروه ها براي دستيابي به اهداف معين.
انقلاب صنعتي و تحول مديريت
تا قبل از انقلاب صنعتي، همواره كساني به مديريت مؤسسات و نهادها مي رسيدند كه نفوذ اجتماعي داشته باشند و يا آن كه در محدوده جامعه خويش صاحب قدرت باشند. اما انقلاب صنعتي اين وضعيت را دگرگون كرد.
بعد از رنسانس (تجديد حيات  علمي) و پديدار شدن دوره روشنگري به علوم تجربي توجه بيشتري شد، استفاده از قوه بخار و ذغال سنگ براي ايجاد نيروي محركه باعث انقلاب صنعتي در قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم شد.
انقلاب صنعتي در سال هاي آخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم پديد آمد و در جريان آن، با آغاز صنعت، ابتدا در انگلستان و سپس در بقيه اروپا و امريكاي شمالي، شاهد پيدايي دگرگوني هاي عميق در تمامي حيات اجتماعي شديم. اين پديده تاريخي را اولين انقلاب صنعتي ناميده اند. ولي برخي از دانشمندان اقتصاد، سخن از دومين انقلاب صنعتي به ميان مي آورند كه با ورود نيروي برق، فلزات سبك تر و اتومبيل در پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم در جوامع صنعتي رخ نمود. چون يكي از نتايج انقلاب صنعتي ماشيني شدن و ماشيني كردن توليد بود، لذا اين رويداد، زندگي اجتماعي مردم را در زمينه هاي سياسي، اقتصادي و صنعتي در اروپا و امريكا و سپس آسيا دگرگون كرد. برخي از آثار و عواقب انقلاب مزبور را مي توان به اين شرح ذكر كرد:
رشد صنايع و توسعه بازرگاني، گسترش شهرنشيني و ازدياد جمعيت شهرها، توليد انبوه و توسعه بازار فروش و در نتيجه ازدياد مصرف، و پيشرفت تكنولوژي و استفاده از نتايج علمي در صنايع.
در اين چهار مرحله، احتياج به مديريت هاي لايق بود. در مرحله اول نياز به مديريت صنعتي و بازرگاني، در مرحله دوم استفاده از مديريت عمران شهري، در مرحله سوم وجود مديريت بازرگاني و بالاخره در مرحله چهارم به مديريت در بخش صنايع نياز مبرم بود.
در اين چهار مرحله، به علت دگرگوني عميق در جامعه، به تفكرات جديد در اصول و هدف هاي آموزش و پرورش احساس نياز مي شد كه به وسيله آن بتوان نيروي انساني كارآمد را در دوره انقلاب صنعتي به بعد تربيت كرد. در اين دوران نظريات تربيتي فيلسوفان بزرگ به ويژه علماي تعليم و تربيت مانند دكارت، جان لاك، هربارت، روسو، كانت، ويليام  جيمز و جان د يوي و عده اي ديگر از علماي تعليم و تربيت، مورد توجه قرار گرفت و انتشار عقايد آن ها باعث شد كه اقتصاددانان و جامعه شناسان، بخشي را به نام اقتصاد آموزش و پرورش و مديريت نيروي انساني و مديريت آموزش و پرورش مطرح كنند. به طوري كه بعداً جامعه شناس آلماني ماكس وبر براي اعمال مديريت در كليه مؤسسات اعم از صنعتي، اداري و فرهنگي كاربرد يك پديده مهم تحت عنوان بروكراسي را توصيه كرد .
واژه بروكراسي كه در فرهنگ ما به ديوان سالاري تعبير شده است، به معني حكومت قدرت هاي اداري است و علماي علم و مديريت و اقتصاد درباره آن مطالب ديگري نيز گفته اند كه سلسله مراتب كارمندان و كاركنان برپايه مسئوليت هايشان از آن جمله است در ديوان سالاري گاه آنقدر افراط مي شود كه خود، مانع جريان صحيح امور اداري مي شود و به حدي تنفر ارباب رجوع به سيستم هاي اداري را برانگيخته است كه از آن به كاغذبازي بيهوده نيز ياد شده است. هگل فيلسوف آلماني و پيشاهنگ ماكس وبر، درست سي سال قبل از ماكس وبر درباره بروكراسي نظرياتي داد و گفت: ديوان سالاري روح دولت، مؤسسه يا سازمان است.
ماكس وبر در كتاب اقتصاد و جامعه درباره بوروكراسي مي گويد: بوروكراسي كوششي است عقلاني به منظور هدايت هماهنگ همه فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي از اين تعريف ماكس وبر، همه اقتصاددانان، علماي تعليم و تربيت، متخصصان صنايع، در تعريف مديريت الهام گرفتند و به اين نتيجه رسيدند كه چنانچه در يك سيستم بوروكراتيك، فردي بتواند با كوشش هاي عقلاني، همه فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي. را به طور هماهنگ و به گونه اي انجام دهد كه به هدف هاي سازمان، مؤسسه يا نهاد برسد، اعمال مديريت كرده و  آن شخص مدير است. حال با اين مقدمه چيني ها به يك نتيجه نهايي مي رسيم و مي خواهيم ببينيم كه مدير يا Manager چه كسي است. مدير در اصطلاح عام به معني رئيس است. در آثار ادبي و اجتماعي فرانسه، ، جهت مشخص كردن يك طبقه جديد يا گروه خاص كه مسلط به كاروشئون اقتصادي و اجتماعي هستند،گاه پيشكار گفته مي شود. نقش مديران از زمان انقلاب صنعتي به بعد،  طوري بالا گرفت كه مالكان صنايع، تابع مديران شدند چون آنها به جز سرمايه مادي، چيزي نداشتند و سرمايه فكري در دست مديران بود و به تدريج اين جريان قوت گرفت. به طوري كه قدرت تصميم گيري نهايي، نه در دست مالكان صنايع، بلكه در دست مديران قرار گرفت. به علت آن كه اكثر سهامداران فاقد صلاحيت فني بودند و فقط سود خود را مي خواهند، لذا اداره سازمان خود را به مديران سپردند. در اروپا و امريكا، زماني كه دولت ها تصميم گرفتند تعليم و تربيت (آموزش و پرورش) را به مردم واگذار كنند، سرمايه گذاري در اين بخش براي همه آزاد شد. ولي سرپرستي و مديريت واحد آموزش برعهده كساني گذاشته شد كه در زمينه آموزش و پرورش تكنوكرات يا متخصص باشند.
از اين رو نه تنها در امر آموزش و پرورش، بلكه در عصر ما، در همه زمينه ها، تكنوكرات ها به كمك بوركرات ها مي شتابند. در اين صورت مديريت كارآمدتر، راندمان كار بيشتر و رسيدن به هدف ميسرتر خواهد شد. از اين لحاظ مي توان نتيجه گرفت كه يك مديريت موفق، زماني به تحقق مي رسد كه از دوبازوي بوروكراسي و تكنوكراسي به يك ميزان سود جويد. در قرن بيستم، مديريت، بخش عظيمي از رشته هاي دانشگاهي را به خود اختصاص داد:به طوري كه مديريت به مرحله «مديريت علمي» (Scientiffic-Management) رسيد. پايه گذار اين سبك مديريت، فردريك تايلر بود كه به علت به كارگيري تئوري او در بالا بردن توليد در كارخانجات امريكا، سبك تايلوريسم مورد پسند همه صاحبان صنايع قرار گرفت و نام جديدي تحت عنوان «شاپ منيجمنت Shop management» ايجاد شد.
تيلور مديري فن سالار (تكنوكرات) بود و نخستين طرح خود را در فولادسازي ميدويل به كار گرفت. او در فرايند توليد يك پديده صنعتي، همه مراحل توليد را مورد تجزيه و تحليل قرارداد و حركات و كارهاي زائد را در فرايند توليد حذف كرد و از اين رهگذر، هم نيروي انساني كمتري به كاربرد و هم آن كه در وقت صرفه جويي كرد. از زمان تيلور به بعد، مديريت به صورت يك علم جداگانه، راه خود را طي كرد و علماي اقتصاد به اتفاق مهندسان صنايع و متخصصان علوم اداري پيشنهاد كردند كه مديريت هاي كلان يا ارشد در اعمال مديريت خويش، هفت مرحله را كه به اختصار POSDCRB مي گويند، ملحوظ نظر قرار دهند.
برنامه ريزي (P=Planning) / سازمان دهي (O=Organizing) / بسيج نيرو (S=Staffing) / اداره امور (D-directing) / هماهنگي (C-coordination) / گزارش دهي (R=RePorting) / و بودجه بندي (B=budgting)
ويژگي هاي مدير خوب
- به اصول صحيح بوركراسي آگاه باشد.
- براي كاركنان ايجاد انگيزه نمايد.
- آگاهي به علم روابط نيروي انساني داشته باشد.
- به نمودارهاي تشكيلاتي سازمان خويش آگاه باشد.
- دادن پاداش مناسب براي افزايش ابتكارات كاركنان را مدنظر داشته باشد.
- شخصيت متناسب با آن شغل داشته باشد و از همه مهم تر، تفويض اختيار كند. (به عبارت ديگر واگذاري وظايف و اعطاي قدرت داشته باشد و در برابر آن، شديداً مسئوليت بخواهد).

نگاه
ورزش براي مديران

مهشيد باستاني پور مقدم
000806.jpg

امروزه پژوهش هاي گوناگون در مراكز علمي جهان، اثرات مفيد ورزش را بر شرايط مناسب روحي و جسمي انسان به اثبات رسانده اند، به طوري كه ورزش را «پزشك انسان» مي دانند. تربيت بدني و ورزش در تأمين بهداشت و سلامت روحي و جسمي انسان ها بسيار مؤثر است. بنابراين، استفاده از ورزش به منظور پيشگيري و درمان در نزد پزشكان، مرسوم شده است.
بشر، هر اندازه كه در علم و فناوري پيشرفت كرده، به همان ميزان نيز «حركت» خود را محدود كرده است، به طوري كه هرچه چرخ هاي صنعت و فناوري بيشتر چرخيده، از چرخش حركت دست ها و پاهاي انسان كاسته شده و بسياري از مشكلات جسماني را به دنبال داشته است.
مقوله ورزش و فعاليت هاي منظم ورزشي، يكي از مسائل ضروري و بسيار مهم براي مديران است؛ چه مديران، با وجود مشغله هاي فكري و كاري زياد، در بعضي از موارد از ضروري ترين مسائل مربوط به سلامت خود نظير صرف ناهار و استراحت هاي كوتاه بدني و... بازمانده و به طور طبيعي، چون به فكر ضروريات حياتي خود نيستند، ورزش و تمرينات ورزشي را نيز كاملاً فراموش كرده اند.
اگر از مديران سؤال شود مهم ترين و اساسي ترين كيفيت و توانايي مورد نظر شما براي خودتان و كاركنانتان چيست، به طور قاطع پاسخ خواهند داد: تداوم عملكرد خوب در شرايط فشار رو به افزايش و تغييرات علمي و فناورانه (تكنولوژيكي) سريع جهان امروز!
مديران، بايد قابليت ها و توانايي هاي خود نظير استقامت، قدرت، انعطاف پذيري، كنترل بر خود، تمركز و نظاير اينها را افزايش دهند و با افزايش اين قابليت ها، توانايي هاي خود را باور كنند و عملكرد عالي خود و كاركنانشان را حفظ كنند.
000840.jpg

عملكرد عالي مديران و كاركنان آنها، تنها از نيروي ذهني و فكري عالي ناشي نمي شود، بلكه با توجه به هرم تندرستي، در ابتدا ظرفيت جسمي مديران - كه سطح اول تندرستي محسوب مي شود- از طريق تمرينات منظم ورزشي ارتقا مي يابد و به ظهور احساس سلامت عاطفي- كه سطح دوم تندرستي است- منجر مي شود. ارتقاي ظرفيت عاطفي و احساسي نيز، شرايط دروني مديران را براي رسيدن به وضعيت عالي ذهني آماده مي كند و ظرفيت هاي ذهني مثبت، موجب تمركز انرژي هاي جسمي و احساسي مي شود (سطح سوم هرم تندرستي) و از اين طريق است كه در نهايت، پايه هاي منبع قدرتمندي از انگيزه، اراده و استقامت در ظرفيت روحي (سطح چهارم هرم تندرستي) تقويت مي شود.
تمرينات منظم ورزشي، تسريع كننده نوسان (تغيير و تبديل آهنگين براي مصرف و بازيابي انرژي ها)، سطوح چهارگانه هرم تندرستي را به هم مرتبط مي كند. با ورزش، زمان فرسودگي اجزا و دستگاه هاي گوناگون بدن به تأخير مي افتد، احتمال افزايش وزن كاهش و توانايي هاي دستگاه تنفس، قلب و ماهيچه ها افزايش مي يابد، ظهور علايم پيري به تعويق مي افتد، قدرت جسماني زياد مي شود، سوخت و ساز بدن سرعت مي گيرد، تحرك افزايش مي يابد، وضعيت بدني اصلاح مي شود و انرژي ها افزون تر مي شود.
با انجام دادن فعاليت هاي ورزشي منظم در محيط كار (با برنامه ريزي دقيق و منسجم و در ابتداي هر روز و هنگام شروع كار)، علاوه بر تأكيد بر كلام «عقل سالم در بدن سالم» است، با برپايي مسابقه هاي ورزشي در گروه هاي گوناگون مدرسه اي، حس تعلق گروهي در بين كاركنان به وجود مي آيد و بهر ه وري محيط كار به طور فزاينده اي افزايش خواهد داشت.
در پايان بجاست راهكارهايي را كه باعث تجديد انرژي جسمي مديران مي شود، مرور كنيم:
* تمام كارهاي سلامت بخشي را كه فكر مي كنيد بايد انجام دهيد، در عمل نيز انجام دهيد.
* شب، زود بخوابيد و صبح هم زود بيدار شويد.
* وقت خواب و بيداري خود را ثابت نگه داريد.
* بعد از هر ۹۰ تا ۱۲۰ دقيقه كار، تجديد قوا كنيد.
* حداقل هفته اي دو تا سه بار، تمرينات منظم ورزشي انجام دهيد.
اگر مديران، ورزش و تمرينات ورزشي را يك اصل بدانند، نه تنها مي توانند پرشور و كارآفرين باشند، بلكه مي توانند خطر پذير باشند و خطر پذيري را نيز تشويق و ترغيب كرده، از چالش انديشه ها براي تقويت نوآوري ها به درستي استفاده كنند.

بازار فرهنگ

ديوان نظامي گنجوي
000798.jpg

بسياري از نظامي پژوهان از وجود يك مجموعه خطي در كتابخانه خديويه مصر شامل اشعار تركي حكيم نظامي خبر داده و همگي اشاره هايي هم به آن كرده اند، اما همه بدون مطالعه و پژوهش دقيق در زوايا و دقايق وجودي اين اشعار، بسيار سطحي و گذرا از آن رد شده اند.
شايد تنها كسي كه با دقتي موشكافانه تصوير نسخه خديويه را مورد بررسي عالمانه و موشكافانه قرار داد، «صدياروظيفه» متخلص به «ائل اوغلو» است كه اولاً از وجود دو ديوان، و نه يك ديوان در اين نسخه خبر مي دهد و ثانياً با دلايل متقني كه در مقدمه نگاشته است، اثبات مي كند كه نخستين ديوان، جز نظامي گنجوي منسوب به كس ديگري نمي تواند باشد.
اين كتاب در دو بخش تنظيم شده است. در نخستين بخش، قصيده ها و غزليات نظامي گنجوي و در بخش دوم اشعار فارسي و تركي نظامي قونوي ارائه مي شود.
ديوان نظامي گنجوي را انتشارات انديشه نو، در شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، روانه بازار نشر كرده است.
000800.jpg

فرهنگ پايداري
شماره پيوسته ۵ و ۶ ماهنامه «فرهنگ پايداري» منتشر شد. از ويژگي هاي اين شماره، حجم پررنگ مطالب ادبي و كاهش مطالب پژوهشي- خبري در حوزه فرهنگ پايداري است.
در اين شماره كه ويژه مرداد و شهريور است و با يك ماه تأخير منتشر شده، مصاحبه با محسن رضايي درباره قطعنامه ۵۹۸ و نيز گفتگو با فرمانده قرارگاه رمضان درباره جنگ هاي پارتيزاني در داخل خاك عراق جلب توجه مي كند.
قسمت دوم ميزگرد ادبيات دفاع مقدس با حضور محمدرضا سنگري، سيدضياءالدين شفيعي، عليرضا كمري و نيز بررسي كارنامه سهيل محمودي از سري مقالات «شاعران پايداري »به قلم سيداكبر ميرجعفري نيز از جمله مطالب ادبي اين شماره است.
000804.jpg

سوره جديد
شماره چهارم از دوره جديد ماهنامه سوره منتشر شد. در اين شماره كه ويژه شهريور و مهر ۸۲ است، روند متنوع مطالب با جهت گيري ارزشي خاص اين نشريه در دوره جديد ادامه پيدا كرده است، از جمله موضوعات جالب توجه كه در اين شماره به آن توجه شده، پرداختن به موضوع «نشريات زرد» است.
اين كار در قالب گفتگويي صريح با مسئولان چند نشريه زرد و نيز مقاله اي از پيمان جبلي داراي دكتراي ارتباطات درباره اين نشريات با عنوان «هياهو براي هيچ» است.
ديگر موضوع تازه اين شماره از سوره «سرودهاي انقلابي» در مدارس ايران است كه در دنباله مطالب شماره هاي قبل و به صورت گزارش ادامه يافته است.
000802.jpg

مهر ۲۲
شماره بيست و دوم از دوره جديد هفته نامه مهر منتشر شد. «گزارشي از شب شعر مشترك شاعران ايران و آ ذربايجان»، گفتگو با محمدرضا گودرزي، منتقد و داستان نويس و نقدي با عنوان «سماجت شيطاني كلمات » بر مجموعه داستان « چيزهايي هست كه مزه مي دهد» از جمله مطالب ادبي اين شماره هستند.
در صفحه «تاريك خانه» مروري بر كارهاي «سبا ستيائو سالگادو» عكاس برزيلي و در صفحه كارتون مروري بر طرح هاي اولين مسابقه بين المللي كاريكاتور «فلسطيني خانه  ندارد» مشاهده مي شود.
گزارشي از جشنواره فيلم كوتاه تهران و نيز گزارشي از نمايشگاه مشترك آثار كيارستمي مهرجويي و ميرحسين موسوي از ديگر مطالب خبري اين شماره هستند.

خبر
نمايشگاه تخصصي كتاب هاي خارجي

مركز نشر دانشگاهي، نمايشگاه جديدترين كتاب هاي تخصصي خارجي در حوزه هاي گوناگون علوم، ادبيات، فلسفه، اديان و ساير رشته هاي علوم انساني، هنر و معماري را كه مربوط به معتبرترين ناشران خارجي و مؤسسات علمي، تحقيقاتي و هنري است، از ۱۷ تا ۲۹ آبان در تهران برگزار خواهد كرد.
به گزارش خبرنگار ما، اين كتاب ها توسط مجرب ترين استادان دانشگاهها انتخاب شده و بالغ بر ۷۵۰۰ عنوان است. مبناي محاسبه دلار كماكان ۲۵۰۰ تا ۴۲۰۰ ريال خواهد بود. همچنين خريد براي عموم افراد آزاد و سهميه براي افراد يك ميليون ريال و كتابخانه هاي دانشگاه ها ۲۰ ميليون ريال تعيين شده است.
فهرست و مشخصات كامل كتاب ها در سايت www.iup.ir قابل دسترسي است.
همچنين در كنار كتاب هاي خارجي، كتاب هاي فارسي چاپ مركز نشر دانشگاهي نيز با ۲۰ درصد تخفيف به دانشجويان و استادان عرضه خواهد شد.
اين نمايشگاه در محل ساختمان شماره ۱ نشر دانشگاهي واقع در خيابان خالد اسلامبولي (وزرا)، نبش خيابان نهم، شماره ۸۵ برپا مي شود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   روزنت  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |